Telegram Web
https://youtu.be/lvCghlE9opE
در این ویدئو تاکتیک‌های آمریکا در مذاکرات و پیشنهاد غافل‌گیرکنندهٔ آن را با توجه به مورد معاملهٔ قرن توضیح داده‌ام.
@ahmadzeidabad
تابوشکنی از مصدق و تابوسازی از دشمنانش؟

هر ساله به مناسبت رویدادهای مربوط به جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران بحث‌هایی دربارۀ کارنامه و عملکرد زنده‌یاد دکتر محمد مصدق در بین صاحب‌نظران ایرانی در می‌گیرد که بدون سر و صدا و جنجال نمی‌ماند.
برخی چهره‌های تاریخی به دلایل کاملاً تاریخی در هاله‌ای از «قدسیت» قرار می‌گیرند و جز به زبان تمجید و ستایش نمی‌توان دربارۀ آنان سخن گفت. تاریخ اما در یک خط مستقیم و یکنواخت حرکت نمی‌کند. علت عمده‌اش این است که عقاید و سلایق و نظام ارزشی افراد جامعه دوره به دوره و نسل به نسل عوض می‌شود و این نیز حرکت تاریخ را دچار اعوجاجات بسیار می‌کند.
وقتی ارزش‌ها رنگ به رنگ شوند، هاله‌های قدسی پیرامون چهره‌های تاریخی هم رنگ می‌بازد و آنها را به هدفی مشروع و موجه برای نقد و مخالفت تبدیل می‌کند. این به خودی خود امر نامطلوب و نامعقولی نیست به شرط آنکه دچار آفت نشود. آفت اما از آنجا بروز می‌کند که قدسیت‌زدایی و تابوشکنی از چهره‌های تاریخی، به ژاژخایی و اغراق دربارۀ کاستی‌ها و نقائص آنها و نادیده گرفتن فضائل‌شان می‌انجامد و در عین حال، با قدسی‌سازی و تابوآفرینی از چهره‌های مخالف و متضادشان همراه می‌شود! بدین ترتیب، حرکتی در جهت رشد و اعتلای فرهنگ جامعه صورت نمی‌گیرد، بلکه یک چرخۀ معیوب تکرار می‌شود.
شادروان دکتر محمد مصدق از جمله چهره‌های تاریخ معاصر است که برای چند دهه و چند نسل به صورت یک اسطورۀ بی‌همتای سیاسی درآمد. او قربانی معصومِ توطئۀ همدستی استبداد داخلی با استعمار خارجی محسوب می‌شد و بنا به کهن الگوی ذهنیت فرد ایرانی، نزد طیف وسیعی از روشنفکران و کنشگران سیاسی و ملی هیچ نقدی به او روا نبود.
این وضعیت بنا به طبع و سرشت تحولات تاریخی قابل دوام نبود و دوام هم نیاورد. امروزه نقد عملکرد دکتر مصدق و مخالفت با کارنامۀ او امری عادی شده است. تا اینجای کار هیچ مشکلی وجود ندارد. مشکل آنجاست که داوری نسبت به او شکلی بی‌رحمانه به خود گرفته و به طرز غیرمنصفانه‌ای حق به حریفان و منتقدان و دشمنان او داده می‌شود.
واژه‌هایی چون «بی‌رحمانه» و «غیرمنصفانه» صبغۀ کاملاً ارزش‌داورانه دارند. معمولاً هر فردی بنا به دستگاه ارزشی مورد قبول و علاقه‌اش، خود را در موضع رحم و انصاف و حریفان را در موضع بی‌رحمی و بی‌انصافی می‌بیند. آیا ملاک و معیاری بیرونی برای ارزیابی بی‌طرفانۀ این موضوع وجود دارد و یا اینکه تحمل نوعی هرج و مرجِ داوری سیاسی بین افراد جامعه گریزناپذیر است؟......(ادامۀ یادداشت در لینک زیر)
@ahmadzeidabad
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-38635
در بارهٔ مراسم بزرگ‌داشت مرحوم رئیسی

گرامی‌داشت یاد مردگان سنت است و سنت پسندیده‌ای هم هست. گرامیداشت را می‌توان با یک مراسم ساده و کم‌خرج برگزار کرد. چیزی بیش از آن، گرامیداشت نیست و هدفی فراتر از آن را دنبال می‌کند.
گویا قرار است به مناسبت سالگرد درگذشت مرحوم سید ابراهیم رئیسی 120 هزار مراسم در سراسر کشور به صورت سازماندهی شده برگزار شود. گفته می‌شود هزینهٔ این 120 هزار مجلس از بودجهٔ عمومی است.
روشن است که منظور از برپایی این میزان از مجالس و مراسم، یادبود معمول و متعارف برای درگذشتگان نیست و مقصودی فراتر از آن مد نظر برگزارکنندگان است. پرسش اما این است که چه مقصودی؟
اگر مقصود معرفی مرحوم رئیسی به عنوان رئیس‌جمهوری نمونه برای کشور است که این مقصود با برگزاری مراسم پرحجم حاصل نمی‌شود و اگر به فرض محال حاصل هم شود چه نتیجه‌ای دارد؟
اینکه دکتر مسعود پزشکیان راه او را ادامه دهد؟ یا اینکه مردم متقاعد شوند بعد از دور اول ریاست‌جمهوری آقای پزشکیان، به فردی با مختصات مرحوم رئیسی و تیم همراه او برای ورود دوباره به پاستور رأی دهند؟
اگر قرار به تشویق پزشکیان به ادامهٔ راه مرحوم رئیسی است که اولاً نیازی به این همه مراسم نیست و ثانیاً چه نکتهٔ خاصی در کارنامهٔ آن مرحوم بوده که الان ادامه یا تکرار آن توسط آقای پزشکیان دردی از دردهای بی‌شمار کشور را درمان می‌کند؟
اما اگر این حجم از مراسم، خیزی سیاسی برای بازگشت تیم مرحوم رئیسی به قوهٔ مجریه در آینده است، به نظرم این اتفاق رخ نخواهد داد زیرا ذائقهٔ جامعهٔ ایرانی هزاران فرسنگ از علایق و گرایش‌های این طیف فاصله گرفته است.
آن یک بار هم عمدتاً از سر تصادف و جبر روزگار بود و گرنه نسبتی با شرایط ایران نداشت.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
از پنکه و کولر تا اشنون!

این روزها خیلی از افراد سراغ خاله ماه‌طلعت را از من می‌گیرند. بهش زنگ زدم تا جویای حالش شوم. فاطو دخترش گوشی را برداشت و گفت؛ ماه‌طلعت و کل‌اسمال یک هفته‌ای است رفته‌اند "کَفه"! پرسیدم؛ کفه برای چه؟ گفت؛ برای اینکه اشلون (اشنون) بچینن! پرسیدم؛ اشنون برای چه؟ با لحنی طعنه‌آمیز گفت؛ یادت رفته اشلون برا چی می‌چیننن؟ گفتم؛ یادم نرفته! اشنون می‌چینن که باهاش لباس بشورن، ولی این که مالِ قدیماست! الان که دیگه اشنون ورافتاده! در جوابم گفت: "از وقتی که آقای پزشکیان گفته مردم قدیما پنکه و کولر نداشتن که خود را خنک کنن، حالا هم استفاده نکنن، مادر و پدرم گوشی دستشون اومد که قراره زندگیمون بشه مثل همون شصت سال پیش و باز باید رختامون را با اشلون بشوریم. تا بقیه خبردار نشن، زودی رفتن کفه که اشلون‌ها را بچیینن چون می‌ترسن دیگه گیرشون نیاد!"
این هم از حال و احوال ماه‌طلعت در این روزگار!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
صد واویلا!

محسن رضایی: "اینکه لحظاتی قبل از سقوط بالگرد رئیس‌جمهور، یک طوفان عظیم در آسمان مشهد پیدا شد، مشخص می‌کند که این شهادت خیلی معنا دارد."
وقتی پای این نوع بحث‌ها به سیاست باز می‌شود، یک ناظر بی‌طرف از خود می‌پرسد، آیا گویندۀ این قبیل سخنان واقعاً از روی اعتقاد قلبی صحبت می‌کند؟ در بهترین وضعیت، فرض بر این است که از روی باور قلبی است. نتیجه‌اش چه می‌شود؟ نتیجه‌اش این می‌شود که امر سیاست به عنوان علم یا دانشی مبتنی بر تحلیل داده‌ها و ارزیابی هزینه و فایدۀ یک عمل، صورت ابطال‌ناپذیر و متافیزیکی به خود می‌گیرد. نتیجۀ این یکی چه می‌شود؟ نتیجه‌اش این می‌شود که همه به خود حق می‌دهند که از خود، نزدیکان‌، و دوستان‌شان قدیس‌سازی کنند و کارهای خود را به ارادۀ خدا و الهام گرفته از مشیت باری‌تعالی نسبت دهند. نتیجۀ این یکی چه می‌شود؟ نتیجه‌اش این می‌شود که اگر کسی در این مورد تشکیک کرد یا ادعا را نپذیرفت، به عنوان ملحد و کافر، تکفیر و با مجازات مرگ روبرو شود! بدین ترتیب، سیاست که امری از هر جهت دنیوی و هدف از آن بهروزی و بهزیستی مردم یک سرزمین است به نزاع خونین بر سر خوارق عادات و ادعاهای متافیزیکی تبدیل شود و ملتی را به سمت انحطاط و نابودی بکشد.
آیا آقای رضایی که 47 سال است در عالی‌ترین مناصب نظامی و سیاسی این کشور حضور داشته است، از پیامدهای ادعای خود بی‌اطلاع است؟ اگر بی‌اطلاع است که واویلا! اگر هم بی‌اطلاع نیست که صدواویلا!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
گرسنگی مردم غزه و شکستن سکوت کمپ صلح

تشدید حملات ارتش اسرائیل به نوارغزه و محاصرۀ غذایی این سرزمین، صدای آن دسته از نیروهای سیاسی را که به عنوان «کمپ صلح» در اسرائیل شهرت دارند، به شدت بلند کرده است.
یائیر گولان رهبر حزب دموکرات که از ادغام دو حزب چپگرای کارگر و مرتز پدید آمده است، کابینۀ بنیامین نتانیاهو را سرشار از افرادی کینه‌جو و بیگانه با هوش و اخلاق و ارزش‌های یهودیت دانسته و گفته است: «اسرائیل در مسیر یک دولت مطرود قرار گرفته است. یک دولت عاقل با غیرنظامیان نمی‌جنگد، شیرخواران را برای سرگرمی نمی‌کشد و اهدافی را برای اخراج ساکنان تعیین نمی‌کند.»
گولان خود سرلشکر بازنشستۀ ارتش اسرائیل است و به همین جهت، سخنان او با واکنش تندِ مقام‌های دولت نتانیاهو و عموم رهبران احزاب راست و میانه و مذهبی مواجه شده است. آنها همگی به طور یکصدا گولان را به «خدمت به کارزار تبلیغاتی حماس» متهم کرده و بعضاً خواستار حذف او از صحنۀ سیاست اسرائیل شده‌اند!
حزب کارگر اسرائیل که از ابتدای تأسیس «دولت عبری» تا سال 1977 میلادی حزب حاکم بر اسرائیل بود و سپس به یکی از دو حزب قدرتمند آن تبدیل شد، در دو دهۀ اخیر به کلی به حاشیه رفته است. این حزب که دیوید بن گوریون، لوی اشکول، گلدامایر، اسحاق رابین، شیمون پرز و ایهود باراک از رهبران آن بوده‌اند، در سال‌های اخیر تا مرز عدم کسب حدنصاب لازم برای ورود به کنست (مجلس اسرائیل) تضعیف شده است.
حزب چپگرای مرتز هم که برجسته‌ترین و صریح‌اللهجه‌ترین نمایندۀ «کمپ صلح» در اسرائیل محسوب می‌شود، روزگاری بهتر از حزب کارگر پشت سر نگذاشته و به سختی توانسته است به حیات خود ادامه دهد.
به‌رغم روند رو به ضعف حزب کارگر و مرتز، صدای رهبران آن علیه سیاست‌های ائتلاف راست و راست افراطی حاکم بر اسرائیل بخصوص در مورد گسترش شهرک‌های یهودی‌نشین در کرانۀ باختری هیچگاه خاموش نشده بود تا آنکه عملیات 7 اکتبر نیروهای حماس علیه اسرائیل اتفاق افتاد. این عملیات که دو کیبوتص بئری و کیسوفیم نیز از اهداف آن بود، به مثابه انفجار بمب در داخل کمپ صلح عمل کرد.
ساکنان کیبوتص‌ها یا مزارع اشتراکی پایگاه اصلی احزاب چپگرا به شمار می‌روند و حمله به آنها رهبران این گروه‌ها را عملاً فلج کرد. پس از یک دوره سردرگمی و نومیدی و سکوت، اینک صدای کمپ صلح علیه تهاجم بی‌رحمانه و محاصرۀ غذایی نوارغزه توسط دولت افراطی نتانیاهو بار دیگر بلند شده است. در حقیقت، شدت عمل و بی‌رحمی دولت نتانیاهو علیه ساکنان نوار غزه به نقطه‌ای رسیده است که «کمپ صلح» فضا را برای مخالفت صریح و شدید خود با سیاست نتانیاهو مناسب می‌بیند.
یائیر گولان اصولاً آدم صریحی است و از زمانی که رهبری حزب دموکرات را به عهده گرفته است، این حزب در نظرسنجی‌ها موقعیت بهتری پیدا کرده است. طبق آخرین نظرسنجی‌ها اگر انتخابات پارلمانی در شرایط کنونی در اسرائیل برگزار شود، حزب دموکرات به رهبری گولان 15 کرسی کنست را به دست می‌آورد. این نتیجه در مقایسه با وضعیت سال‌های اخیر، یک جهش قابل ملاحظه را برای حزب دموکرات نشان می‌دهد.
در حقیقت، شجاعت یائیر گولان در انتقاد بی‌پرده از سیاست دولت نتانیاهو در برابر فلسطینی‌ها، چهره‌هایی مثل اهود اولمرت را هم به موضع‌گیری صریح‌تر ترغیب کرده و بخصوص سبب دلگرمی آن دسته از دولت‌های اروپایی شده است که دیگر سکوت و بی‌تفاوتی در برابر محاصرۀ غذایی و گرسنگی دادن مردم نوارغزه را امکان‌پذیر نمی‌بینند. اولمرت عملکرد دولت نتانیاهو در نوارغزه را به «ارتکاب جنایت جنگی» بسیار نزدیک دانسته و کشتن «هزاران فلسطینی بی‌گناه را امری شنیع» توصیف کرده است.
همزمان کشورهای اروپایی در کنار بریتانیا تهدید به بازنگری در روابط تجاری و اقتصادی خود با اسرائیل کرده‌اند و خواستار پایان دادن به جنگ غزه و رفع کامل محاصرۀ غذایی این منطقه شده‌اند.
در واقع این تصور که دولت نتانیاهو به گروگان دو حزب فوق افراطی اقتدار یهود و صهیونیسم مذهبی در آمده است و نه به قصد نجات جان اسیران اسرائیلی بلکه به انگیزۀ بقای خود، آتش جنگ را در نوارغزه تیزتر می‌کند، در بین جامعۀ اسرائیل روز به روز قوی‌تر می‌شود. طبق نظرسنجی‌ها اکثریت جامعۀ اسرائیلی خواستار پایان جنگ به قصد آزادی گروگان‌ها هستند و انگیزۀ نتانیاهو را از تشدید جنگ بقای سیاسی خودش می‌دانند.....(ادامۀ یادداشت در لینک زیر)
@ahmadzeidabad
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-38919
اتفاقی است؟

دو تن از کارکنان سفارت اسرائیل در واشینگتن به ضرب گلولۀ فردی که شعار "فلسطین باید آزاد شود" سر می‌داده به قتل رسیده‌اند.
چرا هر وقت دولت‌های حاکم بر اسرائیل به دلیل سیاست‌های بی‌رحمانه‌شان علیه مردم فلسطین، تحت فشار شدید داخلی و خارجی قرار می‌گیرند، چنین اتفاقاتی رخ می‌دهد و فضا را به سمت و سوی معکوس می‌کشاند؟
سران دولت نتانیاهو این حادثه را به "گسترش یهود‌ستیزی" نسبت داده‌اند و منظورشان از یهودستیزی نیز عمدتاً هر نوع اعتراض جدی به عملکرد دولت اسرائیل در برابر فلسطینیان است!
حالا این ماجرا چنان در مرکز توجه رسانه‌ها قرار می‌گیرد که از یک طرف گرسنگی مردم غزه برای مدتی به حاشیه می‌رود و از سوی دیگر، نتانیاهو و اعوان و انصارش حادثه را محصول انتقاد همۀ مخالفان سیاست خود در برابر فلسطینیان از یائیر گولان و اهود اولمرت در داخل گرفته تا هر رهبر اروپایی قلمداد خواهند کرد!
این اتفاق‌ها واقعاً اتفاقی است؟
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
دوم خرداد و خیک پنیر!


امکانات مادی دولت‌ها مثل "خیک پنیر" خانواده‌های عشایری است! یکی به عنوان رئیس‌جمهور می‌کوشد تا انباشت و برداشت از خیک را متوازن سازد اما آن دیگری حریصانه به جان خیک می‌افتد و با بذل و بخشش و ریخت و پاش آن، یک خیک خالی را تحویل جانشین بیچارۀ خود می‌دهد.
افراد ناآشنا به ظرافت کار، از قضا همان که محتوای خیک را بذل و بخشش و ریخت و پاش می‌کند، و آن را ته می‌لیسد، بیشتر می‌پسندند، چون تصورشان این است که خیک به منبع لایزالی وصل است که خود به خود پر می‌شود و اگر رئیس‌جمهوری از ته کشیدن و کمبود آن حرف بزند، نه به دلیل خالی شدن واقعی آن، بلکه به علت خبث طینت و یا چشم‌تنگی و خست و ناتوانی و بی‌عرضگی اوست!
سید‌محمد خاتمی رئیس‌جمهوری بود که بنا به دلایل بسیار و شاید تا اندازه‌ای هم به علت یزدی بودنش کوشید تا خیک پنیر را کم و بیش متوازن نگه دارد و حتی‌المقدور چیز قابل توجهی برای جانشین خود به ارث بگذارد. محمود احمدی‌نژاد اما سرخوشانه به جان خیک افتاد و با ریخت و پاشی غیرعلمی آنچه از پیش ذخیره شده بود و آنچه در دورۀ خود به صورت تصادفی با اوج گرفتن بهای نفت به دست آورد، خیک را به کلی تهی کرد.
درست به همین دلیل است که عوام ناآشنا به ظرافت اقتصاد، همچنان در حسرت تکرار دورۀ احمدی‌نژاد هستند و از آسیب‌های خطرناک آن برای تمامیت جامعه بی‌اطلاعند، حال آنکه تحصیل‌کردگان و افراد آشنا به زیر و بم اقتصاد، خاتمی را تحسین می‌کنند و غبطۀ عدم تداوم آن را می‌خورند.
در این میان اما بیچاره رئیس‌جمهوری که وارث خیک تهی شود!
اقتصاد ایران مثل سیاست و هر چیز دیگرش دچار عمیق‌ترین نوع پوپولیسم به معنای عوام‌فریبی است! در چنین جامعه‌ای عوام‌فریب باش تا کامیاب شوی!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
در حد امکان عبور شتر از سوراخ سوزن!

شانس موفقیت مذاکرات رم تا حد عبور شتر از سوراخ سوزن کم شده است!
روزهای سختی در پیش است. تحلیل آزاد در بارهٔ وقایع پیش رو، محدود خواهد شد و قلم و زبان مثل منی به لکنت خواهد افتاد!
شاید در این باره دیگر اصلاً به شیوهٔ گذشته نتوان نوشت و به ناچار باید به سراغ سوژه‌های دیگر رفت!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
جهنم سازی؟

فرمانده سپاه فومن از ساخت محلی شبیه جهنم آن هم طبق آیات قرآن خبر داده است تا مردم با عبور از پل روی آن از ارتکاب گناهان کبیره بهراسند!
حالا اگر کسانی به جای جهنم، محلی شبیه بهشت را طبق آیات قرآن بسازند تا مردم با دیدن آن ترغیب به کار خیر و صواب شوند تکلیف چه می‌شود؟
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
حسنک خیار کاشته است!

مذاکرات ایران و آمریکا گویا حکم "کاشتن خیار توسط حسنک" پیدا کرده است!
متأسفانه در چند دهۀ اخیر همیشه همینطور بوده است. همین که پای یک تصمیم سخت به میان آمده و یا کار طبق انتظار پیش نرفته نخستین قربانی آن همین آزادی نیم‌بند رسانه‌ها بوده است! نتیجۀ مذاکرات هر چه باشد نهایتاً خود را ظاهر خواهد کرد، بنابراین، باید به فکر چاره‌ای برای آن روز بود نه اینکه طوری عمل کرد که گویی "حسنک خیار کاشته است!
اینطور هیچ کاری درست پیش نرفته و درست پیش نخواهد رفت جناب پزشکیان!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
جعفر پناهی و موفقیت در جشنوارهٔ کن

فیلم جعفر پناهی جایزۀ بهترین فیلم جشنوارۀ کن را به خود اختصاص داده است. قاعدتاً این موفقیت باید همهٔ ایرانیان را خوشحال و سیل پیام‌های تبریک را به سوی او روانه کند، اما ظاهراً اینطور نیست همانگونه که در موارد مشابه قبل اینطور نبوده است!
علتش چیست؟ علل فراوانی دارد اما عمده‌ترینش سایهٔ سنگین سیاست و منازعات ناشی از آن بر سر تمام شئون زندگی ما ایرانی‌ها از جمله هنر است.
در هر قشری از جامعه، افرادی به هر دلیلی علایق سیاسی دارند و شماری از آنها تا پای ورود به منازعهٔ سیاسی نیز پیش می‌روند. منازعهٔ سیاسی بنا به سرشت خود، دوستی‌ها و دشمنی‌هایی برمی‌انگیزد و این نیز بر داوری در بارهٔ اثر حرفه‌ای افراد سایه می‌اندازد.
آقای پناهی از جمله هنرمندانی است که چه به انتخاب خود و چه به اجبار روزگار وارد منازعات سیاسی شده است و به همین دلیل اگر فیلم برگزیدهٔ او در جشنوارهٔ کن حتی "یک شاهکار هنری بی‌مانند" باشد، عده‌ای انگیزهٔ جایزه به آن را سیاسی قلمداد خواهند کرد و اگر به فرض فیلم در شمار فیلم‌های عادی و معمولی باشد، عده‌ای دیگر آن را یک شاهکار واقعی و سزاوار دریافت جوایز نخست در عموم جشنواره‌ها معرفی خواهند کرد.
به هر حال این هم بخشی از واقعیت زندگی در این گوشه از جغرافیا و چه بسا در بسیاری دیگر از نقاط جهان است و راهی جز کنار آمدن با آن نیست.
من به نوبهٔ خود به آقای پناهی تبریک می‌گویم‌، با این حال او نباید فراموش کند که این نوع جوایز امکانات و محدودیت‌های خود را دارند و بخصوص وقتی پای سیاست و مبارزهٔ سیاسی هم در میان باشد، در بین بخشی از جامعه توقعات غیرعادی برمی‌انگیزد به طوری که با طرح روزانهٔ آنها برندهٔ جایزه گاه از شدت فشارها از رفتار طبیعی و متعادل و معمولی خود خارج می‌شود.
بنابراین توصیهٔ دوستانه‌ام به آقای پناهی این است که جایزه را در جای طبیعی خود ببیند. جایزه هرچه که باشد، در توانایی‌های واقعی یک انسان در هر حوزه‌ای تغییر محیرالعقولی ایجاد نمی‌کند.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
سیاست سرکارگذاری؟

دونالد ترامپ رئیس‌جمهوری آمریکا گفته است: "مذاکرات بسیار خوبی با ایران داشتیم و به پیشرفت‌های واقعی دست یافتیم. فکر می‌کنم ممکن است خبرهای خوبی در مورد ایران داشته باشیم."
آیا مذاکرات ایران و آمریکا در رم همانطور که دونالد ترامپ گفته "پیشرفت واقعی" داشته و "خبرهای خوبی" در راه است؟ پس چرا نشانۀ روشنی از آن دیده یا شنیده نمی‌شود؟
ترامپ بعد از هر دور از مذاکره همین حرف را تکرار کرده است! منظور او چیست؟ واقعاً چیز عجیب و غیرقابل فهم و دسترسی در آن پشت جریان دارد یا آنکه ترامپ و تیمش سیاست "سرکارگذاری" را در پیش گرفته‌اند؟
به نظرم داستان همان سرکارگذاری است وگرنه به قول مولانا:
حمد گفتی کو نشان حامدون؟
نی برونت را اثر نی اندرون!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
درباره سفر امروز پزشکیان به مسقط؛
عمانی‌ها چه ایده‌ای در سر دارند؟

دفتر سلطانی عمان از سفر دوروزۀ دکتر مسعود پزشکیان به مسقط خبر داده است. این سفر قرار است از امروز آغاز شود. دیپلمات‌های ایرانی مقصود سفر آقای پزشکیان به پادشاهی عمان را ارتقاء روابط دوجانبه و گسترش همکاری‌های اقتصادی بین دو کشور اعلام کرده‌اند اما روشن است که بررسی طرح پیشنهادی عمان برای کمک به پیشرفت مذاکرات ایران و آمریکا، موضوع محوری مذاکرات آقای پزشکیان با مقام‌های بلندپایۀ عمانی خواهد بود.
پس از اعلام آمادگی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا برای مذاکره با جمهوری اسلامی بر سر مناقشۀ هسته‌ای، طرف ایرانی پادشاهی عمان را به عنوان «میانجی» مذاکرات معرفی کرد که مورد قبول دولت آمریکا قرار گرفت. تهران و واشنگتن از 23 فروردین تاکنون پنچ دور مذاکره در مسقط و رم برگزار کرده‌اند که در همۀ آنها عمان به عنوان «واسط» نقش بازی کرده است.
جمهوری اسلامی مذاکره با آمریکا را «غیرمستقیم» می‌داند و در هر دور از مذاکرات، پیام‌های خود را از طریق بدربوسعیدی وزیر خارجۀ عمان به مذاکره‌کنندگان آمریکایی منتقل می‌کند. در مقابل، مقام‌های آمریکایی مذاکره با ایران را ترکیبی از مستقیم و غیرمستفیم می‌دانند و نقش واسطه‌گری عمان را نیز انکار نمی‌کنند.
در پی هر دور از مذاکرات پنج‌گانۀ گذشته، وزارت خارجۀ ایران مذاکرات را «سازنده»، «صریح»، «حرفه‌ای» و گاه «سخت» توصیف کرده و سران کاخ سفید بخصوص شخص دونالد ترامپ هم به نوبۀ خود از «پیشرفت» یا «پیشرفت بسیار خوب» در مذاکرات خبر داده‌اند.
با این همه، پس از پنجمین دور مذاکرات ایران و آمریکا در رم، وزیر خارجۀ عمان مذاکرات دو طرف را «همراه با مقداری پیشرفت» و «بدون نتیجه‌گیری نهایی» قلمداد کرد و «روشن شدن مسائل باقی‌مانده» را به روزهای آینده واگذارد. همزمان، عباس عراقچی، وزیر خارجۀ جمهوری اسلامی از «ایده‌های وزیر خارجۀ عمان» سخن به میان آورد که بناست در تهران و واشنگتن مورد بررسی کارشناسی قرار گیرند.
از فحوای سخنان مقام‌های ایرانی و عمانی آشکار است که مذاکرات ایران و آمریکا با موانعی جدی روبه‌رو شده است و پادشاهی عمان با طرح پیشنهادهایی می‌کوشد تا مواضع دو طرف را به هم نزدیک کند. بااین حساب، دستور اصلی مذاکرات آقای پزشکیان با سلطان هیثم پادشاه عمان و دیگر مقام‌های آن کشور قاعدتاً نباید چیزی جز بحث و گفت‌وگو دربارۀ «ایده‌ها» و یا «طرح پیشنهادی» بوسعیدی برای کمک به عبور مذاکرات ایران و آمریکا از موانع موجود باشد.
در حقیقت، پس از خوش‌بینی‌های اولیه دربارۀ روند مذاکرات ایران و آمریکا، نوعی بدبینی در بین ناظران سیاسی در این باره حکفرما شده است. روند بدبینی از زمانی آغاز شد که استیو ویتکاف مذاکره‌کنندۀ آمریکایی پذیرش «هر سطح از غنی‌سازی اورانیوم در خاک ایران» را «خط قرمز بسیار بسیار روشن» دولت ترامپ در مواجهه با ایران دانست و تأکید کرد که کشورش حتی با «غنی‌سازی یک‌درصدی» در ایران کنار نخواهد آمد......(ادامۀ یادداشت در لینک زیر)
@ahmadzeidabad
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-39287
چرا شیخ کار دست خودش و دولت داد؟

چرا شیخ غلامرضا قاسمیان آن ویدئوی مشهور را ضبط و از مبدأ عربستان منتشر کرد؟ آیا گمان می‌کرد که این نوع حرف‌ها آن هم در کشوری مانند عربستان که اتباع خود را به دلیل اظهارنظرهای سیاسی بسیار ملایمتر از این به حبس‌های طولانی محکوم می‌کند، امری بدون هرگونه هزینه و خطر است و امکان برخورد با او وجود ندارد؟
یا اینکه با فضای سیاسی و امنیتی عربستان آشنا بود ولی"احساس وظیفۀ شرعی" انگیزۀ ضبط و انتشار آن ویدئو شد هر چند که به دستگیری‌اش منجر شود؟ یا اینکه زمان و مکان را مناسب یافت تا با زمینه‌سازی برای دستگیری‌اش، بحران یا حداقل تنشی در روابط تهران و ریاض به وجود آورد به امید آنکه مذاکرات بین ایران و آمریکا که مخالف سرسخت آن بود، مختل شود؟
اینها پرسش‌هایی است که خود او جوابش را می‌داند.
به هر حال او اکنون دستگیر شده است و جمهوری اسلامی هم بنا به نسبتی که با این نوع افراد و نیروها برقرار کرده است، نمی‌تواند در مورد سرنوشت او بی‌تفاوت باشد وگرنه با فشار فزایندۀ همفکران شیخ در داخل کشور روبرو می‌شود.
موضوع مهمتر اما واکنش سعودی‌هاست. آیا سعودی‌ها بعد از مدتی کوتاه او را آزاد می‌کنند؟ یا اینکه پرونده‌ای سنگین با ردیفی از اتهامات بخصوص اهانت به اماکن مقدس مکه و مدینه را برایش تدارک می‌بینند؟
سرنوشت شخصی شیخ به عنوان یک شهروند ایرانی البته موضوعی مهم است و قاعدتاً باید از تمام خدمات و حمایت‌های کنسولی برخوردار شود، اما حمایت سیاسی جمهوری‌اسلامی از او می‌تواند هزینه‌های سنگین سیاسی به دنبال داشته باشد، زیرا اولاً ادعاهای آقای قاسمیان علیه عربستان از سوی دستگاه‌های رسمی حکومت قابل دفاع نیست و حتی دفاع از حقوق شخصی او نیز احتمالاً چنان سعودی ها را برآشفته خواهد کرد که آن دستگاه‌ها به ناچار وادار به اعلام برائت صریح و رسمی از سخنان وی خواهند شد؛ امری که به نوبۀ خود صدای اعتراضِ طیف سیاسی همفکر شیخ در داخل را بلند می‌کند. ثانیاً دولت ایران اظهارنظر شیخ را در قالب "آزادی بیان" هم نمی‌تواند توجیه کند چرا که در قوانین داخلی جمهوری اسلامی نیز این نوع ادعاها علیه حکومت حتی از سوی شهروندان خودش نیز جرم‌انگاری شده و مجازات سنگین به دنبال دارد.
خلاصه، شیخ غلامرضا قاسمیان با اقدام عمدی یا سهوی خود، مشکلی پدید آورده که اگر اراده‌ای از طرف سعودی‌ها برای حل آن وجود نداشته باشد، می‌تواند عواقب وخیمی به بار آورد.
در هر صورت، آدم‌هایی با نوع گرایش مذهبی-سیاسی آقای قاسمیان برای خود و جامعه هزینۀ بی‌دلیل می‌تراشند و معمولاً آن را با عنوان "تکلیف شرعی" توجیه می‌کنند.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
اختلاف ترامپ و نتانیاهو چقدر جدی است؟

رسانه‌های آمریکایی و اسرائیلی این روزها سرشار از گزارش‌هایی است که از اختلافات عمیق بین دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو خبر می‌دهند. طبق این گزارش‌ها، ترامپ و نتانیاهو بر سر جنگ در نوارغزه به‌خصوص محتوای یک توافق احتمالی با ایران به‌شدت اختلاف‌نظر دارند و گفت‌وگوهای تلفنی آنها بعضاً داغ، چالشی و مجادله‌آمیز می‌شود. این در حالی است که وجود چنین اختلافاتی معمولاً مورد انکار منابع دولتی هر دوطرف قرار می‌گیرد و با اتکا به اظهارنظرهای رسمی نیز به‌سختی می‌توان مورد معناداری از آن به دست داد.
در اظهارنظرهای رسمی، سران دولت آمریکا به‌طور مرتب بر حمایت همه‌جانبه‌شان از اسرائیل تأکید می‌کنند و مقام‌های اسرائیلی نیز به‌نوبۀ خود حمایت دولت ترامپ از «دولت عبری» را بی‌سابقه و بیش از هر دولتی در طول تاریخ ایالات‌متحده اعلام می‌کنند. در این میان تنها اظهارات کریستی نوم، وزیر امنیت داخلی آمریکا شاید قابل تأویل به ‌نوعی اختلاف بین ترامپ و نتانیاهو باشد. او پس از سفر اخیرش به اسرائیل اعلام کرد که «پیام بسیار صریحی» را از جانب ترامپ به نتانیاهو منتقل کرده است.
درواقع این «پیام صریح» درخواست اکید ترامپ از نتانیاهو برای همراه و هم‌نظر شدن با او دربارۀ روند مذاکرات هسته‌ای با ایران و اهمیت اتحاد بین آنها بوده است. طبق گفتۀ خانم نوم، ترامپ به نتانیاهو اطمینان داده است که او «هرگز ایران هسته‌ای را نخواهد پذیرفت و اجازه نخواهد داد ایران به سلاح یا ظرفیت هسته‌ای دست یابد. آمریکا اطلاعات امنیتی درباره ایران را با اسرائیل به اشتراک می‌گذارد و این تبادل، پایۀ گفت‌وگوهای راهبردی آنهاست. رئیس‌جمهور آمریکا خواهان صلح است، اما صلحی که در آن ایران به توان هسته‌ای نرسد.او همچنین می‌خواهد نخست‌وزیر نتانیاهو با این سیاست هم‌مسیر و هماهنگ باشد.»
از فحوای کلام وزیر امنیت داخلی آمریکا چنین برداشت می‌شود که نتانیاهو از «پنهان‌کاری» تیم ترامپ در مذاکراتش با ایران نگران است و از آن بیم دارد که ترامپ بدون جلب‌نظر و رضایت اسرائیل، توافقنامه‌ای را با جمهوری اسلامی به امضاء برساند. ترامپ اما در «پیام صریح» خود به نتانیاهو به او اطمینان داده است که قصد پنهان کردن چیزی از اسرائیل یا «دور زدن» دولت آن را ندارد، بنابراین نتانیاهو نباید از روی ترس در روند مذاکرات خرابکاری کند......(ادامۀ یاداشت در لینک زیر)
@ahmadzeidabad
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-39482
جهنم‌سازی و عبادت بردگان!

به رغم انتقادها پروژۀ شبیه‌سازی جهنم در فومن افتتاح شد.
به نظرم بسیاری از افراد با انگیزه‌های مختلف علاقمندند این پروژۀ "حیرت‌انگیز و ترسناک" را از نزدیک ببیند و از این جهت، فومن در ماه‌های پیش رو، توریست زیادی جذب خواهد کرد!
جذب توریست در فومن قاعدتاً افرادی مشابه متولیان پروژۀ فوق را در دیگر شهرها به صرافت خواهد انداخت تا به تقلید از این کار برخیزند و با ساخت انواع و اقسام جهنم و دوزخ و پر و بال دادن هر چه بیشتر به جنبه‌های نمایشی و رعب‌آور آن به قصد جذب بیشتر مشتری، وارد رقابت با هم شوند!
بنابراین، بعد از مدتی نه چندان طولانی هر شهری صاحب یک یا چند جهنم و دوزخِ مخصوصِ به خود و بحث و مشاجره بر سر مشخصات ویژۀ هر یک از آنها مایۀ سرگرمی و نقل محفل جماعت‌های مختلف خواهد شد.
این وضعیت به تدریج توجه توریست‌های خارجی و همینطور رسانه‌های بین‌المللی را نیز برای تهیۀ گزارش جلب خواهد کرد و بدین وسیله جزئیاتِ مربوط به جهنم‌سازی در ایران در سراسر گیتی منتشر خواهد شد و اشتهاری خاص برای کشورمان ایجاد خواهد کرد!
واقعاً که موفقیت بزرگی است! مبارک باشد!
حالا اصلاً فرض کنیم همۀ این پروژه‌ها به مضحکه تبدیل نشود و چند نفری را هم از "عذاب جهنم" بترساند و اهل عبادت کند! عبادت از روی ترس و وحشت چه ارزشی دارد؟ مگر مولاعلی نگفته است: "گروهی به شوق بهشت خداوند را عبادت می‌کنند که این عبادت تاجران است. گروهی دیگر خدا را از ترس جهنم می‌پرستند که این عبادت بردگان است ولی جمعی خدا را سزاوار پرستش یافته‌اند که این عبادت آزادگان است."
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
چی می‌گه؟

دونالد ترامپ از احتمال توافق قریب‌الوقوع با ایران خبر داده اما توصیفی که از توافق به عمل آورده چنین است:
«اگر بتوانیم آن را با یک سند بسیار قوی حل کنیم، بسیار قوی با بازرسی‌ها و می‌دانید من به هیچ‌کس اعتماد ندارم. پس اعتماد در کار نیست می‌خواهم این سند آن‌قدر قوی باشد که بتوانیم بازرسان را وارد کنیم بتوانیم هرچه می‌خواهیم برداریم، هرچه می‌خواهیم منفجر کنیم اما کسی کشته نشود! می‌توانیم یک آزمایشگاه را منفجر کنیم، اما کسی در آن نباشد برخلاف حالتی که همه در آزمایشگاه باشند و آن را منفجر کنیم... دو راه برای انجام آن وجود دارد. من به آن‌ها (اسرائیل) گفتم. در حال حاضر انجام این کار (حمله به تاسیسات اتمی ایران) مناسب نیست؛ چون ما بسیار به یک راه‌حل نزدیک هستیم.»
یعنی واقعاً چنین توافقی در راه است؟ ترامپ با این زبان، همۀ ناظران و تحلیل‌گران را سر کار گذاشته است! دیگر اصلاً نمی‌توان معنای حرف‌های او را فهم کرد.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
از گناباد تا توافق هسته‌ای!

بعد از برنامه‌ریزی‌ها و تدارکات لازم برای برگزاری مراسم نکوداشت دکتر هادی خانیکی در شهر گناباد، اینک برگزارکنندگان از لغو مراسم خبر می‌دهند!
دلیل لغو مراسم، ظاهراً تجمع حدود صد نفر به عنوان "حزب‌اللهی" در مخالفت با نکوداشت دکتر خانیکی بوده است!
گناباد شهری باستانی در جنوب خراسان مرکزی با قنات‌های مشهور است. قنات قصبه به عنوان پرآب‌ترین قنات ایران، یادگار دوران هخامنشی با کاریزی به عمق صدها متر است. ناصر خسرو در سفرنامۀ معروف خود داستانی در مورد عمق عجیب قنات گناباد نقل کرده است. طبق شاهنامۀ حکیم ابوالقاسم فردوسی، جنگ 12 رخ در دشت بین گناباد و زیبد اتفاق افتاده است.
چو پیران سپاه از کنابد براند
به روز اندرون روشنایی نماند ...
ز زیبد همی تا کنابد سپاه
در و دشت از ایشان کبود و سیاه
گناباد مردمانی مسالمت‌جو و آرام و مهربان دارد. در چند ماهی که من در این شهر تبعید و در واقع مهمان مردم آنجا بودم، جز بردباری و رواداری و احترام و خوشرویی از مردم منطقه ندیدم. دکتر خانیکی برخاسته از روستای خانیک در جلگۀ ییلاقی شرق گناباد در دامنۀ براکوه است. به همین مناسبت جمعی از فرهیختگان گناباد به پاس کارنامۀ علمی و سیاسی آقای خانیکی در صدد برگزاری مراسمی برای نکوداشت او برآمده بودند که حالا لغو شده است.
گویا یکی از دلایل مخالفت جمع صد نفرۀ معترض به نکوداشت آقای خانیکی، ارتباط او با سازمان مجاهدین خلق در دهۀ 50 خورشیدی بوده است! اگر ارتباط با سازمان در دهه‌‌های 40 و 50 بخواهد "اتهام" تلقی شود در آن صورت، عموم روحانیون مبارز اعم از چپ و راست که بعد از انقلاب به قدرت رسیدند و همچنان بسیاری از آنها مناصب را در دست دارند، در موضع متهم می‌نشینند زیرا هیچ روحانی مبارزی در زمان پهلوی یافت نمی‌شود که در دوره‌ای، از سازمان مجاهدین آن برهه حمایت نکرده و یا کمکی در اختیارشان نگذاشته باشد!
مشکل اما این نوع بهانه‌تراشی‌های مضحک نیست. مشکل این است که صد نفر آدم معترض می‌توانند مانع برگزاری مراسمی شوند که حتی قرار بوده شماری از وزیران کابینه در آن سخنرانی کنند! پرسش این است که این آدم‌ها به کجا وصلند؟ این میزان از قدرت را از کجا به دست آورده‌اند؟ چرا نیروی انتظامی در مقابل آنان تسلیم است و به صرفِ اعتراض آنها، از "تأمین امنیت مراسم" اظهار ناتوانی می‌کند؟
از ابتدای حیات جمهوری‌اسلامی تا کنون همیشه یک عدۀ قلیل "برابرتر" از عموم شهروندان ایران بوده‌اند! تحت عنوان "حزب‌اللهی" هر گاه میل‌شان کشیده است خودشان تجمع برگزار کرده‌اند و در عین حال مانع برگزاری هر مراسم مجوزداری از سوی دیگران شده‌اند و یا آن را با اعمال خشونت به هم زده‌اند!
ظاهراً هر دولتی در مقابل این عدۀ قلیل عاجز و دست و پا بسته است. درست به همین دلیل به این نتیجه رسیده‌ام که امکان توافق با آمریکا بر سر مسئلۀ هسته‌ای حتی در صورت متوازن بودن آن منتفی است زیرا همین عدۀ قلیل مخالف آنند و برغم ظاهر اوضاع همچنان از قدرت به هم زدن آن برخوردارند!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
2025/05/31 04:30:00
Back to Top
HTML Embed Code: