tgoop.com/azadandishi_club/76
Last Update:
نشست"جامعه شناسی منهای فلسفه"
با حضور استاد سجاد صفارهرندی
📝گزارش متنی
✔️ محورهای اصلی این نشست:
نسبت جامعهشناسی به عنوان شاخهای از علوم انسانی با فلسفه و چگونگی امکان آن.
🔺پیشینه جامعهشناسی
محور اصلی بحث، این پرسش بود که آیا ما در سنت تاریخی خود چیزی شبیه به جامعهشناسی به معنای مدرن آن داشتهایم؟ ایشان اشاره کردند که اگرچه اصطلاح "جامعهشناسی" در حدود دویست سال اخیر شکل گرفته است و دانشی نسبتاً جدید و محصول دنیای مدرن است، حتی اگر این علم بهطور مشخص با عنوان جامعهشناسی مطرح نشده باشد، اما مفاهیم و اندیشههای مرتبط با روابط اجتماعی و ساختارهای جمعی در تمدن اسلامی و قرآن کریم به عنوان یک متن محوری فرهنگ اسلامی که حاوی نکات عمیقی در مورد جامعه و روابط انسانی میباشد وجود داشته است. این نوع تفکر در شعر و ادبیات کلاسیک فارسی نیز به وضوح دیده میشود؛ به عنوان مثال در آثار حافظ، سعدی و فردوسی، تأملاتی درباره مناسبات اجتماعی و اخلاقی انسانها به چشم میخورد، که حتی اگر بهطور مشخص به عنوان جامعهشناسی شناخته نشده باشد، نشاندهنده توجه به زندگی جمعی و روابط میان انسانهاست. همچنین به اندیشمندانی مانند ابن خلدون و فارابی هم با تحلیل روابط اجتماعی و تاریخی، به نوعی پایههای اولیه جامعهشناسی را بنا نهادند.
🔺ویژگیهای جامعهشناسی مدرن
آیا هر نوع سخن گفتن درباره جامعه را میتوان جامعهشناسی نامید؟ تمایز میان جامعهشناسی مدرن و تفکرات اجتماعی گذشته چیست؟
جامعهشناسی مدرن دارای ویژگیهایی است که آن را از اندیشههای اجتماعی گذشته متمایز میکند. یکی از این ویژگیها، تأکید بر تحلیلی انضمامی و کاربردی است. علوم انسانی جدید، بهویژه جامعهشناسی مدرن، تحت تأثیر علوم طبیعی به سمت تحلیلهای کمی و شواهد تجربی حرکت کرده است. به عنوان مثال، در کتاب "اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری" اثر ماکس وبر، روشی هرمنوتیکی مبتنی بر شواهد تاریخی برای تحلیل ساختارهای اجتماعی به کار گرفته شده که نشاندهنده رویکرد دقیق و عینی جامعهشناسی مدرن است.
در نقطه مقابل، تفکرات اجتماعی گذشته، نهتنها در سنت اسلامی، بلکه در دیگر تمدنها نظیر یونان باستان و دوره مسیحیت نیز بیشتر به مسائل اخلاقی توجه داشتهاند. در این دیدگاه، کارکرد علم، هدایت انسان به سمت خیر و نیکی از طریق تعالیم اخلاقی بود.
🔺جامعهشناسی مدرن جایگزینی برای اخلاق
به این ترتیب، یکی از مهمترین تفاوتهای میان تفکرات اجتماعی گذشته و جامعهشناسی مدرن آشکار شد. در گذشته، مناسبات اجتماعی و اخلاقی به هم پیوند خورده بودند و علم اخلاق نقش اساسی در تحلیل و تفسیر این مناسبات ایفا میکرد. اما جامعهشناسی مدرن، به جای تمرکز بر ارزشهای اخلاقی، به بررسی واقعیتهای اجتماعی پرداخته و به دنبال فهم قوانین حاکم بر این واقعیتهاست. ظهور جامعهشناسی در غرب به نوعی جایگزین علم اخلاق شد. در گذشته، علم اخلاق به دنبال هدایت انسان به سمت خیر و فضایل اخلاقی بود، اما جامعهشناسی مدرن، با کنار گذاشتن مباحث اخلاقی، به تحلیل و بررسی واقعیتهای اجتماعی پرداخته و تلاش میکند تا با شناخت قوانین حاکم بر این واقعیتها، جامعه را بهنحو مطلوب تغییر دهد. به بیان دیگر، جامعهشناسی در جهان مدرن نقش مشابهی با علم اخلاق در جهان گذشته ایفا میکند، با این تفاوت که به جای هدایت اخلاقی، به دنبال فهم و تبیین ساختارها و فرآیندهای اجتماعی است.
🔺ظهور جامعهشناسی در اروپا
چرا جامعهشناسی بهعنوان یک دانش جدید، در یک دوره تاریخی خاص در اروپا شکل گرفت؟ تحولات تاریخی و معرفتی در اروپا، بهویژه پس از انقلاب فرانسه، نقش مهمی در ظهور جامعهشناسی داشته است. در گذشته جامعه به گونهای بیشتر بر مبنای پیوندهای قومی، خونی و عشیرهای تعریف میشد، در دوره مدرن اما، مفهوم جدیدی از جامعه پدید آمد که بر پایه روابط پیچیدهتر اجتماعی و اقتصادی شکل گرفت. در این دیدگاه، جامعه مدرن غربی به دلیل پیچیدگیهای جدید و تغییرات ساختاری، نیازمند یک دانش جدید برای تحلیل مناسبات اجتماعی بود. این تحولات منجر به ایجاد نهادهایی شدند که نیازمند تحلیل و بررسی علمی بودند و از همینرو، جامعهشناسی بهعنوان یک علم مستقل با هدف تحلیل و تبیین این مناسبات پدید آمد.
🔺نسبت فلسفه و جامعهشناسی
تغییرات اجتماعی و تاریخی، ضرورت بازنگری در مفاهیم و روشهای جامعهشناسی را ایجاب میکند، خاطرنشان کرد که فلسفه به عنوان زیرساخت فکری، نقش مهمی در شکلگیری و توسعه نظریههای جامعهشناسی دارد. درک عمیق از پدیدههای اجتماعی نیازمند تکیه بر مبانی فلسفی است که به تبیین و تحلیل دقیقتر مسائل کمک میکند. بنابراین، جامعهشناسی بدون فلسفه نه تنها ممکن نیست، بلکه ممکن است به برداشتهای نادرست و ناقصی از واقعیتهای اجتماعی منجر شود.
BY باشگاه آزاداندیشی دانشجویی
Share with your friend now:
tgoop.com/azadandishi_club/76