Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
10528 - Telegram Web
Telegram Web
البته راه رفتن سریع رو دوست دارم. نه از سر عجله، از سر اینکه حس دوییدن می‌ده بدون اینکه بدویی. مخصوصا اگه آهنگ مناسب هم گوش بدی خیلی جالب می‌شه. ولی خب خدا نکنه یکی جلوم راه رو بند آورده باشه و سرعتش کم باشه. از اعماق وجودم دلم می‌خواد بکوبم تو سرش که فرو بره تو زمین.
😭1
دلم می‌خواد بشینم با خیال راحت و بدون دغدغه طرح‌هامو بکشم، یا رو شیشه نقاشی کنم، یا همین شمع‌هامو درست کنم.
ولی خب انقدر کار رو هم ریخته دارم و می‌خوام همه رو همزمان جمع و جور کنم که فقط اعصابم خورد می‌شه.
😭1
ترم پیش با خودم گفتم دیگه به هیچ عنوان مسئول جزوه هیچ‌کلاسی نمی‌شم. باز امروز دوباره مسئول جزوه شدم.
1😭1
مینویسم که نوشته باشم
ترم پیش با خودم گفتم دیگه به هیچ عنوان مسئول جزوه هیچ‌کلاسی نمی‌شم. باز امروز دوباره مسئول جزوه شدم.
استاده داشت می‌گفت یادمه ترم پیش همیشه خوب جزوه می‌نوشتی.
در همون حین جزوه‌ای که من از جلسه پیش نوشته بودم :
🤣1😭1
تو روز "پرسیدن سوال احمقانه" خواستم بگم لطفا این قضیه رو برای افراد فضول و کنجکاوی مثل من نرمالایز کنید. یه سری سوالات دارم که روم نمی‌شه بپرسم ولی نمی‌خوامم ندونسته از دنیا برم.
😭1
دچار یه "که چی؟" بزرگ شدم نسبت به همه‌ چیز.
😭2👍1
تو مسیر دانشگاه تا خونه و خونه تا دانشگاه، یه تیکه باید از جلو در دو تا مدرسه ابتدایی کنار هم رد بشم. تایم کلاسامم جوری شده که با اونا میرم سر کلاس، با اونا تعطیل می‌شم. بعد هر باری که از اون تیکه رد می‌شم احساس فیلی رو دارم که دورشو با جوجه پر کردن. همه‌ش باید حواسم باشه اشتباهی شوتشون نکنم.
😭2👎1🤣1
No sé cómo voy a sobrevivir, pero estoy intentando.
😭1
بنده دیگه کاری ازم بر نمیاد. واستادم ببینم تهش چی می‌شه.
😭1
امشب فقط دلم می‌خواد نسبت به خودم نفرت‌ بپراکنم.
😭1
از همین الان به خودم قول دادم شب که پام رسید خونه، فقط پتومو بغل بکنم و برم تو تراس بگیرم بخوابم.
😭1
استاد مدیریت استراتژیک (تو چارت برای ترم هفته) بدون اینکه خنده‌ش بگیره برگشته گفته فکر کردم کلاس برای ورودیای جدیده نیومدم.
😭1
از ساعت ۶ بیدار شدم، بدو بدو اومدم دانشگاه، اونوقت خانوم می‌گه فکر نمی‌کردم بچه‌ها باشن.
تمام منابع درسی بخوره به کمرت، این چه کاریه تو با ما می‌کنی؟
😭1
باز بریم خدامونو شکر کنیم که ocd و کورتیزول بالا مده. فکر کنین نارسیسیسم و پارانویا مد می‌شدن.
😭1
آقا من تصمیمم رو گرفتم.
تا آخر عمرم فقط می‌خوام نیوبالانس بپوشم.
چیه این کفشای سخت پادردبیار؟
😭1
راستی دانشجویان عزیزی که مثل من به سختی باورتون می‌شه که جدنی جدنی دانشگاه شروع شده و جدنی جدنی باید هر روز پاشین برین سر کلاس.
رزرو ناهار هفته آینده فراموشتون نشه که جدنی جدنی گشنگی رو هم باید در کنار کلافگی تحمل کنین.
😭2
مینویسم که نوشته باشم
آقا من تصمیمم رو گرفتم. تا آخر عمرم فقط می‌خوام نیوبالانس بپوشم. چیه این کفشای سخت پادردبیار؟
یعنیا! می‌شه گفت که من از کلاس ششم به بعدم دیگه کفش غیر‌اسپورت نپوشیدم. الانم بعد از قرنی تصمیم گرفتم یه چیزی بپوشم که رسمی‌طور و اینا باشه. بلایی به سر پام و کمرم اومده که اصلا من دیگه اون آدم سابق نمی‌شم. می‌خوام عطاشو به لقاش ببخشم. حتی بدترین کفشایی که تو این چند سال پوشیدم هم نتونستن اینجوری که این کفشه تو دو روز اینطوری آه از نهاد من درآورده، بهم آسیب بزنن.
دور تا دور پام، جای لبه کفش زخمه. ساق پام یه جوری درد می‌کنه انگار از چند ناحیه کوبیدمش به لبه تخت فلزی. انگشتم می‌سوخت، الان چک کردم تاول زده. کمرمم که اصلا ترق و تروقش دراومد. شاید فکر کنین سایز کفشه اشتباهه ولی نه. اصلا تنگ نیست، وقتی راه می‌ری هم اولش انگار نه انگار. ولی از ساعت دومی که راه رفتنت ادامه پیدا می‌کنه تازه می‌فهمی چه بلایی داره سرت میاد. این وسط، نتیجه عجیبی که از یک روز راه رفتن با اینا کسب کردم اینه که هرچی تندتد راه بری، کمتر پات و کمرت درد می‌گیره‌.
😭1
مینویسم که نوشته باشم
از همین الان به خودم قول دادم شب که پام رسید خونه، فقط پتومو بغل بکنم و برم تو تراس بگیرم بخوابم.
با پتو توی تراسم، هوا هم خنک رو به سرده و عالیه.
منتها چشمام انقدر خشکه که تا روی هم می‌ذارم که پلک بزنم آتیش می گیره چه برسه بخوام ببندمشون.
تازه بدتر از همه‌چی اینه که خوابم نمی‌بره.
😭2
عینکم برام گشاد شده، کوچیکترین نگاه رو به پایینی که می‌کنم، از رو صورتم میفته.
1😭1
از این به بعد فقط نگاه از بالا‌‌.
😭1
2025/10/19 11:25:48
Back to Top
HTML Embed Code: