Telegram Web
تبعید اختیاری.pdf
7.5 MB
تبعید اختیاری | چگونه با کمال میل، از میدان عمل کنار کشیدیم
تهیه شده توسط: پروژه‌هایم

پروژه‌هایم | My Project
قهرمانانه‌ترین حالتی که خودم را در آن تصور می‌کردم این بود که پس از عمری تلاش با کلی زخم در بدن، در هنگام مرگ بگویم: شاهد باشید که من از پروردگارم خشنودم، شاهد باشید که جز زیبایی ندیدم.

اما اگر قهرمانی حاصل نشد چه؟ نمی‌شود حداقل خشنود بود؟ یا خشنودی هم بخشی از قهرمانی است؟ نمی‌شد مانند مردم عادی که تی‌شرت قهرمان خود را می‌پوشند، حداقل ادای قهرمان بودن را در می‌آوردم؟ نمی‌شد همین الان می‌گفتم: ایها الناس، شاهد باشید که جز زیبایی ندیدم...
1
چرا باید برای دیدار ماه، شمع برد؟ مگر ما ماه را برای روشنایی‌اش نمی‌خواهیم؟

چون ماه باید بداند تو خواهان نوری. عبور از تاریکی باید با خواستن نور همراه باشد و آنکه نور می‌خواهد در حد توان، روشنی فراهم می‌کند.

ماه را نمی‌شود با تاریکی به دست آورد. با بنزین نمی‌شود به استقبال گل رفت. هر چیزی جنسی دارد و راه رسیدن به آن هم از همان جنس است، پس اگه خواهان باغی باید باغبان باشی، یا حداقل ردی از سبزی بر لباست باشد.

با تاریکی به پیشواز ماه نرو. حتی اگر از ظلمت رنج می‌بری شمعی ببر که بگویی من از جنس تو هستم. آن سبزی روی لباس و آن شمعی که در دست داری، بذر سبزی و روشنی بیشتر است. نشان از حسن نیت است.
2
خداوند را برای نعمت همین روزهای عادی شاکر باش. برای همین روزهای «خسته کننده» که هیچ چیز هیجان انگیزی در آن رخ نداده است.

- یک زندانی پس از آزادی
بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیکم. من در این کانال محتوای خاصی تولید نمی‌کنم و بیشتر ویدیوها و شاید کتاب‌هایی که پسندیده‌ام یا آن را مفید دیده‌ام اینجا می‌گذارم که شما هم اگر خواستید از آن استفاده کنید. این می‌تواند برای دوستانی که به دنبال محتوا برای ترجمه هستند هم مفید باشد. محتوایی که می‌گذارم غالبا به زبان عربی است و یک پیشنهاد است و طبیعتا دوستانی که عربی می‌دانند مخاطب آن هستند. البته ویدیوها ممکن است زیرنویس انگلیسی هم داشته باشد یا بتوان با ابزار آن را به فارسی زیرنویس کرد. شاید توضیح کوچکی دربارهٔ آن محتوا دادم و شاید هم همینطور گذاشتم. اینجا نظم خاصی هم ندارد و هر وقت چیزی را پسندیدم فایل اصلی و لینک یوتیوب آن را قرار می‌دهم.

https://www.tgoop.com/PishnahadhayeMan

عبدالله
Forwarded from شَعائِر
⭐️ با تاریکی به‌پیشواز ماه نرو.
⭐️ عبدالله شیخ آبادی

@shaaer_is | شعائر
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مراقب عادت کردن‌ها باش. وقتی به کار اشتباه و آدم اشتباه عادت کردی دیگر مهم نیست که چقدر آن عادت و آن آدم و آن مکان مضر است. تو دلتنگ همان مضر خواهی شد و کار عقل با دلِ تنگ، سخت است.

جایی خواندم که سختی ترک سیگار بیش از آنکه به دلیل نیکوتین باشد به دلیل دشواری ترک عادت است. انسان عاشق فضای کشیدن سیگار شده. مجموعی از بیرون آوردن پاکت و روشن کردن فندک و بوی اول سوختن توتون تازه و آن حس، آن هوا و حتی تصویری که از خودت در حال فرو بردن دود می‌بینی.

حتی آدم‌های مضر هم می‌توانند وابسته‌ات کنند. کافی است کلید نفس تو را داشته باشند. کافی است برایت تصویری بسازند تا آن تصویر بعدا در تنهایی به سراغت بیاید و بدانی دلت تنگ شده. برای همین آن‌هایی که صبر اول را تحمل می‌کنند غنیمت پایان را به دست می‌آورند. کار اشتباه اما اولش آسان است و آخرش صبر اجباری. صبر پایان بی‌فایده است. (طور: ۱۶)
بچه بودیم یکی از اقوام کنار سفره بود. به مادرم گفت پس من نماز بخونم راحت شم بیام (چنین چیزی بود دقیق یادم نیست). مادرم گفت: خودت رو از نماز راحت نکن.

منظور مادر را دقیقا ندانستم تا آنکه در سنت خواندم که رسول الله ﷺ فرمودند: «اگر نماز اقامه شد در حالی که شام حاضر بود، ابتدا شام بخورید» (متفق علیه). روایت شده که غذای ابن عمر رضی الله عنهما را می‌آوردند و در همان حال اقامه گفته می‌شد، پس به نماز جماعت نمی‌رفت تا آنکه از خوردن فارغ شود. برعکس آنچه به نظر می‌رسد این به دلیل مهمتر بودن نماز است.

دلیلش هم ساده است. انسان خود را برای آنچه بیشتر دوست دارد، آسوده می‌کند و خود را از کارهایی که دوست ندارد راحت می‌کند. مثلا کسی که دوست دارد شب را پای دیدن فوتبال بنشیند اول هر کاری که دارد را انجام می‌دهد تا برای فوتبال دیدن راحت باشد. این را مقایسه کنید با شستن ظرف. اینجا هم چون نماز مهمتر است باید دل را از هرگونه مشغولیت پاک کرد.

حالا سوال این است: خود را برای نماز آسوده می‌کنیم یا از نماز؟
ور پی بوبکر خواهی رفت بعد از مصطفا
پای بر دندان مار و دست بر دینار کو؟

- سنایی
3
عبدالله محمد
ور پی بوبکر خواهی رفت بعد از مصطفا پای بر دندان مار و دست بر دینار کو؟ - سنایی
چون کمال و جمال او بشناخت
همهٔ خویش در رهش درباخت

دین چو شمعی و مصطفی جانش
جان بوبکر بود پروانه‌اش

به خلافت چو دست بیرون کرد
رودهٔ اهل ردّه را خون کرد (۱)

خرد خویش را ز روی نیاز
قبلهٔ راز کرد و جای نماز

سال و مه بوده در مرافقتش
جان فدا کرده در موافقتش

صدق او میزبان ایمان بود
مصطفی هرچه خواست، او آن بود

ملک افتاده را به پای آورد
ملت رفته باز جای آورد (۲)

چون جدا خواست شد زکوة و نماز (۳)
بهم آورد هر دوان را باز

برگرفت او به قوّت ایمان
شرک و شک را ز کسوت ایمان

- سنایی

(۱) اشاره به سرکوب مرتدان توسط سیدنا ابوبکر صدیق و دیگر اصحاب.

(۲) اشاره به رفع خطر ارتداد و سرکوب پیامبران دروغین پس از آنکه بیشتر جزیره العرب پس از وفات پیامبر ﷺ از دین برگشتند.

(۳) اشاره به سخن سیدنا ابوبکر صدیق که «والله لأقاتلن من فرق بين الصلاة والزكاة» (به الله سوگند با آنکه نماز و زکات را از هم جدا سازد خواهم جنگید).
1
پاسخ سنایی به امثال این رافضی:

چشم ایمان جمال او بیند
کور کی چهرهٔ نکو بیند

ای ندانسته حدق بوبکری
تو چه دانش ز صدق بوبکری

جان پر کبر و عقل پر مکرت
کی نماید جمال بوبکرت


تو بدین چشم مختصر بینش
چون توانی بدیدن آن دینش

چشم بوبکر بین ز دین خیزد
نه ز مکر و هوا و کین خیزد

کرد بوبکر کار بوبکری
تو نه مرد عیار بوبکری

رافضی را محلّ آن نبود
وانچه او ظن برد چنان نبود

تو نه مرد علی و عبّاسی
مصلحت را ز جهل نشناسی

کانکه ابلیس‌وار تن بیند
همه را همچو خویشتن بیند

او چه داند که تابش جان چیست
چه شناسد که درد ایمان چیست

متن کامل:
https://ganjoor.net/sanaee/hadighe/hdgh03/sh20
2
د. حامد الإدريسي
الحكم على الأفكار لا يكون بتاريخ إنتاجها، فهي ليست مواد غذائية
تو کهنه‌اندیش هستی!

«حکم بر درستی افکار نباید بر اساس تاریخ تولید آن باشد. افکار، مواد غذایی نیستند».

- حامد ادریسی
عبدالله محمد pinned «بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیکم. من در این کانال محتوای خاصی تولید نمی‌کنم و بیشتر ویدیوها و شاید کتاب‌هایی که پسندیده‌ام یا آن را مفید دیده‌ام اینجا می‌گذارم که شما هم اگر خواستید از آن استفاده کنید. این می‌تواند برای دوستانی که به دنبال محتوا برای ترجمه…»
چگونه می‌خواهی بنویسی در حالی که دیگر چیزی نمی‌خوانی؟

و خوب گوش دادن را نمی‌دانی،

و سعی نمی‌کنی رموز معرفت را بگشایی،

خواندن، سوختِ چراغ توست،

ای گیر افتاده در تاریکیِ اعتماد به خود!

- قاسم حداد

https://www.tgoop.com/Al_shehri89/2265
Forwarded from عبدالله محمد
مانند آدمی که پشت کوهی بهشتی دیده، یا نه، لشکری دیده در حال حمله به شهر و از شوق یا از هَول آن مَشهَد تا شهر دویده و چون وقت کافی برای قانع کردن آن همه آدم نیست به سمت کسی رفته که برای قانع کردنش وقت زیادی لازم نیست چون دوستیِ طولانیِ گذشته هر فرصت کمی را جبران می‌کند، زمان طولانی و صِدقِ دوستی... آن دوست قدیمیِ صادقِ صمیمی را «ابوبکر» می‌نامم. برای زندگی‌هایتان ابوبکر داشته باشید دوستان من. همیشه فرصت زیادی برای اثبات نیست.
عبدالله محمد
مانند آدمی که پشت کوهی بهشتی دیده، یا نه، لشکری دیده در حال حمله به شهر و از شوق یا از هَول آن مَشهَد تا شهر دویده و چون وقت کافی برای قانع کردن آن همه آدم نیست به سمت کسی رفته که برای قانع کردنش وقت زیادی لازم نیست چون دوستیِ طولانیِ گذشته هر فرصت کمی را…
در عربی صَدیق (دوست) و صِدق (راستی) هم ریشه هستند. اثبات صدق نیت برای دوست واقعی سخت نیست. صِدّیق از این رو به مقام صدیقیت رسید که شک در کارش نبود. اینکه می‌گویند انسان معاصر پرسشگر است حرف دقیقی نیست. شما تصور نکنید که در زمان گذشته هر کسی چیزی می‌گفت فوری حرفش را باور می‌کردند یا مردم در دوران‌های گذشته شک در کارشان نبوده است.* بسیاری از کسانی که در مکه اسلام آورده بودند وقتی پیامبر صلی الله علیه وسلم از اسراء بازگشت، به محض شنیدن این واقعه از دین برگشتند! کفار قریش هم این فرصت را برای تمسخر مناسب دیدند و اتفاقا عده‌ای از آنها فورا به نزد صدیق آمدند چون گمان می‌کردند ایمان صدیق این یکی را دیگر تاب نخواهد آورد. اما صدیق حرفی زد که قاعده است: «اگر چنین گفته راست گفته است!» گفتند: یعنی باور می‌کنی که شبانه به بیت المقدس رفته و پیش از آنکه صبح شود بازگشته است؟ صدیق فرمود: «آری، من او را دربارهٔ چیزی دورتر (بعیدتر) از این راستگو می‌شمارم. من او را دربارهٔ خبر آسمان که صبحگاه و شامگاه می‌آورد تصدیق می‌کنم». (به روایت حاکم و بیهقی در دلائل النبوة. نگا: السلسلة الصحیحة: ۳۰۶) و این شد که ابوبکر، لقب «صِدّیق» گرفت. و صدیقیت مقامی است پایین‌تر از پیامبران و بالاتر از شهدا.

به قاعده‌ای که ابوبکر گفت دقت کن! وقتی تو در امری بزرگتر مرا باور داری چر در جزئیات می‌لنگی؟ چه چیز بالاتر از خود پیامبری؟ آمدن وحی از آسمان عجیب‌تر است یا اینکه آن پیامبر به اذن خداوند یک شبه به شهری در همین نزدیکی برود و برگردد؟ عده‌ای در پذیرش وحی و پیامبری مشکلی ندارند اما در جزئیات اخبار و احکامی که در همان وحی آمده چنان بحث می‌کنند که قریشیان با ابوبکر صدیق...

* شک محض فضیلت نیست. اما این تصور که مردم در دوران‌های گذشته زودباور بودند و انسان معاصر ناگهان پرسشگر شده حرف درستی نیست. بماند که خرافه در دوران ما کم نیست. تفاوتش این است که پرسش‌ها به سمت دیگری هدایت شده و عرصه‌هایی هم از پرسشگری خالی شده است.
دربارهٔ نگاه جنسی غرب به اسلام و پیشینهٔ نصرانی- استشراقی آن
تو در حقیقت از دیگران نمی‌ترسی، تو از درد خودت می‌ترسی و این درد یک احساس درونی است. یعنی در پایان همه چیز به رویارویی ما با احساسات خودمان برمی‌گردد. برای همین کسانی که تسلیم ترس خود شده‌اند، ترس برایشان تبدیل به یک حالت ماندگار شده است. اما زخم خورده‌ای که به میدان برگشته و پس از شکست نخست، پیروز شده، ترس در درون وی به عنوان تجربهٔ نهایی قلمداد نمی‌شود. بنابراین هرگز اجازه نده که داستانت با درد محض به پایان برسد چون آن احساس پایانی ماندگار خواهد شد.

اگر یک محلهٔ یک شهر را به عنوان نمونه در نظر بگیریم، همهٔ اهالی آن محله با یک واقعیت بیرونی طرف هستند اما همه با این واقعیت به یک شکل برخورد نمی‌کنند، چون درون‌ها متفاوت است. اینکه دل پادشاه بدن است برای همین است که تحمل و شجاعت دل‌ها یکی نیست و شجاعت در هر موقعیتی یک نام دارد. مثلا جایی شجاعت نام باز کردن سر صحبت با کسی است که از تو دلخور است اما تو شجاعت تحمل رفتار احتمالی سرد او را داری. یا مثلا سخاوت نام دیگر شجاعت در موقعیت بخشش مال است. و همهٔ این‌ها در پایان به صبر برمی‌گردد.

من قبلا گفتم که ما در قرآن به طور مستقیم نمی‌بینیم که جایی «شجاعان» ستایش شده باشند، اما امر به صبر و ستایش صابران را داریم، چون صبر به معنای ساده یعنی تحمل احساسات سخت به هنگام انجام کار درست یا حبس نفس از بی‌قراری. کسی شجاعت پیشه می‌کند که ترس رویارویی با درد شجاعت را تحمل می‌کند، صبر می‌کند. شما هر ویژگی مثبتی را همین الان در ذهن خود تصور کنید و ببینید چگونه در پایان به نوعی صبر منتهی می‌شود. همین صبر باعث می‌شود که پایان داستان، دردِ محض نباشد. زخم در کنار درخشش موفقیت دیده نمی‌شود و اگر هم دیده شود بخشی از خود آن پیروزی قلمداد می‌شود و بلکه زخم، پیروزی را حماسی‌تر جلوه می‌دهد.
شماره شبا:
IR580600460701119905425001

شمارهٔ کارت:
6063-7370-0530-7598

به نام مؤسسهٔ خیریهٔ محسنین زاهدان
ارسال کمک از طریق سایت انجمن خیریه و خدمات اجتماعی بندرعباس:

https://www.anjomanbnd.ir/pay?project_id=68#read-more

شماره حساب:

0109868282006

شماره کارت:

۶۰۳۷۹۹۸۸۰۰۲۴۹۵۵۸

شماره شبا

IR540170000000109868282006

به نام انجمن خیریه و خدمات اجتماعی بندرعباس
2025/08/24 14:29:26
Back to Top
HTML Embed Code: