tgoop.com/ShahnamehToosi/2474
Last Update:
راز #سیمرغ_و_زال
س- انگارهای از ریشه تاریخی زال و رودابه
نخست – انگارههای زمینه
در جستارهای این درگاه دیدیم:
١. بخش آغازین شاهنامه همچون سرتاسر این خردنامه، بازگوکننده سرگذشت راستین نیاکان است. ژرفای هرچه بیشتر تاریخ، همراه است با دگرگونی و پیچیده شدن سرگذشت راستین در پیرایه های بیشتر!
٢. رویدادها و پدیدههای راستین در فرایند خودبهخودی در ناخودآگاه نیاکان «جاندار انگاری» شده و با پیرایههای یادشده درمیآمیزند و به پیکر «استوره» یابهتر بگوییم، «تاریخ استورهای» در میآیند!
٣. در زبانهای آریایی، زمین و هرچه در دل آن است نام «مادینه» و دستهها و تیرهها و گروههای مردم -افزون بر «روزگار/دوران تاریخی»- نام «نرینه» میگیرند!
۴. خاندان نریمان/نیرم در شاهنامه نماد زادمانهایی از سکایان است که در هزارههای پنجم و چهارم پ.ز در کرانههای پاییندست هیرمند/هلمند یکجانشینی گزیدند! اینان مردمان تنومند و ستبری بودند که در جنگاوری همتا نداشتند! (اینجا را ببینید)
دانایی و فن و بویژه دانش پزشکی در میان این دسته از ایرانیان پیشرفتهای شگرف و شایانی داشت که یافتههای شهر سوخته گواهند! (اینجا را ببینید)
۵. ناهنجاری ژنتیکی آلبینیسم یا زالی در میان این تیرههای سکایی گسترده بود! «زال» نمادی است از این دسته از باشندگان سیستان آن روزگار! (اینجا را ببینید)
دودیگر: یافتههای دانش امروز:
۶. گذرراه(مسیر) رود هیرمند(دریایهلمند) در گذر روزگاران چندبار دگرگون شده. برای این دگرگونی دستکم چهار گام شناسایی شده است. در هریک از این گامها، هیرمند گذرراه خود را به سوی شمال گردانده تا ریزشگاه آن گام به گام از «گود زره» (در مرز افغانستان و پاکستان امروز) به سوی هامون کنونی چرخیده است و همچنان هم آبراه «شیله» از جنوب هامون، سرریزهای این دریاچه را به «گود زره» رهنمون میشود! (نک. نگاره پیوست)
٧. بررسیهای زمینشناسان گویای آن است که در یکی از دیرینترین چرخشها، گذرراه هیرمند از گودزره به گذرراه رامرود درمیغلتد و در کنار این گذرراه تازه، شهرها و روستاهایی ساخته میشود که بزرگترین آنها امروزه «شهرسوخته» نامیده شده است!(اینجا را ببینید)
٨. در چرخش سپسین به سوی شمال، در پایان هزاره دویُم پ.ز (سههزار تا سه هزار و پانسدسال پیش!) هیرمند به گذرراه «سنارود» میغلتد و گذرراه پیشین(رامرود-شهرسوخته) خشک میشود و باشندگان آبادیهای پیرامونی نیز ناگزیر جابجا میشوند!
برآیند و انگاره پیشنهادی:
٩. سرچشمه گرفتن رودهای بزرگی چون «سِند» و «هیرمند» از نزدیکی کابل -در پیوند با اندیشه های مهری- مایه انگارش روانسازی آب به فرمان ایزدبانوی آبها (اردویسور آناهیتا) شده است و مردم آن دیار پادشاه آبها انگاشته شده و نام «مهراب»(میراب) برایشان انگاشته شد! «رود سند» به آبهای آزاد (فراخکرت) و هیرمند به گودزره (در بندهش«کیانسه»-بهار74) ریختند!
١٠. نام «رودابه» (رود+آب+ه)، دختر «مهراب=میراب» نماد رودی شد که از کابل سرچشمه گرفته و به گودزره(کیانسه) میریخت!
١١. آمیزش «زال» نماد خرد و دلاوری سکایان سیستان با «روداوه» (نماد آبی که این مردم را سیراب و بهره ور می سازد) مایه به دنیا آمدن زادمانی تواناتر (رستم) و بیهمتا میشود!
١٢. «پیوند زال و روداوه» و «بردن روداوه» به «زابل»، گویای چرخش تاریخی گذرراه هیرمند از گودزره(کیانسه) به سوی زابل (شهرسوخته) و روان شدن آن در گذرراه رامرود است! داستان شاهنامه این پیام را نیز در بر دارد که این چرخش، میتواند برنامهریزی شده و به رای و به دست مردم زابل بوده باشد که با روشهای گوناگون آبخیزداری آب را به دشت زابل آن روزگار(شهرسوخته) رسانده و ازآنجا باز در گذر راه «شیله» به سوی «گودزره» روان ساختهاند! این کار از دانش مردم شهرسوخته دور نبوده است!
١٣. ناهمداستانی منوچهر و سام را نگارنده به دگرگونی ناخواسته زیستبوم و جابجاییهایِ ناگزیر و از دست رفتنِ بخشی از داشتهها و نیز افتادن خیزابها در کشتزارها پیوند میدهد! نه آنگونه که افزایندگان به شاهنامه این رویداد شگرف را به «بتپرستی» و «ضحاکتباری» مهراب پیوند داده اند!
این انگاره برآیند بررسیهای آغازین نگارنده است و تنها به امید پژوهشهای بیشتر دانشپژوهان تا رسیدن به یک نگره استوار در این زمین پیشکش میشود!
پارهای یارینامهها:
١- تاثیر عوامل زمین شناسی در تغییر مسیر رودخانه هیرمند و نقش تاریخی آن در تغییر سکونتگاهها در سیستان (اینجا)
٢- دریاچهٔ هامون در روایات ملی ایران و جایگاه آن در آخرالزمانی زردشتی (اینجا)
٣- بندهش - مهرداد بهار
@ShahnamehToosi
BY رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه
Share with your friend now:
tgoop.com/ShahnamehToosi/2474