Notice: file_put_contents(): Write of 1988 bytes failed with errno=28 No space left on device in /var/www/tgoop/post.php on line 50

Warning: file_put_contents(): Only 12288 of 14276 bytes written, possibly out of free disk space in /var/www/tgoop/post.php on line 50
آسمانه@asmaaneh P.6698
ASMAANEH Telegram 6698
✏️حکایت گفت‌وگویی در مرز ترفند و معماری: روایتی از تأثیر بازار غیرحرفه‌ای در معماری شهر (بخش سوم)
عارف امامی‌مهر

یادداشت روزانه‌ی سوم
امروز قرار ملاقات دیگری با آقای موسوم به مهندس دارم و تصور می‌کنم این آخرین ملاقات ما باشد. پیش از آن‌که درباره‌ی طرح نما که در مرحله‌ی نهایی است صحبت کنیم، از او درباره‌ی آن ترفند ناگفتنی کارش که پیش‌تر اشاره کرده بود می‌پرسم. پس از اندکی درنگ می‌گوید:
متأسفانه بعضی از کارفرماها نقطه‌ضعف‌هایی دارند؛ بعضی کمتر و بعضی بیشتر. من که کارم را با دست خالی شروع کردم و از ارتباطات آنچنانی هم سهمی نداشتم، سعی می‌کنم حداکثر بهره‌بردای را از همین ضعف‌ها داشته باشم. گاهی استفاده از یک فرصت مناسب، مدت‌ها موفقیت را به دنبال دارد.
-  من و شما هم بی‌شک ضعف‌هایی داریم؛ اما این چه ربطی به کار معماری دارد؟

بیش از این توضیح نمی‌دهد. اما زمانی که از پروژه‌های متعدد در یکی از شهرهای اطراف صحبت می‌کند و می‌گوید همه‌ی اینها به دوستان و آشنایان همان حاجی مربوط می‌شود که طرح ویلای بزرگش را برایم نشان داده، حکایتی حیرت‌انگیز از نحوه‌ی صمیمی‌تر شدنش با او تعریف می‌کند تا راز ترفند ویژه‌اش را بهتر دریابم و در حیرتی حزن‌آلود فرو روم. حکایت مردی سرمایه‌دار از نسل میان‌سال جامعه که با وجود ارتباطاتی وسیع خود را نیازمند واسطه‌گر جوان دیده، صرف‌نظر از آنچه بیانش برای مقصود ما ضرورتی ندارد، حاوی دو نکته‌ی آموختنی است: هرجا راه‌های رسمی مسدود یا غیرشفاف باشند، واسطه‌گری منزلتی برای خود می‌یابد. و دیگر اینکه مؤثرترین ترفند دلالان به‌هم پیوند زدن چند نوع واسطه‌گری است و آقای موسوم به مهندس با دوستانی که خارج از تیم شرکت دارد در کار این پیوند زدن موفق است.

به او می‌گویم: «این حکایت شما عمومیت ندارد؛ چون با دفاتر معماری متعدد و نحوه‌ی تعامل با کارفرمایانشان آشنایی دارم و می‌دانم عالمی که شما در آن سیر می‌کنید کاملاً متفاوت با عالم آنهاست؛ اما حتی اگر حکایت شما در زمره‌ی حکایت‌های نادر هم باشد حاکی از یک بستر نابسامان است که می‌تواند فرهیختگان جامعه را از چنین بازاری گریزان ‌کند تا هیچ‌گاه شاهد تغییرات مهمی در معماری شهر نباشیم. افزون بر این، سال‌ها با دانشجویانی روبه‌رو شده‌ام که در استعداد طراحی‌شان تردید نداشتم و اینک بیشتر آنان را بیکار و مأیوس می‌بینم. اگر سازوکار مناسبی برای اشتغال وجود داشت، نه آنان بیکار می‌ماندند، نه کارفرمای شما می‌توانست این همه کار را به شما محول کند و نه شما با او اینچنین صمیمی می‌شدید.»

به بحث طرح نما می‌رسیم که از نظر خودم هنوز مطلوب نیست و نیاز به کار دارد، اما ایشان آن را کامل می‌بیند و تحسین می‌کند. به‌رغم اینکه پیش‌تر متعهد شده این طرح را در صفحه‌ی مجازی خود قرار ندهد، اینک خواهش می‌کند اجازه دهم این کار را به نام خودش تبلیغ کند و در مقابل با واسطه‌گری چند پروژه‌ی بزرگ، این کار را جبران کند. سخنش را ناتمام می‌گذارم و می‌گویم:
شما حکایت‌هایی تعریف کردید که مرا با عوالم جدیدی آشنا کرد و نکته‌ها آموخت؛ اجازه دهید من هم حکایتی برای شما تعریف کنم. در همین شهر که بنای کارتان در آن بر ترفند و بنای همه این ترفندها هم بر دروغ است، مردمی هم زندگی می‌کنند که ره دیگری می‌پویند و در میانشان حکایت‌هایی جاری است، بی‌شباهت به حکایت‌های پیرامون شما؛ مانند حکایت پیرمردی تبریزی که سخنش می‌بایست برای آن‌که به زبان بازار باور دارد وجهی آشنا داشته باشد؛ او می‌گفت: «آنچه در معامله می‌ستانید نباید کم‌ارزشتر از آنچه می‌دهید باشد و من تاکنون در دنیا چنان متاع ارزشمندی که آن را با راستی معامله کنم نیافته‌ام.» از این انسان‌ها و حکایت‌هایشان هم می‌توان نکته‌ها آموخت.

-  به صحبت‌ها و نگرانی‌های شما احترام می‌گذارم. در این مورد شما هیچ دروغی نمی‌گویید؛ من دروغ می‌گویم و شما جز سکوت کار خاصی انجام نخواهید داد.
-  این سکوت هم مشارکت در دروغ و غیراخلاقی است. ما همه در نقصانیم، اما چاره‌ای نداریم جز اینکه به اخلاق اعتنا کنیم؛ وگرنه دانشگاه، شرکت، دفتر طراحی، انجمن و سازمان، همگی به اسم‌هایی بی‌مسمی بدل می‌شوند و در عالم واقع کارکرد مقرر خود را از دست می‌دهند.

-  اخلاق چه ربطی به معماری دارد؟ من سال‌هاست کار معماری انجام می‌دهم و اصلاً ربط این دو را به همدیگر نمی‌فهمم. شما می‌توانید در کار معماری موفق باشید اما اصلاً به اخلاق توجه نکنید و بالعکس.

-  شاید اکنون نتوانم برایتان توضیح دهم که چگونه هرگاه از چند کوچه‌ی‌ تاریخی تبریز، آن زمان که هنوز دست‌نخورده باقی مانده بودند، گذر می‌کردم بر این باور بودم که در کار ساخت خانه‌های پیرامونم اخلاق نقش تعیین‌کننده‌ای داشته است؛ اما اگر مجموع گفت‌وگوهای خودمان را در این مدت مرور کنید شاید پیوندی میان اخلاق و کیفیت معماری پیدا کنید.🔻

#یادداشت #عارف_امامی‌مهر
@asmaaneh



tgoop.com/asmaaneh/6698
Create:
Last Update:

✏️حکایت گفت‌وگویی در مرز ترفند و معماری: روایتی از تأثیر بازار غیرحرفه‌ای در معماری شهر (بخش سوم)
عارف امامی‌مهر

یادداشت روزانه‌ی سوم
امروز قرار ملاقات دیگری با آقای موسوم به مهندس دارم و تصور می‌کنم این آخرین ملاقات ما باشد. پیش از آن‌که درباره‌ی طرح نما که در مرحله‌ی نهایی است صحبت کنیم، از او درباره‌ی آن ترفند ناگفتنی کارش که پیش‌تر اشاره کرده بود می‌پرسم. پس از اندکی درنگ می‌گوید:
متأسفانه بعضی از کارفرماها نقطه‌ضعف‌هایی دارند؛ بعضی کمتر و بعضی بیشتر. من که کارم را با دست خالی شروع کردم و از ارتباطات آنچنانی هم سهمی نداشتم، سعی می‌کنم حداکثر بهره‌بردای را از همین ضعف‌ها داشته باشم. گاهی استفاده از یک فرصت مناسب، مدت‌ها موفقیت را به دنبال دارد.
-  من و شما هم بی‌شک ضعف‌هایی داریم؛ اما این چه ربطی به کار معماری دارد؟

بیش از این توضیح نمی‌دهد. اما زمانی که از پروژه‌های متعدد در یکی از شهرهای اطراف صحبت می‌کند و می‌گوید همه‌ی اینها به دوستان و آشنایان همان حاجی مربوط می‌شود که طرح ویلای بزرگش را برایم نشان داده، حکایتی حیرت‌انگیز از نحوه‌ی صمیمی‌تر شدنش با او تعریف می‌کند تا راز ترفند ویژه‌اش را بهتر دریابم و در حیرتی حزن‌آلود فرو روم. حکایت مردی سرمایه‌دار از نسل میان‌سال جامعه که با وجود ارتباطاتی وسیع خود را نیازمند واسطه‌گر جوان دیده، صرف‌نظر از آنچه بیانش برای مقصود ما ضرورتی ندارد، حاوی دو نکته‌ی آموختنی است: هرجا راه‌های رسمی مسدود یا غیرشفاف باشند، واسطه‌گری منزلتی برای خود می‌یابد. و دیگر اینکه مؤثرترین ترفند دلالان به‌هم پیوند زدن چند نوع واسطه‌گری است و آقای موسوم به مهندس با دوستانی که خارج از تیم شرکت دارد در کار این پیوند زدن موفق است.

به او می‌گویم: «این حکایت شما عمومیت ندارد؛ چون با دفاتر معماری متعدد و نحوه‌ی تعامل با کارفرمایانشان آشنایی دارم و می‌دانم عالمی که شما در آن سیر می‌کنید کاملاً متفاوت با عالم آنهاست؛ اما حتی اگر حکایت شما در زمره‌ی حکایت‌های نادر هم باشد حاکی از یک بستر نابسامان است که می‌تواند فرهیختگان جامعه را از چنین بازاری گریزان ‌کند تا هیچ‌گاه شاهد تغییرات مهمی در معماری شهر نباشیم. افزون بر این، سال‌ها با دانشجویانی روبه‌رو شده‌ام که در استعداد طراحی‌شان تردید نداشتم و اینک بیشتر آنان را بیکار و مأیوس می‌بینم. اگر سازوکار مناسبی برای اشتغال وجود داشت، نه آنان بیکار می‌ماندند، نه کارفرمای شما می‌توانست این همه کار را به شما محول کند و نه شما با او اینچنین صمیمی می‌شدید.»

به بحث طرح نما می‌رسیم که از نظر خودم هنوز مطلوب نیست و نیاز به کار دارد، اما ایشان آن را کامل می‌بیند و تحسین می‌کند. به‌رغم اینکه پیش‌تر متعهد شده این طرح را در صفحه‌ی مجازی خود قرار ندهد، اینک خواهش می‌کند اجازه دهم این کار را به نام خودش تبلیغ کند و در مقابل با واسطه‌گری چند پروژه‌ی بزرگ، این کار را جبران کند. سخنش را ناتمام می‌گذارم و می‌گویم:
شما حکایت‌هایی تعریف کردید که مرا با عوالم جدیدی آشنا کرد و نکته‌ها آموخت؛ اجازه دهید من هم حکایتی برای شما تعریف کنم. در همین شهر که بنای کارتان در آن بر ترفند و بنای همه این ترفندها هم بر دروغ است، مردمی هم زندگی می‌کنند که ره دیگری می‌پویند و در میانشان حکایت‌هایی جاری است، بی‌شباهت به حکایت‌های پیرامون شما؛ مانند حکایت پیرمردی تبریزی که سخنش می‌بایست برای آن‌که به زبان بازار باور دارد وجهی آشنا داشته باشد؛ او می‌گفت: «آنچه در معامله می‌ستانید نباید کم‌ارزشتر از آنچه می‌دهید باشد و من تاکنون در دنیا چنان متاع ارزشمندی که آن را با راستی معامله کنم نیافته‌ام.» از این انسان‌ها و حکایت‌هایشان هم می‌توان نکته‌ها آموخت.

-  به صحبت‌ها و نگرانی‌های شما احترام می‌گذارم. در این مورد شما هیچ دروغی نمی‌گویید؛ من دروغ می‌گویم و شما جز سکوت کار خاصی انجام نخواهید داد.
-  این سکوت هم مشارکت در دروغ و غیراخلاقی است. ما همه در نقصانیم، اما چاره‌ای نداریم جز اینکه به اخلاق اعتنا کنیم؛ وگرنه دانشگاه، شرکت، دفتر طراحی، انجمن و سازمان، همگی به اسم‌هایی بی‌مسمی بدل می‌شوند و در عالم واقع کارکرد مقرر خود را از دست می‌دهند.

-  اخلاق چه ربطی به معماری دارد؟ من سال‌هاست کار معماری انجام می‌دهم و اصلاً ربط این دو را به همدیگر نمی‌فهمم. شما می‌توانید در کار معماری موفق باشید اما اصلاً به اخلاق توجه نکنید و بالعکس.

-  شاید اکنون نتوانم برایتان توضیح دهم که چگونه هرگاه از چند کوچه‌ی‌ تاریخی تبریز، آن زمان که هنوز دست‌نخورده باقی مانده بودند، گذر می‌کردم بر این باور بودم که در کار ساخت خانه‌های پیرامونم اخلاق نقش تعیین‌کننده‌ای داشته است؛ اما اگر مجموع گفت‌وگوهای خودمان را در این مدت مرور کنید شاید پیوندی میان اخلاق و کیفیت معماری پیدا کنید.🔻

#یادداشت #عارف_امامی‌مهر
@asmaaneh

BY آسمانه


Share with your friend now:
tgoop.com/asmaaneh/6698

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

best-secure-messaging-apps-shutterstock-1892950018.jpg The Standard Channel 4How to customize a Telegram channel? Telegram message that reads: "Bear Market Screaming Therapy Group. You are only allowed to send screaming voice notes. Everything else = BAN. Text pics, videos, stickers, gif = BAN. Anything other than screaming = BAN. You think you are smart = BAN. Over 33,000 people sent out over 1,000 doxxing messages in the group. Although the administrators tried to delete all of the messages, the posting speed was far too much for them to keep up.
from us


Telegram آسمانه
FROM American