سالها پیش برای کسی در صحبتی، از 《تربیت》 و 《تربيتشدگی》 حرف زدم. آنچه را که در نظر داشتم نمیدانم دریافت یانه؟ از حدود مفهومی میگفتم که بعدها در پایدیای یونانی و بیلدونگ آلمانی پیدایش کردم.
مسیر من به آن نقطه آنوقت از سمت سنت و متون صوفیانه میآمد. آنجاها خوانده بودم که جان چگونه ذرهذره ادب میشود. مراحل و طبقات و گذرگاهها را در ساحت متون صوفیانه به فهم درمیآوردم تا رسیدم به شرح هایدگر از آموزهی حقیقت افلاطون و مفاهیمی چون 《عادت کردن چشمها》، 《خوگرفتن》، 《روح نسخته و نامهیا》هایدگر در شرح تربيت و پایدیا و چرخش کل انسان در ذاتش چنین مینویسد: 《تربيتِ راستین خودِ روح را در کلیتش به چنگ آورده و دگرگون میکند》
#فریاد_ناصری
@andaromidvari
مسیر من به آن نقطه آنوقت از سمت سنت و متون صوفیانه میآمد. آنجاها خوانده بودم که جان چگونه ذرهذره ادب میشود. مراحل و طبقات و گذرگاهها را در ساحت متون صوفیانه به فهم درمیآوردم تا رسیدم به شرح هایدگر از آموزهی حقیقت افلاطون و مفاهیمی چون 《عادت کردن چشمها》، 《خوگرفتن》، 《روح نسخته و نامهیا》هایدگر در شرح تربيت و پایدیا و چرخش کل انسان در ذاتش چنین مینویسد: 《تربيتِ راستین خودِ روح را در کلیتش به چنگ آورده و دگرگون میکند》
#فریاد_ناصری
@andaromidvari
❤6👍2
اندر امیدواری...
سالها پیش برای کسی در صحبتی، از 《تربیت》 و 《تربيتشدگی》 حرف زدم. آنچه را که در نظر داشتم نمیدانم دریافت یانه؟ از حدود مفهومی میگفتم که بعدها در پایدیای یونانی و بیلدونگ آلمانی پیدایش کردم. مسیر من به آن نقطه آنوقت از سمت سنت و متون صوفیانه میآمد. آنجاها…
چرا در جهان ما، در زبان ما خیر همیشه امری اخلاقی است یا اینکه حتی اخلاق نسبت ذاتی با خیر دارد و هر دو آنها در منظر و فحوایی تعلیمی و لطیف فهم میشوند؟ چنین فهمی اخلاق را محدود میکند. آن را در یک عرصهی تنگ و گاه رویاگون گیر میاندازد، نخست باید هم خیر و هم اخلاق را از چنگ فهم تعلیمی و لطیف و رویاگون رها سازیم، همانطور که گاهی پیش میآید که آنکه بر ما سخت میگیرد و در کردارش با ما لطافتی به خرج نمیدهد، میگوید که: من خیر تو را خواهانم.
در گام بعد اخلاق را باید به زمین خلق و خو برگردانیم تا وقتی میگوییم اخلاق هالهای اضافه بر معنایش سایه نیفکند.
اکنون باید پرسید که اخلاق رزم و حماسه و جنگ و سرباز با اخلاق بزم و عیش و شادی یکیست؟ اخلاق ورز دادن عضله با اخلاق ورز دادن ذهن یکیست؟ تا بعد بتوانیم خیر هر کدام را جداگانه به فهم آوریم یا به شکلی دیگر نخست به خیر هر کدام بیندیشیم تا اخلاقش را بفهمیم چراکه تا آن زمان که اخلاق را در دایرهی تنگ و محدوده مهربانی و لطافت میفهمیم آنکه میجنگد و آنکه دفاع میکند بیاخلاق است.
#فریاد_ناصری
@andaromidvari
در گام بعد اخلاق را باید به زمین خلق و خو برگردانیم تا وقتی میگوییم اخلاق هالهای اضافه بر معنایش سایه نیفکند.
اکنون باید پرسید که اخلاق رزم و حماسه و جنگ و سرباز با اخلاق بزم و عیش و شادی یکیست؟ اخلاق ورز دادن عضله با اخلاق ورز دادن ذهن یکیست؟ تا بعد بتوانیم خیر هر کدام را جداگانه به فهم آوریم یا به شکلی دیگر نخست به خیر هر کدام بیندیشیم تا اخلاقش را بفهمیم چراکه تا آن زمان که اخلاق را در دایرهی تنگ و محدوده مهربانی و لطافت میفهمیم آنکه میجنگد و آنکه دفاع میکند بیاخلاق است.
#فریاد_ناصری
@andaromidvari
❤7👍3🔥2
انگشت به لب و زبانت میزنی
ورق میخورم
جوراب حریرت را
به پا میکنی و
شاه بیت شعرم
از سوراخش بیرون میزند
حتی برای جنگ که مینویسم
سربازان خسته
پشت خاکریزهای تنت
پناه میگیرند
تا شب نشده
باید دخل این شعر را بیاورم
میترسم
روسری از سربرداری
اسم کتابم لو برود
یا
یکهو لخت شوی
به کتابم
مجوز ندهند
#فریاد_ناصری
#سربازهای_خسته_پشت_خاکریزهای_تخت
#نشر_باران_میشان (چشمه)
@andaromidvari
ورق میخورم
جوراب حریرت را
به پا میکنی و
شاه بیت شعرم
از سوراخش بیرون میزند
حتی برای جنگ که مینویسم
سربازان خسته
پشت خاکریزهای تنت
پناه میگیرند
تا شب نشده
باید دخل این شعر را بیاورم
میترسم
روسری از سربرداری
اسم کتابم لو برود
یا
یکهو لخت شوی
به کتابم
مجوز ندهند
#فریاد_ناصری
#سربازهای_خسته_پشت_خاکریزهای_تخت
#نشر_باران_میشان (چشمه)
@andaromidvari
❤16👍3🥰1
چند سهروردی داریم؟
در طول تاریخ از خاک سهرورد تا دلتان بخواهد درخت سرسبز و گل و ریحان روییده است که در شمارش نیاید، اما شهرهترینشان این سه تنند که نسبت خویشی دارند.
شهاب الدین یحیی سهروردی
شیخ اشراق و فیلسوف، خواهرزادهی شهاب الدین عمر سهروردی، موسس طریقه سهروردی و پیر سعدی شاعر است که این عمر سهروردی خود برادرزادهی ضیاالدین ابونجیب عبدالقاهر سهروردی نقطهی اتصال ذهبیه، مولویه، نعمتاللهی و صاحب کتاب آداب المریدین است.
@andaromidvari
در طول تاریخ از خاک سهرورد تا دلتان بخواهد درخت سرسبز و گل و ریحان روییده است که در شمارش نیاید، اما شهرهترینشان این سه تنند که نسبت خویشی دارند.
شهاب الدین یحیی سهروردی
شیخ اشراق و فیلسوف، خواهرزادهی شهاب الدین عمر سهروردی، موسس طریقه سهروردی و پیر سعدی شاعر است که این عمر سهروردی خود برادرزادهی ضیاالدین ابونجیب عبدالقاهر سهروردی نقطهی اتصال ذهبیه، مولویه، نعمتاللهی و صاحب کتاب آداب المریدین است.
@andaromidvari
❤12👍5🔥1
امر ایرانی
باور من این است که امر ایرانی هيچگاه تحقق کامل و نهایی نداشته است. طلب بیپایان و کوششهایی برای تحقق آن وجود داشته است.
امر ایرانی آنچیزی است که میتواند سبب تمایز و شناخت هرچیز خانگی برای کسی باشد که فرهنگ ایرانی دارد، در زیست و سلوک و خان و مان و هر چیزی که هست.
اکنون به لحاظ تبار تاریخی، امر ایرانی در برابر امر یونانی مقر دارد و فهمیده میشود. میشود پرسید چرا امر ایرانی در برابر امر چینی، امر مصری، امر هندی نمیایستد تا در این مقابل ایستادنش معنی شود؟
دیگر اینکه روایات برای امر یونانی لااقل در چند برهه خبر از تحقق یا نزدیکترین حدود تحقق میدهند. این روایات نخست خود امر یونانی را میتوانند به قرب فهم بیاورند سپس نزدیکی به تحققش را نیز نشان بدهند.
آیا ما از امر ایرانی نه فهم روشن، فهمی که تاحدودی روشن باشد داریم تا در بستر آن ببینیم، تحققی داشته یا نه؟
امر ایرانی طلب چیزی بوده است که بیشتر در چیزی نبودن مثل عرب نبودن، غربی نبودن، اینطور نبودن، آنطور نبودن خودش را آشکار کرده است. و جالب اینکه دقیقا در این نبودنها، بیشترین مشارکت را در شکلِ بودن مقابلش داشته است.
ببینید حضور ایرانیان را در ادب عرب، تفسیر قرآن، مذاهب سنی و کتاب و نوشتار عربی در هر ساحتی.
حتی ببینید مشارکت ما در فلسفهی یونان را به عصر وسطی.
ما در چیزی که نیستیم چرا اینقدر حاضریم؟ یعنی فهمیدهایم اگر آن نباشد ما تعریف ایجابی از خود نداریم؟
آن عجم و زنده کردن، در "عجم زنده کردم بدین پارسی" چیست؟
آتش پارسی چیست که احمد غزالی میگوید هنوز نمرده است؟
کار مغان چیست در این شعر اقبال لاهوری: "گمان مبر که به پايان رسيد کار مغان/ هزار بادهی ناخورده در رگ تاک است"؟
یا وقتی میگوید: "ای جوانان عجم جان من و جان شما"، این جان چیست که میسپاردش؟
#فریاد_ناصری
@andaromidvari
باور من این است که امر ایرانی هيچگاه تحقق کامل و نهایی نداشته است. طلب بیپایان و کوششهایی برای تحقق آن وجود داشته است.
امر ایرانی آنچیزی است که میتواند سبب تمایز و شناخت هرچیز خانگی برای کسی باشد که فرهنگ ایرانی دارد، در زیست و سلوک و خان و مان و هر چیزی که هست.
اکنون به لحاظ تبار تاریخی، امر ایرانی در برابر امر یونانی مقر دارد و فهمیده میشود. میشود پرسید چرا امر ایرانی در برابر امر چینی، امر مصری، امر هندی نمیایستد تا در این مقابل ایستادنش معنی شود؟
دیگر اینکه روایات برای امر یونانی لااقل در چند برهه خبر از تحقق یا نزدیکترین حدود تحقق میدهند. این روایات نخست خود امر یونانی را میتوانند به قرب فهم بیاورند سپس نزدیکی به تحققش را نیز نشان بدهند.
آیا ما از امر ایرانی نه فهم روشن، فهمی که تاحدودی روشن باشد داریم تا در بستر آن ببینیم، تحققی داشته یا نه؟
امر ایرانی طلب چیزی بوده است که بیشتر در چیزی نبودن مثل عرب نبودن، غربی نبودن، اینطور نبودن، آنطور نبودن خودش را آشکار کرده است. و جالب اینکه دقیقا در این نبودنها، بیشترین مشارکت را در شکلِ بودن مقابلش داشته است.
ببینید حضور ایرانیان را در ادب عرب، تفسیر قرآن، مذاهب سنی و کتاب و نوشتار عربی در هر ساحتی.
حتی ببینید مشارکت ما در فلسفهی یونان را به عصر وسطی.
ما در چیزی که نیستیم چرا اینقدر حاضریم؟ یعنی فهمیدهایم اگر آن نباشد ما تعریف ایجابی از خود نداریم؟
آن عجم و زنده کردن، در "عجم زنده کردم بدین پارسی" چیست؟
آتش پارسی چیست که احمد غزالی میگوید هنوز نمرده است؟
کار مغان چیست در این شعر اقبال لاهوری: "گمان مبر که به پايان رسيد کار مغان/ هزار بادهی ناخورده در رگ تاک است"؟
یا وقتی میگوید: "ای جوانان عجم جان من و جان شما"، این جان چیست که میسپاردش؟
#فریاد_ناصری
@andaromidvari
❤9👍4
👍13
استفادهی نادرست از زبان در قالب یاوهسرایی صرف، در شعارها و عبارات، رابطهی حقيقی ما با چیزها را ویران میسازد.
#هایدگر
@andaromidvari
#هایدگر
@andaromidvari
👍7❤1
زمانی که صورتهای خودتان را که پیش از شما موجود بودهاند، صورتهایی که نه میمیرند و نه ظاهر میشوند، ببینید چه عظیم خواهد بود آنچه متحمل میشوید.
انجیل توماس
@andaromidvari
انجیل توماس
@andaromidvari
👍11❤2
تو کیستی؟
من دیانا، دین توام، خویش توام. گفتار تو، پندار تو، کردار تو، محبوب بودم، محبوبترم کردی. زیبا بودم، زیباترم کردی.
اوستا. کهنترین سرودهای ایرانیان
@andaromidvari
من دیانا، دین توام، خویش توام. گفتار تو، پندار تو، کردار تو، محبوب بودم، محبوبترم کردی. زیبا بودم، زیباترم کردی.
اوستا. کهنترین سرودهای ایرانیان
@andaromidvari
❤17
Audio
در کنار جمعی از اساتید و بزرگان
ارائهی فصل ششم از جلد دوم
چشماندازهای معنوی و فلسفی اسلام ایرانی
هانری کربن
ترجمهی انشاءالله رحمتی
جلسهی اول
#فریاد_ناصری
@andaromidvari
ارائهی فصل ششم از جلد دوم
چشماندازهای معنوی و فلسفی اسلام ایرانی
هانری کربن
ترجمهی انشاءالله رحمتی
جلسهی اول
#فریاد_ناصری
@andaromidvari
Audio
در کنار جمعی از اساتید و بزرگان
ارائهی فصل ششم از جلد دوم
چشماندازهای معنوی و فلسفی اسلام ایرانی
هانری کربن
ترجمهی انشاءالله رحمتی
جلسهی دوم. بخش اول
#فریاد_ناصری
@andaromidvari
ارائهی فصل ششم از جلد دوم
چشماندازهای معنوی و فلسفی اسلام ایرانی
هانری کربن
ترجمهی انشاءالله رحمتی
جلسهی دوم. بخش اول
#فریاد_ناصری
@andaromidvari
Audio
در کنار جمعی از اساتید و بزرگان
ارائهی فصل ششم از جلد دوم چشمچشماندازهای معنوی و فلسفی اسلام ایرانی
هانری کربن
ترجمهی انشاءالله رحمتی
جلسهی دوم. بخش ۲
#فریاد_ناصری
@andaromidvari
ارائهی فصل ششم از جلد دوم چشمچشماندازهای معنوی و فلسفی اسلام ایرانی
هانری کربن
ترجمهی انشاءالله رحمتی
جلسهی دوم. بخش ۲
#فریاد_ناصری
@andaromidvari
❤11👍1
سلام بر تو که... در مذکرها مذکری و در مؤنثها، مؤنث. در روز سرشت روز داری و در شب، سرشت شب... تو را به همهی نامهایت میخوانم به عربی یا عطارد! به فارسی یا تیر! به رومی یا هاروس! به یونانی یا هرمس! به هندی یا بودا!...
دعای هرمس. منسوب به سقراط
@andaromidvari
دعای هرمس. منسوب به سقراط
@andaromidvari
❤18👍1
نبیگ
والله من ورائهم محیط. البروج ـ 20
ـ که او پهلوان افتادهای بود
آبدیده
اکنون با بندهای جوشخوردهی استخوانهاش
بیرون آمده بود
ـ و بیرون باد شد و موهاش را بیرق کرد
و بیرون به گِردش آمد و کارش بالا گرفت
ـ این وعدهایست که خداوند
زنده خواهد شد
با شعری در دهانش
ـ پهلوانِ افتاده
پهلوان آبخورده در تمام زمینها
بیرون آمده
با کُرتهاش بر دست
باز سپید به شانه
و دهانهای بستهی زخم بر تن
فریاد میزند: ای خدای میشان!
من آن سنگم که به روزگاران، با پتک و میخ نامت را بر تنم کندهاند
منم نبیگ!
که حفظ کردهام نامت را از باد و باران
برخیز و این خارهای آهنین را
بهدمی
آب کن بر من
که من به وعدهی تو بیرون آمدم، برخیز!
برخیز و چنانم جوان کن که روز نخست
چرا که روحم را شستهام در رودهای دوزخ و
افروختهام چراغ راهت را
برخیز و بلندم کن و بر تخت بنشان
خدای انشان!
ـ چنین میگفت پهلوان افتاده نبیگ
وقتی که بیرون گرد او را گرفته بود
پسانگاه... #فریاد_ناصری
در اینستاگرام بشنویدش
https://www.instagram.com/reel/C-a2Owdpl4Y/?igsh=cmd6NzQ1amN5OXA2
والله من ورائهم محیط. البروج ـ 20
ـ که او پهلوان افتادهای بود
آبدیده
اکنون با بندهای جوشخوردهی استخوانهاش
بیرون آمده بود
ـ و بیرون باد شد و موهاش را بیرق کرد
و بیرون به گِردش آمد و کارش بالا گرفت
ـ این وعدهایست که خداوند
زنده خواهد شد
با شعری در دهانش
ـ پهلوانِ افتاده
پهلوان آبخورده در تمام زمینها
بیرون آمده
با کُرتهاش بر دست
باز سپید به شانه
و دهانهای بستهی زخم بر تن
فریاد میزند: ای خدای میشان!
من آن سنگم که به روزگاران، با پتک و میخ نامت را بر تنم کندهاند
منم نبیگ!
که حفظ کردهام نامت را از باد و باران
برخیز و این خارهای آهنین را
بهدمی
آب کن بر من
که من به وعدهی تو بیرون آمدم، برخیز!
برخیز و چنانم جوان کن که روز نخست
چرا که روحم را شستهام در رودهای دوزخ و
افروختهام چراغ راهت را
برخیز و بلندم کن و بر تخت بنشان
خدای انشان!
ـ چنین میگفت پهلوان افتاده نبیگ
وقتی که بیرون گرد او را گرفته بود
پسانگاه... #فریاد_ناصری
در اینستاگرام بشنویدش
https://www.instagram.com/reel/C-a2Owdpl4Y/?igsh=cmd6NzQ1amN5OXA2
❤8👍1🔥1
خطبهی کلاغ سیاه
پس کلاغ برخاست و گفت: من پیکرهی نورها و حامل رازهایم... منم چراغ و بادها و منم زنجیر صخره و بال... منم فرد و زوج... جامع کلمات حقهام... من سرانجامم و خود سرانجامی ندارم...
حجاب هستی
ابن عربی
@andaromidvari
پس کلاغ برخاست و گفت: من پیکرهی نورها و حامل رازهایم... منم چراغ و بادها و منم زنجیر صخره و بال... منم فرد و زوج... جامع کلمات حقهام... من سرانجامم و خود سرانجامی ندارم...
حجاب هستی
ابن عربی
@andaromidvari
👍10❤6🔥1🥰1