tgoop.com/avayeh_aramesh/761
Last Update:
امروز صبح این متن و خوندم و دیدم ارزش هزار بار خوندن داره و گفتم بفرستم در گروه شاید تلنگری باشه برای هممون👇👇👇👇
حوالی چهل تا پنجاه سالگی، فهمیدم هرچه زیستم اشتباه بود.
حالا میفهمم که چیزی بالاتر از سلامتی، چیزی بهتر از لحظه حال، بااهمیتتر از شادی، باارزشتر از تخیل و در صدر همه، نفسهایی که نفهمیده دَم و بازدَم میشدند نیست.
حالا میفهمم: استرس، تشویش، دلهره، ترس آزمون، ترس نتیجه، ترس کنکور، اضطراب سربازی، ترس از آینده، وحشت از عقب ماندن، دلهره تنهایی، تردیدهای مستاصلکننده، نگرانی از غربت، وحشت از غریبی، غصههای عصر جمعه، اول مهر، ۱۴ فروردین، بیکاری، هیچکدام نه ماندگار بودند و نه ارزش لحظههای هدر رفتهام را داشتند.
حالا میفهمم یک کبد سالم چند برابر لیسانسم ارزشمند است. کلیههایم از تمامی کارهایم، دیسک کمرم از متراژ خانه، تراکم استخوانم از غروبهای جمعه، روحم از تمام نگرانیهایم، زمانم از همه ناشناختههای آیندههای نیامدهام، شادیم از تمام لحظههای عبوسم، امیدم از همه یاسهایم با ارزشتر بودند.
حالا میفهمم چقدر موهایم قیمتی بودند و چقدر یک ثانیه بیشتر کنار فرزندم زنده بمانم ارزش تمام شغلهای دنیا را دارد.
یقین دارم آدمهایی که به معنی تمام کلمه، لحظه بودنشان را میفهمند با غبار غم و تردید و غصه و ترس و اضطراب و چهشودها نیالودهاند.
آنان که در حال ماندند و ذهنشان را خالی، حسّشان را چون ابر در حرکت، روحشان را با آموزههای درست و حقیقی تزیین و اندیشههایشان را آزاد و تخیلشان را سرشار میکنند به معنی حقیقی کلمه زندهاند و زندگی میکنند و به معنی واقعی کلمه در آرامش میمیرند: سرخوش، همچون فصلی از زندگی، جزیی از زندگی و در مسیر زندگی... 🌺🌺🌺🌺
BY آوای آرامش
Share with your friend now:
tgoop.com/avayeh_aramesh/761