tgoop.com/ShahnamehToosi/1990
Last Update:
#جمشید- تابش ناز و کام
۱۲- باده سازی و شادخواری
امشب مَیِ جام، یکمنی خواهم کرد
خود را به دو جام مَی غنی خواهم کرد
اول، سه طلاق عقل و دین خواهم گفت
پس، دختر رز را به زنی خواهم کرد «خیام»
در یکی از بخشهای پیشین این زنجیره نوشتار دیدیم که :«در نامههای پهلوی از گیاه یا ایزد "هوم" سخن میرود که دشمنان را دور میسازد ، از آن پرهیزگاران است ، درمانبخش است و از او بادهای میآید که شادیبخش است و رامش و راستی میآورد و درویش را توانگر میسازد پس باید بر او نماز برد»
آرياييان در دشتهای بیکران و سرسبز ایرانویج ( ĒRĀN- VEIJ) با آرامی و شادکامی میزیستند و در ميان آنان ستیز و خونریزی و چپاول جایی نداشت! در «یشتها» میخوانیم:
«میستاييم آن مهر، دارنده دشتهای فراخ را که به سرزمینهای آريایی، با سازش و آرامش و خانومان خوش بخشد.»
"مهر دارنده دشتهای فراخ، اسبهای تيزرو دهد به کسی که، به مهر دروغ نگوید (پیمان نشکند).»
«آذر مزدا اهورا راه راست نماید. به کسی که به مهر دروغ نگوید، فروهرهای مقدس و نيك و توانای پاکان، فرزندان کوشا دهند. به کسی که به مهر دروغ نگوید...»
به گواهی «مینوی خرد» بزرگترین دشمن ایشان «زمستان دیو» بود. سرمایی که بر ایشان یورش میآورد و آنان را وامیداشت که بر گرد تودههاي سرخ آتش سوزان گردآیند؛ تا کمکم پی به آتشی بردند که در اندرون گیاهی به نام «هوم» افروخته بود و هنگام نوشيدن، گرمایی شگفت در تن و روان آنان بوجود ميآورد، دنیا را در دیدگاه آنان زیباتر میساخت و مهر آنان را به زن و زندگی میافزود.
این گرمای «هوم» کمکم چنان شگفتی بخشید که در هنگام برگزاری آئينهای دینیبه کار میرفت و برای اين گیاه ستایش و نيایش میكردند.
از دید ریشه شناسی، واژه «مَی» در زبان اوستایی «مَذَ Mada» آمده است و در سیر دگرگونی خود در زبان پهلوی «مَد» و «مَی» و در زبان فارسی «مَی» و امروزه «مِی» گفته شد.
نیاکان خردورز ما با گذشت زمان «مَی» را از میوههای شیرین و نیز از گندم و جو تهیه و از آن شادی و راستی جستند! و در گذر زمان آیینهای گوناگونی برای می نوشی و باده پیمایی پدید آمد. در شاهنامه میخوانیم:
بدو گفت: ما می ز خرما کنیم
به تموز و هنگام گرما کنیم
کنون هست لختی چو روشن گلاب
به سرخی چو بیجاده بر آفتاب
در «نوروزنامه» میخوانیم: «ماری به مرغی پیچیده بود و آهنگ گزیدن او داشت. مردمان مرغ را از گزند مار برهانیدند. مرغ برای سپاس، دانهای چند از سرزمینهای دور به نزد ایشان آورد و چون آن را بکاشتند، انگور پدید آمد... در خمرهاش کردند و از پس چندی آن میوه به «می» گشت؛ باز، از برای نگرش در کار آن، جامی سه به مردی «مرگ ارزان» دادند و او سرخوش گشت! از آنجا، مردم به فراهم آوردن می بپرداختند!»
پس آنگاه از «می»، «مُل» گرفتند که آب بخار شده میباشد و از سه بهر مَی، یک بهر مُل برآید. آنگاه، بیخود شده از «می» را «مست» و بیخود شده از «مُل» را «ملنگ» نامیدند! آنچه از نیکی و سرخوشی که از این در بر جهانیان رفته است ، بهرهای از نیاکان ما است، و جهانیان اگر شادند و گر مَستَند، این را وامدار آن بزرگانند!
نیاکان ما باور داشتند که «می» را باید به اندازه خورد!
در مینوی خرد (فرتور پیوست) میخوانیم که :
«۲۰-در بارۀ می پیداست که گوهر و نیک و بد به می آشکار تواند شد...۲۶- مرد نیک گوهر چون می خورد مانند جام زرین و سیمین که هرچه بیشتر آن را بیافروزند(=صیقل دهند) پاکتر و روشنتر می شود... ۲۹- و به کار نیک کوشاتر شود!... ۳۶- هرکس در به اندازه خوردن می باید هوشیار باشد... ۴۹- و هرکه می بیش از اندازه خورد این چند عیب در او پیدا شود ۵۰- خرد و هوش و حافظه و تخم و خونش را کاهش دهد ۵۱- و جگرش را تباه کند و...
شاهنامه نخستین پیدایی «مَی» را به هنگام جمشید بازمیگرداند، درست، همین است زیرا که آریاییان پس از آب و خاک و فراهم آوردن گل و ساختن خشت و سفال، خمره تهیه کردند که نگاه داشتن انگور و فراهم آمدن «باده» را در پی داشت!
بزرگان به شادی بیاراستند،
مَی و جام و رامشگران خواستند!
در آن زمان، همگان در شادی و آرامشی که داشتند انباز بودند بودند و مَی مینوشيدند.
به فرمانش، مردم نهاده دو گوش
ز رامش، جهان پر ز آوای نوش
یاری نامه:
۱- داستان ایران – استاد فریدون جنیدی
۲- مینوی خرد – برگردان شادروان استاد احمد تفضلی
۳- نوروزنامه – عمر خیام
۴- فرهنگ ریشۀ واژگان فارسی - دکتر نورایی
۵- تارنمای بنیاد نیشابور
دنباله دارد!
@ShahnamehToosi
برگهای از نسک «مینوی خرد»👇
BY رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه
Share with your friend now:
tgoop.com/ShahnamehToosi/1990