tgoop.com/beythaye_nab/2807
Last Update:
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پسِ پرده نهان است
گر مردِ رهی، غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن، هنرِ گامِ زمان است
تو رَهرُوِ دیرینۀ سرمنزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است
آبی که بر آسود، زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است
باشد که یکی هم به نشانی بنشیند
بس تیر که در چلّۀ این کهنه کمان است
از روی تو دل کندنم آموخت زمانه
این دیده از آن روست که خونابه فشان است
دردا و دریغا که در این بازیِ خونین
بازیچۀ ایّام، دلِ آدمیان است
دل بر گذر قافلۀ لاله و گل داشت؛
این دشت که پامالِ سوارانِ خزان است
روزی که بجنبد نفس باد بهاری
بینی که گل و سبزه کران تا به کران است
ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی
دردیست در این سینه که همزاد جهان است
از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند
یارب چه قدر فاصلۀ دست و زبان است
خون میچکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من میکنم افشردنِ جان است
از راه مرو سایه که آن گوهر مقصود؛
گنجیست که اندر قدم راهرُوان است...
#هوشنگ_ابتهاج 🖤
@beythaye_nab
BY بیت های ناب
Share with your friend now:
tgoop.com/beythaye_nab/2807