Warning: mkdir(): No space left on device in /var/www/tgoop/post.php on line 37

Warning: file_put_contents(aCache/aDaily/post/book_tips/--): Failed to open stream: No such file or directory in /var/www/tgoop/post.php on line 50
Book_tips@book_tips P.33407
BOOK_TIPS Telegram 33407
🍃🌺🍃

#فلک قسمت بیست و ششم

هنوز دقایقی تا ساعت ۹ بامداد مانده بود که وکیل در ساختمان دادگاه‌های تجدیدنظر روبه‌روی اتاق شعبه نشسته بود. هنوز از اینکه برای گفتگو با قضات در رابطه با پرونده کذایی به داخل اتاق برود، مردد بود. می‌دانست که بعضی از آن‌ها ارباب رجوع نمی‌پذیرند و بعضی دیگر اگر حاضر به قبول وکلا شوند، با بی‌حوصلگی تمایلی به شنیدن حرف‌های آن‌ها نشان نمی‌دهند: "مگر این‌ها را در لایحه تجدیدنظر ننوشته‌اید؟... می‌خوانم جانم، دیگه نیازی به حضور شما نبود... وقت من را بیش از این نگیرید، مگر این همه پرونده را روی میز نمی‌بینید؟ از عوام انتظای نیست، شما دیگه چرا..." می‌دانست که قضات شعبه تند و بی‌حوصله نیستند و همین کافی بود تا تصمیم آخر خود را بگیرد.

شعبه آن وقت روز محاکمه نداشت و او لحظاتی بعد در جلوی میز قاضی ارشد ایستاده بود. هر دو قاضی در حال خواندن بودند؛ یکی اوراق پرونده‌ای را تند تند ورق می‌زد و بعضی قسمت‌ها را می‌خواند و یا زیر جملاتی خط می‌کشید و دیگری در لابه لای کتاب قطور قانون می‌خواند و یادداشت بر می‌داشت. او برای دادرسان آن شعبه غریبه نبود. تجربه دوبار محاکمه حضوری را با آن‌ها داشت.
سلام کرد. یکی از آن دو توجهی نکرد، اما دیگری به گرمی پاسخ گفت؛ همان که کتاب قانون در جلویش باز بود. رئيس شعبه همون بود. وکیل گفت: "پرونده‌ای در شعبه شما دارم... مربوط است به معامله دختر خوانده... حکم بطلان صادر شده و..."

قاضی بی آنکه سرش را بلند کند گفت: "پرونده را خوانده‌ام. وکیل کدام طرف هستید؟" و چون جواب از وکیل شنید ادامه داد: "لایحه شما را خوانده‌ام. شما توجه به تفاوت دو مقام تقنین و قضا ندارید. ما اجراکننده منویات مقنن هستیم. چطور می‌توانیم رأی به خواسته‌ای دهیم که قانون از آن حمایت نمی‌کند؟"

وکیل که می‌دانست فرصت زیادی ندارد با عجله گفت: "قانون این مورد را پيش‌بينی نکرده چون چنین تورم دائم و بی‌سابقه‌ای هیچگاه در زمان تدوین قانون مدنی وجود نداشته است. موکل من به ظاهر رأی را برده است چون پولی را که داده پس می‌گیرد ولی مشکل ارزش چند برابر کمتر پولی است که می‌گیرد...".

قاضی حالا چشم در چشم وکیل دوخته بود. عینکش را روی چشمش جابجا کرد و با لحنی سرد گفت: "حرفتان درست است و نادرست. درست چون در نهایت به موکل شما ظلم خواهد شد، ولی نادرست است، چون چیزی را از من می‌خواهید که در حیطه اختیارات من نیست...".

وکیل با خود اندیشید که: "خودت را خسته نکن. بی‌فایده است. آب در هاون نکوب، گره به باد نزن... آخرین تیر را بیانداز و برو". وکیل جلوتر آمد و محکمتر از قبل گفت: "من تأسف می‌خورم که شما توجه لازم را به وجدان قضایی ندارید. یک نفر دارد این وسط لِه می‌شود و شما نظاره‌گرید و  دست خالیتان را نشان می‌دهید. بیداد روشن‌تر از این!".

قاضی دیگر که تا آن موقع ساکت بود اما معلوم بود که به مباحثه همکارش با وکیل گوش می‌دهد سرش را بالا آورد و با قدری تندی گفت: "اگر موکلتان را همراه داشتید فکر می‌کردم که این حرف‌ها را جلوی او می‌زنید که باور کند حق‌الوکاله‌ای که داده به هدر نرفته است. چرا توجه ندارید که تقاضای شما مبنای حقوقی ندارد؟"

ادامه دارد...

#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان

@book_tips 🐞



tgoop.com/book_tips/33407
Create:
Last Update:

🍃🌺🍃

#فلک قسمت بیست و ششم

هنوز دقایقی تا ساعت ۹ بامداد مانده بود که وکیل در ساختمان دادگاه‌های تجدیدنظر روبه‌روی اتاق شعبه نشسته بود. هنوز از اینکه برای گفتگو با قضات در رابطه با پرونده کذایی به داخل اتاق برود، مردد بود. می‌دانست که بعضی از آن‌ها ارباب رجوع نمی‌پذیرند و بعضی دیگر اگر حاضر به قبول وکلا شوند، با بی‌حوصلگی تمایلی به شنیدن حرف‌های آن‌ها نشان نمی‌دهند: "مگر این‌ها را در لایحه تجدیدنظر ننوشته‌اید؟... می‌خوانم جانم، دیگه نیازی به حضور شما نبود... وقت من را بیش از این نگیرید، مگر این همه پرونده را روی میز نمی‌بینید؟ از عوام انتظای نیست، شما دیگه چرا..." می‌دانست که قضات شعبه تند و بی‌حوصله نیستند و همین کافی بود تا تصمیم آخر خود را بگیرد.

شعبه آن وقت روز محاکمه نداشت و او لحظاتی بعد در جلوی میز قاضی ارشد ایستاده بود. هر دو قاضی در حال خواندن بودند؛ یکی اوراق پرونده‌ای را تند تند ورق می‌زد و بعضی قسمت‌ها را می‌خواند و یا زیر جملاتی خط می‌کشید و دیگری در لابه لای کتاب قطور قانون می‌خواند و یادداشت بر می‌داشت. او برای دادرسان آن شعبه غریبه نبود. تجربه دوبار محاکمه حضوری را با آن‌ها داشت.
سلام کرد. یکی از آن دو توجهی نکرد، اما دیگری به گرمی پاسخ گفت؛ همان که کتاب قانون در جلویش باز بود. رئيس شعبه همون بود. وکیل گفت: "پرونده‌ای در شعبه شما دارم... مربوط است به معامله دختر خوانده... حکم بطلان صادر شده و..."

قاضی بی آنکه سرش را بلند کند گفت: "پرونده را خوانده‌ام. وکیل کدام طرف هستید؟" و چون جواب از وکیل شنید ادامه داد: "لایحه شما را خوانده‌ام. شما توجه به تفاوت دو مقام تقنین و قضا ندارید. ما اجراکننده منویات مقنن هستیم. چطور می‌توانیم رأی به خواسته‌ای دهیم که قانون از آن حمایت نمی‌کند؟"

وکیل که می‌دانست فرصت زیادی ندارد با عجله گفت: "قانون این مورد را پيش‌بينی نکرده چون چنین تورم دائم و بی‌سابقه‌ای هیچگاه در زمان تدوین قانون مدنی وجود نداشته است. موکل من به ظاهر رأی را برده است چون پولی را که داده پس می‌گیرد ولی مشکل ارزش چند برابر کمتر پولی است که می‌گیرد...".

قاضی حالا چشم در چشم وکیل دوخته بود. عینکش را روی چشمش جابجا کرد و با لحنی سرد گفت: "حرفتان درست است و نادرست. درست چون در نهایت به موکل شما ظلم خواهد شد، ولی نادرست است، چون چیزی را از من می‌خواهید که در حیطه اختیارات من نیست...".

وکیل با خود اندیشید که: "خودت را خسته نکن. بی‌فایده است. آب در هاون نکوب، گره به باد نزن... آخرین تیر را بیانداز و برو". وکیل جلوتر آمد و محکمتر از قبل گفت: "من تأسف می‌خورم که شما توجه لازم را به وجدان قضایی ندارید. یک نفر دارد این وسط لِه می‌شود و شما نظاره‌گرید و  دست خالیتان را نشان می‌دهید. بیداد روشن‌تر از این!".

قاضی دیگر که تا آن موقع ساکت بود اما معلوم بود که به مباحثه همکارش با وکیل گوش می‌دهد سرش را بالا آورد و با قدری تندی گفت: "اگر موکلتان را همراه داشتید فکر می‌کردم که این حرف‌ها را جلوی او می‌زنید که باور کند حق‌الوکاله‌ای که داده به هدر نرفته است. چرا توجه ندارید که تقاضای شما مبنای حقوقی ندارد؟"

ادامه دارد...

#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان

@book_tips 🐞

BY Book_tips


Share with your friend now:
tgoop.com/book_tips/33407

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

How to build a private or public channel on Telegram? Other crimes that the SUCK Channel incited under Ng’s watch included using corrosive chemicals to make explosives and causing grievous bodily harm with intent. The court also found Ng responsible for calling on people to assist protesters who clashed violently with police at several universities in November 2019. "Doxxing content is forbidden on Telegram and our moderators routinely remove such content from around the world," said a spokesman for the messaging app, Remi Vaughn. Co-founder of NFT renting protocol Rentable World emiliano.eth shared the group Tuesday morning on Twitter, calling out the "degenerate" community, or crypto obsessives that engage in high-risk trading. 1What is Telegram Channels?
from us


Telegram Book_tips
FROM American