SHAHNAMEHTOOSI Telegram 3284
رازها و نمادها و آموزه‌های شاهنامه
#شاهنامه_تاریخ_استوره‌ای ۸- سازوکارهای «استوره‌پروری» الف – #جاندارانگاری سرایندگان و داستان‌نویسان، از جاندارانگاری (Personification / Animism) -که «آرایه تشخیص» نیز گفته شده- بهره بسیار می‌برند! این آرایه همانا «استعاره مکنیه» است که در آن «مشبه به» یا…
📝 جاندارانگاری - اساس زبان
✍️ دکتر #یعقوب_یسنا


اساس زبان #جاندارانگاری است. در آغاز همه‌چه زنده پنداشته می‌شده‌ است: آب می‌رود، باد می‌ایستد، مهتاب می‌نشیند، خورشید می‌برآید، و... چاره‌ای نبوده‌است‌که روابط چیزها را غیر از جاندارانگاری طوری دیگر برقرار کرد.

اگر به یک خانم بگویید "وقتی تو را می‌بینم اکسیتوسین (هورمون عشق) باعث بلند رفتن فشار خونم می‌شود و قلبم بیشتر می‌زند". خانم با خود می‌گوید با عجب مرد دیوانه‌ای گیر افتاده‌ام. اگر بگویید «مهتابم وقتی تو را می‌بینم قلبم از بدن به پرواز در می‌آید و در بی‌کرانی آسمان در کنار دلربایی تو از یک ستاره تا ستاره دیگر بال می‌زند و در بستر آبی آسمان کنار هم دراز می‌کشیم». این تعبیر عاشقانه از عشق می‌تواند مورد توجه قرار بگیرد.

متن نخست می‌تواند علمی باشد. خشک و بی‌روح است اما از نظر رفتار فیزیولوژی بدن دقیق است. متن دوم علمی نیست، بلکه بنا به کارکرد فرهنگی زبان ارایه شده و پشتوانه‌ی مفهومی دارد. درحالی‌که رابطه‌ها در متن دوم همه غیر علمی استند و با پشتوانه‌ی فرهنگی جاندارانگارانه‌ی زبان برقرار شده‌است. اما گیرایی دارد و معنادار و تاویل‌پذیر است. در گذشته، نام عشق اروس و افرودیت بود، حالا اکسیتوسین شده‌است. در گذشته عشق یک نیرو بیرونی و دست غیر دانسته می‌شد اما اکنون یک هورمون و امر درون‌بدنی پنداشته می‌شود.

از بحث دور نرویم؛ منظورم این بود که شکل‌گیری ایده‌ی خدایان بیشتر خاستگاه زبانی دارد. موقعی‌که اوستا را می‌خواندم تعجب می‌کردم که چگونه انسان باستان هر لحظه خدایان را می‌دیده‌است؟ تجربه‌‌شان از دیدار خدایان این‌همه زیاد چه بوده‌است؟ ما چرا نمی‌توانیم این تجربه را داشته‌باشیم؟ ایلیاد و اودیسه را که خواندم جالب‌تر از اوستا بود. زیرا در ایلیاد و اودیسه حضور خدایان بسیار پر رنگ‌تر از اوستا است. با خواندن کتاب‌های #میرچا_الیاده نیز به این پرسش‌ها پاسخ نیافتم. اگرچه از نظر پدیدار‌شناسی درباره‌ی شکل‌گیری اسطوره‌ها از کتاب‌های الیاده بسیار آموختم که برای این‌همه زحمت ایشان در رمزگشایی اساطیر بشر سپاس‌گزارم.

اما حضور پر رنگ خدایان را در متن‌های باستان با درکی از کارکرد زبان دریافتم. شاید درست نباشد. برداشتی است‌که خودم را قانع می‌کند. در گذشته انسان باد را یک موجود زنده و ایزد می‌دانسته‌است؛ ابر را یک موجود زنده و یک ایزد می‌دانسته‌است؛ آتش را یک موجود زنده و ایزد می‌دانسته‌است؛ عشق را یک موجود زنده و ایزد می‌دانسته‌است؛ زمین را یک موجود زنده و ایزد می‌دانسته‌است؛ و... در اوستا وات(باد) نام یکی از یزدان است؛ ابر در اوستا دو نام دارد، یک نامش ایزدی است و یک نامش اهریمنی، ابری که باران دارد نام یکی از ایزدان را دارد، ابری که باران ندارد نام یکی از دیوان را دارد؛ آتر، آذر (آتش) نام یکی از ایزدان است؛ سپندارمذ (زمین) نام یکی از ایزدان است.

در ایلیاد موقعی در جنگ بادی می‌وزد که به یک طرف جنگ آسیب می‌رساند، گفته می‌شود که فلان ایزد به فلان گروه کمک کرد و موجب شکست گروه دیگر شد. اگر دریا توفانی می‌شد، اسم خدای توفان ذکر می‌شد که خدای توفان آمد و فلان گروه را تباه کرد. این همه حضور خدایان در واقع همان نام‌های نیروهای طبیعی است‌که این نیروها در زبان جاندار پنداشته می‌شده است. هر بار که اسم آن نیرو گرفته می‌شده، در واقع اسم یک ایزد یا اسم یک اهریمن به کار می‌رفته‌ست. این اسم‌ها بعدها جنبه‌ی مفهومی پیدا کرده تا این‌که خاستگاه طبیعی و تحلیلی پیدا کرده‌‌اند.

از آغاز تا هنوز ما درگیر زبان بوده‌ایم؛ این کارکرد زبان بوده‌است‌که ما را گرفتار کرده‌است. فلسفه، ادیان و فهم معنای زندگی و جهان بیشتر امر درون‌زبانی است. این‌که ما کارکرد اساطیر را نمی‌دانیم، در واقع کارکرد همان روزگار زبان را نمی‌دانیم. اگر ما کارکرد همان روزگار زبان را بدانیم کارکرد اساطیر را نیز می‌دانیم. زبان کارکرد رمزی دارد. واژه‌ها کُد و رمزند. رابطه‌ی این رمزها نیز از روزگاری تا روزگاری تفاوت می‌کند. در زبان‌های باستان هر واژه جاندار است و هر واژه جنس دارد. در اوستا، در زبان عرب، در زبان یونانی و... واژه‌ها جاندار و جنس‌دار است. یعنی یا نرینه‌جاناند یا مادینه‌جان. بنابراین رابطه‌ی واژه‌ها نیز بنابه جاندارانگاری و جنسیت واژه‌ها برقرار می‌شده‌است. این‌که در جهان جانوران دیگر این درگیری وجود ندارد؛ به این معنا است‌که زبان وجود ندارد و تجربه‌ی زبانی انسان را با این‌همه گستردگی فرافکنی ندارند.
🕊


https://www.tgoop.com/ShahnamehToosi



tgoop.com/ShahnamehToosi/3284
Create:
Last Update:

📝 جاندارانگاری - اساس زبان
✍️ دکتر #یعقوب_یسنا


اساس زبان #جاندارانگاری است. در آغاز همه‌چه زنده پنداشته می‌شده‌ است: آب می‌رود، باد می‌ایستد، مهتاب می‌نشیند، خورشید می‌برآید، و... چاره‌ای نبوده‌است‌که روابط چیزها را غیر از جاندارانگاری طوری دیگر برقرار کرد.

اگر به یک خانم بگویید "وقتی تو را می‌بینم اکسیتوسین (هورمون عشق) باعث بلند رفتن فشار خونم می‌شود و قلبم بیشتر می‌زند". خانم با خود می‌گوید با عجب مرد دیوانه‌ای گیر افتاده‌ام. اگر بگویید «مهتابم وقتی تو را می‌بینم قلبم از بدن به پرواز در می‌آید و در بی‌کرانی آسمان در کنار دلربایی تو از یک ستاره تا ستاره دیگر بال می‌زند و در بستر آبی آسمان کنار هم دراز می‌کشیم». این تعبیر عاشقانه از عشق می‌تواند مورد توجه قرار بگیرد.

متن نخست می‌تواند علمی باشد. خشک و بی‌روح است اما از نظر رفتار فیزیولوژی بدن دقیق است. متن دوم علمی نیست، بلکه بنا به کارکرد فرهنگی زبان ارایه شده و پشتوانه‌ی مفهومی دارد. درحالی‌که رابطه‌ها در متن دوم همه غیر علمی استند و با پشتوانه‌ی فرهنگی جاندارانگارانه‌ی زبان برقرار شده‌است. اما گیرایی دارد و معنادار و تاویل‌پذیر است. در گذشته، نام عشق اروس و افرودیت بود، حالا اکسیتوسین شده‌است. در گذشته عشق یک نیرو بیرونی و دست غیر دانسته می‌شد اما اکنون یک هورمون و امر درون‌بدنی پنداشته می‌شود.

از بحث دور نرویم؛ منظورم این بود که شکل‌گیری ایده‌ی خدایان بیشتر خاستگاه زبانی دارد. موقعی‌که اوستا را می‌خواندم تعجب می‌کردم که چگونه انسان باستان هر لحظه خدایان را می‌دیده‌است؟ تجربه‌‌شان از دیدار خدایان این‌همه زیاد چه بوده‌است؟ ما چرا نمی‌توانیم این تجربه را داشته‌باشیم؟ ایلیاد و اودیسه را که خواندم جالب‌تر از اوستا بود. زیرا در ایلیاد و اودیسه حضور خدایان بسیار پر رنگ‌تر از اوستا است. با خواندن کتاب‌های #میرچا_الیاده نیز به این پرسش‌ها پاسخ نیافتم. اگرچه از نظر پدیدار‌شناسی درباره‌ی شکل‌گیری اسطوره‌ها از کتاب‌های الیاده بسیار آموختم که برای این‌همه زحمت ایشان در رمزگشایی اساطیر بشر سپاس‌گزارم.

اما حضور پر رنگ خدایان را در متن‌های باستان با درکی از کارکرد زبان دریافتم. شاید درست نباشد. برداشتی است‌که خودم را قانع می‌کند. در گذشته انسان باد را یک موجود زنده و ایزد می‌دانسته‌است؛ ابر را یک موجود زنده و یک ایزد می‌دانسته‌است؛ آتش را یک موجود زنده و ایزد می‌دانسته‌است؛ عشق را یک موجود زنده و ایزد می‌دانسته‌است؛ زمین را یک موجود زنده و ایزد می‌دانسته‌است؛ و... در اوستا وات(باد) نام یکی از یزدان است؛ ابر در اوستا دو نام دارد، یک نامش ایزدی است و یک نامش اهریمنی، ابری که باران دارد نام یکی از ایزدان را دارد، ابری که باران ندارد نام یکی از دیوان را دارد؛ آتر، آذر (آتش) نام یکی از ایزدان است؛ سپندارمذ (زمین) نام یکی از ایزدان است.

در ایلیاد موقعی در جنگ بادی می‌وزد که به یک طرف جنگ آسیب می‌رساند، گفته می‌شود که فلان ایزد به فلان گروه کمک کرد و موجب شکست گروه دیگر شد. اگر دریا توفانی می‌شد، اسم خدای توفان ذکر می‌شد که خدای توفان آمد و فلان گروه را تباه کرد. این همه حضور خدایان در واقع همان نام‌های نیروهای طبیعی است‌که این نیروها در زبان جاندار پنداشته می‌شده است. هر بار که اسم آن نیرو گرفته می‌شده، در واقع اسم یک ایزد یا اسم یک اهریمن به کار می‌رفته‌ست. این اسم‌ها بعدها جنبه‌ی مفهومی پیدا کرده تا این‌که خاستگاه طبیعی و تحلیلی پیدا کرده‌‌اند.

از آغاز تا هنوز ما درگیر زبان بوده‌ایم؛ این کارکرد زبان بوده‌است‌که ما را گرفتار کرده‌است. فلسفه، ادیان و فهم معنای زندگی و جهان بیشتر امر درون‌زبانی است. این‌که ما کارکرد اساطیر را نمی‌دانیم، در واقع کارکرد همان روزگار زبان را نمی‌دانیم. اگر ما کارکرد همان روزگار زبان را بدانیم کارکرد اساطیر را نیز می‌دانیم. زبان کارکرد رمزی دارد. واژه‌ها کُد و رمزند. رابطه‌ی این رمزها نیز از روزگاری تا روزگاری تفاوت می‌کند. در زبان‌های باستان هر واژه جاندار است و هر واژه جنس دارد. در اوستا، در زبان عرب، در زبان یونانی و... واژه‌ها جاندار و جنس‌دار است. یعنی یا نرینه‌جاناند یا مادینه‌جان. بنابراین رابطه‌ی واژه‌ها نیز بنابه جاندارانگاری و جنسیت واژه‌ها برقرار می‌شده‌است. این‌که در جهان جانوران دیگر این درگیری وجود ندارد؛ به این معنا است‌که زبان وجود ندارد و تجربه‌ی زبانی انسان را با این‌همه گستردگی فرافکنی ندارند.
🕊


https://www.tgoop.com/ShahnamehToosi

BY رازها و نمادها و آموزه‌های شاهنامه





Share with your friend now:
tgoop.com/ShahnamehToosi/3284

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

The Channel name and bio must be no more than 255 characters long In handing down the sentence yesterday, deputy judge Peter Hui Shiu-keung of the district court said that even if Ng did not post the messages, he cannot shirk responsibility as the owner and administrator of such a big group for allowing these messages that incite illegal behaviors to exist. The group also hosted discussions on committing arson, Judge Hui said, including setting roadblocks on fire, hurling petrol bombs at police stations and teaching people to make such weapons. The conversation linked to arson went on for two to three months, Hui said. Matt Hussey, editorial director of NEAR Protocol (and former editor-in-chief of Decrypt) responded to the news of the Telegram group with “#meIRL.” A Telegram channel is used for various purposes, from sharing helpful content to implementing a business strategy. In addition, you can use your channel to build and improve your company image, boost your sales, make profits, enhance customer loyalty, and more.
from us


Telegram رازها و نمادها و آموزه‌های شاهنامه
FROM American