"در جهانِ بی وقفهی سقوط"
آهو با ترسهایش میدوَد
پرنده با ترسهایش میپَرد
و زمین،
جزایری از لختههای خشکیدهی هیچ است!
در این امتداد
گریستن یک وقفه بود
خندیدن یک وقفه
در وقفههاست که عشق میآید وُ میرود!
زمان میجهد
از فرای لکههایِ آدمیان
و منقارهای باز پرندگان
زمان شاید
دلمردگیِ قطرات آب است وُ
انبساط زخم پرندگان تا انسان!
ای زخمِ روان
خورشید برایمان کافی بود اگر
مرگ را تنها مرگ رقم میزد
من آتش بودمُ
دریا، یک قطره از آبیهایم
و تو آن مردهای،
که از استخوانهایش بلندتر
ما در عصر شکنجه زندگی میکنیم
ای چشمهایت از سیاهی، آبی!
و قرنیهات؛
تکههایی از قرون روشنگری
بگو بینابینِ چه ایستاده بودی؟
که من در آستانهی هزار تکه شدن
هم سقوط بودمُ
هم ارتفاع!
چشمانت یک وقفهست
لبهایت یک وقفه
در وقفههاست
که مرگ میآید وُ میرود!
زمان بر لختهها ایستاده است،
بر محکمترین تکههایِ فوران شده از شاهرگ آدمی!
سنگ یک وقفهست
زخم یک وقفه
در وقفههاست که بیوقفه خون روان میشود
به هرچیز که مینگرم
اعصاب آن را میجویم
به مه؛
که ناگهان مرا در بر میگیرد
به سنگ
به آب
به خودم
که در برابر ماتم،
رنگ ناخوشی گرفتهام!
ما را دریاب
ای رطوبتِ حزنانگیزِ زمین
ما سراپا،
چشمهای گداخته از تماشای عذابیم
ما را دریاب
ای فراموشیِ ناپیدا
در من نطفههای نامکشوفِ بشری
برنمیتابند وقفه را
و سینهخیز میگذرند مرز نبودن را
ما را دریاب
که هر سِقط یک وقفه است،
در جهانِ بی وقفهی سقوط!
من فرو ریختم،
بر انسانی که نیافریدم
عریان در برابرتان ایستادهام چون ماتم!
من که در هر چیزی آرامشِ اعصابش را میجویم!
حتی در پستانِ خشکِ بیاعصابِ مادرم!
که سیرِ افتادگیاش،
انحطاط زیبایی بود
این تراکمِ اندوه بود
که نام استخوان گرفت در من!
#الهام_بسویط
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
آهو با ترسهایش میدوَد
پرنده با ترسهایش میپَرد
و زمین،
جزایری از لختههای خشکیدهی هیچ است!
در این امتداد
گریستن یک وقفه بود
خندیدن یک وقفه
در وقفههاست که عشق میآید وُ میرود!
زمان میجهد
از فرای لکههایِ آدمیان
و منقارهای باز پرندگان
زمان شاید
دلمردگیِ قطرات آب است وُ
انبساط زخم پرندگان تا انسان!
ای زخمِ روان
خورشید برایمان کافی بود اگر
مرگ را تنها مرگ رقم میزد
من آتش بودمُ
دریا، یک قطره از آبیهایم
و تو آن مردهای،
که از استخوانهایش بلندتر
ما در عصر شکنجه زندگی میکنیم
ای چشمهایت از سیاهی، آبی!
و قرنیهات؛
تکههایی از قرون روشنگری
بگو بینابینِ چه ایستاده بودی؟
که من در آستانهی هزار تکه شدن
هم سقوط بودمُ
هم ارتفاع!
چشمانت یک وقفهست
لبهایت یک وقفه
در وقفههاست
که مرگ میآید وُ میرود!
زمان بر لختهها ایستاده است،
بر محکمترین تکههایِ فوران شده از شاهرگ آدمی!
سنگ یک وقفهست
زخم یک وقفه
در وقفههاست که بیوقفه خون روان میشود
به هرچیز که مینگرم
اعصاب آن را میجویم
به مه؛
که ناگهان مرا در بر میگیرد
به سنگ
به آب
به خودم
که در برابر ماتم،
رنگ ناخوشی گرفتهام!
ما را دریاب
ای رطوبتِ حزنانگیزِ زمین
ما سراپا،
چشمهای گداخته از تماشای عذابیم
ما را دریاب
ای فراموشیِ ناپیدا
در من نطفههای نامکشوفِ بشری
برنمیتابند وقفه را
و سینهخیز میگذرند مرز نبودن را
ما را دریاب
که هر سِقط یک وقفه است،
در جهانِ بی وقفهی سقوط!
من فرو ریختم،
بر انسانی که نیافریدم
عریان در برابرتان ایستادهام چون ماتم!
من که در هر چیزی آرامشِ اعصابش را میجویم!
حتی در پستانِ خشکِ بیاعصابِ مادرم!
که سیرِ افتادگیاش،
انحطاط زیبایی بود
این تراکمِ اندوه بود
که نام استخوان گرفت در من!
#الهام_بسویط
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
پریدن
پس دهانت را شکستی
به تعزیر در شکلهای معترف
و ترحیمی در اهتزاز مویت
شکل تاخوردهای از تو، ایستاده در روزهای آخر تابستان
در حیاطی که از اتفاق
یکی تو بگویی
یکی آنکه امروز خوانده بودیاش به نام
با گوشهای گریختهای
که کسی صدا بزند
و جمعیتی بایستند در نوسان
خواستم برت گردانم به بدن
در شهرهای مشروطه و سالهای مرگ
که نیستیات سرایتی مزمن است
رنجی جان میداد به روشنی
و جان میگرفت در دهان روستاییات
تا حواسم را پرت کند به بارانهای شمال
و شیشههای خالی
که زیر پلکهام میگرفتی
پوستت را بکشانم
به زمانی خونیتر از ملافهها و پنبهها
تاریکتر از زخمی که میگوید؛ بچش مرا
و چند سال بعدِ مردنت
که حل شده باشی در لباسهای سفید
میخواندمت به خواب
و خیالی که میسوخت روی چراغ
تا آن تسلای کوتاه بیاید به اتاق
_صورت مرگ همیشه روشن است _
و فکر میکنم نور، هیچگاهِ دیگر
نمینشیند به گفتگو
در هجمهای شبیه ریختن لای نسوجِ شکافته
و پَری سرخ در انگشتها
پریدنِ بیآغاز
حالا میخوانمت
که با اشاره بگویی:
مرگِ من از پاها شروع شده است
و دیگر جهانی
برای «پریدن» نیست
میخواستم شکل دیگری باشم از صبحی
که یاد تو
در آن دلگیر است
من اما خاصیتِ رخ ندادنم
برنیامده هلالی از کمر
و سری که میساییدم
بر سنگهای داغِ شهریور
#صوفیا_آهنکوب
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
پس دهانت را شکستی
به تعزیر در شکلهای معترف
و ترحیمی در اهتزاز مویت
شکل تاخوردهای از تو، ایستاده در روزهای آخر تابستان
در حیاطی که از اتفاق
یکی تو بگویی
یکی آنکه امروز خوانده بودیاش به نام
با گوشهای گریختهای
که کسی صدا بزند
و جمعیتی بایستند در نوسان
خواستم برت گردانم به بدن
در شهرهای مشروطه و سالهای مرگ
که نیستیات سرایتی مزمن است
رنجی جان میداد به روشنی
و جان میگرفت در دهان روستاییات
تا حواسم را پرت کند به بارانهای شمال
و شیشههای خالی
که زیر پلکهام میگرفتی
پوستت را بکشانم
به زمانی خونیتر از ملافهها و پنبهها
تاریکتر از زخمی که میگوید؛ بچش مرا
و چند سال بعدِ مردنت
که حل شده باشی در لباسهای سفید
میخواندمت به خواب
و خیالی که میسوخت روی چراغ
تا آن تسلای کوتاه بیاید به اتاق
_صورت مرگ همیشه روشن است _
و فکر میکنم نور، هیچگاهِ دیگر
نمینشیند به گفتگو
در هجمهای شبیه ریختن لای نسوجِ شکافته
و پَری سرخ در انگشتها
پریدنِ بیآغاز
حالا میخوانمت
که با اشاره بگویی:
مرگِ من از پاها شروع شده است
و دیگر جهانی
برای «پریدن» نیست
میخواستم شکل دیگری باشم از صبحی
که یاد تو
در آن دلگیر است
من اما خاصیتِ رخ ندادنم
برنیامده هلالی از کمر
و سری که میساییدم
بر سنگهای داغِ شهریور
#صوفیا_آهنکوب
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
آیا نخلی که بارور است
وقتی دست بر میوهی وجودیاش میگذارید
نمیهراسد
یا که چون تو را دوست میدارد
دست مبارکات را
چون گزندی که مار بر خویش میپیچاند
تو را به اشباع درون میکشاند
و خواستار نَمی باران بر تشنگی
خرما پزان میشود
آیا گریزی هست
که چون میوهی ممنوعه
تو را در آغوش کشد
و غروب در سایهی تو بغلتد
میوهی تو همچون نوشداروئی
آهنگش را بر سَکرَهُالمَوت میچلاند
که غریب بود و نا آشنا
و از سوتسوتک تو
رنجور میخوابد در قدمگاه صبح
و شریر میریزد
در کلام زهرآگین که بعد از مرگ
تو را مینوشد
چگونه توانستی این گونه بَخیل بچرخی
در مزارع لم یزرع
وقتی نمیتوانی درختی را بارور
و سَکرَهالمَوت را دوشادوش به مرگ بخوانی
در مرگ خویش
همچون سگدانی که بر سگ خویش میتاراند استخوان دل مردهای را
و چون دستهایت به خون شرب آویخته است
از تو میگریزد
در علفهای سرد کوهی میرهاند
تا هزار کیلومتر رنج را طی کند
برای دیدن زمینی لم یزرع و بایر
بر خشتِ گامزدهای
ما همچون فورانی بی بنبست
برای چراگاه خویش آغور را مغلوب ساختیم
تا جامعه بعدی نتواند زمینی بکارد که از فرسایش گرما
تا نزول حرفهای چرکانده به خود
آستینش را
در یک متر اجاق عقبتر نگاه دارد
ای شرزهی زمان
بر خود مگیر این چنین
عدوییست گرانمایه که از خویش رمیده و
نمیداند که صوتهای بلند گوشش را کر میکند
از مترسکهای باغ باید ترسید
وقتی پیراهنی مردانه به تن دارند
و دستهای آویزانشان سوی خدا
باز در دل تو رعب و ترس در جان نباتات میریزند
آه ای مترسک درون
با چشمهای نداشتهات
بریز بر گودال
که باد
بر پیراهنت نرقصد
و دل دیوانگان به تنگ نیاید
تو که از بهلول زمان خویشاوندتری
تو که حرفت را در کاسهی مفرغی ریختهای
و در صبحگاه برای وطنفروشان لعابی زرین گذاشتهای
ای که خویشاوندی و
تنها سلام مانده است و باقی همه پوچ
کیست
در آیههای نجابت
مرا ترسیست در قرآن
که تا کلام را میشنود
آیه های اضطرابش افزونتر میشود
پریشان
مثل بچهای که از مدرسه بر میگردد
میکوبد
در قابلمه را در استخوان مادر
#نبیه_آل_کثیر
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
وقتی دست بر میوهی وجودیاش میگذارید
نمیهراسد
یا که چون تو را دوست میدارد
دست مبارکات را
چون گزندی که مار بر خویش میپیچاند
تو را به اشباع درون میکشاند
و خواستار نَمی باران بر تشنگی
خرما پزان میشود
آیا گریزی هست
که چون میوهی ممنوعه
تو را در آغوش کشد
و غروب در سایهی تو بغلتد
میوهی تو همچون نوشداروئی
آهنگش را بر سَکرَهُالمَوت میچلاند
که غریب بود و نا آشنا
و از سوتسوتک تو
رنجور میخوابد در قدمگاه صبح
و شریر میریزد
در کلام زهرآگین که بعد از مرگ
تو را مینوشد
چگونه توانستی این گونه بَخیل بچرخی
در مزارع لم یزرع
وقتی نمیتوانی درختی را بارور
و سَکرَهالمَوت را دوشادوش به مرگ بخوانی
در مرگ خویش
همچون سگدانی که بر سگ خویش میتاراند استخوان دل مردهای را
و چون دستهایت به خون شرب آویخته است
از تو میگریزد
در علفهای سرد کوهی میرهاند
تا هزار کیلومتر رنج را طی کند
برای دیدن زمینی لم یزرع و بایر
بر خشتِ گامزدهای
ما همچون فورانی بی بنبست
برای چراگاه خویش آغور را مغلوب ساختیم
تا جامعه بعدی نتواند زمینی بکارد که از فرسایش گرما
تا نزول حرفهای چرکانده به خود
آستینش را
در یک متر اجاق عقبتر نگاه دارد
ای شرزهی زمان
بر خود مگیر این چنین
عدوییست گرانمایه که از خویش رمیده و
نمیداند که صوتهای بلند گوشش را کر میکند
از مترسکهای باغ باید ترسید
وقتی پیراهنی مردانه به تن دارند
و دستهای آویزانشان سوی خدا
باز در دل تو رعب و ترس در جان نباتات میریزند
آه ای مترسک درون
با چشمهای نداشتهات
بریز بر گودال
که باد
بر پیراهنت نرقصد
و دل دیوانگان به تنگ نیاید
تو که از بهلول زمان خویشاوندتری
تو که حرفت را در کاسهی مفرغی ریختهای
و در صبحگاه برای وطنفروشان لعابی زرین گذاشتهای
ای که خویشاوندی و
تنها سلام مانده است و باقی همه پوچ
کیست
در آیههای نجابت
مرا ترسیست در قرآن
که تا کلام را میشنود
آیه های اضطرابش افزونتر میشود
پریشان
مثل بچهای که از مدرسه بر میگردد
میکوبد
در قابلمه را در استخوان مادر
#نبیه_آل_کثیر
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
دو شعر از #الهه_عبادی
۱)
نیستی؟
از کجا پیدایت کنم
لای موهام که دست کشیدی
بوسیده شدم
و تاریکی آغازم شد.
از کجا پیدایت کنم
زیرِ آفتاب
ای تاریکی مسَلّم
روح مرا گرفتی به بازی کودکان خیرهسر
چند تکه روزنامهباطله به ماه دادی،
که شیشههای شکستهی خانهام را پاک کند.
مگر تاریکی در هوای روشن
بیشتر معلوم نمیشود؟
من دنبال چه میگردم که گرفتار ذرات نامرئی توهمم؟
ای عزیز همیشه غائب
نور شو
مثلا بگویم
کودکانی که پیر شدند روح مرا فرستادند انبار آخرت
شیشهها را چسباندم به بزاق تحمل
و روزنامهها به درخت بازگشتند
دستهای خانهدارم بریده، خونی و زنانه،
حیاط را آب میدهند
خاک به دنیای بعدی گریخته،
خاکِ خانه وزن تو را اشتباه گرفته بود
با جستجوی من.
ای عزیزِ همیشه غایب
نور شو
آنجا که شروع میشوی صبر من را خاک کردند
هنوز به تماشایت میآیم
هیچچیز به جز پردهی زرشکی تئاتر
که در پس آن
نقش یک تکه رودخانهی پارچهای را به تو دادهبودند
اینجا اثری ندارد
دلم تنگ حرفهاییست که نخواهی گفت
دلم تنگِ روزیست که در آغوشت جایی نداشتم
که گلوله به کبدم خورد
تا علت مرگ را بنویسند:
مثل پدرم.
۲)
حواست به دیدن کودکان نیل است
هنگامی که در گوشم میخوانی
بر دهانت شکر میریزم.
اصلاح میکنم
واژگانی که قرار است فردا بخوانی
ای ناسزای همیشه،
تلخیِ شنوا، بازارِ شامِ بوسه
باید کاری کنم، باید از قطرهی اشک داخل حمامت نوزاد پیدا کنم
باید بگذارم پروانههای روانپریش
بر گلدانهای خشک
بر گلدانهای آزرده بنشینند
باید از تو مجسمهای کاغذی بسازم
که حداقل
به درد فشار دادن در مشتهای کوچکم خورده باشد...
فردا که به پهلوی چپ آرام گرفتهای
و صدا میزنی مرا: چای!
فردا که شیطان، نانِ صبحانهات است
و حتما آدم دهانت را پاک میکند
و حتما مریم تو را با متنِ آمادهاش خواهد خنداند
تو هنوز میبوسی و تلخی،
من غبارآلود از گلدانِ خالخالیم
-لگدمالم-
به پهلوی راست میخوابم که میکاییل
به کفنم گیر ندهد
گریه خواهی کرد
آزاد گریه خواهی کرد
جایی وسط جرز دیوار، دلتنگ زنی خواهی شد
که گردنش با طنابِ حبابی
رو به صورتِ آخرینت خیره بماند
اشکهایت را دوباره خواهی بلعید
خون از اجاق به آلتت برمیگردد
و چمدانِ طلاق، سیاهتر از گور تنگی که پیش از مرگ
قول داده بودند
چیزی حس نمیکنیم.
#الهه_عبادی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
۱)
نیستی؟
از کجا پیدایت کنم
لای موهام که دست کشیدی
بوسیده شدم
و تاریکی آغازم شد.
از کجا پیدایت کنم
زیرِ آفتاب
ای تاریکی مسَلّم
روح مرا گرفتی به بازی کودکان خیرهسر
چند تکه روزنامهباطله به ماه دادی،
که شیشههای شکستهی خانهام را پاک کند.
مگر تاریکی در هوای روشن
بیشتر معلوم نمیشود؟
من دنبال چه میگردم که گرفتار ذرات نامرئی توهمم؟
ای عزیز همیشه غائب
نور شو
مثلا بگویم
کودکانی که پیر شدند روح مرا فرستادند انبار آخرت
شیشهها را چسباندم به بزاق تحمل
و روزنامهها به درخت بازگشتند
دستهای خانهدارم بریده، خونی و زنانه،
حیاط را آب میدهند
خاک به دنیای بعدی گریخته،
خاکِ خانه وزن تو را اشتباه گرفته بود
با جستجوی من.
ای عزیزِ همیشه غایب
نور شو
آنجا که شروع میشوی صبر من را خاک کردند
هنوز به تماشایت میآیم
هیچچیز به جز پردهی زرشکی تئاتر
که در پس آن
نقش یک تکه رودخانهی پارچهای را به تو دادهبودند
اینجا اثری ندارد
دلم تنگ حرفهاییست که نخواهی گفت
دلم تنگِ روزیست که در آغوشت جایی نداشتم
که گلوله به کبدم خورد
تا علت مرگ را بنویسند:
مثل پدرم.
۲)
حواست به دیدن کودکان نیل است
هنگامی که در گوشم میخوانی
بر دهانت شکر میریزم.
اصلاح میکنم
واژگانی که قرار است فردا بخوانی
ای ناسزای همیشه،
تلخیِ شنوا، بازارِ شامِ بوسه
باید کاری کنم، باید از قطرهی اشک داخل حمامت نوزاد پیدا کنم
باید بگذارم پروانههای روانپریش
بر گلدانهای خشک
بر گلدانهای آزرده بنشینند
باید از تو مجسمهای کاغذی بسازم
که حداقل
به درد فشار دادن در مشتهای کوچکم خورده باشد...
فردا که به پهلوی چپ آرام گرفتهای
و صدا میزنی مرا: چای!
فردا که شیطان، نانِ صبحانهات است
و حتما آدم دهانت را پاک میکند
و حتما مریم تو را با متنِ آمادهاش خواهد خنداند
تو هنوز میبوسی و تلخی،
من غبارآلود از گلدانِ خالخالیم
-لگدمالم-
به پهلوی راست میخوابم که میکاییل
به کفنم گیر ندهد
گریه خواهی کرد
آزاد گریه خواهی کرد
جایی وسط جرز دیوار، دلتنگ زنی خواهی شد
که گردنش با طنابِ حبابی
رو به صورتِ آخرینت خیره بماند
اشکهایت را دوباره خواهی بلعید
خون از اجاق به آلتت برمیگردد
و چمدانِ طلاق، سیاهتر از گور تنگی که پیش از مرگ
قول داده بودند
چیزی حس نمیکنیم.
#الهه_عبادی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
جراحت سقف
آوار نور بود
که خورشید بر گونههای تو طلوع کرد.
ای نفسِ گرم
نفس روشن انتظار
ندیدنت تحمل تشنگی در ظهر مرداد است
در کویری که به وسعت فاصله بیآب بود.
صبور بودم که از دریچهی زخم
از رگ خار آب نوشیدم
و جای انگشت با تیغ از فاصله کم کردم
تا گلی که بر تپهی تیز روییده بود
به رنگ سرخِ سوغات طلوع کند.
این مرد
مرد شکسته در حماسه
مرد افتاده از اسب
که از اصل سخن میگفت
از آوار لهجهی جوانمردی
به وقت تاول
و وقت زخم
بر مناسک حرکت در حرارت و عطش
از چاهی بازمیگشت
پر از تاریکی و تنهایی
آب و سرما.
#میثم_متاجی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
آوار نور بود
که خورشید بر گونههای تو طلوع کرد.
ای نفسِ گرم
نفس روشن انتظار
ندیدنت تحمل تشنگی در ظهر مرداد است
در کویری که به وسعت فاصله بیآب بود.
صبور بودم که از دریچهی زخم
از رگ خار آب نوشیدم
و جای انگشت با تیغ از فاصله کم کردم
تا گلی که بر تپهی تیز روییده بود
به رنگ سرخِ سوغات طلوع کند.
این مرد
مرد شکسته در حماسه
مرد افتاده از اسب
که از اصل سخن میگفت
از آوار لهجهی جوانمردی
به وقت تاول
و وقت زخم
بر مناسک حرکت در حرارت و عطش
از چاهی بازمیگشت
پر از تاریکی و تنهایی
آب و سرما.
#میثم_متاجی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
…
دافعهٔ دست
جغرافیای برهوت!
گم بودم در شورهزار
کوهی آه
میسُرید خار از دامنم
و سرانجام، بیراههای میانجی!
سکوت، حلقهٔ زرین بر انگشتهای خَم
بیرون مانده ریشههای اجابت
از صبوریِ اندام؛
مسيرهایِ اصلیاند بوها
دانهٔ فلفلی
به جنبش انداخته سایهٔ روشن
باد از هراس
فرو میریزد باران
و بهار بهار
وظیفهٔ تو
تمام است!
من که از انهدامِ سنگ
بغل گرفته بودم زخمی بنفش را
فصولِ پدیدار
از حیرتم میشکفتند
سبب نبود
شکلی از دویدنِ اسب
در لکههای پوستی
سرعت سقوط ماه
از آسمان
کُندیِ محسوسی داشت
دلالت فاصله آینهای است هماکنون
نگو تو از مجاورت من میآیی!
منِ آشپزخانه
منِ تعلیم دهنده
منِ رونده
پاشیده شده خواب
بر بستر تمدن؛
دو گیس من مهیاست
و تاب میخورد سرِ تو!
افعیِ سرخی کمطاقت
گره بر گرههای بیشمار
زدهاست قیچی
و حکمِ جاری به گوشهای پهناور بیابان
نجواست:
بباف فلسفهات را
سرسریتر از قصه
دو ستاره از چشمم
بدوز به ویرانی
بگو چه داری مگر
از دردسر تازه
در سبد اعتراف و خرید روزانه،
شایستهٔ نامی که گل کنم دوباره از پیراهن سبز!
گناهِ تازهی من
رشد کرده است
وحشیتر از رایحهٔ (هَلپه)
و دشت در قُرُق ِ تلخیهاست
آمده از سر
بیرون
محال در لذایذِ (شاید که زندگی همین باشد)
نیشخند،
بر بیهودهترین سوگواری
ناگهان میافتاد بیرون از رِیل
تمامی اعداد و عقربه
روان قدم میگذاشتند در خونم
هلاهلِ کژدم
آنچه که بیضربان، واژه میشد
تا
شب، -هیزم تَر -
بسوزد
انگار
در معالجهٔ وقت
درد،
برهنه نشد
انگیزهٔ تمام گیاهان
ثمر نبود
که با ریشههای هواییِ آزاد
در آبهای شور
زیست میکردند
بوی تند لاکهای خالی از پُشت
در سکونِ جلبکها
میچرخید
و پنجهٔ آواز، ماه را بدرقه میکرد
صید از تکرار نمیافتاد
افتادیم از همسُرایی
یکییکی
به کاسبرگِ گلی
یا
کیسهٔ نرمتنی
و نگهداری از باران
چه چشمهای منزهی میخواست!
#مریم_سید_افقهی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
دافعهٔ دست
جغرافیای برهوت!
گم بودم در شورهزار
کوهی آه
میسُرید خار از دامنم
و سرانجام، بیراههای میانجی!
سکوت، حلقهٔ زرین بر انگشتهای خَم
بیرون مانده ریشههای اجابت
از صبوریِ اندام؛
مسيرهایِ اصلیاند بوها
دانهٔ فلفلی
به جنبش انداخته سایهٔ روشن
باد از هراس
فرو میریزد باران
و بهار بهار
وظیفهٔ تو
تمام است!
من که از انهدامِ سنگ
بغل گرفته بودم زخمی بنفش را
فصولِ پدیدار
از حیرتم میشکفتند
سبب نبود
شکلی از دویدنِ اسب
در لکههای پوستی
سرعت سقوط ماه
از آسمان
کُندیِ محسوسی داشت
دلالت فاصله آینهای است هماکنون
نگو تو از مجاورت من میآیی!
منِ آشپزخانه
منِ تعلیم دهنده
منِ رونده
پاشیده شده خواب
بر بستر تمدن؛
دو گیس من مهیاست
و تاب میخورد سرِ تو!
افعیِ سرخی کمطاقت
گره بر گرههای بیشمار
زدهاست قیچی
و حکمِ جاری به گوشهای پهناور بیابان
نجواست:
بباف فلسفهات را
سرسریتر از قصه
دو ستاره از چشمم
بدوز به ویرانی
بگو چه داری مگر
از دردسر تازه
در سبد اعتراف و خرید روزانه،
شایستهٔ نامی که گل کنم دوباره از پیراهن سبز!
گناهِ تازهی من
رشد کرده است
وحشیتر از رایحهٔ (هَلپه)
و دشت در قُرُق ِ تلخیهاست
آمده از سر
بیرون
محال در لذایذِ (شاید که زندگی همین باشد)
نیشخند،
بر بیهودهترین سوگواری
ناگهان میافتاد بیرون از رِیل
تمامی اعداد و عقربه
روان قدم میگذاشتند در خونم
هلاهلِ کژدم
آنچه که بیضربان، واژه میشد
تا
شب، -هیزم تَر -
بسوزد
انگار
در معالجهٔ وقت
درد،
برهنه نشد
انگیزهٔ تمام گیاهان
ثمر نبود
که با ریشههای هواییِ آزاد
در آبهای شور
زیست میکردند
بوی تند لاکهای خالی از پُشت
در سکونِ جلبکها
میچرخید
و پنجهٔ آواز، ماه را بدرقه میکرد
صید از تکرار نمیافتاد
افتادیم از همسُرایی
یکییکی
به کاسبرگِ گلی
یا
کیسهٔ نرمتنی
و نگهداری از باران
چه چشمهای منزهی میخواست!
#مریم_سید_افقهی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
[مرثیه قطعه سنگها]
با گریه اگر سنگ با گریه اگر سنگ و چکش
با گریه اگر سنگ باز هم سنگ با شکست
دربست تا ارومیه باز هم سنگ
با شکست شکستن دربست با گریه در هرات احمد موسوی
که گریه اگر سنگ سنگ اگر گریه اگر احمد از هرات راه بی افتد بگویم سنگها سنگها سنگ سنگها ها سنگها سنگ با گریه اگر بی افتی روی کوک در کرکوک و کراچی اگر سنگ با گریه اگر سنگ اگر سنگ با گریه که افق زخم رانهایت را بشکافد که مادر اگر گریه اگر مادر یک سنگ بزاید با سه سر تراشیده که گریه اگر سنگ
الف لام میم سنگ با گریه الف اگر سنگ که لام میم میم میم اگر سنگ زانو اگر سنگ یک توله در اکباتان
افسر ناله افسر جیغ
هی دیاز: پام
هی اگزاز: پام
هی کلوناز: پام
با گریه اگر غایبی
(آقا کدئین غایب است)
پام
ای پام
ای پام
ای پام
ای پام اگر سنگ
سنگ بابلسر
سنگ رامسر سنگ
سنگ سنگر که راننده شیشهها را پایین بکشد:
تا توشیبا ۷۰۰ تومن
تا خانه ۷۰۰ تومن
تا کارخانه ۷۰۰ تومن
همین توشیبا اگر سنگ
توشیبا همین گریههاست اگر سنگ
سنگ، سنگ سوم که دو دندان جلوئی به لبه استخر سنگ
سنگ، سنگ سوم که پیانویی روی مهره سوم سنگ
سنگ علی علی سنگ علی از استکهلم سنگ
یک شکاف روی سنگهای علی علی سنگ
علی علی علی علی علی سنگ
علی علی علی علی علی سنگ
سنگ سنگ سنگ سنگ
سنگ سنگ سنگ سنگ
سنگ سنگ سنگ سنگ
سنگ سنگ سنگ سنگ
با گریه اگر همین سنگها
بوسهها و مته برقیها مغزم را سوراخ میکنند
بوسهها و مته برقیها مغزم را سوراخ میکنند
اینکه با هشت سوراخ
هشت زندگی تازه را به درون میکشم
طبعن یک سنگ پیدا میکنم
و خدای چهارشنبه به نگین فیروزهام اضافه میشود
پس هشت سوراخ تازه هشت پروانه را زیر نافم میبرد
پس هشت بار کزاز میان بازوهایم رخنه میکند
که هشت زندگی اگر سنگ
اگر زندگی اگر گریه اگر سنگ
حاشیه سوزن دوزی پالان مادیان خوشگلم اگر سنگ
که مادیان سمهای شکستهاش در کاسه سرکه ترک بردارد اگر سنگ
با گریه اگر به مرمرها قدم بگذاری همه سنگ
همه تالار سنگ سنگها و شمعدانیها اگر سنگ
و زانوها اگر همین سنگها باشند
سنگ اگر گریه در ماهور اگر گریه اگر سنگ
شوشی، شوشتری اگر سنگ
یک گاو خونی دو گاو خونی هامونی هامونی اگر سنگ
یک گاوخونی دو گاوخونی سی و سه گاو خونی سه پل
اگر گریه اگر سنگ
چشمی اگر درون عرق ریواس بجوشد
کف بهمنشیر لای عرقگیر در سرای مشیر
اگر گریه گریهها اگر گریه اگر سنگ
سنگ سنگ سنگها اگر سراها گذرها
اگر گریه اگر سنگ اگر سنگها
سنگها اگر گریه اگر سنگ
#پدرام_یگانه_معافی
۵ مهر ۹۲
بازنویسی: ۱۸ آبان ۹۴
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
با گریه اگر سنگ با گریه اگر سنگ و چکش
با گریه اگر سنگ باز هم سنگ با شکست
دربست تا ارومیه باز هم سنگ
با شکست شکستن دربست با گریه در هرات احمد موسوی
که گریه اگر سنگ سنگ اگر گریه اگر احمد از هرات راه بی افتد بگویم سنگها سنگها سنگ سنگها ها سنگها سنگ با گریه اگر بی افتی روی کوک در کرکوک و کراچی اگر سنگ با گریه اگر سنگ اگر سنگ با گریه که افق زخم رانهایت را بشکافد که مادر اگر گریه اگر مادر یک سنگ بزاید با سه سر تراشیده که گریه اگر سنگ
الف لام میم سنگ با گریه الف اگر سنگ که لام میم میم میم اگر سنگ زانو اگر سنگ یک توله در اکباتان
افسر ناله افسر جیغ
هی دیاز: پام
هی اگزاز: پام
هی کلوناز: پام
با گریه اگر غایبی
(آقا کدئین غایب است)
پام
ای پام
ای پام
ای پام
ای پام اگر سنگ
سنگ بابلسر
سنگ رامسر سنگ
سنگ سنگر که راننده شیشهها را پایین بکشد:
تا توشیبا ۷۰۰ تومن
تا خانه ۷۰۰ تومن
تا کارخانه ۷۰۰ تومن
همین توشیبا اگر سنگ
توشیبا همین گریههاست اگر سنگ
سنگ، سنگ سوم که دو دندان جلوئی به لبه استخر سنگ
سنگ، سنگ سوم که پیانویی روی مهره سوم سنگ
سنگ علی علی سنگ علی از استکهلم سنگ
یک شکاف روی سنگهای علی علی سنگ
علی علی علی علی علی سنگ
علی علی علی علی علی سنگ
سنگ سنگ سنگ سنگ
سنگ سنگ سنگ سنگ
سنگ سنگ سنگ سنگ
سنگ سنگ سنگ سنگ
با گریه اگر همین سنگها
بوسهها و مته برقیها مغزم را سوراخ میکنند
بوسهها و مته برقیها مغزم را سوراخ میکنند
اینکه با هشت سوراخ
هشت زندگی تازه را به درون میکشم
طبعن یک سنگ پیدا میکنم
و خدای چهارشنبه به نگین فیروزهام اضافه میشود
پس هشت سوراخ تازه هشت پروانه را زیر نافم میبرد
پس هشت بار کزاز میان بازوهایم رخنه میکند
که هشت زندگی اگر سنگ
اگر زندگی اگر گریه اگر سنگ
حاشیه سوزن دوزی پالان مادیان خوشگلم اگر سنگ
که مادیان سمهای شکستهاش در کاسه سرکه ترک بردارد اگر سنگ
با گریه اگر به مرمرها قدم بگذاری همه سنگ
همه تالار سنگ سنگها و شمعدانیها اگر سنگ
و زانوها اگر همین سنگها باشند
سنگ اگر گریه در ماهور اگر گریه اگر سنگ
شوشی، شوشتری اگر سنگ
یک گاو خونی دو گاو خونی هامونی هامونی اگر سنگ
یک گاوخونی دو گاوخونی سی و سه گاو خونی سه پل
اگر گریه اگر سنگ
چشمی اگر درون عرق ریواس بجوشد
کف بهمنشیر لای عرقگیر در سرای مشیر
اگر گریه گریهها اگر گریه اگر سنگ
سنگ سنگ سنگها اگر سراها گذرها
اگر گریه اگر سنگ اگر سنگها
سنگها اگر گریه اگر سنگ
#پدرام_یگانه_معافی
۵ مهر ۹۲
بازنویسی: ۱۸ آبان ۹۴
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
تماشات
کم
از صنوبر
خُرم نبود
نظارهی طلوع زمین از زحل
-ردِّ دستنخوردهی بیفهمی-
در اتاقکِ تاریک
وقتی عاجِ شکافنده
پوست را میدَرَد،
خلقِ چشم از جریحه
خون میشوُید
از دشتهای قونیه،
من تو را زفاف میدهم
ای صرع ِ گلهّی ماضی!
نذر خون
از رعشهی قافیهها بردار
که زخمِ باز
حفرهی فلَک
بر ترکهی صنوبرانِ آه
میزند
دَلمه را کاویدن.
به چاه رسیدن.
که انعقاد
عطش بازکَندن است
من آنام
آری
طبل ِ واگرد
کوبیده بر جریحهی بسته
زخم ِ مُقعرم
خال
بر سفیدهی سینهی آهو
چله گذشت
جریحه بست.
حالا بیا وُ
دهان مرا سرد کن…
#نازنین_آیگانی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
کم
از صنوبر
خُرم نبود
نظارهی طلوع زمین از زحل
-ردِّ دستنخوردهی بیفهمی-
در اتاقکِ تاریک
وقتی عاجِ شکافنده
پوست را میدَرَد،
خلقِ چشم از جریحه
خون میشوُید
از دشتهای قونیه،
من تو را زفاف میدهم
ای صرع ِ گلهّی ماضی!
نذر خون
از رعشهی قافیهها بردار
که زخمِ باز
حفرهی فلَک
بر ترکهی صنوبرانِ آه
میزند
دَلمه را کاویدن.
به چاه رسیدن.
که انعقاد
عطش بازکَندن است
من آنام
آری
طبل ِ واگرد
کوبیده بر جریحهی بسته
زخم ِ مُقعرم
خال
بر سفیدهی سینهی آهو
چله گذشت
جریحه بست.
حالا بیا وُ
دهان مرا سرد کن…
#نازنین_آیگانی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
دو شعر از #مهرداد_فروتن
۱)
تمام استخوانهایم را فتح کرده بودم
پیش از آنکه خرد کرده باشند...
من
بوسه داده بودم
و بر انحنای تمامشان دست کشیده بودم
پیش از آنکه مرا ترک کرده باشند
تا از اینجا به میدان خزانه به دیوان لاهه
با پلاکاردهایی رژه رفته باشند
و با خطوطی شکستهبسته
بَست ننشسته باشند
که
مهرهدار با استخوانهای نرم شده باز مهرهدار است
من نام تمامیشان را میدانم
بر قامت تمامشان ایستادهام
پرچم فرو کردهام
و شیرینی بهکامشان چال کردهام
پیش از آنکه
هرگز زماناش فرا رسد به استخوانی سوگند یاد کرده باشم
بهوقت
شکستن!
یا گوش سپرده باشم به هارمونی رشتهی زنجیر
از حلقهی پابند
تا ریتم تارق...تارق مفصل آهنین، روی سنگفرش کریدور
که میپیچد
که میپیچد
بر درِ اتاقکِ امن
به قوارهی استخوانهای تو که نرم شده بود
و زبانههای قفلها یکییکی در شیار ابدیشان لغزید
در عصری که تمام استخوانها با فلز پیوندی ماندگار داشتند
و
نرم شده بودند
و
مهرهدار همچنان مهرهدار بود
و
زبانهی قفلها یکییکی در شیار ابدیشان لغزید
و
بر در آهنین اتاقک امن
تعداد قفلها از حد
رازهای سر به ُمهر
گذشت
۲)
و مرگ سزاوار شد تا برای خودش ریسهای ببافد
گره بزند
و بر هر گره نامی بگذارد
و بر تمامشان اشک بریزد
(اسم اعظم نام ما بود)
ایستاد
و یکییکی را صدا کرد.
#مهرداد_فروتن
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
۱)
تمام استخوانهایم را فتح کرده بودم
پیش از آنکه خرد کرده باشند...
من
بوسه داده بودم
و بر انحنای تمامشان دست کشیده بودم
پیش از آنکه مرا ترک کرده باشند
تا از اینجا به میدان خزانه به دیوان لاهه
با پلاکاردهایی رژه رفته باشند
و با خطوطی شکستهبسته
بَست ننشسته باشند
که
مهرهدار با استخوانهای نرم شده باز مهرهدار است
من نام تمامیشان را میدانم
بر قامت تمامشان ایستادهام
پرچم فرو کردهام
و شیرینی بهکامشان چال کردهام
پیش از آنکه
هرگز زماناش فرا رسد به استخوانی سوگند یاد کرده باشم
بهوقت
شکستن!
یا گوش سپرده باشم به هارمونی رشتهی زنجیر
از حلقهی پابند
تا ریتم تارق...تارق مفصل آهنین، روی سنگفرش کریدور
که میپیچد
که میپیچد
بر درِ اتاقکِ امن
به قوارهی استخوانهای تو که نرم شده بود
و زبانههای قفلها یکییکی در شیار ابدیشان لغزید
در عصری که تمام استخوانها با فلز پیوندی ماندگار داشتند
و
نرم شده بودند
و
مهرهدار همچنان مهرهدار بود
و
زبانهی قفلها یکییکی در شیار ابدیشان لغزید
و
بر در آهنین اتاقک امن
تعداد قفلها از حد
رازهای سر به ُمهر
گذشت
۲)
و مرگ سزاوار شد تا برای خودش ریسهای ببافد
گره بزند
و بر هر گره نامی بگذارد
و بر تمامشان اشک بریزد
(اسم اعظم نام ما بود)
ایستاد
و یکییکی را صدا کرد.
#مهرداد_فروتن
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
(زخم آبی)
بر حجرههای هفت پریپیکر تاب میخورد کنگره
از زخم آبـی
چشمی که از تن رها میشود تا سنبلهی زهر،
نبضِ مزمن میزند در هجای شهوت [پیشانیِ عبادت بر گُنبدِ نـار
دو ماهی در تکاپوی قوی سیاه
بر فرشِ ایرانـی.
