Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
- Telegram Web
Telegram Web
🔺تذکره مولانا #علیرضا_زاکانی🔺

رویا صدر

#طنز

آن قاطع اشجار، آن دافع اغیار، آن صدارت را مقتدا، آن مدیریت جهادی را مدعا، آن قطب چاله‌های میدانی، آن مسمّی به تانک انقلاب چنان‌که افتد و دانی، مولانا علیرضا زاکانی ازجمله اقران بود و شهردار تهران بود و در "کوی دانشگاه"صاحب‌ طریقت و در بسیج صاحب منزلت بود. چندان‌که او را پرسیدند: "این مرتبت از کجا یافتی؟" فرمود: "از بسیج دانشجویی" و این از کرامات او بود.

اول حال او چنان بود که در ایام صباوت به جنگ رفت و چون برگشت، هاتفی او را ندا داد: "یا علیرضا، با این درجه از مرتبت و تجربت که تو داری به دارالعلم رو و مدرک گیر که وقت تنگ است و کار اداره ملک بی چونان تویی، لنگ"  چنان کرد و چنان شد که در علوم اورانیوم بلوغ وافر یافت و چندان در پزشکی هسته‌ای سرآمد شد که آلفرد نوبل از حیرت صیحه بزد و سپر انداخت. در علم چنان رفعت یافت که اعداد را ریز می‌دید و از او در زمان ریاست بلدیه مروی است که نتوانست ارقام را خواند و فرمود: "کشتین مارو با این عدد و رقم‌ها". پس ندا آمد که یا علیرضا! با این درجه از علم سزاست به دارالوکاله روی و رئیس مرکز پژوهش‌ها شوی تا بشریت از اعلی درجه علمت منتفع شود. فی‌الحال به آنجا رفت و آفتاب کمالش چنان درخشیدن گرفت که جز با عینک جوشکاری به آن نظر کردن نتوان.

گویند در فصاحت و بلاغت سرآمد بود و چندان جملات نغز فرمود که افصح‌المتکلمینش لقب دادند. از او در مناظره با طلاب دانشگاه مروی است: "بیشین بابا مرد حسابی گوش بده. حالیته؟ مرد باش بیا به میدون."
و هم از اوست: "خوب گلوتو بمال، حرف گیر نکنه تو گلوت." 

نفل است که از اجلّه فرقه پایداری در لاف‌‌و‌گزاف بود و بدین‌سبب عزم کرسی ریاست جمهوری کرد؛ لیکن توفیق نیافت. پس اصحاب او را گفتند: "ای سالک! به بلدیه رو و چنان در خانه‌خراب کردن رعیت پایداری پیشه کن که گویند این، مقامات ملک را شاید." پس به بلدیه رفت و هر جا درختی دیدی، به اشارتی قطع کردی و شوارع را چاله و رعیت را مچاله کردی که تا بود کراماتی ازاین‌دست از او بسیار بود.

از او مروی است: "هر که در دولتسرای ما زیست کند، سزاست هر گناه که کرده باشد پاک گردد." پس بفرمود چنان بر رعیت سخت گیرند و عوارض و مالیات ببندند و تراکم فروشند و ترافیک را پر و پیمان کنند و بنای آبریزگاه را بر رعیت افتان و خیزان و سرگردان و رقصان دریغ کنند که عزراییل را جلو چشمش بیند و از سبب درجه سختی، به آسایش اخروی رسد و فی‌الحال  اجداد زاکانی را یاد کند که بدان پایه در سودای آسایش و آرامش اخروی اوست.

گویند که در حفظ بیت‌المال حظ وافر داشت. چندانکه در هیچ مناظره‌ای حاضر نشدی مگر اینکه از غارتگران بیت‌المال بگفتی و بر حفظ بیت‌المال پای فشردی. نقل است که از بیت‌المال در جیب احباب گذارد، باشد که سفت‌و‌سخت حفظش کنند. چندانکه به جریده‌ای از اصحاب، پول گردوقلمبه داد و صبیه‌اش را به دیار سویس فرستاد و در بلدیه، خویشان و اقران را نواخت و رتبت عظیم داد محض حفظ بیت‌المال و چندان در این کار پایداری ورزید که او را از اعاظم حافظان بیت‌المال خواندند، که او سالک رسم زمانه بود و بزرگان، او را و سایر حافظان! بیت‌المال را  بزرگ داشتی و بر فرق سر حلواحلوا کردی.

از مولانا ابوالپشم نقل است که گفت: یک روز برِ زاکانی رفتم. می‌گریست. گفتم: چه شده؟ گفت: چون باشد وقتی بوستان باشد و جولانگاه انواع فسق و فجور از قبیل گردش مردمان باشد که خوش باشند و بازی کنند و به گل و سبزه و درخت نظر کنند و از عذاب دنیا و عقبی غافل شوند؟ پس بفرمود که درختان قطع کنند و مسجد بسازند تا تیری باشد بر قلب دشمن.

ابن کشکول دارقوزآبادی–ادام‌الله توفیقاته- گوید: پرسیدمش مولای من! چه گویی وقتی مساجد خالی در چند قدمی بوستان است و تو اینجا مسجد راست کنی؟ فرمود: "هذاالمسجد للمومنین و المومنات و هذا کنارش البقالی و القصابی و الکترینگ و السوپر والسایرالاماکن و خلاصه، نون توشه" که یعنی: "ما به معنویات علاقمندیم و مردم مطالبه می‌کنند و ما نان‌آور مردمیم." بدین سبب او را قطب فرقه نونیه لقب دادند.

از کرامات او آنکه مقاماتش چندان بالا بود که همه را ریز می‌دید، درختان کهن‌سال را نهال می‌دید و می‌گفت:"تنها مقداری نهال جابجا خواهد شد." گفتند: "اینان درختانی‌اند با عمر نوح، چون راهی‌شان کنید؟" گفت: "با اسنپ و اگه نشد، اتوبوس."

نقل است که اهل باطن بود و درگرو ظاهر نبود. پس بفرمود تا دل بر ظواهر بوستان قیطریه نبندند و زمینش را کاوند، بلکه آنچه از زیرخاکی نادیدنی است، به حول و قوه کلنگ و بولدوزر، بینند و به توبره کشند؛ خاکی مردا که او بود.

عبید زاکانی را دیدند که خاک‌برسر همی کرد و همی گریست.‌ پرسیدند که چون است. فرمود: "آنچه من بافته‌بودم از طنز و هزل و هجو، او، همه را جامه جد پوشاندی و برای زاکانی‌ها آبرو نگذاشتی.
خدایش رحمت کناد که تا بود، چنین بود.
🔺او روح شما را می‌بلعد!🔺
#معرفی_کتاب

📚کتاب #مردان_قدرت‌_طلب نوشته رون بن گیات (که اخیرا با ترجمه فاطمه شاداب توسط نشر ققنوس منتشر شده) حکایت چگونگی و چرایی به قدرت رسیدن، عملکرد و دست‌آخر سقوط مردانی است که به نام برقراری نظم و قانون به قدرت رسیدند ولی ناتوان از حل بحران‌ها، برای کشورشان جز ویرانی به ارمغان نیاوردند.

نویسنده در این کتاب از رهگذر بررسی سرگذشت چند تن از رهبران قدرت‌طلبِ سه دوره از تاریخ سیاسی جهان (دوره فاشیسم، دوره کودتاهای نظامی و دوره اقتدارگرایان) نشان‌می‌دهد که چگونه آنان علیرغم تمام تفاوت‌ها، در استفاده از شیوه‌های حفظ و تداوم قدرت، از الگوهای فکری و عملی مشترکی پیروی کردند و از ابزارهای تبلیغات، فساد و خشونت برای بسط نفوذ خود بهره جستند.

📌چکیده‌ای از متن کتاب:

پس از کناره‌گیری پینوشه از قدرت، دیگر کودتای نظامی رایج نیست؛ بلکه در موج نوین حکومت‌های غیر دموکراتیک، اقتدارگرایان درظاهر با انتخابات به قدرت می‌رسند ولی برای ماندن در قدرت به خشونت هدفمند، تبلیغات، شعار، سانسور و استفاده از نفوذ دیجیتال برای ارسال پیام‌های آزارنده و رصد فعالیت‌های مخالفان در داخل و خارج و قتل مخالفان در خارج دست می‌زنند. نتیجه آن، فساد و ناکارآمدی در نظام اداری، قضایی و اقتصادی است که در ازای حمایت از سرکوب حقوق مدنی به دست می‌آید. نظام قضایی جریان راست افراطی، کلاه‌برداران را تبرئه و خبرنگاران و کنشگران افشاگر دزدی‌ها را به زندان می‌اندازد و نوعی نظام حمایتی برای مشاغلی شکل می‌گیرد که برای کسب ثروت از شرکت‌های پوششی استفاده می‌کنند.

ویژگی مشترک مردان قدرت‌طلب، تمایل به کنترل همه‌کس و همه‌چیز برای تحقق منافع شخصی است. دراین میان وسواس‌های ذهنی رهبر، به سیاست کشور تبدیل می‌شود، گزارش‌هایی که زیردستان حقیرش به او می‌دهند همان چیزهایی است که او دوست دارد درباره توانایی‌هایش بشنود، برای پیشبرد اقدامات مجرمانه و به حداقل رساندن درز اطلاعات، افراد حلقه داخلی خود را از میان خانواده و معتمدینش برمی‌گزیند و همواره در چنگال غول ترس دست‌وپا می‌زند: ترس از مردم، حامیان خارجی، قانون، نخبگانی که ممکن است از او رویگردان شوند و دشمنان.

رهبر اقتدارگرا تمام توانش را بکار می‌گیرد تا این موضوع را که بدون پیروانش هیچ‌ است پنهان کند. چراکه پیروانش او را در مقام فرد برگزیده تقدیس می‌کنند، در قدرت نگهش می‌دارند، او را از فساد مبرا می‌دانند (معتقدند که اگر فسادی باشد از اطرافیانش است) و باور دارند که هیچ جانشینی برای او نیست؛ رهبری که فراتر  از هر نهاد دیگر، تجسم آن جامعه است و به همین دلیل حمله به او، حمله به کشور و ملت تلقی می‌شود. در چنین نظامی بخشش جنایتکاران و قانون‌شکنان باعث می‌شود خود را مرهون رهبر بدانند و به‌این‌ترتیب حق‌السکوت دهندگان، جنایتکاران و قاتلان، به حامیان رهبر تبدیل می‌شوند، دولت پناهگاهشان می‌شود و برای بسط نفوذشان تروریست‌های خارجی را هم به کار می‌گیرند.

پینوشه برای بسط نفوذش به پاک‌سازی دانشگاه‌ها پرداخت، موسولینی به تشویق فرزند آوری روی آورد و پیشگیری از بارداری را ممنوع کرد، در لیبی تصاویر عظیم قذافی در همه‌جا نصب شد تا این حس را القا کنند که او هم مانند پلیس مخفی‌اش همه‌جا حضور دارد و در همه این کشورها، گردهمایی‌های بزرگ برگزار شد که بیانگر استفاده از فضای عمومی برای نشان دادن قدرت تسلط بر جسم و ذهن مردم باشد.

مردان قدرت‌طلب می‌خواهند مردم را مال خودشان کنند، مردم از زبان او استفاده کنند،  ستایشش کنند و به ارزش‌های او متعهد بمانند. در چنین شرایطی آدم‌ها تا جایی که بتوانند فرزند آوری کنند، با دشمنان بجنگند و در انظار عمومی رهبر را ستایش کنند برای نظام اهمیت دارند.

"بحران‌آفرینی" پاسخ اقتدارگرایان بر تهدیدهای سیاسی، بین‌المللی یا جمعیت‌شناسی است. آنها نظریه وضعیت استثنایی را بکار می‌گیرند؛ فرایندی که به دولت اجازه می‌دهد حاکمیت قانون را به علت خاصی کنار بگذارد.

قدرت‌طلبان از همبستگی و عشق و گفتگو میان مردم هراس دارند و مردم با آگاهی از این ویژگی می‌توانند بجای عمیق‌تر کردن چاله‌ها، افراد مردد را با خود همراه کنند، مرزهای فکری و اجتماعی را درنوردند تا به توقف چرخه ویرانی سرعت بخشند.

مردان قدرت‌طلب با کناره‌گیری از قدرت کاملاً محو نمی‌شوند و آثارشان در جسم و جان افراد باقی می‌ماند، خالی کردن حافظه از خواندن سرود و سلام دادن کار دشواری است. السامورانته نویسنده ایتالیایی می‌‌گوید: «موسولینی مردی میان‌مایه، بی‌رحم و بی‌فرهنگ بود، نمونه‌ای بی‌نقص و آینه مردم امروز ایتالیا. تجسم افراد عادی کشور با همه نقایصی که دارند...»

برای آشنایی بیشتر با این کتاب، در #روزنامه_اعتماد معرفی‌ای نوشتم که می‌توانید آن‌را از طریق لینک زیر دنبال کنید:
https://www.tgoop.com/bookcitycc/26608
بلافاصله پس از ارسال این خبر موجی از شادی و شعف مجامع دانشگاهی آمریکا و سایر نقاط غرب سرکوبگر را فرا گرفت. در همین رابطه دانشجویان دستگیرشده آمریکایی پیام تشکری صادر کردند که بخشهایی از آن چنین است:
ما بدینوسیله از کلیه قوای لشکری و کشوری جمهوری اسلامی که در طی این مدت با ارسال پیام و ارایه سخنرانی و گزارش و طراحی بیلبورد و پوستر، تنفر خود را از ممانعت پلیس آمریکا از راهپیمایی دانشجویان و برخورد قهرآمیز با آن‌ها ابراز داشتند تشکر می‌کنیم و ضمن روزشماری برای حضور در کلاسهای درس دانشگاههای ایران، اعلام می‌کنیم:
عوضش اونجا امنیت داریم

#طنز
رخدادهایی هست که ذهن خسته این روزهای‌مان در رویارویی با آنها می‌تواند نفسی تازه کند و اندکی بیاساید. انتشار تازه ترین شماره دفتر هنر ویژه مطبوعات فکاهی ایران از آنهاست؛ با گرافیکی چشم‌نواز و حاصل پژوهش چندین و چندساله بیژن اسدی پور که نویسنده در آن با استناد به منابع متعدد و با ارایه نمونه‌های نوشتاری و تصویری پرشمار از نشریات طنز، به سرگذشت و سرنوشت مطبوعات طنز ایران از آغاز تا به‌حال پرداخته است. بیژن اسدی پور از نویسندگان توفیق بوده است و در طنز و پژوهش طنز، صاحب اثر و نظر است. کتاب طنزآوران امروز ایران که حاصل همکاری او با زنده یاد عمران صلاحی است همچنان از منابع مهم در آشنایی با طنزآوران امروز ما است. از اینرو نگاه او به طنز و سرگذشت و سرنوشتش نگاهی از درون با توجه به فراز و نشیبهای آن است که در کتاب حاضر نیز علیرغم برخی موارد که می‌تواند حاصل گستردگی کار باشد متجلی است.
فایل دفترهنر ویژه مطبوعات فکاهی ایران را می‌توان‌از طریق لینک زیر دانلود کرد:
https://daftar-e-honar.com/pdfviewer/3301
#طنز

رویا صدر- نکاتی از  این تصویر :

مادر و جاروبرقی در نقطه کانونی تصویر قرار دارند که از تأثیرگذارترین صحنه‌های بازنمایی نقش جاروبرقی در تاریخ هنر بشمار می‌آید.

یادگیری کار با جارو توسط یکی از دختران تصویری سمبلیک است از نقش جارو و کهنه گردگیری از منظر گستره شخصیت انسانی در زندگی مدرن.

تصویر پدر، یادآور پرترۀ سقراط حکیم هنگام نوشیدن شوکران است. تصویر دختری که در حال مشت‌ومال دادنش است بر جذابیت بصری صحنه می‌افزاید و این احتمال را تقویت می‌کند که پدر به قولنج مبتلاست.

دختری روی کاناپه یک شیء را در بغل دارد. آیا نوزاد است؟ آیا بقچه‌ است؟ آیا دختر اختلال شخصیتی دارد؟ آیا از کار در خانه فرار کرده؟ این دلالت‌های معنایی، مفاهیم متناقضی را آشکار می‌سازند.

پسر ایران روی زمین نشسته. مشخص نیست چشم‌وچراغ کجاست ولی احتمال می‌رود‌ چشم‌وچراغ کوچه و خیابان باشد.

هاله‌نور از بالای سر دختر جلو تصویر متصاعد می‌شود. احتمالا همان برق اضطراری است که در صورت پریدن فیوز به یاری خلق نور در اثر بیاید. وجود پول گرد و قلمبه در شهرداری که زمینه‌ساز خلق این شاهکار هنری شده این احتمال را تقویت می‌کند.

متن کامل در اینجا👇
در حاشیه دیوارنگاره این روزهای میدان ولیعصر تهران

#طنز

#رویا_صدر

نام اثر: چشم‌وچراغ خونه، دختر ایران

قطع: یک دیوار بزرگ به‌قاعده دیوار برلین

سبک: سوررآلیسم، ریالیسم (معادل دلاری)، کنسرواتیسم، رماتیسم و سایر ایسم‌ها

مادر و جاروبرقی در نقطه کانونی تصویر قرار دارند و حامل نشانه‌های عاطفی‌اند: مادر، دلگرم از تولیدِ انبوهِ دختر، به بازنمایی مهارت‌های فردی می‌پردازد. این صحنه از تأثیرگذارترین مراسم‌های کشیدن جاروبرقی در تاریخ هنر بشمار می‌رود که نظرهای بسیاری را به خودش جلب کرده است.

عمل یادگیری کار با جارو از سوی یکی از دختران، استعاره‌ای است از نقش جارو و کهنه گردگیری از منظر گستره شخصیت انسانی در زندگی مدرن و چشم‌و‌چراغ‌های خونه.

تصویر پدر، یادآور پرترۀ سقراط حکیم هنگام نوشیدن شوکران است. تصویر دختری که بالای سر او در حال مشت‌ومال دادنش است بر جذابیت بصری صحنه می‌افزاید و این احتمال را در ذهن بیننده پررنگ می‌کند که پدر به قولنج مبتلاست.

در تصویر، دختری روی کاناپه شیء مشکوکی را در بغلش می‌فشارد. آیا نوزادی است که دارد به او شیر می‌دهد؟ آیا بقچه‌ای است که سفت‌و‌سخت بغلش کرده تا بگوید آن را به کسی نمی‌دهد؟ آیا اختلال شخصیتی دارد که آن‌گونه بقچه به بغل، روی مبل کز کرده است؟ آیا از جارو کشیدن فرار کرده؟ بی‌شک نقاش با این دلالت‌های معنایی از بقچه، می‌خواهد مفاهیم چندگانه و متناقضی را آشکار سازد.

پسر ایران در نقطه جلو تابلو قرار دارد. نقاش مشخص نکرده که او چشم‌وچراغ کجاست ولی با توجه به رنگ تند تصویر و غیرضروری بودن نور بیشتر، احتمال می‌رود او چشم‌وچراغ کوچه و خیابان باشد.

هاله‌هایی از نور از بالای سر دختر جلو تصویر متصاعد می‌شود. آیا این نور، همان برق اضطراری است که در صورت پریدن فیوز و کمرنگ شدنِ صورتیِ جیغِ تصویر به یاری خلق نور در اثر بیاید؟ به یاد بیاوریم خلق این نقاشی وقتی اتفاق افتاده که یک پول گرد و قلمبه اینجاوآنجا در شهرداری سرگردان است و درنهایت از جیب موسسه اوج سردرمی آورد و زمینه‌ساز خلق این شاهکار هنری می‌شود. پس احتمال می‌رود نکات ناگفته زیادی مانده باشد که تاریخ بعدها می‌گوید یا نمی‌گوید، خیلی مهم نیست...
4_5922587621455827757.mp4
3.4 MB
رییس ستاد مدیریت بحران شهرداری مشهد در گفتگو با خبرنگار روزنامه خراسان:
-سیل؟! کدوم سیل؟!
-ماشین؟! کدوم ماشین؟!
-مردم؟! کدوم مردم؟!
وقتی در راستای سیاست"عادی سازی" و "محرمانه‌سازی" معمول مسوولین این دیار، رییس ستاد بحران مشهد، بخواهد خیلی "مسوولانه" رفتار کند!
رویا_صدر:

همان دقایق اولیه رخداد سقوط بالگرد، هم‌زمان با دعوت مقامات و رسانه‌های دولتی به دعا و راز و نیاز، بخش بزرگی از فضای مجازی، در یک دنیای موازی پر شد از برخوردهای شوخ‌طبعانه با فاجعه‌ای که دولتیان سعی می‌کردند در سایه خبررسانی قطره‌چکانی و ضدونقیض از شوک ناشی از شنیدن آن بکاهند. هم‌زمان، گروه دیگری هم وارد ماجرا شدند که پای برخورد انسانی را پیش کشیدند که: فراتر از هرگونه جهت‌گیری سیاسی و فکری، انسانیت حکم می‌کند که خبری به این مایه فاجعه‌بار را دستمایه طنز و خنده نسازیم.

واقعیت این است که شوخی با حوادث و موضوعات ناخوشایند (جوک‌های فاجعه، DISASTER JOKES) در ایران به یک پدیده اجتماعی تبدیل‌شده است. جوک فاجعه را می‌توان ابزاری برای تخلیه فشارهای روانی دانست. این‌گونه از شوخ‌طبعی از میان سه نظریه که به منشأ طنز اشاره دارند (برتری، ناسازگاری و تسکین)، بیشتر از نوع تسکین است که امر جدی را به سخره می‌گیرد تا روح و روان شخص اندکی بیارامد. می‌توان این‌گونه از طنز را خوش نداشت یا اصولاً آن را از دایره تعریف طنز خارج ساخت ولی نمی‌توان چشم بر زمینه‌های پدیداری آن بست و توصیه‌های انسانی را برای جلوگیری از رشد آن کارساز دانست. میزان بالای جوک‌هایی که در ماجرای اخیر دهان‌به‌دهان گشت می‌تواند مصداق خشونت کلامی تلقی شود و منِ نوعی از تولید آن ابا دارم ولی نمی‌توان انکار کرد که برخاسته از یک واقعیت اجتماعی است، برخاسته از گسلی است که میان بخش مهمی از مردم و حکومت در طی سالیان، بیشتر و بیشتر دهان بازکرده است و زهرخند در مواقعی ازجمله رخداد اخیر، مثل آتش زیر خاکستری از آن زبانه می‌کشد و بالا می‌آید. این زبانه با آوردن آیه و حدیث و نصیحت و موعظه خاموش نمی‌شود. با به رسمیت شناختن حس و حال و نگاه و غم و شادی طرف مقابل است که اندکی آرام می‌گیرد. پناه بردن به تئوری‌های اخلاق و طنز و توصیه به گریز از خشونت واژگانی اگر با توجه به زمینه‌های پدیداری آن همراه نباشد آب در هاون کوبیدن است.
🗳نتایج‌انتخابات‌تا حالا:

در تلگرام و واتس‌اپ، پزشکیان
در ایتا، جلیلی
در محافل خصوصی، قالیباف
در کوچه و بازار، هوا خاکستری است و قدرت دید، محدود و امکان‌گزارش هنوز نیست.
بقیه هم که کاندیدای پوششی هستند و می‌روند توی ریسایکل‌بین!😄😄
در اردبیل، تب انتخابات لابد مثل تهران و جاهای دیگر، کوچ کرده بود به رسانه‌های رسمی و بخش‌هایی از فضای مجازی. تا دیروز که ما آنجا بودیم، مردم زیر سایه تصاویر شهدای خدمت (رئیسی و همراهان) که جابجا به حاشیه کوچه و خیابان و میدان آویزان بود، داشتند کار و زندگی‌شان را می‌کردند و حداقل در ظاهر کاری به کار انتخابات نداشتند. فکر کردیم از چند نفر سؤال کنیم: یک نمونه‌گیری کاملاً تصادفی. بخصوص این‌که بعد از تأیید صلاحیت پزشکیان، بعضی می‌گفتند او رأی مناطق تُرک زبان را دارد. روبروی بقعه شبخ صفی‌ کنار یک فروشگاه حلوای سنتی اردبیل چند مغازه‌دار در حال گپ و گفت بودند: پیر و جوان. نگذاشتند سؤالمان تمام بشود. گفتند که به‌هیچ‌وجه در انتخابات شرکت نمی‌کنند. گفتند رأی ما ارزشی ندارد و نتیجه از قبل مشخص است. یکی‌شان گفت این کاندیداها مهره شطرنج‌اند دردست یکی دیگر و رئیس‌جمهور کاری نمی‌تواند بکند. یکی که از بقیه جوان‌تر بود گفت بعد از ماجراهای 1401، در هیچ انتخاباتی شرکت نمی‌کنم. چون تا اوضاع از اصل درست نشود اتفاقی نمی‌افتد. پرسیدیم خب اینکه پزشکیان تُرک است انگیزه برایتان نمی‌شود که رأی بدهید؟ باهم گفتند: نه. به‌هیچ‌وجه. یکی‌شان اضافه کرد: اصلاً ترک نیست، کرد است. در کوچه‌پس‌کوچه‌های اطراف بقعه، در محلی دیگر، همین‌ها را شنیدیم. یکی‌شان جانباز بود. می‌گفت معمولاً دردهات، طرفداران بعضی کاندیداها شناسنامه‌ها را کرایه می‌کنند، شاید این‌جوری بتوانند رأی‌شان را بالا ببرند.
عصر همان روز کنار دریاچۀ شورابیل، کنار جمع جوانانی که موزیک می‌زدند و باهم ترانه‌ای را به زبان ترکی زمزمه می‌کردند ایستادیم. مرد میان‌سالی کنارمان بود. گفت بعد از رأیی که به موسوی داده دیگر در هیچ انتخاباتی شرکت نکرده و بعد از این‌هم نمی‌کند. یکی دیگر گفت خیالتان را راحت کنم. اردبیل رأی نمی‌دهد. در بعضی دهات عده‌ای گیج و گول (با عرض معذرت به خاطر رعایت امانت در نقل قول!-م) ممکن است رای دهند. البته در آن میان زن جوانی گفت که تصمیم به رأی نداشته ولی بعد که شنیده پزشکیان ترک است کمی دودل است. در نمونه‌گیری آماری ما، جز درصدی بسیار ناچیز آن‌هم با مایه‌هایی از تردیدی کمرنگ، اثری از حضور در انتخابات نبود. حس توأمان ناامیدی و دل ندادن به تغییر از طریق صندوق رأی چیزی بود که در مردمی که با آن‌ها برخورد کردیم دیدیم. آیا صِرف شعار به اینکه «باید» چنین و چنان بشود بدون راهکار و طرح مشخص و بدون درنظرداشتن موانع قانونی و غیرقانونی در مراکز قدرت، می‌تواند این معادله را بر هم بزند؟!
رویا-صدر
📕تفأل نامزدهای ریاست‌جمهوری بر دیوان حافظ 📕

📖محمدباقر قالیباف: گر راهزن تو باشی/ صد کاروان توان زد...

📖امیرحسین قاضی‌زاده هاشمی: من نه آنم که ز جور تو بنالم حاشا/ بندۀ معتقد و چاکر دولتخواهم.

📖سعید جلیلی: من این حروف نوشتم چنان‌که غیر ندانست/ تو هم ز روی کرامت، چنان بخوان که تو دانی.‌(۱)

📖مصطفی پورمحمدی: اِفشایِ رازِ خَلوتیان خواسْت کرد شمع/ شُکرِ خدا، که سِرِّ دِلَش در زبان گرفت. (۲)

📖مسعود پزشکیان: به ناامیدی از این در مرو بزن فالی/ بُوَد که قرعۀ دولت به نام ما افتد.

📖علیرضا زاکانی: آن لعل دلکشش بین، وان خندۀ دل‌آشوب / وان رفتن خوشش بین، وان گام آرمیده. (۳)
***
پی‌نوشت:


۱- معنای بیت: کسی از عمق راهبردی حرف‌هایم سر درنیاورد/ تو هم بالاغیرتا هر طور عشقت کشید، تعبیرش کن.

۲- شاعر اینجا پورمحمدی را به شمع تشبیه کرده.

۳- نسخه بادلیان: گوییا باور نمی‌دارند روز داوری / کاین همه قلب و دغل در کار داور می‌کنند.

#طنز
#رویا_صدر
خاطرات روزانه #سعید_جلیلی

شنبه- دیروز در مناظره‌ای به اندیشه‌های فلسفی دوست و برادر عزیزمان، مورگان شوستر ورود نمودم که کتابش را پریشب مطالعه کرده بودم. ایشان در صدسال پیش بیان می‌کند که چگونه در آن زمان خانواده در آمریکا به بن‌بست رسیده بود و زنان ایرانی به عمق راهبردی حجاب اجباری نفوذ کرده‌ بودند. امروز دیدم عوامل نفوذی دشمن در فضای مجازی گفته‌اند وی همچه حرفی نزده. اوقاتم تلخ شد و قرار شد برادران به‌وقت مقتضی در فضای مجازی و حقیقی وارد عمل شوند و همچنین با هماهنگی برادر عزیزمان، ثقفی، مدیر ارشاد گیلان که در ستاد بنده فعال است خیزهای فرهنگی انجام شود.

یکشنبه- برای راهکار صبحانه چند طرح آماده نمودم تا این انرژی در لایه‌های مختلف بدن به طرز عادلانه‌ای توزیع شود. در همین رابطه فکر کردم وقت خوبی است که رئوس استراتژيك صادرات صیفی‌جات از قبیل هندوانه و خربزه و هلو را با سیاست‌های دبش اقتصادی تدوین کنم تا بتوانیم تحریم و اقتصاد و معیشت و زندگی مردم را به حول و قوه الهی دور بزنیم.

دوشنبه- هنگام عبور از خیابان شاهد قدری نابسامانی در وضعیت خانم‌ها بودم که نتیجه به بن‌بست رسیدن تمدن غرب است که تا حالا یک هماورد تمدنی نداشته است و فقط روسیه قدری عمق گفتمانی‌اش بالاست و افغانستان هم دارد به حول و قوه الهی قدری بالا می‌رود. معتقدم یکی از امتیازهای ما و برادرانمان در افغانستان این است که امروز دنیا می‌بیند تمدنی پیداشده که برای زن‌ها جایگاه‌های متعددی نظیر مادر و همسر و خواهر و عمه و خاله و مادر شوهر قرار می‌دهد و باید کاری کنیم که این ظرفیت بزرگ از سطح خیابان‌ها و ادارات به‌سوی اقتصاد آشپزخانگی ظهور و بروز پیدا ‌کند و درراه، استراتژی‌اش را تدوین کردم که متاسفانه ماشین پنچر شد و نقشه عملیاتی کردن ظرفیت‌های خودجوش مردمی، به بعد از ظهر موکول شد. تذکر دادم که بگویند قرار نیست اینها را شلاق بزنیم، تنبیه ملایم بکنیم مثل زندان و ساقط کردن از زندگی، کفایت می‌کند.
 
سه‌شنبه-در یک دانشگاه سخنرانی داشتم. دانشجویی از به نتیجه نرسیدن مذاکرات هسته‌ای توسط بنده پرسید. یادم آمد وقتی رئیس تیم مذاکرات هسته‌ای بودم در جلسات هفت هشت ساعته با اتکا به سیاست خارجی پیامبر که موضوع پایان نامه دکترایم بود به صورت لاینقطع ابعاد راهبردی و استراتژیک پویشی و رزمایشی فرصت‌ها را با توجه به فکت‌های تاریخی در ماجرای هابیل و قابیل برای طرف مذاکره شکافتم و از اندیشمندانی چون حاج منصور ارضی و رحیم‌پور ازغدی شاهد آوردم و از آنها تقاضا کردم این پیام را تا اسراییل برسانند که آنها اعتراف کردند چیزی از سخنانم دستگیرشان نشده و این، یعنی قدرت در اقناع خیز تمدنی و رهایی از سلطه تمدن غرب.

چهارشنبه- امروز فرصت شد قدری کنار خیابان با مردم مشتاق و علاقمند، بحث کنم. سایه درختان چنار خاطرات مرا از دستاوردهایم در دولت سایه طی سال‌های قبل زنده کرد. گفتم ما، در دولت سایه، مسائل کشور را در ۱۴۰۳ کارگروه تخصصی در رابطه با ۱۴۵۶ شاخص علمی رصد کرده‌ایم که نتیجه‌اش بالا رفتن گفتمان انقلاب بوده و با توجه به این خیزهای جهشی وقتی از سایه بیرون بیاییم قطعا دنیا را دچار اقناع گفتمانی می‌کنیم و همین‌طور ادامه می‌دهیم تا به حول و قوه الهی کشور و منطقه و بلکه دنیا را از بیخ، شخم بزنیم. مردم به شوق آمدند و حرف‌هایی گفتند که بموقع توسط افسران جنگ نرم و سخت، تشویق و تعقیب می‌شود.

پنجشنبه- بعد از ساعت اداري، جهت همراهی با قشر محروم، از سوارشدن به آسانسور اجتناب کردم و از پله‌ها استفاده نمودم. چراکه به قول حافظ شیرازی، رییس‌جمهور شایسته است در لباس فقر کار اهل دولت ‌کند. یادم افتاد از برادران عزیزمان از قبیل صحرایی و بذرپاش درخواست کنم در دولت آینده آنها هم بیایند و در لباس فقر ‌کار اهل دولت بکنند. چون آنها اهل پایداری‌اند و در گردآوری مال تجربه‌ها آموخته‌اند و امیدوارم با کمک ایشان و پایداری برادران بتوانیم به غنی‌سازی فقر و جهش تولید فقرا ‌کمک کنیم و عوامل بیگانه از قبیل طرفداران رفع نعمت تحریم و کرسنت و اف‌ای‌تی‌اف را از صحنه روزگار، شفاف‌سازی کنیم.


جمعه- فردا شنبه است و در مجمع تشخیص مصلحت، توانستیم نقشه استکبار و صهیونیسم را که می‌خواستند مردم عزیز ما را با تعطیلی شنبه و هماهنگی با اقتصاد جهانی به خاک سیاه بکشانند شکست دهیم . باید امروز استراحت کنم و قبل از خواب، استراتژی تدوین کنم که چطور زودتر به قله برسیم و انقلاب جهانی جلو بیافتد...

#طنز
#رویا_صدر
چاپ سوم " شکرستان" منتشرشد:

طنز در مطبوعات ایران، همواره چهره‌ای مردانه داشته است. بااین‌حال به‌مرور، در مطبوعات طنز، شاعران و نویسندگان زن حضور یافتند، جریانی از طنزنویسی را شکل دادند و در مراحلی با آثار مردان به رقابت پرداختند. در دهه‌های اخیر، گسترش فضای رسانه‌ای نوین و مرکزیت زدایی، بستر تازه‌ای برای انعکاس نگاه و نظر زنان فراهم ساخت، به شناسایی چهره‌های جدیدی در طنز زنانه منجر شد و به یاری تنوع در مضمون و زبان آثار طنز زنان آمد.
کتاب حاضر تلاش می‌کند از رهگذر بررسی و معرفی آثار زنان در نشریات طنز دورۀ معاصر، به درک روشنی از این حضور مطبوعاتی برسد و زمینه‌ساز نزدیکی ذهن مخاطب با دغدغه‌های زنان طنزنویس و سیر حرکت آنان در طنز معاصر باشد.کتاب شکرستان به همت نشرگل آذین منتشرشده است.
@Bookcitycc
📍سوزن در انبار کاه!📍

#طنز
#رویا_صدر

پیدا کردن سوزن در انبار کاه اگرچه به امری محال می‌ماند ولی از آنجا که امر محال ممکن است، افراد زیر اگر با چنین پدیده‌ای روبرو شوند این‌طوری می‌کنند:

🧩یک انقلابی: انبار را به جرم مخفی کردن سوزن بر سر ساکنانش خراب می‌کند و روی مخروبه‌ها یک انبار کاه جدید می‌سازد با این امید که سوزن را در آن پیدا کنند.

🧩یک مدیر اقتصادی خصولتی: سوزن را پیش‌فروش می‌کند تا بعدها سر صبر دنبالش بگردند.

🧩یک فعال اولترا اپوزیسیون: برای پیدا کردن سوزن، تقاضای بمباران انبار کاه و ساکنانش را تقدیم نهادهای بین‌المللی می‌کند.

🧩یک فیلسوف: دنبال ماهیت و ذات سوزن و ارتباط ماهوی آن با مفهوم کاه می‌گردد.

🧩یک فقیه: در بحارالانوار دنبال محل اختفای سوزن می‌گردد.

🧩یک هنرمند: چشمانش را می‌بندد تا به درک شهودی در رابطه با محل گم‌شدن سوزن برسد.

🧩یک روانشناس: در ضمیر ناخودآگاه نگهبان انبار کاه، دنبال سوزن می‌گردد.

🧩یک عملگرا: اعلام می‌کند که هنوز برای اظهارنظر در مورد سوزن و انبار کاه زود است. بستگی به رایزنی‌ها دارد.

🧩یک سیاستمدار: بلافاصله اعلام می‌کند که خوشبختانه سوزن مزبور پیداشده و در محل امنی نگهداری می‌شود و مردم عزیزمان اصلاً نگران نباشند.

🧩یک لیبرال: اعلام می‌کند که همه حق‌دارند دنبال سوزن مذکور بگردند. بنابراین ازسوی مقامات، به اخلال در امر پیدا کردن سوزن در انبار کاه متهم می‌شود و مورد پیگرد قرار می‌گیرد.

🧩یک استاد نوظهور دانشگاه: مشاوره یک مقاله تخصصی در زمینه «پارادایم سوزن شناسی در انبار کاه» را به دانشجویش پیشنهاد می‌کند و ارتقای رتبه می‌گیرد.

🧩یک برنامه‌ریز بودجه: یک ردیف بودجه قلمبه برای «اندیشکده استراتژیک رهیافت هم‌اندیشی امر سوزن در انبار کاه» اختصاص می‌دهد.

🧩یک مقام قضایی: ۴۶۸۵ نفر را بخاطر اعلام خبر گم شدن سوزن در انبار کاه و تشویش اذهان مورد پیگرد قرار می‌دهد.

🧩یک کارگزارسیاست خارجی: با چینی‌ها برای پروژه «کشف سوزن از انبار کاه» قرارداد ۲۵ ساله ۵۰ هزارمیلیاردی می‌بندد.

🧩یک شهردار: برای پیدا کردن سوزن، درخت‌های اطراف انبار کاه را قطع می‌کند و بجایش مسجد می‌سازد.

🧩یک اولترا اصلاح‌طلب: از روزنه‌ای در انبار کاه دنبال سوزن می‌گردد بلکه پیدایش کند. اگر هم نشد، ایشالا دفعه بعد...

🧩یک اولترا اپوزیسیون رضاجونم اینا: با پرچم، جلو انبار کاه می‌ایستد و با دموکراتیک‌تربن شیوه! هر کسی را که برای یافتن سوزن به انبار نزدیک شود فحش ناموسی می‌دهد و کتک می‌زند.

🧩یک دولت سایه: آفتابی می‌شود و جهاد تبیین و فرصت‌ها و برنامه‌ها را گفتمان سازی می‌کند، آنطور که مخاطب زهره ترک می‌شود و دامن اولین رهگذر کنار انبار کاه را می‌گیرد و تا اطلاع ثانوی ول نمی‌کند.

🧩یک پدرخوانده: در راستای انبار کاه، کودتای 28 مرداد را محکوم می‌کند و برای یافتن سوزن مذکور از روس‌ها کمک می‌خواهد.

🧩یک‌ رسانه خیلی خیلی رسمی: خبر و متن اعتراف تعدادی کاه را منتشر می‌کند که از غربی‌ها پول گرفته‌اند تا سوزن را بین خودشان مخفی کنند.

🧩یک اصولگرای بامرام: خانواده و دوست و فامیل را در مناصب کلیدی می‌نشاند بلکه فرجی بشود و سوزن از انبار کاه بیرون بیاید، انشالله.
#طنز
#رویا_صدر

♨️به سبک پیام‌های همراهی‌خواهانه این روزها!♨️

‼️هم‌وطن‼️‼️متأسفانه ما هرسال با پدیده‌ای به نام تابستان مواجه می‌شویم که خورشید به طرز بی‌رحمانه‌ای به زمین می‌تابد و هوا را گرم می‌کند.♨️♨️♨️ بخصوص در سال جاری که گنبد گرمایی، کره زمین را فراگرفته و به شکل توطئه آمیزی بجای دیگر نقاط دنیا، تماماً روی کشور پهناورمان متمرکز شده که هم‌وطنانمان را واداشته بی‌ملاحظه، از وسایل خنک‌کننده استفاده کنند و به صورت مکرر باعث #قطع_برق شوند و به شایعات بی‌اساسی چون وجود مدیران رانتی و فرسودگی تأسیسات برق‌رسانی و تحریم و امثاله به‌عنوان عوامل مهم #کمبود_برق دامن بزنند.
یادمان باشد که در هر بحرانی همیشه پای بی‌‌توجهی مردم در میان است.⚠️⚠️ عزیزان! از اجداد غارنشینمان الهام بگیریم. آن‌ها بدون برق زندگی کردند و نمردند. تا قله راهی نیست.💪💪💪 به‌زودی وقتی به آنجا رسیدیم می‌توانیم فارغ‌البال به عنوان ابرقدرت کهکشان راه شیری، بنشینیم و در حال زدن مشت محکم بر دهان دشمن، خودمان را باد بزنیم و خوش‌ باشیم.
ما، در کنار هم توانسته‌ایم از بحران‌های زیادی عبور کنیم. اگر این چند ماه راهم تحمل‌کنیم، گنبد گرمایی را کم‌کم از اواخر فصل تابستان به عقب‌نشینی وادار می‌کنیم تا پس‌ازآن بتوانیم در فرایند قطع گاز، دوباره همدلی و همراهی خودمان را به نمایش بگذاریم.💯💯💯
7.3-IranNamag-Sadr.pdf
206.5 KB
شماره تابستان ایران نامگ (فصل‌نامۀ علمی-پژوهشی، مستقل و دوزبانۀ ایران‌شناسی که در دانشگاه تورنتو منتشر می‌شود)، به ایرج پزشکزاد اختصاص دارد.
مقاله‌ خنده بر خود در آینه آثار ایرج پزشکزاد نوشته رویا صدر که در این شماره منتشر شده است به بررسی استفاده از شگرد self-depreciation(بر خود خندی) در آثار این نویسنده می‌پردازد.
بر خود خندی، نقادی آمیخته با استهزا است که برای ایجاد فضای طنز در آثار هنری بکار می‌رود. از رهگذر استفاده از این شگرد آدم‌های اثر از خودشان فاصله انتقادی می‌گیرند، خود را در قالب آنچه نیچه «فاصله اندوه‌بار» می‌نامد تجربه می‌کنند و به‌نوعی رابطه شناختی عمیق با خود و جهان می‌رسند. نویسنده با تمرکز بر دو اثر: "ادب مرد به ز دولت اوست" و "دایی جان ناپلئون" به بررسی استفاده پزشکزاد از این شگرد می‌پردازد. بر خود خندی در اولین اثر، نقش تسکین دارد ولی در دومی عمق می‌یابد و به کلیتی به نام فرهنگ ایرانی می‌رسد تا نگاهی آسیب شناسانه را به زوایای زندگی جامعه ایرانی بازتاب ‌دهد. در حقیقت ذهن ایرانی در آینه خودخندی شخصیت‌های دایی جان ناپلئون، خودش را می‌بیند و به خود وجودی‌اش می‌خندد.
متن این مقاله ضمیمه است.
به پایان آمد آن دفتر، حکایت همچنان باقی!...
#طنز

📝📝📝 اندر بیان #وفاق_ملی

رویا صدر

📌... و وفاق در وفق ریشه دارد. تسمیه این لغت ازآن‌جهت کرده‌اند که فرد منتخب، بر وفق خواست ارباب قدرت به دامانش آویزد و سر تسلیم و رضا به‌پیش او آورد و منازعت با او نیاغازد که دنیا دو روز است و ارزش این حرفارو نداره و باید عارف بود و عارفانه زیست.

📌اخص وفاق که ملی‌اش نیز خوانند بر عرش نشاندن لابی‌گران و شکست‌خوردگان است که آن‌ها را بفرما زنند و روی سرشان حلوا-حلوا کنند و از هر چمن گلی زورچپان کنند و از خوان نعمت ائتلاف بهره دهند و در متابعت از آش شله‌قلمکار، به همه از سفره سهم خواهی پلاسی دهند و سهم شحنگان در آن گرد و قلمبه باشد. فی‌الفور سابقه نامزدهای وزارت و زعامت را هم شخم زنند و هر چه گفته و نوشته‌اند را غربال کنند و بر فرقشان کوبند و عبارات قبیحه‌ای چون شایسته‌سالاری و کارآمدی را باد هوا کنند و هرچه رعیت تناول آغازد که چی شنیدیم و چی شد، بدان التفات نکنند چندان‌که رعیت را گران آید که مگر مرض داشتیم رفتیم پای صندوق رأی و حرف‌های زشتی زند که متن وزین و سنگین حاضر را جای نبشتنش نیست.

📌زمره‌ای وفاق را مشبه با نفاق دانسته‌اند و حجت ایشان اینکه فرد را ارادت و اخلاص به ارباب قدرت چنان باشد که در مسیر وفاق، راه نفاق رود و وعده‌های الکی دهد که شاعر فرماید:
                     بیت:
         ره چنان رو که قبلیا رفتند.

📌خواجه مصلح‌الدین طفیلی در رساله «مصباح الوفاقین» آورده: «ماذا اقول؟ الشبابی والصوتی یذهبون» که یعنی: «چی بگم من، جوونیم رفته، صِدام رفته دیگه و این موها را در آسیاب سفید نکردم و به مناسبات قدرت آگاهم و حرف، بی‌حرف» که قرائت دیگری است از ناگفته‌های مراحل انتخاب کارگزاران در حکومت‌های تاریخ بشریت و تن دادن به خواست اصحاب قدرت در راستای گور بابای رأی‌دهندگان. بیٌنۀ ما، این شعر مولاناست که ارتجالاً آن را از لسان پیروز انتخابات ریاست جمهوری دوران خود فرموده و مراحل انتخاب و رسیدن به وفاق ملی را به هیاتی غریب  تئوریزه کرده است: 
                          بیت:
                نیست محرم تا بگویم بی نفاق
                تن زدم و الله ‌اعلم بالوفاق

📌اینجاست که شیخ مصلح‌الدین سعدی شیرازی نیز خامه در کف گرفته و در وصف تصاحب کرسی‌های دولت، قاطبۀ رأی‌دهندگان به تغییر را از گرفتن دامن دولت که کنایه از دنبال کردن وعده‌های انتخاباتی مبنی بر انتخاب اصلح است بر حذر می‌دارد:
                       بیت:
        کس نتواند گرفت دامنِ دولت به‌زور
        کوشش‌ِ بی‌فایده است وَسمه بر ابرویِ کور

                      فتأمل...

#وفاق_ملی
#هیأت_دولت_پزشکیان
Forwarded from Pirooz Kalantari
چطور خاورمیانه را به خنگ‌هاآموزش دهیم؟؟
| برنار لانگلوآ |
ترجمۀ پرهام شهرجردی

اصل شماره ۱:
در خاورمیانه، همیشه اعراب‌اند که دست به حمله می‌زنند و همیشه اسراییل است که از خودش دفاع می‌کند. نام‌اش مقابله به مثل است.

اصل شماره ۲:
اعراب، فلسطینی‌ها یا لبنانی‌ها حق ندارند غیرنظامیان طرف مقابل را بکشند. نام‌اش تروریسم است.

اصل شماره ۳:
اسراییل حق دارد غیرنظامیان عرب را بکشد. نام‌اش دفاع مشروع است.

اصل شماره ۴:
وقتی اسراییل زیادی آدم می‌کشد، قدرت‌های غربی ازش می‌خواهند تا کم‌تر بکشد. نام‌اش عکس‌العمل جامعه‌ی بین‌المللی‌ است.

اصل شماره ۵:
فلسطینی‌ها و لبنانی‌ها حق ندارند نظامیان اسراییلی را به اسارت بگیرند، حتا اگر تعدادش بسیار محدود باشد و از سه سرباز هم تجاوز نکند.

اصل شماره ۶:
اسراییلی‌ها حق دارند آدم‌ ربایی کنند، می‌توانند هر تعداد فلسطینی‌ را که خواستند بردارند و با خودشان ببرند (چیزی نزدیک به ۱۰ هزار زندانی و ۳۰۰ کودک). هیچ حدی در کار نیست. لازم نیست مجرم بودن افراد ربوده شده ثابت شود. کافی‌ست از واژه‌ی جادویی‌ی «تروریست» استفاده کنند.

اصل شماره ۷:
وقتی می‌گویید «حزب الله»، باید بلافاصله اضافه کنید «که از طرف ایران و سوریه حمایت می‌شود».

اصل شماره ۸:
وقتی می‌گویید «اسراییل»، به‌هیچ وجه نباید بگویید «که از طرف آمریکا، فرانسه و اروپا حمایت می‌شود». ممکن است این توهم پیش بیاید که درگیری‌ی نابرابری در کار است.

اصل شماره ۹:
هیج‌وقت نباید از «سرزمین‌های اشغالی» حرف زد، یا از قطع‌نامه‌های سازمان ملل، یا نقض قوانین حقوق بین‌الملل، و یا کنوانسیون‌ ژنو. ممکن است تعادل روحی-روانی‌ی بیننده یا شنونده مختل شود.

اصل شماره ۱۰:
فرانسه حرف زدن اسراییلی‌ها بهتر از اعراب است. تنها به این خاطر است که تریبون‌ها در اختیار اسراییلی‌ها و طرف‌داران‌شان قرار می‌گیرد تا به نوبه‌ی خود اصول ۱ تا ۹ را برایمان توضیح بدهند. نام‌اش بی‌طرفی‌ی ژورنالیستی ا‌ست.

اصل شماره ۱۱:
اگر با این اصول موافق نیستید و یا فکر می‌کنید این اصول به نفع یک طرف درگیری‌ست، به این دلیل است که شما یک یهودستیز خطرناک‌اید.

*برنار لانگلوآ، ژورنالیست و از بنیان‌گذاران هفته‌نامه‌ی «پولیتیس» است. این یادداشت تاریخِ ژوئیه ۲۰۰۶ را دارد و در همان هفته‌نامه منتشر شده. با این‌همه انگار همین امروز و یا حتا فردا نوشته شده*.
اگر گل‌آقا همچنان منتشر می‌شد، می‌توانست به بهانه بلند شدن زمزمه گرانی بنزین توسط رییس‌جمهور منتخب، این کاریکاتور را بازنشر دهد که: «هر جا سخن از کسر بودجه است، پای جیب مصرف‌کننده به میان می‌آید.» البته برای بازنشر حتماً دستی به سر و روی کاریکاتور می‌کشید، مثلاً جدا از تغییر پرسوناژها، قطرات آب تصویر را هم حذف می‌کرد، چون واقعاً با گذشت ۳۳ سال از انتشار این کاریکاتور و چلانده شدن مداوم، دیگر آبی برای مصرف‌کننده باقی نمانده که تنور خزانه را گرم کند! به این قبلۀ حاجات و ماجراهای سال ۹۸ قسم!

#افزایش_قیمت_بنزین
2024/09/11 17:33:58
Back to Top
HTML Embed Code: