ظلم مضاعف میدانی چیست؟ زندانیِ مسکوت و آزادی در سکوت. درد بیآه است و مرگ بیسوگ. به این که فکر میکنی مشتاق حساب میشوی... روز حساب.
هر واژه داستان خودش را دارد. مثلا معنی کلمهٔ «مهربانی، رحمت» را ما از روز اول نمیدانستیم اما بارها این کلمه را در سیاقهای گوناگون شنیدیم تا تصوری از معنایش به دست آوردیم. همین تصور، داستان آن کلمه است.
قرآن هم کلمات خودش و اصطلاحات خودش را دارد. اگر کلمهای در قرآن بسیار تکرار شود نشان از اهمیت آن است. ممکن است کلمهای هم در قرآن به کار برده شود هم توسط مردم، اما معنایش نزد مردم داستان دیگری داشته باشد و داستان قرآنیاش چیز دیگری باشد.
مثلا کلمهٔ «رحمت» و کلمهٔ «ظلم» هر دو واژههایی قرآنی هستند، اما داستان نسخهای که این کلمه در بین مردم دارد با نسخهٔ قرآنی آن متفاوت است. مشکل آنجا رخ میدهد که فرد، داستان این کلمه در بیرون از قرآن را بر این کلمه در سیاق قرآنیاش حاکم کند. مثلا: {تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَاۚ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ} [بقره: ۲۲۹] اینجا در سیاق طلاق از حدود الهی سخن گفته شده، یعنی جاهایی که عبور از آن جایز نیست. سپس عبورکنندگان از این حدود، ستمگر نامیده شدهاند. در نگاه بیشتر مردم، ظلم یعنی زیر پا گذاشتن حق دیگران اما اینجا هرچند سخن از طلاق است، آنچه ظلم نامیده شده عبور از حدود الهی است. از این دست آیات بسیار است، اما حرف من چیست؟
میگویم: وقتی تصور من از واژهای از طریق قرآن و وحی شکل گرفته باشد آن واژه گستردهتر میشود و داستانش هم بزرگتر چون قطعا ستم در حق مردم و حتی حیوانات هم ظلم است، اما داستان این واژه در میان مردم به حدی ناقص است که بزرگترین ظلم یعنی شرک در حق خداوند و عبور از حدود الهی را شامل نمیشود. در نگاه مردم کسی که به سگها غذا میدهد و به مردم لبخند میزند و حق کسی را نخورده اما مرتکب شرک میشود ظالم نیست!
چطور واژههای قرآنی وارد زندگی ما شوند؟ نخست از طریق آشنایی زودهنگام با قرآن. برای همین در گذشته کودکان در سنین کم با قرآن آشنا میشدند و در سرزمینهایی، بسیاری از کودکان تا سن نه سالگی حافظ قرآن میشدند. به این ترتیب داستان واژهها در قرآن فراموش نمیشد و به حاشیه نمیرفت. همینطور بسیار خواندن قرآن با ترجمهٔ معانی، به روشن شدن معانی قرآنی در ذهن ما میانجامد. واژههایی مانند «علم»، «جهل»، «ظلم»، «جرم»، «رحمت» و... داستان قرآنی متفاوتی با همین کلمات در کاربرد جامعه دارد. جالب است که برخی از همین واژههای قرآنی یا وحیانی بعدها توسط جریان سکولار به نفع خودشان یا علیه مخالفانشان مصادره شد. مثلا واژههای «تجدید، تجدّد» یا «اصلاح» یا «جهل» که در معنایی کاملا مغایر مورد سوء استفاده قرار گرفتند.
حفظ قرآن تنها حفظ ظاهر حروف آن نیست. بازگشت به معانی قرآن و روایت قرآن از کلمات پرکاربرد نیز حیاتی است. آیا قرآن نقشی در شکل گیری داستان کلمات در ذهن من دارد؟ پرسش مهم این است.
www.tgoop.com/akseMahtab
قرآن هم کلمات خودش و اصطلاحات خودش را دارد. اگر کلمهای در قرآن بسیار تکرار شود نشان از اهمیت آن است. ممکن است کلمهای هم در قرآن به کار برده شود هم توسط مردم، اما معنایش نزد مردم داستان دیگری داشته باشد و داستان قرآنیاش چیز دیگری باشد.
مثلا کلمهٔ «رحمت» و کلمهٔ «ظلم» هر دو واژههایی قرآنی هستند، اما داستان نسخهای که این کلمه در بین مردم دارد با نسخهٔ قرآنی آن متفاوت است. مشکل آنجا رخ میدهد که فرد، داستان این کلمه در بیرون از قرآن را بر این کلمه در سیاق قرآنیاش حاکم کند. مثلا: {تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَاۚ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ} [بقره: ۲۲۹] اینجا در سیاق طلاق از حدود الهی سخن گفته شده، یعنی جاهایی که عبور از آن جایز نیست. سپس عبورکنندگان از این حدود، ستمگر نامیده شدهاند. در نگاه بیشتر مردم، ظلم یعنی زیر پا گذاشتن حق دیگران اما اینجا هرچند سخن از طلاق است، آنچه ظلم نامیده شده عبور از حدود الهی است. از این دست آیات بسیار است، اما حرف من چیست؟
میگویم: وقتی تصور من از واژهای از طریق قرآن و وحی شکل گرفته باشد آن واژه گستردهتر میشود و داستانش هم بزرگتر چون قطعا ستم در حق مردم و حتی حیوانات هم ظلم است، اما داستان این واژه در میان مردم به حدی ناقص است که بزرگترین ظلم یعنی شرک در حق خداوند و عبور از حدود الهی را شامل نمیشود. در نگاه مردم کسی که به سگها غذا میدهد و به مردم لبخند میزند و حق کسی را نخورده اما مرتکب شرک میشود ظالم نیست!
چطور واژههای قرآنی وارد زندگی ما شوند؟ نخست از طریق آشنایی زودهنگام با قرآن. برای همین در گذشته کودکان در سنین کم با قرآن آشنا میشدند و در سرزمینهایی، بسیاری از کودکان تا سن نه سالگی حافظ قرآن میشدند. به این ترتیب داستان واژهها در قرآن فراموش نمیشد و به حاشیه نمیرفت. همینطور بسیار خواندن قرآن با ترجمهٔ معانی، به روشن شدن معانی قرآنی در ذهن ما میانجامد. واژههایی مانند «علم»، «جهل»، «ظلم»، «جرم»، «رحمت» و... داستان قرآنی متفاوتی با همین کلمات در کاربرد جامعه دارد. جالب است که برخی از همین واژههای قرآنی یا وحیانی بعدها توسط جریان سکولار به نفع خودشان یا علیه مخالفانشان مصادره شد. مثلا واژههای «تجدید، تجدّد» یا «اصلاح» یا «جهل» که در معنایی کاملا مغایر مورد سوء استفاده قرار گرفتند.
حفظ قرآن تنها حفظ ظاهر حروف آن نیست. بازگشت به معانی قرآن و روایت قرآن از کلمات پرکاربرد نیز حیاتی است. آیا قرآن نقشی در شکل گیری داستان کلمات در ذهن من دارد؟ پرسش مهم این است.
www.tgoop.com/akseMahtab
عبدالله محمد
هر واژه داستان خودش را دارد. مثلا معنی کلمهٔ «مهربانی، رحمت» را ما از روز اول نمیدانستیم اما بارها این کلمه را در سیاقهای گوناگون شنیدیم تا تصوری از معنایش به دست آوردیم. همین تصور، داستان آن کلمه است. قرآن هم کلمات خودش و اصطلاحات خودش را دارد. اگر کلمهای…
در نوشتههای قدیمیتر - حتی نوشتههای آغاز تا میانهٔ قرن گذشته - چیزی که نظرم را جلب میکرد، مثالهای قرآنی بود. مثلا «انکر الاصوات» نامیدن صدای بد که از قرآن گرفته شده، یا دیگر مثلهای قرآنی که من حتی در نوشتههای نویسندههای غیر مذهبی هم به کثرت میدیدم. این نشان میدهد در گذشته قرآن و آیات در ذهن جامعه حضور پررنگ داشته اما در سیستمهای آموزشی متمرکز کمکم نقش قرآن به حاشیه رفت. حتی در ایران که درس قرآن در برنامهٔ آموزشی گنجانده شده تفاوتی حاصل نشده و بسیاری از خانوادهها تابستانها کودکان خود را به مکتبخانهها میفرستند چون یکی دو ساعت آموزش قرآن آن هم توسط معلمانی که برخی از خودشان آشنایی چندانی با قرآن و معانی آن ندارند کافی نیست. تقریبا همهٔ ما قرآن را در مکتبخانهها یا توسط کسی دیگر خارج از مدرسههای دولتی یاد گرفتهایم.
به همین بهانه میخواهم بگویم منظومهٔ آموزش قرآنی میتواند در موازات با آموزش دولتی و مستقل از آن حرکت کند. چیزهای بسیاری هست که در این مدارس آموزش داده نمیشود و اصلا ژن این مدارس با آن سازگار نیست. یعنی مدارس دولتی اساسا برای «تربیت» و «تزکیه» ساخته نشدهاند. من منکر وجود معلمان دلسوزی نیستم که به کودکان ادب و دین هم یاد میدهند اما ما دو چیز داریم: افراد و ساختار. ممکن است افرادی از روی دلسوزی شخصی و دینداریشان برخلاف ساختار و بیشتر از وظایف خود عمل کنند و اتفاقا من هم تشویق میکنم که همین افراد دلسوز معلم شوند، چون کم کردن زیان خودش سود است. اما ذات ساختار یک چیز دیگر است و بالاخره تاثیر خود را میگذارد و برای هدفی دیگر شکل گرفته، بنابراین وجود این منظومهٔ آموزشی مستقل و مردمی ضروری است.
به همین بهانه میخواهم بگویم منظومهٔ آموزش قرآنی میتواند در موازات با آموزش دولتی و مستقل از آن حرکت کند. چیزهای بسیاری هست که در این مدارس آموزش داده نمیشود و اصلا ژن این مدارس با آن سازگار نیست. یعنی مدارس دولتی اساسا برای «تربیت» و «تزکیه» ساخته نشدهاند. من منکر وجود معلمان دلسوزی نیستم که به کودکان ادب و دین هم یاد میدهند اما ما دو چیز داریم: افراد و ساختار. ممکن است افرادی از روی دلسوزی شخصی و دینداریشان برخلاف ساختار و بیشتر از وظایف خود عمل کنند و اتفاقا من هم تشویق میکنم که همین افراد دلسوز معلم شوند، چون کم کردن زیان خودش سود است. اما ذات ساختار یک چیز دیگر است و بالاخره تاثیر خود را میگذارد و برای هدفی دیگر شکل گرفته، بنابراین وجود این منظومهٔ آموزشی مستقل و مردمی ضروری است.
مجلهی رصاص | Rasas magazine
عربِ مشرکِ سوسمارخورِ بیسوادِ بیابانگرد که با ملخ شکمِ خود را سیر میکرد ده دقیقه به خیمهی پیامبر وارد میشد و مسلمان بیرون میآمد به تخصص و عالِم و سواد و این مسائل هم نیازی نداشت
این مورد در پست برادرم دانش جالب بود. تیپیکال جماعت «ایرونی» همین است که نگاهشان به عرب دوران رسالت این شکلی است. مشرک؟ (آها ایرونیها موحد بودن) بیسواد؟ (انگار مردم عوام در ایران باستان تحصیلات عالیه داشتند) بیابانگرد؟ (ایران باستان در حد سوئیس سبز بوده) ملخ خور؟ (تصورشان از عرب این است که قوت غالبشان ملخ بوده و در ایران مردمی نبودهاند و نیستند که از حشرات تغذیه میکنند). خب ببینید قضیه با نژادپرستی محض به این نتیجه منتهی شد که بابا توحید رو اینا دونستن اون وقت ما ایرونیا که بیشتر ناسا واس ماس ندونیم توحید چیه؟
تا این ذهنیت چرک از عربها که پیامبرمان صلی الله علیه وسلم از آنهاست و اتفاقا برای حمل نخست این رسالت برگزیده شدهاند از بین نرود نمیشود خیلی از امور دین را فهمید. عربها اتفاقا توحید را به خوبی میفهمیدند و برای همین در آغاز اینطور در برابر کلمهٔ توحید جبهه گرفتند. شما الان به یک پزشک در یک شهر بزرگ ایران بگو «لا اله الا الله» یعنی چه؟ قطعا پاسخش اشتباه است، شک نکن. راحت هم میتواند تکرارش کند بدون آنکه به مسئولیتهای بعدش فکر کند. آن شرایط عرب نخست گذشت. آنها نه نیازی به صرف و نحو داشتند نه علم حدیث نه خیلی از علوم ابزاری زیرا عربیشان صحیح و درست بود، پیامبر صلی الله علیه وسلم در کنارشان بود (نیازی به علم حدیث نداشتند) و ذهنشان به خیلی از تصورات اشتباه آیندگان آلوده نشده بود. اما تو خیالت تخت باشد بهترین عالم عربی الان هم مانند آن «بیابانگرد»، عربیاش خالص نیست چه برسد به امثال این «تحصیلکردههای» الانی.
تا این ذهنیت چرک از عربها که پیامبرمان صلی الله علیه وسلم از آنهاست و اتفاقا برای حمل نخست این رسالت برگزیده شدهاند از بین نرود نمیشود خیلی از امور دین را فهمید. عربها اتفاقا توحید را به خوبی میفهمیدند و برای همین در آغاز اینطور در برابر کلمهٔ توحید جبهه گرفتند. شما الان به یک پزشک در یک شهر بزرگ ایران بگو «لا اله الا الله» یعنی چه؟ قطعا پاسخش اشتباه است، شک نکن. راحت هم میتواند تکرارش کند بدون آنکه به مسئولیتهای بعدش فکر کند. آن شرایط عرب نخست گذشت. آنها نه نیازی به صرف و نحو داشتند نه علم حدیث نه خیلی از علوم ابزاری زیرا عربیشان صحیح و درست بود، پیامبر صلی الله علیه وسلم در کنارشان بود (نیازی به علم حدیث نداشتند) و ذهنشان به خیلی از تصورات اشتباه آیندگان آلوده نشده بود. اما تو خیالت تخت باشد بهترین عالم عربی الان هم مانند آن «بیابانگرد»، عربیاش خالص نیست چه برسد به امثال این «تحصیلکردههای» الانی.
عبدالله محمد
این مورد در پست برادرم دانش جالب بود. تیپیکال جماعت «ایرونی» همین است که نگاهشان به عرب دوران رسالت این شکلی است. مشرک؟ (آها ایرونیها موحد بودن) بیسواد؟ (انگار مردم عوام در ایران باستان تحصیلات عالیه داشتند) بیابانگرد؟ (ایران باستان در حد سوئیس سبز بوده)…
این تصور ایرونی* جماعت خیلی جالب است. یک بار یک ملحد ایرانی مقاله نوشته بود دربارهٔ اینکه تاکید بر حجاب برای این بوده که عربها پارچه نداشتند! یعنی این آدم همینقدر ندانسته که یکی از فعالیتهای اصلی قریش تجارت بوده از جمله تجارت به شام که آن دوران بخشی از بیزانس و یکی از مناطق آباد جهان بوده و این تجار بسیار ثروتمند و دنیادیده بودند.
مثلا ما در حدیث داریم که پیامبر صلی الله علیه وسلم از خوردن و نوشیدن در ظروف طلا و نقره نهی کردهاند. خب چرا باید از چیزی نهی کنند آن هم چنین چیزی؟ برای اینکه چنین چیزی در آن جامعه وجود داشته. عربها ثروتمندانی داشتند که در ظرف طلا غذا میخوردند! این مرحله برای بچهها شمال تهرون هم قفله هنوز. بعدش چرا باید یکی که کنار عربهاست اینقدر خودش را با آنها متفاوت ببینید؟ از قارهای دیگر هستند مگر؟ این مثل این است که یک آلمانی به ایتالیایی طعنه بزند و او را بدوی و خودش را متمدن بداند.
دربارهٔ تمدن عرب هم چیزی ندارند جز همان تصورات بچهگانهٔ ناسیونالیستی ایرانی... نه، با دست کم گرفتن عرب به جایی نخواهید رسید. پروردگار متعال این قوم را برای آنکه گهوارهٔ آخرین رسالت باشند برگزید و این افتخار کمی نیست. البته «ایرونی» همین افتخار را هم شاید چپه کند و مثلا بگوید: «ببین خداوند خواسته بگه که این دین چقدر قویه که میتونه این قوم «وحشی» رو متمدن کنه». رو که نیست... از طرف خدا حرف میزنند و به نتیجهٔ دلخواه میرسند...
* ایرونی را با ایرانی اشتباه نگیرید. منظور فارسهای متعصب قومگراست که مخصوصا نسبت به عربها دید بدی دارند. با این حال تمام نسخههای محلی ناسیونالیسم علیرغم اینکه با هم خوب نیستند بیشترین دشمنیشان متوجه عرب است، حتی ناسیونالیسمهای ترکی و کردی و...
مثلا ما در حدیث داریم که پیامبر صلی الله علیه وسلم از خوردن و نوشیدن در ظروف طلا و نقره نهی کردهاند. خب چرا باید از چیزی نهی کنند آن هم چنین چیزی؟ برای اینکه چنین چیزی در آن جامعه وجود داشته. عربها ثروتمندانی داشتند که در ظرف طلا غذا میخوردند! این مرحله برای بچهها شمال تهرون هم قفله هنوز. بعدش چرا باید یکی که کنار عربهاست اینقدر خودش را با آنها متفاوت ببینید؟ از قارهای دیگر هستند مگر؟ این مثل این است که یک آلمانی به ایتالیایی طعنه بزند و او را بدوی و خودش را متمدن بداند.
دربارهٔ تمدن عرب هم چیزی ندارند جز همان تصورات بچهگانهٔ ناسیونالیستی ایرانی... نه، با دست کم گرفتن عرب به جایی نخواهید رسید. پروردگار متعال این قوم را برای آنکه گهوارهٔ آخرین رسالت باشند برگزید و این افتخار کمی نیست. البته «ایرونی» همین افتخار را هم شاید چپه کند و مثلا بگوید: «ببین خداوند خواسته بگه که این دین چقدر قویه که میتونه این قوم «وحشی» رو متمدن کنه». رو که نیست... از طرف خدا حرف میزنند و به نتیجهٔ دلخواه میرسند...
* ایرونی را با ایرانی اشتباه نگیرید. منظور فارسهای متعصب قومگراست که مخصوصا نسبت به عربها دید بدی دارند. با این حال تمام نسخههای محلی ناسیونالیسم علیرغم اینکه با هم خوب نیستند بیشترین دشمنیشان متوجه عرب است، حتی ناسیونالیسمهای ترکی و کردی و...
Forwarded from پروژههایم | My Project
ازچاله به چاه.pdf
1.1 MB
چکیده: اگر اسلام را یک درخت بدانیم، ریشهها و تنه، اصول این دین هستند و شاخهها فروع آن و برگها، فرعِ فرع. گاه شبههای که ذهن یک جوان را مشغول میکند مربوط به شاخه یا حتی برگهای این درخت است، اما مشکل اینجاست که همین شبهه بر اثر بیصبری، باعث انکار تنه و ریشه این درخت میشود.
عنوان مقاله: از چاله به چاه
چرا نداشتن صبر در برابر شبهه خطرناک است؟
نویسنده: کویستان ابراهیمی
تهیه شده توسط: مای پروجکت
عنوان مقاله: از چاله به چاه
چرا نداشتن صبر در برابر شبهه خطرناک است؟
نویسنده: کویستان ابراهیمی
تهیه شده توسط: مای پروجکت
وسوسهٔ دریا
آنچه برای بیشتر مردم جذاب است، دریا نیست ساحل است. بیشتر مردم شاید پایی خیس کنند و دستی در آب بزنند یا شاید خیلی اگر دلش را داشته باشند کمی هم در عمق کمش آب تنی کنند. دریا هم زیباست و هم ابهت دارد و هم پر از نعمت است و هم در عین حال خطرناک.
دریا از این نظر شبیه علم* است. مردم ساحلش را دوست دارند، برخی هم چون دستی در این آب زدهاند گمان میکنند دریاشناس شدهاند. آمدن مردم به ساحل برای تفریح است اما برای ماهیگیر و دریانورد، قضیه خیلی جدیتر است. صحبت از ساعتها و بلکه روزها و ماهها صبر است و زدن به دل آن همه آب، برای کسب روزی و آوردن آن همه نعمت برای ساحلنشینان.
وسوسهٔ دریا برای همه یک نتیجه ندارد. برای بیشتر مردم حس خوب است و برای اقلیتی، دستاورد. ولی دستهٔ سومی هم هستند که هم دل به دریا میزنند هم به قوانینش احترام نمیگزارند. رفتن به دریا بدون ابزارش و بدون توصیهٔ پیر دریانورد خودکشی است. ساحلنشینی بهتر از تهور است. تنها وسوسه کافی نیست، صبر و تواضع هم لازم است.
* منظور، علم دین است.
(عکس را جایی در استانبول گرفتهام. منی که ساحل خصوصی خودم را داشتم به تنگهای در دل این شهر راضی شدهام)
www.tgoop.com/akseMahtab
آنچه برای بیشتر مردم جذاب است، دریا نیست ساحل است. بیشتر مردم شاید پایی خیس کنند و دستی در آب بزنند یا شاید خیلی اگر دلش را داشته باشند کمی هم در عمق کمش آب تنی کنند. دریا هم زیباست و هم ابهت دارد و هم پر از نعمت است و هم در عین حال خطرناک.
دریا از این نظر شبیه علم* است. مردم ساحلش را دوست دارند، برخی هم چون دستی در این آب زدهاند گمان میکنند دریاشناس شدهاند. آمدن مردم به ساحل برای تفریح است اما برای ماهیگیر و دریانورد، قضیه خیلی جدیتر است. صحبت از ساعتها و بلکه روزها و ماهها صبر است و زدن به دل آن همه آب، برای کسب روزی و آوردن آن همه نعمت برای ساحلنشینان.
وسوسهٔ دریا برای همه یک نتیجه ندارد. برای بیشتر مردم حس خوب است و برای اقلیتی، دستاورد. ولی دستهٔ سومی هم هستند که هم دل به دریا میزنند هم به قوانینش احترام نمیگزارند. رفتن به دریا بدون ابزارش و بدون توصیهٔ پیر دریانورد خودکشی است. ساحلنشینی بهتر از تهور است. تنها وسوسه کافی نیست، صبر و تواضع هم لازم است.
* منظور، علم دین است.
(عکس را جایی در استانبول گرفتهام. منی که ساحل خصوصی خودم را داشتم به تنگهای در دل این شهر راضی شدهام)
www.tgoop.com/akseMahtab
دربارهٔ بذر
نصیحت بذر است. اگر شخص مقابل زمین مناسبی باشد، این بذر بالاخره روزی رشد خواهد کرد. زمان رشد شاید به عوامل دیگری وابسته باشد اما هرگز از روی نومیدی و اینکه «این حرفم رو گوش نمیده» دست از نصیحت نکشید. نصایح من و تو جایی در پسِ ذهن طرف مقابل مینشیند حتی اگر در آن لحظه قیافهای بیتفاوت داشته باشد. بذر نصیحت منتظر باران میماند. انسانی که نصیحت شنیده با کسی که نصیحت نشنیده یکی نیست. کسی که نصیحت شنیده در لحظهٔ مورد نظر به عمق ذهنش برمیگردد و این لحظههای مورد نظر کم نیستند. در لحظههای خیلی تاریک زندگی، نور بذر روشنِ نصیحت خودنمایی میکند. لحظات ضعف انسانی گاه همان باران مورد نظر است. اینجاست که نصیحت چند سال پیش ناگهان خود را نشان میدهد. دنیای ما ناصح کم دارد وگرنه همهٔ انسانها، زمینِ شورهزار نیستند.
www.tgoop.com/akseMahtab
نصیحت بذر است. اگر شخص مقابل زمین مناسبی باشد، این بذر بالاخره روزی رشد خواهد کرد. زمان رشد شاید به عوامل دیگری وابسته باشد اما هرگز از روی نومیدی و اینکه «این حرفم رو گوش نمیده» دست از نصیحت نکشید. نصایح من و تو جایی در پسِ ذهن طرف مقابل مینشیند حتی اگر در آن لحظه قیافهای بیتفاوت داشته باشد. بذر نصیحت منتظر باران میماند. انسانی که نصیحت شنیده با کسی که نصیحت نشنیده یکی نیست. کسی که نصیحت شنیده در لحظهٔ مورد نظر به عمق ذهنش برمیگردد و این لحظههای مورد نظر کم نیستند. در لحظههای خیلی تاریک زندگی، نور بذر روشنِ نصیحت خودنمایی میکند. لحظات ضعف انسانی گاه همان باران مورد نظر است. اینجاست که نصیحت چند سال پیش ناگهان خود را نشان میدهد. دنیای ما ناصح کم دارد وگرنه همهٔ انسانها، زمینِ شورهزار نیستند.
www.tgoop.com/akseMahtab
به مردم چیزی را بگو که لازم دارند، نه چیزی که دوست دارند. کامل اما آن است که آنچه لازم دارند را به زیبایی بگویی.
پ ن: البته یادت باشد، کارها معمولا ایدهآل به پیش نمیروند. دو صبر لازم است: صبری هنگام گفتن، و صبری پس از گفتن. هنگام گفتن باید برای بهتر گفتن صبر کرد، اما پس از گفتن باید در برابر واکنش طرف مقابل شکیبا بود. ما وقتی میگویند فلانی عالم درباری یا دولتی است از او بدمان میآید، اما عالم مردمی هم کم نداریم. آنها که نگاهشان به تایید مردم است؛ یعنی صبر دوم را ندارند.
پ ن: البته یادت باشد، کارها معمولا ایدهآل به پیش نمیروند. دو صبر لازم است: صبری هنگام گفتن، و صبری پس از گفتن. هنگام گفتن باید برای بهتر گفتن صبر کرد، اما پس از گفتن باید در برابر واکنش طرف مقابل شکیبا بود. ما وقتی میگویند فلانی عالم درباری یا دولتی است از او بدمان میآید، اما عالم مردمی هم کم نداریم. آنها که نگاهشان به تایید مردم است؛ یعنی صبر دوم را ندارند.
عبدالله محمد
به مردم چیزی را بگو که لازم دارند، نه چیزی که دوست دارند. کامل اما آن است که آنچه لازم دارند را به زیبایی بگویی. پ ن: البته یادت باشد، کارها معمولا ایدهآل به پیش نمیروند. دو صبر لازم است: صبری هنگام گفتن، و صبری پس از گفتن. هنگام گفتن باید برای بهتر گفتن…
البته اگر منظورمان از عالم مردمی کسی است که با مردم است و خود را از آنان جدا نمیکند و دلسوزشان است، این وصف بدی نیست. بد هنگامی است که عالم یا داعی در پی خشنودی مردم باشد. فرق او با کسی که در پی خشنودی دولت است چیست؟ نیتهای انحرافی که یکی دو تا نیست.
مجلهی رصاص | Rasas magazine
امّا توجه کنید ریپورت کردنِ افراد و صفحاتِ هتاک، کارِ بیهودهای است انتشارِ لینکِ صفحاتِ آنان در فضای عمومی به هر نیتی نوعی تبلیغ برای آنها خواهد بود و اینها معرفی میشوند و اتفاقاً آمارِ بازدید پیجشان هم بالا میرود.
دیروز میخواستم این را بگویم اما یادم رفت. فرض کنید یک نفر یک پست توهینآمیز گذاشت. شما با دعوت دیگران به ریپورت آن پست دارید برای آن صفحه یا کانال تبلیغ میکنید! مخصوصا کانالهای یوتیوب که مستقیما وابسته به تعداد بازدید هستند! لشکرکشی مجازی خیلی وقتها برعکس هدفش نتیجه میدهد. این پست را بخوانید.
عبدالله محمد
دیروز میخواستم این را بگویم اما یادم رفت. فرض کنید یک نفر یک پست توهینآمیز گذاشت. شما با دعوت دیگران به ریپورت آن پست دارید برای آن صفحه یا کانال تبلیغ میکنید! مخصوصا کانالهای یوتیوب که مستقیما وابسته به تعداد بازدید هستند! لشکرکشی مجازی خیلی وقتها برعکس…
در ضمن توهین و تمسخر را عادیسازی نکنید و حتی خودتان را در معرض آن قرار ندهید. هرجا دیدید تمسخر دین است برخیزید و بروید. اگر طالب علم و متمکن هستید و کارتان مناظره و گفتگو است هم باید وقت مشخصی برای عبادت و مناجات داشته باشید تا آثار این اصطکاک با کفار و زنادقه پاک شود. هدف تمسخر همین زدودن ابهت از موضوعات دینی است. قبلا گفتم که ایمان عزیز است. از میان آن همه کاری که کفار علیه مسلمانان انجام میدادند خداوند متعال نام «مستهزئین» را به شکل برجسته ذکر کرده چون استهزاء یک استراتژی اصلی است (حجر: ۹۵). موضوعات دینی ارتباط محکمی با بزرگداشت دارند و از سوی دیگر جدی هستند. زدودن بزرگداشت و ابهت و جدیت از این موضوعات گام اول برای رفتن به سمت انکار و کفر علنی است.
1
قناة الجزيرة
عاجل | رويترز عن مسؤول مطلع: قطر خلصت إلى أن مكتب حماس السياسي في #الدوحة لم يعد يؤدي الغرض منه
اولین پس لرزههای نتایج انتخابات آمریکا؟ این خبر خیلی مهم است و جالب است که الجزیره که خودش قطری است به نقل از رویترز این را مخابره کرده که دیگر وجود دفتر حماس در قطر هدف از وجودش را برآورده نمیسازد. بعد هم گفته تا وقتی که حماس و اسرائیل بر مواضع خود پافشاری میکنند از مذاکرات کنار میکشد.
بوهای خوبی نمیآید در کل...
بوهای خوبی نمیآید در کل...
عبدالله محمد
اولین پس لرزههای نتایج انتخابات آمریکا؟ این خبر خیلی مهم است و جالب است که الجزیره که خودش قطری است به نقل از رویترز این را مخابره کرده که دیگر وجود دفتر حماس در قطر هدف از وجودش را برآورده نمیسازد. بعد هم گفته تا وقتی که حماس و اسرائیل بر مواضع خود پافشاری…
و خب اینجاست که میگویم: نتیجه انتخابات آمریکا در هر صورت مهم است و نمیشود گفت اینکه کدام حزب پیروز شود هیچ فرقی ندارد. سیاست به این سادگی نیست. نتایج دیگری هم میشود گرفت که بگذریم... سرد است...
الجزيرة مباشر
عاجل | أ ب عن مصدر مطلع: من المرجح للغاية أن تعود قطر عن تعليق وساطتها إذا أظهرت إسرائيل وحماس إرادة جادة للاتفاق
این بار به نقل از آسوشیتدپرس... یعنی شما ببنیید الجزیره که تابع حکومت است و در خود قطر، بیاید از یک جای دیگر نقل کند. یعنی چه؟ یعنی حتی خبرش را هم ما نمیدهیم بگذار بقیه بگویند. خبر چیست؟ قطر گقته است که در صورت ابراز جدیت از سوی حماس و اسرائیل، از تعلیق میانجیگری صرف نظر خواهد کرد.
برداشت من: با مشخص شدن نتیجه انتخابات در آمریکا، از سوی دولت بایدن (هریس) به کارگزاران محلی فشار آمده تا در همین ماههای پایانی به نتیجهای برسند. دمکراتها برای آینده یک دستاورد لازم دارند.
برداشت من: با مشخص شدن نتیجه انتخابات در آمریکا، از سوی دولت بایدن (هریس) به کارگزاران محلی فشار آمده تا در همین ماههای پایانی به نتیجهای برسند. دمکراتها برای آینده یک دستاورد لازم دارند.
الجزيرة مباشر
عاجل | الخارجية القطرية: التقارير المتداولة حول انسحاب قطر من الوساطة بشأن وقف إطلاق النار في غزة ليست دقيقة
وزارت خارجه قطر: گزارشها درباره انصراف قطر از میانجیگری برای آتشبس در غزه «دقیق نیست».
الجزيرة مباشر
عاجل | المتحدث الرسمي باسم الخارجية القطرية: جهود قطر في الوساطة بين حماس وإسرائيل معلّقة في الوقت الحالي
سخنگوی وزارت خارجه قطر: تلاشهای قطر برای میانجیگری بین حماس و اسرائیل در حال حاضر معلق است.
دادن اطلاعات قطرهچکانی و رد نکردن کلیت موضوع برای کنترل احساسات مردمی. از نظر من این یک نوع مهندسی خبر است، اما اصل موضوع (تعلیق میانجیگری) رد نشده است. به نظر میآید تنها نگرانی دولت قطر، واکنش افکار عمومی به فشار بر حماس است.
الجزيرة مباشر
عاجل | الخارجية القطرية: التقارير المتعلقة بمكتب حماس في الدوحة غير دقيقة
وزارت خارجه قطر: گزارشها درباره دفتر حماس در دوحه دقیق نیست.
نتیجهگیری احتمالی: دفتر حماس بسته نمیشود. البته این فشار بر حماس را نفی نمیکند.
نتیجهگیری احتمالی: دفتر حماس بسته نمیشود. البته این فشار بر حماس را نفی نمیکند.