عبدالله محمد
ارسال کمک از طریق سایت انجمن خیریه و خدمات اجتماعی بندرعباس: https://www.anjomanbnd.ir/pay?project_id=68#read-more شماره حساب: 0109868282006 شماره کارت: ۶۰۳۷۹۹۸۸۰۰۲۴۹۵۵۸ شماره شبا IR540170000000109868282006 به نام انجمن خیریه و خدمات اجتماعی بندرعباس
دوستان عزیز و گرامی، اگر قصد دارید به عزیزانی که در حادثهٔ غم انگیز بندرعباس آسیب دیدهاند کمک کنید، این دو مؤسسه از انجمنهای خیریهٔ خوشنام و با سابقهٔ اهل سنت هستند. جزاکم الله خیرا.
Forwarded from شَعائِر
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مرکز مطالعات متین
شکنندگی روانی (۷) چرا ما ضعیفتر و شکنندهتر شدهایم؟
▪️فصل پنجم: دیگران را قضاوت نکن!
▪️فصل پنجم: دیگران را قضاوت نکن!
خواندن این سلسله مقالات (شکنندگی روانی | چرا ما ضعیفتر و شکنندهتر شدهایم؟) را به شدت توصیه میکنم. امیدوارم بتوانیم آثار بیشتری از اسماعیل عرفه را به فارسی ترجمه کنیم.
Forwarded from برهان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
*توزیع نان در خانیونس*
با لطف خداوند و بههمت اهل سنت ایران، نان میان خانوادههای آواره در منطقه مواصی خانیونس توزیع شد.
برای این کار، دو کیسه آرد به مبلغ ۵۰۰ دلار تهیه شد و بابت پخت هر کیسه ۳۰ دلار پرداخت گردید؛ در مجموع ۵۶۰ دلار برای آرد و هزینه پخت صرف شد.
همچنین ۲۵ دلار نیز بابت حملونقل و بستهبندی پرداخت شد.
خداوند از همگی قبول فرماید و به تلاشها برکت دهد.
با لطف خداوند و بههمت اهل سنت ایران، نان میان خانوادههای آواره در منطقه مواصی خانیونس توزیع شد.
برای این کار، دو کیسه آرد به مبلغ ۵۰۰ دلار تهیه شد و بابت پخت هر کیسه ۳۰ دلار پرداخت گردید؛ در مجموع ۵۶۰ دلار برای آرد و هزینه پخت صرف شد.
همچنین ۲۵ دلار نیز بابت حملونقل و بستهبندی پرداخت شد.
خداوند از همگی قبول فرماید و به تلاشها برکت دهد.
برهان
*توزیع نان در خانیونس* با لطف خداوند و بههمت اهل سنت ایران، نان میان خانوادههای آواره در منطقه مواصی خانیونس توزیع شد. برای این کار، دو کیسه آرد به مبلغ ۵۰۰ دلار تهیه شد و بابت پخت هر کیسه ۳۰ دلار پرداخت گردید؛ در مجموع ۵۶۰ دلار برای آرد و هزینه پخت صرف…
متاسفانه به دلیل محاصره غذایی بیرحمانه دولت یهودی قیمت یک کیسه آرد در غزه از این هم بیشتر شده و به ششصد دلار رسیده است.
خوب بودن همیشه پاسخ به ندایی از درون نیست، بلکه ایجاد نیاز به تغییر با پذیرش یک پیام بیرونی هم هست. همیشه درون خود بخود آگاه نمیشود یا گاه این آگاهی خیلی دیر حاصل میشود، بلکه بیشتر وقتها یک عامل بیرونی جرقهٔ خوب بودن میشود. عوامل بیدار کنندهٔ بیرونی «ظاهرا» مهربان نیستند. کسی درد دوست ندارد اما شاید همان درد هشدار نجات دهنده باشد. بیشتر مردم نصیحت دوست ندارند و... آتش نشانان هنگام ورود در نمیزنند و شاید سلام هم نکنند. اما اگر در داستان تغییرات خوب دقت کنی معمولا یک عامل بیرونی شروع آن تغییر بوده است.
عبدالله محمد
خوب بودن همیشه پاسخ به ندایی از درون نیست، بلکه ایجاد نیاز به تغییر با پذیرش یک پیام بیرونی هم هست. همیشه درون خود بخود آگاه نمیشود یا گاه این آگاهی خیلی دیر حاصل میشود، بلکه بیشتر وقتها یک عامل بیرونی جرقهٔ خوب بودن میشود. عوامل بیدار کنندهٔ بیرونی «ظاهرا»…
انسانها نه مورچهاند که نیازمند نظم و هماهنگی کمونیستی باشند و نه درخت تنهای وسط صحرا. انسانها بخشی از یک رابطهٔ کوچک نزدیک (خانواده و دوستان نزدیک) و بخشی از یک رابطهٔ بزرگ دور (جامعه) هستند. حتی تنهاترین انسان هم حداقل نیازمند یک رابطهٔ نزدیک است و حتی همان یک رابطه هم بخشی از فردیت او را خنثی میکند.
عبدالله محمد
انسانها نه مورچهاند که نیازمند نظم و هماهنگی کمونیستی باشند و نه درخت تنهای وسط صحرا. انسانها بخشی از یک رابطهٔ کوچک نزدیک (خانواده و دوستان نزدیک) و بخشی از یک رابطهٔ بزرگ دور (جامعه) هستند. حتی تنهاترین انسان هم حداقل نیازمند یک رابطهٔ نزدیک است و حتی…
برای خود زندگی کردن اشتباه بزرگی است. انسان ناگزیر نیازمند رسیدگی، محبت و توجه دیگری است و برای این توجه باید بخشی از زندگیاش را برای دیگران تلاش کند. از این رو انسان در حالت طبیعی هم محبت میخواهد هم محبت میکند. دیگران جهنم نیستند، جهنم صدای درون انسان تنهاست.
اخیرا نشر هرمس انتشار کتابهایی که با هوش مصنوعی ترجمه شدهاند را آغاز کرده است. این متن آقای علاء دربارهٔ این مسئله را خواندم. اتفاقا اخیرا در فکر ترجمهٔ یک کتاب سیصد صفحهای توسط هوش مصنوعی بودم. ترجمهٔ هوش مصنوعی خوب است، البته [فعلا] در صورتی که یک مترجم آن را بازخوانی و با متن اصلی مطابقت دهد. من هم قصد دارم این کتاب را با هوش مصنوعی ترجمه کنم و خودم تحت عنوان بازبین - و نه مترجم - آن را منتشر کنم. ما ترجمه را از زمانی شروع کردیم که هنوز گوگل وجود نداشت و با همهٔ این تغییرات کنار آمدیم و از همهٔ این امکانات هم استفاده کردیم و شخصا همیشه دید خوبی به این ابزار داشتم. امیدوارم این تجربه هم مفید شود و باعث شود در زمان کمتر، کارهای بیشتر و باکیفیتتری انجام دهیم.
پ ن: آن اوایل که گوگل هنوز جا نیفتاده بود و ویکیپدیا هم وجود نداشت در پی یافتن شرح حال مختصر یک فیلسوف آلمانی و همچنین نحوهٔ نگارش فارسی آن کارم به یک روزنامه کاغذی افتاد و نام آن فیلسوف و نگارش فارسی آن را آنجا یافتم که البته همان هم شانسی بود. یادش بخیر. چقدر الان کارها آسان شده. باز ما نسلی هستیم که همیشه تایپ کردیم. نسل قلم به دست چقدر کارشان دشوار بوده. استفاده کنیم دوستان من...
پ ن: آن اوایل که گوگل هنوز جا نیفتاده بود و ویکیپدیا هم وجود نداشت در پی یافتن شرح حال مختصر یک فیلسوف آلمانی و همچنین نحوهٔ نگارش فارسی آن کارم به یک روزنامه کاغذی افتاد و نام آن فیلسوف و نگارش فارسی آن را آنجا یافتم که البته همان هم شانسی بود. یادش بخیر. چقدر الان کارها آسان شده. باز ما نسلی هستیم که همیشه تایپ کردیم. نسل قلم به دست چقدر کارشان دشوار بوده. استفاده کنیم دوستان من...
Telegram
Zoomit | زومیت
نشر هرمس از کتابهای ترجمه شده توسط هوش مصنوعی رونمایی کرد
🔴 مهدی فیروزان، رئیس هیئتمدیره نشر هرمس، در نشست رونمایی از در این نشر گفت:
در طول تاریخ فناوریهای متعددی پدید آمده است. آیا همه این فناوریها مصون از خطرات بودهاند؟ خیر؛ ولی به میزانی که…
🔴 مهدی فیروزان، رئیس هیئتمدیره نشر هرمس، در نشست رونمایی از در این نشر گفت:
در طول تاریخ فناوریهای متعددی پدید آمده است. آیا همه این فناوریها مصون از خطرات بودهاند؟ خیر؛ ولی به میزانی که…
این جالب است که، غالبا آدمهایی باعث تغییر میشوند که میدانند کی و چقدر کوتاه بیایند. آنان میدانند کجا آتش درون را با پوششی از لطف پنهان کنند. در فرایند تغییر، آنچه مهم است مهار شوق است، بیآنکه سرد شود. لطف مصلح از سرمای دل نیست.
عدهای مسخرهاش میکردند که «گذشتهٔ چندان خوبی نداشته» و الان اینطور دیندار شده و مردم را نصیحت میکند، ولی او دقیقا برای جبران همان گذشته تلاش میکرد.
همنشینی با کسانی که از نظر علم و اخلاق و ایمان از تو پایینتر هستند تاثیر بدی دارد مگر آنکه قصد تو نصیحت و تاثیرگذاری باشد. منظورم از همنشینی فقط دوستی و رفت و آمد نیست، حتی دنبال کردن افراد کم مایه یا کم علم هم اینطور است.
مثلا من مدتی چند یوتیوبر را دنبال میکردم که محتوای «باحال» مثلا دینی ارائه میدادند. یکی از آنها چند بار اشتباهات بدی مرتکب شد و هر بار برای رفع و رجوع آن اشتباه مجبور شد در قسمت بعدی عذرخواهی کند یا توجیه بتراشد. این کارها آنقدر تکرار شد که یک بار همینطوری نفسم به من گفت: ببین این آدم با دنبال کنندهٔ میلیونی اینطور راحت اشتباه میکند و آب از آب تکان نمیخورد. تو چرا میترسی؟ تو که از این دیگر بیسوادتر نیستی! یکی دو دقیقه در همین «حس خوب» به سر میبردم. حس خوبی که ناشی از علم خودم نبود، بلکه حاصل جهل و خرابکاری دیگری بود! ناگهان متوجه شدم چقدر این تلبیس خطرناک است! چه چیز باعث شد اینقدر خیالم راحت شود؟ دنبال کردن یک کمسواد! دیدن این کمسوادان باعث میشود سطح انتظارات تو از خودت پایین بیاید. آدمی که هشتاد دارد، اگر همنشین صد شود هشتاد خود را کم میبیند و کسی که پنجاه دارد، اگر همنشین سی شود خودش را بالا میبیند.
اما میدانید مشکل از کجاست؟ معمولا کم سوادها، کمبود سوادشان را با چیزهای سرگرمکننده جبران میکنند. ترویج «با حال» بودن و «کول بازی» و این سبک شخصیتها هم به این نگاه سطحی کمک کرده و صبر و حوصلهٔ ملت - حتی دینداران - کم شده است. نمیگویم محتوای درستِ جذاب نداریم اما قطعا چنین محتوایی کم است. از سوی دیگر همواره «لغو» و «ابتذال» سرگرم کنندهتر از محتوای جدی است، حتی اگر آن جدیت خیلی زیبا ارائه شده باشد.
مثلا من مدتی چند یوتیوبر را دنبال میکردم که محتوای «باحال» مثلا دینی ارائه میدادند. یکی از آنها چند بار اشتباهات بدی مرتکب شد و هر بار برای رفع و رجوع آن اشتباه مجبور شد در قسمت بعدی عذرخواهی کند یا توجیه بتراشد. این کارها آنقدر تکرار شد که یک بار همینطوری نفسم به من گفت: ببین این آدم با دنبال کنندهٔ میلیونی اینطور راحت اشتباه میکند و آب از آب تکان نمیخورد. تو چرا میترسی؟ تو که از این دیگر بیسوادتر نیستی! یکی دو دقیقه در همین «حس خوب» به سر میبردم. حس خوبی که ناشی از علم خودم نبود، بلکه حاصل جهل و خرابکاری دیگری بود! ناگهان متوجه شدم چقدر این تلبیس خطرناک است! چه چیز باعث شد اینقدر خیالم راحت شود؟ دنبال کردن یک کمسواد! دیدن این کمسوادان باعث میشود سطح انتظارات تو از خودت پایین بیاید. آدمی که هشتاد دارد، اگر همنشین صد شود هشتاد خود را کم میبیند و کسی که پنجاه دارد، اگر همنشین سی شود خودش را بالا میبیند.
اما میدانید مشکل از کجاست؟ معمولا کم سوادها، کمبود سوادشان را با چیزهای سرگرمکننده جبران میکنند. ترویج «با حال» بودن و «کول بازی» و این سبک شخصیتها هم به این نگاه سطحی کمک کرده و صبر و حوصلهٔ ملت - حتی دینداران - کم شده است. نمیگویم محتوای درستِ جذاب نداریم اما قطعا چنین محتوایی کم است. از سوی دیگر همواره «لغو» و «ابتذال» سرگرم کنندهتر از محتوای جدی است، حتی اگر آن جدیت خیلی زیبا ارائه شده باشد.
ابری بر سر 💭
خلاصه که اگر کلامتان را دیگری استفاده کرد آسان بگیرید و اگر از کلام دیگری استفاده میکنید سختگیر باشید.
از این حرف برادرمان میتوانیم قاعده بسازیم. مثلا دربارهٔ نصیحت: اگر ناصح هستی تلاش کن به بهترین شکل نصیحت کنی و اگر منصوح هستی، نصیحت را بپذیر حتی اگر به بهترین شکل ارائه نشده باشد. در بسیاری مسائل توصیهٔ ما به دو طرف ماجرا متفاوت است، اما انسان از آنجایی که در پی دفاع از خود است بیشتر به وظایف دیگران توجه میکند تا وظیفهٔ خود.
فکر کنم قبلا درباره توهم قابل کنترل بودن زندگی گفتم. این توهم باعث شده حتی ملاکهای افراد برای انتخاب شریک زندگی به شدت نامعقول و ایدهآل شود. شخص تصور میکند که انتخاب کاملا به دست اوست و او میتواند تا ابد در پی بهترین گزینه باشد اما غافل از اینکه علم ما به شدت محدود است و تازه تواناییهای ما از علم ما هم محدودتر است و در پایان وقتی کلی فرصت از دست رفت و سن بالا رفت و موقعیتها کم، به چیزی راضی خواهند شد که حتی از حد معمول هم پایینتر است، چه رسد به ایدهآل.
توهم قابل کنترل بودن و قابل انتخاب بودن همه چیز از کجا آمده؟ جای بحث دارد. اما به نظرم همان ذهنیت «قسمت» که قدیمیها به آن اعتقاد داشتند خیلی بهتر از این توهم «انتخاب» است. انتخابهای خیلی راحتتر و به دور از وسواس و خشنود بودن و ساختن زندگی به جای آنکه همه چیز را به انتخاب بسپاریم. قدیمیها خیلی چیزها را در حین زندگی میآموختند اما در دوران ما مردم فکر میکنند باید اول همه چیز آماده باشد و سپس وارد عرصه شوند. قبول دارم که برخی مهارتها را باید قبل از ورود به عرصه آموخت، اما این تصور که همه چیز همان اول باید «پرفکت» باشد خطرناک است. آسان بگیرید دوستان من و بدانید که هرچقدر برنامه بریزید، همه چیز قابل کنترل و برنامه ریزی نیست.
توهم قابل کنترل بودن و قابل انتخاب بودن همه چیز از کجا آمده؟ جای بحث دارد. اما به نظرم همان ذهنیت «قسمت» که قدیمیها به آن اعتقاد داشتند خیلی بهتر از این توهم «انتخاب» است. انتخابهای خیلی راحتتر و به دور از وسواس و خشنود بودن و ساختن زندگی به جای آنکه همه چیز را به انتخاب بسپاریم. قدیمیها خیلی چیزها را در حین زندگی میآموختند اما در دوران ما مردم فکر میکنند باید اول همه چیز آماده باشد و سپس وارد عرصه شوند. قبول دارم که برخی مهارتها را باید قبل از ورود به عرصه آموخت، اما این تصور که همه چیز همان اول باید «پرفکت» باشد خطرناک است. آسان بگیرید دوستان من و بدانید که هرچقدر برنامه بریزید، همه چیز قابل کنترل و برنامه ریزی نیست.