Telegram Web
صد سال تنهایی در صدسال گذشته ۱
علی طایفی

کتاب صد سال تنهایی مارکز مرا به این اندیشه هدایت کرد که چگونه است مردمی در کوره‌راه پر فراز و نشیب صدسال مبارزه برای دمکراسی‌خواه، آزادی‌خواهی و برابرخواهی هنوز در چنیره تامین مقدمات آن در نظام وساختار سیاسی کشور درمانده‌اند؟

مهم‌ترین خصوصیات این تنهایی و دلایل نهفته در بروز این پدیده چیست؟ در این تحلیل تلاش دارم به این پدیده در تاریخ معاصر کشور حتی بصورت ایده‌ای نخستین بپردازم.

صدسال گذشته عبارت از صدسال استبداد نخبگان بود که با استبداد تاریخی ایران تفاوت‌های ماهوی و هویتی داشت. نوسازی، مشروطیت، مستبد یکتاگرا، یکتاپرستی، تحولات جنبشی و یک شبه‌اتقلاب از یکسو نمایانگر تفاوت هویتی استبداد نوین است.

تفکیک نهادهای حکومتی و اجتماعی در نظام سیاسی و اجتماعی، حضور نخبگان در نظام قدرت، توسعه آموزش و فرهنگ و مشروطیت نسبی در بالاترین مراتب قدرت زیر نام نهاد قانونگذاری و سپس جمهوریت و شکل‌گیری نخستین ‌پایه‌های انتخابات و مشارکت مردم از سوی دیگر از خصایص عمده حاکمیت استبداد در صد سال گذشته است.

صدسال تحول در نظام سیاسی از منظری دیگر گویای تحولات اجتماعی و سیاسی است که از جامعه و نهادهای اجتماعی آن بر نهاد سیاست و قدرت اثر گذارده است. این سده در متن خود گویای حضور بیشتر مردم در مشارکت سیاسی و تعیین سرنوشت خود در ساختارهای سیاسی و اجتماعی بوده و است.

بااین‌حال جامعه مدنی و مردم ایران در این یکصدسال همواره تنها بوده است. این تنهایی و تکدستی و نه یکدستی مردم در برهه‌های مختلف قابل ردیابی است:


روی‌کارآمدن پهلوی اول و پایان عصر قاجار.
سقوط استبداد کلاسیک قاجار پس از قریب دویست سال نخستین راهروی شتاب‌ناک ایران به عصر نوسازی بود. در این برهه اگرچه نیروهای بیگانه در صدرنشاندن پهلوی اول نقش آفریدند ولی نخبگان دیگری در این جابجایی قدرت حضور موثر داشتند.

در این برهه می‌توان گفت نهال‌های نخستین استبدادی دیگرگونه با ماهیتی ترکیبی از کلاسیک و نخبگان شکل گرفت. استبداد نخبگان مد نظر در این برهه اگرچه استوار بر بنیان‌های فکری روشن‌اندیشان و دانش‌آموختکان فرنگ‌رفته بود ولی همزمان متکی بر اراده مستبد و سردار نوسازی بود.

در این میان مردم بمفهوم عامه و سپس نهادهای خرد و نونهال مدنی نقش چندانی در برچیدن قاجار و چیدن قدرت پهلوی نداشتند. در طی دو دهه حاکمیت پهلوی اول، رضا شاه، نوگرایی با همه سوگیری مبتنی بر توسعه اروپای غربی، بدنبال روگیری از سنت، دین و سنت مبتنی بر دین بود.

همین امر به کانونی ترین فاصله بین نخبگان در قدرت و مردم فاقد قدرت سیاسی مبدل شد. محصول این فرایند تنهایی مردم در رسانش صدای اعتراض و مطالبات مردمی شد که لزوما حاکمیت استبداد پهلوی بدنبال آن‌ها نبود.

دیگر انگه علاوه بر این‌که مردم در این فاز نخست استبداد نخبگان/فردی در‌حاشیه تصمیم‌گیری بودند، نظام قدرت نیز تنها بود. سرانجام بدفرجام این تنهایی در‌ دو سویه نظام قدرت چنان شد که با حضور متفقین و اشغال ایران، نظام پهلوی اول برچیده شد.

رضا شاه نتوانست به‌تنهایی حریف دول متحد علیه فاشیزم بین‌المللی و دخالتگری آشکار آنان در سقوط پهلوی اول شود. و طبعا مردم تنها نیز با کمترین میزان مشارکت در فرایند این چرخش قدرت درافتادند.
ادامه دارد

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
👍4
صدسال تنهایی در صدسال گذشته ۲
علی طایفی

سقوط پهلوی اول و روی‌کارآمدن پهلوی دوم
در آستانه دهه بیست خورشیدی، رضاپهلوی از حکومت مطلقه خود خلع و بواسطه عوامل دول بیگانه از کشور تبعید شد. دوره خلع و خلا قدرت طول زیادی نکشید و پس از شکست فاشیزم و با شرایط مشخصی، پسر او جانشین رضا شد و حاکمیت پهلوی دوم آغاز گردید.

محمدرضا پهلوی نزدیک ۳۷ سال حکومت کرد. بقای حکومت در‌دو برهه و مرحله محقق شد. نخستین مرحله از بر سریر قدرت نشستن تا ذلیل شدن او در ابتدای دهه سی خورشیدی و شروع جنبش ملی شدن نفت ادامه یافت. مردم در این از هیچ نقش جدی در نظام قدرت و شکل‌گیری آن نداشتند.

در این برهه تشکل‌های سیاسی سرکوب، نهادهای اجتماعی زیر یوغ نظام استبداد شاه دوم و تیم نخبگان فرمان‌پرست او قرار گرفتند. قدرت پهلوی دوم در این برهه چندان بر‌محور تصمیم‌گیری‌های فردی او نبود. اما مردم در ساختمان نظام سیاسی پهلوی دوم نقش جدی نداشتند.

استبداد پهلوی دوم که در مسیر شکل‌گیری و تحکیم خود بود، بدون مردم به تاسیس و تقویت نهادهای قدرت پرداخت. جامعه روستایی و نوشهری در زیر سایه نوسازی بازمانده از رضا شاه در تلاش برای بقا و تداوم بود. مردم اگرچه وارد فضاهای اشتغال شهری و نظام بروکراتیک می‌شدند ولی همچنان تنها بودند.

در حاشیه ماندن مردم از قدرت و برای قدرت، سبب تضعیف بدنه نظام سیاسی گردید. مصدق‌السلطنه با نخست‌وزیری و تلاش برای تاسیس کابینه جدید و اهتمام علیه دولت بریتانیا برخلاف عوامل آن و محمدرضاشاه، نیز تحولاتی بود که در بالای هرم قدرت و بین نخبگان درون قدرت صورت گرفت. مردم دوباره تنها بودند.

کودتای مرداد ۳۲ و پایان جنبش ملی‌شدن نفت نیز اگرچه سبب بازگشت مجدد پهلوی دوم به قدرت و بازسازی نظام قدرت گردید، ولی نتوانست با مردم ارتباط ارگانیک برقرار کند. مصدق بدون مشارکت مردم قدرت گرفت و برهه‌ای از سیاستگذاری‌های سیاسی کشور را پیش‌برده و نفت را ملی کرد ولی در نهایت با کودتای امریکایی و بدون حمایت و قدرت مردم از قدرت ساقط شد.


پهلوی دوم از کودتا تا انقلاب.
پهلوی دوم با بازگشت به قدرت، رویه مدیریت سیاسی کشور را تغییر داد. تلاش برای نوسازی جامعه با اصلاحات ارضی و انقلاب سفید همراه با قلع ‌و قمع صاحبان اندیشه و نخبگان معترض و دگراندیش ۲۵ سال دوام آورد.

محمدرضاشاه در فاز دوم قدرت خود با بستن فضاهای دمکراتیک از یکسو و نوسازی از بالا و برونزای کشور از سوی دیگر، نخبگان حامی‌گر خو‌‌د را به میدان آورد تا دگراندیشان دیگر‌ را که بنوعی نماینده افکار عمومی تلقی می‌شد از صحنه به در کند.

جوانان، دانشجویان، هواداران احزاب ‌ جریان‌های سیاسی ممنوع در داخل و خارج از کشور دستگیر و در زندان افتاده و محکوم به حبس‌های طولانی و اعدام شدند. دستگاه عریض و طویل بروکراتیک استبداد با رهبری مستبد اصلی قدرت و قوت بیشتری یافت.

در این فاز نیز مردم از ‌مشارکت سیاسی کنار زده شدند. شاه دوم، مجموعه نخبگان سیاسی و فرهنگی تا امنیتی و نظامی‌اش سکان‌داران کشتی توسعه وابسته‌ای شدند که پدر او پیشتر با تیم دیگری به دریای طوفانی افکنده بود. مردم در این میان تنها ماندند و دوباره کسی به نیروی مردم در پیشبرد تحولات سیاسی و اجتماعی تا فرهنگی و اقتصادی وقعی ننهاد.

اوج‌گیری درآمدهای نفتی همزمان با اوج‌گیری سرکوب‌ها و جان‌سختی استبداد نخبگان به‌رهبری مستبد مطلق‌انکار سبب‌ساز کناره کشاندن مردم از حمایت از نظام سیاسی شد. در نهایت نیز شاه دوم با انقلابی عجولانه و بی‌بنیان و دور از تحولات ساختاری و بطور‌مشخص بدون حمایت و نقش مردم، سقوط کرد.


انقلاب ۵۷ تاکنون. انقلاب که رخ داد به‌ظاهر مردم در‌ میدان مطالبات سیاسی بودند. براساس شواهد مشخصی از برخی مطالعات ابتدایی، طغیان رهبران دینی و‌ سیاسی علیه پهلوی دوم و سقوط او، با مشارکت کمتر از ۱۵ درصد مردم بوقوع پیوست.
ادامه دارد

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
👍2
صدسال تنهایی در صدسال گذشته ۳
علی طایفی

در این پروسه و انقلابی که بنام مردم، پرچم طغیان را برافراشت، مردم کمترین مشارکت لازم در شکل‌گیری حکومت داشتند. کشتار کنشگران سیاسی متعلق به جنبش‌ها و احزاب سیاسی مردم و جنگ تحمیلی حکومت اسلامی علیه مردم نشانگر ماهیت ضدمردمی حاکمیت بود که پس از انقلاب تاکنون بر سریر قدرت نشسته است.

جنگ بنوعی و بطور غیرمستقیم به کشتار مردم پرداخت. هواداران حکومت اسلامی از اقشار پایین جامعه، در کنار نخبگان ملی مذهبی تا گروه‌های لیبرال سکولا و جریان چپ در ابتدای پیروی انقلاب، نتوانست زمینه مشارکت مردم را در بدنه قدرت فراهم سازد.

ناسازه‌ ساختار فیزیکی قدرت در قالب حکومت اسلامی از یکسو و ‌ جمهوریت از سوی دیگر اگرچه فضاهای مناسبی برای مشارکت مردم فراهم می‌ساخت ولی بدلیل اینکه ساختار قدرت ماهیتی استبدادی با حضور ولایت مطلقه مستبد و نخبگان وابسته بدان داشت، هرگز نتوانست مشارکت مردم را به همراه داشته باشد.

جنبش‌های اجتماعی و سیاسی مطالبه‌گر در طی دو دهه اخیر از سال ۷۶ به اینسو گواه جدی بر فقدان مشروعیت مردمی حکومت اسلامی بود. اعتراض گسترده اقشار مختلف از طبقات تهیدست شهری تا طبقه متوسط، از کارگران تا معلمان و دانشجویان و در واپسین جنبش، زن زندگی آزادی همگی سندی بر این بود که مردم تلاش کردند رویاروی قدرت و نظام استبداد نخبگان با رهبری مستبد دینخو بایستند.

سرکوب شدید، خفقان و سانسور فراگیر اطلاعات از یکسو، شکل‌گیری نهادهای موازی راهبردی در نهادهای فرهنگی تا علمی، سیاسی و نظامی از طرف دیگر چنان شد که حلقه ارتباط حاکمیت استبدادی با مردم ضعیف‌تر شده و مردم در حاشیه قدرت حبس شدند.

افزایش تنش‌های بین‌المللی استبداد دینی و تحمیل تحریم گسترده بسیاری از کشورها علیه مردم و اقتصاد کشور سبب‌ساز تقویت و جان‌سختی نظام ولایی مافیایی استبداد دینی گردید که با کمک رهبر و نخبگان حامی‌گرای او، مردم را به قعر فقر و تباهی سوق داد.

اهتمام جنبش های مدنی در ایجاد تغییر سیاسی اگرچه رو به گسترش بوده و بصورت سریالی آغاز شده و به حیات خود ادامه خواهد داد ولی تنهایی مردم در این کارزار در کنار نظام استبدادی تا دندان مسلح مانع از توفیق جنبش‌ها و ایجاد تحولات ساختاری در نظام سیاسی و قدرت شده است.

در نظام‌های سیاسی و ساختارهای متمرکز و استبدادی، یک احساس تنهایی جمعی در مواجهه با یک قدرت گاه بی‌چهره و کنترل‌گر است. این تنهایی نه فقط فیزیکی، بلکه روانی و اجتماعی نیز هست و مانند حسی از بی‌قدرتی، انزوا و فقدان امکان اثرگذاری را نیز بدنبال می‌آورد.

احساس تنهایی به اشکال مختلف خود را نشان می‌دهد. گاهی با بی‌اعتمادی شدید به نهادهای قدرت نظیر دولت، رسانه، دادگاه؛ و حتی به گروه‌های مدنی که مشروعیت خود را نزد مردم از دست داده‌اند. انباشت خشم یا بی‌تفاوتی که سبب فرسایش روانی و انفعال اجتماعی می‌شوند نیز از پیامدهای تنهایی است.

گسست بین فرد و جمع نیز همواره سبب کاهش همبستگی اجتماعی می‌گردد و فرد به جای مشارکت، به حفظ بقا در سطح فردی و رقابت‌های فردی محدود می‌شود. در اینجا فرد بجای همسویی با جامعه در‌مقابل استبداد، علیه جامعه عمل می‌کند.

در این بستر، قدرت سیاسی همراه با سرکوب به تولید احساس بی‌اثری برای از میدان بدور کردن مردم می‌پردازد. وضعیتی که شاید بتوان آن را استبداد خاموش نامید با مشارکت غیر مستقیم مردم رخ می‌دهد.

تنهایی مردم اگرچه در رویارویی با نظام قدرت سیاسی محسوس و غیرقابل انکار است ولی با تداوم حیات مستبد و نخبگان استبداد دینی، زمینه آسیب‌پذیری تحولات سیاسی همچنان به قوت خود باقی است.
ادامه دارد

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
👍2👏1
صدسال تنهایی در صد سال گذشته ۴
علی طایفی

تنهایی بویژه در متن تاریخ معاصر ایران به ابزار سلطه مستبد تبدیل شد که مردم را نه فقط با زور، بلکه با جدا کردن‌ از یکدیگر کنترل می‌کند. زمانی‌که اعتماد عمومی از بین می‌رود، همبستگی فرو می‌پاشد و تنهایی تبدیل به بستری برای سلطه‌پذیری می‌شود.

آرنت در ریشه‌های توتالیتاریسم این تنهایی را انزوای انسان مدرن در برابر ایدئولوژی توصیف می‌کند؛ جایی که فرد نه تعلقی به خانواده، جامعه یا حزب دارد و نه صدایی برای اعتراض. مقاومت خاموش البته از دیگر پیامدهای جامعه بسته است.

نباید فراموش کرد که تنهایی همیشه به تسلیم منجر نمی‌شود. در دل این وضعیت، اشکال متفاوت جزیی و غیرعلنی مقاومت مانند نوشتن، طنز، زمزمه‌ها، موسیقی ممنوع، هنر، یا حتی سکوت معنادار شکل می‌گیرند. این همان پدیده‌ای‌ است که آرنت آن را کنشگری در تاریکی می‌نامد.

فوکو نیز استبداد خاموش را زمانی بکار می‌برد که درباره‌ کنترل از طریق نهادها و زبان سخن می‌‌گوید، جایی که افراد تحت سلطه، حتی بدون اجبار، خودشان را سانسور می‌کنند.

جیمز اسکات در کتاب سلاح ضعفا درباره مقاومت پنهان یا خاموش آورده است که چطور شهروندان در نظام‌های اقتدارگرا به‌جای شورش آشکار، از تاکتیک‌های زیرزمینی مثل تمسخر، کم‌کاری، غیبت یا طفره رفتن از کار استفاده می‌کنند.

ایده‌ اصلی او درباره دو روایت و دو فضا است که می‌گوید در جوامع استبدادی دو نسخه گفتمان وجود دارد. نخست نسخه عمومی و آشکار مردم در برابر قدرت مانند سکوت و تظاهر به اطاعت. دوم نسخه یا روایت پنهان که در خلوت، بین خود مردم، بواسطه نقد، طعنه، تمسخر، جوک سیاسی، خاطره‌گویی، موسیقی و ادبیات صورت می‌گیرد.

با همین وصف صد سال تنهایی ایرانیان به صد سال مقاومت در قالب‌های پیش‌گفته مبدل شده است. بی‌سبب نیست که ادبیات سیاسی و اجتماعی، شعر و موسیقی، نقاشی و هنر تصویری، “زندگی پچ و پچی” و جامعه در سایه همواره در اقشار مختلف سنی و جنسی، شغلی و طبقاتی، وقومیتی و فرهنگی تنهایی خودش را چنین نسخه پیچیده است.

بنظرم تنها روش و سازوکار افزایش مشارکت مردم و فرارفتن از چنبره شکست‌پذیر تنهایی مردم در برابر قدرت، همبستگی اجتماعی اوست.

مقابله با تنهایی مردم امری است که توسط خود مردم در اقشار و طبقات اجتماعی و در قالب نهادها و تشکل‌های مردمی رخ داده و خواهد داد. بدون شکل‌گیری و تشکیل نهادهای قدرت از صنفی تا قومیتی، قدرت مردم همچنان در تنهایی به محاق خواهد رفت.

ریسک دیگر این تنهایی نیز صرفنظر از دوام نظام استبداد و مستبد حاکم بر آن، غلبه حضور نیروهای فراملی است که شواهد یکصد سال گذشته حاکی از نادیده‌گرفتن منافع مردم در تغییرات برون‌زاست.
پایان

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1

Weapons of the Weak: Everyday Forms of Peasant Resistance, by James C. Scott, 1985
1👏1
استبداد نخبگان .pdf
196.9 KB
استبداد نخبگان
علی طایفی

تیوری استبداد نخبگان دارای تاریخچه بلندی است. به یک نعنا و به روایت تاریخ، مجموعه حاکمان مطلقه در تاریخ سیاسی اکثریت ممالک دنیا کسانی بودند که نخبگان آن جامعه را تشکیل می‌دادند. این نخبگان شامل کسانی است که از نظر موقعیت اجتماعی فرهنگی دانش، امکان مالی و حمایت اجتماعی در طبقه صدرنشینی قرار می‌گیرند.

این قشر با مشروعیت سنتی و حتی عقلانی به چنان دایره و دامنه‌ای از قدرت دست می‌یابد که سرانجام به فساد و تباهی در قدرت کشیده شده و شخصت یک نخبه، یا قشر نخبگان به یک مستبد یا طبقه حاکمه مستبد و فاسد مبدل می‌گردد.

این تحلیل را در پرونده پیوست مطالعه کنید و درصورت علاقمندی بازنشر دهید.


منتشر شده در نشریه اخبار روز

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
صدسال تنهایی.pdf
324.8 KB
صد سال تنهایی در صدسال گذشته
علی طایفی

کتاب صد سال تنهایی مارکز مرا به این اندیشه هدایت کرد که چگونه است مردمی در کوره‌راه پر فراز و نشیب صدسال مبارزه برای دمکراسی‌خواه، آزادی‌خواهی و برابرخواهی هنوز در چنیره تامین مقدمات آن در نظام وساختار سیاسی کشور درمانده‌اند؟

مهم‌ترین خصوصیات این تنهایی و دلایل نهفته در بروز این پدیده چیست؟ در این تحلیل تلاش دارم به این پدیده در تاریخ معاصر کشور حتی بصورت ایده‌ای نخستین بپردازم.

صدسال گذشته عبارت از صدسال استبداد نخبگان بود که با استبداد تاریخی ایران تفاوت‌های ماهوی و هویتی داشت. نوسازی، مشروطیت، مستبد یکتاگرا، یکتاپرستی، تحولات جنبشی و یک شبه‌اتقلاب از یکسو نمایانگر تفاوت هویتی استبداد نوین است.

این تحلیل را در پرونده پیوست مطالعه کنید و درصورت علاقمندی بازنشر دهید.


سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
سنجشگری_مسایل_اجتماغی_ایران_دفتر_هفتم.pdf
13.9 MB
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
جمهوری چهاردهم، جمهوری سقوط
علی طایفی
دفتر هفتم
پاییز ۱۴۰۳

تحولات بسیاری در طی بیش از یکسال در جامعه ایران بویژه پس از جنبش زن زندگی و آزادی موسوم به جنبش مهسا یا ژینا رخ داده است که ضرورت پرداختن به آنها را از منظر جامعه‌شناختی بیشتر می‌سازد. سرکوب شدید جنبش سبب ساز نگرانی دو سویه ای گردید.
از یکسو حاکمیت ولایی مافیایی بشدت در هراس از سقوط ناگزیر از بهره‌گیری از انواع خشونت ها گردید و از سوی دیگر مردم معترض و نسل‌های هشتم و نهم در میادین اعتراضات به قدرت خود بیش از پیش ایمان آوردند.
این فرایند همچنان ادامه خواهد داشت و چه درمیدان سرکوب و چه در میادین اعتراضات محتوم به تغییر سیاسی خواهد شد و بی تردید ادامه این جنبش‌های سریالی سبب ساز تقلیل قوای نظام سیاسی شده و جامعه ایران را از چنگ حاکمیت جهل و استبداد رها خواهد ساخت.

این مجموعه را در‌کنار شش مجموعه پیشین مطالعه و نقد کرده و در صورت علاقمندی بازنشر دهید.


سنجشگری مسایل اجتماعی ایران

https://www.tgoop.com/alitayefi1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هشدار برای جلوگیری از اعدام
علی طایفی

اعدام یک جرم و جنایت حکومتی است. حکومت اسلامی ایران از نظر نسبت اعدام‌شدگان به تعداد جمعیت کشور، دارای نخستین رتبه جهانی در اعدام‌های گسترده است. اعدام انسان باید متوقف شود.

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
👍41
رنسانس ایرانی.pdf
118.1 KB
🔱رنسانس ایرانی:
شکوفایی فرهنگ ‌در سایه
علی طایفی

اگرچه موافق بهره گیری نعل به نعل از الگوهای توسعه ای خاصه مبتنی بر ‌تجربه اروپای غربی و جنوبی نبوده و از تحلیل تحولات جوامع با رویکردی آنیورسالیستی و همه جا شمول پرهیز می کنم ولی در ادبیات جامعه شناختی و مبتنی بر مطالعات تطبیقی و فرهنگی، رگه های مشترک و قابل بازیابی می توان یافت که زمینه شناسایی و تمییز وجوهی از تحولات و تغییرات اجتماعی را فراهم می سازد. در این رهگذر نگاهی به آنچه رنسانس اروپایی نام دارد نمایانگر زایمان مدرنیزم، صنعتی شدن، تحول جامعه سنتی به نوین، نظام اقتصادی اجتماعی زمینداری به سرمایه داری و در نهایت چرخش استبداد فکری و دینی به تکثرگرایی، انقلاب های اجتماعی، انسانگرایی، دمکراسی و آزادیخواهی است.

متن مقاله را در فایل پیوست بخوانید و درصورت علاقمندی، بازنشر دهید


سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
👍1
Ama to Nisti
King Raam
اما تو نیستی!
آواز از رامین سید امامی
علی طایفی

رامین، فرزند جامعه‌شناس مقتول ایرانی کاوس سیدامامی است که توسط عوامل مافیایی نظام قدرت در ایران با خودکشی حکومت‌خواهانه به قتل رسید.
رامین بخاطر قتل پدرش در زندان، و آسیب‌های روانی پس از آن در راه خروج از کشور و سپس تبعید، آثار هنری خوبی از خود بجای گذاشته است.

کاوس سیدامامی جامعه‌شناسی فعال در زمینه محیط زیست که با روشنگری‌هایش گویا پروژه‌های هسته‌ای و ضد محیط‌زیستی را به خطر می‌انداخت در سال ۱۳۹۶ توسط عوامل مافیایی امنیتی به قتل رسید.
در اینجا به موضوع خودکشی نوع حکومت ‌خواه پرداخته‌ام.

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
مقاومت خاموش ۱
علی طایفی

سکوت سرشار از ناگفته‌هاست!! از مارگوت بیکل را چه بسا بسیاری شنیده‌اند. همچنین این متل را نیز شنیده‌ایم که سکوت علامت رضایت است! چالش میان این دو نگرش پیرامون امر سکوت گویای دو رویکرد به یک پدیده است.

در اینجا قصد دارم به ابعاد و لایه‌های پنهانی سکوت بپردازم که چطور زبان بسته می‌تواند بلندترین فریاد اعتراض باشد. چطور خاموشی در درون خود مشحون از روشنایی اندیشه و بیان است. و چگونه فریاد اعتراض گاه جای خود را به سکوت و فریاد خاموش می‌دهد.

در این میام چه بسا بتوان پاسخی درخور برای این پرسش نیز یافت که چگونه است در فرایند جنبش‌های سریالی در جامعه ایران، شاهد وقفه‌های زمانی هستیم که بنظر می‌رسد علیرغم نارضایتی گسترده در جامعه، همه چیز بر وفق مراد نظام حاکم بر قدرت می‌گردد؟

تقیه هم چه بسا ناظر بر همین خصلت و رفتار اجتماعی باشد که افراد بنا به صلاحدید و مصلحت روز از بیان واقعیت و حقیقت دروی کرده و به اشکال مختلف بنوعی به خودسانسوری می‌پردازند. این تقیه در واقع بمعنای سکوت و پذیرش امر اجتماعی نیست بلکه بطور موقت و بنا به موقعیت زمان و مکان ترجیح داده می‌شود زبان به کام گرفته شود.

کنایه و استعاره نیز از اشکال دیگری از مقاومت خاموش است. ادبیات ایرانی در زبان‌ و فولکلورهای مختلف در تاریخ و سرزمین ایران مشحون از کنایه، طعنه، شوخ‌طبعی، ناراست‌گویی، و استعاره‌هایی است که عمدتا شاهد مثال‌های متناسبی است بر اینکه فرد گوینده، ناقل، شاعر و ادیب جرات پذیرش ریسک بیان نظر و عقاید خود را نداشته و با هوشمندی، به اشکال پیش‌گفته به اظهار نظر می‌پردازد.

ایهام و ابهام و دوگانگی بیان، مضمون و مفهوم از یکسو و ابهام‌گویی در کلام و نوشتار از سوی دیگر حاکی از تسلط فرهنگ سکوت، اختناق و سرکوبی است که از سوی نظام قدرت در تاریخ بلند ایران وجود داشته و دارد. اگرچه این واکنش بنظر ناراست و غیر مستقیم می‌رسد ولی در متن خود سرشار از پیامدهای اعتراض و نقد و نقب فرهنگ مسلطی است که تاب کوچکترین نقد و نظر را ندارد.

بی‌سبب نیست که همواره شکاف جدی میان زبان سر و زبان دل وجود دارد و همین دوگانگی میان آنچه فرد می‌گوید و آنچه می‌اندیشد، سبب‌ساز شکاف‌های اجتماعی و سیاسی گشته و می‌گردد که در طی تاریخ در نهایت موجب‌ تحکیم شکاف بین کلت و دولت/حکومت شده است.

نافرمانی مدنی در عصر معاصر در واقع واکنشی خاموش در برابر ستم روزانه‌ای است که از سوی نظام بروکراتیک قدرت بر جامعه تحمیل می‌گردد. هجوم نهاد سیاست و دین بر پیکره نهادهای دیگر فرهنگی و افراد در مناسبات ساختاری این نهادها، زمینه نافرمانی مدنی را فراهم می‌سازد که بنظر در یک بازه زمانی خاص، تنها امکان کنشگری و اقدام محسوب می‌گردد.

جیمز سکات در جایی به مقاومت پنهان می‌پردازد که چگونه در فضای توتالیتر، مطلق‌انگاری در قدرت و استبداد در نظام اجتماعی و سیاسی بجای شکایت و اعتراض برنمایی می‌کند. این مقاومت ناگزیر از پنهانکاری است تا بتواند با بقا و تداوم اعتراض، سرانجام بر فضای توتالیتر فایق آید.

اشکال مقاومت روزمره از زبان سکات عبارتند از طفره رفتن از قوانین، دروغ گفتن به عوامل سیستم، کارشکنی یا تعلل و کم‌کاری، تصرف پنهان ثروت و امکانات از صاحبان قدرت، شایعه‌سازی یا لطیفه‌پردازی علیه سران قدرت، و سکوت معنادار یا بی‌اعتنایی در وقایع سیاسی و اجتماعی.
ادامه دارد

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
مقاومت خاموش ۲
علی طایفی

نظریه هژمونی فرهنگی آنتونیو گرامشی نیز ناظر بر همین مقاومت پنهان است. از نظر او سلطه فقط با زور حفظ نمی‌شود، بلکه با رضایت گرفتن از فرودستان از طریق فرهنگ، آموزش، مذهب و رسانه‌ها یا اعمال هژمونی یا سلطه فرهنگی محقق می‌شود.

از اینرو گرامشی به مقاومت در حوزه فرهنگ مانند خلق ضدفرهنگ‌ها، زبان‌های آلترناتیو و فرعی یا سبک زندگی معارض با الگوی حاکم تأکید دارد.

از نظر گرامشی، هژمونی سلطه‌ای نرم و فرهنگی است که در درون ذهن و باور افراد شکل می‌گیرد. مقاومت فرهنگی به بیان او، ایجاد فرهنگ بدیل، رسانه‌‌های مستقل، زبان، هنر، موسیقی رپ، ادبیات اعتراض و نقاد و روایت‌های آلترناتیو است.

گرامشی از عبارت روشنفکر ارگانیک بهره می‌برد که نمایانگر افرادی از دل مردم است که آگاهی انتقادی را گسترش داده و در برابر هژمونی حاکم از سوی نهاد قدرت، مقاومت می‌کنند.

حتی نظریه اروینگ گافمن نیز همسو با ایده مقاومت پنهان است. گافمن قدرت را در تعاملات روزمره و اجرای نقش‌ها پی می‌گیرد. مفهوم اجرای نقش در جلو و پشت صحنه تحلیل دیگری از همین رویکرد است.

در این نظریه
مردم در جلوی صحنه ممکن است تظاهر به اطاعت از نظام حاکم کنند ولی پشت صحنه در محافل خصوصی واقعیت را فاش، قدرت را نقد کرده و به روایتی دیگر از وقایع می‌پردازند.

این دوقطبی صحنه زندگی از نظر گافمن را می‌توان در زندگی روزمره مردم از سازمان‌های بروکراتیک یعنی جلوی صحنه تا درون خانواده و خانه‌ها در پشت صحنه، مشاهده کرد.

میشل دوسرتو نیز از منظری دیگر به این چالش می‌پردازد. او در اثر خود بنام اختراع زندگی روزمره، تلاش می‌کند نشان دهد که چگونه مردم از تاکتیک‌های مختلف برای مقاومت در برابر استراتژی‌های قدرت استفاده می‌کنند.

او از استفاده خلاقانه از فضاهای شهری یا مصرف فرهنگی نام می‌برد. دوسرتو به روش‌هایی تاسی می‌کند که با نیت صاحبان قدرت سازگار نیست و سبک زندگی روزمره حاکم را به چالش می‌کشد.

در اینجا می‌توان به موارد دقیق‌تری اشاره کرد که دوسرتو بر وجه تیوریک آن تاکید دارد. مثلا راه رفتن در شهر با پوشاک ضدساختار در مقابله با حجاب اجباری، و استفاده از زبان کوچه یا عامیانه در برابر زبان رسمی.
ادامه دارد

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
2
مقاومت خاموش ۳
علی طایفی


مصارف فرهنگی متفاوت نظیر استفاده از ماهواره، شبکه‌های اجتماعی، حضور در فضاهای زیرزمینی از موسیقی رپ و هیپ‌هاپ تا هنر روزمره و از زندگی مجازی تا اجتماعی فراتر از شعایر نظام قدرت نظیر همزی‌گری بجای ازدواج از دیگر موارد مرتبط است.

با چنین رویکردی می‌توانم به جرات بگویم که اگر در حدفاصل جنبش‌های اجتماعی بعنوان مقاومت آشکار در سال‌های اخیر وقفه‌ای ایجاد می‌شود بمعنای خاموشی کنشگری اجتماعی در‌ جامعه نیست.

جامعه ایران از دهه‌های اخیر با بهره‌گیری از اشکال مختلف از مقاومت آشکار و پنهان یا خاموش توانسته‌ در برابر هژمونی‌ فرهنگی، سیاسی یا دینی حاکم و مسلط، مقاومت کند، بی‌آنکه لزوماً وارد مبارزه علنی شود.

کاهش ریسک خشونت ساختاری حاکمیت علیه معترضان و تحرکات مدنی سبب شده است که مردم با رویکرد و روشی هوشمندانه در متن جامعه و در درون و کنار نظام قدرت و عوامل سرکوب آن، علیه هژمونی مسلط شوریده و طرحی دیگر دراندازند.

فرهنگ‌سازی، ضدفرهنگ و دیگرروایت‌سازی به بیان گرامشی، رفتار خلاقانه و مبتکرانه در زندگی روزمره برخلاف ساختارهای مسلط به بیان دوسرتو، بیانگر همین رویکرد جایگزین است.

همچنین اعتراض پنهان در لایه‌های سکوت، طنز، کنایه و شایعه‌سازی به بیان اسکات، و الگوی رفتار دوقطبی با دو پروفایل در جلوی صحنه و پشت صحنه به بیان گافمن از جمله تاکتیک‌هایی است که در مقابل استراتژی سرکوب عمل می‌کند.

اگرچه معتقدم طبق تحلیل‌هایی که بارها و پیشتر نگاشته‌ام جنبش‌های سریالی به قدرت خود در عرصه مقاومت آشکار ادامه خواهند داد، همزمان مقاومت خاموش با کنشگری مستمر در زندگی روزمره به تازگی، بازسازی، بسترسازی و تداوم جنبش در پشت صحنه در قالب مقاومت خاموش ادامه خواهد داد.

نتیجه میان مدت این جنبش مدنی آشکار و پنهان سبب‌ساز فرسایش و فروکاهش قدرت نظام سلطه بوده و جامعه ایران را بسوی رهایی از مرگ جامعه موردنظر حاکمیت رهنمون خواهد ساخت.

این تحلیل را در پرونده پیوست مطالعه کنید و درصورت علاقمندی بازنشر دهید.


سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1

منابع
The Presentation of Self in Everyday Life (1956)
Weapons of the Weak: Everyday Forms of Peasant Resistance (1985)
The Practice of Everyday Life (1980)
Prison Notebooks (1929–1935)
👍2
مقاومت خاموش.pdf
134.2 KB
مقاومت خاموش یا پنهان
علی طایفی

سکوت سرشار از ناگفته‌هاست!! از مارگوت بیکل را چه بسا بسیاری شنیده‌اند. همچنین این متل را نیز شنیده‌ایم که سکوت علامت رضایت است! چالش میان این دو نگرش پیرامون امر سکوت گویای دو رویکرد به یک پدیده است.

در اینجا قصد دارم به ابعاد و لایه‌های پنهانی سکوت بپردازم که چطور زبان بسته می‌تواند بلندترین فریاد اعتراض باشد. چطور خاموشی در درون خود مشحون از روشنایی اندیشه و بیان است. و چگونه فریاد اعتراض گاه جای خود را به سکوت و فریاد خاموش می‌دهد.

در این میان چه بسا بتوان پاسخی درخور برای این پرسش نیز یافت که چگونه است در فرایند جنبش‌های سریالی در جامعه ایران، شاهد وقفه‌های زمانی هستیم که بنظر می‌رسد علیرغم نارضایتی گسترده در جامعه، همه چیز بر وفق مراد نظام حاکم بر قدرت می‌گردد؟

این تحلیل را در پرونده پیوست مطالعه کنید و درصورت علاقمندی بازنشر دهید.


سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آن دیگری
علی طایفی

موسیقی، خردجان؛ شعر، جان خرد
https://www.tgoop.com/Musikdelangiz
3
بهم ریختگی انسان
علی طایفی

موجود انسانی هرگز آرامش وجودی نخواهد یافت حتی اگر نظم محیطی او فراگیر و سراسر باشد که اغلب چنین نیست. اگرچه شرایط عینی لازمه شکل‌بخشی و انتظام وجود انسان است ولی حتی با سامان‌بخشی و ترتیب زندگی مادی از خانه تا شغل، و از موقعیت تا حیثیت اجتماعی می‌بینیم که انسان همچنان در سرگشتگی است. چه بسا این فروپاشی انسان امری است به تعبیر مارکوزه، اجتماعی در ساخت‌های تک‌ساحتی انسان در جامعه معاصر!

ورای هر دلیل و تحلیلی بر این بی‌سامانی و بهم‌ریختگی انسان، او موجودی است درهم‌گسیخته، بی‌سامان، بی‌قرار و گریزنده. انسان امروز چه گونه ایرانی چه نوع جهانی‌اش، از یک بی‌نظمی و تلاطم درونی رنج می‌برد. گاه بر دین متوسل می‌شود گاه بر دار و دهر و دارایی‌هایش اما همچنان گمگشته و حیران است و این حیرانی گویی تضاد درونی انسانی است که شاید ریشه در نظام اجتماعی بیرون از او یا نظام ارگانیسیستی درون او دارد.

در آینده بیشتر به این مسیله خواهم پرداخت.

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://www.tgoop.com/alitayefi1
2
یک کارنامه:

فهرست برخي از فعاليت ها و نوشته‌های من:

جامعه شناسان بدون مرز-ايران
بلاگ "اجتماع بيش از دو نَفَر ممنوع"
بلاگ مستقل جامعه‌شناسی در میهن‌بلاگ
نشريه مستقل "جامعه شناسي ايران"
کانال سنجشگري مسايل اجتماعي ايران
کانال موسیقی، جان ‌خرد، شعر، خردجان

کتاب هایم:
جامعه شناسی مسایل اجتماعی ایران
جامعه شناسی فرار مغزها
موانع فرهنگی تحقیق در ایران
سنجشگری مسایل اجتماعی ۱
سنجشگری مسایل اجتماعی ۲
سنجشگری مسایل اجتماعی ۳
سنجشگری مسایل اجتماعی ۴
سنجشگری مسایل اجتماعی ۵
سنجشگری مسایل اجتماعی ۶
سنجشگری مسایل اجتماعی ۷
ترجمه عصر مهاجرت
ترجمه مقدمه گرافیکی بر جامعه‌شناسی
درآمدی بر جامعه‌شناسی کودکی
جامعه‌شناسی عشق
اشعار اجتماعی جلد یک
اشعار عاشقانه جلد دوم
اشعار و زمزمه‌های درون جلد سوم
کتاب قصه‌های من و تو

کتاب‌های در دست تدوین:
جامعه‌شناسی تنهایی (سویدی)
جامعه‌شناسی کودکی (انگلیسی)
داستان‌ اجتماعی: نطفه

كارنامه شخصي ام
دسترسی به کتابها در فضای مجازی
جایزه آلوین گولدنر

تماس
@alitayefy
👏2
انقلاب ضمایر: انقلاب "تو"
علی طایفی

در سوید همه شهروندان از نخست‌وزیر تا مردم خیابان، از فرزندان تا والدین، از شاگرد و دانشجو تا معلم و مدرس، و از کارمند تا رییس، یکدیگر را بدون عناوینی مانند آقا یا خانم و سایر موقعیت‌های افراد، «تو» خطاب می‌کنند.

حدود شصت سال پیش در دهه ۱۹۶۰ این انقلاب در ضمایر یا انقلاب «من» رخ داد و پس از آن تا امروز همه شهروندان بدون توجه به تیترهای کسب شده اجتماعی افراد، فقط تو خطاب می شوند (بجز بازمانده حماقت تاریخی سوید، شاه و همسرش). این انقلاب، ساختار طبقاتی را نشانه می‌گرفت که بر‌منزلت و پایگاه طبقاتی افراد وابسته بود.

این حرکت بعنوان رویکردی رادیکال حتی در سطح تغییر ادبیات و‌ واژگان مبتنی بر سلسله مراتبی در جامعه ایران نیز ضروری است؛ سلسله مراتبی که نهاد و‌ نماد قدرت در آن تباه‌کننده انسان و برابری و آزادگی اوست.
https://www.svd.se/nar-infordes-du-reformen

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
@alitayefi1
👍7
كارل ماركس: ترقي اجتماعي مي تواند با وضعيت اجتماعي زن در جامعه، شناسايي و اندازه گيري شود.
جامعه اى كه زن در آن داراي حقوق برابر نيست، عدالت و صلح پايمال است.

علي طايفي
@alitayefi1
6👍2
💼عصر مهاجرت؛
جابجايي بين المللي جمعيت در دنياي معاصر؛
اثر كستلز و ميلر؛
ترجمه علي طايفي؛
******
مقدمه مترجم:
نوگرايي، رشد فناوري، انفجار اطلاعات و آزادي رسانش آن در جهان معاصر سبب ساز افزايش آگاهي هاي اجتماعي و فرهنگي از سبك هاي متفاوت انديشيدن و زيستن شده است. همزمان، افزايش تضادهاي طبقاتي در سبك زندگي، محل سكونت، آموزش، بهداشت، آزادي، برابري ، صلح و امنيت نيز از عوامل مهم ديگري است كه در سايه افزايش قدرت مقايسه بين ملل و اقوام، موجب افزايش موج مهاجرت ها در عصر امروز شده است.

تضادها و ستيزه هاي متعدد قوميتي، اقتصادي، ديني، نژادي، جنسيتي و باورداشت اقشار و گروه هاي مختلف در ممالكي كه آمادگي كمتري در مديريت اين تضادها دارند، مهمترين اشكال تضادهايي است كه افراد و گروههاي درگير و قرباني در اين تضادها را ناگزير از ترك وطن و اقدام براي مهاجرت مي كند.

مي دانيم مهاجرت، پديده ساده اي نيست. اين پيچيدگي هم در سطح فردي در فرايند تصميم گيري، امر بسيار خطير و پرهراسي است؛ هم در بعد اجتماعي داراي پيامدهاي خواسته و ناخواسته اي است كه مي تواند آرامش و امنيت مهاجر را بجاي تامين آن، به مخاطره اندازد. مهاجرت از اين منظر عمدتا مشتمل بر مهاجرت هايي است كه فرد بدليل حس ناامني در وطن خود، در انديشه ترك وطن برآمده و در پي رحل اقامت در دياري ديگر است.

دراين ميان اما مهاجرت اجباري امر ديگري است. جنگ، خشونت، قتل عام، ترور و سركوب، و نزاع هاي خونين قومي و سياسي از جمله دلايلي است كه فرد را بدون بررسي و تصميم قبلي، ناگزير از ترك وطن مي كند تا بتواند در محيط امن ديگري به بقاي حيات خود و خانواده اش ادامه دهد. اين فرايند، تروماي سهمگين و چندگانه اي را به فرد مهاجر تحميل مي كند كه آثار رواني و اجتماعي آن مي تواند ساليان سال باقي بماند: تروماي جنگ و هراس از كشته شدن، تروماي ترك يكباره خانواده و نزديكان، تروماي اقامت هاي موقت در كشورهاي واقع در مسير مهاجرت و در نهايت تروماي رحل اقامت در سرزميني جديد با تفاوت هاي بيشمار ارزشي، فرهنگي و اجتماعي.

عصر حاضر، عصر مهاجرت ها و جابجايي هاست. جهان معاصر بيش از هر دوره تاريخي، شاهد مهاجرت هاي جغرافيايي است، امري كه ناخواسته به مهاجرت هاي فرهنگي نيز منجر مي گردد. اگرچه بخش بزرگي از مهاجران عصر حاضر بدليل گريز از ناامني، بلاياي طبيعي و تضادهاي اجتماعي قصد مهاجرت مي كنند ولي پس از ورود به كشور هاي ميزبان با تضادهاي فرهنگي نويني روبرو مي شوند كه آنان را وارد عرصه ديگري از چالشگري اجتماعي مي كند.

در طي چند دهه گذشته مهاجرت مسلمانان از كشورهاي اسلامي به ممالك مسيحي اروپايي و امريكا رو به افزايش نهاده است. اسلام گريزي از نوع سياسي آن پديده جديدي است كه از چند دهه پيش بدليل نقش آن در بروز تضادهاي منطقه اي و البته با دخالت و حمايت كشورهاي ديگر در تقويت و تهييج گرايش هاي افراطي در آن، شدت و سرعت بيشتري بخود گرفته است.

همسو با مهاجرت مسلمانان، تضادهاي اجتماعي و فرهنگي ميان مردم ميزبان در فرهنگ مسيحيت و آنان روبه افزايش گذارده است. مهاجران خاورميانه اگرچه يکی از تحصيل‌کرده‌ ترين گروه‌های مهاجران محسوب مي شوند، در عين حال بزرگترين بخش پايين دست و سنتي مهاجران به كشورهاي اروپايي نيز بشمار مي روند.

نويسندگان اين كتاب دو استاد جامعه شناسي و روابط بين الملل هستند كه سالهاست در اهتمامي مشترك به روزآمدسازي و تحليل تحولات مهاجرت جهاني مي پردازند. كتاب حاضر، نظريه و آماري است از فرايند ها، الگوها و سمت گيري هاي مهاجرت هاي منطقه اي و جهاني كه مي تواند براي همه دانش آموختگان رشته هاي علوم انساني و اجتماعي از سياست و روابط بين الملل تا جامعه شناسي و جمعيت شناسي سودمند باشد.
https://ibb.co/joGx1Q

علي طايفي
https://www.tgoop.com/alitayefi1
👍3
2025/07/14 05:22:02
Back to Top
HTML Embed Code: