[email protected]
282 KB
📑 مارکس و فمینیسم
🖋 سیلویا فدریچی
🔁 ترجمه آنیشا اسداللهی*
منتشر شده در نقد اقتصاد سیاسی
در این نوشته بر جنبه های فمینیسم و جنسیت در نظریهی مارکس تمرکز شده است. روششناسی مارکس ابزارها و مقولاتی منطقی را در اختیار ما گذاشته تا بتوانیم همزمان به جنسیت و طبقه، فمینیسم و ضدیت با سرمایهداری بیندیشیم.
* مترجم مقاله، "آنیشا اسداللهی" را با حکمی طولانی (پنج سال) زندانی است.
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
🖋 سیلویا فدریچی
🔁 ترجمه آنیشا اسداللهی*
منتشر شده در نقد اقتصاد سیاسی
در این نوشته بر جنبه های فمینیسم و جنسیت در نظریهی مارکس تمرکز شده است. روششناسی مارکس ابزارها و مقولاتی منطقی را در اختیار ما گذاشته تا بتوانیم همزمان به جنسیت و طبقه، فمینیسم و ضدیت با سرمایهداری بیندیشیم.
* مترجم مقاله، "آنیشا اسداللهی" را با حکمی طولانی (پنج سال) زندانی است.
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
🔰 ۴۰ درصد دختران ۱۵ تا ۲۴ سال در ایران، نه درسی و نه شغلی!
از حدود دو دهه پیش در بسیاری از کشورهای توسعهیافته جهت شناسایی و بررسی وضع جوانان خارج از اشتغال، تحصیل با مهارتآموزی، آنان را با عنوان NEET طبقهبندی کرده و سیاستهای رفاهی خاصی برای آنها تدوین میکنند.
درخصوص آمار و ارقام این حوزه، طبق گزارشی که وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و همچنین مرکز آمار ایران منتشر کردهاند، وضعیت NEETهای ایران از سال ۱۳۹۴ تا پایان سال ۱۴۰۰ در دسترس است.
درحالیکه نرخ NEETها برای مردان ایران بین سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۴۰۰ حدود ۱۵ تا ۱۷ درصد بوده، اما در زنان از ۴۷ درصد در سال ۱۳۹۴ به ۳۹ درصد در سال ۱۴۰۰ رسیده است.
سال ۱۳۹۴ از ۵.۷ میلیون زن در گروه سنی ۱۵ تا ۲۵ سال تعداد ۲.۷ میلیون نفر (۴۷ درصد) آنان نه مشغول تحصیل بوده، نه شاغل و نه دنبال مهارتآموزی بودهاند.
سال ۱۴۰۰ تعداد زنان در گروه سنی ۱۵ تا ۲۴ سال به ۵ میلیون و ۹۰ هزار نفر رسیده که یک میلیون و ۹۸۵ هزار نفر از آن جزء جمعیت NEETها هستند./ فرهیختگان
بازنشر از مطالعات زنان
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
از حدود دو دهه پیش در بسیاری از کشورهای توسعهیافته جهت شناسایی و بررسی وضع جوانان خارج از اشتغال، تحصیل با مهارتآموزی، آنان را با عنوان NEET طبقهبندی کرده و سیاستهای رفاهی خاصی برای آنها تدوین میکنند.
درخصوص آمار و ارقام این حوزه، طبق گزارشی که وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و همچنین مرکز آمار ایران منتشر کردهاند، وضعیت NEETهای ایران از سال ۱۳۹۴ تا پایان سال ۱۴۰۰ در دسترس است.
درحالیکه نرخ NEETها برای مردان ایران بین سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۴۰۰ حدود ۱۵ تا ۱۷ درصد بوده، اما در زنان از ۴۷ درصد در سال ۱۳۹۴ به ۳۹ درصد در سال ۱۴۰۰ رسیده است.
سال ۱۳۹۴ از ۵.۷ میلیون زن در گروه سنی ۱۵ تا ۲۵ سال تعداد ۲.۷ میلیون نفر (۴۷ درصد) آنان نه مشغول تحصیل بوده، نه شاغل و نه دنبال مهارتآموزی بودهاند.
سال ۱۴۰۰ تعداد زنان در گروه سنی ۱۵ تا ۲۴ سال به ۵ میلیون و ۹۰ هزار نفر رسیده که یک میلیون و ۹۸۵ هزار نفر از آن جزء جمعیت NEETها هستند./ فرهیختگان
بازنشر از مطالعات زنان
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
Forwarded from انگاره | رسانه علوم اجتماعی و سیاستگذاری اجتماعی
✅ تبدیل شدن به سوژه نئولیبرال
🖋 الیزابت هاتون و ترجمهی مانی بورستانی
📍نئولیبرالیزهسازی آکادمی به خوبی ضبط و نقد شده است . این روند انگار پدیدهای جهانی است، گرچه شاهدی است بر اینکه چقدر روایت نئولیبرالیسم در وجوه آموزش و جامعه به طور کلی، جاسازی و رواج پیدا کرده است که حتی دو شرح از آن هیچوقت شبیه به هم نیستند. این واقعیت که خیلی از تئوریسینها نئولیبرالیسم را بهگونهای متفاوت درک میکنند، نتیجه این است که هر تئوریسینی لنز مفهومی خویش را بر شرایط گوناگون میزند. این باعث شده است که عدهای ادعا کنند که از این مفهوم بیش از حد استفاده شده، در حدی که معنایش را از دست داده است بااینحال، شاید همین مسئله که این ایده به شدت چندوجهی و چندمعنایی است، باعث میشود تا ارزش بررسی کردن بیشتر را داشته باشد.
پژوهش خود من در این مسئله که چگونه عادتهای"روزانه" در سازمانهای آموزشی عالی انگلیس، دانشجویان لیسانس را تحت تاثیر قرار میدهد تا تبدیل به سوژه نئولیبرال شوند، تحقیق میکند. چنین عادتها و اعمالی شامل اپلای کردن برای دانشگاه، ارزیابی دائمی یا بررسی خودشان و سازمانهایی که تشویق میشوند تا در آن شرکت کنند، و ازدیاد کالاییسازی و خصوصیسازی محوطههای دانشگاه است. این "ملامتهای کوچک ولی مداوم همراه با سیاستها و پرکتیسهای نئولیبرالی" چیزی را میسازد که فیلیپ میروفسکی "نئولیبرالیسم روزانه" مینامد. نئولیبرالیسم روزانه، تجربه سوبژکتیو و تجلیات زیسته روایات نئولیبرال را که کار میکنند تا عاملان را تبدیل به سوژه نئولیبرال کنند، منعکس میکند. در این نوشته، من بر کار میشل فوکو درباره تکنولوژیهای خود و کار مارگارت آرچر درباره بازتابندگی تکیه میکنم تا درباره اینکه چگونه دانشجویان دانشگاه تبدیل به سوژه نئولیبرال میشوند تحقیق کنم.
🔗 یادداشت کامل را در #انگاره بخوانید 🔻
📎 Engare.net/becoming-a-neoliberal-subject/
🔆 رسانه شمایید. اگر پسندیدید به اشتراک بگذارید.
@EngareNet
@Socionet
🖋 الیزابت هاتون و ترجمهی مانی بورستانی
📍نئولیبرالیزهسازی آکادمی به خوبی ضبط و نقد شده است . این روند انگار پدیدهای جهانی است، گرچه شاهدی است بر اینکه چقدر روایت نئولیبرالیسم در وجوه آموزش و جامعه به طور کلی، جاسازی و رواج پیدا کرده است که حتی دو شرح از آن هیچوقت شبیه به هم نیستند. این واقعیت که خیلی از تئوریسینها نئولیبرالیسم را بهگونهای متفاوت درک میکنند، نتیجه این است که هر تئوریسینی لنز مفهومی خویش را بر شرایط گوناگون میزند. این باعث شده است که عدهای ادعا کنند که از این مفهوم بیش از حد استفاده شده، در حدی که معنایش را از دست داده است بااینحال، شاید همین مسئله که این ایده به شدت چندوجهی و چندمعنایی است، باعث میشود تا ارزش بررسی کردن بیشتر را داشته باشد.
پژوهش خود من در این مسئله که چگونه عادتهای"روزانه" در سازمانهای آموزشی عالی انگلیس، دانشجویان لیسانس را تحت تاثیر قرار میدهد تا تبدیل به سوژه نئولیبرال شوند، تحقیق میکند. چنین عادتها و اعمالی شامل اپلای کردن برای دانشگاه، ارزیابی دائمی یا بررسی خودشان و سازمانهایی که تشویق میشوند تا در آن شرکت کنند، و ازدیاد کالاییسازی و خصوصیسازی محوطههای دانشگاه است. این "ملامتهای کوچک ولی مداوم همراه با سیاستها و پرکتیسهای نئولیبرالی" چیزی را میسازد که فیلیپ میروفسکی "نئولیبرالیسم روزانه" مینامد. نئولیبرالیسم روزانه، تجربه سوبژکتیو و تجلیات زیسته روایات نئولیبرال را که کار میکنند تا عاملان را تبدیل به سوژه نئولیبرال کنند، منعکس میکند. در این نوشته، من بر کار میشل فوکو درباره تکنولوژیهای خود و کار مارگارت آرچر درباره بازتابندگی تکیه میکنم تا درباره اینکه چگونه دانشجویان دانشگاه تبدیل به سوژه نئولیبرال میشوند تحقیق کنم.
🔗 یادداشت کامل را در #انگاره بخوانید 🔻
📎 Engare.net/becoming-a-neoliberal-subject/
🔆 رسانه شمایید. اگر پسندیدید به اشتراک بگذارید.
@EngareNet
@Socionet
🔰خالصسازی دانشگاهی
روایتی از اخراج برخی از استادان دانشگاه علامه طباطبایی
🖋 نگار نقرهای
این یک اخراج معمولی نیست؛ این روزها و این نامههای اخراج استادان، میآیند تا با خود جمعیتی را ببرند. نامههایی که خط پایان زندگی آکادمیک استادان درخشانی مانند مرتضی مردیها، رضا امیدی، مهدی خویی و نوید نادری، آرمان ذاکری و... را به همین تازگی امضا کردهاند. تمام این تغییرات، قطعهای از یک فرایند طولانی تغییر در دانشگاه است. حتی زمزمههای تغییر ساختارهای دانشگاه با استفاده از تغییر استادان و جایگزینکردن هزارو 500 استاد سهمیهای بدون توجه به بار علمی استادان پیشین و توانایی عملی آنان نیز به گوش میرسد. این تغییر برای آینده علمی دانشگاه و دانشجو، قطعا پیامدهای زیادی خواهد داشت.
یادداشت کامل را در InstantView🔻 یا روزنامه شرق بخوانید:
sharghdaily.com/fa/tiny/news-893810
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
روایتی از اخراج برخی از استادان دانشگاه علامه طباطبایی
🖋 نگار نقرهای
این یک اخراج معمولی نیست؛ این روزها و این نامههای اخراج استادان، میآیند تا با خود جمعیتی را ببرند. نامههایی که خط پایان زندگی آکادمیک استادان درخشانی مانند مرتضی مردیها، رضا امیدی، مهدی خویی و نوید نادری، آرمان ذاکری و... را به همین تازگی امضا کردهاند. تمام این تغییرات، قطعهای از یک فرایند طولانی تغییر در دانشگاه است. حتی زمزمههای تغییر ساختارهای دانشگاه با استفاده از تغییر استادان و جایگزینکردن هزارو 500 استاد سهمیهای بدون توجه به بار علمی استادان پیشین و توانایی عملی آنان نیز به گوش میرسد. این تغییر برای آینده علمی دانشگاه و دانشجو، قطعا پیامدهای زیادی خواهد داشت.
یادداشت کامل را در InstantView🔻 یا روزنامه شرق بخوانید:
sharghdaily.com/fa/tiny/news-893810
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
Telegraph
خالصسازی دانشگاهی
نگار نقرهای: این یک اخراج معمولی نیست؛ این روزها و این نامههای اخراج استادان، میآیند تا با خود جمعیتی را ببرند. نامههایی که خط پایان زندگی آکادمیک استادان درخشانی مانند مرتضی مردیها، رضا امیدی، مهدی خویی و نوید نادری، آرمان ذاکری و... را به همین تازگی…
️ شبکه جامعه شناسی ️
🔰خالصسازی دانشگاهی روایتی از اخراج برخی از استادان دانشگاه علامه طباطبایی 🖋 نگار نقرهای این یک اخراج معمولی نیست؛ این روزها و این نامههای اخراج استادان، میآیند تا با خود جمعیتی را ببرند. نامههایی که خط پایان زندگی آکادمیک استادان درخشانی مانند مرتضی…
اصلاحیه «شرق» در مورد گزارش «خالصسازی دانشگاهی»/
آرمان ذاکری همچنان عضو عیات علمی دانشگاه تربیت مدرس است
روزنامه شرق، روز چهارشنبه، یکم شهریور گزارشی در مورد اخراج اساتید از دانشگاهها منتشر کرد. در گزارش «روایتی از اخراج برخی از استادان دانشگاه علامه طباطبایی؛ خالصسازی دانشگاهی»، از «آرمان ذاکری»، استادیار گروه جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس از جمله اساتید اخراجی نام برده شده بود که شرق بدین وسیله، این اشتباه را تصحیح میکند:
«در گزارش روز چهارشنبه اول شهریور روزنامه با عنوان «خالص سازی دانشگاهی» از دکتر آرمان ذاکری در کنار تعدادی دیگر از اساتید نام برده شده است. لازم به توضیح است که ایشان عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس هستند و همکاریشان با دانشگاه ادامه دارد. به این وسیله گزارش روزنامه تصحیح میشود.»
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
آرمان ذاکری همچنان عضو عیات علمی دانشگاه تربیت مدرس است
روزنامه شرق، روز چهارشنبه، یکم شهریور گزارشی در مورد اخراج اساتید از دانشگاهها منتشر کرد. در گزارش «روایتی از اخراج برخی از استادان دانشگاه علامه طباطبایی؛ خالصسازی دانشگاهی»، از «آرمان ذاکری»، استادیار گروه جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس از جمله اساتید اخراجی نام برده شده بود که شرق بدین وسیله، این اشتباه را تصحیح میکند:
«در گزارش روز چهارشنبه اول شهریور روزنامه با عنوان «خالص سازی دانشگاهی» از دکتر آرمان ذاکری در کنار تعدادی دیگر از اساتید نام برده شده است. لازم به توضیح است که ایشان عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس هستند و همکاریشان با دانشگاه ادامه دارد. به این وسیله گزارش روزنامه تصحیح میشود.»
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
Forwarded from ️ شبکه جامعه شناسی ️
🔰 در سکوت "اساتید"
🖋 فرشاد غریب پور
"انسان فقط در قبال گفته هایش مسئول نیست، در قبال سکوت هایش هم مسئولیت دارد." عزیز نسین
حجم ویرانی و ستم در ایران به حدی است که فقط آن انسان دانشگاهی که دستش آلوده و بر سر سفره خون نشسته باشد می تواند سکوت کند. جز معدود اساتید شریف و مبارزی که بخاطر سوابق قبلی همسویی با مردم زیر ذره بین اند، سکوت اکثر قریب به اتفاق اساتید (بخوانید کارمندان هیئت علمی) دانشگاه و همراهی نکردن با خیزش انقلابی مردم هیچ توجیهی ندارد، و اکثرا بخاطر رزومه ننگین شان است. سکوت و همراهی نکردنشان با دانشجویان و مردم فقط بخاطر ترس از اخراج نیست. بخشی از اینها می ترسند که اگر حرفی بزنند کارهای غیراخلاقی شان را رو کنند. از پروژه های غیرشرافتمندانه و برخی با سازمانهای منفور مردم گرفته تا بعضا آزار دانشجویان، استثمار دانشجویان برای نگارش و ترجمه کتابها و چاپ مقالاتی که با خون دل خوردن دانشجو از پایان نامه و رساله استخراج شده و نام کارمندان هیئت علمی راهنما و مشاور او به عنوان نویسنده اول و دوم (که امتیاز بیشتری دارد) در آن درج شده است.
اینها از بس که در چرخه فساد آکادمی فرو رفته اند جرات دهان گشودن ندارند. برخی شان که می خواهند کارشان را توجیه کنند با لبخندی می گویند خب استادها محافظه کارند. این تجاوز به کلمات استاد و محافظه کار است. محافظه کار با ترسو فرق دارد همانطور که استاد با کارمند هیئت علمی فرق دارد. وقتی به معنی کلمه "استاد" و سکوتشان در شرایط اسفناک امروز جامعه ایران فکر می کنم گفته هاینریش بل در ذهن تداعی می شود: بعد از هیتلر همه آلمان درک کردند که او چه بلایی بر سر کشور و زیربناهای آن آورده است… اما یک چیز نابودشده هم بود که فقط ما آن را میفهمیدیم و آن خیانت به «کلمات» بود. خیلی از کلمات شریف دیگر معانی خودشان را از دست داده بودند، پوچ و مسخره شده بودند، ... آشغال شده بودند!
احتمالا بسیاری از شما نیز مانند خود من، حین خواندن این جملات می گویید خب اینها که چیز جدیدی نیست، عادی است. و فاجعه عظیم رخ داده در دانشگاه های ما همین است، عادی شدن فاجعه! یکی از ابزارهای جمهوری اسلامی برای هویت زدایی از دانشگاه و خنثی کردن آن در فهم جامعه و اثرگذاری اجتماعی و سیاسی بر آن از همین طریق بوده است. تلاش آن برای مفلوک سازی دانشگاه بوده است؛ از طریق مهاجرت دادن یا مایوس کردن دانشجویان نخبه و پاکسازی اساتید باسواد و دلسوز و سپردن کرسی استادی به این کارمندان هیئت علمی. این کارمندان هیئت علمی باید متوجه باشند که در کشوری که دانشگاه تولید ثروتی ندارد و با فروش (بخوانید هدر دادن) سرمایه های ملی و کاستن از سفره مردم اداره می شود کسی که به اندازه ۳ تا گاه ۶ خانوار کارگر از ثروتهای جامعه رنج کشیده و زخمی ایران را در قالب حقوق و مزایای استادی میل می کند سکوت خیانت بارش به این مردم درمانده مایه خفت و شرمساری اش در پیشگاه مردم و تاریخ است. به قول شاعر جاودان کاستیللو:
روزی، روشنفکران غیرسیاسی سرزمین من
به دست ساده ترین مردمان، استنطاق خواهند شد، از آنان پرسیده خواهد شد
شما چه کردید آن دم که ملتتان خاموش می شد آرام آرام
چونان شعله کوچکی نحیف و در تنهایی
...
و شما در شرمساری و ننگ،
خاموش و لال می مانید
🌐 شبکه جامعهشناسی
@SocioNet
🖋 فرشاد غریب پور
"انسان فقط در قبال گفته هایش مسئول نیست، در قبال سکوت هایش هم مسئولیت دارد." عزیز نسین
حجم ویرانی و ستم در ایران به حدی است که فقط آن انسان دانشگاهی که دستش آلوده و بر سر سفره خون نشسته باشد می تواند سکوت کند. جز معدود اساتید شریف و مبارزی که بخاطر سوابق قبلی همسویی با مردم زیر ذره بین اند، سکوت اکثر قریب به اتفاق اساتید (بخوانید کارمندان هیئت علمی) دانشگاه و همراهی نکردن با خیزش انقلابی مردم هیچ توجیهی ندارد، و اکثرا بخاطر رزومه ننگین شان است. سکوت و همراهی نکردنشان با دانشجویان و مردم فقط بخاطر ترس از اخراج نیست. بخشی از اینها می ترسند که اگر حرفی بزنند کارهای غیراخلاقی شان را رو کنند. از پروژه های غیرشرافتمندانه و برخی با سازمانهای منفور مردم گرفته تا بعضا آزار دانشجویان، استثمار دانشجویان برای نگارش و ترجمه کتابها و چاپ مقالاتی که با خون دل خوردن دانشجو از پایان نامه و رساله استخراج شده و نام کارمندان هیئت علمی راهنما و مشاور او به عنوان نویسنده اول و دوم (که امتیاز بیشتری دارد) در آن درج شده است.
اینها از بس که در چرخه فساد آکادمی فرو رفته اند جرات دهان گشودن ندارند. برخی شان که می خواهند کارشان را توجیه کنند با لبخندی می گویند خب استادها محافظه کارند. این تجاوز به کلمات استاد و محافظه کار است. محافظه کار با ترسو فرق دارد همانطور که استاد با کارمند هیئت علمی فرق دارد. وقتی به معنی کلمه "استاد" و سکوتشان در شرایط اسفناک امروز جامعه ایران فکر می کنم گفته هاینریش بل در ذهن تداعی می شود: بعد از هیتلر همه آلمان درک کردند که او چه بلایی بر سر کشور و زیربناهای آن آورده است… اما یک چیز نابودشده هم بود که فقط ما آن را میفهمیدیم و آن خیانت به «کلمات» بود. خیلی از کلمات شریف دیگر معانی خودشان را از دست داده بودند، پوچ و مسخره شده بودند، ... آشغال شده بودند!
احتمالا بسیاری از شما نیز مانند خود من، حین خواندن این جملات می گویید خب اینها که چیز جدیدی نیست، عادی است. و فاجعه عظیم رخ داده در دانشگاه های ما همین است، عادی شدن فاجعه! یکی از ابزارهای جمهوری اسلامی برای هویت زدایی از دانشگاه و خنثی کردن آن در فهم جامعه و اثرگذاری اجتماعی و سیاسی بر آن از همین طریق بوده است. تلاش آن برای مفلوک سازی دانشگاه بوده است؛ از طریق مهاجرت دادن یا مایوس کردن دانشجویان نخبه و پاکسازی اساتید باسواد و دلسوز و سپردن کرسی استادی به این کارمندان هیئت علمی. این کارمندان هیئت علمی باید متوجه باشند که در کشوری که دانشگاه تولید ثروتی ندارد و با فروش (بخوانید هدر دادن) سرمایه های ملی و کاستن از سفره مردم اداره می شود کسی که به اندازه ۳ تا گاه ۶ خانوار کارگر از ثروتهای جامعه رنج کشیده و زخمی ایران را در قالب حقوق و مزایای استادی میل می کند سکوت خیانت بارش به این مردم درمانده مایه خفت و شرمساری اش در پیشگاه مردم و تاریخ است. به قول شاعر جاودان کاستیللو:
روزی، روشنفکران غیرسیاسی سرزمین من
به دست ساده ترین مردمان، استنطاق خواهند شد، از آنان پرسیده خواهد شد
شما چه کردید آن دم که ملتتان خاموش می شد آرام آرام
چونان شعله کوچکی نحیف و در تنهایی
...
و شما در شرمساری و ننگ،
خاموش و لال می مانید
🌐 شبکه جامعهشناسی
@SocioNet
️ شبکه جامعه شناسی ️
🔰 در سکوت "اساتید" 🖋 فرشاد غریب پور "انسان فقط در قبال گفته هایش مسئول نیست، در قبال سکوت هایش هم مسئولیت دارد." عزیز نسین حجم ویرانی و ستم در ایران به حدی است که فقط آن انسان دانشگاهی که دستش آلوده و بر سر سفره خون نشسته باشد می تواند سکوت کند. جز معدود…
بازنشر به بهانه اخراج دکتر خویی از دانشگاه و سکوت چندباره کارمندان عضو هیئت علمی آن دانشکده علوم اجتماعی که آخرین نسبتهایش با عنوانش هر روز کمرنگتر میشود.
پیشنهاد میکنم شعر «روشنفکران غیرسیاسیِ» اتو رنه کاستیلو که پیشتر در کانال منتشر شده را نیز باز بخوانید.
https://www.tgoop.com/Socionet/9477
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
پیشنهاد میکنم شعر «روشنفکران غیرسیاسیِ» اتو رنه کاستیلو که پیشتر در کانال منتشر شده را نیز باز بخوانید.
https://www.tgoop.com/Socionet/9477
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
🔰 اسامی اساتید اخراجی در دولتهای احمدینژاد، روحانی و رئیسی؛ جای خالی این ۱۵۷ نفر
🖋 بنفشه سامگیس
اولین قدمها برای پاکسازی دانشگاههای کشور از نیمه دوم سال 1384 آغاز شد؛ چند هفته بعد از آغاز فعالیت دولت نهم. پاییز 1384، محمدمهدی زاهدی (وزیر علوم در دولت نهم) صدرالدین شریعتی را به ریاست دانشگاه علامه طباطبایی منصوب کرد و ریاست دانشگاه تربیت مدرس را به فرهاد دانشجو که از دوستان قدیم رییس کابینه نهم بود سپرد و عباسعلی عمیدزنجانی؛ فارغالتحصیل مدرسه علمیه حجتیه را بر صندلی ریاست دانشگاه تهران نشاند (نیمه زمستان 1386، فرهاد رهبر به جای عمیدزنجانی به ریاست دانشگاه تهران منصوب شد). پایان مهر 1384 محمود احمدینژاد در دیدار با استادان بسیجی دانشگاههای کشور، این استادان را خطاب پیام خود قرار داد و گفت: «... بخش مهمی از فعالیت شما، انتقال فرهنگ انقلاب است. باید فضای دانشگاهها به غایت انقلابی و آرمانی باشد تا پیشرفت و جهش علمی در کشور رخ دهد. تحولات بزرگ را در این فضا میتوان زمینهسازی کرد. ملت با تصمیم قاطع خود، گفتمان غالب در فضای عمومی کشور را تغییر داد و از گفتمان سکولار به گفتمان عدالت برگرداند. ریشه بسیاری از مشکلات دانشگاهها مبانی علمی دارد. نظام آموزشی و نوع نگاهی که به تولید علم حاکم است، باید عوض شود. دانشگاهها باید پاسخگوی نیازهای جامعه باشد. بسیج میتواند این موضوع را در متن جامعه جاری کند.»
پروژه حذف استادان منتقد از دانشگاهها، کمی بعد از این حرفها شروع شد؛ از خرداد 1385 و با صدور حکم بازنشستگی همزمان 10 استاد و عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران؛ دکتر حسنعلی درودیان، دکتر محمد آشوری، دکتر رضا رییس طوسی، دکتر احمد ساعی، دکتر حسین صفایی و.... اولین «بازنشستهسازی»، تجمع دانشجویان دانشکده حقوق را به دنبال داشت که معاون دانشجویی دانشگاه تهران، در جواب دانشجویان معترضی که در تقدیر از استادان اخراج شدهشان، سرود «یار دبستانی من» میخواندند، گفت: «حکم بازنشستگی استادان دانشکده حقوق، طبق قانون صادر شده، زیرا براساس قانون، دانشگاه مکلف است تا استادانی که به سن 65 سال میرسند را بازنشسته کند. موضوع، گزینش فردی خاص نبوده بلکه هدف اجرای قانون بوده تا امکان به کارگیری و استخدام نیروهای جدید در دانشگاه فراهم شود.»
متن و لیست اساتید را در اینستنتویو بخوانید 🔻
http://ctreaderbot.vercel.app/a/DtiYHz7L0ICYD2k.html
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
🖋 بنفشه سامگیس
اولین قدمها برای پاکسازی دانشگاههای کشور از نیمه دوم سال 1384 آغاز شد؛ چند هفته بعد از آغاز فعالیت دولت نهم. پاییز 1384، محمدمهدی زاهدی (وزیر علوم در دولت نهم) صدرالدین شریعتی را به ریاست دانشگاه علامه طباطبایی منصوب کرد و ریاست دانشگاه تربیت مدرس را به فرهاد دانشجو که از دوستان قدیم رییس کابینه نهم بود سپرد و عباسعلی عمیدزنجانی؛ فارغالتحصیل مدرسه علمیه حجتیه را بر صندلی ریاست دانشگاه تهران نشاند (نیمه زمستان 1386، فرهاد رهبر به جای عمیدزنجانی به ریاست دانشگاه تهران منصوب شد). پایان مهر 1384 محمود احمدینژاد در دیدار با استادان بسیجی دانشگاههای کشور، این استادان را خطاب پیام خود قرار داد و گفت: «... بخش مهمی از فعالیت شما، انتقال فرهنگ انقلاب است. باید فضای دانشگاهها به غایت انقلابی و آرمانی باشد تا پیشرفت و جهش علمی در کشور رخ دهد. تحولات بزرگ را در این فضا میتوان زمینهسازی کرد. ملت با تصمیم قاطع خود، گفتمان غالب در فضای عمومی کشور را تغییر داد و از گفتمان سکولار به گفتمان عدالت برگرداند. ریشه بسیاری از مشکلات دانشگاهها مبانی علمی دارد. نظام آموزشی و نوع نگاهی که به تولید علم حاکم است، باید عوض شود. دانشگاهها باید پاسخگوی نیازهای جامعه باشد. بسیج میتواند این موضوع را در متن جامعه جاری کند.»
پروژه حذف استادان منتقد از دانشگاهها، کمی بعد از این حرفها شروع شد؛ از خرداد 1385 و با صدور حکم بازنشستگی همزمان 10 استاد و عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران؛ دکتر حسنعلی درودیان، دکتر محمد آشوری، دکتر رضا رییس طوسی، دکتر احمد ساعی، دکتر حسین صفایی و.... اولین «بازنشستهسازی»، تجمع دانشجویان دانشکده حقوق را به دنبال داشت که معاون دانشجویی دانشگاه تهران، در جواب دانشجویان معترضی که در تقدیر از استادان اخراج شدهشان، سرود «یار دبستانی من» میخواندند، گفت: «حکم بازنشستگی استادان دانشکده حقوق، طبق قانون صادر شده، زیرا براساس قانون، دانشگاه مکلف است تا استادانی که به سن 65 سال میرسند را بازنشسته کند. موضوع، گزینش فردی خاص نبوده بلکه هدف اجرای قانون بوده تا امکان به کارگیری و استخدام نیروهای جدید در دانشگاه فراهم شود.»
متن و لیست اساتید را در اینستنتویو بخوانید 🔻
http://ctreaderbot.vercel.app/a/DtiYHz7L0ICYD2k.html
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
www.etemadonline.com via ctreaderbot
اسامی اساتید اخراجی در دولتهای احمدینژاد، روحانی و رئیسی؛ جای خالی این ۱۵۷ نفر
کد خبر: 628962
️ شبکه جامعه شناسی ️
🔰 اسامی اساتید اخراجی در دولتهای احمدینژاد، روحانی و رئیسی؛ جای خالی این ۱۵۷ نفر 🖋 بنفشه سامگیس اولین قدمها برای پاکسازی دانشگاههای کشور از نیمه دوم سال 1384 آغاز شد؛ چند هفته بعد از آغاز فعالیت دولت نهم. پاییز 1384، محمدمهدی زاهدی (وزیر علوم در دولت…
🔻 اسامی اساتید اخراجی +
158- بیتا مدنی
به گفته او «من از مهر ماه ۱۴۰۱ با این دستاویز حذف و تعلیق شدم که (عین کلام آقای زلفی گل هست که آن زمان رئیس دانشگاه فرهنگیان بود): "حیف شد که مدنی "فمینیست" هست، آن هم از نوع ورزش زنانی"! و ما استاد فمینیست نمی خواهیم.»
اخراج مدنی، قبل از قیام ژینا و در مرداد ماه سال گذشته رخ داده.
159- هاله لاجوردی
160- لیلا پاپلی یزدی
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
158- بیتا مدنی
به گفته او «من از مهر ماه ۱۴۰۱ با این دستاویز حذف و تعلیق شدم که (عین کلام آقای زلفی گل هست که آن زمان رئیس دانشگاه فرهنگیان بود): "حیف شد که مدنی "فمینیست" هست، آن هم از نوع ورزش زنانی"! و ما استاد فمینیست نمی خواهیم.»
اخراج مدنی، قبل از قیام ژینا و در مرداد ماه سال گذشته رخ داده.
159- هاله لاجوردی
160- لیلا پاپلی یزدی
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
Forwarded from انگاره | رسانه علوم اجتماعی و سیاستگذاری اجتماعی
✅ معرفی کتاب «فمینیسم زیر سایه نئولیبرالیسم»
🖋 ترجمه و تألیف سیمین کاظمی
📍کتاب «فمینیسم زیر سایه نئولیبرالیسم» به سرنوشت فمینیسم در شرایط سیطره نئولیبرالیسم میپردازد و توضیح میدهد که با گسترش نئولیبرالیسم چه بر سر فمینیسم و آرمانهایش آمد و چگونه عقلانیت نئولیبرال قدرت مخالفت فمینیسم را تحلیل برده است. این واقعیت را برملا میکند که نئولیبرالیسم شعارهای موج دوم فمینیسم را ربود و مفاهیم فمینیستی مانند «انتخاب» و «عاملیت» را از محتوای سیاسی و دگرگونکنندهشان تهی کرد و وجه رهاییبخش آنها را زدود.
