tgoop.com/atusocialnews/1128
Last Update:
⭕️روایت دوم آزار جنسی «م.ص» دانشجوی کارشناسی ۹۶ علوم اجتماعی دانشگاه علامه و ارشد ۱۴۰۰علوم اجتماعی دانشگاه تهران.
وقتی روایت ازار جنسی م.ص را خواندم، روایت برایم بسیار آشنا بود. گویا تا اواسط متن خودم در حال روایت بودم و از زبان من بود. شباهت های بسیاری که این روایت با روایت من داشت جای تردیدی برایم باقی نگذاشت که فرد موردنظر همان است که گمان کردم.
سرتان را درد نیاورم. سال 96 بود و سال دوم دانشگاه برای من بود. از سال اول وارد انجمن علمی شده بودم اما در عین حال علاقه مند بودم که در جلسات انجمن اسلامی نیز حضور داشته باشم. در این میان پیامی در دایرکت اینستاگرام از م.ص دریافت کردم با این مضمون که اگر علاقه مند به حلقه مطالعاتی هستم، خوشحال میشود که من هم حضور داشته باشم. در آن زمان در جلسات حلقه مطالعاتی انجمن اسلامی شرکت میکردم و آشنایی من با م.ص در انجمن اسلامی اتفاق افتاد. در این مدت ارتباطم با م.ص در حد سلام علیک معمولی بود. تا سال آخر دانشگاه یعنی سال 98، که مجددا پیامی از او در دایرکت دریافت کردم و شروع به چت با من کرد. مدام پیام میداد و اصرار داشت بیرون از دانشگاه با هم قرار بگذاریم. وقتی که چت کردن را شروع کرد، از همان ابتدا عکس مادر و خواهرش را برایم فرستاد و از آنها گفت. چند روز بعد گفت که با مادرش درمورد من صحبت کرده و از خوبی هایم برایش گفته است. با گفتن این سخنان سعی در جلب اعتماد من داشت. به گونه ای رفتار میکرد که گویی قصد ازدواج دارد. حدود یک هفته از پیام مجددش میگذشت که در قرار های اول، بدون اینکه از من اجازه بگیرد، ناگهان هر دو دستم را گرفت. دستم را کشیدم و اجازه ندادم. پس از مخالفت من، در چت مدام میگفت که گرفتن دست رابطه جنسی نیست، انتقال احساس است و مشکلی ندارد. کمی بعد ابراز علاقه کرد و اذعان میکرد که مرا دوست دارد و من با او راحت باشم. همه تلاشش در این راستا بود که حد و مرز هایی که داشتم را بشکند و به اون نزدیک تر شوم. به مرور گاهی چت را به سمت مسائل جنسی میبرد. وقتی متوجه این قضیه شدم، ناراحتی خود را ابراز میکردم. اما او همچنان ادامه میداد. تا اینکه کرونا آمد و دانشگاه تعطیل شد و ارتباطمان به طور کامل قطع شد و دیگر پیامی از او دریافت نکردم.
سناریویی که م.ص در روایت اول به کار گرفته بود، تا حد زیادی همان سناریویی بود که برای من پیاده کرده بود. اینکه گفته بود اگر کمکی خواستم میتوانم به او زنگ بزنم و تهدید به خودکشی با این لفظ که اگر او مرد تعجب نکنم و ... را به من نیز گفته بود.
هیچ وقت به فکر این نبودم که این داستان را به صورت عمومی روایت کنم؛ اما وقتی دیدم روایت مشابهی از آزارجنسی از م.ص مطرح شد، تصمیم گرفتم من هم بیان کنم. به امید اینکه جنبه اگاهی برای دختران دیگر داشته باشد و فرد موردنظر بیش از این جولان ندهد.
BY خبر علوم اجتماعی
Share with your friend now:
tgoop.com/atusocialnews/1128