tgoop.com/ShahnamehToosi/3249
Last Update:
🏛گرگها در کمینِ دِه...
🪶امروز صبح در اخبار خواندم که به ادعای برخی رسانههای ترکیه تروریستهای پانکردی پژاک که یکی از شاخههای پکک نیز محسوب میشود نیروهای خود را آماده کرده است تا وقتی اسرائیل به ایران حمله کند، در صورت آماده بودن شرایط در استان آذربایجان غربی وارد عمل شود و عملیات تروریستی انجام دهد و جنگ قومیتی راهاندازی کند تا با این طریق زمینه تجزیه ایران و تشکیل کشور جعلی کردستان را رقم بزند. ماجرای ادعای امارات بر تعلق جزایر سهگانهٔ ایرانی به خودش را هم که شنیدهاید؟ از موضع طالبان در شرق ایران و جفتکپرانیهای الهام علیاف در باکو هم که نیک آگاهید.
🪶وقتی همهٔ اینها را در ذهنم مجسم کردم ناخودآگاه به یاد ماجرای خسروپرویز و پسرش شیرویه افتادم. در شاهنامه آمده وقتی خسروپرویز در حبس پسر نابکارش شیرویه گرفتار است، هنوز دل و جانش مالامال از عشق به ایران است. یکی از اتهامات او این است که چرا بزرگان و دلاوران و پهلوانانِ نخبهٔ ایران را در مرزها مستقر کرده است. خسرو وقتی با این پرسش مواجه میشود به شیرویه میگوید که همین کار برای حفاظت و حراست از مرزهای سرزمینی ایرانشهر درست است و تو هم بعد از من باید همین کار را بکنی. بعد از نیای خود کسریانوشیروان نقل و قولی میکند که هنوز بعد از هزاران سال وقتی به اوضاع و احوال این روزهای ایران مینگرم میبینم چقدر این حرف دقیق، سخته و سنجیده است.
🪶خسرو به شیرویه میگوید: یکی از شاهان هند به انوشیروان نوشته بود که کشور بهشتآسای شما غبطهٔ تمام همسایگان است. او ایران را به باغی خرم تشبیه میکند که همه میخواهند از دیوارهای آن بگذرند و وارد باغ شوند. در بندهشن (ص ۱۴۱) آمده است « هیون و ترک به بس شمار و بس درفش در ایرانشهر بتازند. این ایرانشهر آبادان خوشبوی را ویران کنند».
باری خسرو به شیرویه میگوید آگاه باش:
که ایران چو باغی است خرم بهار
شکفته همیشه گل کامگار
پر از نرگس و نار و سیب و بهی
چو پالیز گردد ز مردم تهی،
سپرغم یکایک زبن بر کنند
همه شاخ نار و بهی بشکنند
سپاه و سليح است دیوار اوی
به پرچینشبر، نیزهها خار اوی
اگر بفگنی خیره دیوار باغ
چه باغ و چه دشت و چه دریا چه راغ
نگر تا تو دیوار او نفگنی
دل و پشت ایرانیان نشکنی
کزان پس بود غارت و تاختن
خروش سواران و کين آختن
زن و کودک و بوم ایرانیان
به اندیشه بد منه در میان
اما سالی چند از مرگ خسرو پرویز نمیگذرد که این باغ خرم بهار به ریگستان سرزمینهای حجاز وصل میشود و دل و پشت ایرانیان برای همیشه شکسته میماند.
كركس و كفتار دارد باغِ ما
تا بخواهی، مار دارد باغِ ما
بلبلان، از باغ ما كوچيدهاند
جای بلبل، سار دارد باغِ ما
باغ پهلویی، ببین! گل کرده است
گل ندارد، خار دارد باغِ ما
بر دلش داغِ بهاران مانده است
حسرتِ ديدار دارد باغِ ما
سر درختیهای ما يخ بسته است
سرنوشتی تار دارد باغِ ما
برخلافِ آنچه مردم گفتهاند
باغبان، بسيار دارد باغِ ما
بوي باروت است جای بوی گل
وحشتِ كشتار دارد باغِ ما
در ميانِ دهكده پيچيده است،
ديوِ آدمخوار دارد باغِ ما
باغ، تا باغی شود بارِ دگر
صد هزاران كار دارد باغِ ما
وصفِ باغِ ما، به «كيوان» رفته است
يک جهان اَسرار دارد باغِ ما
بامهر
بهادر قاسمی - انجمن شاهنامهخوانی هما
@shahnamehferdowsiii
https://www.tgoop.com/ShahnamehToosi
BY رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه
Share with your friend now:
tgoop.com/ShahnamehToosi/3249