Telegram Web
فرانسیس اول، آخرین پادشاه امپراتوری مقدس روم:

《من احتیاج به دانشمندان ندارم، بلکه شهروندان خوب و صادق می‌خواهم، وظیفه شما این‌ است که جوانان را این چنین تربیت کنید. کسی که به من خدمت می‌کند باید آن‌چه را من دستور می‌دهم آموزش دهد. اگر کسی نمی‌تواند این کار را انجام دهد، یا نظریات جدیدی دارد، می‌تواند برود، یا من او را برکنار خواهم کرد.》


#مطلقه_گرایی
#خالص_سازی
#فروپاشی
#الگوی_توتالیتاریسم
#چرا_ملت_ها_شکست_می‌خورند

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
3👍1
《نُه》 سال پیش در چنین لحظاتی خستگیِ دلچسبی داشتم. فاتحانه از نبردی با 《نَه》بر می‌گشتم.
- نه، تو نمی‌توانی ... !
- نه، تو نباید ... !
- نه ... نه ...

غروب بیست‌وپنجم اسفند ۱۳۹۳ آن اتفاقی که چهارسال برایش برنامه‌ریزی کرده بودم و یک سال برایش جنگیده بودیم افتاده بود:
《انجمن صنفی مترجمان تهران تاسیس شد》


الان که دارم می‌نویسم صدای آدم‌هایی در یک گوشم می‌پیچد که یا تردید داشتند و یا غضب کرده بودند:

《مگه ترجمه بزرگتر نداره که این بچه رفته صنف زده؟》
《معلوم نیست از کجا حمایت می‌شه!》
《حتما براش منفعتی داره که ...》
《می‌خواد اسم در کنه بره مجلس و شورای شهر.》
《نمی‌ذارم شش ماه دووم بیاره》

اما در گوش دیگرم صدای آدم‌هایی را می‌شنوم که به این چراغِ تازه، این تخته‌پاره در میانه‌ی سیلابِ یاس، امید بسته بودند.

حالا اما عمری از من و انجمن گذشته است. داشتن یک انجمن صنفی در حوزه‌ی فرهنگ و قلم در ایران دیگر رویا نیست و انجمن‌های بسیاری شبیه انجمن مترجمان تهران در این سال‌ها تاسیس شده‌اند. مطالبه‌گری و جنگیدن برای حق حالا بیش‌ازپیش سازمان‌یافته است.  حضور در عرصه جهانی در حوزه ترجمه پررنگ‌تر و موثرتر شده است.

شاید بیش‌ازپیش خسته‌ام، اما در این یک سال باقی‌مانده از دهه‌ای که با خودم قرار گذاشته بودم، تمام توانم را صرف خواهم کرد که این چراغِ امیدبخش، فروزان بماند و این راه باریک آزادی و به‌روزی فراخ‌تر شود تا بعد از آن با خاطری آسوده و از دور به تماشای اعتلای فعالیت صنفیِ هدفمند و یکپارچه در حوزه فرهنگ و قلم بنشینم.

نهمین سال‌روز تاسیس انجمن صنفی مترجمان تهران را به اهالی فرهنگ، مترجمان و به‌ویژه اعضای انجمن تبریک می‌گویم که با همراهی و هم‌دلی خود این راه را هموارتر کرده‌اند.

به امید فردایی روشن و پرامید ...

محمدرضا اربابی
رئیس هیئت‌مدیره
انجمن صنفی مترجمان تهران


https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
13👍4
#فیلمنگاشت
#رژیم
#the_regime
#ویل_تریسی

#رژیم سریالی‌است ساخته‌ی HBO در سال ۲۰۲۴ با کارگردانی #ویل_تریسی و نقش‌آفرینی #کیت_وینسلت که تا کنون ۲ قسمت از آن پخش شده است و قسمت بعدی ۲۷ اسفند منتشر خواهد شد.

النا ورنهام، صدراعظم اقتدارگرای کشوری‌است بی‌نام در اروپای مرکزی که هفت سال پیش، با حمایت حزبی که پدرش تاسیس کرده بود، به‌عنوان صدراعظم انتخاب شده است.

کیت وینسلت به‌خوبی نقش زنی مدعی، ساده‌لوح، توخالی و مدیریت‌شونده را بازی می‌کند که با آمدن هربرت زوباک چهره‌ی جدیدی از بلاهت‌ها و در عین حال اقتدارگرایی‌اش را به تصویر می‌کشد. زوباک یک سرباز نیروهای ویژه‌ است که وظیفه یافته مراقب و ملازمِ ویژه‌ی صدراعظم باشد و با نجات جان او تبدیل به امینِ صدراعظم می‌شود.
دولت اقتدارگرای صدراعظم پای چینی‌ها را از منطقه بریده و حالا با وسوسه‌ی امین‌الدوله‌ی خود، به مقابله با آمریکایی‌ها می‌رود!

در دو قسمت اول، موضوعات قابل توجهی برای هم‌ذات‌پنداری برای مخاطب ایرانی وجود دارد.
ویل تریسی، قبل‌تر سریال وراثت (Succession) و منو (The Menue) را ساخته است.

سریال تا اینجا امتیاز دندان‌گیری به‌دست نیاورده است.
Rotten Tomatoes: 60%
IMDb: 6.2/10

با این حال دیدن این سریال که درونمایه‌ی درام و طنز توامان دارد، به علاقه‌مندان سینمای سیاسی پیشنهاد می‌شود.
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
👍43
Gelooband
Erfan Tahmasbi
#موسیقی
ِلوبند
#عرفان_طهماسبی

این آهنگ شاد بندری از عرفان طهماسبی پیشکشی نوروزی تقدیم همراهان و دوستان در واپسین ساعت‌های سال ۱۴۰۲.

شاد زی ...

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
6👍3
#فیلمنگاشت

۱۹۸۷، وقتی آن روز می‌رسد
1987: When the day comes

آن روزِ ۱۲ دسامبر
12.12: The Day


در بحبوحه‌ی سال فراموش‌ناپذیر ۱۴۰۱ و در جست‌وجویم برای فهمیدن بیشتر درباره‌ی تجربیات تاریخی مشابه، با فیلم "۱۹۸۷، وقتی آن روز می‌رسد" آشنا شدم.

یانگ جون هوان این فیلم را در سال ۲۰۱۷ و براساس واقعیت ساخته و در آن به "خیزش دموکراسی‌خواهانه‌ی ماه ژوئن" یا "جنبش گانگجو" در کره جنوبی پرداخته است که پیشران آن دانشجویان بودند.

فیلم با خبری از سخنرانی رئیس جمهور وقت کره، "چون دو هوان" آغاز می‌شود که از ضرورت مقابله با جنبش‌های کمونیستی فعال در کره و اتحاد دربرابر آن‌ها سخن می‌گوید. او را در خاطر نگه دارید که دوباره به او برمی‌گردیم.

ماجرای فیلم از کشته شدن یک دانشجو در اتاق مخوف شکنجه و بازجویی کمیته امنیتی ضد کمونیسم شروع می‌شود که خبرش توسط دادستان سئول به بیرون درز می‌کند و رفته‌رفته جامعه و به‌ویژه دانشجوها را علیه چون دو هوان بسیج می‌کند و در نهایت منجر به استعفا و کناره‌گیری و محاکمه او می‌شود.

فیلم، کشش روایی و تصویری بالایی دارد و تماشای آن توصیه می‌شود.

اما این همه‌ی حرف این یادداشت نیست.

به‌طور کلی سرگذشت جمهوریت در کره جنوبی با این فیلم برایم تامل‌برانگیز شد و به‌سراغ خواندن و دیدن رفتم تا بیشتر بدانم.

پارک چونگ هی در سال ۱۹۶۲ با کودتا در کره به قدرت می‌رسد و تا سال ۱۹۷۹ در قامت یک دیکتاتور حکمرانی می‌کند و سرانجام در مارس ۱۹۷۹ ترور می‌شود. ترور وی برای آزادی‌خواهان شادی‌آفرین است. اما این بارقه‌ی امید زود خاموش می‌شود.

در همان سال ۱۹۷۹ و پس از ترور، دستگاه امنیتی ارتش کره کمیته تحقیق و بررسی عاملان ترور را تشکیل می‌دهد و یکی از فرماتدهان ارتش مسئول رسیدگی به این پرونده می‌شود.

از آنجایی که ورود به چنین پرونده‌هایی عموماً اختیارات بسیاری را به‌همراه دارد، نفر اول کمیته خود را در جایگاه یک فرمانده پرنفوذ ارتش تثبیت می‌کند، حلقه‌ی وابستگانش را تشکیل می‌دهد و به حذف فرماندهان لایق و تطمیع فرماندهان نالایق می‌پردازد.

ترکتازی‌های او تا جایی ادامه می‌یابد که در نهایت در دسامبر ۱۹۷۹ دست به کودتای نظامی می‌زند و در روز ۱۲ دسامبر همان سال قدرت را در کره جنوبی به دست می‌گیرد.

این فرمانده کسی نیست جز: "چون دو هوان"! همان رئیس جمهوری که در فیلم "۱۹۸۷، وقتی آن روز می‌رسد" زمام امور را در دست دارد و در نهایت سرنگون می‌شود!

حالیه، کیم سونگ سو در سال ۲۰۲۳ با ساخت فیلم تماشایی "آن روزِ ۱۲ دسامبر" به ماجرای کودتای ۱۹۷۹ چون دو هوان پرداخته است؛ فیلمی خوش‌ساخت و پرکشش که هم میل بیننده به هیجان را راضی می‌کند و هم او را به تامل وا می‌دارد.

پیشنهاد می‌کنم ابتدا فیلم "آن روزِ ۱۲ دسامبر" و سپس "۱۹۸۷، وقتی آن روز می‌رسد" را تماشا کنید.

آنچه از برآیندِ روزگار پرتلاطم سیاسی اجتماعی کره، به‌ویژه آنچه در این دو فیلم به نمایش درآمده، دستگیرم می‌شود اینست که:
۱. سقوط دیکتاتورها لزوماَ منجر به آزادی و دموکراسی نمی‌شود.
۲.  دموکراسی و آزادی مراقبت و نگهداری می‌خواد و این امر جز از طریق نهادهای فراگیر و مردم‌نهاد امکان پذیر نیست.

در ادامه فایل هر دو فیلم برای تماشا تقدیم‌تان می‌شود.
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
2👍1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
12.12: The Day

آن روزِ دوازدهم دسامبر

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
1👍1
@LadyLmovies_1987_2017_720p_PersianSub.mkv
1.1 GB
1987: When the Day Comes
۱۹۸۷: وقتی آن روز می‌رسد

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
2👍1
آمدت نوروز و آمد جشن نوروزی فراز
کامگارا! کار گیتی تازه از سر گیر باز

لالهٔ خودروی شد چون روی بت‌رویان بدیع
سنبل اندر پیش لاله چون سر زلف دراز
منوچهری


آرزو می‌کنم سال ۱۴۰۳ برای مردم ایران زمین سالی سرشار از حق‌خواهی، آبادانی، به‌روزی و امید باشد.
باشد که ایرانِ عزیزمان لبخندی ملیح بزند از شادی و رضایت مردمانش.

نوروز مبارک و هر روز نوروز باد

محمدرضا اربابی

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
14
#یادداشت

همیشه به ما گفته‌اند:
"اگر" را کاشتند، جاش چیزی در نیامد.

اما تو "اگری" را پیش پای "یک روز" کاشتی همیشه‌بهار و سبز.
اگری که ترس آن "یک روز" را به جانمان می‌‌انداخت؛ همان روزی که آن عزیز سفر کند.

در میانه‌ی ترس اما اسیر رویا می‌شدیم و پرواز می‌کردیم به‌سوی دیاری که او تنهایمان نگذارد.
دلمان رنگ آن دیاری را می‌گرفت که او تنهایمان نگذارد.
سرشار از اشتیاق می‌شدیم برای روزی که نامش در گوشمان صدا کند و مبتلای غمش شویم.
دردش را به جانمان بخریم و تا صبح برایش آواز بخوانیم.
مثال ایام قدیم می‌نشستیم و سحر پامی‌شدیم.

آقای اصلانی!
نسل من با صدا و موسیقی شما عاشقی‌ها کرده است.

حال که روز سفر شما رسیده و ما سرشار از دریغ و افسوسیم، بدانید:
"اگری" که کاشتید سبز شد و سبز خواهد ماند.
همچون نام و یادتان

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
17
#فیلمنگاشت

#I_Still_Hide_To_Smoke

📽 هنوز پنهانی سیگار می‌کشم

فیلم با تک‌گویی سامیه آغاز می‌شود که می‌کوشد با کم‌ترین واژگان، سر صحبت را درباره‌ی حال‌وهوای زیستن مردم الجزایر، به‌ویژه زنان،  در سال ۱۹۹۵ باز کند.

بعد از آن، حمامِ فاطمه، گِردگاه زنانی از طبقه‌ها و طبقه‌های مختلف از جامعه‌ی آن زمان الجزایر می‌شود که حالا مخاطب قرار است با گوناگونی نگاه و زیستشان آشنا شود.

بیان این نکته مهم است که الجزایر بین سال‌های ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۲ درگیر جنگی داخلی بین گروه‌های اسلام‌گرا و دولت بوده است و همین تقابل در حمام نیز بروز و نمود می‌یابد.

فاطمه زنی‌است جنگجو که مالک حمام است و سیگارش را پنهانی می‌خرد و پنهانی می‌کشد. سامیه دختری‌است با رویاهای رنگی‌رنگی و با آرزوی یافتن شوهری برای رنگ و ایماژدادن به رویای هر شبش. نعیمه زنی‌است تجددخواه که پیروزمندانه از نبرد طلاق از شوهر به حمام پای می‌گذارد و قرار است نمایندگی زنِ زخم‌خورده از تندروهای اسلام‌گرا را برعهده گیرد؛ همان‌ها که به‌خاطر بی‌حجابی به بدنش اسید پاشیده‌اند. زهیره بیوه‌ی یکی از اسلام‌گرایان درجه‌داری‌است که کشته شده است. او زنی‌است که پزشکی خوانده، اما تحت تعالیم جامعه‌ی مردانه‌ی تندروی اسلام‌گرا، خود را در خدمت مرد می‌داند و نزدبامِ عروج مرد به بهشت! او به‌نوعی زنانی را به ذهن تداعی می‌کند که در دوران جولان داعش در عراق و شام، با ماموریت الهیِ جهاد نکاح قدم به بستر مردان کامجوی به‌ظاهر خداجو می‌گذاشتند.
لوئیسا پیرزنی‌است که در یازده سالگی و در اوجِ ندانستن، به نکاح دوست پدرش درآمده و شبِ وحشت را روایت می‌کند.

با ورود هراسانِ مریم به حمام و پناه آوردن به فاطمه، داستان بُعد تازه‌ای می‌یابد. مریم در همین حمام باردار شده است، بدون اینکه بداند و رابطه‌ای نامشروع داشته باشد که کارگردان در آغاز فیلم دلیل آن را برای بیننده منطقی‌سازی می‌کند. اما حالا برادر متعصبش از فرانسه برای کشتن و دریدن او به کشور برگشته است و دنبال فرصتی برای قتل اوست.

ریحانه اوبرمایر، کارگردان این فیلم، تنه‌های طعنه‌آمیزی نیز به فرانسوی‌ها زده است که سال‌ها الجزایر را مستعمره خود کرده بودند. ریحانه در سال ۲۰۱۰ برداشتی اولیه از این فیلمنامه را در پاریس به روی صحنه برده است و بعد از آن مذهبیون افراطی تلاش کردند با بنزین‌پاشی، او را آتش بزنند.

دیالوگ‌های فیلم درباره‌ی قرائت تندرویانه از اسلام و حقوق زنان، حرف‌های آشنایی‌است که باید مدام شنید. اما شاید شاخص‌ترینش آنجایی باشد که نعمیه در حالی‌که گریه‌کنان اسیدسوختگیِ روی سینه‌اش را به زهیره نشان می‌دهد، می‌گوید:
"اسلام تو، اسلام من نیست! ما اسلام تو رو نمی‌خوایم!"


این فیلم راتن ۹۲ و آی.اِم.دی.بی ۷.۱۰ دارد و در سال ۲۰۱۶ پخش شده است.

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
👍11
"جنسیت تو، چیزی‌است که خودت تشخیص می‌دهی"

نظر شما درباره‌ی این گزاره‌ی ترویج‌شده در جهان مدرن چیست؟

در اینستاگرام و از پیوند زیر نظرتان را در میان بگذارید 👇


https://www.instagram.com/stories/m.r.arbabi/3333087391725975726?igsh=MmptNG52OWl6NTdl

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
👍32
#فیلمنگاشت
#یادداشت
#زن_چیست
#دگرباشی

نگاه نوگرا به مسئله "جنسیت" در جهان غرب که شاید بتوان آن را با برچسب کلی "دگرباشی" نام‌گذاری کرد، با سرعتی سونامی‌وار مرزهای واقعیت و مجاز را در می‌نوردد و در بسیاری موارد منجر به تقنین در حوزه‌های فردی و اجتماعی نیز شده است.

