Telegram Web
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پیمان جهانی حقوق بشر، بیانیه ایست برای بزرگداشت، تامین و دفاع از حقوق انسان فراتر از جنسیت، سن، قومیت/ملیت، دین، باورداشت و‌گرایش جنسی او.
حقوق بشر را از خانه هایمان آغاز کنیم.

علی طایفی
سنجشگری مسایل اجتماعی در ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
2
20120614180841-9164-20.pdf
1.1 MB
دولت و جامعه در ایران
نو‌یسنده: رضا قدس
مترجم: علی طایفی

این اثر به مناسبت میان دولت و جامعه در فضای پس از ورود مدرنیزم در ایران توجه دارد.

سنجشگری مسایل اجتماعی در ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
👍2
داستان اجتماعی: بی‌ناموس.pdf
214.6 KB
داستان اجتماعی: بی‌ناموس
علی طایفی
روایتی داستانی از قتل رومینا اشرفی بنام ناموس توسط پدر او که در سال‌های شیوع بیماری کرونا و در آستانه جنبش زن زندگی آزادی رخ داد. این روایت با رویکردی انتقادی در برخورد با پدیده خشونت‌بار ناموس، غیرت و تعصبات جنسی و جنسیتی است که در ریشه در باورهای سنتی و دینی دارد و جان بسیاری از زنان و دختران کودک‌سال را در ایران گرفته است.

در صورت علاقمندی آنرا بازنشر دهید

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1

موسیقی، خرد جان؛ شعر، جانِ خِرَد
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
👍3
یک کارنامه:

فهرست برخي از فعاليت ها و نوشته‌های من:

جامعه شناسان بدون مرز-ايران
بلاگ "اجتماع بيش از دو نَفَر ممنوع"
بلاگ مستقل جامعه‌شناسی در میهن‌بلاگ
نشريه مستقل "جامعه شناسي ايران"
کانال سنجشگري مسايل اجتماعي ايران
کانال موسیقی، جان ‌خرد، شعر، خردجان

کتاب هایم:
جامعه شناسی مسایل اجتماعی ایران
جامعه شناسی فرار مغزها
موانع فرهنگی تحقیق در ایران
سنجشگری مسایل اجتماعی ۱
سنجشگری مسایل اجتماعی ۲
سنجشگری مسایل اجتماعی ۳
سنجشگری مسایل اجتماعی ۴
سنجشگری مسایل اجتماعی ۵
سنجشگری مسایل اجتماعی ۶
سنجشگری مسایل اجتماعی ۷
ترجمه عصر مهاجرت
ترجمه مقدمه گرافیکی بر جامعه‌شناسی
درآمدی بر جامعه‌شناسی کودکی
جامعه‌شناسی عشق
اشعار اجتماعی جلد یک
اشعار عاشقانه جلد دوم
اشعار و زمزمه‌های درون جلد سوم
کتاب قصه‌های من و تو

کتاب‌های در دست تدوین:
جامعه‌شناسی تنهایی (سویدی)
جامعه‌شناسی کودکی (انگلیسی)
داستان‌ اجتماعی: نطفه

كارنامه شخصي ام
دسترسی به کتابها در فضای مجازی
جایزه آلوین گولدنر

تماس
@alitayefy
👍4
در برابر جامعه‌شناسی.pdf
122.3 KB
جامعه‌شناسی در برابر جامعه‌شناسی
علی طایفی

تضادهای اجتماعی گاه به درون نهادهای اجتماعی رسوخ می‌کند بویژه زمانی‌که جامعه دستخوش تضادهای رسمی و نهادینه شده گسترده و پردامنه می‌گردد. به تعبیر بسیاری از متفکران در حوزه جامعه‌شناسی علم، در چنین کشاکشی حتی علم نیز به جان علم افتاده و علیه خود به ستیزه‌جویی می‌پردازد. در این میان و انبوه تضادهای درون نهادی فراتر از تضادهای بین‌نهادی، در ایم مجال و مقال به ستیزه‌های جامعه‌شناسی در برابر جامعه‌شناسی می‌پردازم.

ادامه مقاله را در پرونده پیوست مطالعه کرده و بازنشردهید


سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
👍1
file.pdf
976.6 KB
انقلاب علیه انقلاب
علی طایفی

جنبش اجتماعی سراسری مردم موسوم به جنبش نان توسط آسیب دیده ترین طبقات و اقشاراجتماعی ایران دارای ویژگیهای عدیدهای است که بدان میپردازم:
برخلاف جنبش مردمی علیه نظام شاهی و وقوع انقلاب ۵۷ که از منظر راهبری آن، انقلاب طبقه متوسط تلقی میشد، جنبش واپسین دهه قرن چهاردهم خورشیدی در ایران، جنبشی حاصل ازطغیان اعتراضات فروکوفته ستمدیدگان در جامعه است. این جنبش برخلاف دهه پیش در سال ۸۸ که ماهیتی سفید و مصالحهجو داشت، دارای رویکردی آنتیگونیستی و آشتیناپذیر با نظام سیاسی وقت است. در چنین جنبشی، شکاف تاریخی دولت و ملت به تضادهای اجتماعی ساختارشکنانه منجرمیشود.

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
👍41
استبداد نخبگان ۱
علی طایفی

تیوری استبداد نخبگان دارای تاریخچه بلندی است. به یک نعنا و به روایت تاریخ، مجموعه حاکمان مطلقه در تاریخ سیاسی اکثریت ممالک دنیا کسانی بودند که نخبگان آن جامعه را تشکیل می‌دادند. این نخبگان شامل کسانی است که از نظر موقعیت اجتماعی فرهنگی دانش، امکان مالی و حمایت اجتماعی در طبقه صدرنشینی قرار می‌گیرند.

این قشر با مشروعیت سنتی و حتی عقلانی به چنان دایره و دامنه‌ای از قدرت دست می‌یابد که سرانجام به فساد و تباهی در قدرت کشیده شده و شخصت یک نخبه، یا قشر نخبگان به یک مستبد یا طبقه حاکمه مستبد و فاسد مبدل می‌گردد.

طیف نخبگان نیز دارای پیوستار نسبتا گسترده‌ای است. چه بسا بتوان مهم‌ترین گروه‌های نخبگان را چنین دسته‌بندی کرد:

نخبگان سیاسی که نقش جدی در تصمیم‌گیری‌‌های سیاسی و اعمال مدیریت و راهبری قدرت دارند. این گروه در بدنه بروکراتیک، قانونگذاری، سیاستگزاری، و تصمیم‌گیری‌های کلان در جامعه حضور داشته و دارند. بخش بزرگی از تحولات سیاسی جهان محصول کنشگری و عملکرد این گروه در طیف نخبگانی است که همواره در قدرت یا علیه قدرت موجود در بازه زمانی فعال بوده‌اند.

نخبگان اقتصادی که بدلیل وابستگی به ساختار موروثی قدرت و ثروت، یا خاستگاه طبقاتی و در نهایت همسویی با نظام قدرت حاکم دارای منابع اقتصادی بزرگ و موثری هستند. صاحبان بنگاه‌های اقتصادی، صنعتی، تجاری و سرمایه‌گذاری اغلب شامل نخبگانی است که علاوه بر اثرگذاری در تولید و توزیع ثروت در جامعه در تحولات سیاسی نیز نقش دارند. نخبگان اقتصادی داری پیوندی ارگانیک با نخبگان سیاسی هستند.

نخبگان فرهنگی هم شامل طیف گسترده‌ای از نویسندگان و روزنامه‌نکاران تا کنشگران عرضه هنر و ادبیات از معتقدان تا منتقدان به قدرت است که دارای نفوذ فکری و فرهنگی در جامعه بوده و در شکل‌گیری فرهنگ عمومی و ادبیات بویژه در حوزه قدرت نقش دارند.

معمولا حضور نخبگان آثار جنایی متفاوتی از حضور صاحبان قدرتی دارد که لزوما پیش از دسترسی به قدرت در زمره نخبگان جامعه محسوب نمی‌شدند. برخی از پیامدهای جنابی و مجرمانه نخبگان چنین است:

جرایم یقه‌سفید یا بروکراتیک مانند اختلاس، کلاهبرداری، فرار مالیاتی، معاملات محرمانه و پول‌شویی و ایجاد شبکه‌های مافیایی مالی و تجاری.

جرایم حکومت و سیاسی شامل اقداماتی از سوی دولت که قوانین داخلی یا بین‌المللی را نقض می‌کند مانند حاکمیت غیرقانونی، سرکوب و شکنجه مخالفان خود و اعمال جنایات جنگی چه در داخل علیه بخشی از مردم یا علیه حکومت‌های دیگر.

جرایم محیط‌زیستی و اقداماتی زیان‌بار از سوی شرکت‌های تحت حمایت نخبگان مانند تخریب محیط زیست یا غارت منابع معدنی و بهره‌کشی از نیروی کار.

جرایم قانونی و قضایی با استفاده از تغییر قوانین به نفع قشری خود مانند تغییر قانون اساسی، قوانین مدنی، مجازات، اعدام و نظام بازجویی، ایجاد ارعاب و به تعبیر مصباح‌یزدی، ارهاب یا ترور.
ادامه دارد

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
👍2
استبداد نخبگان ۲
علی طایفی

اگرچه استبداد به هر شکل آن دارای ویژگی‌های مشترک تاریخی است ولی در طول زمان و مبتنی بر ساختار استبداد، می‌توان به تفاوت های استبداد کلاسیک با استبداد نخبگان بیشتر پی برد. در اینجا تلاش می‌کنم به برخی از این تفاوت‌ها اشاره کنم.

ساختار قدرت در استبداد کلاسیک معمولا در دست یک فرد قدرتمند متمرکز است، فردی با ساختار یکتاپرستی مانند پادشاه، دیکتاتور یا فرمانروا و رهبر مطلق. در این‌جا تصمیم‌ها شخصی و با اقتدار مستقیم فرد مستبد گرفته می‌شوند.

ولی ساختار قدرت در استبداد نخبگان بین گروه‌های نخبه مانند سیاستمداران، سرمایه‌داران، نظامی‌ها، و حتی صاحبان رسانه‌ تقسیم می‌شود. در این بستر تصمیم‌گیری‌ها دارای مشروعیت جمعی بوده و گاه ظاهری دمکراتیک دارد.

از سوی دیگر روش اعمال قدرت در استبداد کلاسیک از راه زور، خشونت، سانسور و سرکوب خشن و مستقیم حفظ شده و قانون تابع اراده فرد حاکمه است.

اما در استبداد نخبگان از ابزارهای نرم‌تر مانند کنترل رسانه‌ها، نفوذ در اقتصاد، لابی‌گری، تحریف واقعیت استفاده می‌شود. این ساختار ظاهری قانونی و مدرن دارد ولی در عمل تصمیم‌ها به نفع قشر خاصی از نظامیان، بروکرات‌ها و تکنوکرات‌ها گرفته می‌شود.

در استبداد کلاسیک مشروعیت از سنت، دین یا زور کسب می‌گردد ولی در استبداد نخبگان از سازوکارهایی مانند انتخابات، نهادهای دموکراتیک، یا شعارهای مردم‌پسند برای کسب مشروعیت استفاده می‌گردد.

در نهایت اینکه میزان شفافیت در استبداد کلاسیک بشدت آشکار و یک‌دست است و رهبر مستبد بطور علنی داعیه استبدادی می‌کند. در این ساختار مردم می‌دانند چه کسی و چگونه حکومت می‌کند.

اما استبداد نخبگان عمدتا ناشفاف و مبهم است. در این شکل از استبداد برخلاف نمای دمکراتیک و مردم‌مدار آن، قدرت واقعی دست کسانی است که معمولاً بصورت هزاردستان اعمال قدرت می‌کنند.

از مصادیق استبداد کلاسیک می‌توان به استبداد فاشیستی هیتلر در آلمان نازی اشاره کرد که قدرت کاملاً متمرکز در دستان یک فرد بود و سرکوب گسترده، سانسور، پلیس مخفی (گشتاپو) و پاک‌سازی‌های سیاسی صورت می‌گرفت و نخبگان صرفاً مجری اوامر رهبر بودند.

حاکمیت صدام حسین در عراق نیز مثال دیگری است که کاملاً بصورت شخصی با وفاداران قبیله‌ای و حزبی، استفاده شدید از خشونت و ترور برای حفظ قدرت اعمال می‌گردید. در اینجا نخبگان صرفاً ابزار بقای دیکتاتور بودند.

مستبد کلاسیک دیگر قذافی در لیبی بود. در حاکمیت استبدادی او ساختار قدرت غیرشفاف، شخصی و خارج از چارچوب نهادها بوده و تصمیم‌گیری‌ها عجیب و بدون مشورت بوده و قدرت متمرکز به شکل مطلق در دست خودش بود.
ادامه دارد

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
استبداد نخبگان ۳
علی طایفی

اما نمونه‌های استبداد نخبگان شکل و ماهیتی دیگرگونه دارد. مثلا در آمریکا زیر نام دمکراسی، نفوذ لابی‌ها و شرکت‌های بزرگ شکلی از استبداد نخبگان را فراهم ساخته است. تصمیم‌گیری‌ها تحت تأثیر شدید لابی‌های مالی و نظامی است، و نخبگان اقتصادی و سیاسی باهم ساختار قدرت رو کنترل می‌کنند.

در روسیه نیز پوتین و الیگارش‌های همسود قدرت واقعی را بین شبکه‌ای از نخبگان اقتصادی، نظامی و امنیتی تقسیم کرده‌اند. همچنین رسانه‌ها و شرکت‌های بزرگ به‌شدت وابسته به دولت و طبقه حاکم‌اند. پوتین بیشتر نماینده یک طبقه خاص از نخبگان است تا دیکتاتوری کاملاً فردی.

در جامعه ایران معاصر قدری وضعیت متفاوت بود. از زمان حاکمیت سلطنت پهلوی‌ها ساختار استبداد کلاسیک دستخوش تغییر گردید. حکومت پهلوی‌ها معجون خاصی از دو گونه استبداد بود.

محمدرضا پهلوی در دوران حکومتش نوعی استبداد سلطنتی مدرن برقرار کرده بود که هم عناصر استبداد کلاسیک و فردی در آن وجود داشت، هم استبداد نخبه‌گرا، اگرچه با غلبه کامل فرد بر نخبگان.

در ساختار استبداد فردی و فردمحوری مطلق پهلوی، شاه تصمیم‌گیر نهایی بود و همه امور از سیاست، اقتصاد و امور نظامی تا فرهنگی را زیر قدرت نظارت خود داشت. نهادهایی مثل نخست‌وزیری، مجلس، یا حتی ارتش، همه تابع اراده شخص او بودند.

محمدرضاپهلوی بارها گفته بود: «من مسئول همه چیز هستم»، یعنی حکومت مطلقه شخصی که یکتاپرستی شاکله بنیادین آنرا تشکیل می‌داد و همه نخبگان تحصیل‌کرده و سرمایه‌دار‌ پیرامون این کانون قدرت جانفشانی می‌کردند.

پس از انقلاب ۵۷ ساختار و قالب حاکمیت خمینی در ایران نیز شکلی نامتوازن از هردو ساختار استبدادی است. حاکمیت او یک ساختار سیاسی منحصربه‌فرد ایجاد کرد که ترکیب پیچیده‌ای از رهبری کاریزماتیک، حکومت دینی، و نخبه‌سالاری انقلابی بود.

رهبری کاریزماتیک فردی او استبدادی معنوی و فردمحور بود که قدرتی فراتر از قانون و نهادها داشت، نه فقط به‌خاطر جایگاه رسمی‌اش، بلکه به‌خاطر محبوبیت و کاریزمای دینی و ایدیولوژیک.

فرمان‌های خمینی حتی قانون اساسی را دور می‌زد. مثل حکم اعدام‌های سال ۶۷ یا انحلال شوراها. او بارها گفت که ولی‌فقیه می‌تواند حتی نماز و حج را هم موقتاً تعطیل کند که نشانگر قدرت مطلق، نه‌فقط فقهی بلکه سیاسی بود.

درواقع، خمینی بنیان‌گذار یک مدل حکومتی جدید بود که نه کاملاً شبیه پادشاهی سنتی بود، نه شبیه استبداد مدرن، بلکه یک نظام ایدئولوژیک انقلابی بر پایه ولایت فقیه که دارای خصایص استبداد فردی تا نخبگان بود.
ادامه دارد

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
استبداد نخبگان ۴
علی طایفی

بنظر می‌رسد خامنه‌ای همزمان با جایگاه خود بعنوان یک دیکتاتور بیشتر نقش هدایت‌گر و هماهنگ‌کننده‌ نخبگان درون حاکمیت را در اختیار دارد. نظام سیاسی تحت رهبری علی خامنه‌ای بیشتر به استبداد نخبگان با محوریت رهبری نزدیک است تا یک استبداد کلاسیک.

در‌ ساحت استبداد فردی، رهبر به‌عنوان ولی فقیه، قدرت مطلقه دینی و سیاسی دارد. او فرمانده کل قوا، رییس قوه قضاییه، ریاست شورای نگهبان، صدا و سیما و بسیاری از نهادهای وابسته به نهاد ولایت فقیه است.

از سوی دیگر استبداد نخبگان، حکومت شبکه‌ای از وفاداران امنیتی، نظامی و اقتصادی است. خامنه‌ای با تکیه به شبکه‌ای از شبه-نخبگان وفادار، سپاه، بیت رهبری، قوه قضائیه، شورای نگهبان، ستاد اجرایی فرمان امام و .. قدرتش رو حفظ می‌کند.

همچنین سپاه پاسداران فقط یک نیروی نظامی نیست، بلکه یک امپراتوری اقتصادی و سیاسی با نفوذ گسترده در همه‌ ارکان حکومت است. نخبگان دیگر مانند ائمه جمعه، مدیران امنیتی، مسئولان بنیادها و شرکت‌های وابسته و.. بخشی از ساختار قدرت هستند که نه مستقل، بلکه در خدمت مرکزیت رهبری‌اند.

باهم‌نکری:

استبداد نخبگان با ایجاد احساس بی‌صدایی و ناتوانی دائمی، جامعه رو در بلندمدت فلج می‌کند و به دلیل ریشه‌داشتن در دین و سنت، سخت‌تر از بین رفته و اصلاح‌ناپذیرتر است.

استبداد نخبگان جامعه رو در بلندمدت فرسوده و بی‌انگیزه می‌کند، فساد، فقر، مهاجرت و نابودی آینده رو ساختمند می‌سازد، می‌سازد، امکان اصلاح از درون را غیرممکن می‌کند و باعث فروپاشی تدریجی اعتماد و انسجام اجتماعی می‌گردد.

ساختار استبدادی ایران در دورنمای تاریخی‌اش شکلی از استبداد نخبگان با بن‌مایه‌های استبداد کلاسیک است.

چه بسا منطبق با تیوری پارتو در گردش نخبگان میان شیران و روباهان بتوان گفت گردگشت تاریخی این شما از استبداد ایرانی معاصر، بازی قدرت میان شیران و روباهانی است که به حفظ و اعمال قدرت می‌پردازند .

معتقدم طبق الگوهای ذهنی و ادبی ایران، تیوری “دزد با چراغ” بسیار گویای وضعیت و ساختار استبداد در کشور است. بدین معنا هرچه استبداد و مستبد به ساختار و قشر نخبگان و شبه‌نخبگان متکی باشد، میزان غارت و تباه‌سازی این شکل از استبداد بیشتر از استبداد کلاسیک است.

شواهد نیز حاکی است که افخم بزرگی از نخبگان سیاسی اعم از دیندار و نادیندار، از چپ تا لیبرال در بازسازی ساختمان استبداد دینی نقش آفریدند. سپس نظام استبداد دینی با تحکیم قدرت سیاسی و نظامی در طول دور جنگ داخلی و با عراق به تربیت شبه‌نخبگان خود پرداخت.

گروه‌های راهبردی در طیف نخبگان نظام استبدادی در تیوریزه کردن و طراحی مبانی قوام این نظام از هیچ کوششی فروگذار نبودند. فرسایشی بودن نظام قدرت در کنار جنبش‌هاس سریالی برای فروپاشی آن، سرانجام نسخه پایان این شکل از استبداد را خواهد پیچید.

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1

برخی منابع
https://jordanrussiacenter.org/blog/how-higher-education-keeps-dictators-in-power

C. Wright Mills – The Power Elite
Gaetano Mosca و Vilfredo Pareto
Robert Michels – Iron Law of Oligarchy
Hannah Arendt – The Origins of Totalitarianism
Juan Linz – Totalitarian and Authoritarian Regimes
👍3
صد سال تنهایی در صدسال گذشته ۱
علی طایفی

کتاب صد سال تنهایی مارکز مرا به این اندیشه هدایت کرد که چگونه است مردمی در کوره‌راه پر فراز و نشیب صدسال مبارزه برای دمکراسی‌خواه، آزادی‌خواهی و برابرخواهی هنوز در چنیره تامین مقدمات آن در نظام وساختار سیاسی کشور درمانده‌اند؟

مهم‌ترین خصوصیات این تنهایی و دلایل نهفته در بروز این پدیده چیست؟ در این تحلیل تلاش دارم به این پدیده در تاریخ معاصر کشور حتی بصورت ایده‌ای نخستین بپردازم.

صدسال گذشته عبارت از صدسال استبداد نخبگان بود که با استبداد تاریخی ایران تفاوت‌های ماهوی و هویتی داشت. نوسازی، مشروطیت، مستبد یکتاگرا، یکتاپرستی، تحولات جنبشی و یک شبه‌اتقلاب از یکسو نمایانگر تفاوت هویتی استبداد نوین است.

تفکیک نهادهای حکومتی و اجتماعی در نظام سیاسی و اجتماعی، حضور نخبگان در نظام قدرت، توسعه آموزش و فرهنگ و مشروطیت نسبی در بالاترین مراتب قدرت زیر نام نهاد قانونگذاری و سپس جمهوریت و شکل‌گیری نخستین ‌پایه‌های انتخابات و مشارکت مردم از سوی دیگر از خصایص عمده حاکمیت استبداد در صد سال گذشته است.

صدسال تحول در نظام سیاسی از منظری دیگر گویای تحولات اجتماعی و سیاسی است که از جامعه و نهادهای اجتماعی آن بر نهاد سیاست و قدرت اثر گذارده است. این سده در متن خود گویای حضور بیشتر مردم در مشارکت سیاسی و تعیین سرنوشت خود در ساختارهای سیاسی و اجتماعی بوده و است.

بااین‌حال جامعه مدنی و مردم ایران در این یکصدسال همواره تنها بوده است. این تنهایی و تکدستی و نه یکدستی مردم در برهه‌های مختلف قابل ردیابی است:


روی‌کارآمدن پهلوی اول و پایان عصر قاجار.
سقوط استبداد کلاسیک قاجار پس از قریب دویست سال نخستین راهروی شتاب‌ناک ایران به عصر نوسازی بود. در این برهه اگرچه نیروهای بیگانه در صدرنشاندن پهلوی اول نقش آفریدند ولی نخبگان دیگری در این جابجایی قدرت حضور موثر داشتند.

در این برهه می‌توان گفت نهال‌های نخستین استبدادی دیگرگونه با ماهیتی ترکیبی از کلاسیک و نخبگان شکل گرفت. استبداد نخبگان مد نظر در این برهه اگرچه استوار بر بنیان‌های فکری روشن‌اندیشان و دانش‌آموختکان فرنگ‌رفته بود ولی همزمان متکی بر اراده مستبد و سردار نوسازی بود.

در این میان مردم بمفهوم عامه و سپس نهادهای خرد و نونهال مدنی نقش چندانی در برچیدن قاجار و چیدن قدرت پهلوی نداشتند. در طی دو دهه حاکمیت پهلوی اول، رضا شاه، نوگرایی با همه سوگیری مبتنی بر توسعه اروپای غربی، بدنبال روگیری از سنت، دین و سنت مبتنی بر دین بود.

همین امر به کانونی ترین فاصله بین نخبگان در قدرت و مردم فاقد قدرت سیاسی مبدل شد. محصول این فرایند تنهایی مردم در رسانش صدای اعتراض و مطالبات مردمی شد که لزوما حاکمیت استبداد پهلوی بدنبال آن‌ها نبود.

دیگر انگه علاوه بر این‌که مردم در این فاز نخست استبداد نخبگان/فردی در‌حاشیه تصمیم‌گیری بودند، نظام قدرت نیز تنها بود. سرانجام بدفرجام این تنهایی در‌ دو سویه نظام قدرت چنان شد که با حضور متفقین و اشغال ایران، نظام پهلوی اول برچیده شد.

رضا شاه نتوانست به‌تنهایی حریف دول متحد علیه فاشیزم بین‌المللی و دخالتگری آشکار آنان در سقوط پهلوی اول شود. و طبعا مردم تنها نیز با کمترین میزان مشارکت در فرایند این چرخش قدرت درافتادند.
ادامه دارد

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
👍4
صدسال تنهایی در صدسال گذشته ۲
علی طایفی

سقوط پهلوی اول و روی‌کارآمدن پهلوی دوم
در آستانه دهه بیست خورشیدی، رضاپهلوی از حکومت مطلقه خود خلع و بواسطه عوامل دول بیگانه از کشور تبعید شد. دوره خلع و خلا قدرت طول زیادی نکشید و پس از شکست فاشیزم و با شرایط مشخصی، پسر او جانشین رضا شد و حاکمیت پهلوی دوم آغاز گردید.

محمدرضا پهلوی نزدیک ۳۷ سال حکومت کرد. بقای حکومت در‌دو برهه و مرحله محقق شد. نخستین مرحله از بر سریر قدرت نشستن تا ذلیل شدن او در ابتدای دهه سی خورشیدی و شروع جنبش ملی شدن نفت ادامه یافت. مردم در این از هیچ نقش جدی در نظام قدرت و شکل‌گیری آن نداشتند.

در این برهه تشکل‌های سیاسی سرکوب، نهادهای اجتماعی زیر یوغ نظام استبداد شاه دوم و تیم نخبگان فرمان‌پرست او قرار گرفتند. قدرت پهلوی دوم در این برهه چندان بر‌محور تصمیم‌گیری‌های فردی او نبود. اما مردم در ساختمان نظام سیاسی پهلوی دوم نقش جدی نداشتند.

استبداد پهلوی دوم که در مسیر شکل‌گیری و تحکیم خود بود، بدون مردم به تاسیس و تقویت نهادهای قدرت پرداخت. جامعه روستایی و نوشهری در زیر سایه نوسازی بازمانده از رضا شاه در تلاش برای بقا و تداوم بود. مردم اگرچه وارد فضاهای اشتغال شهری و نظام بروکراتیک می‌شدند ولی همچنان تنها بودند.

در حاشیه ماندن مردم از قدرت و برای قدرت، سبب تضعیف بدنه نظام سیاسی گردید. مصدق‌السلطنه با نخست‌وزیری و تلاش برای تاسیس کابینه جدید و اهتمام علیه دولت بریتانیا برخلاف عوامل آن و محمدرضاشاه، نیز تحولاتی بود که در بالای هرم قدرت و بین نخبگان درون قدرت صورت گرفت. مردم دوباره تنها بودند.

کودتای مرداد ۳۲ و پایان جنبش ملی‌شدن نفت نیز اگرچه سبب بازگشت مجدد پهلوی دوم به قدرت و بازسازی نظام قدرت گردید، ولی نتوانست با مردم ارتباط ارگانیک برقرار کند. مصدق بدون مشارکت مردم قدرت گرفت و برهه‌ای از سیاستگذاری‌های سیاسی کشور را پیش‌برده و نفت را ملی کرد ولی در نهایت با کودتای امریکایی و بدون حمایت و قدرت مردم از قدرت ساقط شد.


پهلوی دوم از کودتا تا انقلاب.
پهلوی دوم با بازگشت به قدرت، رویه مدیریت سیاسی کشور را تغییر داد. تلاش برای نوسازی جامعه با اصلاحات ارضی و انقلاب سفید همراه با قلع ‌و قمع صاحبان اندیشه و نخبگان معترض و دگراندیش ۲۵ سال دوام آورد.

محمدرضاشاه در فاز دوم قدرت خود با بستن فضاهای دمکراتیک از یکسو و نوسازی از بالا و برونزای کشور از سوی دیگر، نخبگان حامی‌گر خو‌‌د را به میدان آورد تا دگراندیشان دیگر‌ را که بنوعی نماینده افکار عمومی تلقی می‌شد از صحنه به در کند.

جوانان، دانشجویان، هواداران احزاب ‌ جریان‌های سیاسی ممنوع در داخل و خارج از کشور دستگیر و در زندان افتاده و محکوم به حبس‌های طولانی و اعدام شدند. دستگاه عریض و طویل بروکراتیک استبداد با رهبری مستبد اصلی قدرت و قوت بیشتری یافت.

در این فاز نیز مردم از ‌مشارکت سیاسی کنار زده شدند. شاه دوم، مجموعه نخبگان سیاسی و فرهنگی تا امنیتی و نظامی‌اش سکان‌داران کشتی توسعه وابسته‌ای شدند که پدر او پیشتر با تیم دیگری به دریای طوفانی افکنده بود. مردم در این میان تنها ماندند و دوباره کسی به نیروی مردم در پیشبرد تحولات سیاسی و اجتماعی تا فرهنگی و اقتصادی وقعی ننهاد.

اوج‌گیری درآمدهای نفتی همزمان با اوج‌گیری سرکوب‌ها و جان‌سختی استبداد نخبگان به‌رهبری مستبد مطلق‌انکار سبب‌ساز کناره کشاندن مردم از حمایت از نظام سیاسی شد. در نهایت نیز شاه دوم با انقلابی عجولانه و بی‌بنیان و دور از تحولات ساختاری و بطور‌مشخص بدون حمایت و نقش مردم، سقوط کرد.


انقلاب ۵۷ تاکنون. انقلاب که رخ داد به‌ظاهر مردم در‌ میدان مطالبات سیاسی بودند. براساس شواهد مشخصی از برخی مطالعات ابتدایی، طغیان رهبران دینی و‌ سیاسی علیه پهلوی دوم و سقوط او، با مشارکت کمتر از ۱۵ درصد مردم بوقوع پیوست.
ادامه دارد

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
👍2
صدسال تنهایی در صدسال گذشته ۳
علی طایفی

در این پروسه و انقلابی که بنام مردم، پرچم طغیان را برافراشت، مردم کمترین مشارکت لازم در شکل‌گیری حکومت داشتند. کشتار کنشگران سیاسی متعلق به جنبش‌ها و احزاب سیاسی مردم و جنگ تحمیلی حکومت اسلامی علیه مردم نشانگر ماهیت ضدمردمی حاکمیت بود که پس از انقلاب تاکنون بر سریر قدرت نشسته است.

جنگ بنوعی و بطور غیرمستقیم به کشتار مردم پرداخت. هواداران حکومت اسلامی از اقشار پایین جامعه، در کنار نخبگان ملی مذهبی تا گروه‌های لیبرال سکولا و جریان چپ در ابتدای پیروی انقلاب، نتوانست زمینه مشارکت مردم را در بدنه قدرت فراهم سازد.

ناسازه‌ ساختار فیزیکی قدرت در قالب حکومت اسلامی از یکسو و ‌ جمهوریت از سوی دیگر اگرچه فضاهای مناسبی برای مشارکت مردم فراهم می‌ساخت ولی بدلیل اینکه ساختار قدرت ماهیتی استبدادی با حضور ولایت مطلقه مستبد و نخبگان وابسته بدان داشت، هرگز نتوانست مشارکت مردم را به همراه داشته باشد.

جنبش‌های اجتماعی و سیاسی مطالبه‌گر در طی دو دهه اخیر از سال ۷۶ به اینسو گواه جدی بر فقدان مشروعیت مردمی حکومت اسلامی بود. اعتراض گسترده اقشار مختلف از طبقات تهیدست شهری تا طبقه متوسط، از کارگران تا معلمان و دانشجویان و در واپسین جنبش، زن زندگی آزادی همگی سندی بر این بود که مردم تلاش کردند رویاروی قدرت و نظام استبداد نخبگان با رهبری مستبد دینخو بایستند.

سرکوب شدید، خفقان و سانسور فراگیر اطلاعات از یکسو، شکل‌گیری نهادهای موازی راهبردی در نهادهای فرهنگی تا علمی، سیاسی و نظامی از طرف دیگر چنان شد که حلقه ارتباط حاکمیت استبدادی با مردم ضعیف‌تر شده و مردم در حاشیه قدرت حبس شدند.

افزایش تنش‌های بین‌المللی استبداد دینی و تحمیل تحریم گسترده بسیاری از کشورها علیه مردم و اقتصاد کشور سبب‌ساز تقویت و جان‌سختی نظام ولایی مافیایی استبداد دینی گردید که با کمک رهبر و نخبگان حامی‌گرای او، مردم را به قعر فقر و تباهی سوق داد.

اهتمام جنبش های مدنی در ایجاد تغییر سیاسی اگرچه رو به گسترش بوده و بصورت سریالی آغاز شده و به حیات خود ادامه خواهد داد ولی تنهایی مردم در این کارزار در کنار نظام استبدادی تا دندان مسلح مانع از توفیق جنبش‌ها و ایجاد تحولات ساختاری در نظام سیاسی و قدرت شده است.

در نظام‌های سیاسی و ساختارهای متمرکز و استبدادی، یک احساس تنهایی جمعی در مواجهه با یک قدرت گاه بی‌چهره و کنترل‌گر است. این تنهایی نه فقط فیزیکی، بلکه روانی و اجتماعی نیز هست و مانند حسی از بی‌قدرتی، انزوا و فقدان امکان اثرگذاری را نیز بدنبال می‌آورد.

احساس تنهایی به اشکال مختلف خود را نشان می‌دهد. گاهی با بی‌اعتمادی شدید به نهادهای قدرت نظیر دولت، رسانه، دادگاه؛ و حتی به گروه‌های مدنی که مشروعیت خود را نزد مردم از دست داده‌اند. انباشت خشم یا بی‌تفاوتی که سبب فرسایش روانی و انفعال اجتماعی می‌شوند نیز از پیامدهای تنهایی است.

گسست بین فرد و جمع نیز همواره سبب کاهش همبستگی اجتماعی می‌گردد و فرد به جای مشارکت، به حفظ بقا در سطح فردی و رقابت‌های فردی محدود می‌شود. در اینجا فرد بجای همسویی با جامعه در‌مقابل استبداد، علیه جامعه عمل می‌کند.

در این بستر، قدرت سیاسی همراه با سرکوب به تولید احساس بی‌اثری برای از میدان بدور کردن مردم می‌پردازد. وضعیتی که شاید بتوان آن را استبداد خاموش نامید با مشارکت غیر مستقیم مردم رخ می‌دهد.

تنهایی مردم اگرچه در رویارویی با نظام قدرت سیاسی محسوس و غیرقابل انکار است ولی با تداوم حیات مستبد و نخبگان استبداد دینی، زمینه آسیب‌پذیری تحولات سیاسی همچنان به قوت خود باقی است.
ادامه دارد

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
👍2👏1
صدسال تنهایی در صد سال گذشته ۴
علی طایفی

تنهایی بویژه در متن تاریخ معاصر ایران به ابزار سلطه مستبد تبدیل شد که مردم را نه فقط با زور، بلکه با جدا کردن‌ از یکدیگر کنترل می‌کند. زمانی‌که اعتماد عمومی از بین می‌رود، همبستگی فرو می‌پاشد و تنهایی تبدیل به بستری برای سلطه‌پذیری می‌شود.

آرنت در ریشه‌های توتالیتاریسم این تنهایی را انزوای انسان مدرن در برابر ایدئولوژی توصیف می‌کند؛ جایی که فرد نه تعلقی به خانواده، جامعه یا حزب دارد و نه صدایی برای اعتراض. مقاومت خاموش البته از دیگر پیامدهای جامعه بسته است.

نباید فراموش کرد که تنهایی همیشه به تسلیم منجر نمی‌شود. در دل این وضعیت، اشکال متفاوت جزیی و غیرعلنی مقاومت مانند نوشتن، طنز، زمزمه‌ها، موسیقی ممنوع، هنر، یا حتی سکوت معنادار شکل می‌گیرند. این همان پدیده‌ای‌ است که آرنت آن را کنشگری در تاریکی می‌نامد.

فوکو نیز استبداد خاموش را زمانی بکار می‌برد که درباره‌ کنترل از طریق نهادها و زبان سخن می‌‌گوید، جایی که افراد تحت سلطه، حتی بدون اجبار، خودشان را سانسور می‌کنند.

جیمز اسکات در کتاب سلاح ضعفا درباره مقاومت پنهان یا خاموش آورده است که چطور شهروندان در نظام‌های اقتدارگرا به‌جای شورش آشکار، از تاکتیک‌های زیرزمینی مثل تمسخر، کم‌کاری، غیبت یا طفره رفتن از کار استفاده می‌کنند.

ایده‌ اصلی او درباره دو روایت و دو فضا است که می‌گوید در جوامع استبدادی دو نسخه گفتمان وجود دارد. نخست نسخه عمومی و آشکار مردم در برابر قدرت مانند سکوت و تظاهر به اطاعت. دوم نسخه یا روایت پنهان که در خلوت، بین خود مردم، بواسطه نقد، طعنه، تمسخر، جوک سیاسی، خاطره‌گویی، موسیقی و ادبیات صورت می‌گیرد.

با همین وصف صد سال تنهایی ایرانیان به صد سال مقاومت در قالب‌های پیش‌گفته مبدل شده است. بی‌سبب نیست که ادبیات سیاسی و اجتماعی، شعر و موسیقی، نقاشی و هنر تصویری، “زندگی پچ و پچی” و جامعه در سایه همواره در اقشار مختلف سنی و جنسی، شغلی و طبقاتی، وقومیتی و فرهنگی تنهایی خودش را چنین نسخه پیچیده است.

بنظرم تنها روش و سازوکار افزایش مشارکت مردم و فرارفتن از چنبره شکست‌پذیر تنهایی مردم در برابر قدرت، همبستگی اجتماعی اوست.

مقابله با تنهایی مردم امری است که توسط خود مردم در اقشار و طبقات اجتماعی و در قالب نهادها و تشکل‌های مردمی رخ داده و خواهد داد. بدون شکل‌گیری و تشکیل نهادهای قدرت از صنفی تا قومیتی، قدرت مردم همچنان در تنهایی به محاق خواهد رفت.

ریسک دیگر این تنهایی نیز صرفنظر از دوام نظام استبداد و مستبد حاکم بر آن، غلبه حضور نیروهای فراملی است که شواهد یکصد سال گذشته حاکی از نادیده‌گرفتن منافع مردم در تغییرات برون‌زاست.
پایان

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1

Weapons of the Weak: Everyday Forms of Peasant Resistance, by James C. Scott, 1985
1👏1
استبداد نخبگان .pdf
196.9 KB
استبداد نخبگان
علی طایفی

تیوری استبداد نخبگان دارای تاریخچه بلندی است. به یک نعنا و به روایت تاریخ، مجموعه حاکمان مطلقه در تاریخ سیاسی اکثریت ممالک دنیا کسانی بودند که نخبگان آن جامعه را تشکیل می‌دادند. این نخبگان شامل کسانی است که از نظر موقعیت اجتماعی فرهنگی دانش، امکان مالی و حمایت اجتماعی در طبقه صدرنشینی قرار می‌گیرند.

این قشر با مشروعیت سنتی و حتی عقلانی به چنان دایره و دامنه‌ای از قدرت دست می‌یابد که سرانجام به فساد و تباهی در قدرت کشیده شده و شخصت یک نخبه، یا قشر نخبگان به یک مستبد یا طبقه حاکمه مستبد و فاسد مبدل می‌گردد.

این تحلیل را در پرونده پیوست مطالعه کنید و درصورت علاقمندی بازنشر دهید.


منتشر شده در نشریه اخبار روز

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
صدسال تنهایی.pdf
324.8 KB
صد سال تنهایی در صدسال گذشته
علی طایفی

کتاب صد سال تنهایی مارکز مرا به این اندیشه هدایت کرد که چگونه است مردمی در کوره‌راه پر فراز و نشیب صدسال مبارزه برای دمکراسی‌خواه، آزادی‌خواهی و برابرخواهی هنوز در چنیره تامین مقدمات آن در نظام وساختار سیاسی کشور درمانده‌اند؟

مهم‌ترین خصوصیات این تنهایی و دلایل نهفته در بروز این پدیده چیست؟ در این تحلیل تلاش دارم به این پدیده در تاریخ معاصر کشور حتی بصورت ایده‌ای نخستین بپردازم.

صدسال گذشته عبارت از صدسال استبداد نخبگان بود که با استبداد تاریخی ایران تفاوت‌های ماهوی و هویتی داشت. نوسازی، مشروطیت، مستبد یکتاگرا، یکتاپرستی، تحولات جنبشی و یک شبه‌اتقلاب از یکسو نمایانگر تفاوت هویتی استبداد نوین است.

این تحلیل را در پرونده پیوست مطالعه کنید و درصورت علاقمندی بازنشر دهید.


سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
سنجشگری_مسایل_اجتماغی_ایران_دفتر_هفتم.pdf
13.9 MB
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
جمهوری چهاردهم، جمهوری سقوط
علی طایفی
دفتر هفتم
پاییز ۱۴۰۳

تحولات بسیاری در طی بیش از یکسال در جامعه ایران بویژه پس از جنبش زن زندگی و آزادی موسوم به جنبش مهسا یا ژینا رخ داده است که ضرورت پرداختن به آنها را از منظر جامعه‌شناختی بیشتر می‌سازد. سرکوب شدید جنبش سبب ساز نگرانی دو سویه ای گردید.
از یکسو حاکمیت ولایی مافیایی بشدت در هراس از سقوط ناگزیر از بهره‌گیری از انواع خشونت ها گردید و از سوی دیگر مردم معترض و نسل‌های هشتم و نهم در میادین اعتراضات به قدرت خود بیش از پیش ایمان آوردند.
این فرایند همچنان ادامه خواهد داشت و چه درمیدان سرکوب و چه در میادین اعتراضات محتوم به تغییر سیاسی خواهد شد و بی تردید ادامه این جنبش‌های سریالی سبب ساز تقلیل قوای نظام سیاسی شده و جامعه ایران را از چنگ حاکمیت جهل و استبداد رها خواهد ساخت.

این مجموعه را در‌کنار شش مجموعه پیشین مطالعه و نقد کرده و در صورت علاقمندی بازنشر دهید.


سنجشگری مسایل اجتماعی ایران

https://www.tgoop.com/alitayefi1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هشدار برای جلوگیری از اعدام
علی طایفی

اعدام یک جرم و جنایت حکومتی است. حکومت اسلامی ایران از نظر نسبت اعدام‌شدگان به تعداد جمعیت کشور، دارای نخستین رتبه جهانی در اعدام‌های گسترده است. اعدام انسان باید متوقف شود.

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
👍41
رنسانس ایرانی.pdf
118.1 KB
🔱رنسانس ایرانی:
شکوفایی فرهنگ ‌در سایه
علی طایفی

اگرچه موافق بهره گیری نعل به نعل از الگوهای توسعه ای خاصه مبتنی بر ‌تجربه اروپای غربی و جنوبی نبوده و از تحلیل تحولات جوامع با رویکردی آنیورسالیستی و همه جا شمول پرهیز می کنم ولی در ادبیات جامعه شناختی و مبتنی بر مطالعات تطبیقی و فرهنگی، رگه های مشترک و قابل بازیابی می توان یافت که زمینه شناسایی و تمییز وجوهی از تحولات و تغییرات اجتماعی را فراهم می سازد. در این رهگذر نگاهی به آنچه رنسانس اروپایی نام دارد نمایانگر زایمان مدرنیزم، صنعتی شدن، تحول جامعه سنتی به نوین، نظام اقتصادی اجتماعی زمینداری به سرمایه داری و در نهایت چرخش استبداد فکری و دینی به تکثرگرایی، انقلاب های اجتماعی، انسانگرایی، دمکراسی و آزادیخواهی است.

متن مقاله را در فایل پیوست بخوانید و درصورت علاقمندی، بازنشر دهید


سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
👍1
Ama to Nisti
King Raam
اما تو نیستی!
آواز از رامین سید امامی
علی طایفی

رامین، فرزند جامعه‌شناس مقتول ایرانی کاوس سیدامامی است که توسط عوامل مافیایی نظام قدرت در ایران با خودکشی حکومت‌خواهانه به قتل رسید.
رامین بخاطر قتل پدرش در زندان، و آسیب‌های روانی پس از آن در راه خروج از کشور و سپس تبعید، آثار هنری خوبی از خود بجای گذاشته است.

کاوس سیدامامی جامعه‌شناسی فعال در زمینه محیط زیست که با روشنگری‌هایش گویا پروژه‌های هسته‌ای و ضد محیط‌زیستی را به خطر می‌انداخت در سال ۱۳۹۶ توسط عوامل مافیایی امنیتی به قتل رسید.
در اینجا به موضوع خودکشی نوع حکومت ‌خواه پرداخته‌ام.

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
2025/07/09 16:35:17
Back to Top
HTML Embed Code: