عبدالله محمد
این توصیف روش انگلیسیها خیلی درس در خودش دارد. آیا میشود از دشمن هم چیزهایی آموخت و در عین حال آلوده نشد؟
منظورم این است که اگر به هشت درجه خشونت نیاز باشد، از نه درجه خشونت پرهیز شود و اگر میشود گرهی را با دست باز کرد کار به دندان نکشد. هر تلاشی که بیش از نیاز باشد نوعی هدررفت نیرو است؛ نیرویی که میشد در جای دیگر از آن استفاده کرد. بماند که خطر واقع شدن در ظلم هم وجود دارد. غالب نشدن احساسات - مخصوصا خشم - بر عمل خیلی مهم است. وقت و انرژی محدود است.
Forwarded from عبدالله محمد (abdollah Mohammad)
در هر مرحلهای که باشی، حواست از همان کارهایی پرت میشود که تواناییاش را داری. پس در حقیقت درد از ناتوانی نیست، از نخواستن است.
آدمی که باری را مدتی طولانی بر دوش داشته، متوجه سنگینیاش نمیشود مگر زمانی که آن را بر زمین بگذارد. قطع تلاش است که تلاش را برای ما بزرگ و سنگین جلوه میدهد. استراحتِ اهل تلاش، تلاشِ تنبلهاست.
مرکز مطالعات متین
هر که خواهان لذت و ماندگاری لذت است و دل به زندگیِ خوش بسته، باید لذت دنیا را پلی سازد تا او را به لذت آخرت برساند؛ بدینگونه که از آن بهره گیرد تا دلش را برای خواست خداوند و عبادت او آزاد سازد. پس از [لذتهای حلال دنیا] بهره برد، اما نه برای هوسرانی و شهوت،…
میبینی که چگونه هم نعمت و رفاه، و هم محرومیت و محدودیت، برای انسانی که نیتش خدا و خانهٔ آخرت است خیر است و عامل توفیق؟ راه، قصد کسی را میکند که قصد راه کند.
Forwarded from Pezhvaak | پژواک
21- .روشهای غلبه بر طبایع وشهوات نفس
عبدالله شیخ آبادی
🎧 ۲۱- خوانشی در کتاب الفصل بین النفس والعقل، اثر شیخ عبدالعزیز طریفی | ابزار غلبه بر طبایع و شهوات نفس
📖 از صفحه ۱۱۴ تا ۱۲۷
#نفس_و_عقل
📋 مباحث مطرحشده:
فهرست قسمتهای قبل
🎧 21- Хондане дар китоби «الفصل بین النفس والعقل», асари Шайх Абдулазиз Тарифӣ | Абзори ғолиб омадан бар табоъ ва шаҳавоти нафс
📖 аз саҳифаи 114 то 127
#нафс_ва_ақл
📋 Мавзӯъҳои матраҳшуда:
Феҳристи қисматҳои қаблӣ
📖 از صفحه ۱۱۴ تا ۱۲۷
#نفس_و_عقل
📋 مباحث مطرحشده:
ارزش یک شهوت برای نفس به اندازهٔ سختی به دست آوردن آن است - برخی از شهوتهای نفس مورد عفو است زیرا توجه به جزئیات ممکن است به وسواس بینجامد - وسایل غلبه بر طبایع و شهوتهای نفس - اول: ایمان - تاثیر ایمان بر نفس قویتر از تاثیر علم و تجربه است - قویترین انسان در تعامل با نفس کسی است که علم و ایمان را یکجا کرده باشد - دوم: علم و تجربه - مشکل عقل از کم بودن علم و تجربه است - علم اگر در خدمت نفس باشد، نفس خطرناکتر میشود - سوم: طبع نفسی که برعکس شهوت باشد - چهارم: درگیری شهوتها با یکدیگر - سیاست عقل در برابر نفس هنگام تنازع شهوتها - پنجم: موازنهگری عقل در برابر نفس هنگام شوق بسیار نفس - ملاحظهٔ قدرت شوق نفسی و ملاحظهٔ طولانی بودن راه - شناخت طبع نفس و اثر آن در موازهٔ عقل با نفس مشتاق - سیاست نفس در برابر ستایش و نکوهش
فهرست قسمتهای قبل
🎧 21- Хондане дар китоби «الفصل بین النفس والعقل», асари Шайх Абдулазиз Тарифӣ | Абзори ғолиб омадан бар табоъ ва шаҳавоти нафс
📖 аз саҳифаи 114 то 127
#нафс_ва_ақл
📋 Мавзӯъҳои матраҳшуда:
Арзиши ҳар шаҳват барои нафс ба андозаи сахтии ба даст овардани он аст
Бархе аз шаҳавоти нафс мавриди афв қарор мегиранд, зеро таваҷҷуҳ ба ҷузъиёт метавонад ба васваса барад
Воситаҳои ғолиб омадан бар табоъ ва шаҳавоти нафс:
Имон – таъсири имон бар нафс қавитар аз таъсири илм ва таҷриба аст
Қавитарин инсон дар муомила бо нафс касест, ки илм ва имонро якҷо дошта бошад
Илм ва таҷриба – мушкили ақл аз камии илм ва таҷриба аст
Агар илм дар хидмати нафс бошад, нафс хатарноктар мешавад
Табъи нафсе, ки баръакси шаҳват бошад
Даргирии шаҳватҳо бо ҳамдигар
Сиёсати ақл дар баробари нафс ҳангоми танозуъи шаҳватҳо
Мувозинагарии ақл дар баробари нафс ҳангоми шиддати шӯқи нафс
Мулоҳизаи қуввати шӯқи нафсӣ ва мулоҳизаи тулонии будани роҳ
Шинохти табъи нафс ва асари он дар мувозинаи ақл бо нафси муштоқ
Сиёсати нафс дар баробари ситоиш ва накӯҳиш
Феҳристи қисматҳои қаблӣ
حتی آبروی تو هم ملک تو نیست که هرگاه بخواهی خودت را رسوا کنی، چه رسد به جان. آنچه تو آبرویش مینامی در واقع «ستر الهی» است. پوشش پروردگار است. لطف اوست که تو را نگه داشته، رسوایت نکرده، تو را از اعتبار نینداخته، محبت و بزرگداشت تو را از دل دیگران برنداشته... این لطف اوست تا برگردی. اصلا تو بگو هدیهٔ خداوند است. این هم نوعی خودکشی است که تو ستر او را برداری. خودکشی زندگان است. زنده به گور کردن خود است. پس، بر معصومیت خود - زنده زنده - خاک نریز. هدیهٔ او را بپذیر و از او تشکر کن و بدان که تشکر این ستر، توبه است، درستکاری خلوت است. مواضع گناهت را به یاد بسپار و همانجا کاری نیک انجام بده که کسی جز او نداند. او بزرگوار است، هدیه هم میپذیرد، اگرچه بینیاز است.
Telegram
عبدالله
میدانید، بعضی وقتها آدمها پیش از آنکه بمیرند دفن میشوند. یکی از بدترین مواردش بیآبرو شدن آدمهاست. نه اینکه به دروغ بیآبرو شوند، آنکه اصلا حرفش را هم نزنید... حتی اینکه کسی را برای کار بدی که در لحظهی ضعف انجامش داده رسوا کنند.
بیآبرو کردن آدمها…
بیآبرو کردن آدمها…
Forwarded from شَعائِر
@shaaer_is | شعائر
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from ریشه 🇵🇸
📙 فضایل بیت المقدس و شام
https://rishe.in/product/4057/
کتاب مختصری که پیش روی شماست کتابیست دربارۀ فضایل شام و بیتالمقدس که آن را با شوق به سوی آن دیار مقدس و سرزمین مبارک مینویسم. از خداوند متعال میخواهم که من و دوستانم را از فاتحان آن دیار و یاران حق در آنجا قرار دهد و نااهلان و گمراهانی که در آنجا طغیان و فساد کردهاند را بهسختی عذاب دهد؛ کسانی از جمله یهودیان اشغالگر و باطنیان گمراه که در حق بندگان مؤمن جنایت میکنند و آنان را بهسختی عذاب میدهند. ما منتظر وعدۀ خداوند و خبر پیامبرش در مورد آنان هستیم.
هدف این کتاب برشمردن تمامی فضایل وارد شده دربارۀ شام نیست بلکه جمعآوری بخشی از آنها با تفسیر و توضیح است. در این کتاب به روش علمی حدیثی توجه کردهام و از احادیث صحیح و حسن استفاده کردهام، هرچند برخی احادیث ضعیف را نیز با بیان ضعف آنها آوردهام.
📚 راههای ثبت سفارش:
🌐 وبسایت: Rishe.in
📱 اپلیکیشن اندروید: http://Rishe.in/app/app.apk
📞 واتساپ: wa.me/987191003981
🆔 تلگرام: www.tgoop.com/Rishe_in
https://rishe.in/product/4057/
با خرید هر نسخه از این کتاب، ما همۀ 40 هزار تومان را به مردم غزه کمک میکنیم.
کتاب مختصری که پیش روی شماست کتابیست دربارۀ فضایل شام و بیتالمقدس که آن را با شوق به سوی آن دیار مقدس و سرزمین مبارک مینویسم. از خداوند متعال میخواهم که من و دوستانم را از فاتحان آن دیار و یاران حق در آنجا قرار دهد و نااهلان و گمراهانی که در آنجا طغیان و فساد کردهاند را بهسختی عذاب دهد؛ کسانی از جمله یهودیان اشغالگر و باطنیان گمراه که در حق بندگان مؤمن جنایت میکنند و آنان را بهسختی عذاب میدهند. ما منتظر وعدۀ خداوند و خبر پیامبرش در مورد آنان هستیم.
هدف این کتاب برشمردن تمامی فضایل وارد شده دربارۀ شام نیست بلکه جمعآوری بخشی از آنها با تفسیر و توضیح است. در این کتاب به روش علمی حدیثی توجه کردهام و از احادیث صحیح و حسن استفاده کردهام، هرچند برخی احادیث ضعیف را نیز با بیان ضعف آنها آوردهام.
📚 راههای ثبت سفارش:
🌐 وبسایت: Rishe.in
📱 اپلیکیشن اندروید: http://Rishe.in/app/app.apk
📞 واتساپ: wa.me/987191003981
🆔 تلگرام: www.tgoop.com/Rishe_in
آنکه نزدیکِ جان است، همهٔ جهان است. کوه هم که دور شود، کوچک میشود. ببین چه چیزهایی و چه کسانی به تو نزدیکند. جهان تو همانها هستند.
6
عبدالله محمد
گفتند: چرا اینقدر آرامی؟ گفت: چون پرندهٔ خوشبختی روی دوشم نشسته. نمیخواهم بپرد. پرسیدند: چه شد که روی دوش تو نشست؟ گفت: آرام بودم. آرام بودم که نشست...
رفتار شما پس از پیروزی، شبیه به رفتارتان پیش از پیروزی است. در واقع، پیش از رسیدن، شبیه به کسانی خواهید شد که رسیدهاند. پیروزها از قبل انتخاب شدهاند، انتخاب کردهاند.
2
Forwarded from صبغت الله عاکف هروی
کانال احتمالی بنده
همهٔ عزیزان به اشتراک بگذارید!
چون مالکیت این کانال نیز، با همان اکانت حذفشده بود؛ احتمال میرود حذف شود، لطفا عزیزان به کانال احتمالی وارد شوند:
https://www.tgoop.com/sebghatullah_akef_heravi
همهٔ عزیزان به اشتراک بگذارید!
چون مالکیت این کانال نیز، با همان اکانت حذفشده بود؛ احتمال میرود حذف شود، لطفا عزیزان به کانال احتمالی وارد شوند:
https://www.tgoop.com/sebghatullah_akef_heravi
Telegram
صبغت الله عاکف هروی (احتمالی)
کانال احتمالی صبغت الله عاکف هروی
دنیا باور شاد بودن را از آدم میگیرد. آن وقت است که یک لکهٔ نور، یک پرندهٔ کوچک، یک طیف رنگارنگ یا یک آدم خوب، بار همهٔ امیدت را به دوش میکشد. نقطهٔ ثقل تحمل تو میشود بین آن همه بیتفاوتی، سکوت، همهمهٔ نامفهوم و مرگ رنگ. تختهپارهای میشود تا به ساحل شادیهای بزرگ بعدی برسی.
میدانم برای خیلی از شما دنیا آنقدر خاکستری است که آن یک نقطهٔ رنگارنگ را پشت سر هم چک میکنید. چک میکنی که ببینی آیا این واقعی است؟ نکند توهم رنگ از خاکستری است؟ نکند تاریکی دارد بازی نور میکند؟ اما آن همه نگاه پیدرپی به آن نور، بالاخره کار خودش را میکند. امید بزرگ تو از همینجا شروع میشود. آن لکهنور، خورشید میشود.
میدانم برای خیلی از شما دنیا آنقدر خاکستری است که آن یک نقطهٔ رنگارنگ را پشت سر هم چک میکنید. چک میکنی که ببینی آیا این واقعی است؟ نکند توهم رنگ از خاکستری است؟ نکند تاریکی دارد بازی نور میکند؟ اما آن همه نگاه پیدرپی به آن نور، بالاخره کار خودش را میکند. امید بزرگ تو از همینجا شروع میشود. آن لکهنور، خورشید میشود.
6
تواضع در برابر غم دیگران
عبدالله شیخ آبادی
تواضع در برابر غم دیگران | چرا پذیرش اینکه «من بدبختترین آدم عالم نیستم» فضیلت است؟
Фурӯтанӣ дар муқобили ғами дигарон | Чаро пазируфтани ин ки «ман бадбахттарин одам дар олам нестам» фазилат аст?
Фурӯтанӣ дар муқобили ғами дигарон | Чаро пазируфтани ин ки «ман бадбахттарин одам дар олам нестам» фазилат аст?
4
وقتی از امارات برگشتم برای زندگی به سیریک نقل مکان کردم. اولین بار بود که با چالشهای زندگی در محیط شهرهای کوچک و روستاها مواجه شده بودم. در این محیطها همه همدیگر را میشناسند و هر رفتار شما به شدت در حافظهٔ جمع حک میشود. یکی از معضلاتی که با آن روبرو بودم مواجهه با مرگ بود. مرگ در روستا و شهرهای کوچک، داستان خودش را دارد. مثلا پختن غذای برای شاید چند روز و شلوغ بودن خانهٔ متوفی تا مدتها و... از آنجایی که این موارد تبدیل به رسم شده برچیدنش هم کار سادهای نیست و اصلا خود خانوادهٔ میت برای حفظ نام و آبروی خانواده حاضر نیستند از این کارها دست بکشند.
حالا در برابر چنین موضوعی باید چه برخوردی کرد؟ نمیشود که برای گفتن تسلیت به خانهٔ مردم نرفت، به ویژه که این مورد برای مردم این شهرها مهم است و چه بسا نرفتن شما باعث کدورت و بدفهمی شود. تصمیم گرفتم وقتهایی برای گفتن تسلیت بروم که وقت غذا نباشد تا مجبور نشوم از آن غذا بخورم. البته از نظر شرعی خود آن غذا حرام نیست ولی دیدن اینکه فلانی (به قول آنها شیخ) دارد در این امر مشارکت میکند نوعی تایید این کار است. مشکل ما با ایجاد هزینه برای خانوادهٔ درگذشته است و همچنین خلاف سنت بودن این کار بود و قصدمان برچیده شدن این هزینهها. نمیشود خودت بروی و آن غذا را بخوری و بعدا بگویی برای میت غذا درست نکنید. اما چند بار به دلایلی در وقت نامناسب به خانهٔ متوفی رفتم و این باعث شد در تله بیفتم. خب چکار کنم؟ تصمیم گرفتم غذا نخورم و گوشهای بنشینم. از عواقب این کار هم میترسیدم ولی دیگر راهی نبود. اما چیزی که باعث تعجب من شد این بود که با واکنش بدی مواجه نشدم. چرا؟
فهمیدم که قبل از من یکی از ملاهای سنتی آن منطقه هم از خوردن غذایی که برای میت پخته میشود خودداری میکرد و این دیگر برای مردم جا افتاده بود. ایشان هرجا میرفت وقت غذا گوشهای مینشست و مردم هم دیگر این را پذیرفته بودند و وقتی من این کار را کردم انگار برایشان عادی بود. شنیدم که یکی میگفت این هم مثل «ملا بِراهیم» نمیخوره. این عجیب بود چون معمولا اینطور جاها ملاهای سنتی در برابر نهی از این هزینهها مقاومت میکردند و حتی بعضیها با گرفتن پول برای فاتحه و این دست کارها گذران زندگی میکردند. اما ملا براهیم فرق داشت. او زندگی زاهدانهای داشت و از مردم بینیاز بود.
این ملا بِراهیم از ملاهای قدیمی و به اصطلاح سنتی شهر بود. از آنهایی که سالها پیش برای آموزش قرآن و برخی مقدمات به جزیرهٔ قشم رفته بود و به اصطلاح عالم سطح بالا نبود ولی به شدت مورد احترام مردم بود. انسانی واقعا زاهد، متواضع، با اخلاق و البته اهل عبادت. صدای قرآن خواندن ملا براهیم بعد از نماز صبح در حیاط خانهاش بخشی از صبح آن آن روستا بود، مانند صدای پرندگان.
خلاصه که این مورد را ملا بِراهیم قبلا حل کرده بود و به اصطلاح جاده صاف کن ما شده بود. چند مثال دیگر از این جادهصاف کردنها توسط برخی از علما به یاد دارم که شاید بعدها تعریف کردم. جایگاه اولینها همیشه خاص است. ملا براهیم سال گذشته از دنیا رفت. رحمه الله.
حالا در برابر چنین موضوعی باید چه برخوردی کرد؟ نمیشود که برای گفتن تسلیت به خانهٔ مردم نرفت، به ویژه که این مورد برای مردم این شهرها مهم است و چه بسا نرفتن شما باعث کدورت و بدفهمی شود. تصمیم گرفتم وقتهایی برای گفتن تسلیت بروم که وقت غذا نباشد تا مجبور نشوم از آن غذا بخورم. البته از نظر شرعی خود آن غذا حرام نیست ولی دیدن اینکه فلانی (به قول آنها شیخ) دارد در این امر مشارکت میکند نوعی تایید این کار است. مشکل ما با ایجاد هزینه برای خانوادهٔ درگذشته است و همچنین خلاف سنت بودن این کار بود و قصدمان برچیده شدن این هزینهها. نمیشود خودت بروی و آن غذا را بخوری و بعدا بگویی برای میت غذا درست نکنید. اما چند بار به دلایلی در وقت نامناسب به خانهٔ متوفی رفتم و این باعث شد در تله بیفتم. خب چکار کنم؟ تصمیم گرفتم غذا نخورم و گوشهای بنشینم. از عواقب این کار هم میترسیدم ولی دیگر راهی نبود. اما چیزی که باعث تعجب من شد این بود که با واکنش بدی مواجه نشدم. چرا؟
فهمیدم که قبل از من یکی از ملاهای سنتی آن منطقه هم از خوردن غذایی که برای میت پخته میشود خودداری میکرد و این دیگر برای مردم جا افتاده بود. ایشان هرجا میرفت وقت غذا گوشهای مینشست و مردم هم دیگر این را پذیرفته بودند و وقتی من این کار را کردم انگار برایشان عادی بود. شنیدم که یکی میگفت این هم مثل «ملا بِراهیم» نمیخوره. این عجیب بود چون معمولا اینطور جاها ملاهای سنتی در برابر نهی از این هزینهها مقاومت میکردند و حتی بعضیها با گرفتن پول برای فاتحه و این دست کارها گذران زندگی میکردند. اما ملا براهیم فرق داشت. او زندگی زاهدانهای داشت و از مردم بینیاز بود.
این ملا بِراهیم از ملاهای قدیمی و به اصطلاح سنتی شهر بود. از آنهایی که سالها پیش برای آموزش قرآن و برخی مقدمات به جزیرهٔ قشم رفته بود و به اصطلاح عالم سطح بالا نبود ولی به شدت مورد احترام مردم بود. انسانی واقعا زاهد، متواضع، با اخلاق و البته اهل عبادت. صدای قرآن خواندن ملا براهیم بعد از نماز صبح در حیاط خانهاش بخشی از صبح آن آن روستا بود، مانند صدای پرندگان.
خلاصه که این مورد را ملا بِراهیم قبلا حل کرده بود و به اصطلاح جاده صاف کن ما شده بود. چند مثال دیگر از این جادهصاف کردنها توسط برخی از علما به یاد دارم که شاید بعدها تعریف کردم. جایگاه اولینها همیشه خاص است. ملا براهیم سال گذشته از دنیا رفت. رحمه الله.
4