Telegram Web
AUSTRO LIBERTARIAN
به مخالفان خود می‌گوید تخصص ندارید—راست می‌گوید! هیچکس غیر از متخصصان معماری و شهرسازی که در دانشگاه از فقه شیعه تا بروکراسی جمهوری اسلامی را پاس کرده‌اند، اما حتی یک صفحه زیبایی‌شناسی نخوانده و از درک هنر عاجزند، نمی‌توانست ظاهر تهران را این اندازه زشت و…
اما صحبتی کوتاه درباره‌ی ریشه‌های این پدیده—استاد معماری دو راه پیشِ روی خود دارد: راه سخت و راه ساده. راه سخت البته همان راه آموزش «هنر» معماری است؛ تربیت شاگرد به‌گونه‌ای که قادر به درک زیبایی‌شناختی معماری و اهمیت فضا و نما در تعالی روح باشد، کار هر استادی نیست؛ خصوصاً این‌ها که خود از استادان‌شان چنین چیزی نیاموخته و اصلاً چیزی برای ارائه به شاگرد ندارند. البته مسئله‌ی دیگری نیز هست. معماری را نیز اگر بخواهیم در قالب یک هنر داشته باشیم، آموزش آن باید طبق روش‌های جاافتاده‌ی دیگر هنرها، از موسیقی تا نقاشی و بازیگری باشد؛ اما روش یادگیری آکادمیک، مبتنی بر واحدگذرانی، که در حقیقت رشته‌ی معماری را به یکی از انواع رشته‌های مهندسی تبدیل کرده، هنرمند پرورش نمی‌دهد. لاجرم، استاد معماری، که خود نیز برخلاف استادان گذشته یک مهندس است، نه هنرمند، باید به راه ساده روی آورد. او شاگرد را وامی‌دارد تا به یادگیری چند مهارت کاربردی مثل کار با نرم‌افزارها و ابزارهای طراحی، حفظ جزوه‌هایی که حالت دستورالعملی دارند، و مطالعه‌ی مقررات بپردازد. کارکرد سازه بر زیبایی آن تقدم می‌یابد و از این طریق معماری مدرن و مینیمالیستی، بدون هیچ توجهی به فرم‌های هنری در معماری هنرمندانه، ترویج می‌گردد. البته این پایان راه نیست، معماری همچنان از همان شاگردی که چیزی از هنر نیاموخته، خلاقیت هنری می‌طلبد. اما در فقدان تربیت زیبایی‌شناختی، شاگرد که حالا خود به یک معمار تبدیل شده، در وادی هنر تجربی و آوانگارد می‌افتد؛ یعنی درحالی که هیچ‌کدام از ساختارهای کلاسیک و تثبیت‌شده‌ی هنری را نیاموخته، دست به ساختارشکنی مدرن و پست‌مدرن می‌زند. و تاریخ و تجربه به ما آموخته که حاصل چنین فعالیتی، چیزی جز تولید زباله‌های بی‌ارزش نیست. پس این‌جا استادی که راه ساده را آموخته بود، به راهی حتی ساده‌تر، و البته ویرانگرتر، قدم می‌گذارد. او از دولت می‌خواهد تا جلوی هر معماری‌ای را که با سلیقه‌ی غیرهنری‌اش سازگار نیست بگیرد، و مقرراتی برای یکنواخت کردن نماها و فضاهای شهری تصویب و اجرا شوند. اما البته که ساخت یک شهر زیبا از راه ساده ممکن نیست. هرکدام از شهرهای زیبای گذشته حاصل روحی منحصربه‌فرد اما گسترده بودند که تنها از طریق وظیفه‌ی دشوار تربیت زیبایی‌شناختی جلوه‌ی خود را در ساختمان‌ها و خیابان‌ها و میادین شهر تثبیت می‌کرد—امری که متخصصان معماری در شهرداری‌های امروزی نه می‌توانند به شاگردان‌شان یاد دهند، نه خودشان اصلاً از آن بهره‌ای برده‌اند.

@austro_libertarian
بازداشت دوروف راهی است برای مبارزه با آزادی اینترنت

دیشب که خبر دستگیری دوروف تازه منتشر شده بود، رسانه‌ها می‌گفتند او به اتهام «فراهم کردن بستری برای کلاهبرداری، پول‌شویی، قاچاق مواد مخدر و کودک‌آزاری» بازداشت شده است. اما حالا در اروپا یک روز کاری گذشته و همین رسانه‌ها فرصت کرده‌اند کامل‌تر به موضوع بپردازند. مثلاً گاردین چند ساعت پیش یک مقاله‌ی نسبتاً مفصل‌تر درباره‌ی دوروف منتشر کرده است. این‌جا هم در یک خط گفته که برخی افراد از تلگرام برای مقاصد مجرمانه‌ای مانند کلاهبرداری‌ها و کودک‌آزاری‌ها استفاده می‌کنند. اما سپس جهت نوشته کاملاً عوض می‌شود و ما در ادامه‌ی مقاله فقط می‌خوانیم که تلگرام شبکه‌ی اجتماعی اصلی علاقمندان به نظریه‌های توطئه، disinformation، و—درست حدس زدید—راست‌های افراطی شده است!

جالب این که در جایی اشاره می‌شود که گروهی به اسم Hope Not Hate به این نتیجه رسیده که تلگرام تبدیل شده به اپ منتخب نژادپرستان (کلمه‌ی رمز ووک‌ها برای مخالفان خود) و افراطی‌ها و «فاضلاب محتوای یهودستیزانه» و تلگرام نیز هیچ تلاشی برای محدودسازی محتوای افراطی نمی‌کند. این Hope Not Hate، که ادعا می‌کند گروه پیشرو مبارزه با فاشیسم در انگلیس است، ۳۳ هزار دنبال‌کننده در اینستاگرام و ۱۲۰ هزار دنبال‌کننده در توییتر دارد. از این موارد فراوان هستند؛ اما چرا یک سازمان اقلیت به این نتیجه می‌رسد که می‌تواند برای محدودسازی یک پلتفرم خصوصی با حدوداً یک میلیارد کاربر تصمیم‌گیری کند؟

چون چیزی که این مبارزان فاشیسم با آن مبارزه می‌کنند، دقیقاً آزادی همان یک میلیارد نفر است، نه سوءاستفاده‌ی یک مشت پدوفیل و یهودستیز یا هر گروهی که به آن اشاره می‌شود. در تمام تاریخ همیشه اقلیتی بودند که شَر یک اقلیت دیگر را بهانه‌ای برای محدود کردن آزادی تمام انسان‌ها می‌دانستند. این موضوع بر آزادی‌خواهان گذشته هم پوشیده نبود و در بسیاری از نوشته‌های کلاسیک دفاع از آزادی بیان همیشه با این نکته برخورد می‌کنیم که اقلیتی همواره از آزادی رسانه‌ها سوءاستفاده می‌کنند، اما این نمی‌تواند و نباید بهانه‌ی مشروعی برای محدود کردن یکی دیگر از آزادی‌های مردم باشد.

کسی مثل جان استوارت میل حتی چنان پیش می‌رود که می‌گوید آزاد بودن این افراد در بیان عقایدشان بهترین راه برای مبارزه با آن‌هاست. برعکس، محدود کردن آزادی بیان آن‌ها باعث می‌شود تا مردم آمادگی ذهنی خود را برای مقابله با آن‌ها از دست بدهند. اگر هدف مبارزه با نژادپرستی و کودک‌آزاری است، شنیدن مداوم حرف‌ها و استدلال‌های این گروه‌ها و برنامه‌هایشان باعث می‌شود تا همیشه و هرجا که کوچک‌ترین نشانه‌ای ازشان ببینیم متوجه شده و مقابله کنیم. در مقابل، ساکت کردن‌شان، حذف‌شان از همه‌ی پلتفرم‌ها، نه‌تنها مانعی برای ارتکاب جرم نیست، بلکه حتی باعث می‌شود تا بتوانند در سکوت و بدون این که کسی متوجه شود مقدمات جنایات خود را فراهم کنند. مردم زمانی متوجه این‌ها خواهند شد که دیگر کار از کار گذشته، درحالی‌که اگر واقعاً می‌دانستند یک نژادپرست، یا زن‌ستیز، یا کودک‌آزار چه عقایدی دارد، ساده‌تر او را شناسایی می‌کردند. یا حداقل اگر می‌دیدند که این افراد چنان فراوانند که مثلاً در تلگرام به‌صورت سازمان‌یافته فعالیت دارند، بیشتر خود را آماده می‌کردند.

در هر صورت، فقط خود را فریب می‌دهیم اگر فکر کنیم که مشکل اصلی دولت‌ها با افرادی که در راستای آزادی اینترنت کار می‌کنند، مبارزه با شرهایی مثل نژادپرستی و کودک‌آزاری باشد. خیلی‌ها از قبل به‌روشنی نشان داده‌اند (مثلاً این اقدام سال گذشته‌ی دولت فرانسه در رابطه با تلگرام) که مشکل اصلی‌شان دقیقاً آزادی اینترنت هست، نه چیزی دیگر. البته خوش‌بینانه می‌توان گفت اتهاماتی که رسانه‌ها می‌گویند دوروف به‌خاطرشان دستگیر شده بسیار بی‌پایه‌تر از آن هستند که در یک دادگاه درست‌حسابی بتوان با اتکا به آن‌ها انسانی را محکوم کرد. اما این دستگیری مطمئناً آغاز یک راه بسیار نگران‌کننده‌تر برای مبارزه با آزادی بیان در اینترنت خواهد بود.

@austro_libertarian
جیمز مدیسن، معمار قانون اساسی ایالات متحده‌ی آمریکا، رسانه‌ای آزاد را که از سوءاستفاده‌ی عده‌ای لکه‌دار شده، سبب خیر و منشأ آزادی می‌دانست!

@austro_libertarian
AUSTRO LIBERTARIAN
جیمز مدیسن، معمار قانون اساسی ایالات متحده‌ی آمریکا، رسانه‌ای آزاد را که از سوءاستفاده‌ی عده‌ای لکه‌دار شده، سبب خیر و منشأ آزادی می‌دانست! @austro_libertarian
در سال ۱۷۹۸، کنگره‌ی آمریکا، با اکثریت فدرالیست‌ها، در واکنش به شورش‌ها و مخالفت‌هایی که در در اثر وضعیت تقریباً جنگی بین آمریکا و فرانسه به‌وجود آمده بود، مجموعه قوانینی علیه مهاجران و آزادی بیان تصویب کرد. این قوانین، که به «قوانین بیگانه و فتنه» (Alien and Sedition Acts) مشهور هستند، در ادامه نیز به تأیید جان آدامز، رئیس‌جمهور وقت رسیده و اجرایی شدند. انگیزه‌ی اصلی آدامز و فدرالیست‌ها برای تصویب این قوانین مقابله با شورش‌های آمریکایی‌ها و مهاجران فرانسوی با الهام از انقلاب فرانسه بود.

قانون فتنه این اجازه را به دولت می‌داد تا هر نوع بیانی را که ممکن بود منجر به آشوب عملی شود، مورد پیگرد قانونی قرار دهد و مجازات کند. موافقان می‌گفتند اگر دولت این قدرت را دارد که در برابر مقاومت مردم ایستادگی و آنان را مجازات کند، پس نیازی ندارد که صبر کند تا این مقاومت‌ها شکل بگیرند؛ بلکه این قدرت را نیز دارد که بیان را پیش از آن که موجب مقاومت شود مجازات کند. حرف دیگر آن‌ها این بود که متمم اول قانون اساسی آمریکا (که حق آزادی بیان را برای مردم تضمین می‌کند) مربوط به محدودیت‌های پیش از نشر است، اما نقد دولت پس از نشر مصون از مجازات نیست.

در واکنش به این قوانین، جیمز مدیسن، نویسنده‌ی اصلی قانون اساسی آمریکا و متمم اول، مقاله‌ای نوشت که قطعاً قوی‌ترین دفاع از آزادی رسانه در آمریکا است. این دفاعیه در Report on the Virginia Resolutions آمده. استدلال مدیسن این است که در یک جامعه‌ی دموکراتیک مجلس هیچ حقی ندارد که درباره‌ی رسانه و بیانْ قانون تصویب کند و آزادی رسانه با اصل حاکمیت بر خود در یک جامعه‌ی آزاد پیوندی جدانشدنی دارد.

آزادی بیان و رسانه یکی از اجزایی است که یک دولت را به دولتی دموکراتیک تبدیل می‌کند. اگر آزادی بیان نقض شود، سلب بقیه‌ی حقوق بسیار ساده خواهد شد زیرا هیچ‌کس نخواهد توانست علیه این سلب حقوق‌ها حرفی بزند. مدیسن هشدار می‌دهد که قوانینی که نوعی از بیان را ممنوع می‌کنند باید موجب «هشدار کلی» شوند، زیرا باعث می‌شوند کشور از دموکراسی فاصله بگیرد و به سمت همان دولتی برود که مستعمره‌نشینان آمریکایی آن را برانداختند.

یکی دیگر از نکات استدلال مدیسن که امروز به‌نظر می‌رسد برای ما اهمیت ویژه‌ای داشته باشد، این است که او دریافت ادعای قانون‌گذاران مبنی بر دفاع از حقیقت چیزی جز طعنه نمی‌تواند باشد. آن‌ها ادعا می‌کردند که قانون‌شان فقط سخنانی را ممنوع می‌کند که نادرست و مخرب هستند و گوینده با بیان‌شان قصد اهانت دارد. مدیسن به این نکته اشاره می‌کند که حتی درباره‌ی ساده‌ترین دانسته‌ها (facts)، ارائه‌ی یک اثبات محکمه‌پسند در دادگاه کاری دشوار و طاقت‌فرساست. اما نکته‌ی واضح‌تر این است که در اغلب موارد، این عقاید و تفاسیر و حدس و گمان‌های مرتبط با دانسته‌ها هستند که دولت آن‌ها را هدف می‌گیرد، نه خود دانسته‌ها. در مواردی حتی شاید این عقاید هیچ ارتباطی به دانسته‌ها نداشته باشند. از این رو ادعای دولت برای دفاع از حقیقت مضحک است، چون درستی یا نادرستی عقاید و حدس و گمان‌ها و تفسیرها را در هیچ دادگاهی نمی‌توان «اثبات» کرد.

مدیسن اشاره می‌کند که در جمهوری آمریکایی، آزادی بیان حتی از پادشاهی‌های اروپایی لازم‌تر است. در انگلیس، پارلمان می‌تواند از حقوق مردم در برابر شاه دفاع کند و اصلاً نماینده‌ها با این معیار انتخاب می‌شوند. عدم وجود این سازوکار در آمریکا و جایگزین شدنش با اصل حاکمیت بر خود، وظیفه‌ی دفاع از حقوق را به خود شهروندان محول می‌کند. پس لازم است که چنین شهروندانی از منتهای آزادی در بیان بهره‌مند باشند. بدیهی است که این حد از آزادی موجب سوءاستفاده‌ی عده‌ای خواهد شد، اما مدیسن این‌گونه پاسخ می‌دهد:

«میزانی سوءاستفاده از کاربرد شایسته‌ی هر چیزی جدانشدنی است؛ و این در هیچ موردی بیش از رسانه درست نیست. در نتیجه‌ی عمل ایالت‌ها آشکار گشته که بهتر است اندکی از شاخه‌های مهلک [رسانه] رها شوند تا به وفور رشد کنند، تا آن که هرس شده و به قدرت آن‌هایی که میوه‌های شایسته را بردوش دارند لطمه‌ای برسد. و آیا می‌تواند در حکمت این سیاست تردیدی بَرَد آن کس که بیندیشد دنیا برای تمام پیروزی‌های عقل و انسانیت بر ضلالت و سرکوب فقط و فقط مدیون رسانه، لکه‌دار با همین سوءاستفاده‌ها، بوده؛ آن کس که بیندیشد که ایالات متحده بسیاری از نوری را که ایشان را به رده‌ی یک ملت آزاد و مستقل ارتقا داده و نظام سیاسی‌شان را به شکلی چنین فرخنده برای خشنودی‌شان بهبود داده، به همین منشأ خیر مدیون است.»

منبع
@austro_libertarian
🔻اصول ارزش از دیدگاه کارل منگر:
۱. میزان اهمیت کالاها که از آن تحت عنوان ارزش یاد می‌کنیم، صرفاً جنبه انتسابی دارد؛ یعنی اهمیتی است که ما بدان‌ها منتسب می‌کنیم. اساساً اهمیت رفع نیاز بدان خاطر است که تداوم حیات و رفاه ما به رفع آن‌ها وابسته است [و به این جهت از بیشترین رضایتمندی برخوردارند]. اما مشخص است که چنین اهمیتی را برای آن دسته از کالاهایی قائلیم که می‌دانیم رفع چنین نیازهایی به وجود آن‌ها وابسته است.
۲. میزان اهمیت رفع نیازهای گوناگون به واسطه کالاهایی مشخص، متفاوت و در نتیجه ارزش آن ها نیز متفاوت است و این موضوع ناشی از میزان اهمیتی است که جهت تداوم حیات و رفاه ما دارند.
۳. در هر حالت خاص از میان تمامی نیازهایی که به واسطه کل مقدار موجود یک کالا مرتفع می‌شوند، تنها رفع آن نیازهایی که برای یک فرد از کمترین اهمیت و کمترین رضایتمندی برخوردارند، مبتنی بر وجود بخشی معین از مقدار کل کالاست.
۴. ارزش کالایی خاص یا بخشی معین از کل مقدار کالایی که در اختیار یک فرد قرار دارد، برابر با کم‌اهمیت‌ترین نیازها و با کمترین رضایتمندی است که به واسطه کل مقدار موجودی یک کالا و با بخشی (واحدی) معادل آن مرتفع می‌شوند، چراکه فرد مزبور برای رفع چنین نیازهایی یعنی کم‌اهمیت‌ترین نیازها باید کالایی خاص یا مقدار مشخصی از یک کالا را در اختیار داشته باشد.

📚کارل منگر؛ اصول علم اقتصاد ص ۱۳۱؛ نشر آماره

@austro_libertarian
Forwarded from سید مسعود حسینی (سید مسعود حسینی)

منتشر شد
نظریهٔ رهایی
کریستوف منکه
ترجمهٔ سیدمسعود حسینی

هدفِ اصلیِ‌ کتاب این است که ایدهٔ نوعی رهایی را شرح و بسط دهد که قادر است از آلوده شدنِ خویش به هر سلطه‌ای عبور کند. به عبارتی دیگر، این کتاب تلاشی است برای به اندیشه در آوردنِ رهایی در وراء تقابل‌های میانِ‌ یونانیان و بربرها، میان فرهیختگان و اصطلاحاً «بدْوی‌ها»، میان اروپا و دیگری‌اش، میانِ مغرب‌زمین و سایرِ نقاطِ جهان. این کتاب در پیِ آن است که رهایی را حقیقتاً جهان‌شمول سازد: در پیِ‌ آن است که آزادی را به نحوی به اندیشه درآورَد که آزادی نه دستاورد و امتیازِ برخی مناطق و فرهنگ‌ها، بلکه تجربه و پراکسیسِ همگان باشد. بنابراین کتابِ پیشِ رو در پیِ مفهومی حقیقتاً انسانی از آزادی است: آزادی به‌مثابهٔ تجربه‌ای که برای هر انسانی در هر زمانی امکان‌پذیر است؛ بلکه حتی به‌مثابهٔ تجربه‌ای که در زندگیِ هر انسانی، ولو محدود و سرکوب‌شده، همواره پیشاپیش بالفعل است. این همان بنیادی است که بر پایهٔ آن می‌توان در هر زمانی نبرد بر سرِ رهایی را آغاز کرد.

از مقدمهٔ نویسنده برای ترجمهٔ فارسی

▫️بخشی از کتاب
لینک سفارش کتاب از سایت نشر نی
Forwarded from Liberty Reader
داستان یک خودکفایی.pdf
1.3 MB
داستان یک خودکفایی؛ برگرفته از کتاب دولت قادر مطلق اثر فون میزس؛ به قلم رضا زارع‌پور

《اقتصاد دولتی در مخالفت با تجارت آزاد و آزادی اقتصادی، راه استفاده از منابع کشورهای خارجی برای رسیدن به هدف خود را می‌بندد؛ پس در این حالت تنها دو راه باقی می‌ماند. یا پذیرش شکست و فروپاشی، یا گسترش مرزها به "فضای حیات"‌، که در واقع عبارت است از تمام کشورهایی که یک اقتصاد برای ادامه به منابع آن‌ها نیازمند است...》

@LibertyReader
@Austro_libertarian
درباره‌ی بی‌مایگان یارانه‌نخواه

عده‌ای چو انداخته‌اند که حذف یارانه‌های بنزین و افزایش قیمت آن حرکتی است در جهت بازار آزاد و از آن جهت که آزادی متضمن بهبود کیفیت و شرایط زندگی شهروندان است، پس لابد این حذف یارانه‌ها نیز ضرری ندارد که هیچ، خود خوشبختی است و یک قدم به‌سمت همان رستگاری موهوم که اتفاقاً همین افراد در روزهای قبل از انتخابات برای ما ترسیم می‌کردند. چنین حرفی یا از روی ندانستن می‌آید یا از روی شارلاتانی، یا درواقع، این‌ها یا دارند خودشان را گول می‌زنند یا بقیه را—البته بسیاری از این‌ها شریرتر و رذل‌تر از آن هستند که خودشان را گول بزنند، اتفاقاً دقیقاً می‌دانند چه می‌کنند و لازم است اندکی درباره‌ی این شرارت و کثافتی که پشت سیلابی از صحبت‌های حکیم‌مآبانه و دانشگاهی پنهان می‌کنند توضیح داده شود؛ اول از همه برای خودمان که واقعاً دوستدار بازار آزاد هستیم و در برابر این شرّ عظیم جز بهت و حیرت کاری از دست‌مان برنمی‌آید، دوم برای آن‌هایی که واقعاً دارند خودشان را گول می‌زنند. چون این شارلاتان‌ها چه چنین دفاعی بکنند چه نکنند، در جریان واقعی امور این مملکت از حیوان خانگی یک اپراتور اسرائیلی نیز بی‌اهمیت‌تر هستند—بلکه تنها کارکردشان فقط همین است که مفاهیمی چون بازار آزاد و اندیشه‌ی آزادی‌خواهانه را مانند نام و شرف نداشته‌شان به‌گند بکشند.

اما در توضیح این که چرا سیاست مذکور هیچ دخلی به آزادی اقتصادی ندارد—باید این حقیقت را پذیرفت که دستگاه جمهوری اسلامی نیز برای خود یک استواری منطقی غیرقابل‌نفوذ دارد؛ البته این استواری تا آن‌جا پیش نمی‌رود که بین اصول و ابزارها از یک طرف، و اهدافش از طرف دیگر یک همبستگی ایجاد کند؛ یعنی آن‌طور که مثلاً خودشان ادعا می‌کنند، اصول‌شان به قدرت و رفاه و زندگی برازنده نمی‌انجامد؛ بلکه برعکس، مایه‌ی ویرانی و فلاکت است و از این بابت سرنوشتی محتوم دارد. اما در هر صورت، این استواری را در سطح اصول خود حفظ کرده و در این پنجاه سال بارها اعلم کرده و در شرایطی متفاوت نشان داده که حتی قدمی از آن‌ها عقب نمی‌نشیند.

و دقیقاً چیزی که خوشبختانه به هیچ عنوان با این اصول سازگاری ندارد، اندیشه‌ی لیبرالیسم مبتنی بر اقتصاد بازار آزاد است. این‌ها با همتی مثال‌زدنی در هر مرحله‌ای کوشیده‌اند تا کوچک‌ترین نفوذ اندیشه‌ی لیبرالیستی در بنیان‌های دستگاه خود را مانع شوند و کاملاً نیز در این کار موفق بوده‌اند. حالا در این دستگاه، وقتی می‌پذیرند، یا حتی تبلیغ می‌کنند و فضا را آماده می‌سازند، که یارانه‌ها را حذف کنند، این نه یک خبر خوب و یک قدم در راستای آزادی اقتصادی است، بلکه باید یک هشدار باشد برای هرکسی که به کنه این دستگاه پی برده و به هرکدام از مبلغان و نظریه‌پردازان آن که برای رونقش می‌کوشد مشکوک است. خاصه در مورد همین مسئله‌ی یارانه‌های بنزین، حذف یارانه‌ها دیگر ماهیتی مشابه با حذف یارانه در کشوری مانند آمریکا ندارد، بلکه تماماً حرکتی خواهد بود سازگار با همان اصول استوار دستگاهی که خود را در ضدیت با اصول آمریکایی، که همان لیبرالیسم بازار باشد، تعریف کرده و هر روز گوشه‌ای از این ضدیت سازش‌ناپذیر را با قلدری به شهروندان خود نشان می‌دهد.

در یک اقتصاد مبتنی بر بازار آزاد، اصلاً این پرسش مطرح نمی‌شود که دولت بنزین را با چه قیمتی، یا با چه یارانه‌ای بفروشد—چون اصلاً دولت بنزینی نمی‌فروشد. اما در این دستگاهِ از ریشه مخالف با اقتصاد بازار، اساتیدی می‌توانند با کمک همان بحث‌های یارانه در متون لیبرالیستی به توجیه فایده‌ی افزایش قیمت بنزین بپردازند. اما، به‌قول چپگرایان، فایده برای چه کسی؟ برای همان دستگاه و حفظ همان اصول و تعویق آن سرنوشت محتوم، و این که این اساتیدِ محروم از شرف نیز حداقل در کوتاه‌مدت از حراج انسانیت به نان و نوایی برسند و چند آپارتمان و ماشین، و از این چیزها بخرند. از این لحاظ، می‌دانند چه می‌کنند و قطعاً خودشان را گول نمی‌زنند. حال آن که این دستگاه هم اگر به این نتیجه رسیده که افزایش قیمت بنزین به‌نفعش است، نیازی به علم بی‌مایه‌ی این‌ها ندارد.

اما به‌عنوان سخن پایانی، بهتر است از یک سوءتفاهم دیگر نیز جلوگیری شود. آن‌جا که گفتیم در بازار آزاد دولت بنزین نمی‌فروشد، ممکن است روزی این دستگاه نیز برای حفظ خود به این نتیجه برسد که دیگر بنزین نفروشد. در آن صورت نیز همین مبلغان، یا اخلاف‌شان، دوباره در تمام رسانه‌ها عَلَمدار اقتصاد آزاد خواهند شد—اما این نیز اقتصاد آزاد نیست. درواقع، باید دانست که این‌ها برای حفظ اصول خود حاضر خواهند شد به‌ترتیب در هر سطحی که بالاتر از اصول بنیادی باشد، سیاست‌های بازار آزاد را موبه‌مو اجرا کنند. درواقع آن سرنوشت محتوم را باز هم بیشتر عقب بیندازند. اما بیماری اصلی ریشه در همان اصولی دارد که هیچ‌گاه رها نمی‌کنند، و رها نکردن‌شان همانا و آزاد نبودن ما نیز همانا.

@austro_libertarian
Forwarded from Liberty Reader
اصول علم اقتصاد؛ کارل منگر.pdf
1.3 MB
اصول علم اقتصاد؛ کارل منگر (نشر آماره) ۱۳۷-۱۴۰

《پدیده ارزش جزء ذاتی کالاها نیست؛ یعنی در زمره خصوصیات آن‌ها قرار ندارد. از طرفی هم ارزش پدیده‌ای مستقل نیست. اندازه‌گیری ارزش، ماهیتا و به‌طور کامل ذهنی می‌باشد. یک کالا ممکن است برای یک شخص ارزشمند باشد، برای شخص دیگر ارزش اندکی داشته باشد و برای شخص سوم اصلا ارزشی نداشته باشد. این موضوع ناشی از احتیاجات متفاوت این اشخاص و همچنین کمیت موجود کالا می‌باشد...》

@LibertyReader
@Austro_libertarian
Forwarded from Liberty Reader
یارانه‌های_دولتی_و_پرداخت‌های_انتقالی.pdf
939.9 KB
یارانه دولتی و پرداخت‌های انتقالی؛ بریده‌ای از کتاب انسان، اقتصاد و دولت اثر موری روتبارد؛ با ترجمه‌ی محمد سرافراز

《دو و تنها دو راه برای کسب ثروت وجود دارد: ابزار اقتصاد (تولید و مبادله‌ی داوطلبانه) و ابزار سیاسی (مصادره‌ی همراه با اجبار). در بازار آزاد تنها می‌توان از ابزار اقتصادی بهره برد و در نتیجه هرکس تنها چیزی را به دست می‌آورد که سایر افراد جامعه حاضر به پرداخت بها برای دریافت خدمات او باشند...》

@LibertyReader
@Austro_libertarian
AUSTRO LIBERTARIAN
درباره‌ی بی‌مایگان یارانه‌نخواه عده‌ای چو انداخته‌اند که حذف یارانه‌های بنزین و افزایش قیمت آن حرکتی است در جهت بازار آزاد و از آن جهت که آزادی متضمن بهبود کیفیت و شرایط زندگی شهروندان است، پس لابد این حذف یارانه‌ها نیز ضرری ندارد که هیچ، خود خوشبختی است…
چرا افزایش یا آزاد شدن قیمت بنزین ربطی به آزادی اقتصادی ندارد

«بدون فرایند بازار، افزایش قیمت بنزین به هیچ مکانیسمی که رفاه مردم را ذره‌ای افزایش دهد منجر نمی‌شود؛ بلکه برعکس، تنها نتیجه و البته تنها هدف از آن این است که ایرانی‌ها کمتر بنزین مصرف کنند که وقتی هیچ چیز دیگری تغییر نکند، به‌معنی کاهش رفاه ملی خواهد بود. دغدغه افزایش "رفاه" دولت است، نه رفاه مردم.»

متن کامل را در این لینک بخوانید.

@austro_libertarian
Forwarded from Liberty Reader
اصول علم اقتصاد؛ کارل منگر .pdf
3.4 MB
اصول علم اقتصاد؛ کارل منگر (نشر آماره) ۲۰۴-۲۱۲

《در این مبحث به چگونگی شکل‌گیری رقابت دوجانبه و مزایای آن‌ نسبت به انحصار پرداخته می‌شود...》

@LibertyReader
@Austro_libertarian
AUSTRO LIBERTARIAN
Photo
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
AUSTRO LIBERTARIAN
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
AUSTRO LIBERTARIAN
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from Liberty Reader
لینک کتابخانه آثار مرتبط با لیبرتارینیسم

https://drive.google.com/drive/mobile/folders/1JBvcl7iOWWBxD4SLhatudXArq17AcGeq

@LibertyReader
@Austro_libertarian
«محیط کار طی قرن گذشته ایمن‌تر شده، ولی این امر ناشی از نیروهای سرمایه‌داری رقابتی بود، نه مقررات... محیط کار ناایمن یا خطرناک، برای کارفرمایان هزینه‌زاست، چراکه آن‌ها باید دستمزد بالاتر جبران‌کننده‌ای را به کارگران بپردازند. بنابراین کارفرمایان منفعت مالی زیادی در ارتقای ایمنی محیط کار دارند، به‌ویژه در صنایع تولیدی که دستمزدها بخش اعظم هزینه‌های کل را شامل می‌شود. علاوه بر این، کارفرمایان می‌بایست هزینه‌های کار ازدست‌رفته، آموزش کارگران جدید، و جبران خسارت کارگران را، در هر زمان که حادثه‌ای رخ دهد، متحمل شوند. نیاز به صحبت درباره‌ی تهدیدهای قضایی، که گریبانگر آنان می‌شود، نیست. سرمایه‌گذاری در زمینه‌ی فناوری، از تراکتورهای مزارع تا ربات‌های مورد استفاده در کارخانه‌های خودروسازی، محیط کار را ایمن‌تر کرده‌اند. ولی اتحادیه‌ها، با این استدلال لادیستی که «مشاغل نابود می‌شوند»، اغلب با چنین فناوری‌هایی مخالفت کرده‌اند.» (توماس دی‌لورنزو)

✧ فاجعه‌ی دلخراش انفجار معدن طبس و جان‌باختن ده‌ها تن از کارگران آن را تسلیت می‌گوییم.

@Notes_On_Liberty
Forwarded from قلم‌یاران
▪️قلم‌یاران منتشر شد.

چهل‌ویکمین شمارۀ قلم‌یاران با تصویری از (آقامحمدخان) بر روی جلد در 360 صفحه منتشر شد و از صبح فردا در کتابفروشی‌ها و دکه‌های روزنامه‌فروشی در دسترس است.



◾️دوستانی که تمایل دارند مجله را در درب منزلشان دریافت کنند، می‌توانند تنها با پرداخت هزینه مجله(۱۸۰۰۰۰ تومان) با هزینۀ پستی رایگان دریافت کنند.

شمارۀ کارت: 6037997321603855 به نام آذر ارکانی

✖️ارسال برگۀ واریز و آدرس به شمارۀ تلگرام ۰۹۳۵۶۶۱۷۹۰۹
2024/09/29 16:36:07
Back to Top
HTML Embed Code: