Telegram Web
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 ویژه برنامه ی گلستانه در خصوص صنعت گردشگری در ابوزیدآباد و بخش کویرات با همکاری شهرداری ابوزیدآباد از شبکه سیمای استان اصفهان پخش شد
🔹۳ مردادماه ۹۹

@abuzeidabad
🌸🌺🖍
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 در حلقه فرشتگان

🔹لحظاتی ماندگار و دیده‌نشده از مراسم جشن تکلیف دختران در حضور رهبر معظم انقلاب

@abuzeidabad
🌸🌺🖍
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 #کلیپ | #طلائیه

🔻هر کسی که در طلائیه ایستاد، از کربلا هم بود، به پای امام حسین(ع) هم می ایستاد...
با پای دل راهی آسمان شو...

@abuzeidabad
🌹🌹🌹🌹
🌷یکم فروردین ماه، سالروز ولادت شهید عبدالله اقبالیان از شهر ابوزیدآباد

@abuzeidabad
🌸🌺🖍
✳️ارتباط قلبی شهید عبدالله اقبالیان با امام زمان(عج)/وقتی شهید عبدالله می گوید شش ماه دیگر شهید می شوم

🔻مرحومه مهین السادات امامی، #مادر_شهید:

🔹آخرین مرتبه ای که فرزندم عبدالله در دوران دفاع مقدس از جبهه ها به ابوزیدآباد آمدند، یک حرفی را به خود من گفت که مادرم، یکی از رزمندگان امام زمان(عج) را در خواب(و بیداری) دیده و گفتند عبدالله شش ماه دیگر شهید می شود.

🔹گفتم عبدالله، شاید خودت حضرت مهدی(عج) را در خواب( یا بیداری) ملاقات کرده اید؟ فرزندم لبخندی زد و گفت نه مادر!!
بعد گفت مادرم، وقتی که شهید شدم و بدن(پیکر) مرا آوردند وصیت نامه ام داخل پوتین هایم خواهد بود.

🔹مادر شهید گفت بعد از شش ماه هم عبدالله به شهادت رسید و وقتی پیکر مطهرش را آوردند و در مراسم تشییع در امامزاده عبدالله(ع)، پوتین هایش را که دیدم وصیت نامه را برداشتم.

🌷اول فروردین ماه، سالروز تولد شهید عبدالله اقبالیان

@abuzeidabad
🌸🌺🖍
🌹#بیوگرافی| شهید عبدالله اقبالیان از شهر ابوزیدآباد

@abuzeidabad
🌹🌹🌹🌹
✳️آداب و رسوم سالنوغ(سال نو) در ابوزیدآباد

💠در ایّام عید، فرش خانه‌ها که عموماً از گلیم بود شسته و تمیز می‌شد. یکی از رسم‌های معمول در سایر ایّام سال نیز این بود که با رسیدن مهمانی عزیز اگر در میان همسایه‌ها یکی گلیمی زیبا داشت به رسم عاریه یا امانت می‌گرفتند و زیر پای مهمان می‌انداختند و در آخر پس می‌دادند. از آنجا که نیّت‌ها پاک بود و صداقت رواج داشت، مهمان هم می‌دانست که این کار نه از روی چشم و هم‌چشمی و یا گول زدن او بلکه برای نکوداشت اوست و عیب هم به حساب نمی آمد.

🔹شب عید حنابندان می‌کردند. در برخی خانه‌ها نی می‌زدند و آواز می‌خواندند. نقل گردیده که در لحظهٔ تحویل سال یک کاسه آب در زیارت امامزاده عبداللّه می‌گذاشتند و یک نارنج در آن می‌انداختند. لحظهٔ تحویل سال نارنج ساکن داخل آب، روی آب چرخ می‌خورد و مردم در می‌یافتند که سال تحویل شده است.

🔹هنگام تحویل سال سرنا می‌زدند. عیدی بچّه‌ها یک مشت آجیل بود. آجیل روز عید؛ نقل، نخودچی و کشمش، اگر نبود شاهدانه و چلّه (ذرّت بو داده)، اگر نبود سنجد، تخمهٔ آفتابگردان و تخمهٔ هندوانه و اگر هیچ یک از اینها پیدا نمی‌شد، گندم بوداده بود.
🔹ایّام عید در قدیم یک روز بود و در این روز مردم تا نیمروز به دیدار هم و بعدازظهر به دنبال کار و زندگی خود می‌رفتند. بعدها با بهتر شدن وضع رفاهی مردم دید و بازدیدها تا سه روز شد و عصر روز سوم مادران به دختران می‌گفتند عید تمام شد و آنها را پشت دارهای قالی می‌فرستادند.

🔹یکی از نمایش‌هایی که به گویش راژی تیارت (تغییر یافتهٔ واژهٔ تئاتر) در ایّام سیزده بدر برگزار می‌شد، این بود که کلاهی لبه دار به تقلید از کلاه شاپو می‌یافتند و بر سر پیرمردی با نام غلامحسین جبار می‌گذاشتند. این فرد ساکن کوچه‌ای بود که هم اکنون به میدان قندی راه دارد. غلامحسین جبار را به عنوان شاه، سوار بر الاغی کوچک و کندرو می‌کردند که در گویش راژی [لوشه] می‌گویند و از تپه‌های ریگ اطراف ابوزیدآباد بالا می‌بردند. یکی دیگر از اهالی، وزیر پادشاه می‌شد و یکی دیگر هم سرنا می‌نواخت. برای شاه گردنبندی از پشکل و نظایر آن درست می‌کردند و به گردن او می‌آویختند. مجمعی هم پر از استخوان حیوانات به عنوان زیورآلات و به رسم هدیه برای شاه به سر می‌گرفتند و به همراه آن اشعاری هم می‌سرودند. در این مراسم مردان روی دوش هم حلقه‌های سه طبقه تشکیل می‌دادند و هر کس موفّق می‌شد، بدون به هم ریختن حلقه‌ها به وسط آنها بپرد از شاه جایزه می‌گرفت.

🔹هنگام دور انداختن سبزی عید خطاب به آن این گونه می‌گفتند: شادی تو برای من، غم‌های من برای تو.

💠خوراکی‌های نوروز

🔸یکی از خوراکی‌های مطبوع شب عید گوشت با نخود و اسفناج بود. هر کس شب عید عروسی داشت از سه روز پیش از عید به آن خانواده عیدی می‌دادند. عیدی آنها برنج، روغن گوسفندی، کمی آجیل و کفش و چادر برای عروس خانم بود.
تنها در شب عید برنج پخت می‌شد. گاهی غذای پخت شده در شب عید برای روز عید هم استفاده می‌شد. یکی از خوراکی‌های سالنوغ نوعی نان قندی بود که در خانه تهیّه می‌کردند.

💠پوشاک نوروز

🔸پوشاک روزهای سالنوغ را معمولاً مادر خانواده، خود با دست می‌دوخت و در مواردی به خیّاط روستا می‌دادند بدوزد. لباس نو بچّه‌ها معمولاً بلندتر از قد و قوارهٔ آنها دوخته می‌شد. یکی از دلایل این بود که با قد کشیدن آنها لباس غیر قابل استفاده برای او نشود هر چند وقتی هم این اتّفاق می‌افتاد، لباس به عضو بعدی خانواده که کوچک تر بود داده می‌شد. چارقد چیت، شَامَاد و یل (يَال) از جمله لباس‌های زنان بود و غافانیفتَانَا (احتمالاً قبا نیم‌تنه)، گیوه، کالا نمدی (کلاه نمدی)، تَمو مُدام (شلوار پاچه گشاد بختیاری)، جریغدَا (جلیقه) از جمله لباس‌ها برای مردان بود.

🔸چه بسا رخ می‌داد که نوجوانی تا ماه‌ها پس از سال تحویل، گیوهٔ نو خود را زیر بغل می‌گذاشت و با پای برهنه به دنبال کار و یا به صحرا می‌رفت تا گیوه اش زود فرسوده نشود.

🔸گفتنی است تفاوت گفته‌ها در برخی موارد مانند این که در ایّام عید سرنا می‌زدند یا این که نی می‌زدند می‌تواند مربوط به تفاوت دوره‌ها باشد تا نقص اطّلاعات. به هر حال یاد باد آن سنّت‌ها و آن آیین‌های آسمانی و زیبا، سنّت ساده و بی تکلّف زیستن، وصله زدن بر لباس، پرهیز از اسراف و امانت و عاریه دادن و بالاخره سنّت فدا نکردن کیفیت به پای کمیت.

📙منبع: کتاب تاریخ ابروز
تالیف:حسن امجدیان
انتشارات: هم گام با هستی

@abuzeidabad
🌸🌺🖍
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✳️ سال ۱۴۰۲، سال " مهار تورم، رشد تولید"

@abuzeidabad
🌸🌺🖍
🌹بسیار سخت است دومین عیدی که در جمع ما حضور ندارید ولی یاد و خاطره ات همیشه زنده خواهد ماند. روحت شاد و یادت گرامی باد.
💠💠💠💠💠

اشکمان از دوریت بر روی جاری مانده است
حیف است، دستمان از مهر تو خالی مانده است

عید آمد در بهاران ، شد گلستان این دیار
کاش بودی تک گل ما، بی تو هستیم بی قرار

گرد هم گشتیم تا گرد تو باشیم زین بهار
لیک هستی خود به جنت میهمان کردگار

خواب دیدم روی ماهش بود در آغوش من
کاش آن دم صبح نمی شد ، جان نمی آمد به تن

او دعا می کرد و ما از شوق دیدن بی قرار
گفتمش: ای جان بابا ، لحظه ایی دست روی دستانم گزار

گر چه نیستی لیک نام تو منور می کند این خانه را
یاد رویت عطر و جان می بخشد این کاشانه را

#عالم_خدمتگزار_مخلص
#سپهبد_جانباز
#حاج_ابوالقاسم_اقبالیان

@abuzeidabad
🌸🌺🖍
✳️ مراسم تحویل سال جدید در صحن مطهر آستان مقدس امامزاده عبدالله(ع) شهر ابوزیدآباد و در جوار گلزار مطهر شهدای آن مکان مقدس برگزار شد

@abuzeidabad
🌸🌺🖍
🌷یکم فروردین ماه، سالروز تولد سردار دلها، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی مبارک باد

@abuzeidabad
🌸🌺🖍
💐"سفره هفت سین" در گلزار مطهر شهدای امامزاده عبدالله(ع) شهر ابوزیدآباد

@abuzeidabad
🌸🌺🖍
2025/02/23 16:37:23
Back to Top
HTML Embed Code: