Telegram Web
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔆🔹چپ هراسی: کژ-اسطوره ها و سراب های نو-لیبرالیسم وتحجر گرایی

🖥🎤گفتگو با:
عباس منوچهری(استاد علوم سیاسی)
🔹اخیرا حمله به موجودی به نام «چپ» سکه روز برخی مطبوعات رسمی کشور شده است. همنوایی تکراری آنها با برخی فعالان حوزه های سیاست، اقتصاد، بازار، تجارت و حتی دین نه جدید است نه بدیع. جریان اقتصادی راست افراطی، مطابق عادت چند ده ساله اش به جای پاسخگویی درباره نتایج حاکمیت مطلقش براقتصاد کشور در همۀ سطوح و‌ دولت ها در ۳۵ سال گذشته و در برخی سطوح در دهۀ قبل از آن، حمله به موجودی ناموجود در ساختار قدرت به اسم «چپ» را ادامه داده است.مؤتلفین فکری این جریان در شاخه هایی متعارض  در داخل و خارج از این حمله حمایت کرده اند. 

🔸"بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی" گفتگوهایی را با پژوهشگران حوزه های مختلف علوم انسانی درباره نسبت آرای جریان چپ، تفکرات چپ مذهبی و علی شریعتی با بیلان چهل و چند سالۀ سیاست و اقتصاد مستقر انجام داده است تا روایتی دموکراتیک تر از دیروزی که یک دست و تک پارچه تعریف می شود، ممکن گردد.
#نئولیبرالیزم
#چپ
#نئوشریعتی
#ناسیونالیزم_صفوی
#سنت_گرایی
#نوصفوی_گرایی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
* درباره پروژه ناتمام شریعتی
در سالگرد تولد او

"گفتمان سازی و هویت یابی دوباره برای اندیشیدن"،

* عبدالرسول خلیلی
(استاد علوم سیاسی)

روزنامه اعتماد،
شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳

https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/225611/
"توضیح مطبوعاتی"

* جمعی از خوانندگان آثار شریعتی از بنیاد فرهنگی شریعتی(دفتر تدوین مجموعه آثار) پرسیده اند:

آیا شعر "فریاد روزگار ماست، روح خدا" سروده ی دکتر علی شریعتی است؟

* پاسخ:

به نام حق

با سلام و احترام،

خیر. این شعر سروده ی زنده یاد دکتر علی شریعتی نیست؛ هم چنان که هر نوشته و یا نقل قول غیرمستند دیگری(سند مکتوب یا مصوت)، که در ۳۶ جلد مجموعه آثار منتشر شده توسط "دفتر تدوین - بنیادشریعتی" نیآمده باشد.

روابط عمومی
"بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی"،
۵ آذرماه ۱۴۰۳
شریعتی در ترکیه


مراد دمیرکل، مترجم ۶ کتاب شریعتی به زبان ترکی

اردوغان از سنتی می‌آید که کتاب‌های مودودی، سید قطب و شریعتی در آن جای دارد. البته این به معنای این نیست که اردوغان این آثار را خوانده اما او از سنت فکری می‌آید که نشات گرفته از آثار این سه نفر است.

اگر نگاه کنید استادِ اردوغان، نجم‌الدین اربکان است که از سنت دیدگاه ملی می‌آید که از اندیشه‌های سه اندیشمندی که گفتم در مانیفستش استفاده کرده است. وقتی آثار شریعتی را می‌خوانیم متوجه می‌شویم که او به دنبال تبلیغ شیعه یا حتی دین اسلام نیست بلکه وقتی کتاب‌های او را می‌خوانیم می‌بینیم که او خودش را نماینده چیزی نمی‌بیند.

ما شریعتی را از طریق ایرانی‌ها نشناختیم و خودمان شریعتی را کشف کردیم البته شاید از لحاظ فردی بشناسند اما تا جایی که من خواندم دولت ایران پروژه‌ای برای شناساندن شریعتی نداشته است.
🔷🔸به شکل خلوت خود
، شناخت‌نامه دکتر علی‌اکبر سرجمعی

🖋ادیبیان، حسین، و خلیل حسینی عطار،

🔆 انتشارات محقق، مشهد ۱۴۰۳

🔹دکتر که رفت، ما حیرت‌زده از شقاوت مرگ، به بدرقه‌ی او رفتیم؛ تشییع، خاکسپاری، سوم، هفتم و چهلم او گذشت. در هر کدام از این مراسم، خانواده‌ی او، دوستان، دوستداران و یاران او، هر کدام در رثای او سخن‌ها گفتند و وجهی از وجوه زندگی وی را بازنمودند.

🔸من که سال‌ها دکتر سرجمعی را می‌شناختم و تقریبا در همه‌ی مراسمی که پس از انقلاب اسلامی در زیرزمین خانه‌اش در سناباد ۴۱ برگزار می‌شد، حضور می‌یافتم. از مطالبی که در سخنان برخی از سخنرانان گفته شد یا در بعضی از نوشته‌ها آمده بود، به کلی بی‌خبر بودم. به ویژه از خیرات و خدماتی که به عمد از چشم‌ها پنهان می‌داشت. ...

🔹در همه‌ی این سال‌ها، در آن زیرزمین خاطره‌انگیر مراسم گونه گونی برگزار شد. مراسمی که طی سالیان به بهانه‌ی سالگرد درگذشت استاد محمد‌تقی شریعتی و یا سالروز شهادت دکتر علی شریعتی تدارک می‌شد تا جلسات تفسیر قرآن یا نشست‌های صمیمی گاه و بی‌گاه به مناسب اعیاد یا بدون هیچ بهانه‌ای که به پذیرایی چای و شیرینی یا  ناهار، شام و افطار ختم می‌شد، حاضر می‌شدم.
حتی در واپسین دیدار که با دکتر هادی خانیکی، دکتر سوسن شریعتی، دکتر اصغری، موسی راد پویان، و فواد آرام به محضرش رفته بودیم، و در جایی قصه‌اش را باز گفته‌ام، از آن وجه شخصیت او بی‌خبر بودم.

🔸به یاد دارم در یکی از روزهای پس از مراسم هفتم، دکتر خانیکی به پردیس کتاب آمده بود و من و دوست نازنینم علی رجب‌زاده کتاب‌های چاپ جدید را به وی عرضه می‌کردیم. سخن به دکتر سرجمعی کشید و سخن‌های نو و بدیعی که در این چند روز گذشته، درباره او شنیده بودیم. با خود فکر می‌کردم، زندگی و مشی فکری و سلوک جذاب و دلنشین‌اش با مردم می‌تواند الگوی مناسبی برای ما و دیگران باشد. این را به زبان هم آوردم. همزمان تدارک یادنامه‌ای برای او به ذهن‌مان رسید. گفتم : دکتر جان!  من برای همکاری آماده‌ام. وی که می‌دانست، به دکتر سرجمعی صمیمانه ارادت می‌ورزم و مشتاق خدمت هستم، گفت: سید جان کار خودت است. اما من نیز برای همکاری، همراه و مشتاقم.آن روز چراغ تهیه‌ی چنین یادنامه‌ای درگرفت.

🔹اکنون در آستانه‌ی سالگرد آن عزیز سفرکرده، به همت و پایمردی استاد حسین ادیبیان و همکاری و مساعدت خاندان سرجمعی، آن گفتگو به بار نشسته است. و ما آستین همت بالا زدیم و این کار را آغاز کردیم.

🔸در نخستین گام، با همفکری جناب ادیبیان، فراخوانی تهیه و در کانال تلگرامی، صدای نوین خراسان، منتشر کردیم. در این فراخوان از همه‌ی کسانی که دستی به قلم دارند یا عکس و سند یا نامه‌ای در اختیار دارند، دعوت کردیم تا در انتشار این یادگارنامه که به منظور گرامیداشت جایگاه اجتماعی، علمی، و فرهنگی دکتر علی‌اکبر سرجمعی و در آستانه‌ی سالروز درگذشت وی درحال آماده سازی و تدوین است، فعالانه شرکت کنند.

🔹اکنون به لطف همراهی کسانی که از سر وظیفه، از هر گونه‌ی همکاری دریغ نورزیدند، این یادنامه به بار نشسته است و آنچه از یادداشت، مقاله، عکس و اسناد، صوت و... به دست‌مان رسیده است، آماده سازی و تدوین کرده‌ایم و زیر عنوان - به شکل خلوت خود، شناخت‌نامه دکتر علی‌اکبر سرجمعی - به یاد و خاطره‌ی او و محضر دوستان، یاران و علاقمندان حضرت‌اش تقدیم می‌کنیم.

🔸یادنامه را بدین شکل سر و سامان دادیم. پس از این یادداشت، مقدمه قرار دارد و پس از آن، سالشمار، از زبان همسر، در چشم فرزندان، در چشم یاران و دوستداران، عکس و اسناد و در پایان کتاب‌نامه آمده است. نام کتاب را از شعر "دوست" سهراب سپهری، شاعر نقش و خیال وام گرفته‌ایم:

بزرگ بود
و از اهالی امروز بود
و با تمام افق‌های باز نسبت داشت
و لحن آب و زمين را چه خوب می‌فهميد.

... به شكل خلوت خود بود 
و عاشقانه ترين انحنای وقت خودش را
برای آينه تفسير كرد.

... و رفت تا لب هيچ
و پشت حوصله نورها دراز كشيد
و هيچ فكر نكرد
كه ما ميان پريشانی تلفظ درها
برای خوردن يك سيب
چقدر تنها مانديم!

#تازه_های_نشر
#یادها
#دکتر_علی_اکبر_سرجمعی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
📍ادامه در لینک زیر
                          
 
🔷🔆 معرفی کتاب به شکل خلوت خود
«شناخت نامه دکتر علی اکبر سرجمعی»

🖊️نویسندگان : 
حسین ادیبیان
سیدخلیل حسینی عطار

🎙 سخنرانان:

🔅 احسان شریعتی      
🔅مجتبی گیوه چی
🔅حسین ادیبیان
🔅سیدخلیل حسینی عطار
        

◼️ پنجشنبه ۲۷ دی ماه ۱۴۰۳،
ساعت ۱۸  


🏛 مشهد. سناباد ۴۱. فرعی سوم غربی(گل۴). پلاک ۲۳. خانه مرحوم دکتر سرجمعی

#تازه_های_نشر
#یادها
#دکتر_علی_اکبر_سرجمعی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆«شریعتی در دانشگاه مشهد»؛ نگاهی دیگر

🖋رضا قنادان

💢منبع: نشریه ایران خبر (شماره ۱۲)

📍تاریخ: اردیبهشت ۱۳۷۳


🔹🔸در سال ۱۳۷۲-۱۳۷۳ دکتر جلال متینی در مقاله ای تحت عنوان «دکتر علی شریعتی در دانشگاه مشهد» درمجله «ایران شناسی» با ذکر خاطرات خود به عنوان رئیس دانشکده ادبیات مشهد دردهه ۴۰ به شریعتی که در همان سال ها استاد تاریخ این دانشکده بوده است نیز می پردازد و با نقد رفتار انضباطی و آیین نامه ای او اظهار نظراتی در باره مدرک دانشگاهی ، صلاحیت علمی و رفتار ساواک در برابر شریعتی می کند. این خاطرات که البته در بخشی فراتر از خاطرات شخصی مشترک می رود و به شریعتی قبل و بعد از دانشکده مشهد هم مربوط می شود، واکنش بسیاری را در آن سال ها به خصوص در محافل ایرانیان خارج از کشور بر می انگیزاند. دکتر رضا قنادان، استاد دانشگاه در آمریکا و از اعضای هیئت علمی دانشکده فردوسی در همان سال ها، از جمله شخصیت هایی است که به این اظهار نظرات واکنش نشان می دهد و در چهار بخش در نشریه «ایران خبر»(چاپ آمریکا) در اردیبهشت ۱۳۷۳، به این اظهارات پاسخ می گوید.

🖇در ادامه لینک زیر

http://drshariati.org/?p=23601

#دانشگاه_فردوسی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
» ... اما برادر!
ناگهان خبر یافتیم که مردی از کوه فرود آمده است
و در کنار معبدی فریاد زده است که:
«من از جانب خدا آمده‌ام». «

---------------------- ش.م.ع.

#خط_م_م
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆سالشمار زندگی پوران شریعت رضوی( ۱)

📌۱۳۱۳-تولد پوران شریعت رضوی در مشهد

📌۱۳۲۰_شهادت برادر، طوفان شریعت رضوی در جبهه های غرب ایران در حمله متفقین.

📌۱۳۲۸ـ پایان تحصیلات ابتدایی در دبستان ایراندخت

📌آذر ۱۳۳۲:شهادت برادر، آذر شریعت رضوی در دانشکده فنی دانشگاه تهران در پی حمله نیروهای گارد شاهنشاهی به دانشگاه، دو روز قبل از ورود نیکسون.

📌۱۳۲۸-۱۳۳۴ ـ تحصیلات متوسطه و اخذ دیپلم در دبیرستان فروغ و نوباوگان

📌۱۳۳۵-۱۳۳۴ ـ دانشجوی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران (رشته تحصیلی زبان خارجه ـ فرانسه)

📌۱۳۳۷-۱۳۳۵ ـ اخذ لیسانس ادبیات فارسی از دانشکده ادبیات مشهد. آغاز تدریس در دبیرستان شاهدخت مشهد

📌۱۳۴۲-۱۳۳۸(۱۹۶۳) ـ اخذ دکترای ادبیات فارسی از دانشکده سوربن پاریس (در باره گلستان سعدی- راهنمای تز: پروفسور لازار)

📌۱۳۵۰-۱۳۴۳- از سر گیری تدریس و دبیری در دبیرستان های مشهد( دبیرستان های ارض اقدس – انوشیروان دادگر و رفعت  با مدرک دکتری)

📌۱۳۵۳-۱۳۵۰-انتقال به تهران و معلمی در مدارس راهنمایی در ناحیه سیزده تهران – نواب



#با_یاد_پوران
#ششمین_یادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔@Shariati_SCF
🔷🔆سالشمار زندگی پوران شریعت رضوی (۲)

📌۱۳۵۹-۱۳۵۳- راهنمای تعلیماتی در دبستان ها و مدارس راهنمایی ناحیه13

📌۱۳۵۷-۱۳۵۶-حضور در جلسات هیئت نظارت بر چاپ آثار شریعتی با مدیریت محمدرضا حکیمی

📌۱۳۵۸-۱۳۵۷- عضویت در هسته اولیه تاسیس هلال احمر پس از انقلاب/ ساخت و ساز مدرسه

📌۱۳۵۸-شرکت در جلسات گروه اقامه (جمعیت دفاع از قانون اساسی)

📌۱۳۵۸-عهده دار شدن مسئولیت«دفتر تدوین آثار شریعتی»

📌۱۳۵۸ ـ ۱۳۶۲ ـ تعلیق شغلی به مدت ۴ سال

📌۱۳۶۲-بازنشستگی

📌۱۳۸۴-۱۳۵۸-چاپ 36 جلد مجموعه آثار شریعتی

📌۱۳۷۳-نوشتن و چاپ کتاب «طرحی از زندگی»

📌۱۳۷۷-تأسیس موسسه بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی مزینانی و آغاز فعالیت نشر

📌۱۳۸۲-چاپ کتاب «طرحی از زندگی» جلد دوم

📌۱۳۹۷-۱۳۸۹- مشارکت و مساعدت در پروژه های ساخت و ساز مدارس در خراسان رضوی توسط موسسه یاوری و نیز تداوم نظارت بر چاپ آثار شریعتی.

📌۲۶ بهمن ۱۳۹۷ ـ درگذشت

#با_یاد_پوران
#ششمین_یادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔@Shariati_SCF
🔷🔸سخنرانی پوران شریعت رضوی در حسینیه ارشاد، خرداد 1382

🔆سرنوشت من سرنوشت بسیاری از زنان این ملت است. زنانی که اسم شان شاید در کتاب‌ها نباشد، در تاریخ نماند، در تقویم‌ها نشانی نداشته باشند اما در زندگی و در جان همه ی لحظاتی که تاریخ ما را می‌سازند، حضور دارند و تاریخ مذکر ما بی حضورشان عقیم می‌ماند!

#با_یاد_پوران
#ششمین_یادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔@Shariati_SCF
🔷🔸زنان باید امکان خودیابی را برای خود فراهم کنند!

توی ابرها زندگی نمی کنم ! زن ها باید مدام مشغول چند مسئولیت و نقش باشند و همین زندگی شان را متفاوت می کند. در زندگی مشترک یک نفر باید کوتاه بیاید و اغلب آن یک نفر هم زن خانواده است. با این همه علی رغم این محدودیت ها و تهدیدها من معتقدم که زنان باید امکان خودیابی را برای خود فراهم کنند، به عبارتی تهدیدها را به فرصت بدل کنند.

📍پوران شریعت رضوی - گفتگو با ماهنامه اندیشه پویا- نوروز ۱۳۹۴

#با_یاد_پوران
#ششمین_یادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔@Shariati_SCF
🔷🔸 پرومته همسر من است

علی شریعتی - گفتگوهای تنهایی( م.ا. ۳۳)


🔆" پرومته همسر من است، او دلی را که در آسمان پرواز می‌کرد به زمین آورد. او سقراط من شد. سقراط نمی‌گفت «من فلسفه را از آسمان به زمین فرود آوردم»؟ نمی‌گویم پیش از او با آتش آشنا نبودم، چرا، با آتشی سخت سوزان و مشتعل. در آن‌جا نخستین بار پرومته را دیدم که آتشی برگرفته بود تا در من افکند اما در دامن خودش گرفت و سوخت و من او را که همچون ابراهیم در آتش می‌سوخت تماشا می‌کردم. التهاب و پریشانی و مهربانی بود اما سوزش نبود و من در کنار او نشسته بودم و مشتعل شدنش را با التهاب می‌نگریستم اما از دوست داشتن پیش‌تر نیامدم و چون شعله‌ها سرکش‌تر شد و حریق دیوانه‌تر در سراپایش افتاد خود را در آب افکند و من کمکش کردم تا سرد شود، خاموش شود و خاموش که شد، شعله‌ها که در آب فرو مرد من تنها ماندم و هوا تاریک شد و کم‌کم سرد و دیگر شب شد و زمستان رسید و هر لحظه تاریک‌تر و هر لحظه سردتر! یخ‌بندان خاموش و وحشت‌انگیز سیاه و من گرگ تنها بر برف و بر باد! شب و روز در تعقیب صیاد، جلاد... و آن‌گاه من در حسرت آتشی که فرو مرد، در داغ پرومته‌ای که خاموش مرد هر روز وحشت تاریکی و لرزه‌ی سردی و هر روز اشتیاق آتش افسوس گرما و روشنی‌ای که دیگر نبود.

🔆و این‌چنین بود که من با عشق آشنا شدم و چه کسی این‌چنین آشنا شده است؟ نه گرم آتش، روشن از آتش بلکه عاشق خاطره‌ی گرما، شیفته‌ی یادِ روشنایی! هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبود، هنگامی لب به زمزمه گشودم که مخاطبی نداشتم و هنگامی تشنه‌ی آتش شدم که در برابرم دریا بود و دریا و دریا...!

🔆اما او آتش به من بخشید. من دیگر تماشاگر آتش نیستم و دیگر حسرت‌کش آتش خاموش نیستم. مشعل پرومته را در دست دارم و با آن همچون قهرمانان المپ به هر سو می‌تازم و آتش در خیمه‌های سیاه، سی‌وسه خیمه‌ی سیاه می‌افکنم و دامن چادر سیاه شب را می‌سوزانم و آتش در دامنه‌های یخ‌بسته، قله‌های برف‌گرفته و رودهای فسرده می‌افکنم و دارم چه می‌کنم؟ دنیا را به آتش می‌افکنم. زمین را گوی مشتعلی چون خورشید می‌کنم. جهانی از آتش می‌سازم، از آتش ابراهیم، آتشی که بر او همه گل سرخ شد.


#با_یاد_پوران
#ششمین_یادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔@Shariati_SCF
🔷🔸به دخترها گفتم زیر بار نروید!

🔆از سال 58 آموزش و پرورش یک جوری عذر من را خواستند، آن هم بعد از مدرسه هایی که ساختم. برای نمونه مدرسه ای با همکاری آقای نوید حسینیه ی ارشاد در انتهای خیابان قزوین ساختم. گفتند مدرسه پسرانه است. به دخترها گفتم زیر بار نروید و همان موقع میز و صندلی بردیم به مدرسه. خبر در اداره پیچید که دخترها مدرسه را تسخیر کردند. همین کارها هم بالاخره کار دستم داد. بهانه ی خنده دار دیگر برای نیمچه اخراج و خانه نشینی ام این بود که شما دکترا دارید و در شأن شما نیست که به مدرسه بیایید! از سال 58 به مدت چهار سال صرفاً می رفتم مدرسه و امضا می کردم و می آمدم خانه اما به من کلاس نمی دادند. معلوم است که حس سرکوب داشتم...خلاصه گفتنش هم سخت است اما حذفم کردند. گفتند حیف است که این جا درس بدهید و بازنشسته ام کردند. به حکم جبر خانه نشین شدم.

📍پوران شریعت رضوی - گفتگو با ماهنامه اندیشه پویا- نوروز ۱۳۹۴

#با_یاد_پوران
#ششمین_یادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔@Shariati_SCF
🔷🔸پوران آیینه‌دار حقیقت زنان بود

🖋افسانه شریعتی


🔆پوران حساسیتش به دو گروه بیشتر بود: افراد رنجور و تنگدست و زنان. برای گشودن گره از کار و رفاه و بهزیستی گروه اول، چه بی دریغ به این در و آن در می زد. آنچه همیشه مرا به تحسسین وا می داشت این گذشتن از غرورش بود در مواجهه با افراد مرفه تا به کمک وادارشان کند. در خانه دار کردن بی خانمان ها، فراهم آوردن وسایل خانه برای کاشانه های خالی، هزینه اعمال حراجی و هزینه تحصیل فرزندان مستعد، کمر همت بسته بود

🔆همیشه مدافع حقوق زنان بود و از هیچ فرصتی برای آگاه کردن زنان از حق و حقوقشان، توانمند سازی، تحصیل، داشتن استقلال مالی و شخصیتی، فرو نمی گذاشت. خاطرم هست تازه از پاریس برگشته بود و بار اولی بود که به مزینان می آمد. منظره جالبی توجهات را جلب می کرد. پوران کنار نهر روان مزینان نشسته بود و دخترکان به گردش حلقه زده بودند و او مادرانه نکات بهداشتی و لزوم تحصیل و نگاه به آینده روشن را برایشان تشریح می کرد.

🔆پس از سفر ابدی او، اغلب گردشی در باغ خاطره ها با او دارم. از روزهای سخت و جانکاه که پشت زندان قصر، قزل قلعه و کمیته شهربانی برای ملاقات پدر و برادر، سرگردان می شدیم. آن نیمه شب که خبر رسید پدر در زندان قصر در گذشته است؛ برادر در انفرادی بود و ما دو تن سرگردان به خانه های آشنایان می رفتیم که از صحت و سقم خبر مطمئن شویم. پشت رل زار می زد و در همان حال مرا تسلی می داد. نزدیکی های سحر بود که تقریبا مطمئن شدیم خبر کذب بوده و پدر فقط بیمار شده و توسط دوستان هم بند بر روی دوش به بیمارستان زندان برده شده.

🔆این باغ خاطره، روزهای سرخوشانه هم دارد. از روزهای خبرهای خوب و جمع هایی که پوران برایمان از دلکش می خواند و چه دلکش: با صدایی از صمیم دل و جان که سرگذشت خود را می خواند:
«عزیز آن که بی خبر/ به ناگهان رود سفر/ چو ندارد دیگر دلبندی /به لبش ننشیند لبخندی .»…
می خواند و با بغض. چشم ها به اشک می نشست اما لبخند از لبش دور نمی شد. عشق برایش شادی می آورد و شادی به گفته کریستین بوبن:« چون نردبانی از نور بود؛ نردبانی که بسی بالاتر ار اندوه می رفت.» برای به چنگ آوردن آنچه روشنایی است می سرود اما آیا از پرنده دلیل سرودنش را می پرسند؟ شمع هر انجمن بود و غبار از دل ها می زدود.

🔆با آنکه عاشق همسرش بود و من در سال های همزیستی با آنها این عشق زیبا، بی دریغ اما سرکش را در او شاهد بودم سفر بی هنگام و بی بدرود ِ یار، او را از پای نینداخت که هیچ، شعله مقاومت و دلیری را در جانش برافروخت و با گام های استوار و نستوه، میراث عظیم همسر را به تحسین برانگیزترین شیوه پاس داشت و به ثمر رساند. به قول بوبن: «نور بیکران که در نهان آدمیان نهفته است تنها از طریق کتاب یا روزنامه خواندن حاصل نمی شود بلکه از شستن چشم ها و دیگر دیدن چیزهای کوچک اطرافمان به دست می آید و پوران ما چه خوب همه چیزهای کوچک و همه آدم های کوچک را می دید و از این رو بود که بزرگ شد و بزرگ ماند.

💢برگرفته از سخنرانی افسانه شریعتی( خواهر علی شریعتی) به مناسبت اولین سالیاد پوران شریعت رضوی در روستای مزینان.۱۳۹۸

#با_یاد_پوران
#ششمین_یادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔@Shariati_SCF
🔷🔸زیرا او، او بود!
درسی از یک زندگی، طرحی از یک دوستی، دعوتی برای رهایی از هر نوع بندگی!

💢برای و درباره دکتر پوران شریعت رضوی

🖋حسین مصباحیان

🔅منبع: فصلنامه پویه (شماره ۷ و ۸)

🔅تاریخ: بهار و تابستان ۱۳۹۸

🔆جمله ای که عنوان این نوشته شده است، نقل قولی است از میشل دو مُنتِنی[1] در باره اینکه چرا او اتین دو لابوئسی[2] را دوست داشته است.این مقاله از طریق ساخت گشایی این نقل قول و برجسته ساختن عناصر و مولفه های اصلی آن، بحث خود را در دو قسمت به هم پیوسته به سامان می رساند. در قسمت اول رهایی را به ترتیبی که خواهد آمد، در دوستی پی می گیرد و در قسمت دوم از طریق نگاهی به وجوه اصلی زندگی پوران شریعت رضوی ، درس هایی از زندگی  او بر می کشد. درس هایی که، بی هیچ تلاشی برای چسباندن چیزهای لایتچسبک به یکدیگر، با درس دوستی و آئین رهایی جفت و جور شده اند.
طرحی از یک دوستی، دعوتی برای رهایی از هر نوع بندگی

🔆* پوران شریعت رضوی نه تنها خود خواسته از هر آنچه که سلطه یافته بود، اطاعت نمی کرد که قدرت سلطه هم نمی توانست او را به اطاعت از امری وادارد که خلاف میل او بود و این یعنی فرمان ناپذیری و به زبان نیچه بردگی نکردن ( برده ای؟ دوست نتوانی بود!). او از اینرو در عمل بر آنچه که  در نظر شرط سلبی دوستی خوانده شده است، تاکید می کرد و پای می فشرد. به تفاوتهای وجودی ارج می نهاد و بر تفاوت خود با دیگران تاکید می نهاد ،امری که به نحوی طبیعی در برابر همانندی، مشابهت ، تمامیت خواهی و خودکامگی قرار می گرفت و شرط ایجابی اصلی دوستی را شکل می داد ( خودکامه ای؟ دوست نتوانی داشت!)

🔆به خاطر بیاوریم که دیدگاه مبتنی بر مشابهت، نابودکننده دوستی است. علاوه بر دو شرط سلبی و ایجابی دوستی، عناصر و مولفه های اصلی دوستی را نیز در خود جمع داشت: خیرخواه بود، وفادار بود وشجاع بود. درس زندگی پوران شریعت رضوی اما شاید از عناصر زندگی اش مهم تر بود: خودت باش! امری صعب و مستصعب! امری که گشاینده راهی است که می تواند فراهم آورنده رویکردی ریشه ای در نقد بنیان های فرهنگی طایفه نخبگان نامیده شود.فرمان ناپذیر بود و فرقی نمی کرد که فرمان، فرمان برادر باشد، فرمان قدرت باشد یا فرمانی که از اجماع همگان بر سر ارزشی برخاسته باشد.

📍متن کامل در وبسایت بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی

http://drshariati.org/?p=24497



#با_یاد_پوران
#ششمین_یادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔@Shariati_SCF
2025/02/17 03:01:19
Back to Top
HTML Embed Code: