«به شوق دیدنت عمری است در بازار رویا، دل»
تمنا میکند از من بیابم قرص رویت را
دلش گرما هوس کرده میان سردیِ دنیا،
که باید جای دستانت بگیرم من خیالت را
- سیده یاسمین نوبخت
تمنا میکند از من بیابم قرص رویت را
دلش گرما هوس کرده میان سردیِ دنیا،
که باید جای دستانت بگیرم من خیالت را
- سیده یاسمین نوبخت
"مباد با احدی جز تو مهربان باشم"
بدون تو نتوانم در این جهان باشم
تو قبلهگاه من و مرکز سجود منی
مقرر است که با تو ز عابدان باشم
تو آمدی به جهانم که جان تازه گرفت
روا بود که کنون از تو قدردان باشم
- مریم قلعهنوئی
بدون تو نتوانم در این جهان باشم
تو قبلهگاه من و مرکز سجود منی
مقرر است که با تو ز عابدان باشم
تو آمدی به جهانم که جان تازه گرفت
روا بود که کنون از تو قدردان باشم
- مریم قلعهنوئی
کم نشد از گریه اندوهی که در دل داشتم
پاک نتوان کرد با دامانِ تر آیینه را...
- صائب تبریزی
پاک نتوان کرد با دامانِ تر آیینه را...
- صائب تبریزی
اوّل ز پدر عشق تو را یاد گرفتم
تمثال تو بوسیدم و امداد گرفتم
بر تختهسیاه دل من اسم تو حک شد
از ذکر تو پیدا شدم ارشاد گرفتم
- ریحانه خزلی
تمثال تو بوسیدم و امداد گرفتم
بر تختهسیاه دل من اسم تو حک شد
از ذکر تو پیدا شدم ارشاد گرفتم
- ریحانه خزلی
- خبر به دورترین نقطهی جهان برسد ؛
نخواست او به من خسته بیگمان برسد . .
شکنجه بیشتر از این؟! ك پیش چشم خودت .
کسی ك سهم تو باشد ، به دیگران برسد .
چه میکنی؟! اگر او را ك خواستی یک عمر . .
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد .
رها کنی ، برود ، از دلت جدا باشد .
به آن ك دوست تَرَش داشته ، به آن برسد .
رها کنی ، بروند و دو تا پرنده شوند ؛
خبر به دورترین نقطهی جهان برسد .
گلایهای نکنی ، بغض خویش را بخوری .
ك هقهق تو مبادا به گوششان برسد .
خدا کند ك . . نه . نفرین نمیکنم ، نکند .
به او ، ك عاشق او بودهام ، زیان برسد . .
خدا کند فقط این عشق از سرم برود ؛
خدا کند ك فقط زود آن زمان برسد :)
- نجمه زارع
نخواست او به من خسته بیگمان برسد . .
شکنجه بیشتر از این؟! ك پیش چشم خودت .
کسی ك سهم تو باشد ، به دیگران برسد .
چه میکنی؟! اگر او را ك خواستی یک عمر . .
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد .
رها کنی ، برود ، از دلت جدا باشد .
به آن ك دوست تَرَش داشته ، به آن برسد .
رها کنی ، بروند و دو تا پرنده شوند ؛
خبر به دورترین نقطهی جهان برسد .
گلایهای نکنی ، بغض خویش را بخوری .
ك هقهق تو مبادا به گوششان برسد .
خدا کند ك . . نه . نفرین نمیکنم ، نکند .
به او ، ك عاشق او بودهام ، زیان برسد . .
خدا کند فقط این عشق از سرم برود ؛
خدا کند ك فقط زود آن زمان برسد :)
- نجمه زارع
- گفته بودم میروی دیدی عزیزم آخرش ؛
سهم ما از عشق هم شد قسمت زجرآورش .
زندگی با خاطراتت اتفاقی ساده نیست ؛
رفتنت یعنی مصیبت ، زجر یعنی باورش .
یک وجب دوری برای عاشقان یعنی عذاب . .
وای از آن روزی ك عاشق رد شود آب از سرش .
حال من بعد از تو مثل دانش آموزی ست ك ؛
خسته از تکلیف شب ، خوابیده روی دفترش .
جای من این روزها میزی ست کنج کافهها . .
یک طرف سیگار و من یاد تو سمت دیگرش .
مرگ انسان گاهی اوقات از نبود نبض نیست ؛
مرگ یعنی حال من با دیدن انگشترش :)
- علی صفری
سهم ما از عشق هم شد قسمت زجرآورش .
زندگی با خاطراتت اتفاقی ساده نیست ؛
رفتنت یعنی مصیبت ، زجر یعنی باورش .
یک وجب دوری برای عاشقان یعنی عذاب . .
وای از آن روزی ك عاشق رد شود آب از سرش .
حال من بعد از تو مثل دانش آموزی ست ك ؛
خسته از تکلیف شب ، خوابیده روی دفترش .
جای من این روزها میزی ست کنج کافهها . .
یک طرف سیگار و من یاد تو سمت دیگرش .
مرگ انسان گاهی اوقات از نبود نبض نیست ؛
مرگ یعنی حال من با دیدن انگشترش :)
- علی صفری
رسید مژده که ایّامِ غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
من ار چه در نظرِ یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
چو پردهدار به شمشیر میزند همه را
کسی مُقیمِ حریمِ حَرَم نخواهد ماند
چه جایِ شُکر و شکایت ز نقشِ نیک و بد است؟
چو بر صحیفهٔ هستی رقم نخواهد ماند
سرودِ مجلسِ جمشید گفتهاند این بود
که «جامِ باده بیاور که جم نخواهد ماند»
غنیمتی شِمُر ای شمع وصلِ پروانه
که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند
توانگرا دلِ درویشِ خود به دست آور
که مخزنِ زَر و گنجِ دِرَم نخواهد ماند
بدین رَواقِ زَبَرجَد نوشتهاند به زر
که «جز نکوییِ اهلِ کرم نخواهد ماند»
ز مهربانیِ جانان طمع مَبر حافظ
که نقشِ جور و نشانِ ستم نخواهد ماند
-حافظ
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
من ار چه در نظرِ یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
چو پردهدار به شمشیر میزند همه را
کسی مُقیمِ حریمِ حَرَم نخواهد ماند
چه جایِ شُکر و شکایت ز نقشِ نیک و بد است؟
چو بر صحیفهٔ هستی رقم نخواهد ماند
سرودِ مجلسِ جمشید گفتهاند این بود
که «جامِ باده بیاور که جم نخواهد ماند»
غنیمتی شِمُر ای شمع وصلِ پروانه
که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند
توانگرا دلِ درویشِ خود به دست آور
که مخزنِ زَر و گنجِ دِرَم نخواهد ماند
بدین رَواقِ زَبَرجَد نوشتهاند به زر
که «جز نکوییِ اهلِ کرم نخواهد ماند»
ز مهربانیِ جانان طمع مَبر حافظ
که نقشِ جور و نشانِ ستم نخواهد ماند
-حافظ
گفتمش روزی خیالش از دلم بیرون کنم
دل بگفت او با من است من با خیالش میروم...
- راحم تبریزی
دل بگفت او با من است من با خیالش میروم...
- راحم تبریزی
- من گم شدهام هرچه بگردی خبری نیست . .
جز این دو سه تا شعر که گفتم اثری نیست .
یک بار نشستم به تو چیزی بنویسم ؛
دیدم به عزیزان گله کردن هنری نیست .
دلگیرم از این شهر پس از من که هوایش . .
آن گونه که در شأن تو باشد بپری نیست .
ای کاش کسی باشد و کابوس که دیدی ؛
در گوش تو آرام بگوید : خبری نیست .
هر جا نکنی باز سر درد دلت را . .
چون دامن تر هست ولی چشم تری نیست .
ای کاش که میگفت نگاه تو ، بمانم . .
این لحظه که حرفت سند معتبری نیست .
دل خوش نکنم پشت وداع تو سلامی ست ؛
یا پشت خداحافظی من سفری نیست؟!
من چند قدم رفتم و برگشتم و دیدم . .
در بسته شد آن گونه که انگار دری نیست
- مهدی فرجی
جز این دو سه تا شعر که گفتم اثری نیست .
یک بار نشستم به تو چیزی بنویسم ؛
دیدم به عزیزان گله کردن هنری نیست .
دلگیرم از این شهر پس از من که هوایش . .
آن گونه که در شأن تو باشد بپری نیست .
ای کاش کسی باشد و کابوس که دیدی ؛
در گوش تو آرام بگوید : خبری نیست .
هر جا نکنی باز سر درد دلت را . .
چون دامن تر هست ولی چشم تری نیست .
ای کاش که میگفت نگاه تو ، بمانم . .
این لحظه که حرفت سند معتبری نیست .
دل خوش نکنم پشت وداع تو سلامی ست ؛
یا پشت خداحافظی من سفری نیست؟!
من چند قدم رفتم و برگشتم و دیدم . .
در بسته شد آن گونه که انگار دری نیست
- مهدی فرجی