این کتاب به چگونگی برساخت سوژه فمینیسم در حکومتمندی نئولیبرال میپردازد و نشان میدهد که چگونه سوژه زنانه به مثابه یک سوژه خودمحور نفعجو ظهور کرده است که “انتخابهای آزادش” را بر اساس عقلانیت و محاسبات اقتصادی انجام میدهد. این سوژه جدید زنانه موظف به سرمایه گذاری روی خود است و برای او زیبایی، مراقبت بدن، رژیم غذایی، انتخاب همسر، آموزش و روابط اجتماعی و… همگی راههایی برای افزایش سرمایه انسانی و رسیدن به بازده های مورد انتظار به شمار میآیند. کتاب توضیح میدهد در نظم نئولیبرال، سوژه زنانه مسئول و مقصر زندگی فردی اش است و میبایست در صورت ناکامیخودش را سرزنش کند و نه ساختاری که نابرابری جنسیتی را نهادینه کرده است. در پارادایم فمینیسم نئولیبرال که نمایندگانش تاچر، مدونا، شریل سندبرگ و ایوانکا ترامپ هستند، زنان ترغیب میشوند که «انقلاب را درونی کنند» و بر روی خودشان و رویاهایشان تمرکز کنند و به این ترتیب چنین پارادیمیهژمونی نئولیبرالیسم را تقویت میکند.
این کتاب نشان میدهد آنچه به تجویز نئولیبرالیسم به نام توانمندسازی سازی زنان معرفی میشود به جای ترویجِ بر هم زدن روابط قدرت و به چالش کشیدن وضع موجود، انطباق و سازگاری با شرایط را تقویت میکند و زنان را به سمتی هدایت میکند که در نظم اجتماعی فرودست کننده ادغام شوند. این کتاب روشن میکند پروژه های سرمایه گذاری روی زنان و برنامه های فقرزدایی که توسط شرکتهای بزرگ مثل نایک در کشورهای جهان سوم زیر پرچم برابری جنسیتی و توانمندسازی راه اندازی میشوند چگونه از آموزههای فمینیستی به عنوان پوششی برای استثمار زنان کشورهای جهان سوم و تأمین منافع این شرکتها استفاده میکنند. این کتاب توضیح میدهد که چرا نهادهای اصلی توسعه مانند بانک جهانی و دپارتمان بین المللی توسعه که از سیاست های اقتصادی نئولیبرالی دفاع میکنند، و هرگز نتوانسته اند مفهوم جنسیت را درک کنند، به طور فزایندهای به نقش بیشتر زنان در توسعه اقتصادی توجه و علاقه نشان میدهند. این کتاب همچنین با رویکردی انتقادی به بحث توانمندسازی زنان در ایران، تحت نظم جنسیتی موجود و گفتمان توسعه میپردازد و محدودیت های آن را توضیح میدهد.
کتاب «فمینیسم زیر سایه نئولیبرالیسم» ضمن انتقاد از انجیاویی شدن مقاومت، راههای بدیل برای مقاومت در برابر نئولیبرالیسم و بازپسگیری فمینیسم را به بحث میگذارد و اقتصاد فمینیستی را به مثابه جایگزینی برای تفکر اقتصادی مسلط معرفی میکند.
🔗 این یادداشت در #انگاره 🔻
📎 Engare.net/feminism-under-the-shadow-of-neoliberalism/
@EngareNet
@Socionet
🖋 ترجمه و تألیف سیمین کاظمی
📍کتاب «فمینیسم زیر سایه نئولیبرالیسم» به سرنوشت فمینیسم در شرایط سیطره نئولیبرالیسم میپردازد و توضیح میدهد که با گسترش نئولیبرالیسم چه بر سر فمینیسم و آرمانهایش آمد و چگونه عقلانیت نئولیبرال قدرت مخالفت فمینیسم را تحلیل برده است. این واقعیت را برملا میکند که نئولیبرالیسم شعارهای موج دوم فمینیسم را ربود و مفاهیم فمینیستی مانند «انتخاب» و «عاملیت» را از محتوای سیاسی و دگرگونکنندهشان تهی کرد و وجه رهاییبخش آنها را زدود.
این کتاب به چگونگی برساخت سوژه فمینیسم در حکومتمندی نئولیبرال میپردازد و نشان میدهد که چگونه سوژه زنانه به مثابه یک سوژه خودمحور نفعجو ظهور کرده است که “انتخابهای آزادش” را بر اساس عقلانیت و محاسبات اقتصادی انجام میدهد. این سوژه جدید زنانه موظف به سرمایه گذاری روی خود است و برای او زیبایی، مراقبت بدن، رژیم غذایی، انتخاب همسر، آموزش و روابط اجتماعی و… همگی راههایی برای افزایش سرمایه انسانی و رسیدن به بازده های مورد انتظار به شمار میآیند. کتاب توضیح میدهد در نظم نئولیبرال، سوژه زنانه مسئول و مقصر زندگی فردی اش است و میبایست در صورت ناکامیخودش را سرزنش کند و نه ساختاری که نابرابری جنسیتی را نهادینه کرده است. در پارادایم فمینیسم نئولیبرال که نمایندگانش تاچر، مدونا، شریل سندبرگ و ایوانکا ترامپ هستند، زنان ترغیب میشوند که «انقلاب را درونی کنند» و بر روی خودشان و رویاهایشان تمرکز کنند و به این ترتیب چنین پارادیمیهژمونی نئولیبرالیسم را تقویت میکند.
این کتاب نشان میدهد آنچه به تجویز نئولیبرالیسم به نام توانمندسازی سازی زنان معرفی میشود به جای ترویجِ بر هم زدن روابط قدرت و به چالش کشیدن وضع موجود، انطباق و سازگاری با شرایط را تقویت میکند و زنان را به سمتی هدایت میکند که در نظم اجتماعی فرودست کننده ادغام شوند. این کتاب روشن میکند پروژه های سرمایه گذاری روی زنان و برنامه های فقرزدایی که توسط شرکتهای بزرگ مثل نایک در کشورهای جهان سوم زیر پرچم برابری جنسیتی و توانمندسازی راه اندازی میشوند چگونه از آموزههای فمینیستی به عنوان پوششی برای استثمار زنان کشورهای جهان سوم و تأمین منافع این شرکتها استفاده میکنند. این کتاب توضیح میدهد که چرا نهادهای اصلی توسعه مانند بانک جهانی و دپارتمان بین المللی توسعه که از سیاست های اقتصادی نئولیبرالی دفاع میکنند، و هرگز نتوانسته اند مفهوم جنسیت را درک کنند، به طور فزایندهای به نقش بیشتر زنان در توسعه اقتصادی توجه و علاقه نشان میدهند. این کتاب همچنین با رویکردی انتقادی به بحث توانمندسازی زنان در ایران، تحت نظم جنسیتی موجود و گفتمان توسعه میپردازد و محدودیت های آن را توضیح میدهد.
کتاب «فمینیسم زیر سایه نئولیبرالیسم» ضمن انتقاد از انجیاویی شدن مقاومت، راههای بدیل برای مقاومت در برابر نئولیبرالیسم و بازپسگیری فمینیسم را به بحث میگذارد و اقتصاد فمینیستی را به مثابه جایگزینی برای تفکر اقتصادی مسلط معرفی میکند.
🔗 این یادداشت در #انگاره 🔻
📎 Engare.net/feminism-under-the-shadow-of-neoliberalism/
@EngareNet
@Socionet
🔰 عبدالرضا سیف یا چگونه حمله مغول را در قرن ۲۱ تجربه کنیم؟
° ° گزارش حذف دروس اساتید در دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی #دانشگاه_تهران
بر اساس گزارش دانشجویان، اخبار ناگواری از دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران به گوش میرسند.
با انتشار لیست دروس ارائه شده، دانشجویان دانشکده شاهد تغییرات گستردهای بودند. بسیاری از دروس تخصصی که سابق بر این، سالها توسط اساتید باسابقه و مشخصی ارائه میشدند، در این ترم به افراد گمنامی سپرده شدهاند که پیدا و پنهان از اطرافیان سیفاند.
گفته میشود عبدالرضا سیف، رئیس دانشکده ادبیات و بسیج اساتید دانشگاه که پیش از این بصورت غیرقانونی و با هزار ترفند به هیات ممیزه دانشگاه راه یافته بود، اقدام به حذف و تعلیق چندین تن از اساتید باسابقه این دانشکده کردهاست. این تعلیقها و حذفها نه به صورت قانونی بلکه بدون هیچگونه ابلاغ و صرفا به واسطهی کارشکنی در اختصاص دروس صورت گرفتهاند. اغلب این اساتید پیشتر در هیئتهای جذب و گزینش دانشگاه مورد بازخواست قرار گرفته بودند.
سیف که در دوره تصدی خود، بارها با سرکوب دانشجویان و اساتید، این دانشکده را در معرض نابودی قرار داده بود، اینبار با حذف منتقدین خود، تیر خلاص را بر پیکره این دانشکده تاریخی و قدیمی کشور زده است.
در این روش، مستقیما حکمی به اساتید ابلاغ نمیشود اما با محدود کردن کلاسهایشان که حیات فکری اساتید به آن وابسته است، آنان بیدردسر حذف میشوند.
نام برخی از این اساتید که بدست ما رسیدهاست؛
۱. وحید عیدگاه (استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی)
۲. جواد بشری (استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی)
۳. میلاد عظیمی (استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی)
۴. لیلی ورهرام (استاد گروه فرهنگ و زبانهای باستانی)
۵. قاسم عزیزی (استادیار گروه زبان و ادبیات عرب)
۶. داریوش رحمانیان (دانشیار گروه تاریخ)
۷. حسین مصباحیان (استادیار گروه فلسفه)
🔁 بازنشر از کانال دانشگاه تهران-دانشجو
[161~167]
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
° ° گزارش حذف دروس اساتید در دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی #دانشگاه_تهران
بر اساس گزارش دانشجویان، اخبار ناگواری از دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران به گوش میرسند.
با انتشار لیست دروس ارائه شده، دانشجویان دانشکده شاهد تغییرات گستردهای بودند. بسیاری از دروس تخصصی که سابق بر این، سالها توسط اساتید باسابقه و مشخصی ارائه میشدند، در این ترم به افراد گمنامی سپرده شدهاند که پیدا و پنهان از اطرافیان سیفاند.
گفته میشود عبدالرضا سیف، رئیس دانشکده ادبیات و بسیج اساتید دانشگاه که پیش از این بصورت غیرقانونی و با هزار ترفند به هیات ممیزه دانشگاه راه یافته بود، اقدام به حذف و تعلیق چندین تن از اساتید باسابقه این دانشکده کردهاست. این تعلیقها و حذفها نه به صورت قانونی بلکه بدون هیچگونه ابلاغ و صرفا به واسطهی کارشکنی در اختصاص دروس صورت گرفتهاند. اغلب این اساتید پیشتر در هیئتهای جذب و گزینش دانشگاه مورد بازخواست قرار گرفته بودند.
سیف که در دوره تصدی خود، بارها با سرکوب دانشجویان و اساتید، این دانشکده را در معرض نابودی قرار داده بود، اینبار با حذف منتقدین خود، تیر خلاص را بر پیکره این دانشکده تاریخی و قدیمی کشور زده است.
در این روش، مستقیما حکمی به اساتید ابلاغ نمیشود اما با محدود کردن کلاسهایشان که حیات فکری اساتید به آن وابسته است، آنان بیدردسر حذف میشوند.
نام برخی از این اساتید که بدست ما رسیدهاست؛
۱. وحید عیدگاه (استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی)
۲. جواد بشری (استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی)
۳. میلاد عظیمی (استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی)
۴. لیلی ورهرام (استاد گروه فرهنگ و زبانهای باستانی)
۵. قاسم عزیزی (استادیار گروه زبان و ادبیات عرب)
۶. داریوش رحمانیان (دانشیار گروه تاریخ)
۷. حسین مصباحیان (استادیار گروه فلسفه)
🔁 بازنشر از کانال دانشگاه تهران-دانشجو
[161~167]
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
️ شبکه جامعه شناسی ️
🔻 اسامی اساتید اخراجی + 158- بیتا مدنی به گفته او «من از مهر ماه ۱۴۰۱ با این دستاویز حذف و تعلیق شدم که (عین کلام آقای زلفی گل هست که آن زمان رئیس دانشگاه فرهنگیان بود): "حیف شد که مدنی "فمینیست" هست، آن هم از نوع ورزش زنانی"! و ما استاد فمینیست نمی خواهیم.»…
🔰 اخراج دو تن دیگر از اساتید #دانشگاه_علامه_طباطبایی
امروز صبح در پی یک تماس تلفنی و بدون ابلاغ حکم رسمی، دو استاد بزرگوار دانشکده روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی، 168-دکتر آمنه عالی و 169-دکتر حمیده خادمی به دلیل حمایت از دانشجویان اخراج شدهاند.
بازنشر از علامه زنده است.
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
امروز صبح در پی یک تماس تلفنی و بدون ابلاغ حکم رسمی، دو استاد بزرگوار دانشکده روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی، 168-دکتر آمنه عالی و 169-دکتر حمیده خادمی به دلیل حمایت از دانشجویان اخراج شدهاند.
بازنشر از علامه زنده است.
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
️ شبکه جامعه شناسی ️
🔰 اسامی اساتید اخراجی در دولتهای احمدینژاد، روحانی و رئیسی؛ جای خالی این ۱۵۷ نفر 🖋 بنفشه سامگیس اولین قدمها برای پاکسازی دانشگاههای کشور از نیمه دوم سال 1384 آغاز شد؛ چند هفته بعد از آغاز فعالیت دولت نهم. پاییز 1384، محمدمهدی زاهدی (وزیر علوم در دولت…
🔰 گزارش درخشان بنفشه سام گیس، از نوادر روزنامه نگاری اجتماعی در ایران از تاریخچه اخراج اساتید از دانشگاهها
🖋 میلاد پورعیسی
این گزارش مهم نشان میدهد این روند سهمگین ار روزهای ابتدایی دولت محمود احمدی نژاد آغاز و در سال ۱۳۸۵ با بازنشستگی اجباری ده استاد دانشکده حقوق دانشگاه تهران عملا کلید خورد.
پروژه اخراج اساتید اگر چه از همان دوران بر اساس سیاستهای کلی جمهوری اسلامی برای پاک سازی دانشگاهها از اساتید غیر همسو اجرا شد، اما همچنان ترکیب آشفتهای است از باند بازیهای گروههای سیاسی و رانت خواری شخصی وزارت علوم و روسای دانشگاهها.
باندبازی سیاسی در سیاست حذف اساتید را میتوان از اخراج فائزه هاشمی و محمود علیزاده طباطبایی، از نزدیکان هاشمی رفسنجانی به دست دولت احمدی نژاد دید.
الگوی جا انداختن این پروژه با وزارت علوم و روسای دانشگاه ها اگر در دولت دهم به روشنی با دلایل سیاسی طرح شد، اما امروز با گذشت نزدیک به دو دهه از اجرای آن با "پوشش علمی" و به بهانه ضعف آموزشی و پژوهشی اساتید دنبال میشود.
🔺بخشی از گزارش بنفشه سام گیس:
"پایان مهر 1384 محمود احمدینژاد در دیدار با استادان بسیجی دانشگاههای کشور، این استادان را خطاب پیام خود قرار داد و گفت: «... باید فضای دانشگاهها به غایت انقلابی و آرمانی باشد تا پیشرفت و جهش علمی در کشور رخ دهد. تحولات بزرگ را در این فضا میتوان زمینهسازی کرد. ریشه بسیاری از مشکلات دانشگاهها مبانی علمی دارد. نظام آموزشی و نوع نگاهی که به تولید علم حاکم است، باید عوض شود. دانشگاهها باید پاسخگوی نیازهای جامعه باشد. بسیج میتواند این موضوع را در متن جامعه جاری کند.»"
تا اواخر سال ۹۰ پروژه اخراج اساتید در دولت احمدی نژاد تداوم داشت. بعد از آن بود که با کلید خوردن سیاست جذب گسترده اساتید خودی، از آن حذفهای گسترده قبلی رمز گشایی شد.
از سال ۹۰ تا ۹۲ نزدیک به ۱۷ هزار استاد در دانشگاههای مختلف، جذب شدند.
همین میزان جذب فلهای، نشان میدهد گلایههای برخی اساتید مستقل فعلی از جو حاکم بر دانشگاه از کجا آب میخورد.
نکته دیگر دستگاه مغشوش جذب اساتید در این دوره است که ۲۲۵۰ نفر از طریق برنامه چهارم توسعه، ۳ هزار نفر از طریق سهمیه مازاد دولت، چندین هزار نفر به اسم استخدام سرباز، و چندین هزار نفر هم با اعلام نیاز روسای همسوی حکومت در دانشگاهها استخدام میشوند.
۳۸۰۰ بورسیه غیر قانونی دولت احمدی نژاد هم بعدا توسط فرهاد رهبر در دانشگاه آزاد به کار گرفته میشوند.
اگر به "سند محرمانه" شورای امنیت کشور دقت کنیم، روشهای مختلفی برای جذب خارج از برنامه ۱۵ هزار استاد خودی معرفی شده است، که یکی از آنها "انتقال اساتید به دانشگاههای مرکز" است.
با این روش هم اساتید بورسیهای غیر قانونی در حجم گسترده از دانشگاه آزاد به دانشگاههای مهم کشور راه مییابند، و هم اساتید حکومتی از دانشگاههای حکومتی و غیر حکومتی. جدا از سهمیه مازاد دولت که ظاهرا در دولتهای قبلی هم رایج بوده است.
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
🖋 میلاد پورعیسی
این گزارش مهم نشان میدهد این روند سهمگین ار روزهای ابتدایی دولت محمود احمدی نژاد آغاز و در سال ۱۳۸۵ با بازنشستگی اجباری ده استاد دانشکده حقوق دانشگاه تهران عملا کلید خورد.
پروژه اخراج اساتید اگر چه از همان دوران بر اساس سیاستهای کلی جمهوری اسلامی برای پاک سازی دانشگاهها از اساتید غیر همسو اجرا شد، اما همچنان ترکیب آشفتهای است از باند بازیهای گروههای سیاسی و رانت خواری شخصی وزارت علوم و روسای دانشگاهها.
باندبازی سیاسی در سیاست حذف اساتید را میتوان از اخراج فائزه هاشمی و محمود علیزاده طباطبایی، از نزدیکان هاشمی رفسنجانی به دست دولت احمدی نژاد دید.
الگوی جا انداختن این پروژه با وزارت علوم و روسای دانشگاه ها اگر در دولت دهم به روشنی با دلایل سیاسی طرح شد، اما امروز با گذشت نزدیک به دو دهه از اجرای آن با "پوشش علمی" و به بهانه ضعف آموزشی و پژوهشی اساتید دنبال میشود.
🔺بخشی از گزارش بنفشه سام گیس:
"پایان مهر 1384 محمود احمدینژاد در دیدار با استادان بسیجی دانشگاههای کشور، این استادان را خطاب پیام خود قرار داد و گفت: «... باید فضای دانشگاهها به غایت انقلابی و آرمانی باشد تا پیشرفت و جهش علمی در کشور رخ دهد. تحولات بزرگ را در این فضا میتوان زمینهسازی کرد. ریشه بسیاری از مشکلات دانشگاهها مبانی علمی دارد. نظام آموزشی و نوع نگاهی که به تولید علم حاکم است، باید عوض شود. دانشگاهها باید پاسخگوی نیازهای جامعه باشد. بسیج میتواند این موضوع را در متن جامعه جاری کند.»"
تا اواخر سال ۹۰ پروژه اخراج اساتید در دولت احمدی نژاد تداوم داشت. بعد از آن بود که با کلید خوردن سیاست جذب گسترده اساتید خودی، از آن حذفهای گسترده قبلی رمز گشایی شد.
از سال ۹۰ تا ۹۲ نزدیک به ۱۷ هزار استاد در دانشگاههای مختلف، جذب شدند.
همین میزان جذب فلهای، نشان میدهد گلایههای برخی اساتید مستقل فعلی از جو حاکم بر دانشگاه از کجا آب میخورد.
نکته دیگر دستگاه مغشوش جذب اساتید در این دوره است که ۲۲۵۰ نفر از طریق برنامه چهارم توسعه، ۳ هزار نفر از طریق سهمیه مازاد دولت، چندین هزار نفر به اسم استخدام سرباز، و چندین هزار نفر هم با اعلام نیاز روسای همسوی حکومت در دانشگاهها استخدام میشوند.
۳۸۰۰ بورسیه غیر قانونی دولت احمدی نژاد هم بعدا توسط فرهاد رهبر در دانشگاه آزاد به کار گرفته میشوند.
اگر به "سند محرمانه" شورای امنیت کشور دقت کنیم، روشهای مختلفی برای جذب خارج از برنامه ۱۵ هزار استاد خودی معرفی شده است، که یکی از آنها "انتقال اساتید به دانشگاههای مرکز" است.
با این روش هم اساتید بورسیهای غیر قانونی در حجم گسترده از دانشگاه آزاد به دانشگاههای مهم کشور راه مییابند، و هم اساتید حکومتی از دانشگاههای حکومتی و غیر حکومتی. جدا از سهمیه مازاد دولت که ظاهرا در دولتهای قبلی هم رایج بوده است.
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
️ شبکه جامعه شناسی ️
🔰 اخراج دو تن دیگر از اساتید #دانشگاه_علامه_طباطبایی امروز صبح در پی یک تماس تلفنی و بدون ابلاغ حکم رسمی، دو استاد بزرگوار دانشکده روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی، 168-دکتر آمنه عالی و 169-دکتر حمیده خادمی به دلیل حمایت از دانشجویان اخراج شدهاند. بازنشر…
170- علی شریفی زارچی در توییتی خبر از اخراج خود داد:
«سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی
ما را ز سر بریده میترسانی؟
ما گر ز سر بریده می ترسیدیم
در محفل عاشقان نمیرقصیدیم
امروز نامهی اخراج من از #دانشگاه_شریف دریافت شد.»
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
«سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی
ما را ز سر بریده میترسانی؟
ما گر ز سر بریده می ترسیدیم
در محفل عاشقان نمیرقصیدیم
امروز نامهی اخراج من از #دانشگاه_شریف دریافت شد.»
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
️ شبکه جامعه شناسی ️
170- علی شریفی زارچی در توییتی خبر از اخراج خود داد: «سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی ما را ز سر بریده میترسانی؟ ما گر ز سر بریده می ترسیدیم در محفل عاشقان نمیرقصیدیم امروز نامهی اخراج من از #دانشگاه_شریف دریافت شد.» 🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک…
اخراج دکتر رهام افغانی خراسانی، استاد #دانشگاه_شهید_بهشتی
دکتر رهام افغانی خراسکانی در صفحه توییتر شخصیاش، خبر از اخراج خود داد.
پیشتر نیز شنیدهها حاکی از قطع همکاری با این عضو هیات علمی دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه بهشتی بودند. گفتنی است ایشان در دوره اعتراضات از دانشجویان حمایت کرده بودند.
اخراج این استاد، تحت لوای رد درخواست تبدیل وضعیت ایشان در هیات اجرایی جذب اعضای هیات علمی صورت گرفتهاست. رویهای که برای حذف اکثر اساتید اتخاذ میشود.
بازنشر از کانال شوراهای صنفی دانشجویان
(171)
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
دکتر رهام افغانی خراسکانی در صفحه توییتر شخصیاش، خبر از اخراج خود داد.
پیشتر نیز شنیدهها حاکی از قطع همکاری با این عضو هیات علمی دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه بهشتی بودند. گفتنی است ایشان در دوره اعتراضات از دانشجویان حمایت کرده بودند.
اخراج این استاد، تحت لوای رد درخواست تبدیل وضعیت ایشان در هیات اجرایی جذب اعضای هیات علمی صورت گرفتهاست. رویهای که برای حذف اکثر اساتید اتخاذ میشود.
بازنشر از کانال شوراهای صنفی دانشجویان
(171)
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
🔰 موج دوم خالصسازی در دانشگاهها با اخراج ۵۲ استاد جدید؛ دولت قصد آتشبس ندارد!
🖋بنفشه سامگیس
هفتهای که به پایان آن رسیدهایم، روزهای تلخی برای جامعه دانشگاهی و اندیشمند کشور داشت؛ از ابتدای هفته و به دنبال انتشار اخبار جدید درباره اخراج استادان، معلوم شد یکدستسازی بدنه آموزش عالی، پروژهای است که با جدیت در دولت سیزدهم دنبال میشود و این کابینه برخلاف همتایانش در دولتهای نهم و دهم، قصد آتشبس ندارد.
به گزارش اعتماد، با وجود آنکه طی هفتههای اخیر، اخبار اخراج استادان و بازخوانی سابقه تصفیه در دانشگاهها در دهههای ۱۳۸۰ و ۱۳۹۰، فراوانی بالایی در رسانهها داشته، تعداد دقیق استادانی که از شهریور ۱۴۰۰ تا امروز، به خانهنشینی محکوم شدهاند نامعلوم است اما میتوان استادان حذف شده از نظام آموزشی را، در چند گروه طبقهبندی کرد:
گروه اول: اغلب استادان اخراجی در دولتهای نهم و دهم، بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم، یا در نهادهای دولتی دعوت به کار شدند یا دوباره به تدریس و دانشگاه بازگشتند. تعدادی از همین استادان که اغلب، چهرههای اصلاحطلب بودند، از کابینه سیزدهم حکم اخراج دوباره دریافت کردند و با بهانههایی همچون «بازنشستگی، پایان قرارداد همکاری، رکود علمی» خانهنشین شدند.
گروه دوم: اغلب استادان اخراجی در دولت دوازدهم، گروهی هستند که در دوران ریاست فرهاد رهبر بر دانشگاه آزاد (تیر ۱۳۹۶ تا مرداد ۱۳۹۷) در واحد علوم و تحقیقات این دانشگاه مشغول تدریس بودند که تعدادی از این استادان، بعد از برکناری رهبر از ریاست دانشگاه آزاد به دانشگاه و تدریس بازگشتند اما در دولت سیزدهم و به دنبال انتصاب فرهاد رهبر به عنوان دستیار اقتصادی رییسجمهور، باز هم با خطر اخراج مواجه شدهاند.
گروه سوم: نگاهی به اخبار اخراج استادان شاغل در دانشگاههای وابسته به وزارت علوم و وزارت بهداشت نشان میدهد که تعداد قابل توجهی از استادان اخراجی، در فاصله پاییز پارسال تا هفته اول شهریور امسال از حضور در کرسی استادی دانشگاه محروم شدهاند؛ این استادان هنوز به سن بازنشستگی نرسیده یا سابقه تدریس ۳۰ ساله ندارند اما با بهانههای دیگری از جمله «رکود علمی» از فهرست اعضای هیات علمی دانشگاه و تدریس، حذف یا وادار به بازنشستگی شدهاند.
در گزارش امروز، نام ۵۲ نفر دیگر از استادانی که از شهریور ۱۴۰۰ (آغاز فعالیت دولت سیزدهم) تا ۸ شهریور امسال، برخلاف خواست خود از بدنه آموزش عالی حذف شدهاند، اضافه شده است./ اعتماد
این مطلب را در اینستنتویو یا سایت اعتماد بخوانید👇
https://www.etemadonline.com/tiny/news-630054
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
🖋بنفشه سامگیس
هفتهای که به پایان آن رسیدهایم، روزهای تلخی برای جامعه دانشگاهی و اندیشمند کشور داشت؛ از ابتدای هفته و به دنبال انتشار اخبار جدید درباره اخراج استادان، معلوم شد یکدستسازی بدنه آموزش عالی، پروژهای است که با جدیت در دولت سیزدهم دنبال میشود و این کابینه برخلاف همتایانش در دولتهای نهم و دهم، قصد آتشبس ندارد.
به گزارش اعتماد، با وجود آنکه طی هفتههای اخیر، اخبار اخراج استادان و بازخوانی سابقه تصفیه در دانشگاهها در دهههای ۱۳۸۰ و ۱۳۹۰، فراوانی بالایی در رسانهها داشته، تعداد دقیق استادانی که از شهریور ۱۴۰۰ تا امروز، به خانهنشینی محکوم شدهاند نامعلوم است اما میتوان استادان حذف شده از نظام آموزشی را، در چند گروه طبقهبندی کرد:
گروه اول: اغلب استادان اخراجی در دولتهای نهم و دهم، بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم، یا در نهادهای دولتی دعوت به کار شدند یا دوباره به تدریس و دانشگاه بازگشتند. تعدادی از همین استادان که اغلب، چهرههای اصلاحطلب بودند، از کابینه سیزدهم حکم اخراج دوباره دریافت کردند و با بهانههایی همچون «بازنشستگی، پایان قرارداد همکاری، رکود علمی» خانهنشین شدند.
گروه دوم: اغلب استادان اخراجی در دولت دوازدهم، گروهی هستند که در دوران ریاست فرهاد رهبر بر دانشگاه آزاد (تیر ۱۳۹۶ تا مرداد ۱۳۹۷) در واحد علوم و تحقیقات این دانشگاه مشغول تدریس بودند که تعدادی از این استادان، بعد از برکناری رهبر از ریاست دانشگاه آزاد به دانشگاه و تدریس بازگشتند اما در دولت سیزدهم و به دنبال انتصاب فرهاد رهبر به عنوان دستیار اقتصادی رییسجمهور، باز هم با خطر اخراج مواجه شدهاند.
گروه سوم: نگاهی به اخبار اخراج استادان شاغل در دانشگاههای وابسته به وزارت علوم و وزارت بهداشت نشان میدهد که تعداد قابل توجهی از استادان اخراجی، در فاصله پاییز پارسال تا هفته اول شهریور امسال از حضور در کرسی استادی دانشگاه محروم شدهاند؛ این استادان هنوز به سن بازنشستگی نرسیده یا سابقه تدریس ۳۰ ساله ندارند اما با بهانههای دیگری از جمله «رکود علمی» از فهرست اعضای هیات علمی دانشگاه و تدریس، حذف یا وادار به بازنشستگی شدهاند.
در گزارش امروز، نام ۵۲ نفر دیگر از استادانی که از شهریور ۱۴۰۰ (آغاز فعالیت دولت سیزدهم) تا ۸ شهریور امسال، برخلاف خواست خود از بدنه آموزش عالی حذف شدهاند، اضافه شده است./ اعتماد
این مطلب را در اینستنتویو یا سایت اعتماد بخوانید👇
https://www.etemadonline.com/tiny/news-630054
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
www.etemadonline.com via ctreaderbot
موج دوم خالصسازی در دانشگاهها با اخراج ۵۲ استاد جدید؛ دولت قصد آتشبس ندارد!
کد خبر: 630054
🔰 جداماندگان و سیاست همبستگی...
🖋 ضیا نبوی
جواد روحی یک جدامانده بود. جدامانده از جنبشی که شور و التهاب خیابانیاش چند ماهی است که فروکش کرده و خب میدانیم که برای بسیاری این معنای پایان جنبش را میدهد. در واقع برای بسیاری از آنها که جنبش را در معنای نوعی زورآزمایی خیابانی با حکومت و تنها با قصد سرنگونی میفهمیدند، جنبش دیر وقتی است که دستکم در اغماء فرو رفته است. برای آنها کنشِ فردیِ آنهایی که هنوز در خیابان با پوشش اختیاری قدم بر میدارند، اگر چه فعلی شجاعانه و متهورانه است، لیکن از لحاظ سیاسی امری فاقد اهمیت و اثرگذاری لازم به شمار میآید. آن کنش کوچکتر و بیتاثیرتر از آن است که یارای مقابله با حکومت را داشته باشد و به استیلای آن پایان دهد. در تحلیل آنان برای وقوع آن لحظهی نهاییِ تغییر، به حضوری بیشتر و پرشورتر از چنین اکتهای خردی نیاز داریم و خب این کنشهای خرد نیز اگر که قرار است ارزشی خلق کنند فقط در پیوستگی با آن لحظه نهایی است؛ آن لحظه که نظم ظالمانه موجود به تمامی در هم میریزد و نظمی نو برپا میشود. به واقع برای آنها، ایدهی سرنگونی، معیار و شاخصی است که همه اتفاقات و جریانات سیاسی را میتوان به اتکای آن شناخت و ارزشگذاری کرد. در یک چنین فهمی از سیاست البته که هزینه دادن امری طبیعی است. هزینه دادن، زندان رفتن، شکنجه شدن، حتی اعدام شدن اگرچه اتفاقی ناخوشایند اما غالباً غیر قابل پیشگیری است. هزینهای است که برای رسیدن به مقصود بالاخره باید پرداخته شود و مسئولیت و تقصیر آن نیز با حکومت است، گویی اگر که مقصر و مسئول درین فقره حکومت باشد از اهمیت این رنج کاسته خواهد شد. به زبانی سادهتر آنها مبارزهی سیاسی را با منطق جنگ میفهمند و پذیرفتهاند که هر جنگی هزینهها و تلفاتی دارد. اگر به اتفاقات سال گذشته و اوج اعتراضات ژینا برگردیم قطعاً به خاطر خواهیم آورد آن ادبیات و گفتار سیاسی را که مدام بر وضعیت جنگی بودن شرایط تاکید میکردند. آنها راهکارهایی میدادند که به تاکتیکهای جنگی میمانست و تاکید داشتند که نباید خیلی درگیر بازداشتیها و هزینهدادهها شد. برخی حتی رسانهها را از پرداختن به اخبار بازداشتیها و زندانیها منع کرده و یا رسانهها را از بابت مات کردن چهره معترضان خیابانی شماتت میکردند، آخر میپنداشتند که چنین کاری مردم را از اعتراض میترساند و احتمال به خیابان آمدن آنها را کاهش میدهد. به هرحال هر چه که بود آنچه در عمل رخ داد همین بیتوجهی به مسئله بازداشتیها بود و عملاً به جز در مورد چند زندانی سیاسی، مسئله بازداشتیها و زندانیها تا مدتها بدل به دغدغهای عمومی نشد. شاید فقط اندکی بعد از افول خیابان و اجرای احکام اعدام بازداشتشدگان جنبش بود که افکار عمومی به ناگهان با این حقیقت تلخ مواجه گشت که بازماندگانی را به جای گذاشتهاست. کمکم به خاطر آورد که عرصهی جنبش فقط آن چیزی نبود که در خیابانها شاهدش بودیم. اینکه بسیاری از آن بازداشتیها که در خیابان از نگاه ما غایب شدند به جهان دیگری فرو غلتیدند، جهانی که برای ساکنانش سراسر نمایشی تراژیک بود. آنها که مسیرشان از شور خیابان و همبستگی جنبش به ناگهان به سرمای اتاق بازجویی و تنهایی سلول انتقال یافت؛ آنها که شکنجه شدند، تحقیر دیدند و نادیده گرفته شدند. آنها که با تتمهی توان خود کوشیدند سرپا بمانند و علیرغم مقاومتشان گاه در انزوا و سرمای آن جهان در هم شکستند. برخی از این افراد هرگز به گرمای جهانِ جنبش و آسودگی خاطر یک جهان بیتشویش بازنگشتند. برخی از آنها تبعید شدند، تعدادی اعدام شدند و بعضی چنان پروندههای بیحسابی برایشان باز شد که حتی مشمول عفوهای نمایشی هم نشدند. بله آنها از جرگه جداماندگان جنبش بودند. جواد روحی یکی از آنها بود.
یادداشت کامل را در اینستنتویو بخوانید🔻
🏌 رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
🖋 ضیا نبوی
جواد روحی یک جدامانده بود. جدامانده از جنبشی که شور و التهاب خیابانیاش چند ماهی است که فروکش کرده و خب میدانیم که برای بسیاری این معنای پایان جنبش را میدهد. در واقع برای بسیاری از آنها که جنبش را در معنای نوعی زورآزمایی خیابانی با حکومت و تنها با قصد سرنگونی میفهمیدند، جنبش دیر وقتی است که دستکم در اغماء فرو رفته است. برای آنها کنشِ فردیِ آنهایی که هنوز در خیابان با پوشش اختیاری قدم بر میدارند، اگر چه فعلی شجاعانه و متهورانه است، لیکن از لحاظ سیاسی امری فاقد اهمیت و اثرگذاری لازم به شمار میآید. آن کنش کوچکتر و بیتاثیرتر از آن است که یارای مقابله با حکومت را داشته باشد و به استیلای آن پایان دهد. در تحلیل آنان برای وقوع آن لحظهی نهاییِ تغییر، به حضوری بیشتر و پرشورتر از چنین اکتهای خردی نیاز داریم و خب این کنشهای خرد نیز اگر که قرار است ارزشی خلق کنند فقط در پیوستگی با آن لحظه نهایی است؛ آن لحظه که نظم ظالمانه موجود به تمامی در هم میریزد و نظمی نو برپا میشود. به واقع برای آنها، ایدهی سرنگونی، معیار و شاخصی است که همه اتفاقات و جریانات سیاسی را میتوان به اتکای آن شناخت و ارزشگذاری کرد. در یک چنین فهمی از سیاست البته که هزینه دادن امری طبیعی است. هزینه دادن، زندان رفتن، شکنجه شدن، حتی اعدام شدن اگرچه اتفاقی ناخوشایند اما غالباً غیر قابل پیشگیری است. هزینهای است که برای رسیدن به مقصود بالاخره باید پرداخته شود و مسئولیت و تقصیر آن نیز با حکومت است، گویی اگر که مقصر و مسئول درین فقره حکومت باشد از اهمیت این رنج کاسته خواهد شد. به زبانی سادهتر آنها مبارزهی سیاسی را با منطق جنگ میفهمند و پذیرفتهاند که هر جنگی هزینهها و تلفاتی دارد. اگر به اتفاقات سال گذشته و اوج اعتراضات ژینا برگردیم قطعاً به خاطر خواهیم آورد آن ادبیات و گفتار سیاسی را که مدام بر وضعیت جنگی بودن شرایط تاکید میکردند. آنها راهکارهایی میدادند که به تاکتیکهای جنگی میمانست و تاکید داشتند که نباید خیلی درگیر بازداشتیها و هزینهدادهها شد. برخی حتی رسانهها را از پرداختن به اخبار بازداشتیها و زندانیها منع کرده و یا رسانهها را از بابت مات کردن چهره معترضان خیابانی شماتت میکردند، آخر میپنداشتند که چنین کاری مردم را از اعتراض میترساند و احتمال به خیابان آمدن آنها را کاهش میدهد. به هرحال هر چه که بود آنچه در عمل رخ داد همین بیتوجهی به مسئله بازداشتیها بود و عملاً به جز در مورد چند زندانی سیاسی، مسئله بازداشتیها و زندانیها تا مدتها بدل به دغدغهای عمومی نشد. شاید فقط اندکی بعد از افول خیابان و اجرای احکام اعدام بازداشتشدگان جنبش بود که افکار عمومی به ناگهان با این حقیقت تلخ مواجه گشت که بازماندگانی را به جای گذاشتهاست. کمکم به خاطر آورد که عرصهی جنبش فقط آن چیزی نبود که در خیابانها شاهدش بودیم. اینکه بسیاری از آن بازداشتیها که در خیابان از نگاه ما غایب شدند به جهان دیگری فرو غلتیدند، جهانی که برای ساکنانش سراسر نمایشی تراژیک بود. آنها که مسیرشان از شور خیابان و همبستگی جنبش به ناگهان به سرمای اتاق بازجویی و تنهایی سلول انتقال یافت؛ آنها که شکنجه شدند، تحقیر دیدند و نادیده گرفته شدند. آنها که با تتمهی توان خود کوشیدند سرپا بمانند و علیرغم مقاومتشان گاه در انزوا و سرمای آن جهان در هم شکستند. برخی از این افراد هرگز به گرمای جهانِ جنبش و آسودگی خاطر یک جهان بیتشویش بازنگشتند. برخی از آنها تبعید شدند، تعدادی اعدام شدند و بعضی چنان پروندههای بیحسابی برایشان باز شد که حتی مشمول عفوهای نمایشی هم نشدند. بله آنها از جرگه جداماندگان جنبش بودند. جواد روحی یکی از آنها بود.
یادداشت کامل را در اینستنتویو بخوانید🔻
🏌 رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
Telegraph
جداماندگان و سیاست همبستگی...
نوشتهی ضیا نبوی جواد روحی یک جدامانده بود. جدامانده از جنبشی که شور و التهاب خیابانیاش چند ماهی است که فروکش کرده و خب میدانیم که برای بسیاری این معنای پایان جنبش را میدهد. در واقع برای بسیاری از آنها که جنبش را در معنای نوعی زورآزمایی خیابانی با حکومت…
Forwarded from انگاره | رسانه علوم اجتماعی و سیاستگذاری اجتماعی
✅ برنامه پژوهشی علوم اجتماعی برای مطالعه تأثیرات تصمیمگیری الگوریتمیک
🖋 ترجمه و تلخیص از سمانه کوهستانی
📍ما مجبور نیستیم به آینده بنگریم تا نگران تأثیرات اجتماعی منفی سیستمهای مبتنی بر «هوش مصنوعی» باشیم. سیستمهای تصمیمگیری الگوریتمیک (ADM) در حال حاضر بر زندگی افراد تأثیر میگذارند و برای تصمیمگیری در حوزههای مختلف از عدالت کیفری و تأمین اعتبار تا تلاش برای شناسایی کلاهبرداریهای اجتماعی استفاده میشوند. درحالیکه این سیستمها میتوانند وظایف مختلف افراد را در روند کار وزندگی روزمره تسهیل کنند، پژوهشهای دانشگاهی و مطبوعات بارها بر اثرات نامطلوب اجتماعی را تأکید کردهاند. انتظار میرود این تأثیرات منفی با رواج بیشتر هوش مصنوعی افزایش یابد و اهمیت توجه به پیامدهای اجتماعی را نشان دهد. دانشمندان علوم اجتماعی به دلیل تخصصشان در طیفهای مختلف مسائل اجتماعی و روشهای گوناگون ارزیابی تأثیر، برای انجام پژوهش در خصوص چنین تأثیراتی، گزینههای بسیار مناسبی هستند.
🔗 یادداشت کامل را در #انگاره بخوانید 🔻
📎 Engare.net/?p=11272
@EngareNet
@Socionet
🖋 ترجمه و تلخیص از سمانه کوهستانی
📍ما مجبور نیستیم به آینده بنگریم تا نگران تأثیرات اجتماعی منفی سیستمهای مبتنی بر «هوش مصنوعی» باشیم. سیستمهای تصمیمگیری الگوریتمیک (ADM) در حال حاضر بر زندگی افراد تأثیر میگذارند و برای تصمیمگیری در حوزههای مختلف از عدالت کیفری و تأمین اعتبار تا تلاش برای شناسایی کلاهبرداریهای اجتماعی استفاده میشوند. درحالیکه این سیستمها میتوانند وظایف مختلف افراد را در روند کار وزندگی روزمره تسهیل کنند، پژوهشهای دانشگاهی و مطبوعات بارها بر اثرات نامطلوب اجتماعی را تأکید کردهاند. انتظار میرود این تأثیرات منفی با رواج بیشتر هوش مصنوعی افزایش یابد و اهمیت توجه به پیامدهای اجتماعی را نشان دهد. دانشمندان علوم اجتماعی به دلیل تخصصشان در طیفهای مختلف مسائل اجتماعی و روشهای گوناگون ارزیابی تأثیر، برای انجام پژوهش در خصوص چنین تأثیراتی، گزینههای بسیار مناسبی هستند.
🔗 یادداشت کامل را در #انگاره بخوانید 🔻
📎 Engare.net/?p=11272
@EngareNet
@Socionet
آقای وزیر آ.پ حتما خبر داری
در آزمون پرلز۲۰۲۱(سواد خواندن) رتبه ایران میان ۵۷ کشور , ۵۳ شد.
در سال تحصیلی قبل نزدیک به یک میلیون دانشآموز بازمانده از تحصیل داشتیم.
آقای وزیر، آموزش انتخاب بین ماشین مدل بالا و پایین نیست
آموزش در دسترس و با کیفیت حقِ همه کودکان ایرانه
🔗توییتر Mina Kamran (@minakamran7)
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
در آزمون پرلز۲۰۲۱(سواد خواندن) رتبه ایران میان ۵۷ کشور , ۵۳ شد.
در سال تحصیلی قبل نزدیک به یک میلیون دانشآموز بازمانده از تحصیل داشتیم.
آقای وزیر، آموزش انتخاب بین ماشین مدل بالا و پایین نیست
آموزش در دسترس و با کیفیت حقِ همه کودکان ایرانه
🔗توییتر Mina Kamran (@minakamran7)
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
🔰 واگرایی زیست علمی از زیست معنوی
🖋 بیت الله محمودی- عضو هیأت علمی دانشگاه شهرکرد
همواره یکی از چالش های بنیادین دانشگاه و فرایند علم ورزی در جهان و به خصوص ایران، همبسته یا ناهمبستگی زیستی علم و معنویت بوده است. چالشی مستمر که از یک طرف پیوند این دو را ممکن و لازم و از طرف دیگر ناممکن و غیرضروری تلقی می کند.
تردیدی نیست که برای اغلب زیست مندان علمی غوطه ور در اتمسفر پوزیتیویسم، صحبت از زیست معنوی در فضای عمومی علم، چندان محلی از اعراب ندارد و آن را به لفاظی های ایدئولوژیک منتسب می دانند. اما در کنه فضای خصوصی و وجدانی همین زیست مندان، تلاطم درگیرهای شدید ذهنی در مورد چیستی و چرایی زیستن، همیشه در جریان و البته پیوسته در حال سرکوب شدن است.
از آنجاکه دست علم تجربی، برای پاسخ به سوالات محوری و اساسی زیست معنوی خالی است و یا با پاسخ های بسیار سطحی و اجمالی پر شده است؛ زیست مندان علم چاره ای ندارند که دیواری سترگ بین زیست علمی و زیست معنوی خویش بنا نهند، به گونه ای که این دیوار حصار مهجوریت زیست معنوی را تضمین کند. در چنین شرایطی است که پیوند زیست علمی و زیست معنوی کاملا گسسته و حضور جدی در اقلیم هر یک به نفی دیگری منتهی شده است.
اگرچه در مقیاس جهانی، زیست معنوی در سایه و زیر چتر زیست علمی نهادینه شده است و در لایه های پیدا و عموما پنهان زیستن های علمی جای خود را تثبیت کرده است؛ اما در ایران زیست معنوی با تعبیر مشخص تری به نام زیست مذهبی در تلاش است که جای خود را نه در سایه زیست علمی، بلکه هم عرض و حتی بالاتر از آن تثبیت سازد.
فضای علم زدگی در اکوسیستم شبه علمی دانشگاههای ایران، عاملی تعیین کننده در جداسازی علم و معنویت است. هنگامی که رشد علمی با اصول آفرینی و خدشه ناپذیری گزاره های شبه علمی همراه می شود و فرصت تأمل و بازاندیشی علمی در این گزاره ها فراهم نیست؛ به مرور دیوار بین زیست علمی و زیست معنوی بلندتر خواهد شد. زیرا در چنین فضایی، زیستمندان علمی پاسخ به هر سوالی حتی از جنس معنویت را در همان گزاره های سفت و سخت شده خویش پیدا می کنند و به آنها باورمند می شوند. باوری سست بنیان و لغزنده که آشوب درونی پایداری را نصیب ما کرده است.
علاوه بر علم زدگی، آنچه که به زیست معنوی زیست مندان علمی لطمه جدی وارد ساخته است، فضای سطحی نگری دینی است. خلاصه و تقلیل نمودن دینداری در اجرای صوری و عادات وار احکام مذهبی، موجب شده تأمل و اندیشه ورزی عمیق دینی و مذهبی به حاشیه رانده شود و فرصت چندانی برای اندیشه در مورد چرایی ها و چیستی های زیستن از منظر دین که در هر برهه زمانی نیازمند تأمل به روز است فراهم نگردد.
دین همواره از مراجع اصلی سامان بخشی زیست معنوی بوده است. نقش شکاف و گسست بین علم و دین، در دنیای امروز در گسست پیش آمده بین زیست علمی و زیست معنوی غیر قابل انکار است. هر چند به تعبیری علم فرزند و پرورش یافته دین است و عمده دانشمندان و اندیشمندان بانیان علم دیندار بوده اند؛ اما رشد و جهش سریع و سلطه همه جانبه آن در کلیه ارکان زندگی، باعث شد تا قیمومیت خویش را از مخلوق خود به رسمیت نشناسد.
🔺 آنچه موجب پیوند ارگانیک زیست علمی و زیست معنوی در جامعه ما که معنویت با دینداری همزاد است می شود؛ ورود نقادانه و اندیشه ورزانه زیست مندان علمی به گزاره های علمی خلق شده توسط خویش در فضای پسا پوزیتیویسم از یک طرف و ورود تأمل گرایانه به بنیان های معرفتی دین از طرف دیگر است. بازاندیشی هستی شناسانه علم و دین می تواند مرزهای پوشالی بین این دو مرجع معرفت شناسی را در خود حل و زیست علمی در زیست معنوی ترکیب شود.
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]
🖋 بیت الله محمودی- عضو هیأت علمی دانشگاه شهرکرد
همواره یکی از چالش های بنیادین دانشگاه و فرایند علم ورزی در جهان و به خصوص ایران، همبسته یا ناهمبستگی زیستی علم و معنویت بوده است. چالشی مستمر که از یک طرف پیوند این دو را ممکن و لازم و از طرف دیگر ناممکن و غیرضروری تلقی می کند.
تردیدی نیست که برای اغلب زیست مندان علمی غوطه ور در اتمسفر پوزیتیویسم، صحبت از زیست معنوی در فضای عمومی علم، چندان محلی از اعراب ندارد و آن را به لفاظی های ایدئولوژیک منتسب می دانند. اما در کنه فضای خصوصی و وجدانی همین زیست مندان، تلاطم درگیرهای شدید ذهنی در مورد چیستی و چرایی زیستن، همیشه در جریان و البته پیوسته در حال سرکوب شدن است.
از آنجاکه دست علم تجربی، برای پاسخ به سوالات محوری و اساسی زیست معنوی خالی است و یا با پاسخ های بسیار سطحی و اجمالی پر شده است؛ زیست مندان علم چاره ای ندارند که دیواری سترگ بین زیست علمی و زیست معنوی خویش بنا نهند، به گونه ای که این دیوار حصار مهجوریت زیست معنوی را تضمین کند. در چنین شرایطی است که پیوند زیست علمی و زیست معنوی کاملا گسسته و حضور جدی در اقلیم هر یک به نفی دیگری منتهی شده است.
اگرچه در مقیاس جهانی، زیست معنوی در سایه و زیر چتر زیست علمی نهادینه شده است و در لایه های پیدا و عموما پنهان زیستن های علمی جای خود را تثبیت کرده است؛ اما در ایران زیست معنوی با تعبیر مشخص تری به نام زیست مذهبی در تلاش است که جای خود را نه در سایه زیست علمی، بلکه هم عرض و حتی بالاتر از آن تثبیت سازد.
فضای علم زدگی در اکوسیستم شبه علمی دانشگاههای ایران، عاملی تعیین کننده در جداسازی علم و معنویت است. هنگامی که رشد علمی با اصول آفرینی و خدشه ناپذیری گزاره های شبه علمی همراه می شود و فرصت تأمل و بازاندیشی علمی در این گزاره ها فراهم نیست؛ به مرور دیوار بین زیست علمی و زیست معنوی بلندتر خواهد شد. زیرا در چنین فضایی، زیستمندان علمی پاسخ به هر سوالی حتی از جنس معنویت را در همان گزاره های سفت و سخت شده خویش پیدا می کنند و به آنها باورمند می شوند. باوری سست بنیان و لغزنده که آشوب درونی پایداری را نصیب ما کرده است.
علاوه بر علم زدگی، آنچه که به زیست معنوی زیست مندان علمی لطمه جدی وارد ساخته است، فضای سطحی نگری دینی است. خلاصه و تقلیل نمودن دینداری در اجرای صوری و عادات وار احکام مذهبی، موجب شده تأمل و اندیشه ورزی عمیق دینی و مذهبی به حاشیه رانده شود و فرصت چندانی برای اندیشه در مورد چرایی ها و چیستی های زیستن از منظر دین که در هر برهه زمانی نیازمند تأمل به روز است فراهم نگردد.
دین همواره از مراجع اصلی سامان بخشی زیست معنوی بوده است. نقش شکاف و گسست بین علم و دین، در دنیای امروز در گسست پیش آمده بین زیست علمی و زیست معنوی غیر قابل انکار است. هر چند به تعبیری علم فرزند و پرورش یافته دین است و عمده دانشمندان و اندیشمندان بانیان علم دیندار بوده اند؛ اما رشد و جهش سریع و سلطه همه جانبه آن در کلیه ارکان زندگی، باعث شد تا قیمومیت خویش را از مخلوق خود به رسمیت نشناسد.
🔺 آنچه موجب پیوند ارگانیک زیست علمی و زیست معنوی در جامعه ما که معنویت با دینداری همزاد است می شود؛ ورود نقادانه و اندیشه ورزانه زیست مندان علمی به گزاره های علمی خلق شده توسط خویش در فضای پسا پوزیتیویسم از یک طرف و ورود تأمل گرایانه به بنیان های معرفتی دین از طرف دیگر است. بازاندیشی هستی شناسانه علم و دین می تواند مرزهای پوشالی بین این دو مرجع معرفت شناسی را در خود حل و زیست علمی در زیست معنوی ترکیب شود.
🏌♂ رسانه ما شمایید. لطفاً به اشتراک بگذارید.
[ شبکه جامعهشناسی | رویدادنگار علوم انسانی | کاریابی علوم اجتماعی | انگاره ]