tgoop.com/amirkabirpublication/397
Last Update:
دکتر [مهدی] حمیدی مردی ساکت و پاکدل ولی تندخو بود. در توجیه این تندخویی شایعاتی بر سر زبانها بود. میگفتند در جوانی که معلم دبیرستان دخترانهای در شیراز بوده به یکی از شاگردانش، دختر زیبایی از خانوادههای مشهور شهر، دل باخته ولی این دلباختگی و عشق به دلایل خانوادگی منجر به شکست میشود و آن دختر با جوان دیگری ازدواج میکند و دکتر حمیدی در آن عشق ناکام میماند و اکثر شعرهایی که طی سالهای زندگی سروده دربارۀ این عشق بیفرجام بوده است. شاید هم به همین خاطر دکتر حمیدی همیشه مکدر و ناراحت بود. اوایل کارم که من خودم برای بردن نمونههای مطبعی به خانهاش میرفتم، میدیدم او و همسرش، ناهیدخانم که زنی بسیار زیبا و عفیف و شریف بود، همیشه با هم سرسنگین هستند و اوقاتتلخی دارند. آقای صفاری میگفت که زن و شوهر مرتب در حضور فرزندان خود به هم پرخاش میکنند و صدای داد و فریاد آنها هر روز بلند است؛ بعضی از شبها ناهیدخانم به خانۀ ما میآید و شکایت میکند، من و کوکب همسرم به خانۀ آنها میرویم و آشتیشان میدهیم.
آن سالها مادر دکتر حمیدی، که زنی فرهنگی و مهربان بود و لباسهایی به سبک قدیم شیرازی میپوشید و چارقد سفیدی بر سر داشت، گهگاهی از شیراز میآمد و با آنها زندگی میکرد و هر وقت به خانۀ آنها میرفتم با من با لهجۀ شیرین شیرازی صحبت میکرد.
از خصوصیات دکتر حمیدی بدبینی بیش از حدش بود که شاید ناشی از همان عشق بیفرجام بود؛ گوشهای از آتش این بدبینی هم متأسفانه دامن مرا گرفت: سال ۱۳۳۰ بود، جلد اول دریای گوهر را در هزار نسخه منتشر کرده بودم که تیراژ معمول در آن سالها بود، اما او خیلی راحت میگفت که جعفری کتابم را در دههزار نسخه چاپ کرده و حقالتألیف را با من هزار نسخه حساب میکند!
□ از کتاب در جستجوی صبح، خاطرات عبدالرحیم جعفری، بنیانگذار موسسۀ انتشارات امیرکبیر، ص ۳۸۴ و ۳۸۵
■ instagram ■ Telegram ■ Website
BY مؤسسهٔ انتشارات امیرکبیر | جعفری
Share with your friend now:
tgoop.com/amirkabirpublication/397