با رای هیات عمومی دیوان عدالت اداری؛
لزوم درج نام استاد راهنما بهعنوان نویسنده مسئول مقاله ابطال شد.
توضیحات زیر از توییتر فرشاد اسماعیلی بخوانید:
بخشی از رای:
«مقاله علمی مستخرج از رساله، اثر حقوقی مستقلی است که پدیدآورنده آن دانشجو است و وی مالک فکری آن محسوب میشود و استاد راهنما صرفاً وظیفه نظارت بر آن را برعهده دارد.»
در خصوص رای اخیر دیوان درباره "عدم لزوم درج نام استاد راهنما به عنوان نویسنده مسئول مقاله"، در یه رشته توئیت چندتا نکته مهم هم میگم و به یک رای دیگه مرتبط هم اشاره میکنم:
دفاع دانشگاه علامه رو بخونید با خواندنش کامل به سُست بودن استدلالها و مستندات پی میبرید. اما دلایل ابطال این بخشنامه چیه:
"مطابق ماده ۸ آیین نامه دوره دکترا، مقاله مسـتخرج از پایان نامه توسط دانشجو نوشته شده و استاد راهنما صرفاً وظیفه نظارت و راهنمایی جهت اصلاح آن را دارد."
"مطابق ماده ۱۳ آیین نامه دوره دکترا، دانشگاه در تدوین و تصویب شیوه نامه نظارت بر اجرای دوره دکترا می باید اصول کلی و ضوابط اصلی دوره دکترا مندرج در آیین نامه یاد شده را رعایت کند. درج شرط نویسنده مسئول بودن استاد راهنما، توسعه دامنه شمـول حکم مندرج در ماده ۸ آیین نامه است."
ماده ۸ آیین نامه در مقام بیان نحوه دفاع از رساله دکترا و شرایط آن است و سکوت این ماده در خصوص این که چه کسی نویسنده مسئول باشد، متضمن جواز نویسنده مسئول بودن استاد راهنما نبوده و باید آن را در پرتو اصول کلی حقوق عمومی نظیر اصل عدم صلاحیت و اصل برابری و منع تبعیض تفسیر کرد."
چرا که اصل بر عدم صلاحیت استاد راهنما برای نویسنده مسئول بودن مقاله است و خلاف آن نیاز به تصریح دارد.
"مستنبط از ماده ۳ قانون حمایت حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان مصوب ۱۳۴۸ و اصلاحی ۱۳۸۹، مقاله علمی پژوهشی مستخرج از پایان نامه، اثر حقوقی مستقـلی است که پدید آورنده آن دانشجو است و مالک فکری آن محسـوب می شود و استاد راهنما صرفاً وظیفه نظارت بر آن را دارد."
هیات عمومی دیوان عدالت اداری، به موجب دادنامه شماره ۸۳۹ مورخ ۱۳۹۸/۵/۱ این موضوع رو ابطال کرده بود ولی متأسفانه علی رغم رای دیوان مبتنی بر ابطال این تبصره، مجدداً دانشگاه علامه طباطبایی در شیوه نامه اجرایی جدید مصوب دی ماه ۱۳۹۷ در تبصره ۲ ماده ۱۸ عیناً همان تبصره را تکرار کرد.و علی رغم رای قبلی دیوان بر ابطال این موضوع مجدد مصوب کرد که: «تنها مقالاتی برای اخذ مجوز دفاع قابل قبول است که توسط استاد راهنما تأیید و استاد راهنما به عنوان نویسنده مسئول مقاله معرفی شده باشد.»
در شکایت جدید یک موضوع مهم دیگر هم اضافه شد که؛" تبصره۱ ماده ۱۴ شیوه نامه اجرایی آیین نامه دکتری تخصصی (برای ورودی های ۹۷ به بعد) دانشگاه علامه طباطبایی نمرههای ردی درس های دانشجو در محاسبه میانگین نیمسال تحصیلی و میانگین کل منظور خواهد شد". و شاکی ابطال این را هم خواست.
هیات عمومی رای داد:"برمبنای تبصره ۲ ماده ۳۵ ناظر بر ماده ۳۰ آییننامه ، ضمانت اجرای عدم کسب نمره ۱۴ به عنوان نمره قبولی هر درس در مقطع دکتری تخصصی، الزام به گذراندن مجدد درس مردودی است که ممکن است منجر به افزایش سنوات تحصیلی و به تبع آن محرومیت از حق دفاع از رساله دکتری شود."
"محاسبه نمره درس مردودی در مرحله ارزیابی جامع و نتیجتاً سلب حق دانشجو در ورود به مرحله ارزیابی جامع، تحمیل محرومیت و مجازات مضاعف بوده و ابطال میشود."
رای جدید هم تاکید بر اجرای قبلی کرد(نویسنده مسئول) هم مصوبه دیگری(نمره مردودی) را باطل کرد.
دسترسی به دادنامه، لایحهها و دفاعیهها
پینوشت: دانشگاه علامه چقدر پیگیر بوده
🎺 رسانه، شمایید. لطفاً با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
✔️ عضویت سریع در کانالهای شبکهجامعهشناسی (add list)
[ شبکه جامعهشناسی✉️ | واتساپ 📱 | رویدادنگار علوم انسانی 🗓 | کاریابی علوم اجتماعی 🤝 | انگاره 🔍 ]
لزوم درج نام استاد راهنما بهعنوان نویسنده مسئول مقاله ابطال شد.
توضیحات زیر از توییتر فرشاد اسماعیلی بخوانید:
بخشی از رای:
«مقاله علمی مستخرج از رساله، اثر حقوقی مستقلی است که پدیدآورنده آن دانشجو است و وی مالک فکری آن محسوب میشود و استاد راهنما صرفاً وظیفه نظارت بر آن را برعهده دارد.»
در خصوص رای اخیر دیوان درباره "عدم لزوم درج نام استاد راهنما به عنوان نویسنده مسئول مقاله"، در یه رشته توئیت چندتا نکته مهم هم میگم و به یک رای دیگه مرتبط هم اشاره میکنم:
دفاع دانشگاه علامه رو بخونید با خواندنش کامل به سُست بودن استدلالها و مستندات پی میبرید. اما دلایل ابطال این بخشنامه چیه:
"مطابق ماده ۸ آیین نامه دوره دکترا، مقاله مسـتخرج از پایان نامه توسط دانشجو نوشته شده و استاد راهنما صرفاً وظیفه نظارت و راهنمایی جهت اصلاح آن را دارد."
"مطابق ماده ۱۳ آیین نامه دوره دکترا، دانشگاه در تدوین و تصویب شیوه نامه نظارت بر اجرای دوره دکترا می باید اصول کلی و ضوابط اصلی دوره دکترا مندرج در آیین نامه یاد شده را رعایت کند. درج شرط نویسنده مسئول بودن استاد راهنما، توسعه دامنه شمـول حکم مندرج در ماده ۸ آیین نامه است."
ماده ۸ آیین نامه در مقام بیان نحوه دفاع از رساله دکترا و شرایط آن است و سکوت این ماده در خصوص این که چه کسی نویسنده مسئول باشد، متضمن جواز نویسنده مسئول بودن استاد راهنما نبوده و باید آن را در پرتو اصول کلی حقوق عمومی نظیر اصل عدم صلاحیت و اصل برابری و منع تبعیض تفسیر کرد."
چرا که اصل بر عدم صلاحیت استاد راهنما برای نویسنده مسئول بودن مقاله است و خلاف آن نیاز به تصریح دارد.
"مستنبط از ماده ۳ قانون حمایت حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان مصوب ۱۳۴۸ و اصلاحی ۱۳۸۹، مقاله علمی پژوهشی مستخرج از پایان نامه، اثر حقوقی مستقـلی است که پدید آورنده آن دانشجو است و مالک فکری آن محسـوب می شود و استاد راهنما صرفاً وظیفه نظارت بر آن را دارد."
هیات عمومی دیوان عدالت اداری، به موجب دادنامه شماره ۸۳۹ مورخ ۱۳۹۸/۵/۱ این موضوع رو ابطال کرده بود ولی متأسفانه علی رغم رای دیوان مبتنی بر ابطال این تبصره، مجدداً دانشگاه علامه طباطبایی در شیوه نامه اجرایی جدید مصوب دی ماه ۱۳۹۷ در تبصره ۲ ماده ۱۸ عیناً همان تبصره را تکرار کرد.و علی رغم رای قبلی دیوان بر ابطال این موضوع مجدد مصوب کرد که: «تنها مقالاتی برای اخذ مجوز دفاع قابل قبول است که توسط استاد راهنما تأیید و استاد راهنما به عنوان نویسنده مسئول مقاله معرفی شده باشد.»
در شکایت جدید یک موضوع مهم دیگر هم اضافه شد که؛" تبصره۱ ماده ۱۴ شیوه نامه اجرایی آیین نامه دکتری تخصصی (برای ورودی های ۹۷ به بعد) دانشگاه علامه طباطبایی نمرههای ردی درس های دانشجو در محاسبه میانگین نیمسال تحصیلی و میانگین کل منظور خواهد شد". و شاکی ابطال این را هم خواست.
هیات عمومی رای داد:"برمبنای تبصره ۲ ماده ۳۵ ناظر بر ماده ۳۰ آییننامه ، ضمانت اجرای عدم کسب نمره ۱۴ به عنوان نمره قبولی هر درس در مقطع دکتری تخصصی، الزام به گذراندن مجدد درس مردودی است که ممکن است منجر به افزایش سنوات تحصیلی و به تبع آن محرومیت از حق دفاع از رساله دکتری شود."
"محاسبه نمره درس مردودی در مرحله ارزیابی جامع و نتیجتاً سلب حق دانشجو در ورود به مرحله ارزیابی جامع، تحمیل محرومیت و مجازات مضاعف بوده و ابطال میشود."
رای جدید هم تاکید بر اجرای قبلی کرد(نویسنده مسئول) هم مصوبه دیگری(نمره مردودی) را باطل کرد.
دسترسی به دادنامه، لایحهها و دفاعیهها
پینوشت: دانشگاه علامه چقدر پیگیر بوده
[ شبکه جامعهشناسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
سياستگذاري_اجتماعي_و_مهاجران_افغان.pdf
43 MB
صاحبامتیاز: انجمن علمی سیاستگذاری اجتماعی دانشگاه تهران
[ شبکه جامعهشناسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
دولت چهاردهم جمهوری اسلامی ایران به ریاست نهمین رئیس جمهور منتخب آقای دکتر مسعود پزشکیان، که لقب باسوادترین رئیس جمهور تاریخ ایران و احتمالا جهان را با خود به یدک میکشد، کار خود را رسما آغاز کرد. این دولت، از جبهه اصلاحات ریشه میگیرد. از لحظه تایید صلاحیت دکتر پزشکیان، اسامی بسیار زیادی پیرامون وزارتخانهها و سازمانهای دولتی از سوی خبرگزاریها شنیده میشد که برخی صرفا ابزاری برای جذب بیشتر مخاطب بودند.
یک نکته مشترک در میان اسامی احتمالی وجود دارد و آن تجربه مدیریتی افراد است؛ بدین گونه که اشخاص بسیاری در کشور حضور دارند که در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سالیان متمادی پستهای مدیریتی در ردههای عملیاتی، میانی و عالیه را تصاحب کردهاند. نکته جالب اینکه با بررسی روشمند کارنامه آنها معلوم میگردد که هیچگونه کارکرد قابل توجهی از خود بر جای نگذاشتهاند. نکته قابل تاملتر اینکه همین افراد پس از برکناری و یا تغییر کابینه دولت، شروع به انتقاد و حمله غیرمستقیم و مستقیم به افراد دیگر کرده و در ادامه برای بیکفایتی مسلم خویش، و استفاده نادرست از بیت المال که به تک تک مردم این مرزوبوم اختصاص دارد، بهانه تراشی مینمایند. برای مثال، ادعایشان این است که گروهی در دوره ایشان تلاش میکردند تا زحمات خالصانهاش را بیاثر کرده، و نتایج مثبت تصمیماتش را به حاشیه برانند.
در اینجا یک سوال اساسی از مدیر محترم مطرح میشود و آن اینکه وقتی ایشان در زمان تصدیگری مقام مربوطه شاهد این موانع بود، و به این نتیجه رسید که قدرت اثرگذاری بر سیستم را ندارد، چرا در همان وقت ضمن شفاف سازی از وضعیت موجود و صحبت صادقانه با مردم، کناره گیری نکرد و جای خود را به یک شخص اصلحتر نداد؟
بسیاری از مدیران سالخورده، به جای تلاش برای ایفای نقش مشورتی، قصد دارند که مجدد در رأس هرم تصمیم سازی و تصمیم گیری قرار گرفته و با تکرار اشتباهات گذشته خود، امیدِ شکوفایی را از جامعه بگیرند. مگر در کشوری همچون ایران عزیزمان که سرشار از استعداد و توانمندی است، نخبگان جوانی یافت نمیشوند که افکار نوینی را به بدنه دولت تزریق کنند؟ سرآمدانی که میتوانند به عنوان پیشران رشد و توسعه، سرزمینمان را که بیشتر از هر زمان دیگری تشنه آسیب شناسی نظاممند، چارهاندیشی و خردورزی است، رو به جلو هدایت نمایند. شوربختانه، در برخی دفاتر و ادارات هم وضعیت به همین منوال بوده و اشخاصی وجود دارند که پس از بازنشستگی، مجددا هوس کار و خدمت به سرشان زده و پشت سیستمهای کامپیوتری که از قضا برایشان هم بیگانه است، استقرار یافتهاند.
در مجموع، مطابق منابع علمی، نقش مدیریت در یک سازمان همه چیز است. میتوان از سیاستمداران و مدیران خاک خورده کشور، با عنوان پدرخواندگانی یاد کرد که اجازه نقشآفرینی به جوانان دغدغهمند، باطراوات، خلاق و بادانش را نداده و در سرشان سودای قدرت، شهرت و شاید ثروت دوباره دارند. امید که دولت جدید بتواند با طراحی و اجرای برنامههای مبتنی بر شواهد، کارشناسی شده و بومی سازی شده، زیرساختهای کشور را به شیوه مطلوبی مورد اصلاح و تکامل قرار داده و شاخصهای اجتماعی-اقتصادی را به طور پیوستهای ارتقا دهد.
[ شبکه جامعهشناسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from رویدادنگار علوم انسانی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from انگاره | رسانه علوم اجتماعی و سیاستگذاری اجتماعی
فلسفه و نوشتههای زندان آنتونیو گرامشی
🖋 کریس هارمن
🔁 ترجمهی علی ارومیهای
افرادی که قصد دارند آنتونیو گرامشی را به عنوان شخصیتی غیر از یک مارکسیست انقلابی نشان دهند همواره برتفسیر نوشتههایی که او در زندان نگاشته تاکید میکنند. اما باید توجه داشت که گرامشی یادداشتهای زندانش را تحت نظارت یک زندانبان فاشیست نوشته و گاه خود را مجبور میدیده که منظور اصلیاش را پنهان کند؛ به همین دلیل به مارکسیسم به عنوان «فلسفهی عمل» اشاره میکند، لنین را «ایلیچ» مینامد و حزب انقلابی را «شهریار مدرن» میخواند (اشاره به شهریاری که نیکولو ماکیاولی امید داشت ایتالیای رنسانس را یکپارچه سازد). در هر صورت اشاراتی در این یادداشتها وجود دارد که کسانی که دقت کنند، متوجه آنها خواهند شد.
به عنوان مثال نوشتههای او دربارهی مهمترین روشنفکر آن زمان ایتالیا که تاثیر فراوانی هم بر گرامشی جوان گذاشته بود یعنی بندیتو کروچه، سرشار از انتقاد به او بابت «اصلاحطلبی و رفرمیست بودن» و حذف «آتش و آهن» از تاریخ است. در بخشی از یادداشتهای زندان که میتواند مقابل بسیاری از بهاصطلاح پیروان امروزی گرامشی باشد، میگوید: «تصورکردن پیشرفت تاریخی به صورت بازیای که دارای داور، قوانین و نظم از پیش تعیین شده است و باید به آنها احترام گذاشت، یک تحلیل خام و محافظهکارانه است. در واقع، گویی به شکل مستمر، ساختاری را از خارج وصله میزنیم که قادر به حفظ خود از داخل نیست.»
در برداشتهای رفرمیستی و دانشگاهی از گرامشی، عملا بخشهای مهمی از نوشتههای اقتصادی او نادیده گرفته شدهاند. در این بخشها گرامشی از عناصر اساسی اقتصاد کارل مارکس و تحلیل او مبنی بر گرایش نزولی نرخ سود پشتیبانی کرده و اشاره میکند که این امر در نهایت منجر به وقوع بحرانهای اجتماعی بزرگ و کنش کلان تودهای میشود....
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
انگاره؛ رسانه علوم اجتماعی
علیه خوانش کلیشهای: فلسفه و نوشتههای زندان آنتونیو گرامشی | انگاره ؛رسانه علوم اجتماعی
افرادی که قصد دارند آنتونیو گرامشی را به عنوان شخصیتی غیر از یک مارکسیست انقلابی نشان دهند همواره برتفسیر نوشتههایی که او در زندان نگاشته تاکید میکنند. اما
✅ گابریل راکهیل و بحث جنگ سرد فرهنگی
✍️ نرگس سوری
گابریل راکهیل فیلسوف سیاسی و منتقد فرهنگی امریکایی از چهرههای متأخری است که به نحو هوشمندانهای جریان چپ وابسته به نظام سرمایهداری و نهادهای امنیتی را شناسایی کرده و از ضرورت تولید دانش و نیز نهادها و سازمانهای علمی موازی در برابر این جریان بحث میکند. او در مصاحبهای که با عنوان “تبلیغات امپریالیستی و ایدئولوژی روشنفکران چپ غربی” منتشر شده است به تفصیل نشان میدهد که چگونه کشورهای سرمایهداری، جنگ سرد فرهنگی را علیه قطب کمونیستی سازماندهی کردهاند. به زعم او قطب سرمایهداری نهادها و سازمانهای علمی-فرهنگی را با سرمایه سازمان سیا تحت کنترل و نظارت خود درآورده تا با طرح آلترناتیوهای به ظاهر انتقادی اما خنثی دعاوی اصلی کمونیسم و سوسیالیسم را به چالش بکشند. راکهیل کنگره آزادی فرهنگی(CCF) را که در سال ۱۹۵۰ آغاز به کار کرد نمونه بارز یک کنگره علمی وابسته به سازمان سیا میداند که به موضوعاتی مانند فرهنگ، هنر و تاریخ در جهان میپرداخت. این کنگره در مدت فعالیت خود سمینارها و کنفرانسهای علمی متعددی برگزار کرده و با موسسات علمی متفاوتی رابطه برقرار نموده و حدود ۱۷۰ جلد کتاب منتشر کرده است. راکهیل کنگرههایی از این قسم را سازوکاری در دست نظام سرمایهداری میداند برای اینکه نظم یکسانی را بر جهان تحمیل کند. هر چند که او این پروژه را شکستخورده میداند زیرا افشاءسازیهایی که در مورد پیوند این کنگرههای به ظاهر علمی با سازمان سیا رخ داده مانع از آن شده که قطب سرمایهداری بتواند هژمونی فرهنگی خود را به سهولت غالب کند.
💡 برای مطالعه متن کامل یادداشت به انگاره سر بزنید یا در اینستویو بخوانید⬇️
🔗 Engare.net/rockhill
🤝 رسانه، شمایید. لطفاً با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
✔️ عضویت سریع در کانالهای شبکهجامعهشناسی (add list)
[ شبکه جامعهشناسی✉️ | واتساپ 📱 | رویدادنگار علوم انسانی 🗓 | کاریابی علوم اجتماعی 🤝 | انگاره 🔍 ]
گابریل راکهیل فیلسوف سیاسی و منتقد فرهنگی امریکایی از چهرههای متأخری است که به نحو هوشمندانهای جریان چپ وابسته به نظام سرمایهداری و نهادهای امنیتی را شناسایی کرده و از ضرورت تولید دانش و نیز نهادها و سازمانهای علمی موازی در برابر این جریان بحث میکند. او در مصاحبهای که با عنوان “تبلیغات امپریالیستی و ایدئولوژی روشنفکران چپ غربی” منتشر شده است به تفصیل نشان میدهد که چگونه کشورهای سرمایهداری، جنگ سرد فرهنگی را علیه قطب کمونیستی سازماندهی کردهاند. به زعم او قطب سرمایهداری نهادها و سازمانهای علمی-فرهنگی را با سرمایه سازمان سیا تحت کنترل و نظارت خود درآورده تا با طرح آلترناتیوهای به ظاهر انتقادی اما خنثی دعاوی اصلی کمونیسم و سوسیالیسم را به چالش بکشند. راکهیل کنگره آزادی فرهنگی(CCF) را که در سال ۱۹۵۰ آغاز به کار کرد نمونه بارز یک کنگره علمی وابسته به سازمان سیا میداند که به موضوعاتی مانند فرهنگ، هنر و تاریخ در جهان میپرداخت. این کنگره در مدت فعالیت خود سمینارها و کنفرانسهای علمی متعددی برگزار کرده و با موسسات علمی متفاوتی رابطه برقرار نموده و حدود ۱۷۰ جلد کتاب منتشر کرده است. راکهیل کنگرههایی از این قسم را سازوکاری در دست نظام سرمایهداری میداند برای اینکه نظم یکسانی را بر جهان تحمیل کند. هر چند که او این پروژه را شکستخورده میداند زیرا افشاءسازیهایی که در مورد پیوند این کنگرههای به ظاهر علمی با سازمان سیا رخ داده مانع از آن شده که قطب سرمایهداری بتواند هژمونی فرهنگی خود را به سهولت غالب کند.
💡 برای مطالعه متن کامل یادداشت به انگاره سر بزنید یا در اینستویو بخوانید
[ شبکه جامعهشناسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
انگاره؛ رسانه علوم اجتماعی
گابریل راکهیل و بحث جنگ سرد فرهنگی | انگاره ؛رسانه علوم اجتماعی
گابریل راکهیل فیلسوف سیاسی و منتقد فرهنگی آمریکایی از چهرههای متأخری است که به نحو هوشمندانهای جریان چپ وابسته به نظام سرمایهداری و نهادهای امنیتی را
«بازماندگی از آموزش پیشدبستانی در ایران» عنوان نشستی است که اخیراً در مؤسسۀ رحمان برگزار شد. گزارش کاملی از این نشست به قلم الناز محمدی در شمارۀ ۱۴۰۳.۹.۱۴ روزنامۀ هممیهن (فاجعۀ غیردولتیشدن پیشدبستانی) منتشر شده است. بخشهایی از این گزارش را در ادامه میخوانید:
رضوان حکیمزاده (معاون وزارت آموزشوپرورش) در این نشست گفت: در چندسال گذشته نرخ پوشش پیشدبستانی خیلی کاهش پیدا کرده است... حذف کدهای پیشدبستانی مدارس دولتی و سپردن پیشدبستانی به بخش غیردولتی یک فاجعه بوده است. در آخرین سفری که به سیستانوبلوچستان داشتم درصد پوشش پیشدبستانی در این استان از ۸۶ درصد به ۱۶ درصد رسیده است.
فاطمه مقدسی (فعال مدنی و پژوهشگر حوزۀ سیاستگذاری آموزش) در بررسی فراز و فرودهای پیشدبستانی در ایران گفت: برای اولینبار در دهۀ ۱۳۵۰ این مسئله مطرح شد که توسعۀ پیشدبستانی کنار دبستانها باید مورد توجه قرار بگیرد و رایگان باشد. در طول سه سال، پوشش پیشدبستانی سه برابر شد و به ۲۶۰ هزار کودک رسید، یعنی حدود ۲۴ درصد نرخ پوشش... در دهۀ ۱۳۶۰ پیشدبستانی از حوزۀ دولت خارج شد و تعداد نوآموزان به ۷۷ هزار نفر رسید... در دهۀ ۱۳۷۰ پیشدبستانی اهمیت پیدا کرد اما از بُعد زبانی، یعنی مسئلۀ زبان تا همین الان هم تنها دریچۀ توسعۀ پیشدبستانی است و در مناطق دوزبانه مطرح میشود. در این دوره بعد از ۱۸ سال برمیگردیم به نقطۀ سال ۱۳۵۷، به ۲۵۷ هزارنفر... در دهۀ ۱۳۸۰ هم پیشدبستانی توسعه پیدا کرد؛ عمدتاً به این دلیل که جمعیت دانشآموزی رو به کاهش بود، و با مازاد شدن فضای آموزشی و معلمان دورۀ ابتدایی ظرفیت توسعۀ دورۀ پیشدبستانی فراهم شد... وزارت رفاه تغذیۀ روستامهدها را در سال ۱۳۸۵ شروع کرد و نزدیک به ۸ میلیارد تومان برای حمایت غذایی و مالی بودجه اختصاص داد. با این بودجه سه دهک جمعیتی میتوانستند در روستاها مجانی در پیشدبستانیها باشند و در شهرها با پرداخت ۵۰ درصد شهریه دورۀ پیشدبستانی را بگذرانند. این بودجه بهمرور کم و در چهارسال گذشته به طور کامل حذف شد... در ابتدای دهۀ ۱۳۹۰ اتفاق فاجعهباری افتاد و دوباره نظام آموزشی تغییر کرد. وزیر وقت ایدهاش این بود که در دوران اوان کودکی به رشد عاطفی نیاز داریم و خانواده میتواند به این رشد کودکان کمک کند... تغییر نظام آموزشی، بیبرنامگی زیادی را در دورۀ ابتدایی ایجاد کرد و ۳۶۰ هزارکودکی که در پیشدبستانیهای دولتی مشغول تحصیل بودند، به ناگاه به بخش خصوصی سرریز شدند؛ یعنی در عرض دو سال تعداد نوآموزان پیشدبستانی دولتی به صفر رسید... درحالحاضر فقط ۴۷ درصد گروه سنی پنج سالهها تحت پوشش پیشدبستانی هستند؛ ۸۲ درصد در مراکز کاملاً خصوصی و بقیه در مراکز مشارکتی.
در ادامۀ نشست فرحناز نژادغفوری (فعال مدنی) دربارۀ مشکلات یادگیری دانشآموزان میگوید: مدارس ما در مناطق دوزبانه عملکرد ضعیفتری دارند... چرا پایۀ اول در مناطق دوزبانه بیشترین مردودی را دارد؟ ما از بازماندگی از تحصیل میگوییم اما من میخواهم نام آن را بازماندگی از یادگیری بگذارم... براساس مطالعهای در جزیرۀ قشم، چند چالش اساسی در روند یادگیری کودکان وجود دارد: از ۶۰ روستایی که در جزیرۀ قشم جود دارد، همۀ آنها پیشدبستانی داشتند اما کتابهای بسیار کمی در دسترس کودکان بود و مربیان به کتابخوانی و بلندخوانی با کودک عادت نداشتند. آن را لازم نمیدانستند و دایرۀ واژگان کودکان بسیار محدود بود... برای بهبود شرایط یادگیری کودکان جزیره قشم در قالب فرهنگ و رسوم پیش رفتیم تا کتاب با این شیوه وارد زندگی کودکان شود... کتابخانههای کودکمحور راهاندازی کردیم. با وجود این اقدامات احساس کردیم خانوادههای کمبرخوردار همچنان در همان وضعیت سابق مانده و این اختلاف طبقاتی بیشتر میشود.
سمانه گلاب (فعال مدنی) دربارۀ اهمیت آموزش پیشدبستانی در کاهش نابرابری در آغاز تحصیل گفت و توضیح داد که اجرای آن در کشورهای با درآمد پایین بهشدت در مسیر یادگیری کودکان مؤثر است. وقتی از آموزش پیش از دبستان صحبت میکنیم، توجهمان به یکسال پیش از دبستان است اما این دوره عموماً به آموزشهای سه تا شش سال قبل از ورود به مدرسه گفته میشود. آموزشهای این دوره مبتنی بر بازی است و هدف آن، یادگیریهای شناختی و فیزیکی است. آموزش پیش از دبستان کمک میکند که سالهای طلایی رشد و یادگیری کودک از دست نرود. ۴۰ درصد یادگیری کودک قبل از چهارسالگی، ۳۰ درصد از چهار تا هشت سالگی، و ۳۰ درصد دیگر بعد از این دوره رخ میدهد... پیشدبستانی بسیاری از کمبودهای آموزشی در خانواده را برطرف میکند؛ در غیر این صورت ورود نابرابری به مدرسه دارد و در این شرایط اعتمادبهنفس پایینتر، رشد نامتناسبتر، و درنتیجه ترک تحصیل زودهنگامی خواهد داشت.
@Socionet
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
در جوامع سنتی، روابط اجتماعی بر پایه تکلیفمحوری بود؛ مردم موظف به اطاعت از پادشاه، خدمت به اربابها و پذیرش باورهای دینی بودند. فرادستان قدرت حکمرانی و تنبیه داشتند و فرودستان باید مطیع و بدون اعتراض میماندند. این ساختار در ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تکرار میشد و رابطهای یکسویه میان مردم و قدرت ایجاد میکرد.
با گذر زمان و ورود به دوره مدرن، این ساختار تغییر کرد. ارزشهای عقلانی جای باورهای اسطورهای را گرفت، حکومتها مردمی شدند و اقتصاد صنعتی شد. نتیجه این تحول، گذر از رابطه تکلیفمحوری به حقمحوری بود؛ جایی که مردم از سیاستمداران آزادی، از دین عدالت و از کارفرمایان حقوق منصفانه را مطالبه میکنند. این تغییر بنیادین در ساختار اجتماعی، حقطلبی را به جای وظیفهگرایی نشاند.
شهروندی به معنای حقوق و وظایف متقابل دولت و مردم است که در جوامع دموکراتیک با تابعیت کشور تعریف میشود. در غرب، حقوق شهروندی از قرن هجدهم و با تحول ساختارهای اجتماعی به سه دسته مدنی، سیاسی و اجتماعی شکل گرفت. در ایران نیز این مفهوم با استقرار مشروطیت در صد سال اخیر مطرح شده است.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
جایزه دیتاژورنالیسم دقیقه نخستین جایزه تحلیل داده و روایتگری در حوزه عمومی در ایران است. این جایزه برای تشویق تحلیلگران داده، پژوهشگران و روزنامهنگاران طراحی شده و هدف آن ترویج شفافیت، تقدیر از تحلیلهای گیرا و روشمند و نوآوری در روزنامهنگاری و تولید محتواست.
برای کسب اطلاعات بیشتر درباره معیارهای ارزیابی و ثبت نام جهت شرکت در مسابقه به آدرس زیر مراجعه کنید:
@dmag_ir
@Socionet
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
هنر و تخیل همواره به انسانها کمک کردهاند تا از مرزهای محدودیت عبور کنند و جهانی تازه برای خود خلق کنند. «کنسرت فرضی» اثر پرستو احمدی، نمونهای درخشان از این نوع تخیل است؛ تخیلی که میتواند چیزی که بهعنوان واقعیت نشان داده میشود را بشکند و به ما نشان دهد که آزادی و امید از همین رؤیاپردازیهای کوچک آغاز میشود. کنشی که میتوان در ادامه دختر خیابان انقلاب، برایِ شروین، دختر علوم تحقیقات و … قرار میگیرد. اما چگونه میتوان نقش تخیل را در چنین تغییراتی درک کرد؟ برای پاسخ به این پرسش، به دیدگاه ریچارد رورتی، فیلسوفی که تخیل را نیروی محرک جامعههای دموکراتیک میداند، سر میزنیم.
ریچارد رورتی در فلسفه خود، تخیل را عنصری کلیدی برای پیشرفت، همبستگی اجتماعی، و ایجاد امید میداند و آن را از جستجوی حقیقت مهمتر میشمارد. او بر این باور است که عقل معمولاً به توجیه وضعیت موجود میپردازد، در حالی که تخیل به ما امکان میدهد فراتر از محدودیتهای فعلی فکر کنیم و جایگزینها و امکانات جدیدی برای آینده خلق کنیم. به گفته رورتی، این ویژگی تخیل است که انسانها را از چارچوبهای ازپیشتعیینشده رها میسازد و آزادی را تضمین میکند.
رورتی تخیل را ابزار اصلی درک جهان و پایهای برای توسعه فرهنگی میداند. از نظر او، پیشرفت فکری و اخلاقی بدون قدرت تخیل ممکن نیست. تخیل به ما اجازه میدهد چیزهای آشنا را بازتعریف کنیم و روایتهای تازهای خلق کنیم؛ همانگونه که شخصیتهای بزرگی چون مارکس، فروید، و نیوتن با تخیل خود دنیای جدیدی ساختند.
نگاه رورتی به تخیل با مفهوم استعاره درهمتنیده است. او معتقد است حقیقت، چیزی جز شکلی از استعاره نیست که زبان آن را میسازد و واقعیت را شکل میدهد. استعاره، همانند تخیل، ابزاری است برای گسترش مرزهای زبان و ایجاد امکانات جدید. در همین راستا، عنوان «کنسرت فرضی» از پرستو احمدی را شاید نمونهای از تخیل خلاق بتوان نامید که میتواند تابوها را به چالش بکشد و افقی تازه بگشاید.
از دیدگاه رورتی، تخیل نقشی اساسی در دموکراسی دارد. جوامعی که به ایدههای ثابت و غیرقابلچالش تکیه میکنند، اغلب به شکلی بسته و ایدئولوژیک عمل میکنند. اما رورتی دموکراسی را فرایندی خلاق برای کشف روشهای جدید سازماندهی جامعه میبیند. تخیل با خلق روایتهای تازه، به تقویت همدلی و همبستگی کمک میکند و زمینهساز آیندهای آزادتر و عادلانهتر میشود. در نهایت، رورتی تخیل را نیرویی میداند که ما را از محدودیتهای موجود فراتر میبرد و مسیرهای تازهای برای توسعه اخلاقی، اجتماعی و دموکراتیک فراهم میسازد.
از رورتی صحبت کردم تا از دریچه تخیل به فهم امروز جامعه نگاه کنم. پوشش آزاد زنان و دختران در جامعه و مقاومت روزمرهی آنان در برابر سرکوب، چیزی فراتر از یک کنش ساده است؛ اینها بازتاب تخیلی هستند که روزی در خیابان انقلاب، با لچکی بر چوب آغاز شد و در شعار «زن، زندگی، آزادی» به اوج رسید. تخیلی که ساختارهای کهنه را به چالش کشید و حتی خانوادههای مذهبی و سنتی را، با همه مقاومتهایشان، وادار به پذیرش واقعیتهای نوین کرد.
«کنسرت فرضی» پرستو احمدی، نمادی از تخیلی است که تنها به شنیدن صدای ممنوعه اکتفا نمیکند، بلکه پا را فراتر میگذارد و آن تابو را به چیزی فراتر از یک رؤیا تبدیل میکند: یک کنسرت. این اثر، یادآور قدرت تخیل است؛ تخیلی که شاید امروز غیرممکن به نظر برسد، اما دقیقاً همان تخیل است که آیندهای آزادتر و روشنتر را ممکن میسازد. آیندهای که در آن، آزادی نه بهعنوان یک امتیاز، بلکه بهعنوان واقعیتی زیسته تجسم خواهد یافت.
🔁 بازنشر از لینکدین
[ شبکه جامعهشناسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
اثر «سه جهان سرمایه داری رفاهی» (Three Worlds of Welfare Capitalism) نوشته گوستا اسپینگ-اندرسن، اثری کلاسیک و مطالعهای نوآورانه درباره دولتهای رفاه و انواع مختلف آنها در میان دموکراسیهای سرمایهداری پیشرفته است.
این اثر تأثیرگذار که در سال 1990 منتشر شد، با معرفی گونهشناسیای که سیستمهای رفاه را به سه مدل مجزا طبقهبندی میکند، حوزه تحلیل سیاست اجتماعی را متحول کرد. چارچوب بینشمند اسپینگ-اندرسن زیربنای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی رژیمهای رفاه را آشکار میکند و دیدگاهی جامع درباره تفاوتها و پیامدهای آنها برای جامعه ارائه میدهد.
اسپینگ-اندرسن استدلال میکند که سرمایهداری رفاهی را نمیتوان با یک رویکرد یکسان در همه کشورها تحلیل کرد. او سه رژیم اصلی را شناسایی میکند: مدلهای لیبرال، محافظهکار و سوسیالدموکراتیک.
این کتاب منبعی ضروری برای افرادی است که به دنبال درک پویاییهای سیاسی و اجتماعی سیاست اجتماعی و سرمایهداری رفاهی در یک زمینه جهانی هستند.
[ شبکه جامعهشناسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from رویدادنگار علوم انسانی
-------------------------------------
این وبینار با همکاری مجله تحلیلی دقیقه، دبیرخانه دومین جایزه دیتاژورنالیسم، استودیو هرف، انجمن علمی مطالعات فرهنگی و انجمن علمی مطالعات فرهنگی و رسانه دانشگاه علامه طباطبائی، انجمن علمی جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار میشود.
@dmag_ir
@dlearn_ir
@Socio_event
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from انگاره | رسانه علوم اجتماعی و سیاستگذاری اجتماعی
به بهانه سقوط دولت در سوریه
با سقوط دولت در سوریه و تحولات اخیر «خاورمیانه» چنین پرسشهایی اذهان را به خود مشغول ساخته است: چرا اسد سقوط کرد؟ تحولات سیاسی خاورمیانه به چه سمتی میرود؟ امریکا، روسیه، قدرتهای منطقهای چون ایران، ترکیه و عربستان در این میان چه جایگاهی دارند؟ و ... اینها بهانه بحثی است برای فراتر رفتن از صرف سقوط بعث سوری و پرداختن به دیگر تحولات و قطعات مشابه آن که در جورچین قریب به یک قرنی خاورمیانه رقم زده میشوند.
در نگاه اول، بشار اسد که در ۲۰۱۱ و آغاز جنگ داخلی مشروعیتی اکثریتی نداشت، در شرایط فرسودگی دولتاش و ضعف شدید آن در حکمرانی بر قلمرو سرزمینی سقوطش در ۲۰۲۴ عجیب نیست. تولید ناخالص داخلی سوریه که پیش از جنگ ۲۰۱۱ رقم ۶۷/۵ میلیارد دلار بود در ۲۰۲۳ به حدود ۱۷/۵ میلیارد دلار کاهش یافت و همزمان ۷۱ درصد جمعیت کشور به زیر خط فقر رسید. از طرف دیگر مهمترین ابرقدرت حامیاش روسیه خود درگیر جنگ طولانی فرسایندهای در اوکراین شده و حتی از حفظ حیات خلوتش در قفقاز ناتوان است. برخی گمانه میزنند که روسیهی آچمزشده توسط ناتو وقتی خود را ناتوان از حفظ دولت بعث سوریه دیده و به امید گرفتن امتیازی در اوکراین آن را معامله کرده باشد؛ بعید نیست ثروت خانواده اسد را مصادره و آنها را نیز معامله کند مانند کارهای عجیبی که روسها با پناهجویان چپ ایرانی کردهاند. همچنین، رژیم اسد در سالهای اخیر بهویژه سال گذشته با وعدههای اتحادیه عرب از دولت ایران فاصله گرفت. نیز این مهمترین حامیاش در منطقه خود در چنبره تحریمها و مشکلات اقتصادی و سیاسی داخلی و خارجی گرفتار است و با محاصره زمینی و هوایی سوریه توسط امریکا و اسرائیل نتوانست کمکی به سوریه برساند. به علاوه، دولت ترکیه با سازماندهی نظامی و تقویت گروههای معارض سوری و فرستادن اسلامگرایان اویغور به کمک آنان شتافت. بیتردید چنین عللی در اضمحلال ارتش بیرمق و سقوط دولت در حال احتضار سوریه نقش داشته است. با وجود این، همانگونه که خواهیم دید، سقوط بعث سوری قطعهای در پازل جهانی مناسبات قدرت و پیادهسازی منطقهای آن بوده است و همه اینها را باید در روند تحولات زمانی-مکانی کلانتری دید تا بتوان به مسیرنمای روشنتر و فهمی عمیقتر از وقایع رخداده و محتمل پیشرو دست یافت.
سوریه استثناء نبوده است، چنین جدالی بر سر مصر ناصریست، ایران دوره ملیگرایی تا مذهبگرایی کنونی، عراق بعث، لبنان، افغانستان انقلاب ثور و پس از آن و ملت-دولتهایی دیگر در خاورمیانه نیز به مثابه تکههای این جورچین ژئوپلیتیکی-ژئواکانومیکی مورد کشمکش وجود داشته است. آنگاه که از منظر جامعهشناسی سیاسی نظام بینالملل به چنین جدالهایی بنگریم بهتر رؤیت میشوند. سقوط دولت اسد ادامه روند جدال ممتدی است که از جنگ بینالملل دوم و جایگزینی ابرقدرتی امریکا با بریتانیا و نیز تلاش شوروی برای سیطره بر این منطقه و نتیجتاً ادامه جدال میان روسها و امریکا است. باید صریحاً گفت، پایانیافتن جبههبندیهای جنگ سرد با فروپاشی شوروی، در خاورمیانه، تصوری نادقیق است، از دهه ۱۹۹۰ به بعد با اندک تغییراتی در قالب جدال امریکا(ناتو) با روسیه تداوم یافته است و ما در آن وضعیت بهسر میبریم. در ادامهی همین روند، نبرد ادامه دارد خانه به خانه تا تسخیر خاورمیانه؛ و با استمرار مسیر سیاسی کنونی عرصه بر دولتهای غربستیز این منطقه تنگتر گشته، یکی پس از دیگری سقوط میکنند. این است عرصه قدرت و سیاست! وقایع خاورمیانه تا ۱۴۱۰ برای محققان دیدنی است ...
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
◼️ Michael Burawoy (1947-2025)
مایکل بوراووی، جامعهشناس برجسته بریتانیایی با رویکردی انتقادی و مارکسیستی، در ۳ فوریه ۲۰۲۵ در سن ۷۷ سالگی در اوکلند، کالیفرنیا در اثر تصادف با خودرو جان خود را از دست داد. او با آثار مهمی همچون «رضایت تولید: تغییرات در فرایند کار تحت سرمایهداری انحصاری» و سایر پژوهشهای تأثیرگذار در حوزه جامعهشناسی، تأثیر عمیقی بر گسترش نظریههای اقتصادی و سیاسی و همچنین آموزش جامعهشناسی عمومی داشته است.
در بطن ایدههای بوراووی، مفهوم «جامعهشناسی مردممدار» به عنوان رویکردی عملگرایانه مطرح میشود که فراتر از مرزهای دانشگاه، به بررسی زندگی و مشکلات واقعی مردم عادی میپردازد. او با بهرهگیری از مباحث مارکسیستی و تأثیرات اندیشههای آنتونیو گرامشی – که تأکید بر اهمیت همگنی فرهنگی و نقش اینسانشناسانه در ایجاد همبستگی اجتماعی دارد – جامعهشناسی را به عنوان ابزاری برای نقد ساختارهای سرمایهداری و نابرابریهای اجتماعی معرفی میکند. در همین راستا، بوراووی با تلفیق ایدههای گرامشی با تحلیلهای معاصر، پژوهشگران را به بازنگری در شیوههای پژوهش و آموزش دعوت کرده تا ارتباط عمیقتری میان تئوری و تجربه واقعی زندگی برقرار شود.
📚 در ایران، آثار ترجمهشده مایکل بوراووی شامل موارد زیر است:
📖 مارکسیسم جامعهشناسانه: همگرایی آنتونیو گرامشی و کارل پولانی – ترجمه محمد مالجو ( نشر نی، ۱۳۹۳)
📖 جامعهشناسی مردممدار: جامعهشناسی در قرن بیست و یکم – ترجمه بهرنگ صدیقی ( نشر نی، ۱۳۹۴)
📖 جامعهشناسی مردممدار در کارزار عمل – مجموعه مقالات از بوراووی و دیگران, ترجمه بهرنگ صدیقی و روحالله گلمرادی ( نشر نی، ۱۳۹۷)
💡 صفحه اختصاصی مایکل بوراووی در دانشگاه برکلی (اطلاعات بیشتر، کتابها، مقالهها و ...)
#مایکل_بوراووی
🎺 رسانه، شمایید. لطفاً با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
✔️ عضویت سریع در کانالهای شبکهجامعهشناسی (add list)
[ شبکه جامعهشناسی✉️ | واتساپ 📱 | رویدادنگار علوم انسانی 🗓 | کاریابی علوم اجتماعی 🤝 | انگاره 🔍 ]
مایکل بوراووی، جامعهشناس برجسته بریتانیایی با رویکردی انتقادی و مارکسیستی، در ۳ فوریه ۲۰۲۵ در سن ۷۷ سالگی در اوکلند، کالیفرنیا در اثر تصادف با خودرو جان خود را از دست داد. او با آثار مهمی همچون «رضایت تولید: تغییرات در فرایند کار تحت سرمایهداری انحصاری» و سایر پژوهشهای تأثیرگذار در حوزه جامعهشناسی، تأثیر عمیقی بر گسترش نظریههای اقتصادی و سیاسی و همچنین آموزش جامعهشناسی عمومی داشته است.
در بطن ایدههای بوراووی، مفهوم «جامعهشناسی مردممدار» به عنوان رویکردی عملگرایانه مطرح میشود که فراتر از مرزهای دانشگاه، به بررسی زندگی و مشکلات واقعی مردم عادی میپردازد. او با بهرهگیری از مباحث مارکسیستی و تأثیرات اندیشههای آنتونیو گرامشی – که تأکید بر اهمیت همگنی فرهنگی و نقش اینسانشناسانه در ایجاد همبستگی اجتماعی دارد – جامعهشناسی را به عنوان ابزاری برای نقد ساختارهای سرمایهداری و نابرابریهای اجتماعی معرفی میکند. در همین راستا، بوراووی با تلفیق ایدههای گرامشی با تحلیلهای معاصر، پژوهشگران را به بازنگری در شیوههای پژوهش و آموزش دعوت کرده تا ارتباط عمیقتری میان تئوری و تجربه واقعی زندگی برقرار شود.
#مایکل_بوراووی
[ شبکه جامعهشناسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
️ شبکه جامعه شناسی ️
◼️ Michael Burawoy (1947-2025) مایکل بوراووی، جامعهشناس برجسته بریتانیایی با رویکردی انتقادی و مارکسیستی، در ۳ فوریه ۲۰۲۵ در سن ۷۷ سالگی در اوکلند، کالیفرنیا در اثر تصادف با خودرو جان خود را از دست داد. او با آثار مهمی همچون «رضایت تولید: تغییرات در فرایند…
این کتاب، کاوشی ژرف در چگونگی شکلگیری رضایت کارگران در بستر نظام سرمایهداری انحصاری است. نویسنده با بهرهگیری از روش مردمنگاری و مطالعه مستقیم در دو کارخانه ماشینسازی آمریکایی، پدیده رضایت کارگران را نه به عنوان امری ذاتی، بلکه محصولی از ساختارها، روابط اجتماعی و فرهنگ کارگاهی معرفی میکند. او برای این کتاب ١٠ ماه به عنوان اپراتور ماشین در کارخانه کار کرده است.
بوراووی در مقدمه کتاب خود، به نقد رویکردهای جامعهشناسی صنعتی و نظریههای سازمانی که در آن زمان رایج بودند میپردازد. او استدلال میکند که این رویکردها غالباً از توجه به شرایط واقعی کار و روابط قدرت حاکم بر کارگاه غافل میمانند و به جای تحلیل ساختاری، بر عوامل حاشیهای یا فردی تمرکز میکنند.
بوراووی با نقدی عمیق به رویکردهای جامعهشناسی صنعتی سنتی، که معمولاً بر عوامل بیرونی مانند روابط انسانی یا ویژگیهای شخصیتی کارگران تمرکز دارند، به دنبال ارائه تبیینی مارکسیستی از تولید رضایت است. در نگاه او، فرآیند کار عرصهای کلیدی برای درک مکانیسمهای سلطه سرمایهداری است.
پرسش محوری کتاب این است: چگونه رضایت کارگران در محیط کار تولید میشود و چه سازوکارهایی در این فرآیند نقش دارند؟
بوراووی با الهام از اندیشههای آنتونیو #گرامشی، به دنبال کشف این مسئله است که چگونه هژمونی سرمایهداری در قلب کارخانهها شکل میگیرد و چگونه کارگران به جای مقاومت، به نوعی با شرایط کار خود کنار میآیند و رضایت میدهند.
مطالعه بوراووی بر دو کارخانه ماشینسازی در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۷۰ متمرکز است. او با مقایسه این دو دوره، نشان میدهد که چگونه تغییرات در سازماندهی کار، سیستمهای پاداش و روابط اجتماعی بر سطح و شکل رضایت کارگران تأثیر میگذارد.
مفهوم کلیدی کتاب، "Making Out" است که در آن کار به مجموعهای از بازیهای فردی تبدیل میشود. کارگران با هدف دریافت پاداشهای تشویقی، درگیر رقابتی میشوند که در نهایت به پذیرش شرایط کار منجر میشود.
بوراووی نشان میدهد که ساختارهای کارخانه مانند سیستمهای پاداش قطعهای، بازار کار داخلی و روابط کارگر-سرپرست، نقشی اساسی در تولید رضایت دارند. سیستم پاداش، به کارگران این توهم را میدهد که موفقیتشان صرفاً به تلاش فردی بستگی دارد و آنها را از درک ماهیت استثمارگرانه نظام کار باز میدارد.
فرهنگ کارگاهی نیز در این میان سهمی مهم دارد. زبان، شوخیها و تعاملات روزمره بر اساس منطق "درآوردن" شکل میگیرند و به بازتولید این فرهنگ کمک میکنند. واژگانی مانند "سود" و "سخت" نشاندهنده چگونگی تفسیر کارگران از شرایط کار در چارچوب این بازی است.
نتیجهگیری بوراووی آن است که مبارزات کارگران، به جای چالش با ساختار سرمایهداری، غالباً در چارچوب همین ساختارها محدود میمانند. آنها بیشتر درگیر رقابتهای فردی و چانهزنی بر سر دستمزدها میشوند تا مقابله با اصل استثمار.
در نهایت، کتاب "تولید رضایت" نشان میدهد که رضایت کارگران نه پدیدهای طبیعی، بلکه محصولی از سازماندهی خاص فرآیند کار در نظام سرمایهداری است. این اثر کلاسیک، با رویکردی تجربی و تحلیلی، مکانیسمهای پنهان سلطه سرمایهداری را آشکار میسازد و برای همه علاقهمندان به درک پویاییهای کار و قدرت در جامعه، منبعی ارزشمند است.
[ شبکه جامعهشناسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
"کاملترین نوع بیعدالتی آن است که عادل به نظر برسیم، درحالیکه عادل نیستیم." افلاطون
در نظام ناعادلانه درمانی ایران که بیمار را در جایگاه فرودست نسبت به درمانگر فرادست قرار میدهد و هر بلایی بر سر بیمار بیاورند مساله را به بهانه تخصصی بودن به نظام پزشکی که تحت اختیار خود پزشکان است ارجاع داده و جریمهای حداقلی برای آن در نظر میگیرند، اگر اخباری مانند تعرض به بیماران بهگوش نرسد عجیب نیست!؟ حتی در ماجرای مرگ چهرهای بینالمللی چون کیارستمی نیز پزشکان همیشهطلبکار ایرانی بسیار محکم پشت هم ایستادند و پرونده را در نظام پزشکی در بین خودشان فیصله دادند. مقایسه کنید با دادگاههایی که برای پزشکان خاطی در مرگ مایکل جکسون و متیو پری برگزار شدهاند؛ هر دو در دادگاه عمومی و علنی و توسط قاضی غیرپزشک که ذینفع نیست رسیدگی شدهاند.
سیستم سلطهگر حوزه درمان که حتی خود را پاسخگوی مرگ انسانها در صورت سهلانگاری درمانگر نیز نداند، بالطبع فرهنگی را ترویج میدهد که در چنین فضائی کادرهای درمانی اجازه هر نوع آسیب جسمانی، خشونت کلامی و فیزیکی یا جنسی به بیماران را به خود میدهند. چنین تعرضاتی بخشی از واقعیت و برونداد منطقی فرهنگ و سیستم مدیریت بهداشتی و بیمارستانی در ایران است که بهجای کنترل مدرن عقلایی، همه چیز را به وجدان درمانگر واگذار کرده است. تا وقتی که رسیدگی به تخلفات در سیستم درمان در انحصار خود پزشکان و دیگر درمانگران است که در آن ذینفعاند و به این بهانه که موضوعی تخصصی است و مانند آن بی سروصدا به نفع خود رای میدهند، رخ دادن چنین مواردی برای هرکدام از ما و اطرافیانمان نباید دور از انتظار باشد.
[ شبکه جامعهشناسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
[ شبکه جامعهشناسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
پرسشهایی برای گفتوگوی جمعی
در میانهی نزاع و همبستگی
مناظره ستاره هاشمی و نوشین احمدی خراسانی
مسئلۀ کنشگری در «زن، زندگی، آزادی»
فرشته طوسی
نگین باقری و مهسا اسدالهنژاد
آزار خیابانی پس از ژ ینا
فردوس شیخاالسالم
جنبش زنان در کشاکش زمان
معصومه زمانی و آتنا کامل
دربارهی سختیهای همبستگی بینالمللی در پساژ ینا
شیما وزوایی
واکاوی چند موقعیت
فاطمه علمدار
[ شبکه جامعهشناسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM