Telegram Web
#فیلمنگاشت

مردِی شق‌ورق با موهایی دورتراشیده و کپه‌ای مو در وسطِ سر و زنی چشم‌رنگی و سپیدرو با موهایی بورِ بافته بر بالای سر در باغی بهشت‌گونه با خدم‌وحشم در نازونعمت در کنار دو پسر و دو دخترشان زندگیِ شاد و آرامی دارند. خانواده‌ به‌واسطه‌ی شغل مرد به آنجا کوچ کرده‌اند و به منزلِ نویی که ساخته‌اند خو گرفته‌اند.

بهشتِ آن‌ها سبز از درختانِ تاک، زرد از گل‌های آفتابگردان و سرخ از گل‌های رز است و در میانه‌ی باغ استخری با سرسره‌، آبیِ آسمان را بر زمین پهن کرده است.

پسر کوچک عاشق بازی‌های جنگی‌است و پسر بزرگ کلکسیونی از انواع دندان دارد.

در آن سوی دیوارِ بهشتِ آن‌ها دودکش‌هایی بلند دیده می‌شود که اغلب ستون‌های دودِ سفیدِ بر فراز آن‌ها آبیِ آسمان را تار می‌کند ...

ادامه دارد ...

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
👍42
محمدرضا اربابی
#فیلمنگاشت مردِی شق‌ورق با موهایی دورتراشیده و کپه‌ای مو در وسطِ سر و زنی چشم‌رنگی و سپیدرو با موهایی بورِ بافته بر بالای سر در باغی بهشت‌گونه با خدم‌وحشم در نازونعمت در کنار دو پسر و دو دخترشان زندگیِ شاد و آرامی دارند. خانواده‌ به‌واسطه‌ی شغل مرد به آنجا…
...
گاهی دود سفید، سیاه می‌شود و گاه دودکش‌ها به‌جای دود، شعله‌های آتش را غی می‌کنند.
مردِ قصه ماموریت دارد تا آن سوی دیوارِ بهشت یک سیستم نوین و پیچیده از کوره‌ها را ساخته و به بهره‌برداری برساند.

دخترها عادت دارند با قصه‌ی پدر به خواب بروند. پدر برای آن‌ها قصه‌ی هنسل و گرتل را می‌خواند: "هنسل جادوگر را در کوره می‌کند و در را می‌بندد. جادوگر در کوره می‌سوزد و به‌سزای اعمال بدش می‌رسد."

اما خبری می‌رسد. ماموریت مردِ ماجرا تغییر کرده و آن‌ها باید بهشت را ترک کنند. زن ماجرا اما حاضر به ترکِ بهشت نیست و تصمیمش را به مردِ قصه ابلاغ می‌کند: "ما اینجا می‌مانیم. این آرامش حق ماست. تازه به این بهشت عادت کرده‌ایم. این بهشت حق بچه‌های ماست. آن‌ها شادند"

باغبان‌ها هر روز به نگهداشت بهشت می‌پردازند و گاه خاکستر مخصوصِ آمده از پای کوره‌ها پای درختان و گل‌ها می‌ریزند. موسیقیِ هر روزه تکرار می‌شود، گاه بلندتر و گاه تیزتر. اما موسیقی قطع نمی‌شود.

ادامه دارد ...

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
2👍2
محمدرضا اربابی
... گاهی دود سفید، سیاه می‌شود و گاه دودکش‌ها به‌جای دود، شعله‌های آتش را غی می‌کنند. مردِ قصه ماموریت دارد تا آن سوی دیوارِ بهشت یک سیستم نوین و پیچیده از کوره‌ها را ساخته و به بهره‌برداری برساند. دخترها عادت دارند با قصه‌ی پدر به خواب بروند. پدر برای آن‌ها…
در ماموریت جدیدِ مرد قصه صحبت از افزایش چند برابری کار کوره‌هاست و به نظر می‌رسد او باید دوباره به کانون گرم خانواده‌اش برگردد و قلب کوره‌ها را گرم‌تر کند.

در اتاقی، دخترکی بومیِ سرزمینِ کوره‌ها، دارد پیانو می‌نوازد و در همان اثنا فرازی از یوزف وولف در فضا می‌پیچد: "پرتو نور خورشید، درخشان و گرم ... تنِ آدم‌ها، پیر و جوان ... و آدم‌هایی زندانی در اینجا، اما دل ما هنوز سرد نشده است."

و باز موسیقیِ هرروزه طنین می‌افکند: صدای عوعوی سگ‌ها، فریاد‌های خشم‌آگین مردها و جیغ‌ها و ضجه‌های زنان و مردان و کودکانِ پای کوره‌های آن سوی دیوارِ بهشت.

حالا قرار است دودکش‌های کوره‌ها شعله‌های بیشتری غِی کنند و خاکستر تازه‌ی بیشتری به بهشت برسد. پسرکِ کلکسیونر دندان‌های بیشتری جمع خواهد کرد.

مرد قصه حالا ماموریت یافته نزد آیشمن برود و دستور تازه بگیرد، تا کوره جان تازه بگیرد، تا جان بیشتری در آتش بسوزد ...
در آن سوی دیوارِ بهشت ...

در "آشوویتس"

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
2👍2
محمدرضا اربابی
در ماموریت جدیدِ مرد قصه صحبت از افزایش چند برابری کار کوره‌هاست و به نظر می‌رسد او باید دوباره به کانون گرم خانواده‌اش برگردد و قلب کوره‌ها را گرم‌تر کند. در اتاقی، دخترکی بومیِ سرزمینِ کوره‌ها، دارد پیانو می‌نوازد و در همان اثنا فرازی از یوزف وولف در فضا…
#فیلمنگاشت

آنچه خواندید نگاشتی‌است از فیلم تحسین‌برانگیز "The Zone of Interest" ساخته‌ی جاناتان گلیزر که برشی متفاوت از هولوکاست و اردوگاه آشوویتس است. گلیزر این فیلم را از رمانی با همین نام از مارتین آمیس اقتباس کرده است.

متن کامل را در پیوند زیر بخوانید

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/345


https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
👍102
دکتر مریم تاج آبادی متخصص بیوتکنولوژی از ایران برنده جایزه رانیا ۲۰۲۴ کنگره جهان اسلام در مالزی شد.

پ ن: هیچوقت از برانداز جماعت این خبر خوب رو نمیشنوی چون خود تحقیر بودنش میره زیر سوال!
3👍1
محمدرضا اربابی
دکتر مریم تاج آبادی متخصص بیوتکنولوژی از ایران برنده جایزه رانیا ۲۰۲۴ کنگره جهان اسلام در مالزی شد. پ ن: هیچوقت از برانداز جماعت این خبر خوب رو نمیشنوی چون خود تحقیر بودنش میره زیر سوال!
#یادداشت
#اجتماعی

یک جایزه، یک عکس و یک پی‌نوشت!

عکسی که می‌بینید را با این متن در برخی شبکه‌های اجتماعی دیدم. بانویی ایرانی برنده‌ی جایزه‌ای موسوم به "رانیا" شده است که در مالزی و به نام جهان اسلام اعطا می‌شود.
آنچه در ادامه می‌خوانید، نقدی‌است بر عکس و پی‌نوشت آن در قالب تبیین سه تحریف پنهان‌شده پشت آن‌ها.
خوش بخوانید.

تحریف معنوی ۱:

۱. جریانِ ایدئولوژی‌رانِ حاکم، برای اینکه خانم تاج آبادی را زنِ تراز نشان دهد، ناگزیر می‌شود عکس محوی از مراسم اعطای جایزه را با عکسی واضح از جایی دیگر کولاژ کند تا بگوید زنی چادری این جایزه را کسب کرده.
اما عکس‌های واضحی از مراسم و نیز جستجویی در گوگل مشخص می‌کند ایشان به‌جز در حضور رهبری و جوایز رسمی، چادر به سر نمی‌کنند.

تحریف معنوی ۲:

۲. ایشان جایزه‌ای را برده‌اند که در معرفی‌اش بر روی وبگاه جایزه آمده:

Islam, for instance, elevates the status of women to be completely equal to men, and it rejects any act of downgrading their physical and/or intellectual capabilities.

ترجمه‌ی خلاصه: هدف این جایزه نشان دادن برابری کامل زن و مرد از نگاه اسلام (اسلامِ #جهان_اسلام) و رد هر اقدامی است که جایگاه زن را با زیر سوال بردن شرایط فیزیکی یا عقلی زن پایین می‌آورند.

خانم تاج آبادی از کشوری می‌آید و این جایره را می‌گیرد که حاکمانش زن را ابزار همسرداری، فرزندآوری و فرزندپروری می‌بینند. زن در چنین جامعه‌ای امکان رئیس جمهور شدن ندارد؛ شانس وزیر شدنش در حد صفر است؛ شانس قاضی شدن ندارد؛ ارث، دیه و شهادتش نصف مرد است؛ اجازه‌ی شغل، تحصیل، خروج از کشور و طلاقش دست مرد است؛ اجازه خوانندگی و موتورسواری ندارد و ‌....

پس این جایزه و امثال آن در حقیقت اعتراضی‌است به نظام‌ها و ساختارهای حاکمیتیِ زن‌ستیزی که برای تعریف زنِ تراز هم مجبور به تحریف‌اند.

تحریف معنوی ۳:

خانم تاج آبادی بنیان‌گذار شرکت تک‌ژن‌زیست و رئیس هیئت‌مدیره انجمن پروبیوتیک و غذاهای فراسودمند ایران است و در سال ۱۴۰۰ سخنرانی‌ای در حضور رهبری نظام داشته‌اند که بسیار نکته دارد:

"ما شرکت تک ژن را با سرمایه‌ی شخصی تاسیس کردیم تا نیازهای صنعت غذا و دارو را برآورده کنیم.... افتخار می‌کنیم که بدون استفاده از ارز دولتی توانستیم صفر تا صد محصولات مورد نیازمان را تولید کنیم.... برنامه‌ای را خدمت شما تقدیم کردم که می‌تواند ۵۰ درصد نیاز به واردات افزودنی‌های غذا و دارو را کاهش دهد ... خواهش داریم که تولید فدای واردات نشود"

البته من اطلاعی از بیزینس خانم تاج آبادی و میزان انتفاعشان از سیستم یا حتی صحت گزارششان ندارم. اما اگر فرض را بر صحت بگذارم، به این نتیجه می‌رسم:

این سخنان در زمانی ارائه شده است که دولت مشغول تخصیص ارز به #دبش و بسیاری واردکننده‌ی ریزودرشت دیگر بوده است.

یعنی حرف‌ها، اندیشه‌ها، روش‌ها و دانش چنین زن ایرانی‌ای که رسانه‌هایِ گفتمان‌ساز و روایتِ‌بزرگ‌سازِ حاکمیتی چادرش را ویترین خبرهای‌شان می‌کنند، در سیستم خریداری نداشته و ندارد و حتی زنِ تراز هم برای نظامِ ایدئولوژی‌ران فقط کاربرد مصرفی دارد.

به‌عنوان فرزندِ بانویی که چادر می‌پوشد و به چادرش مومن است، خود را فارغ از دوقطبی‌ و تعصب به نوع پوشش می‌دانم و آنچه نگاشته‌ام در رد یا تایید هیچ پوششی نیست. چون پوشش را یک #انتخاب فردی می‌دانم. پس انتخاب آدم‌ها را تاب می‌آورم، حتی اگر انتخاب من نباشد. مگر آنکه آن پوششِ انتخابی، ابزار سالوس و فرصت‌طلبی باشد که داستانی دیگر است.

سخن پایانی:

این موفقیت را به خانم دکتر مریم تاج آبادی صمیمانه تبریک می‌گویم و امیدوارم اعتبار و دانش‌شان را خرج مردم مظلوم ایران کنند.
ضمن آنکه رسیدن همین جایزه به خانم سعیده قدس، بنیان‌گذار موسسه خیریه محک، در سال ۲۰۱۹ نشان می‌دهد زنان‌ ایرانی شایستگی‌های بسیاری دارند که اگر حاکمان دست از مصادره و مصرف‌شان بردارند، بیش‌ازپیش شکوفا خواهد شد.
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
👍196
Forwarded from M.reza. Arbabi
"نجات جان یک انسان، نجات بشریت است"

این مضمون بهانه‌ای بوده‌ است برای تشکیل بی‌شمار سازمان جهانی رسمی و جذب و تخصیص پول و سرمایه که نتیجه‌ی آن چندان مطلوب نبوده است.

در این سال‌ها، جنگ‌ها، جان‌های بی‌شماری را به مسلخ برده‌اند و در این میان کودکان بی‌گناه‌ترین قربانیان این قربانگاه‌ها بوده‌اند و کار شایانی از این سازمان‌های بین‌المللی بر نیامده است.

به‌زعم من، آنچه جهان بیش‌از‌پیش به دیدن و تقویتش نیاز دارد، قدرت مردمان عادی‌است. آدم‌معمولی‌هایی که در کنار هم قدرت فزاینده‌ای می‌یابند.

نیکلاس وینتون، یکی از همین‌هاست.
سال ۱۹۳۹ است. هیتلر به اتریش چنگ انداخته و حالا در کشورهای هم‌جوار، وحشت، فرار، گرسنگی، سرما و بیماری جولان می‌دهد. او که کارمند یک کارگزاری بورس است، عازم پراگ می‌شود و آنجا جانش برای کودکان سرگشته‌ی وحشت‌زده در می‌رود.

با دوستانش که هر سه مثل او "آدم‌های معمولی" هستند، هم قسم می‌شوند تا کودکان را به انگلستان کوچ دهند و آن‌ها را نجات دهند.

۶۶۹ کودک! آن‌ها جان ۶۶۹ کودک را در آستانه‌ی جنگ جهانی دوم نجات می‌دهند.
برای فهم بزرگی این عدد باید گفت که در جنگ دوم ۱۵۰۰۰ کودک به اردوگاه‌های اجباری فرستاده شدند و فقط ۲۰۰ نفر از آن‌ها جان سالم به‌در بردند.

نیک دریک و لوسیندا کاکسون این ماجرای واقعی را فیلمنامه‌ای کرده‌اند و به کارگردانی جیمز هاوز سپرده‌اند تا با هنرنمایی سِر آنتونی هاپکینز، بدل به اثری درخشان شود به نام: "یک زندگی"

بعد از مدت‌ها با این فیلم الهام‌بخش اشک ریختم و جان گرفتم.


https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
👍95
Vay Agar
Erfan Tahmasbi
#موسیقی

کاری نو از خواننده‌ی مورد علاقه‌ام:

#وای_اگر
#عرفان_طهماسبی

وای اگر آنچه شنیدم راست باشد چه کنم
آن که رفته واقعا میخواست باشد چه کنم
وای اگر باز نگردد فرصت دیدارش
هی نگویید به من او تنهاست باشد چه کنم
وای اگر عشق مرا وارونه تعبیر کند
در جوانی غم او سخت مرا پیر کند
مرز ویرانی‌ و دیوانگی هم نزدیک است
وای اگر دیر کند دیر کند دیر کند
ای رفیقان چه نشستید به پریشانی من
نوشتان باد و غم تنهایی و ویرانی من
دل اگر خوش خبری پیش کسی جار نزن
باید این را بنویسند به پیشانی من
وای اگر جای دگر دلبری آغاز کند
به رقیبان نکند روی خوش ابراز کند
وای اگر خاطره ها را ببرد از یادش

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
12👍3
#فیلمنگاشت
چند سطری درباره فیلم #بیچارگان اثر لانتیموس

#poor_things

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
#فیلمنگاشت
#بیچارگان
#poor_things

به این فکر می‌کنم که هبوط آدم و حوا آیا تهدید بود یا فرصت؟ آیا باید به حافظ حق بدهم که زبان به گلایه بگشاید که "من ملک بودم و فردوس برین جایم بود/ آدم آورد در این دیر خراب آبادم"؟
به این می‌اندیشم که آیا زیستنی مُنعِم در بهشتی بی‌نقص را به فریفته‌شدن به دست ابلیس و زیستن در میان تجربه‌های رنگی ترجیح می‌دادم؟

به این فکر می‌کنم که آن اندیشه که خالق را عاشق و مخلوق را معشوق می‌داند‌، تا چه اندازه آفرینش را درست دیده است.

به این فکر می‌کنم که آیا ما "بیچارگانی" رهاشده در حیرت و سرگردانی هستیم یا چاره‌جویانی در گردش ایام؟

این جریان سیال فکر و اندیشه در همان نیم ساعت اول فیلم به راه افتاد.

#Poor_Things

لانتیموس این فیلم را براساس رمانی از آلاسدایر گری و با بازی تحسین‌برانگیز اما استون ساخته است.
آنچه من دیدم شاید از هدف نویسنده یا فیلم‌ساز دور باشد، اما چه کنم؟ من این را دیدم.
من خالقی به نام #گاد را دیدم که مخلوقی را خلق کرد با جسمی بزرگ و مغزی خالی از هرگونه تجربه و زیسته‌ی بالغانه. او را تعلیم داد و زیر بال‌وپر خویش نگه داشته بود. فرشته‌هایش را بر مراقبت از گماشته بود و پایشش می‌کرد تا سروکله ابلیس پیدا شد و مخلوقِ او را که تازه داشت با غرایض و امیالش آشنا می‌شد، وسوسه کرد. سرکشیِ مخلوق قصه (بلا بَکستر) و میلش به هبوط از جهانی دو رنگ به جهانی رنگارنگ او را در مسیری نو می‌گذارد که سرشار از کشف‌وشهود است، از تجربه‌ی آزادی‌های جنسی، مکتب‌های سیاسی و اجتماعی، تعامل با آدم‌ها، غمِ فقیران خوردن و غیره.

مخلوق بعد از زیستن فراوان و تجربیدن، به آغوش خدایی بر می‌گردد که رو به زوال و مرگ است. راز خلقتش را می‌فهمد و تصمیم می‌گیرد که انتخاب کند.

با مرگ خالق، حالا اوست که خود بر جهان خود حکمرانی می‌کند، این بار با کلی تجربه‌ی زیسته!

فیلم "بیچارگان" قصه‌ی آدم‌هایی‌است که پا به سرزمین عجایب جهان می‌گذارند و باید ببینید و بشنوند و تجربه کنند و بروند.

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
6👍5
#یادداشت
#ادبیات

در زمستانی برفی بود که چشمم به زمستان افتاد.

دانشجوی ترم سوم کارشناسی بودم که استاد ادبیات فارسی پروژه‌ای برای معرفی شعرای معاصر تعریف کرد.

وقتی اخوان ثالث را انتخاب کردم، نمی‌دانستم قرار است مسخ و مسحور بوی کهنگیِ شعرِ نوی او شوم.

یادم هست آن روز برف سنگینی در محوطه دانشگاه باریده بود و صدای خرت خرت برفِ زیر پا با واژه‌واژه‌ی شعر زمستان درآمیخته بود. از نگاه و پوزخند دانشجویانِ رهگذر فهمیدم چنان واله شده‌ام که سرتکان مشغول بلندخوانی زمستان‌ام!

دستم سرماسوزِ لحظه‌ای شده بود که اخوان سروده بود:
"اگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است"

طبق معمولِ هر روز از خوابگاه تا دانشکده با صد نفری "سلام! مخلصم!" داشتم. در همین اثنا صدای اخوان را در گوشم شنیدم که با بغض می‌سرود:
"سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است"

آهنگ حماسیِ تراژدیِ "زمستان"، اشک را بر لبه‌ی پرتگاهِ چشم مردد نگه داشته بود؛ گویی اشک نمی‌دانست از غم سقوط کند یا شوقِ حماسه!

انگار فردوسی با همه‌ی سی‌سال رنجی که کشیده بود، دستش را بر شانه‌ی اخوان گذاشته بود به تحسین و تایید.

در پایانِ حماسه‌ی تراژیکِ زمستان بودم که ناگهان ناگزیر کنج لبم به پوزخندی کج شد!
"م. امید"

چطور می‌شود شاعری با چنین تلخ‌زبانیِ شیرین تخلصش م.امید باشد!

اخوان، زاده‌ی زمستان است و زمستان، زاده‌ی اخوان.

چه باشکوه!

دهم اسفند زادروز مهدی اخوان ثالث

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
8👍6
#یادداشت
#فرهنگی

"برای آن‌که کتب عاری از اشتباهات چاپی باشند، کارشناسان دینی آگاه، محترم و شایسته که در شرع اسلام تخصص دارند، جناب قاضی استانبول، مولانا اسحاق، و قاضی سلانیکی، مولانا صاحب، قاضی گالاتا، مولانا اسد، اعلی‌الله مقامهم، و از میان مقامات شرع انور عمادالعلماء المتقین شیخ مولوی‌خانه قاسم پاشا، مولانا موسی (زادالله فی حکمته و فضائله) بر کارهاس چاپی نظارت خواهند کرد."


آنچه خواندید، فرمان سلطان احمد سوم، پادشاه
عثمانی‌است که به موجب آن، در سال ۱۷۲۷ اجازه‌ی نصب یک دستگاه چاپ به ابراهیم موتفریقه در سراسر قلمرو عثمانی اعطا شد.

از زمان ساخت دستگاه چاپ به دست یوهان گوتنبرگ در ماینتس آلمان در سال ۱۴۴۵ تا سال ۱۷۲۷ ورود دستگاه چاپ به قلمرو عثمانی ممنوع بود.

با این حال، حتی بعد از رفع این محرومیتِ حدود ۱۸۰ ساله، به‌دلیل انحصار و بدتر از آن نظارت "مقامات شرع"، موتفریقه و خانواده‌اش تا سال ۱۷۹۷ (هفتاد سال) تنها توانستند ۲۴ کتاب منتشر کنند.

#عجم_اوغلو و #رابینسون در #چرا_ملت‌ها_شکست_می‌خورند ، نتیجه‌ی این وحشت از ورود اندیشه‌های نو به‌واسطه‌ی فناوری را این‌طور ارزیابی می‌کنند:

"در سال ۱۸۰۰ احتمالا تنها ۲ الی ۳ درصد شهروندان عثمانی با سواد بودند، حال آنکه در انگلستان ۶۰ درصد مردان و ۴۰ درصد زنان بالغ می‌توانستند بخوانند و بنویسند.... کتاب‌ها اندیشه‌ها را منتشر می‌کنند و استیلا بر مردم را بسیار مشکل می‌سازند. برخی از این اندیشه‌ها راه‌های جدید و ارزشمندی را برای رشد اقتصادی ارائه می‌دهند، ولی بقیه می‌توانند براندازانه باشند و وضعیت موجود سیاسی-اجتماعی را به چالش بکشند. کتاب‌ها هم‌چنین قدرت کسانی را که بر دانش شفاهی حکم می‌رانند تضعیف خواهند کرد. زیرا آن دانش را به‌راحتی در اختیار هرکسی که سواد داشته باشد می‌گذارند. در سرزمین‌هایی که علم در انحصار فرادستان بود، این امر وضعیت موجود را به خطر می‌انداخت و متزلزل می‌کرد. سلاطین عثمانی و نظام دینی از تخریب خلاقی که پیش می‌آمد می‌ترسیدند. راه‌حل آن‌ها ممنوعیت چاپ بود."

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
👍81
سکانس غم‌انگیز اعدام میلادا را تماشا می‌کنم که صدای بغض‌آلود اخوان ثالث در حال خواندن فراز آخر شعر کتیبه در گوشم می‌پیچد.

"چه خواندی، هان؟
مکید آب دهانش را و گفت آرام
نوشته بود
همان
کسی راز مرا داند
که از این‌ رو به آن رویم بگرداند"

سکانسی را به یاد می‌آورم که با ورود ارتش سرخِ شوروی و آمریکایی‌ها به پراگ، سلطه‌ی نازی‌ها بر چکسلواکی تمام می‌شود و میلادا و سایر مبارزان علیه هیتلر، شاد و امیدوار از بند رها می‌شوند.

۱۹۴۵ است و #میلادا_هوراکووا امیدوارانه به دنیای سیاست بر می‌گردد تا به عنوان عضوی از حزب سوسیالیست به مجلس رود و از حقوق مردم، به‌ویژه زنان، دفاع کند.

حزب کمونیست وابسته به شوروی اما رفته‌رفته در حال افزایش قدرت است و با شکست سیاست تطمیع، به تهدید میلادا روی می‌آورد. آن‌ها میلادا را غرب‌گرای محبوب می‌دانند و در تلاشند جذبش کنند. اما همه‌ی تیرهایشان به سنگ می‌خورد.

۱۹۴۹ است و کمونیست‌ها با کودتایی معروف به "کودتای ۲۵ فوریه" قدرت را قبضه می‌کنند و عملیات حذف نخبگان و فعالان اپوزیسیون با شدت پیش می‌رود.

میلادا که کوتاه نیامده هم بازداشت می‌شود و بعد از شکنجه‌های بسیار، در دادگاه برای حفظ جان دختر و همسرش، به خیانت اعتراف می‌کند؛ خیانت به کارگران و خلق و مردم، همان‌ها که در هیاهوی شادیِ شکست خائنان، یادشان رفت او برای آزادی آن‌ها مبارزه کرده است.

یاد نکته‌ای ماندگار میفتم که صربیانکا تورایلیچ در مستند "آن روی هر چیز" درباره دموکراسی زد: "دموکراسی مراقبت می‌خواهد." او معتقد بود شاید مبارزه برای دموکراسی به دموکراسی نینجامد، اما نباید از جنگیدن برای آن عقب نشست.

کمونیسم ۴۰ سال بعد از چیرگی بر پراگ، سرنگون شد و درس‌های عبرت‌آموز زیادی را برای جویندگان دانایی برجای گذاشت. پراگ سال‌ها آرمانشهر کمونیست‌هایی بود که برای آرمانِ هیچ‌شان به آن سرزمین پناه می‌بردند.

در اثنای نوشتن این جملات یاد واقعیت‌های تلخی میفتم که روزبهِ فیلم "نماندن" اثر علی مصفا درباره‌ی پدرِ پناهنده به پراگش در می‌یابد.

چکسلواکی هم همچون شورویِ پس از کمونیسم تن به تجزیه داد.

فیلمنگاشتِ "آن روی هر چیز" را در پیوند زیر بخوانید:
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/276

فیلمنگاشتِ "نبودن" را در پیوند زیر بخوانید:
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/312


https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
4👍4
#یادداشت
#روز_جهانی_زن

صفحه‌ی #انسان_خردمند_بودن در اینستاگرام ۹ حقیقت مهم در سال ۲۰۲۴ را به مناسبت #روز_جهانی_زن منتشر کرده که ترجمه و بازنشرش را خالی از لطف نمی‌دانم:

۱. فقط در ۱۴ کشور برابری قانونی کامل حقوق زن و مرد وجود دارد که از این میان ۱۲ کشور در اروپای غربی قرار دارند. میانگین نسبت حقوق زنان به مردان در کشورها، ۷۷ درصد است. زنانِ کرانه باختری رود اردن و غزه کمترین برابری حقوق را نسبت به مردان دارند و کشورهایی مثل یمن، سودان، قطر و ایران در ادامه قرار دارند (منبع: بانک جهانی)

۲. در سال ۲۰۲۳، زنان تنها ۲۳ درصد کرسی‌های مجالس، ۳۶ درصد صندلی‌های وزارت و ۲۸ درصد جایگاه‌های مدیریتی کشورهای جهان را در دست داشتند (منبع: سازمان ملل)

۳. تاکنون کمتر از یک‌سوم کشورهای عضو سازمان ملل رهبرِ زن داشته‌اند. در حال حاضر، بالاترین مقام سیاسیِ تنها ۱۷ کشور، یعنی ۹ درصد از کشورهای جهان، یک زن است.

۴. تنها ۶۱ درصد از زنانی که در سن کار قرار دارند (۲۵ تا ۵۴ سال) نیروی کار (شاغل) هستند. این رقم در مورد آقایان ۹۱ درصد است. دستمزد هر زن در مقایسه با هر یک دلاری که یک مرد می‌گیرد، ۷۷ سنت است (منبع: سازمان ملل)

۵. اگر همه‌ی زنان به‌طور کامل در اقتصاد مشارکت داشته باشند، هر فرد سالانه می‌تواند ۲۳۰۰۰ دلار ثروتمندتر شود. اگر زنان به اندازه‌ی مردان درآمد داشتند، ثروت جهانی تا ۱۴ درصد افزایش می‌یافت (منبع: بانک جهانی)

۶. زنانِ دارای حق مالکیت و ارث، درآمد بیشتری دارند. زنانی که صاحب زمین (ملک) هستند، کمتر مورد خشونت خانگی قرار می‌گیرند. اما در بیش از نیمی از کشورهای جهان، قوانین یا سنت‌ها اجازه‌ی داشتن مالکیت یا دسترسی به زمین (ملک) را به زنان نمی‌دهند (منبع: لاندسا)

۷. در ۴۶ کشور از ۱۹۶ کشور بررسی‌شده، قانونی برای حمایت از زن علیه خشونت خانگی وجود ندارد و در ۱۸ کشور، زنان به موجب قانون مکلف به اطاعت از شوهرند. در ۴۶ کشور، زنان حق طلاق برابری با مردان ندارند و در ۶۸ کشور، زنان حقوق برابری برای ازدواج مجدد ندارند (منبع: بانک جهانی)

۸. در ۳۴ کشور از ۱۹۰ کشور مطالعه‌شده، زنان حق برابری نسبت به مردان برای انتخاب محل زندگی ندارند. در ۲۸ کشور، آن‌ها نمی‌توانند برابر با یک مرد درخواست پاسپورت دهند. در ۱۴ کشور، حقوق زنان برای خروج از خانه با مردان برابر نیست و در ۱۰ کشور، حقوق زنان برای خروج از کشور به اندازه‌ی مردان نیست (منبع: بانک جهانی)

۹. علیرغم همه‌ی این‌ها، آینده همچنان می‌تواند روشن باشد. در آمریکا و اتحادیه اروپا، تعداد زنانی که به دانشگاه می‌روند، از مردان بیشتر است. این امر امیدبخش است. زیرا آموزش آمار مرگ کودکان را کاهش می‌دهد و شکافت دستمزدی بین زن و مرد را کم می‌کند (منبع: یونسکو)

از آمارهای پیش‌گفته برمی‌آید که هنوز جهان برای رسیدن به حقوق برابر زن و مرد کارِ بسیار دارد. کشورهایی نظیر ایرانِ ما نیز برای پیشرفت در این حوزه نیازمند آموزش، فرهنگ‌سازی و قانون‌گذاری هستند و با توجه به سنت‌ها و ایدئولوژی حاکم بر جامعه با موانع دشوارتری مواجه خواهند بود.

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
👍75
تو از این دشتِ خشکِ تشنه روزی کوچ خواهی کرد و
اشک من تو را بدرود خواهد گفت.
نگاهت تلخ و افسرده ست.
دلت را خارخارِ ناامیدی سخت آزرده ست.
غمِ این نابسامانی همه توش و توانت را ز تن برده است!

تو با خون و عرق، این جنگلِ پژمرده را رنگ و رمق دادی.
تو با دست تهی با آن همه توفان بنیان کن در افتادی.
تو را کوچیدن از این خاک، دل بر کندن از جان است!
تو را با برگ برگِ این چمن پیوندِ پنهان است.

تو را این ابرِ ظلمت گسترِ بی رحمِ بی باران،
تو را این خشک سالی های پی در پی،
تو را از نیمه ره بر گشتن یاران،
تو را تزویر غمخواران،
ز پا افکند
تو را هنگامهء شوم شغالان،
بانگ بی تعطیل زاغان،
در ستوه آورد.

تو با پیشانیِ پاکِ نجیبِ خویش،
که از آن سویِ گندم زار،
طلوع با شکوهش خوش تر از صد تاج خورشید است؛
تو با آن گونه های سوخته از آفتابِ دشت،
تو با آن چهرهء افروخته از آتش غیرت،
ـ که در چشمان من والاتر از صد جامِ جمشید است،
تو با چشمانِ غم باری،
ـ که روزی چشمه جوشان شادی بود و، ـ
اینک حسرت و افسوس، بر آن
سایه افکنده ست خواهی رفت.
و اشکِ من تو را بدرورد خواهد گفت!

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
6👍4
#فیلمنگاشت

آن‌چه در ادامه مشاهده می‌کنید، برداشت‌ها و یادداشت‌های شخصی بنده از فیلم‌هایی‌است که دیده‌ام. امید که خوش بخوانید.

#بیچارگان (poor things)
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/355

#یک_زندگی (one life)
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/352

#محدوده‌‌ی_مورد_علاقه (The zone of Interst)
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/348

#دنیا_را_پشت_سر_بگذار (leave the world behind)
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/341

#آناتومی_یک_سقوط (Anatomy of a Fall)
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/334

#عامه‌پسند
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/325

#نبودن
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/312

#آن_روی_هر_چیز (The other side everything)
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/276

#روزهای_خوش (perfect days)
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/364

۱۹۸۷، وقتی آن روز می‌رسد (1987: When the day comes)
آن روزِ ۱۲ دسامبر (12.12: The Day)
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/369

#هنوز_پنهانی_سیگار_می‌کشم (I Still Hide To Smoke)
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/375

#راهب_و_تفنگ (The Monk and The gun)
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/383

#رادیکال (Radical)
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/382

#طعم_چیزها (the taste of things)
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/379

#زن_چیست؟ (Whats is a woman)
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/377

#اتاق_معلمان (the teachers' lounge)
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/394

#ورای_آرمان_شهر (beyond utopia)
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/400

#پرونده_شماره_۲۳
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/402

#افعی_تهران
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/409

#پاریس_تگزاس
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/410

#هنوز_فردا_هست
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/411

#رابطه‌ی_عاشقانه‌ی_من_با_ازدواج
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/414

#هواخواه
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/418

#بین_انقلاب_ها
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/419

📽🎬🎞
5👍4
محمدرضا اربابی pinned «#فیلمنگاشت آن‌چه در ادامه مشاهده می‌کنید، برداشت‌ها و یادداشت‌های شخصی بنده از فیلم‌هایی‌است که دیده‌ام. امید که خوش بخوانید. #بیچارگان (poor things) https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/355 #یک_زندگی (one life) https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/352 #محدوده‌‌ی_مورد_علاقه (The…»
Feeling Good
Nina Simon
#موسیقی
#احساس_خوب
#نینا_سیمون

تیتراژ فیلم #روزهای_خوش
#perfect_days

پرنده‌ها در اوج آسمان پرواز می‌کنند
می‌دانی چه حسی دارم؟
خورشید در آسمان است
می‌دانی چه حسی دارم؟
نسیم می‌وزد
می‌دانی چه حسی دارم؟


سپیده‌دمی است نو
روزی است نو
زندگی‌ای است نو
برای من
و حسی خوب دارم
حس خوبی دارم

ماهی‌ها در دریا
می‌دانی چه حسی دارم؟
رود رها روان است
می‌دانی چه حسی دارم؟
شکوفه‌ها بر درخت
می‌دانی چه حسی دارم؟

سپیده‌دمی است نو
روزی است نو
زندگی‌ای است نو
برای من
و حسی خوب دارم
حس خوبی دارم


سنجاقک زیر تابش خورشید

مقصودم را می‌دانی، نه؟
پروانه‌ها خوش‌اند
مقصودم را می‌دانی
بخواب آرام به وقت پایان روز
مقصودم این است
و این جهان کهنه جهانی است نو و جهانی جسور
برای من
برای من

ستاره‌ها وقتی در آسمان می‌درخشید
می‌دانید چه حسی دارم
عطر کاج
می‌دانید چه حسی دارم
آه، آزادی از آن من لست
و می‌دانم چه حسی دارم


سپیده‌دمی است نو
روزی است نو
زندگی‌ای است نو
برای من
و حسی خوب دارم
حس خوبی دارم
حس خیلی خوبی دارم
حس خیلی خوبی دارم
4👍1
#فیلمنگاشت

#روزهای_خوش
#perfect_days
#ویم_وندرز

خانه‌ای کوچک، با سقفی کوتاه، خاکستری رنگ و کف‌نشین که آن‌ها را در اصطلاح #اسپارتا می‌نامند؛ خانه‌هایی ساده و بی‌امکانات‌.

آقای هیرایاما، مرد ژاپنیِ میانسالی‌است که سپیده‌دمان از خواب بیدار می‌شود، تشک و بالشت و پتو‌یش را مرتب گوشه‌ای از اتاق جمع می‌کند، به گلدان‌های کوچکش آب می‌پاشد، لباس سرهمی کارش را می‌پوشد، در خانه را باز می‌کند و در میان چارچوب در، نگاهی به آسمان صبح میندازد و لبخندی می‌زند، قهوه‌ای از دستگاه می‌خرد و سوار استیشن آبی‌رنگش می‌شود، نوار کاستی را در دستگاه پخش می‌گذارد و سرِ کارش می‌رود. او نظافتچی سرویس‌های بهداشتی‌ عمومی‌است.

هیرایاما مردی‌است کهنه در میانه‌ی روزگاری نو که هنوز تلفن همراه ندارد، عکس‌های مورد علاقه‌اش را با دوربین المپوس می‌گیرد و آن‌ها را چاپ می‌کند؛ موسیقی‌های دهه‌ی ۶۰ و ۷۰ میلادی را روی نوار کاست گوش می‌دهد؛ و کتاب دست دوم می‌خرد و می‌خواند.

چرخه‌ی تکراری زندگی روزمره آقای هیرایاما بعد از کار با دوش‌گرفتن در حمام عمومی، نوشیدن نوشیدنی همیشگی در بارِ همیشگی، بازگشت به خانه، خواندن کتاب و خوابیدن کامل می‌شود.
در نگاه اول زندگی کسالت‌بار و ملال‌آوری به نظر می‌رسد. اما فیلم با نمایش بازنمودِ آرامش، نگاه دقیق و عمیق و مهرورزی طبیعت‌گرایانه‌‌ی هیرایاما مخاطب را به نگاه مدرنیته‌گریز وی علاقه‌مند می‌کند. در همین راستا، خواهرزاده‌ی نوجوان و نسل زدی او را نیز به صحنه می‌آورد تا نشان دهد این جهانِ متفاوتِ فردی، حتی می‌تواند برای این نسل پرهیاهوی مدرن هم جذاب باشد.

ژاپنی‌ها واژه‌ای دارند بی‌نظیر به نام komorebi (کوموربی) که به《تابیدن پرتویی از خورشید از لابه‌لای برگ درختان و انعکاس سایه‌ی برگ‌ها بر روی زمین》اطلاق می‌شود. آقای هیرایاما شیفته‌ی کوموربی است و چند جعبه‌ی فلزی پر از عکس‌هایی دارد که از این منظره‌ی درخشان گرفته و چاپ کرده است.

انتخاب موسیقی فیلم عالی‌است. موسیقی‌های کهنه‌ی خاطره‌انگیزی که بوی گذشته‌ی سرخورده در امروز را می‌دهند. موسیقی تیتراژ پایانی هم کار نینا سیمون است با عنوان احساس خوب که ترجیع‌بند آن به نحوی نمایشگر زندگی آقای هیرایاماست. در این پیوند می‌توانید این موسیقی رو بشنوید و ترجمه‌ی ترانه‌اش را بخوانید:

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/363

#روزهای_خوش آقای هیرایاما #فلسفه‌ی_ذن را در لایه‌های زیرینِ خود جاری دارد. او بیش از آنکه بگوید، می‌بیند و می‌شنود؛ جهان را مزه‌مزه می‌کند؛ زندگی را لمس می‌کند و همین زندگی را هر روز تکرار می‌کند.

#روزهای_خوش فیلم کم‌واژه و در عین حال عمیقی‌است. این روزها بیشتر به این فکر می‌کنم که باید در مصرف واژه صرفه‌جویی کرد و به نگاه عمق بخشید. در این‌باره خواهم نوشت.

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
5
2025/07/12 00:32:35
Back to Top
HTML Embed Code: