Telegram Web
♻️ سه‌گانه‌های نگارش

🔻 متن اصلی
برای امضای پیمان، نادر با ازدواج با دختر ابوالفیض موافقت کرد و خواهر او به برادرزاده‌اش داده شد.

🔹 نظر ویراستار
وقتی در جملهٔ اول چند نام داریم، بهتر است در جملهٔ دوم از ضمیر استفاده نکنیم، مگر این که واضح باشد که ضمیر به چه کسی برمی‌گردد. به خصوص در متن تاریخی که دقت و صراحت کامل می‌طلبد چون مورد مورد استناد واقع می‌شود.
در اینجا مشخص نیست که خواهر چه کسی به برادرزادهٔ چه کسی داده شده است. ظاهراً به نظر می‌رسد که منظور خواهر نادر باشد که به برادرزادهٔ ابوالفیض داده شده است، در حالی که چنین نیست، در واقع خواهرِ آن دختر منظور است، یعنی دختر دوم ابوالفیض به برادرزادهٔ نادر داده شد. چیزی که نمی‌‌شد حتی حدس زد و من این را با توضیحات نویسنده دریافتم.
یک نکتهٔ دیگر را هم بگویم. به نظر می‌رسد این تعبیر که یک دختر به فلان پسر یا مرد داده شد، جالب نیست، چون نوعی داد و ستد را می‌رساند. این نوع بیان از ازدواج در قدیم مرسوم بود ولی اکنون می‌شود عبارت دیگری گذاشت.


حاصل ویرایش
برای امضای پیمان، نادر با ازدواج با دختر ابوالفیض موافقت کرد و دختر دیگر ابوالفیض، به ازدواج برادرزادهٔ نادر درآمد

#آموزشی_کاظمی
#نگارش
@asarkazemi
✳️ در جستجو و جایگزینی محتاط باشیم

🔻 می‌خواستم عبارت «به قول» را به صورت «به‌قول» تبدیل کنم. شاید در چنین مواردی با اطمینان خاطر جایگزینی کلی بدهیم، چون حتی حدس هم نمی‌زنیم که ما یک «به قول» دیگر هم داشته باشیم که قرار نیست «به‌قول» شود.
بله اینجا ما عبارت «قول اردو» را داریم که در افغانستان یک واحد نظامی است، شبیه مثلاً «لشکر».

🔻حتی اگر حدس می‌زنیم که کلمه هیچ نظیر دیگری ندارد و می‌شود با اطمینان جستجو و جایگزینی کلی انجام داد، محتاط باشیم و آن را تک‌تک جایگزین کنیم. به خصوص اگر این کار را بعد از ویراستاری انجام می‌دهیم و پس از آن دیگر قرار نیست متن خوانده شود.

#آموزشی_کاظمی
نگارش
#جستجو_و_جایگزینی
@asarkazemi
✳️ از نکته‌های ویراستاری

🔻در ویراستاری، به خصوص در متن‌های تاریخی و جغرافیایی، باید به متن دل بدهیم و تصور کنیم که کسی هستیم که قرار است این متن را به تمام و کمال درک کند. تا قسمتی را به صورت کامل نفهمیده‌ایم، از آن عبور نکنیم.

🔻من در حال ویرایش یک کتاب تاریخی هستم. در جایی از «سلطان‌احمد خان» اسم برده شده است که او را می‌شناسم. برادرزادهٔ دوست‌محمد خان است و سال‌ها زمامدار هرات بوده است. (همان کسی که در جنگ علیه انگلیس‌ها و کشتن شاه شجاع هم نقش داشت و در اواخر عمر، دوست‌محمد خان با او درگیر شد.)

🔻بعد می‌بینم که در چند سطر بعد، اسم «احمد شاه» می‌آید که ظاهراً ربطی به این تاریخ و این موقعیت ندارد. و در چند سطر بعد می‌بینم که صحبت از «احمد خان» می‌شود.

🔻از این دو نام ساده نمی‌گذرم. ما که در اینجا «احمد شاه» نداشتیم. نکند نویسنده یا مترجم کتاب، کلمهٔ «سلطان» در اسم این شخص را به معنی «شاه» گرفته است، مثل «سلطان محمود غزنوی» و تصور کرده که اسم این شخص «احمد» است و «سلطان» هم لقب اوست. پس حاصل شده است «احمد شاه».


🔻حالا چه کار می‌کنم؟ اسم «احمد شاه» را اصلاح می‌کنم و «سلطان‌احمد» می‌سازم؟ نه. این هم اصولی نیست. ممکن است اشتباه کرده باشم. ممکن است واقعاً یک «احمد شاه» دیگر هم در آن زمان داشته‌ایم. پس این را یادداشت می‌زنم تا از مترجم یا مؤلف بپرسم.

🔻گاهی متن‌های دقیق و مهم تاریخی و جغرافیایی یا دانشنامه‌ای، به دو سه بار رفت و برگشت بین ویراستار و مترجم یا مؤلف نیاز دارد. باید به کار دل بدهیم، بی‌حوصله نشویم و روی تک تک اسامی و وقایع درنگ کنیم و ببینیم که با هم جور می‌آید یا نه.

🔻یک مثال دیگر. در جایی گفته شده است که مثلاً فلان فرمانده نیروهای خود را که شامل ده سرباز و سه توپ بود به فلان جا اعزام کرد (که در همین کتاب عملاً‌ آن را داشتم) از این قضیه ساده نمی‌گذریم. یک قشون با «ده سرباز» که نمی‌شود که تازه سه توپ هم همراه داشته باشند که هر توپ چندین نفر برای حمل آن نیاز داشته است. پس احتمالاً چیزی از متن افتاده است. شاید «ده هزار» بوده باشد. پس این را هم علامت می‌زنیم.

🔻و به این شیوه است که یک کتاب تاریخی مثلاً هشتصد صفحه‌ای طی ماه‌ها ویرایش می‌شود و البته هنوز هم مطمئن نیستی که همه چیز رضایتبخش است. بسیار موارد بعد از چاپ کتاب به وسیلهٔ دیگران گوشزد می‌شود و البته گاهی همه را هم به شانهٔ ویراستار بار می‌کنند. ولی خبر ندارند که این مورد، یکی از ده‌ها موردی است که از غربال ویراستار عبور کرده است.

#ویراستاری
✳️ دربارهٔ نمایهٔ تفصیلی

🔻تصویر با متن سیاه، بخشی از نمایهٔ کتاب «افغانستان در پنج قرن اخیر» است که من قریب به بیست سال پیش استخراج کردم. در این کتاب حدود ۹۰ بار نام دوست‌محمد خان آمده است و این‌ها با قید شماره صفحات نمایه شده است. کار پرزحمتی بود ولی در عمل کارآیی این نمایه بسیار نبود، چون شخص باید به ۹۰ صفحهٔ متفاوت مراجعه کند تا ببیند که مطلب مورد نظر او در مورد این شخصیت بیان شده است یا نه.

🔻تصویر با متن رنگی، بخشی از مدخل «دوست‌محمد خان» در کتاب «پایان بالادستی تاریخی» است که هم‌اکنون بر سر دست دارم. در اینجا تعداد مدخل‌ها کمتر است ولی به صورت تفصیلی است، به گونه‌ای که کار پژوهشگر را بسیار آسان می‌کند. حتی فقط با مرور همین نمایه به تنهایی می‌توان تصویری از هر شخصیت به دست آورد.

🔻البته استخراج این نمایه کار آسانی نیست. بسیار وقت می‌گیرد ولی ارزش دارد. و پیشنهاد می‌کنم دوستان مؤلف یا ویراستار بیشتر به سوی این نوع نمایه روی بیاورند.

🔻من این استخراج نمایهٔ تفصیلی را از جناب دکتر محمدسرور مولایی آموختم که ایشان برای جلد دوم افغانستان در مسیر تاریخ این کار را کرده بودند. خدا حفظشان کند.

#نمایه
✳️ نکته‌های نگارش

من دو بار این عبارت را خواندم و برایم قضیه مبهم بود.
«در واقع به نظر می‏‌رسد امر عبدالرحمان خان در دسمبر ۱۸۸۶ برای ملی‌‏ساختن شماری از وقفیه‌‏های زیارت علی، اسحاق خان را متقاعد ساخت تا کاری برای متوقف‌‏ساختن زیاده‌‏روی‏‌های امیر صورت بگیرد.»

قضیه این بود که من آن «امر عبدالرحمان» را به اشتباه، «امیر عبدالرحمان» می‌‌خواندم و می‌دیدم عبارت معنی نمی‌دهد. «امیر عبدالرحمان اسحاق خان را متقاعد ساخت تا کاری برای متوقف‌ساختن زیاده‌روی‌های امری صورت بگیرد»؟ یعنی چه؟

چرا من این کلمه را اینجا «امیر» می‌خواندم؟ چون در این متن، معمولاً کلمهٔ «امیر» در مورد او بسیار به کار رفته است و چشم من بر حسب عادت، آن را «امیر عبدالرحمان» می‌خواند.

می‌خواهم به این نکتهٔ ظریف اشاره کنم که گاهی کلمات ممکن است در هم‌نشینی با همدیگر، خواننده را به خطا بیندازند و در چنین مواردی می‌شود کلمه را تغییر داد. مثلاً می‌شد نوشت «فرمان عبدالرحمان خان...»

من از این قبیل موارد در متن‌هایی که ویرایش کرده‌ام، بسیار دیده‌ام. باز شاید مثال‌هایی دیگر هم نقل کنم. به هر حال نکته‌ای است که شاید کمتر به آن توجه شده است.

#نگارش
@asarkazemi
✳️ پایگاه فرهنگ املایی «ویراستاران»

🔻من به‌تازگی از این فرهنگ املایی برخط بسیار استفاده می‌کنم. پیش از این از کتاب فرهنگ املایی خط فارسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی استفاده می‌کردم که البته آن هم بسیار سودمند بود. ولی شاید کتاب در دسترس همه نباشد و این پایگاه، همیشه در دسترس است.

🔻 پیشنهاد می‌کنم دوستان ویراستار در صورت دسترسی به اینترنت، این صفحه را داشته باشند و کلمه‌ای را که در مورد شکل نوشتنش ابهام دارند، از اینجا بیابند.

https://emla.virastaran.net/
✳️ ویل للمجستین*

🔻در جستجو و جایگزینی محتاط باشیم


🔻 شخص خواسته است که «اش» ضمیر را به کلمه نزدیک سازد و جستجو و جایگزینی کلی داده است، غافل از این که ورد، کلاه «آ» را نادیده می‌گیرد و «هم آش هست» را به «هم‌اش هست» تبدیل می‌کند.

*. مجستین: کسانی که جستجو و جایگزینی را با بی‌باکی انجام می‌دهند و همانا که آنان از زیانکاران‌اند.

#آموزشی_کاظمی
#ویرایش
#جستجو_و_جایگزینی
@asarkazemi
✳️ شریک ساختن

🔻در این سال‌ها کاربرد «شریک ساختن» به معنی به اشتراک گذاشتن یا حتی بیان کردن، بسیار مرسوم شده است و این از غلط‌های رایج روزگار ماست.

🔻شریک یعنی کسی که در امری با ما همدست یا سهیم است. معنی آن در قدیم هم همین بوده است. با این معنی، «شریک شدن» یعنی این که دو نفر در کاری با هم مشارکت یا همدستی می‌کنند. مثلاً شریک شدن در یک معامله یا تجارت یا تولید.

🔻پس شریک ساختن در مورد شخصی که در کاری یا چیزی با ما سهیم می‌شود یا مشارکت می‌کند، درست است. مثل این که بگوییم «در آن لحظات، انگار شریک تنهایی‌اش می‌شدم.» یا
«مرا شریک غم‌هایت بدان.»

🔻اما در مورد چیزی که به مشارکت گذاشته می‌شود یاارائه می‌شود، نمی‌شود گفت آن چیز را شریک ساختیم، بلکه باید بگوییم تقسیم کردیم یا قسمت کردیم، یا بیان کردیم.

🔻پس به جای «دوست نداشتم غصه‌هایم را با کسی شریک کنم.» می‌شود گفت «دوست نداشتم کسی را با غصه‌هایم شریک کنم.»

🔻یا به جای «پیشنهادهایم را با آنان شریک کردم.» می‌توانیم بنویسیم «پیشنهادهایم را به آنان بیان کردم» یا «پیشنهادهایم را به آنان مطرح کردم.»

🔻در پایان یک قاعده را بگویم. هر جا که می‌خواهید کلمهٔ «شریک» به کار برید، ببینید که اگر به جای آن «همدست» یا «سهیم» بیاوریم، درست است یا نه. در همان نمونه‌های بالا، آیا می‌شود گفت «پیشنهادهایم را با آنان همدست کردم» یا «غصه‌هایم را با کسی سهیم کردم»؟

#آموزشی_کاظمی
#نگارش
@asarkazemi
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
✳️ و اینک لحظات آماده‌سازی نهاییِ آخرین قسمت از فیلم‌های «اصول و قواعد صفحه‌آرایی کتاب»
🔻 این کار در آبان ۱۴۰۲ شروع شد و به دلیل مشغله‌های بسیاری که در این یک دو سال اخیر داشتم، مدت‌ها به وقفه برخورد کرد.
🔻 قرار است که این مجموعه به اضافهٔ مجموعهٔ «صفحه‌آرایی کتاب در این‌دیزاین» که قبلاً منتشر شده است، یک خودآموز کامل صفحه‌آرایی کتاب باشد و هر مجموعه، بخشی از این امر را عهده‌دار شود. به گونه‌ای که شخصی که ذوق و استعداد صفحه‌آرایی دارد، بتواند با این دو مجموعه به یک صفحه‌آرای حرفه‌ای بدل شود.

🔻 امیدوارم که در روزهای آینده بتوانم این مجموعه را در سایت خودم عرضه کنم.

@asarkazemi
♻️ سه‌گانه‌های نگارش

🔻 متن اصلی
او به احتمال، یکی از نویسندگان رسائل آن جریان فکری به شمار می‌رود.

🔹 نظر ویراستار
در حال ویرایش متنی هستم که در آن به وفور از «به شمار می‌رود» استفاده شده است. باید در نظر داشته باشیم که «به شمار می‌رود» وقتی است که چیزی قطعیت و صراحت نداشته باشد و در اذهان دیگران مطرح باشد.
حالا در این عبارت، این عدم قطعیت را همان «به احتمال» به ما القا می‌کند. پس «به شمار می‌رود» لازم نیست. باید بگوییم «است»
به شمار می‌رود برای وقتی است که آن «به احتمال» را نداشته باشیم.

حاصل ویرایش
۱. او به احتمال، یکی از نویسندگان رسائل آن جریان فکری است.
۲. او یکی از نویسندگان رسائل آن جریان فکری به شمار می‌رود.

#آموزشی_کاظمی
#نگارش
@asarkazemi
آثار محمدکاظم کاظمی
♻️ سه‌گانه‌های نگارش 🔻 متن اصلی او به احتمال، یکی از نویسندگان رسائل آن جریان فکری به شمار می‌رود. 🔹 نظر ویراستار در حال ویرایش متنی هستم که در آن به وفور از «به شمار می‌رود» استفاده شده است. باید در نظر داشته باشیم که «به شمار می‌رود» وقتی است که چیزی قطعیت…
موارد دیگری از «به شمار می‌رود» در آن متن، در حالی که خیلی از این موارد قطعی است و نیازی به «به شمار می‌رود» ندارد. مثلاً این مورد که عبارت «درواقع» دارد و حاکی از قطعیت آن است.
🔻 طرح «علم عمران» ابن‌خلدون در واقع نوعی معرفتِ جامعه‌‌شناسانه به شمار می‌رود.
اینجا می‌شد بگوید «است»

🔻از نظرِ ابن‌خلدون، عمران از ویژگی‌های انسانی به شمار می‌رود.
همین که می‌گوییم «از نظر» همان نسبیت را القا می‌کند و نیازی نیست که باز «به شمار می‌رود» بیاوریم. یعنی یا باید گفت «ابن خلدون عمران را از ویژگی‌های انسانی به شمار می‌آورد» و یا باید گفت «از نظر ابن خلدون، عمران از ویژگی‌های انسانی است.»
✳️ چنانچه / چنان‌که

فرقی است بین این دو کلمه. اولی به معنی «درصورتی‌که» یا «اگر» است و دومی به معنی «آن‌گونه‌که». بسیار، بسیار دیده‌ام که «چنانچه» را به جای «چنان‌که به کار برده‌اند.
🔸 هر جا خواستید بدانید که «چنانچه» اینجا درست به کار رفته است یا نه، معادل آن یعنی «در‌صورتی‌که» را به جایش بگذارید و ببینید که درست معنی می‌دهد یا نه.

🔹 این چند مورد نادرست از کاربرد چنانچه. در همه این موارد باید «چنان‌که» آورد.

🔻 ابن خلدون وقتی از «عمران» می‌گوید، مرادش پویش فرهنگِ یکجانشینی و «حضاره» به معنای مدنیت است، چنانچه گفته است: «اجتماع برای نوع انسان اجتناب ناپذیر و ضروری است».

🔻 ویژگی عمدهٔ آن را به قول دیدرو «تغییردادنِ شیوهٔ اندیشیدن» تشکیل می‌داد، چنانچه کانت شرح داده است: روشنگری خروج انسان از صغارتی است که خود بر خویش تحمیل کرده‌ است.

🔸 در ضمن این نکته را هم عرض بکنم که از نظر نگارش، «چنانچه» به صورت پیوسته توصیه می‌شود و «چنان‌که» با نیم‌فاصله. یعنی همین‌طور که من نوشته‌ام.

#نگارش
@asarkazemi
آثار محمدکاظم کاظمی
✳️ چنانچه / چنان‌که فرقی است بین این دو کلمه. اولی به معنی «درصورتی‌که» یا «اگر» است و دومی به معنی «آن‌گونه‌که». بسیار، بسیار دیده‌ام که «چنانچه» را به جای «چنان‌که به کار برده‌اند. 🔸 هر جا خواستید بدانید که «چنانچه» اینجا درست به کار رفته است یا نه، معادل…
🔸مواردی از کاربرد درست «چنانچه» که به معنی «اگر» یا «درصورتی‌که» است و این‌ها درست است.

🔻کمتر کسی هست که همهٔ عواطف محبت آمیزش، چنانچه با هم در نظر گرفته شوند، تعادل عواطف خود خواهانه‌اش را برهم نزند.

🔹نکتهٔ مهم در هنگام ویرایش خیلی مراقب باشیم که یک بار به سرمان نزند همه «چنانچه»ها را با جستجو و جایگزینی به «چنان‌که» تبدیل کنیم. باید تک تک انجام شود. ممکن است درست به کار رفته باشد یا ممکن است نقل قول از جایی باشد که حق تصرف در آن نداشته باشیم. مثلاً در شعر یا داستان یا کتاب چاپ‌شدهٔ یک نفر به کاررفته باشد و نقل شده باشد. این را دیگر نمی‌توان اصلاح کرد حتی اگر غلط باشد.

#نگارش
@asarkazemi
آثار محمدکاظم کاظمی
🔸مواردی از کاربرد درست «چنانچه» که به معنی «اگر» یا «درصورتی‌که» است و این‌ها درست است. 🔻کمتر کسی هست که همهٔ عواطف محبت آمیزش، چنانچه با هم در نظر گرفته شوند، تعادل عواطف خود خواهانه‌اش را برهم نزند. 🔹نکتهٔ مهم در هنگام ویرایش خیلی مراقب باشیم که یک بار…
✳️ ما حتی در مواردی که یک غلط در متن محرز است، گاهی حق اصلاح نداریم.

🔸در حاشیهٔ بحث «چنانچه» این را بگویم که ما همیشه حق نداریم خطاهای نگارشی را اصلاح کنیم. در موارد بسیاری باید متن را به شکلی که هست حفظ کرد. بعضی از این موارد را اینجا می‌نویسم.

🔻 شعر، به خصوص شعری که برای ویرایش ادبی و شعری به ما سپرده نشده است و ما فقط ویراستار فنی آن هستیم. ما حتی حق تغییر یک کلمه در شعر را نداریم، مگر این که خود شاعر آن را به نیت اصلاح به ما سپرده باشد.

🔻 دیگر متون ادبی مثل داستان، نمایشنامه، داستانک و... که در آن‌ها زبان اهمیت دارد و ما باید سبک و ساختار نثر نویسنده را حفظ کنیم. مگر این که خود نویسنده این اختیار را به ما داده باشد.

🔻متون کلاسیک یا متون متأخر که شکل کلاسیک یافته‌اند. مثلاً ما حق نداریم حتی یک کلمه از داستان‌های صادق هدایت یا پژوهش‌های ملک‌الشعرا بهار را اصلاح کنیم.

🔻در مواردی که مؤلف نویسنده‌ای سرشناس یا صاحب‌سبک یا متخصص امور نگارش باشد.

🔻در مواردی که مؤلف درگذشته است یا در دسترس نیست و یا به ما اجازهٔ ویرایش زبانی نداده است.

🔻 در مواردی که عبارت نقل قول از جایی دیگر است. یعنی مثلاً نویسنده بخشی از یک کتاب دیگر را که چاپ شده است، نقل می‌کند.

🔹در مجموع در حوزهٔ ویرایش زبانی باید خیلی محتاط باشیم و فقط در مواردی متن را اصلاح کنیم که اختیار آن را داریم. من در مقاله‌ای دربارهٔ‌ ویرایش که در فصلنامۀ خط سوم منتشر شده و در سایت من هم هست نیز به این موضوع پرداخته‌ام.

🔹 البته این محدودیت در ویرایش زبانی و محتوایی است. ولی در ویرایش فنی مثل اصلاح رسم‌الخط و نقطه‌گذاری و قطع و وصل کلمات، دست ما بازتر است و فقط در موارد خیلی خاص محدودیت داریم. در همان مقاله مواردی را بازگو کرده‌ام.

@asarkazemi
♻️ سه‌گانه‌های نگارش

🔻 متن اصلی
با توجه به همین مسئله است که عشق به «انسان»، سویه‌های اصلی فلسفهٔ مدنی اسپینوزا را تشکیل می‌دهد، مسئله‌ای که یادآورِ آرمان‌های انسان باورانهٔ ارسطوییانِ قرون میانهٔ اسلامی و نوافلاطونیان سال‌های آغازین رنسانس اروپاست.

🔹 نظر ویراستار
گاهی بدون دلیل، دو عبارت را که می‌توانند در دو جملهٔ مستقل بیایند، حالت پایه و پیرو می‌دهیم و در یک جمله با «که» وصل می‌کنیم. مثلاً می‌گوییم «امسال سال خوبی بود، سالی که من در آن تحصیلم را به پایان بردم.» این جمله می‌تواند چنین تفکیک شود: «امسال سال خوبی بود. من در این سال تحصیلم را به پایان بردم.»
حالا این یک عبارت نسبتاً ساده و کوتاه بود. ولی موردی که در بالا آمده است، بخشی از یک متن فلسفی است و طولانی هم هست. در متن فلسفی درک تک تک جمله‌ها سخت است، چه برسد به این که حالت پایه و پیرو بیابند.

حاصل ویرایش
با توجه به همین مسئله است که عشق به «انسان»، سویه‌های اصلی فلسفهٔ مدنی اسپینوزا را تشکیل می‌دهد. این مسئله یادآورِ آرمان‌های انسان باورانهٔ ارسطوییانِ قرون میانهٔ اسلامی و نوافلاطونیان سال‌های آغازین رنسانس اروپاست.

#آموزشی_کاظمی
#نگارش
@asarkazemi
آثار محمدکاظم کاظمی
♻️ سه‌گانه‌های نگارش 🔻 متن اصلی با توجه به همین مسئله است که عشق به «انسان»، سویه‌های اصلی فلسفهٔ مدنی اسپینوزا را تشکیل می‌دهد، مسئله‌ای که یادآورِ آرمان‌های انسان باورانهٔ ارسطوییانِ قرون میانهٔ اسلامی و نوافلاطونیان سال‌های آغازین رنسانس اروپاست. 🔹 نظر…
✳️ یک نمونهٔ دیگر از آن جملات پایه و پیرو، طولانی‌تر از مثال بالایی، آن هم باز در یک متن فلسفی

استدلال اسپینوزا به نفع آزادی معطوفِ سه ادعاست: نخست: محال است حکومت آزادی اندیشه را به‌ گونهٔ مؤثری محدود کند؛ دوم: می‌‌توان به آزادی اندیشه در واقع بدون آسیب‌رساندن به قدرت دولت مجال داد؛ و سوم: اقتدارِ سیاسی باید متمرکز بر مهارکردن عمل باشد و نه محدودکردن اندیشه، انگاره‌ای که تفاوت میان اندیشه و عمل را واردِ مباحثِ فلسفی و علوم اجتماعی کرد و نقطهٔ عزیمتی برای لاک ، میل و کانت در رابطه با تولرانس شد.
♻️ سه‌گانه‌های نگارش

🔻 متن اصلی
لاک از پیشگامان «نظریهٔ رضایت » به شمار می‌رود، نگرشی فلسفی که از «تحول تدریجی مبنای مشروعیت از حق الهی و حقوق طبیعی در قرون وسطا به رضایت در دوران مدرن» حکایت می‌کند.

🔹 نظر ویراستار
من در چند یادداشت پیش دربارهٔ دو موضوع بیشتر نوشتم، یکی کاربرد «به شمار رفتن» در مواردی که امر قطعی است و دیگری اتصال غیرلازم دو جمله به هم، به صورت پایه و پیرو. در این جمله هر دو اتفاق با هم افتاده است. این مثال خوبی است برای چند یادداشت قبلی «سه‌گانه‌های نگارش»

حاصل ویرایش
لاک از پیشگامان «نظریهٔ رضایت » است. این نگرش فلسفی از «تحول تدریجی مبنای مشروعیت از حق الهی و حقوق طبیعی در قرون وسطا به رضایت در دوران مدرن» حکایت می‌کند.

#آموزشی_کاظمی
#نگارش
@asarkazemi
♻️ سه‌گانه‌های نگارش

🔻 متن اصلی
لسینگ مدافع پرآوازهٔ رواداری و تساهل بود و در این راستا گام‌های بلندی برداشته و گرایش‌های خودمدارانگارانه را با پرسش مواجه کرده است.

🔹 نظر ویراستار
در اینجا دو جمله با «و» عطف به هم پیوند خورده‌اند و لازم نیست. به نظرم در مجموع بکوشیم که وقتی مقدور است، جملات طولانی را به دو جمله تفکیک کنیم. چرا باید خواننده تا آخر عبارت که حاوی دو جمله است، در تعلیق بماند؟ یک جمله را تمام کنیم، نقطه بگذاریم و جملهٔ بعدی را بیاوریم. آنگاه مخاطب ابتدا پیام جملهٔ‌ قبل را می‌گیرد، به ذهن می‌سپارد و جملهٔ بعد را می‌خواند.

حاصل ویرایش
لسینگ مدافع پرآوازهٔ رواداری و تساهل بود. او در این راستا گام‌های بلندی برداشته و گرایش‌های خودمدارانگارانه را با پرسش مواجه کرده است.

#آموزشی_کاظمی
#نگارش
@asarkazemi
2025/06/30 11:12:36
Back to Top
HTML Embed Code: