فانوس
حال و هوای این مسجد فقط❤️🥲 با اون دیوارهای کاه گِلی،سقف چوبی و طاقچههای کوچیک و ... سادگیها همیشه به دل نزدیکترند @fanus9 | فانوس
در سالهایی خیلی دور، مردی از سرزمینی دور یعنی مراکش عازم سفر حج میشود. در آن دوران سفر حج به ویژه از سرزمینهای دوری مانند اندلس و مغرب تنها برای یک بار در عمر امکان پذیر بود و آن هم با سختیهای خاص خودش. مرد ناشناس داستان ما هم مدتهای مدید از خانواده و سرزمین خود دور میشود تا سفر عمر را انجام دهد: حج بیت الله...
مرد ناشناس پس از ماهها سفر سخت به بیت الله میرسد و مناسک را انجام میدهد، سپس در بازگشت از حج از یمن میگذرد و به شهر یا روستای کوچکی به نام تریم میرسد. شهری با جمعیت کمی از صالحان. مرد ناشناس در آن شهر چیزهایی از عبادت و زهد و سادگی و خلوص و راستی آن مردم میبیند که برایش عجیب بود. مرد ناشناس خودش از خانوادهای دیندار بود اما مردم آن شهر چیز دیگری بودند. مرد آنقدر شیفتهٔ مردم تریم میشود که مدتها آنجا میماند و از زهد و ایمان آنان بهره میبرد و سپس با کولهباری از خاطره و داستان و درس به سرزمین خودش برمیگردد.
از آن روز مرد ناشناس هر شب برای خانوادهاش از تریم میگفت. از شهری که مردمش از «اشراف» بودند و این اشراف در سیاق عربی با آن اشراف ما فرق میکند. اشراف به اصطلاح مردم ما همان «سید» است یعنی از نسل پیامبر صلی الله علیه وسلم. مردم تریم از نسل پیامبر بودند اما نه فقط این بلکه پیرو او بودند. صلی الله علیه وسلم.
پسر آن مرد ناشناس به شدت شیفتهٔ داستانهای پدر از «تریم» میشود. آن روستای صالحان برایش مدینهٔ فاضله بود. شهری دور در جایی که شبهایش روشن است و کل شب از مسجدش صدای ذکر و قرآن میآید و آدمهای عادیاش هم به حساب دیگران اولیاء الله هستند.
مرد ناشناس از دنیا رفت ولی پسر میدانست که پدرش خاطرات خود را نوشته است اما هرچه گشت آن خاطرات را پیدا نکرد و این بر غم او افزود. چگونه میتوانم خاطرهٔ پدر را به پسرانم بگویم؟ پس داستان شهر دور چه میشود؟
چون خاطرات پدر گم شده بود، راهی نبود جز آنکه پسر خود خاطره سازی کند. پسر تصمیمش را گرفت. حج و سپس شهر صالحان... پسر هم بار سفر را بست و راه مشرق را در پیش گرفت. حجاز و سپس یمن و من الان واقعا نمیتوانم خاطرات پسر را هم بنویسم. فقط همین را بگویم که تریم دقیقا همان بود که پدر برای آنان بازگو کرده بود... پسر بعد از بازگشت سفرنامه خود را نوشت. این سفرنامه بدون نام به ما رسیده است. سفر به شهر صالحان...
مرد ناشناس پس از ماهها سفر سخت به بیت الله میرسد و مناسک را انجام میدهد، سپس در بازگشت از حج از یمن میگذرد و به شهر یا روستای کوچکی به نام تریم میرسد. شهری با جمعیت کمی از صالحان. مرد ناشناس در آن شهر چیزهایی از عبادت و زهد و سادگی و خلوص و راستی آن مردم میبیند که برایش عجیب بود. مرد ناشناس خودش از خانوادهای دیندار بود اما مردم آن شهر چیز دیگری بودند. مرد آنقدر شیفتهٔ مردم تریم میشود که مدتها آنجا میماند و از زهد و ایمان آنان بهره میبرد و سپس با کولهباری از خاطره و داستان و درس به سرزمین خودش برمیگردد.
از آن روز مرد ناشناس هر شب برای خانوادهاش از تریم میگفت. از شهری که مردمش از «اشراف» بودند و این اشراف در سیاق عربی با آن اشراف ما فرق میکند. اشراف به اصطلاح مردم ما همان «سید» است یعنی از نسل پیامبر صلی الله علیه وسلم. مردم تریم از نسل پیامبر بودند اما نه فقط این بلکه پیرو او بودند. صلی الله علیه وسلم.
پسر آن مرد ناشناس به شدت شیفتهٔ داستانهای پدر از «تریم» میشود. آن روستای صالحان برایش مدینهٔ فاضله بود. شهری دور در جایی که شبهایش روشن است و کل شب از مسجدش صدای ذکر و قرآن میآید و آدمهای عادیاش هم به حساب دیگران اولیاء الله هستند.
مرد ناشناس از دنیا رفت ولی پسر میدانست که پدرش خاطرات خود را نوشته است اما هرچه گشت آن خاطرات را پیدا نکرد و این بر غم او افزود. چگونه میتوانم خاطرهٔ پدر را به پسرانم بگویم؟ پس داستان شهر دور چه میشود؟
چون خاطرات پدر گم شده بود، راهی نبود جز آنکه پسر خود خاطره سازی کند. پسر تصمیمش را گرفت. حج و سپس شهر صالحان... پسر هم بار سفر را بست و راه مشرق را در پیش گرفت. حجاز و سپس یمن و من الان واقعا نمیتوانم خاطرات پسر را هم بنویسم. فقط همین را بگویم که تریم دقیقا همان بود که پدر برای آنان بازگو کرده بود... پسر بعد از بازگشت سفرنامه خود را نوشت. این سفرنامه بدون نام به ما رسیده است. سفر به شهر صالحان...
عبدالله محمد
در سالهایی خیلی دور، مردی از سرزمینی دور یعنی مراکش عازم سفر حج میشود. در آن دوران سفر حج به ویژه از سرزمینهای دوری مانند اندلس و مغرب تنها برای یک بار در عمر امکان پذیر بود و آن هم با سختیهای خاص خودش. مرد ناشناس داستان ما هم مدتهای مدید از خانواده و…
اگر عربی میدانید این قسمت از «ویبقی الأثر» دربارهٔ همین سفرنامه است. برای من مانند بازگشت به نوجوانی بود.
https://www.youtube.com/watch?v=9rh9KtEnkzk&list=PLnpknmCXt_N4PXlRWakGIicZGSc_tQADr&index=3
https://www.youtube.com/watch?v=9rh9KtEnkzk&list=PLnpknmCXt_N4PXlRWakGIicZGSc_tQADr&index=3
YouTube
ويبقى الأثر 4 | 2. رحلة فريدة إلى قرية المؤمنين العابدين | محمد إلهامي
- ما هي تلك القرية الفريدة التي كثر فيها العباد والزهاد والعلماء؟ ومن هو الرحالة؟
- كيف يربي أهل هذه القرية أبناءهم؟ وما منهجهم في اختلاط أبنائهم بغيرهم؟
- قصة التوبة من شرب القهوة.. لماذا وكيف؟!
- إمام المسجد مات فجأة.. كيف انتخب الناس إماما لهم بعده؟
لمتابعة…
- كيف يربي أهل هذه القرية أبناءهم؟ وما منهجهم في اختلاط أبنائهم بغيرهم؟
- قصة التوبة من شرب القهوة.. لماذا وكيف؟!
- إمام المسجد مات فجأة.. كيف انتخب الناس إماما لهم بعده؟
لمتابعة…
Forwarded from زین الله
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
عید داریم؟ شادی خواهیم کرد؟ بله، عید داریم. هیچکس در دنیا حق ندارد عید را تعطیل کند. ما امتی هستیم که باید ادامه داشته باشیم و ادامه بدهیم. خدای نکرده اگر دیروز کشتاری رخ داده یا حتی امروز، همین امروز عید را برگزار خواهیم کرد و شادی خواهیم کرد و به جوانها میگوییم طبق شریعت شادی کنید و میگوییم مردم لباس نو بپوشند و شادی کنند و کودکان را به شهر بازی ببرند و میخوریم و مینوشیم. بهترین کارها در عید، پوشیدن لباس نو و خوردن غذای خوب و شادی و خوشحال کردن کودکان است. چون امت باید ادامه داشته باشد، باید به راهش ادامه دهد. این چیزی است که در دل هر کسی که علیه اسلام کینه دارد ترس خواهد افکند. خواهند گفت: این امت را ببینید! دارند کشته میشوند اما کودکانشان شادی میکنند! داستان اینها چیست؟ چون امت ما همین است. پیامبر ما صلی الله علیه وسلم از مکه هجرت کرده بود [از سرزمینش دور بود] و گاه علیه آنان کشتارهایی رخ میداد. در احد خیلیها کشته شدند. هفتاد صحابی از جمله سرور ما حمزه. روز عید میشود و پیامبر صلی الله علیه وسلم خطاب به صدیق یا به فاروق میگوید رهایشان کن ای ابوبکر که امروز عید است! و در روایتی دیگر میفرماید: «ای ابابکر، هر قومی عیدی دارند و این عید ماست». ما وقتی شادی میکنیم، از روی طاعت خداوند شادی میکنیم. عزیزان، ما باید رسالت عید را از سوی خداوند متعال اینگونه بفهمیم، پس باید شاد بود. عید ما عبادت است و باید در این عید شاد باشیم و کودکان را خوشحال کنیم و قدر این ارزش را که ضمن یک عبادت میآید بدانیم... باید کاملا وارد اسلام شویم، همانطور که الله سبحانه و تعالی امر کرده است.
- شیخ احمد الاسیر الحسینی
https://www.tgoop.com/akseMahtab
- شیخ احمد الاسیر الحسینی
https://www.tgoop.com/akseMahtab
1
عید همگی شما برادران و خواهران گرامی مبارک باشد. خداوند همهٔ ما را در آن عید ابدی هم نشین پیامبران و صالحان بگرداند. آمین.
عبدالله
عبدالله
18- سیاست نفس با خردمندان
عبدالله شیخ آبادی
🎧 ۱۸- خوانشی در کتاب الفصل بین النفس والعقل، اثر شیخ عبدالعزیز طریفی | سیاست نفس با خردمندان
📖 از صفحه ۹۵ تا ۹۷
#نفس_و_عقل
📋 مباحث مطرحشده:
نفس با عقل به مقدار علم و تجربه و ایمانش رفتار میکند و برای رسیدن به مرادش از روشهای پیچیدهتری استفاده میکند
00:00
نفس گاه به کار خوب راضی میشود اما در پی آن هدف دورتری را میخواهد
01:00
نفس شری که میخواهد را با خیر مخلوط میکند
02:00
عاقل دروازهٔ سود بردن از کسانی که حقی بر گردنش دارند را میبندد تا نفس از این راه وارد نشود
02:50
اهداف معنوی دنیوی مانند ستایش مردم بیشتر از مطامع و اهداف مادی دنیوی بر نفس اثر میگذارند
14:58
21:05
فهرست قسمتهای قبل
🎧 ۱۸- Хондане аз китоби «ал-Фасл байна-нафс вал-ақл», асари Шайх Абдулазиз Тарифӣ | Сиёсати нафс бо оқилон
📖 аз саҳифаи 95 то 97
#Нафс_ва_Ақл
📋 Мавзӯъҳои баррасишуда:
Нафс бо ақл мувофиқи донишу таҷриба ва имонаш рафтор мекунад ва барои расидан ба мақсадҳояш аз роҳҳои мураккабтар истифода мекунад
00:00
Нафс баъзан ба кори нек розӣ мешавад, аммо дар паси он ҳадафи дуртареро мехоҳад
01:00
Нафс шарре, ки мехоҳад, бо хайр омехта мекунад
02:00
Оқил роҳҳои суд бурдан аз касоне, ки ҳақе бар гарданаш доранд, мебандад, то нафс аз ҳамин роҳ ворид нашавад
02:50
Ҳадафҳои маънавии дунёвӣ, мисли таҳсини мардум, бештар аз тамаъу мақсадҳои моддии дунёвӣ ба нафс таъсир мерасонанд
14:58
21:05
Феҳристи қисматҳои қаблӣ: https://www.tgoop.com/akseMahtab/905
📖 از صفحه ۹۵ تا ۹۷
#نفس_و_عقل
📋 مباحث مطرحشده:
نفس با عقل به مقدار علم و تجربه و ایمانش رفتار میکند و برای رسیدن به مرادش از روشهای پیچیدهتری استفاده میکند
00:00
نفس گاه به کار خوب راضی میشود اما در پی آن هدف دورتری را میخواهد
01:00
نفس شری که میخواهد را با خیر مخلوط میکند
02:00
عاقل دروازهٔ سود بردن از کسانی که حقی بر گردنش دارند را میبندد تا نفس از این راه وارد نشود
02:50
اهداف معنوی دنیوی مانند ستایش مردم بیشتر از مطامع و اهداف مادی دنیوی بر نفس اثر میگذارند
14:58
21:05
فهرست قسمتهای قبل
🎧 ۱۸- Хондане аз китоби «ал-Фасл байна-нафс вал-ақл», асари Шайх Абдулазиз Тарифӣ | Сиёсати нафс бо оқилон
📖 аз саҳифаи 95 то 97
#Нафс_ва_Ақл
📋 Мавзӯъҳои баррасишуда:
Нафс бо ақл мувофиқи донишу таҷриба ва имонаш рафтор мекунад ва барои расидан ба мақсадҳояш аз роҳҳои мураккабтар истифода мекунад
00:00
Нафс баъзан ба кори нек розӣ мешавад, аммо дар паси он ҳадафи дуртареро мехоҳад
01:00
Нафс шарре, ки мехоҳад, бо хайр омехта мекунад
02:00
Оқил роҳҳои суд бурдан аз касоне, ки ҳақе бар гарданаш доранд, мебандад, то нафс аз ҳамин роҳ ворид нашавад
02:50
Ҳадафҳои маънавии дунёвӣ, мисли таҳсини мардум, бештар аз тамаъу мақсадҳои моддии дунёвӣ ба нафс таъсир мерасонанд
14:58
21:05
Феҳристи қисматҳои қаблӣ: https://www.tgoop.com/akseMahtab/905
اگر مصیبتهای امت ما را به سمت تزکیه و آموختن و تلاش نبرد، یک مصیبت دو مصیبت شده است.
اوکی تو ایران هم فقیر هست. باشه شما بدبختترین موجودات عالم هستید و در مسابقهٔ «کی وضعش بدتره» مدال طلا رو بردید. باشه تو بیچاره. ولی با اظهار ناراحتی از یک سال و نیم بمباران و قتل و کشتار عدهای بیگناه در همین نزدیکی، بدبختی تو بیشتر نمیشود. به خدا قسم من اگر از یکی دیگر حمایت کنم تورم تو یکی بالاتر نمیره. با این اعتراض بیفایدهت هم وضع تو بهتر نمیشه. تو ذاتا بدبخت هستی عزیزم و اصلا ربطی به حمایت کردن یا نکردن من ندارد. نمیخواهی ببینی؟ راهت رو بکش و رد شو. همنطور که جرات اعتراض به مسببین اصلی بدبختی خودت رو نداری از اعتراض بیفایده به یکی دیگر که اصلا کاری علیه تو نمیکند دست بکش. بیخیال شو! داری اشتباهی اعتراض میکنی بدبخت! (این بدبخت فحش نیست عزیزم، تاکیدی است بر گفتهٔ خودت که جز خودت بدبختی در این کرهٔ خاکی نمیبینی. بالاخره بالا رفتن قیمتها اگه برای تو باشه از کشته شدن زیر بمباران برای دیگران بدتره). آها با اعتراض بیخطر به امثال من دلت خنک میشه؟ رقصیدن و سر لخت کردن باعث سقوط رژیم نشد الان داری یه روش بیخطر مامانی دیگه رو آزمایش میکنی؟ باشه. چون تیمت گل خورده تلویزیون خونهت رو بشکن. پدرت کتکت زده؟ تو هم شیشهٔ خونهٔ همسایه رو بشکن و فرار کن. خودت رو تخلیه کن معترض بیخطر.
1
Forwarded from بینش
پیامدهای گفتمان مدنی.pdf
5.5 MB
📚 پیامدهای گفتمان مدنی
✍🏼 نویسنده: ابراهیم السکران
🔹 مترجم: واحد ترجمۀ بینش
📑 تعداد صفحه: ۶۳۰ صـ
🗞 ناشر: مرکز مطالعات اسلامی بینش و مؤسسۀ برهان
═══ ༻✿༺═══ •••
https://www.tgoop.com/bineshcc
✍🏼 نویسنده: ابراهیم السکران
🔹 مترجم: واحد ترجمۀ بینش
📑 تعداد صفحه: ۶۳۰ صـ
🗞 ناشر: مرکز مطالعات اسلامی بینش و مؤسسۀ برهان
═══ ༻✿༺═══ •••
https://www.tgoop.com/bineshcc
Forwarded from شَعائِر
عبدالله شیخ آبادی
@shaaer_is | شعائر
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from مرکز مطالعات متین
MatinPdf76.pdf
960.1 KB
سخنان محافظ (۸) اطاعت از پیامبر، از اطاعت خداوند نشأت میگیرد
📝 دکتر فهد العجلان
🔸ترجمه: عبدالله شیخ آبادی
نسخهٔ پیدیاف (مناسب موبایل)
📝 دکتر فهد العجلان
🔸ترجمه: عبدالله شیخ آبادی
نسخهٔ پیدیاف (مناسب موبایل)
1
در تایید حرفهای برادرم این را هم اضافه کنم.
شک دارم که شومنهایی مثل علی ضیا و دیگران برایشان زندگی مردم چندان مهم باشد. این دست آدمها برایشان موضوعاتی مهم است که «ویو خور» خوبی داشته باشد. پس زمینهٔ آهنگ غمگین هم بقیهٔ کار را کامل میکند. بقیه هم میگویند آخی چقدر این آدم به فکر فقراست. اما متوجه یک چیز شدهاید؟ این طرز سخن گفتن وقیحانه خطاب به پروردگار را میبینید؟ آیا آقای ضیا میتواند نصف همین وقاحت را مثلا دربارهٔ شخص اول مملکت داشته باشد؟ آیا میتواند همینطور دربارهٔ فلان مقام نظامی حرف بزند؟ قطعا خیر! سوالی که پیش میآید این است که واقعا قدر و منزلت پروردگار در میان این مردم کجاست؟ اگر ارادهٔ آزاد میخواهید خب پروردگار جهان را در اختیار شما گذاشته. هر چه ثروت طبیعی هم بخواهید هست. با این همه ثروت میشد چند برابر این جمعیت در رفاه باشند. بیایید و با فقر و بیعدالتی و با مسببانش مبارزه کنید! زندگی موقت دنیا برای همین است! از این طرف از سفرهٔ همین حکومت میخورید و از آن طرف ادای نگران و منتقد درمیاورید؟ اوکی بندباز هستید، میپذیریم، اما این کفرگویی و وقاحت دیگر برای چیست؟
﴿وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ...﴾
https://www.tgoop.com/Zeinoullah/1671
شک دارم که شومنهایی مثل علی ضیا و دیگران برایشان زندگی مردم چندان مهم باشد. این دست آدمها برایشان موضوعاتی مهم است که «ویو خور» خوبی داشته باشد. پس زمینهٔ آهنگ غمگین هم بقیهٔ کار را کامل میکند. بقیه هم میگویند آخی چقدر این آدم به فکر فقراست. اما متوجه یک چیز شدهاید؟ این طرز سخن گفتن وقیحانه خطاب به پروردگار را میبینید؟ آیا آقای ضیا میتواند نصف همین وقاحت را مثلا دربارهٔ شخص اول مملکت داشته باشد؟ آیا میتواند همینطور دربارهٔ فلان مقام نظامی حرف بزند؟ قطعا خیر! سوالی که پیش میآید این است که واقعا قدر و منزلت پروردگار در میان این مردم کجاست؟ اگر ارادهٔ آزاد میخواهید خب پروردگار جهان را در اختیار شما گذاشته. هر چه ثروت طبیعی هم بخواهید هست. با این همه ثروت میشد چند برابر این جمعیت در رفاه باشند. بیایید و با فقر و بیعدالتی و با مسببانش مبارزه کنید! زندگی موقت دنیا برای همین است! از این طرف از سفرهٔ همین حکومت میخورید و از آن طرف ادای نگران و منتقد درمیاورید؟ اوکی بندباز هستید، میپذیریم، اما این کفرگویی و وقاحت دیگر برای چیست؟
﴿وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ...﴾
https://www.tgoop.com/Zeinoullah/1671
Telegram
زین الله
❌ ️چرا خدا هوای فقرا رو نداره؟!
🌱 در اسلام، خداوند عادل و حکیم معرفی شده. عدالت خدا یعنی اینکه هیچکس را بیدلیل و ناعادلانه مجازات یا فقیر نمیکنه. حالا سؤال اینجاست: اگه خدا عادله، چرا بعضیها در فقر زندگی میکنن؟ آیا این بیعدالتیه؟ پاسخ در چند نکتهی…
🌱 در اسلام، خداوند عادل و حکیم معرفی شده. عدالت خدا یعنی اینکه هیچکس را بیدلیل و ناعادلانه مجازات یا فقیر نمیکنه. حالا سؤال اینجاست: اگه خدا عادله، چرا بعضیها در فقر زندگی میکنن؟ آیا این بیعدالتیه؟ پاسخ در چند نکتهی…
خانه را دوست داری چون بیرون را دوست نداری. خواب، بهشت است چون بیداری جهنم شده. خیلی از دوست داشتنهای دنیا برای رنج مقابل است نه برای آنکه آن دوست داشتنیها واقعا بهشت باشند.
به یکی گفتم بهشت شب ندارد، گفت: اما من شب را دوست دارم. گفتم چون روزمان زیبا نیست به شب پناه میبریم. پناهگاهها وقت جنگ دوست داشتنی میشوند نه آنکه واقعا زیبا باشند. اما تصور کن سرزمینی داشته باشی که خودت پادشاهش باشی. تصور کن جوانی ابدی را در سرزمین همیشه صبح! تو دیگر نه به فرار نیازی داری نه به پناه و نه به پناهگاه. آدم در پادشاهی خودش پناهنده نمیشود. آدم از خندهٔ زیر روشنی عرش و باغ همیشه سبز و دوستان همیشه مهربان که فرار نمیکند. وقتی زیر نور انس همه چیز خوب است چرا باید به سقفِ تنهایی پناه برد؟
وقتی میگویم همیشه صبح، همیشه جوان، یعنی هم خودت جوانی هم سرزمینت! وقتی میفرماید نه ترسی است نه غمی یعنی نه کنجی برای فرار لازم داری، نه شبی برای گریهای، زیر لحاف.
بله، تو از روزت خیر ندیدی که عاشق شب شدی و شب یک حالت ایستاست. شب، بیعملی است و اگر تحرکی هم باشد مانند منچ بازی کردن پناهجوهایی است که منتظر پایان بمباران هستند. همین است که در کودکی بیرون را دوست داشتیم و صبح جمعهها زودتر از همه بیدار میشدیم و به زور ما را به خانه برمیگرداندند و خواب و شب را دوست نداشتیم مگر برای ماجراجوییهای شبانهاش و کمین در حیاط خانه برای آنکه شاید امشب بالاخره بتوانی یک یوفو را از نزدیک ببینی. اما خواب؟
تا جهان جذاب بود، بیرون هم زیبا بود. رونق زندگی که رفت، عاشق شب و سکوتش شدی. غم و ترس و بیوفاییها تو را عاشق گوشه و کنج اتاق و شب و تاریکی و سکوت کرده. تو بیخیال لذت شدی و به بیدردی راضی شدی. تو شب را نمیخواهی، تو بیدردی میخواهی.
#بهشت_اندیشی
به یکی گفتم بهشت شب ندارد، گفت: اما من شب را دوست دارم. گفتم چون روزمان زیبا نیست به شب پناه میبریم. پناهگاهها وقت جنگ دوست داشتنی میشوند نه آنکه واقعا زیبا باشند. اما تصور کن سرزمینی داشته باشی که خودت پادشاهش باشی. تصور کن جوانی ابدی را در سرزمین همیشه صبح! تو دیگر نه به فرار نیازی داری نه به پناه و نه به پناهگاه. آدم در پادشاهی خودش پناهنده نمیشود. آدم از خندهٔ زیر روشنی عرش و باغ همیشه سبز و دوستان همیشه مهربان که فرار نمیکند. وقتی زیر نور انس همه چیز خوب است چرا باید به سقفِ تنهایی پناه برد؟
وقتی میگویم همیشه صبح، همیشه جوان، یعنی هم خودت جوانی هم سرزمینت! وقتی میفرماید نه ترسی است نه غمی یعنی نه کنجی برای فرار لازم داری، نه شبی برای گریهای، زیر لحاف.
بله، تو از روزت خیر ندیدی که عاشق شب شدی و شب یک حالت ایستاست. شب، بیعملی است و اگر تحرکی هم باشد مانند منچ بازی کردن پناهجوهایی است که منتظر پایان بمباران هستند. همین است که در کودکی بیرون را دوست داشتیم و صبح جمعهها زودتر از همه بیدار میشدیم و به زور ما را به خانه برمیگرداندند و خواب و شب را دوست نداشتیم مگر برای ماجراجوییهای شبانهاش و کمین در حیاط خانه برای آنکه شاید امشب بالاخره بتوانی یک یوفو را از نزدیک ببینی. اما خواب؟
تا جهان جذاب بود، بیرون هم زیبا بود. رونق زندگی که رفت، عاشق شب و سکوتش شدی. غم و ترس و بیوفاییها تو را عاشق گوشه و کنج اتاق و شب و تاریکی و سکوت کرده. تو بیخیال لذت شدی و به بیدردی راضی شدی. تو شب را نمیخواهی، تو بیدردی میخواهی.
#بهشت_اندیشی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این ویدیوی تبلیغاتی ایکس باکس - سامسونگ را دیوید فینچر ساخته که به این فضای تاریک در فیلمهایش مشهور است.
کلیپ از نظر من خیلی ترسناک بود و تعجب میکنم که برای تبلیغ سرگرمی از چنین فضا و ایدهٔ وحشتآوری استفاده شده. اما این ایده در عین ترسناک بودن بیراه نیست. اگر هدف زندگی داخل خود زندگی باشد ما کار میکنیم که بعدش خوش بگذرانیم دیگر...
این ایده که زندگی دنیا به تنهایی چیزی جز خوش گذراندن و سرگرم شدن و فخر فروشی و لذت نیست: ﴿وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌۖ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ﴾ [انعام: ۳۲] (زندگی دنیا [چیزی] جز بازیچه و سرگرمی نیست؛ و قطعاً سرای آخرت برای کسانی که پروا پیشه میکنند بهتر است).
برگردیم به این کلیپ... یک موش در خانهای تاریک با بیمیلی از خواب بیدار می شود. موش، گربه دارد. موش کمی ورزش میکند و با رخوت از خانه بیرون میرود تا به سیلی از موشهای دیگر بپیوندد که در متروی شلوغ به محل کارشان میروند تا کاری را که فقط برای درآمدش انجام میدهند شروع کنند. در مترو تک و توک انسان پیدا میشود؛ آنهایی که با موبایلهای خود گیم میزنند.
محیط کار کسل کننده است... یک کار بیشوق خسته کننده تا ساعت ۶ بعد از ظهر... تازه وقت آزادی فرا رسیده... در مترو برخی از موشها انسان شدهاند. همانهایی که وارد محیط خودشان شدهاند، وارد حباب شخصی سرگرمی!
برعکس رخوت رفتن به محل کار، بازگشت شاد است و پرنشاط. دیدن موشهایی که دارند انسان میشوند و دارند بازی میکنند بر شور بازگشت به خانه میافزاید! و بالاخره خانه! شب شده، شب بهشت دنیاست! شب، کار نیست و وقتش برای ماست. با روشن شدن تلویزیون و آمدن لوگوی «ایکس باکس» بر روی صفحه، موش هم دیگر انسان شده. «انسان درون را بیدار کن»! موش بیچاره... وقت تو شده، یعنی دقیقا همان وقتی که سرگرم میشوی و انسان درونت آشکار میشود.
فقط هم گیم نیست، سریال و شو و خیلی چیزهای دیگر هست. مهم این است که شب باشد و ما موش نباشیم. سرگرم باشیم.
کلیپ از نظر من خیلی ترسناک بود و تعجب میکنم که برای تبلیغ سرگرمی از چنین فضا و ایدهٔ وحشتآوری استفاده شده. اما این ایده در عین ترسناک بودن بیراه نیست. اگر هدف زندگی داخل خود زندگی باشد ما کار میکنیم که بعدش خوش بگذرانیم دیگر...
این ایده که زندگی دنیا به تنهایی چیزی جز خوش گذراندن و سرگرم شدن و فخر فروشی و لذت نیست: ﴿وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌۖ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ﴾ [انعام: ۳۲] (زندگی دنیا [چیزی] جز بازیچه و سرگرمی نیست؛ و قطعاً سرای آخرت برای کسانی که پروا پیشه میکنند بهتر است).
برگردیم به این کلیپ... یک موش در خانهای تاریک با بیمیلی از خواب بیدار می شود. موش، گربه دارد. موش کمی ورزش میکند و با رخوت از خانه بیرون میرود تا به سیلی از موشهای دیگر بپیوندد که در متروی شلوغ به محل کارشان میروند تا کاری را که فقط برای درآمدش انجام میدهند شروع کنند. در مترو تک و توک انسان پیدا میشود؛ آنهایی که با موبایلهای خود گیم میزنند.
محیط کار کسل کننده است... یک کار بیشوق خسته کننده تا ساعت ۶ بعد از ظهر... تازه وقت آزادی فرا رسیده... در مترو برخی از موشها انسان شدهاند. همانهایی که وارد محیط خودشان شدهاند، وارد حباب شخصی سرگرمی!
برعکس رخوت رفتن به محل کار، بازگشت شاد است و پرنشاط. دیدن موشهایی که دارند انسان میشوند و دارند بازی میکنند بر شور بازگشت به خانه میافزاید! و بالاخره خانه! شب شده، شب بهشت دنیاست! شب، کار نیست و وقتش برای ماست. با روشن شدن تلویزیون و آمدن لوگوی «ایکس باکس» بر روی صفحه، موش هم دیگر انسان شده. «انسان درون را بیدار کن»! موش بیچاره... وقت تو شده، یعنی دقیقا همان وقتی که سرگرم میشوی و انسان درونت آشکار میشود.
فقط هم گیم نیست، سریال و شو و خیلی چیزهای دیگر هست. مهم این است که شب باشد و ما موش نباشیم. سرگرم باشیم.
1
خانم بدریه الخراشی در آغاز جوانی در یک تصادف رانندگی دچار عارضهٔ نخاعی شد و توانایی راه رفتن را از دست داد اما این سبب نشد که از طلب علم و خدمت به آن دست بکشد.
دکتر خالد السبت میگوید ایشان بسیاری از دروس صوتی وی را با دست روی کاغذ پیاده کردند از جمله دو کتاب بزرگ «العذب النمیر في مجالس الشنقیطي للتفسیر» (۷ جلد) و سلسلهٔ اعمال القلوب (دو جلد) را پیادهسازی و آمادهٔ چاپ کردند.
شیخ خالد السبت میگوید: به ایشان گفتیم که نیازمند تایپ این آثار با کامپیوتر هستیم. خانم الخراشی هم برای این هدف استفاده از کامپیوتر را آموخت. ایشان سال ۱۴۳۹ هجری قمری دیده از جهان فرو بست. رحمهما الله.
(به نقل از حساب کاربری فیصل العلی)
دویست سال دیگر ما در این دنیا نیستیم و در جهان دیگری در گرو اعمالمان خواهیم بود. آن هنگام فرقی ندارد که در این زندگی کوتاه ثروتمند بودیم یا دستتنگ، سالم بودیم یا معلول و بیمار، یتیم بودیم یا سایهٔ پدر و مادر بالای سرمان بود... همه چیز در برابر یک حقیقت ساده رنگ میبازد: اعمالمان و نیتمان چه بود. اما شما این خواهر را ببینید. چقدر انسان باید توفیق داشته باشد که اجر کارهای دیگران را ببرد - ان شاء الله - بیآنکه از اجر آنان کم شود؟ و باز ببینید که بهانه آوردن چه ساده است، اما عذر داشتن چه دشوار.
دکتر خالد السبت میگوید ایشان بسیاری از دروس صوتی وی را با دست روی کاغذ پیاده کردند از جمله دو کتاب بزرگ «العذب النمیر في مجالس الشنقیطي للتفسیر» (۷ جلد) و سلسلهٔ اعمال القلوب (دو جلد) را پیادهسازی و آمادهٔ چاپ کردند.
شیخ خالد السبت میگوید: به ایشان گفتیم که نیازمند تایپ این آثار با کامپیوتر هستیم. خانم الخراشی هم برای این هدف استفاده از کامپیوتر را آموخت. ایشان سال ۱۴۳۹ هجری قمری دیده از جهان فرو بست. رحمهما الله.
(به نقل از حساب کاربری فیصل العلی)
دویست سال دیگر ما در این دنیا نیستیم و در جهان دیگری در گرو اعمالمان خواهیم بود. آن هنگام فرقی ندارد که در این زندگی کوتاه ثروتمند بودیم یا دستتنگ، سالم بودیم یا معلول و بیمار، یتیم بودیم یا سایهٔ پدر و مادر بالای سرمان بود... همه چیز در برابر یک حقیقت ساده رنگ میبازد: اعمالمان و نیتمان چه بود. اما شما این خواهر را ببینید. چقدر انسان باید توفیق داشته باشد که اجر کارهای دیگران را ببرد - ان شاء الله - بیآنکه از اجر آنان کم شود؟ و باز ببینید که بهانه آوردن چه ساده است، اما عذر داشتن چه دشوار.
1