tgoop.com/bonyad_neyshaboor/5293
Last Update:
#آذربایجان_جان_ایران!
#فریدون_جنیدی
در دل و جان همۀ «ایرانیان» جز مهر به «آذربایجان» گرامی نیست و آنان که به گذشتههای دور زندگی نیاکان خود چشم دوختهاند، این سرزمین پرارج را «قبلهگاه ایرانیان» میشناسند؛ از آن هنگام که «کیخسرو کیانی»، آتشکدۀ «آذرگشسپ» را در آن گستره بنیاد نهاد؛ تا یکی دو سده پس از «اسلام»!
هیچ «ایرانی» نیست که آن مرز پرگهر را که بیگمان، با کوشش و تلاش مردمان آن به چنین پایگاه بلند رسیده است، به بدی و دشمنی یاد کند. ما «ایرانیان» با مهر «آذربایجان» چنانکه با مهر «بلوچستان» و «خوزستان» و ... زندگی میکنیم، همه با هم پیوستهایم و «آذربایجانیان» نژاده و فرهیخته نیز همین اندیشه و مهر را به جایجای این کشور کهنسال و مردمان آن دارند و این ستیزهها در این 75 سال از سوی آن کسان روی میدهد که مهر را از پدر و مادر و نیاکان گسستهاند و به بیگانگان پیوستهاند.
سرودهای از «خاقانی شروانی»، یکی از بزرگترین سرایندگان سخن «پارسی»:
چه سبب سوی خراسان شدنم نگذراند // عندلیبم به گلستان شدنم نگذراند
و در ستایش «سپاهان» سرودهای بلند دارد:
نکهت حور است یا صفای صفاهان // جبهت جوز است یا لقای صفاهان
و در همین سروده هفت گفتار در برتری «سپاهان» بر «بغداد» و چهار گفتار در برتری آن بر «مصر» آورده است!
پیوند «آذربایجان» با «ایران» و «ایرانیان» روشن است. گواهی تاریخ:
1) بخشی از یک دفتر، نوشتۀ «مولانا روحی انارجانی» در آغاز سدۀ یازدهم نشان میدهد که زبان مردمان «آذربایجان» یک گونۀ زیبا و شیرین از زبانهای «ایرانی»، میان «فارسی» امروز و زبان «پهلوی» بوده است.
2) یک هنگام پیشتر از آن گواه بزرگ «صفوۃ الصفا» از «ابن بزاز اردبیلی» را در دست داریم که در آن هرگاه سخنان «شیخ صفی الدین اردبیلی» را آورده همه «فارسی»، یا نزدیک به «پهلوی» است.
3) یک هنگام پیشتر از آن، هنگام درخشش دو موسیقیدان بزرگ «ایرانی»، «عبدالقادر مراغی» و «صفی الدین ارموی»، است که کتابهای آنان، همه داستان از «ایرانی» بودن آنان میگوید و این دو موسیقیدان بزرگ در شمار بزرگترین موسیقیدانان جهاناند.
4) یک هنگام پیشتر از آن، درخشش سخنسرایان بزرگ «آذربایجان»، «خاقانی شروانی»، «نظامی گنجوی»، و پیشتر از آنان «قطران تبریزی» است که همۀ آنان به «فارسی» روشن و شیرین سخن سرودهاند و نه به زبانی دیگر.
5) یک هنگام پیشتر از آن، «آذربایجان» هنگام «اشکانی» و «ساسانی» است که نشانها و مهرهای به دست آمده از آتشکدۀ «آذرگشسپ» همگی به خط و زبان «پهلوی» است.
6) یک هنگام پیشتر از آن، زمان پایانی «هخامنشیان»، آغاز کار «اسکندر» و «سلوکیان» است و «آتورپات» (نگهبان آذر) با کاردانی خویش آن بخش از «ایران» را از یورش «یونانیان» برکنار داشت و نام خویش را بر آن مرز نهاد: «آتورپانکان»: خانۀ «آتورپات»، که همین نام، از آن پس، بر آن استان «ایرانی» ماند و در گذر روزگار دگرگون به «آذربادگان»، «آذربایگان» و «آذربایجان» شد و علمیترین گفتار در این باره در کتاب «تاریخ آتورپاتکان» نوشتۀ آکادمیسین روانشاد پرفسور «اقرار علیاف» است که رئیس بخش تاریخ آکادمی علوم «آذربایجانِ باکو» بود. این کتاب به زبان «پارسی» ترجمه شد و در «بنیاد نیشابور» به چاپ رسید.
7) یک هنگام پیش از آن، هنگام «ماد» است که همۀ نویسندگان «یونانی» و «رومی» و «ایرانی» آنان را یکی از سه تیرۀ «ایرانی» در شمار میآورند و خوشبختانه تاریخ آنان و فرمانروایی آنان در دست هست و «ماد بزرگ» سرزمینهای «آذربایجان» تا «همدان» تا شمال «لرستان» و «کردستان» در «عراق» و «ترکیۀ» امروزی و بخشهایی از «اَران» و «قفقاز» را در برمیگرفت و بهروشنی پیوند نژادی و ملی «کردان» و «آذربایجانیان» و «قفقازیان» را نشان میدهد.
8) یک هنگام پیشتر از آن، به نامهای «منوا» و «اورارتو» و درخشش فرهنگ «ایرانی» آنان در این سرزمین برمیخوریم که امروز چون آفتاب بر همگان روشن است.
9) یک هنگام پیش از آن، هنگام پادشاهی «کیخسرو کیانی» است که همۀ نوشتههای «اوستایی»، جایگاه و پایتخت وی را در کنار دریاچۀ «چیچست» (اورمیه) یاد میکنند که در سنگنبشتۀ «شلمنصر»، پادشاه خونریز «آشور» از وی و ایل و دودمان او با نام «پارسوا» یاد میکند! و بدین سان نخستین «پارسیان» جهان که از نام و نشان آنان در 2852 سال پیش (834 سال پیش از میلاد مسیح) یاد میشود، نیاکان همین «آذربایجانیان» گرامی هستند.
آذربایجان جان ایران بود!
آذربایجان جان ایران است!
بنیاد نیشابور
۲۱ آذر ۱۳۹۸ خیامی
بنیاد نیشابور
https://www.tgoop.com/bonyad_neyshaboor
BY کانال رسمی بنیاد نیشابور
Share with your friend now:
tgoop.com/bonyad_neyshaboor/5293