tgoop.com/ShahnamehToosi/2215
Last Update:
#سوزنی_به_خویشتن
از جمشید تا ضحاک
(نگاهی دیگرگون به شاهنامه)
فراز ۱۳ – عالمی دیگر بباید ساخت، از نو آدمی!
«ساختار جامعه نه بر شالوده «آرمانها»ی انسان که بر «سرشت» او بنیاد نهاده شده! قانون اساسیِ «سرشت انسان» است که قوانین اساسی کشورها را نو به نو مینویسد!
«قانون اساسی سرشت انسان» چیست؟
میتوانیم «سرشت انسان» را گرایشها و احساسات بنیادین آدمی بدانیم. نژادهترین گرایشها را غرایز میخوانیم ... پرسش این است که «سرشت انسان» در درازای تاریخ تا چه اندازه دیگرگون شده است؟ از دیدگاه نظری، باید دیگرگون شده باشد! ... ولی تاریخ مدون هیچ دیگرگونی در رفتار انسان نشان نمیدهد...»**
دیدیم (اینجا) که از باورهای کهن و بازدارنده استوار در این سرزمین و در میان ایرانیان همه زادمانها، یکی «سرنوشت گرایی» (جبرگرایی) و باور به ناگزیری رویدادهایی است که در سخن همگان «تقدیر» یا «قسمت» و در شاهنامه «بودنی» یا «بودنیکار» خوانده شده! باور به «بودنیکار» در سرتاسر شاهنامه موج میزند:
بدو گفت رستم ک«زین غم چه سود!؟
که این زآسمان "بودنیکار" بود»!
بر بنیاد چنین باور و چنین رویکردی ایرانیان همیشه در این سودا بودند که نهاد جهان «خجسته»ای را با فرّ شاهی به گیتی آورد تا همچون باران که لب تشنۀ زمین را سیراب میکند و همچون دانش که به آدمی شایستگی میبخشد، ایران را سرشار از بایستگی و شایستگی سازد! بر همین بنیاد، برخورداری چنین کسی از اَبایش(اختیار) سیاسی بیکران (نامحدود) رواییده و بایسته دانسته شده!
از دیگرسوی، همین باور بنیادین -یا به گفته دیگر «فرهنگ سیاسی ایران»!- چون نتوانسته بنیاد خویش را با روند راستین زندگی هازمان هماهنگ و همسو سازد، بارها و بارها جمشیدش راه به ضحاک و فرازش ره به نشیب برده است!
درازی روزگار هر نشیب، جانکاه و فرساینده و از میانبرنده دستاوردهای تلاش و خردورزی پیشینیان بوده است!
نگاهی کنیم به پیشبینی رستم فرخزاد از نشیب دراز پیش روی ایرانیان به هنگام تازش تازیان:
تبه گردد این رنجهای دراز،
نِشیبی درازست پیشِ فراز!
برنجد یکی، دیگری برخورد!
به داد و به بخشش کسی ننگرد!
ز پیمان بگردند و از راستی!
گرامی شود کژّی و کاستی!
رباید همی این از آن، آن ازین!
ز نِفرین ندانند باز آفرین!
شود بندهی بیهنر شهرْیار؛
نژاد و بزرگی نیاید به کار!
به گیتی کسی را نماند وفا؛
روان و زبانها شود پُرجَفا!
زیانِ کسان از پیِ سود خویش،
بجویند و دین اندرآرند پیش!
نشیب دراز آمد از پی آن فراز! نشیبی که گریبانمان را رها نمیسازد، مگر...
واقعیات اجتماعی سرسخت و یکدنده هستند و جز با شناخت درست و کار خستگیناپذیر دیگرگون نمیشوند!
آنگاه دیگرگونیهای بنیادین و ماندگار میتواند از پی آید که ساختار اندیشه و ساختار هازمان(اجتماع) و باورهای اقتصادی و سیاسی در راستای کرانمندسازی(تحدید) اَبایش(اختیار) سیاسی نیرو گیرند، و «فرّه» به معنی نژاده آن برابر توانایی و شایستگی(استعداد) دانسته شود و به جای آرزو و نیایش برای آمدن خجستهمردی به فرمان چرخ، هازمان در پی پرورش نیروهای فرهمند و کارآمد به دست خود برآید!
دیدیم که نیاکان ما در روزگار ضحاک به چنین راه رفتند! یزدانپرستی را جایگزین جادوپرستی(خرافات) کردند! راه دانش پیمودند و ارزش افزایی در اقتصاد بر بنیاد «مزیت اقتصادی» را پیشه ساختند! نیروهای کارآمد و بخرد و فداکار را از درون خویش پروردند! «فریدون» نماد این نیروهاست! دیدیم که فریدون (زادمان خردورز و دانشگرا و میهندوست و دلاور ایران) به خواست مام میهن شکیب پیشه ساخت تا بهنگام سر برکشد و راهی دیگر پیش گیرد و نشیب دراز را به پایان برد!
این زادمان نو ، با جهانبینی نو، با آیین مهر، ره مردمکُشی به پایان برد و خواهیم دید که در برخورد با خونخوارترین ستمگران نیز از در مردمی درمیآید!
خواهیم دید!
** بازنویسی از : درآمدی بر تاریخ تمدن – ویل و آریل دورانت - برگردان مصاحب، بطحایی و دیهیمی – انتشارات علمی و فرهنگی1384 – ر192
یارینامه:
جامعه شناسی خودکامگی- علی رضاقلی
نگارنده : سیروس حامی
تالار «رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه»
خرداد ۱۴۰۱
https://www.tgoop.com/ShahnamehToosi
🌷
BY رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه
Share with your friend now:
tgoop.com/ShahnamehToosi/2215