tgoop.com/asmaaneh/6690
Last Update:
✏️حکایت گفتوگویی در مرز ترفند و معماری: روایتی از تأثیر بازار غیرحرفهای در معماری شهر (بخش دوم)
عارف امامیمهر
دومین یادداشت روزانه
امروز ناگزیرم دوباره به همان شرکت مراجعه کنم؛ چون دیروز اطلاع دادهاند خانم مهندسی که طرح مذکور را به او سپرده بودند حتی از عهدهی ترسیم نرمافزاری طرح کلی هم برنیامده است. در فاصلهی جلسهی پیشین تا امروز با دوستی که معرف آقای موسوم به مهندس بوده صحبت کردهام. با اینکه میگفت نسبت به او حسنظن دارد، دریافتم که شناخت زیادی ندارد.
در جلسهی امروز گفتوگویی با مهندسان شرکت دارم. میبینم یکی از بانوان معمار در ترسیم قوس سادهای که با عنوان «رومی» مشهور شده و نحوهی اتصال آن به پای قوس دچار خطاست و حالا متوجه میشوم خطاهایی که در قوسهای اجراشدهی پیشین این شرکت دیدهام برخلاف تصورم از بابت خطای اجرا نبوده است. خانم مهندس بر این باور است که اساتید دانشگاه مهارت درخوری به او انتقال ندادهاند و او با کوشش شخصی قصد جبران دارد. با اینکه متذکر خطاها میشوم اما با خود میاندیشم این خانم که دقایقی پیش دربارهی ترک زودهنگام شرکت بهمناسبت زادروز کودکش سخن میگفت، بهراستی کوششی ستودنی برای تأمین هزینهی خانوادهی خویش دارد و نمیتوان همهی تقصیر را متوجه او و یا حتی دانشگاه دانست؛ فارغالتحصیل دانشگاه تنها زمانی موفق به انجام کار حرفهای در یک شرکت مهندسی یا دفتر طراحی میشود که از نظارت و راهنمایی معماران باتجربه بیبهره نماند و در شرکتهای غیرحرفهای این امکان فراهم نیست. سخن یکی از دوستان را که در تبریز به کار طراحی حرفهای اشتغال دارد به یاد میآورم که میگفت: «ما در استخدام فارغالتحصیلان معماری فاقد تجربه در ابتدا با مشکلاتی مواجه میشویم؛ اما در خصوص معمارانی که پیشتر در شرکتهای غیرحرفهای تجربه اندوختهاند اصلاً امکان استخدام نداریم؛ چراکه به عادتهایی نامطلوب دچار شدهاند که تغییر آن بسیار دشوار است.» از خانم مهندس میپرسم در کدام دانشگاه تحصیل کرده است و او نامی را به زبان میآورد که تاکنون نشنیدهام و عجیب آنکه میگوید این دانشگاه در تبریز است. از اساتیدش میپرسم و باز هم یک نام آشنا نمییابم. به ایشان میگویم: «با اینکه سالها در دانشگاههای مختلف این شهر تدریس کردهام اما این نخستین بار است که نام چنین دانشگاهی را میشنوم. واقعاً تعجب میکنم؛ مگر این همه دانشکدهی معماری در یک شهر کافی نیست که هر از گاه یکی دیگر افزوده میشود!» و ناخودآگاه سخن دلسوزانهی استاد دکتر محمدعلی موحد در برنامهی «شب تبریز» مجلهی بخارا برایم تکرار میشود: «آن روز ما در تبریز دانشگاه نداشتیم. تنها یک دبیرستان دوازدهکلاسی داشتیم و همهجا پر از نشریات فرهنگی و کتابفروشی بود. چه شده است که امروز سر هر کوچه یک دانشگاه داریم، اما هیچ خبری از آن احوال نیست؟»
خانم مهندس دیگری در کنار ما مشغول کار بر روی یک پروژهی طراحی داخلی است. میگوید موضوع آن طراحی داخلی یک سالن آموزش رقص است و توضیحاتی میدهد. به ایشان میگویم: «شما حتماً در دروس خود با رنگ و روانشناسی رنگ آشنا شدهاید و میدانید رنگ خاکستری، به عنوان رنگ غالب کارتان، شاید نامناسبترین انتخاب ممکن برای مکان مناسب رقص آذربایجانی باشد.»
- نه، ما چنین درسی نداشتهایم و رشتهی من مهندسی عمران است، نه معماری. دربارهی این رنگ، اتفاقاً خود کارفرما رنگهایی شاد را سفارش داده بود و من هم به همان نحو کار کرده بودم؛ اما خانم مهندس فرمودند الان این رنگ خاکستری خیلی جاها مد شده و بهتر است از آن استفاده کنم.
در جریان گفتوگوها متوجه میشوم آن خانم موسوم به مهندس هم که مهندسان دیگر از او حرفشنوی دارند، هیچ نوع سابقهی تحصیل در یک رشتهی هنری یا مهندسی ندارد؛ او مسئول بازاریابی شرکت و شریک تجاری آقای موسوم به مهندس است. بخش عمدهی گفتوگو با کارفرما وظیفهی اوست و کارفرماها او را مهندس طراح و صاحبنظر میپندارند. به آقای موسوم به مهندس میگویم: «گفتوگو با کارفرما، بهویژه نخستین گفتوگو به منظور توافق، حتماً میبایست توسط یک معمار انجام پذیرد و در اینجا نه تنها دانش طراحی، بلکه دانش نظری هم لازم مینماید و یکی از فواید دروس نظری در دانشگاه آن است که معمار بتواند به نگرشی نظری در جوانب طرح خویش دست یابد و با این مبنا به گفتوگو با کارفرما بپردازد.»
- ولی واقعیت بازار کار کاملاً غیر از این است. مسئول اصلی بازاریابی شرکت ما مهارت فوقالعادهای در جذب مشتری دارد و اگر قرار بود مهندسان واقعیمان را به جای ایشان مسئول این کار کنیم، بسیاری از این پروژههای موجود را در دست نداشتیم. در اینجا مدرک دانشگاهی در اولویت نیست.🔻
#یادداشت #عارف_امامیمهر
@asmaaneh
BY آسمانه
Share with your friend now:
tgoop.com/asmaaneh/6690