tgoop.com/ShahnamehToosi/1818
Last Update:
👹👹👹👹👹
#شاهنامه_تاریخ_استورهای
#دیو_در_شاهنامه
شش- «دیو» = هنر «نگاشتن/ نوشتن»
نیاکان، در روزگار تهمورث که از نگرگه دورانهای تاریخی در دوران پارینه سنگی زبرین/بالایی ( Upper Paleolithic یا Late Stone Age) بود، با ابزار سنگی بر سنگها می نگاشتند. نگارههای کهن جای جای ایران از تیمره تا تنگ غرقاب و از جیرفت تا ارنان و ... گویای سرگذشت نیاکان است!
به گواه سنگنگارهها، مردمان در گذر هزارهها، نشانههایی بر سنگها میکندند! این سرآغاز پیدایش دبیره(خط) و نوشتن بود. گلنبشتههای جیرفت، این پنداشته را که سومریان نخستین مردمان نویسنده بودند، در هم ریخت و استاد یوسف مجیدزاده نشان دادند که به راستی این مردمان ایرانزمین بودند که دبیره را آفریدند و با آن به نوشتن پرداختند!
«نوشتن» در اوستایی «نی پَئِشَ»؛ به چِم «پیچیدن (رو به پایین)»! بارها در شاهنامه بارها به کار رفته است.
چون آن خُرد را سیر دادند شیر
نوشتندش اندر میانِ حریر
واژه «خط» که تازیشده «خد» پارسی است، در پارسی باستان «دیپی»، درپهلوی «دیپ/دپ/دب» و در سومری «دیپ/دوب/داب» بوده، سپس واژه «دیپی/دیب» در گفتار «دیو» نیز بر زبان رانده شد که در واژه «دیوان»(دفتر شعر/ جایگاه نوشتن/اداره) و به گونه «دیب» در «دیباچه» مانده، از آن واژههای «دبیر» و «ادب» و «دبستان» و «ادبی» و... برساخته شده! و به زبان تازی نیز راه یافته است!
گویش «دیو»، این هنر(دیب = نوشتن) را در ذهنها با آن جاندارِ پندارینۀ آزارنده (دائِوَ/دِو) پیوند داد و زمینهساز آن گردید که دیب(نوشتن) هنر «دیو» پنداشته شود!
چنین شد که «هنر نوشتن» خود مانندگویی ناآشکار(استعاره مکنیه)*** روزگار تهمورث شد! (پیش از این دانستیم که «دیوبند» که یکی از فرنام(لقب)های تهمورث است خود دگرگشته «دیبوند» است! «وند» پسوند دارندگی است! پس «دیبوند = دارنده توانایی نوشتن»)
بدینگونه این پیشرفت نیاکان (هنر نوشتن!) جاندارانگاری شد! همچون همه رویدادهای ژرفای تاریخ، فرایند استورهپروری را پیمود و در بازگفت هزاران ساله سینه به سینه، با پنداشتهها درهم آمیخت و پیرایهها بر او بسته شد و بازگفته شد تا در خداینامه به تعبیر «آموزش نوشتن به تهمورث از سوی دیوان» بازتاب یافت! و سرانجام به سخن فردوسی راه یافت!
دگرش «دیب» به «دیو» و «دیبوند» به «دیوبند» زمینهساز آن بود که چنین انگاشته شود که چون تهمورث بر دیوان چیره و شماری را به بند کشید؛ بندیان در برابر آزادی، تهمورث(مردم) را نوشتن آموختند:
کَشیدندشان خسته و بسته خوار
به جان خواستند آن زمان زینهار
که مارا مکش تا یکی نوهنر
بیاموزنیمت، که آید به بر
چو آزادشان شد سر از بند اوی
بجستند ناچار پیوند اوی
نبشتن به خسرو بیاموختند
دلش را چو خورشید بفروختند
*** یکی از گونههای مانندگویی(استعاره)، نهان داشتن مانسته(مشبهبه) و مانواژ(ادات تشبیه) و در سخن آمدن ماننده(مشبه) و یکی از ویژگی(مانروی=وجه شبه)های مانسته است! به چنین مانندگویی در فن بدیع، مانندگویی ناآشکار(استعاره مکنیه) میگویند.
«تهمورث دیوبند(دیبوند)» مانندگویی ناآشکار از مردمی است که در دوران پارینه سنگی زبرین، آغاز به نوشتن با نشانهها کردند!
یاری نامه ها:
۱- اطلس تاریخ ایران
https://iranatlas.info/regional%20prehistoric/_period/parinesangi.htm
۲. جیرفت؛ کهنترین تمدن شرق - یوسف مجیدزاده
۳. داستان ایران - فریدون جنیدی
۴- فرهنگ ریشه واژگان فارسی - علی نورایی
۵- فرهنگ واژههای اوستا - احسان بهرامی
۶- فنون بلاغت و صناعات ادبی - جلالالدین همایی
🗞🗞🗞🗞🗞🗞🗞🗞
بازنویسی : سیروس حامی
تالار رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه
مهر ۱۴۰۰
https://www.tgoop.com/ShahnamehToosi
BY رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه
Share with your friend now:
tgoop.com/ShahnamehToosi/1818