ATUSOCIALNEWS Telegram 1129
Forwarded from علیه سکوت
‌                                                 ‌ ‌‌‌    ‌
⭕️روایت سوم آزار جنسی «م.ص» دانشجوی کارشناسی ۹۶ علوم اجتماعی دانشگاه علامه و ارشد ۱۴۰۰علوم اجتماعی دانشگاه تهران.

بعد از خواندن روایت‌ها مثل روز برایم روشن شد که درگیر یک سناریوی تکراری آزار جنسی شده‌ام و شروع کردم به نوشتن.
این شخص با مخفف اسم «م.ص» که دانشجوی کارشناسی جامعه‌شناسی ورودی ۹۶ دانشگاه علامه بوده و الان دانشجوی جامعه‌شناسی ترم آخر کارشناسی ارشد دانشگاه تهران است.
قبل از هر چیز بگویم که نوشتن این روایت برایم عذاب‌آور و سخت بود، با اینکه این اتفاق برای شهریور امسال است بعد از روایت تمام صحنه‌ها مجدد از جلوی چشمم گذشت.
اما می‌دانم که من از شهامت خود برای چه هدفی خرج کرده‌ام و چرا این روایت را نوشته‌ام. می‌دانم که اگر من همچین روایتی را خوانده بودم در دام این فرد نمی‌افتادم، حالا هم می‌نویسم تا شاید یک انگیزه و راهی بشود برای کسانی که قربانی این آزارها شده‌اند تا آن‌ها هم بتوانند روایت کنند و از آدم‌های دیگر برای به دام نیفتاده‌اند محافظت کنند.
بعد از تجربه این آزار مسئله را به مثابه یک اشتباه از سمت خودم می‌دانستم و تنها خودم را سرزنش می‌کردم؛ بدان آنکه بدانم درگیر سناریوی تکراری یک شخص برای ارضای نیازهایش شده‌ام. اما با شنیدن روایت‌های مشابه امروز و کمی پیگیری متوجه شدم روش تکراری‌ای برای آزار دارد.
فشاری که تحمل می‌کردم با خواندن روایت‌ها چند برابر شد. امروز با صحبت‌کردن با افرادی که در گذشته با این شخص در ارتباط بودند متوجه شدم که او هنوز هم روال مشابهی برای برقراری ارتباط با دختران دارد.
در آن زمان که این اتفاق برایم افتاد، مدتی بود که احوال خوبی نداشتم و او هم از وضعیت روحی نامناسبم مطلع بود. به‌عنوان دوست‌های معمولی گه‌گداری با هم احوال‌پرسی می‌کردیم ولی بعد از کرونا کلاً ارتباطی میان ما نبود و بعد از یک مدت با یک آیدی جدید من را فالو کرد و بعد از مدت‌ها صحبت‌های اولیه، در اینجا شروع شد. مدتی صحبت کردیم و از حال هم باخبر بودیم. به من پیام داد و قرار شد پس از مدت‌ها یک‌دیگر را بیرون ببینیم. هم دیگر را در بیرون ملاقات کردیم و بعد از مدت کوتاهی گفت:« بریم خونه تا هوا خنک بشه و بعدش بریم بیرون.» من هم او را به‌عنوان شخصی علمی و اخلاق‌مدار که دوست‌های معمولی یکدیگر هستیم می‌شناختم و پیشنهادش را قبول کردم ولی وقتی که به خانه رسیدیم؛ احساس خیلی بدی داشتم. عذاب وجدان، احساس گناه و یک ترسی که مبادا اتفاقی بی‌افتد.
رفتیم بالا و در خانه‌اش تقریبا هیچ چیز نبود، همان موقع خودش توضیح داد که قصد دارد خانه را اجاره دهد و موقت اینجا است. پذیرایی و آشپرخانه حتی فرش هم نداشت ولی اتاق دارای یک موکت و چند بالش و تشک بود. همان موقع به ذهن رسید که احتمالاً می‌خواهد اجاره دهد برای همین وسیله‌ای ندارد ولی امروز در میان گفت ‌و‌گو با بچه‌ها متوجه شدم هنوز خوابگاه هم دارد و خانه را هم اجاره نداده است. گویی خانه‌اش به مکانی برای آزار دادن تبدیل شده است.
بعد از مقداری صحبت‌کردن و چایی خوردن؛ رفتارهای عجیبی ازش سر زد. سعی می‌کرد فضا را احساسی کند و در رفتار و کلامش نشان می‌داد که مضطرب است. شروع کرد به گفتن اینکه از همان روزهای اول عاشق من بوده و از من خوشش می‌آمده و چون با کس دیگری در رابطه بوده‌ام نتوانسته به من برسد! همان موقع بهش گفتم که من توی وضعیت روحی بدی قرار دارم و حالم خوب نیست و نمی‌توانم پیشنهادی را الان قبول کنم. همین که این حرف‌ها را زدم یک‌دفعه به سمتم آمد و به زور شروع کرد به بوس‌کردن و لمس‌کردن نقاط مختلف بدنم. اولش سعی ‌کردم خودم را از او دور کنم و مقاومت ‌کردم اما او مصمم‌تر به کارش ادامه می‌داد. حالم خیلی بد شده بود، عین یک روح سرد، بدنم منقبض شده بود و نمی‌توانستم کاری کنم. خودم را نمی‌توانستم در آن موقعیت پیدا کنم و نمی‌دانستم باید چه‌کار کنم. بعد از مدتی از من پرسید:« خوبی؟» و من توی آن شرایط که انگار آب سرد روی سرم ریخته بودند فقط می‌توانستم بگویم:« آره». در شرایطی که من مثل یک مرده متحرکی بودم که یک چیزی ازش آویزونه. فکرکنم حدود ده دقیقه به کارش ادامه داد. بعدش من را خواباند تا بتواند کارهای دیگری باهام بکند و می‌خواست به‌زور شلوارم را دربیاورد که توانستم مقاومت کنم ولی همچنان با چسباندن خودش به من، کارش را ادامه ‌داد و به دنبال ارضای خودش بود. من اصلا نمی‌فهمیدم که چرا توی اون شرایط بودم و سزاوار چنین رفتاری شده‌ام. و حالم به قدری بد بود که نمی‌توانستم تکان بخورم، توی یک فرایندی بدان اینکه متوجه باشم چطور، خوابم برد. (خودم به‌صورت خودجوش خوابم برد، چیزی به من نداده بود که خوابم ببرد.)



tgoop.com/atusocialnews/1129
Create:
Last Update:

‌                                                 ‌ ‌‌‌    ‌
⭕️روایت سوم آزار جنسی «م.ص» دانشجوی کارشناسی ۹۶ علوم اجتماعی دانشگاه علامه و ارشد ۱۴۰۰علوم اجتماعی دانشگاه تهران.

بعد از خواندن روایت‌ها مثل روز برایم روشن شد که درگیر یک سناریوی تکراری آزار جنسی شده‌ام و شروع کردم به نوشتن.
این شخص با مخفف اسم «م.ص» که دانشجوی کارشناسی جامعه‌شناسی ورودی ۹۶ دانشگاه علامه بوده و الان دانشجوی جامعه‌شناسی ترم آخر کارشناسی ارشد دانشگاه تهران است.
قبل از هر چیز بگویم که نوشتن این روایت برایم عذاب‌آور و سخت بود، با اینکه این اتفاق برای شهریور امسال است بعد از روایت تمام صحنه‌ها مجدد از جلوی چشمم گذشت.
اما می‌دانم که من از شهامت خود برای چه هدفی خرج کرده‌ام و چرا این روایت را نوشته‌ام. می‌دانم که اگر من همچین روایتی را خوانده بودم در دام این فرد نمی‌افتادم، حالا هم می‌نویسم تا شاید یک انگیزه و راهی بشود برای کسانی که قربانی این آزارها شده‌اند تا آن‌ها هم بتوانند روایت کنند و از آدم‌های دیگر برای به دام نیفتاده‌اند محافظت کنند.
بعد از تجربه این آزار مسئله را به مثابه یک اشتباه از سمت خودم می‌دانستم و تنها خودم را سرزنش می‌کردم؛ بدان آنکه بدانم درگیر سناریوی تکراری یک شخص برای ارضای نیازهایش شده‌ام. اما با شنیدن روایت‌های مشابه امروز و کمی پیگیری متوجه شدم روش تکراری‌ای برای آزار دارد.
فشاری که تحمل می‌کردم با خواندن روایت‌ها چند برابر شد. امروز با صحبت‌کردن با افرادی که در گذشته با این شخص در ارتباط بودند متوجه شدم که او هنوز هم روال مشابهی برای برقراری ارتباط با دختران دارد.
در آن زمان که این اتفاق برایم افتاد، مدتی بود که احوال خوبی نداشتم و او هم از وضعیت روحی نامناسبم مطلع بود. به‌عنوان دوست‌های معمولی گه‌گداری با هم احوال‌پرسی می‌کردیم ولی بعد از کرونا کلاً ارتباطی میان ما نبود و بعد از یک مدت با یک آیدی جدید من را فالو کرد و بعد از مدت‌ها صحبت‌های اولیه، در اینجا شروع شد. مدتی صحبت کردیم و از حال هم باخبر بودیم. به من پیام داد و قرار شد پس از مدت‌ها یک‌دیگر را بیرون ببینیم. هم دیگر را در بیرون ملاقات کردیم و بعد از مدت کوتاهی گفت:« بریم خونه تا هوا خنک بشه و بعدش بریم بیرون.» من هم او را به‌عنوان شخصی علمی و اخلاق‌مدار که دوست‌های معمولی یکدیگر هستیم می‌شناختم و پیشنهادش را قبول کردم ولی وقتی که به خانه رسیدیم؛ احساس خیلی بدی داشتم. عذاب وجدان، احساس گناه و یک ترسی که مبادا اتفاقی بی‌افتد.
رفتیم بالا و در خانه‌اش تقریبا هیچ چیز نبود، همان موقع خودش توضیح داد که قصد دارد خانه را اجاره دهد و موقت اینجا است. پذیرایی و آشپرخانه حتی فرش هم نداشت ولی اتاق دارای یک موکت و چند بالش و تشک بود. همان موقع به ذهن رسید که احتمالاً می‌خواهد اجاره دهد برای همین وسیله‌ای ندارد ولی امروز در میان گفت ‌و‌گو با بچه‌ها متوجه شدم هنوز خوابگاه هم دارد و خانه را هم اجاره نداده است. گویی خانه‌اش به مکانی برای آزار دادن تبدیل شده است.
بعد از مقداری صحبت‌کردن و چایی خوردن؛ رفتارهای عجیبی ازش سر زد. سعی می‌کرد فضا را احساسی کند و در رفتار و کلامش نشان می‌داد که مضطرب است. شروع کرد به گفتن اینکه از همان روزهای اول عاشق من بوده و از من خوشش می‌آمده و چون با کس دیگری در رابطه بوده‌ام نتوانسته به من برسد! همان موقع بهش گفتم که من توی وضعیت روحی بدی قرار دارم و حالم خوب نیست و نمی‌توانم پیشنهادی را الان قبول کنم. همین که این حرف‌ها را زدم یک‌دفعه به سمتم آمد و به زور شروع کرد به بوس‌کردن و لمس‌کردن نقاط مختلف بدنم. اولش سعی ‌کردم خودم را از او دور کنم و مقاومت ‌کردم اما او مصمم‌تر به کارش ادامه می‌داد. حالم خیلی بد شده بود، عین یک روح سرد، بدنم منقبض شده بود و نمی‌توانستم کاری کنم. خودم را نمی‌توانستم در آن موقعیت پیدا کنم و نمی‌دانستم باید چه‌کار کنم. بعد از مدتی از من پرسید:« خوبی؟» و من توی آن شرایط که انگار آب سرد روی سرم ریخته بودند فقط می‌توانستم بگویم:« آره». در شرایطی که من مثل یک مرده متحرکی بودم که یک چیزی ازش آویزونه. فکرکنم حدود ده دقیقه به کارش ادامه داد. بعدش من را خواباند تا بتواند کارهای دیگری باهام بکند و می‌خواست به‌زور شلوارم را دربیاورد که توانستم مقاومت کنم ولی همچنان با چسباندن خودش به من، کارش را ادامه ‌داد و به دنبال ارضای خودش بود. من اصلا نمی‌فهمیدم که چرا توی اون شرایط بودم و سزاوار چنین رفتاری شده‌ام. و حالم به قدری بد بود که نمی‌توانستم تکان بخورم، توی یک فرایندی بدان اینکه متوجه باشم چطور، خوابم برد. (خودم به‌صورت خودجوش خوابم برد، چیزی به من نداده بود که خوابم ببرد.)

BY خبر علوم اجتماعی


Share with your friend now:
tgoop.com/atusocialnews/1129

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

As the broader market downturn continues, yelling online has become the crypto trader’s latest coping mechanism after the rise of Goblintown Ethereum NFTs at the end of May and beginning of June, where holders made incoherent groaning sounds and role-played as urine-loving goblin creatures in late-night Twitter Spaces. On Tuesday, some local media outlets included Sing Tao Daily cited sources as saying the Hong Kong government was considering restricting access to Telegram. Privacy Commissioner for Personal Data Ada Chung told to the Legislative Council on Monday that government officials, police and lawmakers remain the targets of “doxxing” despite a privacy law amendment last year that criminalised the malicious disclosure of personal information. “Hey degen, are you stressed? Just let it all out,” he wrote, along with a link to join the group. 2How to set up a Telegram channel? (A step-by-step tutorial) There have been several contributions to the group with members posting voice notes of screaming, yelling, groaning, and wailing in different rhythms and pitches. Calling out the “degenerate” community or the crypto obsessives that engage in high-risk trading, Co-founder of NFT renting protocol Rentable World emiliano.eth shared this group on his Twitter. He wrote: “hey degen, are you stressed? Just let it out all out. Voice only tg channel for screaming”.
from us


Telegram خبر علوم اجتماعی
FROM American