مردها و پسرهایی را شاهدیم که تشخیص می‌دهند تمایلات زنانه و دخترانه دارند و برعکس.
مردها و زنانی را می‌بینیم که تشخیص می‌دهند هیچکدام از این هویت‌های جنسیتی را ندارند.

فصل مشترک همه‌ی این دیدگاه‌ها این مفهومِ تئوریزه شده است: "هویت و جنسیت من چیزی‌است که خودم تشخیص می‌دهم"

این دیدگاه در نگاه اول خطرناک به نظر نمی‌رسد. اما چالش از جایی آغاز می‌شود که براساس این خودتشخیصی، افراد اقدام به تغییر جنسیت و هویت خود می‌کنند. چالش‌برانگیزترین جنبه‌ی این امر در مورد تغییر جنسیت کودکان و نوجوانان است.

موضوع دگرباشی در ایران نیز سرعت و نمود بیشتری یافته است و با نگاهی دقیق‌تر به اطراف به‌ویژه کافه‌ها، رستوران‌ها و مراکز خرید، در می‌یابیم که با این پدیده مواجهیم و به‌جای سرکوب و انکارش، باید فضا را برای شناخت و گفت‌وگو درباره‌ی آن باز کنیم.

با بیان این مقدمه، شما را به تماشای مستند "زن چیست؟" دعوت می‌کنم. این مستند را جاستین فولک با محوریت و ایفای نقش #مت_والش با نگاهی انتقادی به مسئله‌ی ترویج دگرباشی و تغییر جنسیت به‌ویژه برای کودکان ساخته است. در واقع، والش در این مستند با سوالِ محوری "زن چیست" ، "هویتِ خودتشخیص" را به چالش می‌کشد؛ سوالی که در کل فیلم پاسخی نمی‌یابد و البته پاسخ پایانی و کنایی والش به این سوال هم مطلوب به نظر نمی‌رسد.

والش در این مستند با متخصصان متعددی که برخی در این حوزه عاملند و برخی دیگر کنشگرِ مخالفِ این موج گفت‌وگو می‌کند. میشله فورسیه، اسکات نیوگنت، جوردن بی. پترسون، مارسی بوئرز، کارل ترومن و میریام گروسمن از جمله‌ی مصاحبه‌شونده‌ها هستند.

اسکات نیوگنت که خود در کودکی اقدام به تغییر جنسیت کرده، حالا با عوارض آن دست‌وپنجه نرم می‌کند و به فعالیت ترویجی علیه این موج مشغول است. او معتقد است گردش اقتصادی وحشتناکی در پس این موج قرار دارد که آن را در جامعه‌ی غربی پمپاژ می‌کند و برای نمونه به گردش ۱.۳ میلیون دلاریِ جراحان و بیمارستان‌ها اشاره می‌کند.

میریام گروسمن که روانشناس است، به کتاب‌هایی اشاره می‌کند که از ده‌سالگی بچه‌ها را با گزاره‌ی "هویتِ خودتشخیص" و حتی هم‌جنسگرایی آشنا می‌کند. او معتقد است نوجوانی که هنوز دوران بلوغ را پشت سر نگذاشته نباید در معرض چنین تصمیمی قرار گیرد و در بسیاری موارد این عدم رضایت از هویتِ جنسیتی حاصل ناکامی‌ها و تلاطم‌های دوران بلوغ است که باید به آن زمان داد.

والش هم‌چنین گفت‌وگویی تلفنی با پدری کانادایی دارد که به دلیل خطاب کردن دخترش با ضمیر زنانه به زندان محکوم شده است. او عنوان می‌کند که به موجب قوانین کانادا فرزند او بدون مجوز از والدین می‌توانسته اقدام به تزریق هورمون و تغییر جنسیت نماید.

مخالفان موج ترویج دگرباشی معتقدند هیچ تحقیقات علمی در مورد عوارض و تبعات روش‌های تغییر جنسیت صورت نگرفته و جریان‌های سیاسی و اقتصادی حامی آن اجازه این کار را نمی‌دهند و هرگونه فعالیت در این حوزه را با برچسب ترنس‌هراسی سرکوب می‌کنند.

در پایان، تاکید می‌کنم که "زن چیست؟" همه‌ی حرف درباره‌ی این موضوع نیست و حتما باید ابعاد مختلف آن مطالعه و بررسی شود که این امر مستلزم به‌رسمیت‌شناختن وجود این موج حتی در ایران است.

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
4👍3
#فیلمنگاشت
#طعم_چیزها
#the_taste_of_things

"طعم چیزها" عاشقانه‌ی غذایی فاخری‌است از کارگردان فرانسوی-ویتنامی، "تران آن هانگ"، که به‌خاطر این فیلم جایزه‌ی بهترین کارگردانی فیلم کن را در سال ۲۰۲۳ دریافت کرد.

این فیلم که اقتباسی از رمان "حماسه پرشور" اثر مارسال روف است، در  سال ۱۸۸۹ میلادی و در آشپزخانه‌، اتاق پذیرایی و مزرعه‌ی خانه‌ی باشکوه روستایی دودن بوفَن، سرآشپز برجسته‌ی فرانسوی، جریان می‌یابد.

آقای دودَن که نقش آن را بنو مَگیمل ایفا می‌کند، یاری بیست‌ساله به نام یوجین دارد با نقش‌آفرینی ژولیت بینوش که علاوه بر دستیار آشپزی، معشوقه‌ی ازدواج‌ناپذیر اوست.

فیلم مَطلعی حدوداً ۳۵ دقیقه‌ای از مزرعه تا میز ناهار دارد که تماشایش نورون‌های مغز، پرزهای مزه‌شناس زبان و شبکه‌ی عصبی چشم را نوازش و ضربان قلب را تنظیم می‌کند.

این زوجِ درخشان چنان طعم‌ها را ترکیب می‌کنند و چنان از مزه‌ها سخن می‌گویند که در مقام بیننده گاه غبطه می‌خوریم که چرا آفرینه‌ای هنری همچون غذا و نوشیدنی را چنین سبک‌سرانه برای پرکردن شکم و سیری می‌خوریم و می‌نوشیم.
صدالبته که "طعمِ چیزها" صرفاً یک فیلم کارت‌پستالیِ آشپزی‌محور نیست. بلکه یک عاشقانه‌ی فاخر است که به همان ظرافتی که هنر آشپزی را به تصویر می‌کشد، هنر عشق‌ورزی را نیز نمایش می‌دهد.

دودن و یوجین دلبسته‌ی یکدیگرند و بستگی‌های بیشتری هم با هم دارند. اما یوجین بارها به درخواست ازدواج دودن جواب رد داده است. او برای "نه" خود دلیل جالبی دارد:
"اگر ازدواج کنیم دیگر نمی‌توانم هر وقت دلم خواست در اتاقم را قفل کنم!"

این پاسخ کنایی البته معنای عمیقی دارد که این روزها در روابط عاطفی در قالب‌های مختلف بیشتر درباره‌ی آن صحبت می‌شود. من آن را این‌گونه تعبیر می‌کنم: "ازدواج یا رابطه هم‌پوشانی کامل نیست، بلکه داشتن فصل مشترک‌ با هم در عین برخورداری از زیست مستقل فردی‌است."

نقطه‌ی اوج فیلم شاید خواستگاری پیروزمندانه‌ی آقای دودن باشد. او بعد از اینکه می‌فهمد یوجین به بیماری حادی مبتلاست دست به دامن هنرِ آشپزی‌اش می‌شود. ساعت‌ها وقت صرف می‌کند و یوجین را به میزی ویژه در اتاق غذاخوری خانه‌اش دعوت می‌کند تا با شامی ویژه او را مسحور و راضی کند. بله! اینجاست که تلفیق هنرِ آشپزی و هنر عشق‌ورزی صبورانه‌ی آقای دودن در نهایت پیروز می‌شود. البته این همه‌ی ماجرا نیست و توصیه می‌کنم فیلم را مزه‌مزه کنید و از تماشای صبورانه‌اش لذت ببرید.

در اثنای تماشای این فیلم مدام به لحظه‌های شتابناک زندگی فکر می‌کردم که مزه‌مزه‌اشان نکرده‌ام. به همه‌ی عجله‌ای که برای رسیدن به چیزهایی کرده‌ام. به فردا فکر می‌کنم و قاعده‌ای که برای خودم گذاشته‌ام: "هر روز اولین و آخرین روز زندگی توست، کاری کن بهترین روز زندگی‌ات باشد!" حالا باید بیشتر به "طعمِ چیزها" بیاندیشم و از چشیدن زندگی لذت ببرم.

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
4👍4
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#فیلمنگاشت
#مستند
#تپه_های_قیطریه

این روزها که حرف از مسجدسازی در بوستان قیطریه است، یادی کنیم از سیف الله کامبخش فرد، باستان‌شناس برجسته‌ای که در سال ۱۳۴۷ ماموریت یافت تا گورستان باستانیِ ۳۰۰۰ ساله‌ی سرازخاک‌برآورده در تپه‌های قیطریه را باستان‌شناسی کند.

یافته‌های او و تیم‌اش تهران را از روستایی ییلاقی در شمال ری به سرزمینی بدل کرد که ساکنانش حدود ۱۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشته‌اند. در این کاوش، تعداد قابل توجهی سفالینه و وسایل مربوط به عصر آهن کشف شد.

امروز اهالی قیطریه اثری از محل کشف این گورستان نمی‌بینند. خدا را چه دیدید! شاید کندن پی مسجد در بوستان قیطریه برای آخرت مردمان سودی نداشته باشد، اما برای کاوشگرانِ پی‌کن داشته باشد!

در ادامه مستند کوتاهی را مشاهده می‌کنید که پرویز کیمیاوی در سال ۱۳۴۷ از همین کشف گورستان ساخته است.

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r

یادداشت‌ها، نقدها، ایده‌ها و ...#محمدرضا_اربابی
7👍3
#فیلمنگاشت
#رادیکال
#radical
راتنِ ۹۴٪ و آی.ام.دی.بی ۷.۸

سینیور خوارز گرامی!

ایستاده تشویق و به دل و زبان تحسین‌تان می‌کنم. جهانِ امروز ما برای سقوط نکردن، به نگاه شجاعانه و تحول‌خواهانه‌ی شما نیاز دارد. این روزها ما دربندان تفکر جهان سومی از اهمیت آموزش نوین کودکان در مدرسه غافلیم و به‌جای آموزشِ جویشگری و پویندگی، یک مشت محتوای تکراریِ ایدئولوژیک بی‌کاربرد را در مغز کودکان و نوجوانان می‌چپانیم.

می‌توانم تصور کنم شما هم در خیلی لحظات احساس دن‌کیشوت‌بودن داشته‌اید و خود را در نبرد با آسیاب‌های بادی دیده‌اید. به‌ویژه وقتی می‌کوشیده‌اید برای ایجاد نظمی جدید در آموزش و پرورش بچه‌ها، نظم کهنه‌ی پوسیده‌ی خاک‌گرفته را به‌هم بزنید. می‌توانم حس کنم در قامت معلمی مکزیکی، چقدر برای تغییر دیدگاه خانواده‌هایی که بچه‌هایشان را باور نداشتند یا به چشم نیروی کار خیر یا شر به آن ها نگاه می‌کردند، سختی کشیده‌اید.

سرخیوی عزیز!
بگذارید برای خوانندگان این سطور از #رادیکال بگویم؛ فیلمی که برشی از واقعیت تلاش شما برای پرورش بچه‌های ۱۲ ساله‌ی مدرسه‌ی خوزه لوپز است. از کشف بچه‌ی شگفت‌انگیزی مثل پالوما نویولا از لابلای زباله‌های دپوشده و احیای باورمندی بچه‌هایی بگویم که قبل از شما تصویری از آینده نداشتند.

اجازه دهید از طرف خودم و شما از کریستوفر زالا به‌خاطر فیلم تلخ‌وشیرینش تشکر کنیم. او با طنز ملیحی که لابه‌لای آن همه درد جانمایی کرده تماشای این فیلم دو ساعته را لذت‌بخش نموده است. از بازی یوجینیو دِربِز در نقش شما و دانیل حداد در نقش چوچوی مدیر مدرسه هم غافل نشویم که به حق دلنشین بودند.

آقای معلم! شاید شما هم کتاب #چرا_ملت_ها_شکست_می‌_خورند عجم اوغلو و رابینسون را خوانده باشید که در فصل اول آن از تفاوت نتایج حکمرانی در دو سرزمین دارای مرز مشترک آمریکا و مکزیک می‌گوید؛ از ریشه‌ی اندیشه و تاثیر آن در میوه‌ای که ملت‌ها از تغییر اندیشه‌ها می‌چینند. از شما ممنونم که تلاش کرده‌اید جهان را جای بهتری برای زندگی کنید و ارزشی افزوده به آن ببخشید.

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
👍73
#فیلمنگاشت
#راهب_و_تفنگ
#the_monk_and_the_gun

سال ۲۰۰۶
بوتان
پادشاهِ تازه‌به‌مسندرسیده تصمیم مهم و تاریخی‌ای می‌گیرد. او اعلام می‌کند که قصد دارد دموکراسی را به مردمش هدیه دهد و برای این کار نظام حکومتی را از پادشاهی به پادشاهی مشروطه تغییر می‌دهد. بنابراین حالا مردم بوتان که، به‌ویژه در روستاها،  چیزی از دموکراسی و سازوکارش نمی‌دانند باید شرکت در انتخابات و متعلقاتش را بیاموزند.

آنچه تا اینجا گفتم یک واقعیت تاریخی‌است.
حالا کارگردان بِنگالی، پاوو چویننیگ دورجی، بر اساس این واقعیت تاریخی، فیلمی خوش‌ساخت از منظر فرم و محتوا ساخته که نکات ارزشمند و تامل برانگیزی دارد.

"راهب و تفنگ" تولید ۲۰۲۳ است و جوایز بسیاری را بابت فیلمنامه، کارگردانی و سایر موارد دریافت کرده است.

فیلمنامه‌ی این اثر دو خط روایی را دنبال می‌کند. مخاطب از یک سو خط داستانی هبه‌ی دموکراسی پادشاه به مردم و ورود مسئولان برگزاری انتخابات به دهکده برای آموزش مردم و برگزاری انتخابات آزمایشی را دنبال می‌کند و از سوی دیگر ماجرای تفنگی عتیقه را پی می‌گیرد که یک آمریکایی برای دست‌یابی به آن تا بوتان آمده، اما حالا آن را در دستان راهبی‌ می‌بیند که به دستور لامای دهکده تفنگ را برای مناسکی نامکشوف در شب ماه کامل از صاحب آن گرفته است.

به اعتقاد نگارنده، این فیلم تلاش می‌کند دو پرسش مهم عصر مدرنیته را بازطرح کرده و پاسخی هنری به آن بدهد.

۱. مدرن‌سازی بدون نظرداشت مبانی فرهنگی و تاریخی امکان‌پذیر است؟
۲. رسیدن به دموکراسی‌ای که مطالبه‌ی مردم نباشد و به آن‌ها هبه شود، با چه چالش‌هایی مواجه خواهد بود؟

در روزگاری که کشوری مثل عربستان با سرعت خیره‌کننده در حال مدرن سازی است، تماشای "راهب و تفنگ" می‌تواند پرسش‌های تامل‌برانگیزی را برای مخاطب ایجاد کند و ایماژی بهتر از آینده برای او بسازد.

فیلم از نظر زیبایی‌شناختی تحسین‌برانگیز است و طبیعت خیره‌کننده‌ی کشور بوتان را به زیبایی به تصویر کشیده است.

جایی خواندم که دالایی لاما در پاسخ به این پرسش که اگر پژوهش‌های علمی اثبات‌شده باورهای مذهبی و فرهنگی شما را نقض کند، چه می‌کنید؟ گفته بود: "تحقیق می‌کنم و اگر برایم اثبات شد، باورهایم را تعدیل می‌کنم." فیلم به‌نوعی این صبغه‌ی اندیشگانی و گفتمانی را نیز تقویت می‌کند.
نویسنده و کارگردان فیلم، دو خط داستانی‌ آغازین را در پایان با کمی تعلیق و اندکی طنز به‌خوبی به هم می‌رساند.

https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
👍32
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مفتخریم که سال ۱۴۰۳ را با کسب موفقیتی بینظیر آغاز می‌کنیم.

پیام رئیس انجمن صنفی مترجمان تهران و کانون کشوری مترجمان، خبر از فعالیت‌های پیش‌رو انجمن می‌دهد، با یک خبر ویژه و خوش و تصاحب یک کرسی بین‌المللی.

دکتر محمدرضا اربابی با ۷ رای از ۱۱ رای، رسما عضو هیئت‌رئیسه مرکز آسیایی فدراسیون جهانی مترجمان شدند.

امیدواریم این موفقیت آغاز راهی باشد برای استفاده بهتر از ظرفیت‌های بین‌المللی.

@tiat1
23👍8
2025/07/10 21:18:11
Back to Top
HTML Embed Code: