«انسان قواعد رفتاری را نه به این دلیل که میداند، بلکه به این دلیل که نمیداند همه پیامدهای یک عمل خاص چه خواهد بود، توسعه داده است.»
― فریدریش هایک
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
― فریدریش هایک
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
❤1
ناهشیار همواره در تلاش است تا موقعیتی ناممکن ایجاد کند تا فرد را وادار سازد بهترین توان خود را به کار گیرد. در غیر این صورت، انسان از رسیدن به نهایت توانایی خود بازمیماند، کامل نمیشود و به خودشناسی دست نمییابد.
کارل یونگ
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
کارل یونگ
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
❤6🔥1
جیمز هالیس: «جیمز هیلمن اشاره کرده است که همهی تاریخچههای موردی، داستانهای خیالیاند.⁸³ حقایق زندگی فرد بسیار کمتر از چگونگی به یاد آوردن آنها، چگونگی درونیسازیشان و رانده شدن توسط آنها، یا چگونگی توانایی کار با آنها اهمیت دارد.
هر شب فرآیند افسانهسازی در کار است، زیرا ناخودآگاه ما خردههای زندگی روزمره را برمیانگیزد. به همین ترتیب، حافظه نیز برای حفظ، لنگر انداختن ما به دوران کودکی، یا فریب دادن ما، هر طور که باشد، عمل میکند. بازگشت به صحنههای کودکی، به معنای واقعی یا خیالی، به فرد کمک میکند تا رابطهای بالغانه با آن واقعیت ادعایی برقرار کند. از کلاس سوم دبستان و میزهایی که کودک را کوچک نشان میدادند، راهروهای ترسناک، زمین بازی بیپایان بازدید کنید – همه به نسبت کوچک شدهاند. به همین ترتیب، آسیبهای گذشته میتوانند توسط بزرگسالی که کودک درون را در دست میگیرد و اجازه میدهد دردهای غولپیکر یا لذتهای حافظه توسط قدرت و دانش بزرگسال دوباره پردازش شوند، جذب شوند.
تنها شرط لازم برای ورود به گذرگاه میانی این است که فرد کشف کرده باشد که نمیداند کیست، که هیچ نجاتدهندهای، هیچ مامان یا بابایی وجود ندارد، و همسفران فرد بهتر است خودشان زنده بمانند. هنگامی که فرد ورود خود را به این نقطه عطف محوری تصدیق میکند، آنگاه ممکن است بتواند از تار و پود زندگی خود عبور کند تا دریابد که کدام رشتهها از آن زمان تا کنون هدایت میشوند.»
⁸³ Healing Fiction.
- مترجم: محمد مهدی کهربی
~ جیمز هالیس، دکتر، تحلیلگر یونگی، گذرگاه میانی: از بدبختی به معنا در میانسالی، ص. ۸۹
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
هر شب فرآیند افسانهسازی در کار است، زیرا ناخودآگاه ما خردههای زندگی روزمره را برمیانگیزد. به همین ترتیب، حافظه نیز برای حفظ، لنگر انداختن ما به دوران کودکی، یا فریب دادن ما، هر طور که باشد، عمل میکند. بازگشت به صحنههای کودکی، به معنای واقعی یا خیالی، به فرد کمک میکند تا رابطهای بالغانه با آن واقعیت ادعایی برقرار کند. از کلاس سوم دبستان و میزهایی که کودک را کوچک نشان میدادند، راهروهای ترسناک، زمین بازی بیپایان بازدید کنید – همه به نسبت کوچک شدهاند. به همین ترتیب، آسیبهای گذشته میتوانند توسط بزرگسالی که کودک درون را در دست میگیرد و اجازه میدهد دردهای غولپیکر یا لذتهای حافظه توسط قدرت و دانش بزرگسال دوباره پردازش شوند، جذب شوند.
تنها شرط لازم برای ورود به گذرگاه میانی این است که فرد کشف کرده باشد که نمیداند کیست، که هیچ نجاتدهندهای، هیچ مامان یا بابایی وجود ندارد، و همسفران فرد بهتر است خودشان زنده بمانند. هنگامی که فرد ورود خود را به این نقطه عطف محوری تصدیق میکند، آنگاه ممکن است بتواند از تار و پود زندگی خود عبور کند تا دریابد که کدام رشتهها از آن زمان تا کنون هدایت میشوند.»
⁸³ Healing Fiction.
- مترجم: محمد مهدی کهربی
~ جیمز هالیس، دکتر، تحلیلگر یونگی، گذرگاه میانی: از بدبختی به معنا در میانسالی، ص. ۸۹
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
به نظر میرسد که معنا و ساختار یک مسئله، نه در پاسخ آن، بلکه در تلاش پیوسته ما برای حل آن ریشه دارد.
- کارل گوستاو یونگ، انسان مدرن در جستجوی روح
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
- کارل گوستاو یونگ، انسان مدرن در جستجوی روح
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
❤1
«واژهٔ "باور" برای من دشوار است. من اهلِ باور نیستم. برای هر فرضیهای، باید دلیلی داشته باشم. یا چیزی را میدانم، و چون میدانم، نیازی به باورِ آن ندارم.»
- کارل یونگ
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
- کارل یونگ
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
👍2
جیمز هالیس: «در کتابم دربارهی مردان، زیر سایهی زحل: زخمی شدن و بهبود مردان، حادثهای را ذکر کردم که ارزش تکرار در اینجا را دارد. صبح روز کارگر در نیوجرسی بود. هوای خنک اقیانوس به ساحل میپیچید و با گرمای رو به زوال انفجار تابستان روبرو میشد و مهی را تشکیل میداد که منظره را پوشانده بود. وقتی برخاستیم تا لهاسا آپسوی قدرتمندمان «شَدْرَخ» را برای انجام وظایف صبحگاهیاش ببریم، میتوانستیم آهنگ تیم دبیرستان را در آن سوی خیابان بشنویم که حرکات نرمشی خود را انجام میدادند. همسرم، با غریزهی مادرانهی مهربان، پیشنهادی داد مبنی بر اینکه مربیان باید به آن نوجوانان اجازه میدادند که در تعطیلات بخوابند. من با یک سری مشاهدات پاسخ دادم که هر کدام مبهمتر از قبلی بود. نه، به عبارت دیگر گفتم، «آنها میخواهند بیرون باشند، نه در رختخواب بخوابند. آنها به دنبال برادرانشان در آنجا هستند. آنها همچنین به دنبال پدرانشان در آنجا هستند، کسانی که به آنها آموزش میدهند، آنها را راهنمایی میکنند، به آنها نگاهی اجمالی از بزرگسالی میدهند. و... و آنها به دنبال آسیب دیدن در آنجا هستند، و شهودی میدانند که این اولین آسیب از بسیاری آسیبها خواهد بود، و میدانند که باید از همین حالا با آن کنار بیایند.» این نظرات بدون شک برای شریک من عجیب بود، به ویژه آخرین مورد. من ادامه ندادم تا به او بگویم که وقتی انگشت شستم را شکستم خوشحال شدم. این به من فرصتی داد تا چیزی را تجربه کنم. من پیشنهاد نمیکردم که آن ایدهها آگاهانه در ذهن آن مردان جوان عرقریخته حضور داشت، اما میدانم که در ناخودآگاه آنها بود، و این انگیزههای عمیقاً راننده آنقدر قدرتمند بودند که آنها را از رختخواب زود بیدار کنند و به آهنگ وادارند.
وقتی به شریک عزیزم گفتم که آن جوانان میخواستند از آسایش خوابیدن در تعطیلات بگذرند، میدانستم که میخواهند خود را آزمایش کنند، آن انرژی مشترک شهوت خویشاوندی را که تیم فراهم میکند، احساس کنند. آنها از یافتن مشاوران خردمندی که میتوانند به آنها در مقابله با ترس کمک کنند و حتی در هنگام ترسیدن نیز عملکرد داشته باشند، ناامید بودند. و آنها همچنین میدانستند که باید آزمایش شوند، آسیب ببینند، کتک بخورند، تا با کودک درون کنار بیایند و ببینند که آیا بزرگسال در حال ظهورشان به جای آن ظاهر میشود یا خیر. شهوداً، آنها میدانستند که باید به چالش کشیده شوند، مورد ضرب و شتم قرار گیرند و به زمین بیفتند فقط برای اینکه ببینند دوباره بلند میشوند یا خیر. اگر میتوانستند، اگر این کار را میکردند، چیزهای بیشتری در مورد زندگی و امکانات خود میدانستند، و میدانستند که چیزی در درون خود دارند که آنها را از آن عبور میدهد. ناخودآگاهانه، این بخشی از تمرین آنها برای تبدیل شدن به یک بزرگسال کارآمد بود. افسوس برای هر کسی که آن را نمیداند، زیرا او در ترسی شناور از عدم قطعیت ساعات آینده زندگی خواهد کرد.
1/2
وقتی به شریک عزیزم گفتم که آن جوانان میخواستند از آسایش خوابیدن در تعطیلات بگذرند، میدانستم که میخواهند خود را آزمایش کنند، آن انرژی مشترک شهوت خویشاوندی را که تیم فراهم میکند، احساس کنند. آنها از یافتن مشاوران خردمندی که میتوانند به آنها در مقابله با ترس کمک کنند و حتی در هنگام ترسیدن نیز عملکرد داشته باشند، ناامید بودند. و آنها همچنین میدانستند که باید آزمایش شوند، آسیب ببینند، کتک بخورند، تا با کودک درون کنار بیایند و ببینند که آیا بزرگسال در حال ظهورشان به جای آن ظاهر میشود یا خیر. شهوداً، آنها میدانستند که باید به چالش کشیده شوند، مورد ضرب و شتم قرار گیرند و به زمین بیفتند فقط برای اینکه ببینند دوباره بلند میشوند یا خیر. اگر میتوانستند، اگر این کار را میکردند، چیزهای بیشتری در مورد زندگی و امکانات خود میدانستند، و میدانستند که چیزی در درون خود دارند که آنها را از آن عبور میدهد. ناخودآگاهانه، این بخشی از تمرین آنها برای تبدیل شدن به یک بزرگسال کارآمد بود. افسوس برای هر کسی که آن را نمیداند، زیرا او در ترسی شناور از عدم قطعیت ساعات آینده زندگی خواهد کرد.
1/2
❤1
2/2
به هیچ وجه پیشنهاد نمیکنم که ورزش برای همه است. به هیچ وجه. و نه واقعاً پیشنهاد میکنم که فرزند شما باید برای فوتبال، فوتبال، لاکراس یا برخی دیگر از ورزشهای تماسی تلاش کند. (هیچ یک از فرزندان من به ورزشهای تماسی علاقه نداشتند، اما آنها باید راه خود را از طریق مکانهای دیگر پیدا میکردند.) من پیشنهاد میکنم که همه ما باید با آنچه چنین لحظات سختی، شکست، ناامیدی – حتی غرق شدن – برای ما به ارمغان میآورند، روبرو شویم. ما ممکن است فوتبال بازی نکنیم، اما دیر یا زود ساعتهای تاریکی را پیدا خواهیم کرد که روحمان در آن برای تصاحب آماده است. ما درد جسمی و عاطفی را به اندازه کافی تجربه خواهیم کرد که اراده را میشکند، و سپس.... سپس، چه خواهیم کرد؟ کسانی که تجربهی آن ساعات ویرانی را داشتهاند، بارها بعداً از آن استفاده خواهند کرد. و کسانی که این کار را نکردند، اغلب از ندانستن آنچه میتوانستند در ساعات دشوار خود از آن استفاده کنند، احساس درد خواهند کرد. کسانی که این کار را نکردند، دیر یا زود، قرارهای دیگری برای نگه داشتن دارند، زیرا چه مناسک امروزی به ما کمک میکنند با ترسهایمان روبرو شویم، بزرگ شویم و به گونهای که میتوانیم، به کاملترین شکل ممکن، حضور داشته باشیم؟
همه ما، علیرغم ساعتهای ناتوانکنندهی ترس و ناتوانی، با غرق شدن قرار ملاقات داریم. هر روز احضاریهای است برای حضور در زمین بازی، همانطور که در زندگیهای متنوع ما ظاهر میشود، حتی همانطور که هر روز ثابت میکند که چقدر آسان است که به سمت اجتنابها بلغزیم و دور شویم. چند بار در توانبخشی برای جراحیها، خودم را در آن زمین تصور کردم و نظم قدیمی را برای پیشبرد وظیفهی بهبود احضار کردم. با وجود همهی شکستها و اجتنابهای زندگیام، امروز چند بار هنوز از یک زمین فوتبال میگذرم، جوانان را در آنجا میبینم، و حاضرم همه چیز را بدهم فقط برای اینکه با آنها همخط شوم. دور هم جمع شوید، بازی را صدا بزنید، آن را اجرا کنید، زمین بخورید، بند کلاه ایمنی را سفت کنید، دور هم جمع شوید، و برای بعدی آماده شوید. این کوارتر چهارم، سوم و طولانی است. شما در بازی هستید. بازی بعدی در حال آمدن است، اکنون. البته همه اینها چیزی جز حماقت یک پیرمرد نیست. اما اگر تا به حال واقعاً آن آهنگ را شنیده باشید، جادویی است، و هرگز آن را فراموش نمیکنید – مانند ریتم زندگی و مرگ در سیستول و دیاستول قلب طنینانداز میشود.»
- مترجم: محمد مهدی کهربی
~ جیمز هالیس، دکتر، تحلیلگر یونگی، آینهی شکسته: دیدگاههای شکسته از خودمان، صفحات ۸۶-۸۸
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
به هیچ وجه پیشنهاد نمیکنم که ورزش برای همه است. به هیچ وجه. و نه واقعاً پیشنهاد میکنم که فرزند شما باید برای فوتبال، فوتبال، لاکراس یا برخی دیگر از ورزشهای تماسی تلاش کند. (هیچ یک از فرزندان من به ورزشهای تماسی علاقه نداشتند، اما آنها باید راه خود را از طریق مکانهای دیگر پیدا میکردند.) من پیشنهاد میکنم که همه ما باید با آنچه چنین لحظات سختی، شکست، ناامیدی – حتی غرق شدن – برای ما به ارمغان میآورند، روبرو شویم. ما ممکن است فوتبال بازی نکنیم، اما دیر یا زود ساعتهای تاریکی را پیدا خواهیم کرد که روحمان در آن برای تصاحب آماده است. ما درد جسمی و عاطفی را به اندازه کافی تجربه خواهیم کرد که اراده را میشکند، و سپس.... سپس، چه خواهیم کرد؟ کسانی که تجربهی آن ساعات ویرانی را داشتهاند، بارها بعداً از آن استفاده خواهند کرد. و کسانی که این کار را نکردند، اغلب از ندانستن آنچه میتوانستند در ساعات دشوار خود از آن استفاده کنند، احساس درد خواهند کرد. کسانی که این کار را نکردند، دیر یا زود، قرارهای دیگری برای نگه داشتن دارند، زیرا چه مناسک امروزی به ما کمک میکنند با ترسهایمان روبرو شویم، بزرگ شویم و به گونهای که میتوانیم، به کاملترین شکل ممکن، حضور داشته باشیم؟
همه ما، علیرغم ساعتهای ناتوانکنندهی ترس و ناتوانی، با غرق شدن قرار ملاقات داریم. هر روز احضاریهای است برای حضور در زمین بازی، همانطور که در زندگیهای متنوع ما ظاهر میشود، حتی همانطور که هر روز ثابت میکند که چقدر آسان است که به سمت اجتنابها بلغزیم و دور شویم. چند بار در توانبخشی برای جراحیها، خودم را در آن زمین تصور کردم و نظم قدیمی را برای پیشبرد وظیفهی بهبود احضار کردم. با وجود همهی شکستها و اجتنابهای زندگیام، امروز چند بار هنوز از یک زمین فوتبال میگذرم، جوانان را در آنجا میبینم، و حاضرم همه چیز را بدهم فقط برای اینکه با آنها همخط شوم. دور هم جمع شوید، بازی را صدا بزنید، آن را اجرا کنید، زمین بخورید، بند کلاه ایمنی را سفت کنید، دور هم جمع شوید، و برای بعدی آماده شوید. این کوارتر چهارم، سوم و طولانی است. شما در بازی هستید. بازی بعدی در حال آمدن است، اکنون. البته همه اینها چیزی جز حماقت یک پیرمرد نیست. اما اگر تا به حال واقعاً آن آهنگ را شنیده باشید، جادویی است، و هرگز آن را فراموش نمیکنید – مانند ریتم زندگی و مرگ در سیستول و دیاستول قلب طنینانداز میشود.»
- مترجم: محمد مهدی کهربی
~ جیمز هالیس، دکتر، تحلیلگر یونگی، آینهی شکسته: دیدگاههای شکسته از خودمان، صفحات ۸۶-۸۸
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
❤1
«آن پدیدهٔ کوچک، آن فرد بیهمتا، نفس، به اندازهٔ نوک سوزن ظریف است، اما همین ظرافت، آن را از هر بزرگی فراتر میبرد.»
- کارل گوستاو یونگ، سمینار رؤیاها
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
- کارل گوستاو یونگ، سمینار رؤیاها
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
جیمز هالیس: «همه ما از نوعی PTSD رنج میبریم، زیرا زندگی آسیبزاست، از نظر وجودی طاقتفرساست و ما را با حجم عظیمی از تجربیات غرق میکند که برای جذب کامل بسیار زیاد است. جای تعجب نیست که باید به خواب پناه ببریم تا روان بتواند به پردازش آن ماده و متابولیسم سموم آن ادامه دهد. وقتی افراد در محیطهای آزمایشگاهی در طول زمان از خواب، و به ویژه از رؤیا دیدن، محروم میشوند، تمایل به توهم پیدا میکنند، زیرا پردازش آن ماده بسیار ضروری است.
همانطور که میدانیم، یک درمان ابتدایی برای PTSD این است که داستان خود را بارها و بارها، در حضور دیگری مورد اعتماد، بازگو کنیم، تا زمانی که آن ماده دوباره توسط روح متابولیزه شود. درمانگر، بدون کاهش مواجهه با شرارتی که برخی از مراجعین ما از آن رنج بردهاند، باید دائماً این ایده را که آنچه برای ما اتفاق میافتد، به خودی خود در مورد ما نیست، هرچند بخش مهمی از تجربه ما را اشغال میکند، حمایت کند. در زیر سطح آگاهی خود (ایگو)، همه ما مکانیسم تفکر جادویی را با تمایلات پارانویایی به سمت بزرگنمایی اعمال میکنیم. «من همان چیزی هستم که برایم اتفاق میافتد»، نتیجه میگیریم، زیرا دنیای خود را به عنوان بیانیهای دربارهی خودمان درونی میکنیم و به خدمت آن «پیام» باردار ادامه میدهیم.
اگر به جنبهی تاریک بشریت نگاه کنیم، به نام صداقت فلسفی موظفیم که در نظر بگیریم که آیا ایدهی تاریکی، ایدهی خودِ شر، در درجهی اول یک مشکل «خود» (ایگو)، مشکل شکافتن نیست، زمانی که جهان خودش شکافته نشده است – просто هست.»
- مترجم: محمد مهدی کهربی
~ جیمز هالیس، دکتر، منشورها: تأملاتی در این سفری که آن را زندگی مینامیم، صفحات ۱۳۸-۱۳۹
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
همانطور که میدانیم، یک درمان ابتدایی برای PTSD این است که داستان خود را بارها و بارها، در حضور دیگری مورد اعتماد، بازگو کنیم، تا زمانی که آن ماده دوباره توسط روح متابولیزه شود. درمانگر، بدون کاهش مواجهه با شرارتی که برخی از مراجعین ما از آن رنج بردهاند، باید دائماً این ایده را که آنچه برای ما اتفاق میافتد، به خودی خود در مورد ما نیست، هرچند بخش مهمی از تجربه ما را اشغال میکند، حمایت کند. در زیر سطح آگاهی خود (ایگو)، همه ما مکانیسم تفکر جادویی را با تمایلات پارانویایی به سمت بزرگنمایی اعمال میکنیم. «من همان چیزی هستم که برایم اتفاق میافتد»، نتیجه میگیریم، زیرا دنیای خود را به عنوان بیانیهای دربارهی خودمان درونی میکنیم و به خدمت آن «پیام» باردار ادامه میدهیم.
اگر به جنبهی تاریک بشریت نگاه کنیم، به نام صداقت فلسفی موظفیم که در نظر بگیریم که آیا ایدهی تاریکی، ایدهی خودِ شر، در درجهی اول یک مشکل «خود» (ایگو)، مشکل شکافتن نیست، زمانی که جهان خودش شکافته نشده است – просто هست.»
- مترجم: محمد مهدی کهربی
~ جیمز هالیس، دکتر، منشورها: تأملاتی در این سفری که آن را زندگی مینامیم، صفحات ۱۳۸-۱۳۹
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
👍1
Forwarded from برخط بوک
#دردست_انتشار
صدا و دیگر هیچ
ملادن دولار
ترجمهی محمد کهربی
به زودی از کتابستان برخط
نظریهای نو با بنیانهای فلسفی دربارهی صدا؛ صدا همچون اهرم اندیشه، همچون یکی از نمودهای والای ابژهی روانکاوی.
پلوتارک حکایت مردی را نقل میکند که بلبلی را پَر کَند و چون جز اندکی گوشت چیزی نیافت، فریاد برآورد: «تو فقط صدایی و بس!» کَندن پَرهای معنایی که صدا را در بر گرفتهاند، زدودن پیکر که گویی صدا از آن برمیخیزد، ایستادگی در برابر آواز فریبندهی سیرنها، تمرکز بر «صدا و نه چیزی بیشتر»: این است آن تکلیف دشوار که ملادن دولار، فیلسوف، در این اثر سترگ بیوقفه پی میگیرد.
📚برخطبوک (کتابستان برخط)👇
🆔 @Barkhatbook
صدا و دیگر هیچ
ملادن دولار
ترجمهی محمد کهربی
به زودی از کتابستان برخط
نظریهای نو با بنیانهای فلسفی دربارهی صدا؛ صدا همچون اهرم اندیشه، همچون یکی از نمودهای والای ابژهی روانکاوی.
پلوتارک حکایت مردی را نقل میکند که بلبلی را پَر کَند و چون جز اندکی گوشت چیزی نیافت، فریاد برآورد: «تو فقط صدایی و بس!» کَندن پَرهای معنایی که صدا را در بر گرفتهاند، زدودن پیکر که گویی صدا از آن برمیخیزد، ایستادگی در برابر آواز فریبندهی سیرنها، تمرکز بر «صدا و نه چیزی بیشتر»: این است آن تکلیف دشوار که ملادن دولار، فیلسوف، در این اثر سترگ بیوقفه پی میگیرد.
📚برخطبوک (کتابستان برخط)👇
🆔 @Barkhatbook
👍3❤1👏1
«تا آنجا که در مییابیم، یگانه هدف هستی انسان، فروزان ساختن فروغ معنا در ظلمت صرفِ وجود است.»
- کارل گوستاو یونگ، خاطرات، رؤیاها، اندیشهها
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
- کارل گوستاو یونگ، خاطرات، رؤیاها، اندیشهها
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
❤4
جیمز هالیس: «ما به عنوان یک گونه، طولانیتر و طولانیتر زندگی میکنیم، اما در خدمت چه چیزی؟... از آنجا که بسیاری از ما بسیار طولانیتر زندگی میکنیم، آیا میتوانیم بپرسیم که آیا خود طول عمر هدف است، یا چیز دیگری؟ آیا زندگیهای ما چهار برابر غنیتر، معنادارتر از کسانی است که در یونان باستان زندگی میکردند، یا دو برابر غنیتر، معنادارتر از کسانی است که فقط یک قرن پیش زندگی میکردند؟ آیا کسانی که در این قرن حاضر طولانیتر زندگی میکنند، زندگی بهتری خواهند داشت، و چگونه آن را خواهیم دانست؟ چگونه «بهتر» را تعریف میکنیم – با «طول عمر»؟ در نهایت... در نهایت، چرا باید طولانیتر زندگی کنیم – فقط به این دلیل که رواننژندیهای ما چنین میگویند؟ و آیا جهان با نتیجهگیریهای ما موافق است؟ فروید وقتی به این سؤال رسید، قهرمانانه عمل کرد. در حالی که در مرحلهی پایانی سرطان فک خود بود و هیچ اعتقادی به زندگی پس از مرگ نداشت، مشاهده کرد که حذف او از زندگی پیامد حداقلی خواهد داشت، زیرا او قطعهای از پازل را که میدانست و به آن اعتقاد داشت، ارائه کرده است و چیز دیگری برای گفتن ندارد.⁸⁷ به نظر میرسید که او قادر بود پایان خود را با آرامش، شجاعت و قطعیت بپذیرد.
⁸⁷ اما فروید در مواجهه با این پذیرش قهرمانانه، توسط سفیر ایالات متحده، بولاک، برانگیخته شد تا قطعهی کوتاهی دربارهی وودرو ویلسون، از همهی مردم، بنویسد، رئیسجمهوری که در وضعیت محدود اما متورم خود معتقد بود که از طرف الوهیت صحبت میکند، دیدگاهی بزرگ اما سادهلوحانه از نظم جهانی داشت و از پذیرش توصیههای متناقض امتناع میکرد. این روح گمراه، مانند سایر مدیران اجرایی متورم، موجهایی را در تاریخ ایجاد کرد که دههها بعد همچنان به سواحل ملت خود بازمیگشت.»
~ جیمز هالیس، دکتر، تحلیلگر یونگی، «اینکه کاملتر در سایهی مرگ زندگی کنیم»، آنچه بیشترین اهمیت را دارد: زندگی اندیشمندانه تر، صفحات ۸۰-۸۱
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
⁸⁷ اما فروید در مواجهه با این پذیرش قهرمانانه، توسط سفیر ایالات متحده، بولاک، برانگیخته شد تا قطعهی کوتاهی دربارهی وودرو ویلسون، از همهی مردم، بنویسد، رئیسجمهوری که در وضعیت محدود اما متورم خود معتقد بود که از طرف الوهیت صحبت میکند، دیدگاهی بزرگ اما سادهلوحانه از نظم جهانی داشت و از پذیرش توصیههای متناقض امتناع میکرد. این روح گمراه، مانند سایر مدیران اجرایی متورم، موجهایی را در تاریخ ایجاد کرد که دههها بعد همچنان به سواحل ملت خود بازمیگشت.»
~ جیمز هالیس، دکتر، تحلیلگر یونگی، «اینکه کاملتر در سایهی مرگ زندگی کنیم»، آنچه بیشترین اهمیت را دارد: زندگی اندیشمندانه تر، صفحات ۸۰-۸۱
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
❤1
«در دل هر آشوبی، نظمی کیهانی نهفته است، در هر بیسامانی، سامانِ پنهانی، و در هر هوسی، قانونی پایدار.»
- کارل گوستاو یونگ
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
- کارل گوستاو یونگ
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
❤5💯2
جیمز هالیس: «مسئلهی دیگری از سایه که هر کسی را در نیمهی دوم زندگی تسخیر میکند – یعنی هر کسی که اندکی آگاهی دارد، که خودشیفته نیست، جامعهستیز نیست – مشکل پذیرش خود، بخشش خود است. داستایوفسکی در یادداشتهایی از زیرزمین میپرسد که چگونه یک فرد با هر درجهای از آگاهی میتواند خودش را تحمل کند. او در یک سطح حق دارد. وقتی آگاه میشویم که ارزشها و انتخابهای ما و عواقب پیشبینینشدهی آنها اغلب کاملاً متفاوتند، با یک دورویی ناخواسته روبرو میشویم. وقتی متوجه میشویم که رفتارهایمان به دیگران، به ویژه کسانی که دوستشان داریم، آسیب میرساند، خرد میشویم. وقتی متوجه میشویم که انتخابهای ناخودآگاه ما آسیبهای ماندگار در جهان ایجاد میکند، یا اینکه ما که در جوامع ممتاز زندگی میکنیم، این کار را از طریق استثمار افراد بیچاره و بیقدرت انجام میدهیم، چگونه میتوان ارزشهای مذهبی و اخلاقی خود را با وجدانی پاک ابراز کرد؟ این معمای سایهای است که هر یک از ما که مدعی حساسیت اخلاقی هستیم، مطمئناً از آن رنج میبریم.
سنگینی این آگاهی تقسیمشده، وظیفهی دشواری را در پذیرش خود، بخشش خود ایجاد میکند. در حالی که ظرفیت پذیرش مسئولیت عواقب انتخابهای خود، حتی اذعان به گناه برای آنها، معیار یک موجود اخلاقی است، همچنان گرفتار گناه خود بودن، نوعی غرور، تورم اخلاقی است. هیچ کس صبح از خواب بیدار نمیشود و فینفسه نمیگوید: «امروز به خودم و دیگران آسیب خواهم رساند»، اما تا پایان روز اغلب، به نوعی، این کار را کردهایم.»
- مترجم: محمد مهدی کهربی
~ جیمز هالیس، دکتر، تحلیلگر یونگی، «پذیرش خود، پذیرش سایهمان»، چرا افراد خوب کارهای بد میکنند: درک خودهای تاریکترمان، فصل ۱۰
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
سنگینی این آگاهی تقسیمشده، وظیفهی دشواری را در پذیرش خود، بخشش خود ایجاد میکند. در حالی که ظرفیت پذیرش مسئولیت عواقب انتخابهای خود، حتی اذعان به گناه برای آنها، معیار یک موجود اخلاقی است، همچنان گرفتار گناه خود بودن، نوعی غرور، تورم اخلاقی است. هیچ کس صبح از خواب بیدار نمیشود و فینفسه نمیگوید: «امروز به خودم و دیگران آسیب خواهم رساند»، اما تا پایان روز اغلب، به نوعی، این کار را کردهایم.»
- مترجم: محمد مهدی کهربی
~ جیمز هالیس، دکتر، تحلیلگر یونگی، «پذیرش خود، پذیرش سایهمان»، چرا افراد خوب کارهای بد میکنند: درک خودهای تاریکترمان، فصل ۱۰
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
👍4
«بدهی ما به جولانِ تخیل، فراتر از شمارش است.»
- کارل گوستاو یونگ، آثار جمعی ۶: انواع روانشناختی
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
- کارل گوستاو یونگ، آثار جمعی ۶: انواع روانشناختی
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
❤2
بر اساس تعریف، هیچ کس نمیداند در ناخودآگاه چه میگذرد، اما از آنجا که رویاها به یاد آورده میشوند، نقطهی ملاقاتی داریم که در آن محصول ناخودآگاه و آگاهی ثبتکننده با هم تماس پیدا کرده و یکدیگر را گسترش میدهند. یونگ این فعالیت را «عملکرد متعالی» توصیف کرد، یعنی فعالیت روان برای فراتر رفتن از مرزهای آگاه/ناخودآگاه و فضای بین آنها. نشانهها یک مثال از این عملکرد هستند و رویاها مثال دیگر. هر دو به ما امکان میدهند از طریق دید محدود شناخته شده به ناشناخته نزدیک شویم و ببینیم که چگونه این دو جهان با هم تعامل و یکدیگر را تقویت میکنند. ممکن است ندانیم چه چیزی در ناخودآگاه در حال رخ دادن است، اما با حضور در نقطهی ملاقات این دو قلمرو، یعنی رویا، میتوانیم سرنخ بزرگی به دست آوریم.
- مترجم: محمد مهدی کهربی
- جیمز هالیس، دکترای روانکاوی یونگی، فصل 5: "ملاقات طیفی"، زندگی با گرد و غبار قرضی: تأملاتی در باب زندگی، عشق و سایر گلایهها، ص. 62
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
- مترجم: محمد مهدی کهربی
- جیمز هالیس، دکترای روانکاوی یونگی، فصل 5: "ملاقات طیفی"، زندگی با گرد و غبار قرضی: تأملاتی در باب زندگی، عشق و سایر گلایهها، ص. 62
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
👍1
آگاهی ایگو نمیتواند این حجم از ترافیک را مدیریت کند، بنابراین درصد قابل توجهی از زندگی روزمره به صورت ناخودآگاه، انطباقی یا در خدمت برنامههایی که کاملاً جدا از انتخابهای سنجیده هستند، سپری میشود. جنبههای دیگر واقعیت روانی ما به دلیل ترساندن یا تناقض با نگرشهای آگاهانه فرد، جدا یا گسسته میشوند. این ماده «سایه» است. سایه ذاتاً شر نیست، اگرچه ممکن است ظرفیت ما برای شر را شامل شود؛ بلکه تمام آنچه با مقاصد ایگوی ما و احساس ساختگی خودمان در تضاد است، یعنی مغایر با «آنچه میخواهم باشم و ادعا میکنم» است. از آنجا که هیچکس از طیف کامل حیوان انسانی مستثنی نیست، کمد ما مملو از برنامهها و ظرفیتهایی است که نمیخواهیم آگاهانه انجام دهیم، باشیم یا از آنها دفاع کنیم. بنابراین، طمع، شهوت، خشونت، حرص و غیره همیشه حاضر هستند و زمانی که مستقیماً توسط آگاهی درگیر نمیشوند، تمایل دارند آزادانه پرسه بزنند و خودسرانه عمل کنند. بنابراین، اگر با دیگری به روشی خشن، ناعادلانه یا حتی ظالمانه رفتار کنیم، یک «داستان» آماده برای توجیه اعمال خود خواهیم داشت – اگر حتی زحمت فکر کردن به آنها را به خود بدهیم.
بسیاری از ناهماهنگیها و رنجهای انسانی از سایهای ناشی میشود که با مصونیت و درجهی بالایی از خودمختاری عمل میکند. زندگی متفکرانه، مسئولانه و «اخلاقی» طبیعتاً نیازمند درجهی بالایی از هوشیاری و خودکاوی و تمایل به پذیرش این نکته است که همانطور که نمایشنامهنویس کمدی رومی، ترنس، بیش از دو هزار سال پیش نوشت: «هیچ چیز انسانی از من بیگانه نیست.» قابل درک است که کار با سایه دشوار و همیشه فروتنکننده است، بنابراین میتوانیم ببینیم چرا اغلب تا زمانی که عواقب رفتارهایمان ما را مجبور به حضور در میز پاسخگویی نکند، نادیده گرفته میشود. حتی در آنجا، دوستان آشنای ما، بهانهها، توجیهات، سرزنش و فرارهای حقیرانه، برای تداوم حضور آزاردهندهی سایه در زندگی ما حاضر هستند. این مادهی گسسته شده هر جا که برویم با ما سفر میکند و بخشی از هویت ما باقی میماند، چه پسرعموهای بدنام خود را در درونمان بشناسیم یا نه.
- مترجم: محمد مهدی کهربی
~جیمز هالیس، دکترای روانکاوی یونگی، فصل 4: «تخیل فعال و مواجهه با دایمون درونی»، زندگی با گرد و غبار قرضی: تأملاتی در باب زندگی، عشق و سایر گلایهها، ص. 42
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
بسیاری از ناهماهنگیها و رنجهای انسانی از سایهای ناشی میشود که با مصونیت و درجهی بالایی از خودمختاری عمل میکند. زندگی متفکرانه، مسئولانه و «اخلاقی» طبیعتاً نیازمند درجهی بالایی از هوشیاری و خودکاوی و تمایل به پذیرش این نکته است که همانطور که نمایشنامهنویس کمدی رومی، ترنس، بیش از دو هزار سال پیش نوشت: «هیچ چیز انسانی از من بیگانه نیست.» قابل درک است که کار با سایه دشوار و همیشه فروتنکننده است، بنابراین میتوانیم ببینیم چرا اغلب تا زمانی که عواقب رفتارهایمان ما را مجبور به حضور در میز پاسخگویی نکند، نادیده گرفته میشود. حتی در آنجا، دوستان آشنای ما، بهانهها، توجیهات، سرزنش و فرارهای حقیرانه، برای تداوم حضور آزاردهندهی سایه در زندگی ما حاضر هستند. این مادهی گسسته شده هر جا که برویم با ما سفر میکند و بخشی از هویت ما باقی میماند، چه پسرعموهای بدنام خود را در درونمان بشناسیم یا نه.
- مترجم: محمد مهدی کهربی
~جیمز هالیس، دکترای روانکاوی یونگی، فصل 4: «تخیل فعال و مواجهه با دایمون درونی»، زندگی با گرد و غبار قرضی: تأملاتی در باب زندگی، عشق و سایر گلایهها، ص. 42
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
«روزی سازمانی از معلمان از من پرسیدند که چرا با وجود غذای بهتر در مدارس ابتدایی، امروزه دیگر نمیتوان برنامه درسی را به پایان رساند. پاسخ این است: کمبود تمرکز، عوامل حواسپرتی بیش از حد. بسیاری از کودکان کارهای خود را با همراهی رادیو انجام میدهند.»
کارل گوستاو یونگ، نامهها، جلد دوم، 110-11 (1957).
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
کارل گوستاو یونگ، نامهها، جلد دوم، 110-11 (1957).
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
«سروصدا خوشایند است، زیرا هشدار درونی غریزی را غرق میکند. جنبهی تاریک ماجرا این است که اگر مخفیانه آن را نمیخواستیم، سروصدا وجود نداشت. ترس واقعی، چیزی است که ممکن است از اعماق وجود فرد برآید؛ همهی چیزهایی که با سروصدا مهار شدهاند.»
کارل گوستاو یونگ، نامهها، جلد دوم، 110-11 (1957).
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
کارل گوستاو یونگ، نامهها، جلد دوم، 110-11 (1957).
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
«سود، پاداش انحراف موفقیتآمیز از رویههای مرسوم است؛ زیان، مجازات کسانی است که به روشهای منسوخشده به طور تنبلانه میچسبند.»
- لودویگ فون میزس
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
- لودویگ فون میزس
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
❤2