tgoop.com/ShahnamehToosi/3134
Last Update:
🔭🔭🔭🔭🔭🔭🔭🔭
کاربرد واژه «گشادن» برابر «انداختن ، گسستن، رهاکردن*»
از دوست فرهیختهام، سراینده گرانمایه مازندران، جلیل قیصری @jalilgheisari سخنی همیشه در یاد دارم که «کار شاعر غنی بخشیدن به گستره معنایی واژههاست!» و دریغ است که هربار که به یافتهای در این پیوند میرسم، یادی از این گرامی نکنم!
سخن در باره واژه «گشادن» است که بیشتر به مانای «بازکردن، آزاد کردن، آشکارکردن» به کار رفته و شناخته شده است! ولی در سخن فارسی به مانای «انداختن و گسستن» نیز فراوان به کار رفته که چون این برابرنهاد در گذر زمان وانهاده و فراموش شده است، گفتگوهایی را زمینهساز بوده است!
چند نمونه:
سخن دقیقی، از «رزم گشتاسپ با ارجاسپ»:
یکی ترک تیری بر او برگشاد؛
روا گشت زان تیر او شاهزاد! (شیدسپ)
(یک تُرک، تیری به سوی او انداخت!)
«خالقی مطلق پوشینه ۳ از ۴ ؛ ر۵۹»
در داستان فرود سیاوخش (خالقی ؛ ۱ از ۴ ؛ ر۴۷۸) هنگامی که زرسپ پور توس به کینخواهی ریونیز به سوی فرود میتازد، نخوار او را به فرود میشناساند و میگوید:
چو بیند بر و بازو و مغفرت،
خدنگی بباید گشاد از برت؛
(باید خدنگی به سوی او بیندازی)
بداند سپهدار دیوانه، توس؛
که ایدر نبودیم ما بر فسوس
نمونه هایی از دیگر سخنسرایان:
ز شست صدق گشادم هزار تیر دعا
ولی چه سود، یکی کارگر نمیآید!
«حافظ»
گر به نخچیر کسی تیر گشاید چه عجب؛
این عجب بر دل ما تیر گشاید نخچیر!
«سوزنی»
این چند نمونه بسنده است که در سخن فارسی، کاربرد واژۀ «گشادن» به مانای «انداختن» نه شگفت است و نه اندک!
اکنون یک چنین کاربرد را در سخن فردوسی برمیرسیم که بسیار بازنویسان(کاتبان) و نیز گزارندگان(شارحان) را به بیراهه کشانده است!
در پایان داستان کاموس کُشانی، میفرماید:
سر آوردم این رزم کاموس نیز،
دارزست و نگشاد از او یک پشیز!
گر از داستان یک سَخُن کم بدی؛
روان مرا جای ماتم بُدی!
با نگرش به «پشیز = کنایه از بسیار اندک، ذره» در اینجا نیز «نگشاد از او یک پشیز» را باید «از داستان هیچ نکتهای فروگزار نشد» گزارد!
فردوسی فرزانه به خود می بالد که داستان کاموس را سراسر به جادوی سخن شیرین خود بازگفته بی آن که پشیزی(اندکی) از آن را بیندازد!!
نویسش «نگشاد=نیفتاد» که هم استوارترین پشتوانه نسخهشناختی را دارد و هم گواه پشتوانه از خود شاهنامه و هم در سخن سرایندگان دیگر، به درستی از سوی استادان خالقی و کزازی در متن آورده شده ولی پارهای دیگر کاتبان و مصححان که مانای «نگشاد» در این بیت را درنیافتهاند، به بیراهه رفته و «کم نیست!!» (لندن ۶۷۵، مسکو، جنیدی) یا «نفتاد» (که در شاهنامه نمونه گواه دیگری ندارد!) را به جای آن در متن آورده (لنینگراد، پاریس، ژولمول، ماکان و...)! استاد خالقی مطلق که در گزینش نویسش نژاده راه درست پیمودهاند، شوربختانه در گزارش بیت دچار گمان شده و در یادداشتهای شاهنامه، میان دو برابرنهاد «افتادن» و «عایدشدن» این یکی را محتملتر دانستهاند! که -به برداشت این کهتر!- برداشت باریکبینانهای نیست! ولی در «نامه باستان» در گزارش بیت میخوانیم:
«گشادن» در کاربرد ناگذر است و برابر «گشادهشدن»، از این واژه با کنایه ایما، گسستن و جدا شدن خواسته شده و از «پشیز:... یا استعاره آشکار هرآنچه بسیار اندک و ناچیز است!
از دیگرسوی، پاره ای خردهگیران کمتر آگاه -از سر ناآشنایی- بر این دستبرد ناآگاهانه به شاهنامه پای فشردهاند و نادادگرانه به گزینش درست استاد خالقی تاختهاند! (رخشاره پیوست!)*
*سپاسدار بانو وارش پارسی
**نادرستی واگفت واژه «کُشانی» (=کوشانی) بر سخنران ارجمند خرده نیست!
بازنویسی : سیروس حامی
تالار «رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه»
امرداد ۱۴۰۳
https://www.tgoop.com/ShahnamehToosi
BY رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه
Share with your friend now:
tgoop.com/ShahnamehToosi/3134