tgoop.com/asmaaneh/6699
Last Update:
✏️حکایت گفتوگویی در مرز ترفند و معماری: روایتی از تأثیر بازار غیرحرفهای در معماری شهر (بخش سوم) [ص ۲ از ۲]
🔺در نهایت از آن خواسته منصرف میشود. دقایقی بعد در همین شرکت حکایت اخراج یکی از کارکنان را که چند ماه پیش رخ داده میشنوم که نقطهی پایانی بر همهی این گفتوگوها مینهد و مقرر میشود در خصوص آن طرح محدود هم جز با کارفرما گفتوگویی نداشته باشم. آن حکایت دربارهی بانویی سرپرست خانواده است که به مدت دو ماه در آنجا اشتغال داشته است. خانم مهندس پس از اینکه از او خواستهاند شرکت را ترک کند، حقوق این دو ماه را مطالبه کرده ولی پاسخ داده شده: «ما از طرحهای شما استفاده نکردهایم؛ بنابراین هیچ دستمزدی به شما تعلق نمیگیرد.»
این پاسخ هم برپایهی آنچه شنیدهام صادقانه نبوده است. قراردادی وجود نداشته و این هم یکی از ترفندهای دلالان است که بسته به موقعیت و سود خویش در عقد قرارداد تعجیل میکنند یا آن را به تعویق میاندازند. خانم مهندس در نهایت راه دیگری نیافته جز آنکه به اتفاق مادرش مراجعه کند و جلوی در ساختمان شرکت صدای دادخواهی خود را بلند کند. چنان غوغایی بهپا شده که در خیابان مجاور این ساختمان هم راهبندان ایجاد شده و کار به مراجعهی مأمور پلیس کشیده است. همگی به کلانتری محل مراجعه کردهاند. در آنجا خانم مهندس از سر استیصال، نقش بر زمین، شروع به گریستن کرده و در نهایت مادرش با دعوت به آرامش گفته: «آقای مهندس، دخترم کودکی خردسال دارد که در تأمین هزینهی او درمانده شده و ناراحتی او از این بابت است. بیایید دستمزد او را بدهید تا کار به پیگیری شکایت نرسد.» آقای دلال معماری پاسخ داده: «فقط یک پیشنهاد دارم. من حاضرم همین الان پنج میلیون تومان پرداخت کنم، به شرط اینکه چون دخترتان آبروی ما را پیش همسایهها برده جلوی دوربین بگوید من از آقای مهندس هیچ طلبی نداشتم و ایشان خودشان لطف کردهاند و از بابت حضورم در شرکت مبلغی پرداختهاند.» خانم مهندس که گویا توان صبر و پیگیری از طریق اداره کار را نداشته، در ازای دریافت همین پول ناچیز، این درخواست اعتراف را پذیرفته، که حاکی از شدت نیاز عاجل او بوده است.
با خود میاندیشم حکایت تحقیر بانویی که مدارج دانشگاهی را گذرانده در برابر آنکه ترفند آموخته، در عین حال میتواند حکایت تحقیر دانشگاه و همهی سازوکارهای اشتغال معماران هم باشد و شاید کیفیت سازوکارهاست که انسانها را در جامعه به ترفندآموزی بیشتر سوق میدهد. شنیدن همین یک حکایت هم کافی است تا ترغیب شوم که این یادداشتهای محدود را به طرح مسئلهای در این باب پیوند دهم؛ مسئلهای پیوسته به پرسش از چیستی آنچه در ساختمانسازی در شهرهای ایران به روزگار ما سلطه دارد. پایان یادداشت روزانه سوم.[۲]
🔸پینوشت:
[۲] باید در نظر داشت یادداشتهای روزانهای از این دست، هم با دلنوشتههای روزانه پدیدآورنده متن ادبی تفاوت دارند و گاه به ثبت اقوالی نه از نوع ادیبانه محدودند و هم بهدلیل بازنویسی دوباره برای مقصدی پیوسته به مسائل عمومی و عدم ذکر نامها و جزئیات، همچون اسناد ارائهشده توسط یک گزارشگر خبری ملاحظه نمیشوند. اما در عین حال در چشمانداز معماری، میتوان آنها را در زمرهی گزارشهای معرف واقعیتها و اوضاع معماری روزگار ما در نظر آورد.
🔸برای مشاهدهی بخش اول یادداشت به پیوند زیر مراجعه کنید:
https://www.tgoop.com/asmaaneh/6677
🔸برای مشاهدهی بخش دوم یادداشت به پیوند زیر مراجعه کنید:
https://www.tgoop.com/asmaaneh/6690
#یادداشت #عارف_امامیمهر
@asmaaneh
BY آسمانه
Share with your friend now:
tgoop.com/asmaaneh/6699