tgoop.com/ShahnamehToosi/2112
Last Update:
#سوزنی_به_خویشتن
از جمشید تا ضحاک
(نگاهی دیگرگون به شاهنامه)
فراز ۸– باور کارسازی نیروهای فرازمینی(۱)
یاد آوری: الگوواره(پارادایم) نگارنده در دریافت داستانهای شاهنامه بر این بنیادها استوار است :
۱- ریشه داستانها(استورهها) در رویدادهای راستین تاریخی است!
۲- ریشهها در میان انبوهی پیرایه پیچیده شدهاند!
۳- پیرایهها در فرایند استورهپروری از فرهنگ مردمان روزگارِ بازگفتِ سینهبهسینه تاریخ روایی برمیآیند!
۴. به یاری دانش روز، هرروز بیشتر و بهتر، میتوان پوستهها و پیرایهها را از ریشه(تاریخ راستین) بازشناخت.
از پیرایههای بستهشده بر هستههای راستین، دست داشتنِ نیروهای ناپدیدار(غیبی) و فرازمینی در رویدادهای سرنوشتساز است! این پیرایه از پارادایم سرنوشتگرایی بر میآید! که گویا در میان نیاکان ما جایگاهی والا داشته! پارادایمی که مردم را به تندادن به «بودنیکار»(=تقدیر) میخواند!
پیشتر (اینجا) دیدیم که -از کیومرث تا فریدون- بهراستی آنچه «شاه» نامیده شده، استعاره از «روزگار» است! این «روزگار»، هستهی راستین استوره است که پیرایههای بسیار میپذیرد! خواست و فرمان «چرخ» که همان «سرنوشت» و «بودنیکار» است از این پیرایهها است! این پیرایه نشاندهندۀ فرهنگ و پندارهای مردمان روزگار بازگفت سینهبهسینه رخدادهای راستین است! در این پندار، «فر یزدان» (خواست آسمان)، دست بالا دارد و مردم دستی در دگرگونیهای روزگار ندارند!
#تهمورث به «فر جهاندار» کمر به نابودی دیوان می بندد! کار #جمشید را «یزدان» سامان میبخشد و در پی ناسپاسی، «فرّ یزدان» از او میگردد و روز بر وی تیره میشود و کارش به شکست میرسد! هازمان(جامعه) نقشی ندارد!
همزمان در «دشت سواران نیزهگزار» کار ضحاک را «ابلیس» سامان میدهد!
می بینیم که در باور نیاکان، پادشاهی تنها به پشتوانه نیروهای فرازمینی استوار میگردد و به فرمان و خواست آنان پایان مییابد!
ضحاک در خواب سرنگونی خویش را میبیند (اینجا) و:
یکی بانگ برزد، به خواباندرون،
که لرزان شد آن خانهیِ بیستون!
رویای او، «بودنیکار» (= فرمان گریزناپذیر چرخ) است که موبدان میدانند ولی یارای گفتنشان نیست! تا یکی دل به دریا میزند و سرنوشت بیگریز ضحاک را با او میگوید:
کسی را بود زین سپس تخت تو،
به خاک اندرآرد سر ِ بختِ تو؛
زند بر سرت گرزهیِ گاوروی؛
ببنددت وُ آرَد از ایوان به کوی!
پس از فراز و نشیبها، همان «بودنی» رُخ میدهد و ضحاک به همان شیوه که موبد گفت، در بند میشود!
داستانها، آنگونه به ما رسیده که در نگاه نخست، نیروی مردم به هیچ انگاشته میشود!! باز آنکه همانگونه که در زنجیره نوشتار «#راز_رهایی_نیاکان_از_ساستار_ضحاک» -پس از برداشتن پوستهها- دیدیم، این مردم بودند که با پرهیز از شتاب، به توان افزایی و سازماندهی پرداختند و با دستیابی به برتری فناوری، برای نخستین بار در جهان به مس دست یافتند و جنگ افزارهای فلزی، ایشان را در چیرگی بر ضحاک یاری داد!
«رؤیا باوری» و برتر دانستن نیروهای فرازمینی، بر هزاران سال تاریخ ما سایه افکنده و همیشه مردم را از به دست گرفتن سرنوشت خویش بازداشته!
در شاهنامه، افزون بر ضحاک، نمونه خواب و رویای سام و افراسیاب و پیران ویسه و سیاوخش و گودرز و کیخسرو و کتایون و انوشیروان و ... سرنوشت سازند! در بنمایههای مذهبی نیز از خوابهای بسیار گفته شده که رویای فرعون و عزیز مصر پرآوازهترند!
در تاریخ ما، خواب پدر آل بویه و امیران غزنین و شاه اسماعیل و... هتا چنگیزخان نیز گویای باور به یاری نیروهای ناپدیدار (دست غیب!) در سرنوشت مردم است!
«رویا» و «جادو» دو انگاره بنیادین و مهادین مردمانی است که برای پرسشهای دشوار، در پی پاسخهای آسانند! و از رنجِ اندیشیدن (دشوارترین کار جهان!) گریزانند! نماد این سرنوشت گرایی و گریز از اندیشه و خرد را امروز نیز در گرایش مردم به گزیریدن (تصمیمگیری)های سرنوشتساز از راه مروا (فال) میبینیم!
شکافتن پوستهها و پیرایههای بسته شده به تاریخ و بررسی درستبینانهیِ نخستین خیزش تاریخی و نخستین سرنگونی تاریخیِ ساستار (ضحاک)، گویای آن است که در پی بیانجامی کنشهای پراکنده (ارمایل و گرمایل!) ؛ «دلکندن از آسمان» و «بهره از داناییها و تواناییهای خویش» و «سازماندهی» بود که نیاکان را به پیروزی رساند.
سخن دنباله دارد.
ایدون باد.
بازنگری و بازنویسی : سیروس حامی
اسفند ۱۴۰۰
تالار «رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه»
یارینامه : جامعهشناسی خودکامگی - علی رضاقلی
https://www.tgoop.com/ShahnamehToosi
BY رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه
Share with your friend now:
tgoop.com/ShahnamehToosi/2112