tgoop.com/ShahnamehToosi/1815
Last Update:
👹👹👹👹👹
#شاهنامه_تاریخ_استورهای
#دیو_در_شاهنامه
چهار - دیو به معنی سرما
در نگاهی گذرا به پرمانههای گوناگون واژه های چندگانه «دیو» در شاهنامه دانستیم که این واژه، در یکی کاربردهایش، انگاشتیست پندارینه، با ویژگی اهریمنی، ستیزهگر با هر پدیده اهورایی، از «زندگی» تا «کامروایی و شادی»!
در نخستین داستان شاهنامه (#کیومرث) با نخستین نمونه از این دست روبروییم!
دیدیم که «#کیومرث» نماد دورانی از زندگی زمین است که جان پدیدار و در روند فرگشتِ خود به آدمیِ راست بالای خوبچهر رسید. در این دوران زمین دوره های گوناگون یخبندان را پشت سر گذاشت!
برای دانستن این پرمانۀ دیو نیم نگاهی داریم به پارهای گفتارهای ایرانی:
«دیو زمستان در ایرانویج مسلطتر است، ... در ایرانویج ده ماه زَمِستان و دو ماه تابستان است و در آن دو ماه تابستان نیز آب سرد و زمین سرد و گیاه سرد است.» (مینوی خرد- ۴۳- ۱۷تا۲۰)
«نخستین سرزمینی که من -اهورهمزدا- آفریدم، ایرانویج بود بر کرانه رود دایتای نیک. پس آنگاه اهریمن همه تن بیامد و به پتیارگر... زمستان دیوآفریده را بر جهان هستی چیرگی بخشید!» (وندیداد- پورداود - فرگرد۱ ، پاره ۳)
«ایرانویج بهترین سرزمین آفریده شد. او را پتیاره ازاهریمن این زمستان دیوان آفریده...» (بندهش-بهار-۱۳۳)
ناگفته نماند که واژه «زمین» خود از «زَم=سرد» برآمده است! نخستین آدمیان خوبروی(سیامک) که برهنهتن در غارها میزیستند(سیامک= سیا مَغَ = غارسیاه) در رویارویی با یخبندانهای وُرم ۱ و ۲ (که در شاهنامه، «دیو سیاه» نامیده شده) رنجها کشیدند و بسیاری از آنها از پای اوفتادند!
«سیامک» بُدَش نام و فرخنده بود
کیومرث را دل بدو زنده بود
به گیتی نبودش کسی دشمنا
مگر در نِهان ریمَن آهَرمَنا
به رشکاندر آهَرمَنِ بدسگال
همی رای زد تا بیاگند یال
سیامک بیامد برهنه تنا،
برآویخت با دیوِ آهَرمَنا
بزد چنگ وارونه دیو سیاه
دوتاه اندرآورد بالایِ شاه
در این بیتها آنچه که به نام اهرمن پلید(ریمن) و بدسگال(بداندیش/دشمن) خوانده میشود، سرمای وُرم۲ است(پیرامون شستهزار سال پیش) که در پی آن گروهی از باشندگان سرزمین اهورایی آریا، در گریز از سرما راه گم کردند و به جای نیمروز(جنوب) روی به اپاختر(شمال) نهادند و در سرمای زمهریر سرزمینهای اپاختر(به گمان، سیبری) تباه شدند! به تعبیر شاهنامه، به رایِ(نادرستِ) خود به آغوش دیو رفتند و به دست او تباه شدند!
سیامک به رای خود و دست دیو،*
تبه گشت و ماند انجمن بی خدیو!
*این نویسش از این بیت که مستند به نسخههای لنینگراد۷۳۳ و قاهره۷۹۶ و پاریس و برلین (و نیز لندن۸۹۱ و سنژوزف با اندک دگرگشت) است، در شاهنامه ماکان و دبیرسیاقی نیز آمده! به نظر می رسد دیگر کاتبان و نیز بسیار مصححین به دلیل ندانستن این معنی از «دیو»، تباه شدن سیامک«به رای خودش» را بی معنی دانسته و کاتبان این لت را دگرگون کرده و مصححین هم ریختهای دگرگون شده را پذیرفته اند!
چنین مینماید که از همان روزگار سوی اَپاختر(شمال) در فرهنگ ایرانی جایگاه دیو (شرمای کشنده زمهریر) دانسته شد!
در بخشهای دیگر شاهنامه «دیو» با پرمانه(مفهوم)های دیگری به کار رفته که به یاری یزدان بازخواهیم گفت!
یاری نامه :
👈 داستان ایران - فریدون جنیدی
👈 وندیداد - گزارش پورداود
👈 مینوی خرد - تفضلی
👈 بندهش - مهرداد بهار
بازنویسی : سیروس حامی
تالار رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه
مهر ۱۴۰۰
http://www.tgoop.com/ShahnamehToosi
BY رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه
Share with your friend now:
tgoop.com/ShahnamehToosi/1815