شب، پیچیده خونبار است وقتی در انتها ایستاده نیستی
خونبار و
رقصنده
رقصی زیر ساتور
رقص، در وحشتِ رگبارِ بخشنده
در تمّنایی که بس است این رودخانه
که در سینه، نیزهی قندیل میزند
کجاست آتشی که بر من نتابد
کجاست آتشی که من را بسوزاند
جانی که نمیسوزد
ذوب میشود در یخبندانِ سوزانش
جا که سقوطْ اشتیاقِ دوبارهی دیدار است
و اعماق را به تیممِ خاکسترم صلا خواهم زد
تا بگوید
او کیـست آن که غیرِ اینَـسـت.
این شقاوتِ متروک
این نبضِ ظلمانی
این پیچکِ خار
تاج وارهی عیسی
قَتالهی دود
چاقو در آب
این قصابِ بادیه
جادوگرِ مهتاب
به کجا میکشاند اینبار
این فریادِ حرمان از قفس را...
#محی_الدین_مدنی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
بر حجرههای هفت پریپیکر تاب میخورد کنگره
از زخم آبـی
چشمی که از تن رها میشود تا سنبلهی زهر،
نبضِ مزمن میزند در هجای شهوت [پیشانیِ عبادت بر گُنبدِ نـار
دو ماهی در تکاپوی قوی سیاه
بر فرشِ ایرانـی.
شب، پیچیده خونبار است وقتی در انتها ایستاده نیستی
خونبار و
رقصنده
رقصی زیر ساتور
رقص، در وحشتِ رگبارِ بخشنده
در تمّنایی که بس است این رودخانه
که در سینه، نیزهی قندیل میزند
کجاست آتشی که بر من نتابد
کجاست آتشی که من را بسوزاند
جانی که نمیسوزد
ذوب میشود در یخبندانِ سوزانش
جا که سقوطْ اشتیاقِ دوبارهی دیدار است
و اعماق را به تیممِ خاکسترم صلا خواهم زد
تا بگوید
او کیـست آن که غیرِ اینَـسـت.
این شقاوتِ متروک
این نبضِ ظلمانی
این پیچکِ خار
تاج وارهی عیسی
قَتالهی دود
چاقو در آب
این قصابِ بادیه
جادوگرِ مهتاب
به کجا میکشاند اینبار
این فریادِ حرمان از قفس را...
#محی_الدین_مدنی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
#معرفی_کتاب 📚
💠مجموعه شعر:
🛑 "لبهی تن"🛑
💠 #محسن_جعفری
💠نشر: #سیب_سرخ
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
#cherouu
💠مجموعه شعر:
🛑 "لبهی تن"🛑
💠 #محسن_جعفری
💠نشر: #سیب_سرخ
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
#cherouu
🛑#معرفی_کتاب 📚
💠برگزیده شعر:
#احمد_مطر
💠ترجمه :
#مریم_آذرسان
💠نشر : #هرمز
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
#cherouu
💠برگزیده شعر:
#احمد_مطر
💠ترجمه :
#مریم_آذرسان
💠نشر : #هرمز
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
#cherouu
۲ شعر از #هوشنگ_آزادی_ور
۱)
با زخمهای سوگوار آمده
اکنون –
سوارِ بینفس
انگار گلی دو نیمه شود
از تنگههاش
تنگ در غربتِ زیستن بیما
لوحی از صحرای بیآب
هالهی ارغوان پیچیده به بازو
آمده تار
از تارهای گلو
با انقباض مرجانهاش
-پس بگریز دیوانه
از دیو
ذوالجنا زخمهای فراوان دارد
و مرگِ هزار افعی
در یالش
پس تا میشود به حق و
سُم بر ابر میگذارد .
۲)
شیهه در چادر
خداش در حنجره افکند
و لرزه بر نطفهی آدمیان
درد میآید
از ریشه تا به ساق
و سبک بر چهارکوبهی نعل
کُمیت از درد برمیآید
- چیست این سورهی سوسوزن
والعصر
خون کرشمهی کافرانه و
درد
سایهساری ویرانه مینهد بر جای
دیگر تیر باید
موی این دیزه را و
خون بر پستان
تاش
مرگِ شهید را دریابد
حیران بر راه و
پیچان بر یال بلندش
ذوالجنا مبارک میشود .
#هوشنگ_آزادی_ور
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
۱)
با زخمهای سوگوار آمده
اکنون –
سوارِ بینفس
انگار گلی دو نیمه شود
از تنگههاش
تنگ در غربتِ زیستن بیما
لوحی از صحرای بیآب
هالهی ارغوان پیچیده به بازو
آمده تار
از تارهای گلو
با انقباض مرجانهاش
-پس بگریز دیوانه
از دیو
ذوالجنا زخمهای فراوان دارد
و مرگِ هزار افعی
در یالش
پس تا میشود به حق و
سُم بر ابر میگذارد .
۲)
شیهه در چادر
خداش در حنجره افکند
و لرزه بر نطفهی آدمیان
درد میآید
از ریشه تا به ساق
و سبک بر چهارکوبهی نعل
کُمیت از درد برمیآید
- چیست این سورهی سوسوزن
والعصر
خون کرشمهی کافرانه و
درد
سایهساری ویرانه مینهد بر جای
دیگر تیر باید
موی این دیزه را و
خون بر پستان
تاش
مرگِ شهید را دریابد
حیران بر راه و
پیچان بر یال بلندش
ذوالجنا مبارک میشود .
#هوشنگ_آزادی_ور
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
هر روز
بر جدار اين همهمه يخ ميبنديم
ساكت چون حبابها
بر جدار اين همهمه
يخ ميبنديم
و رويش سنگها را
چون سوزش لحظهاي در آغوشمان احساس ميكنيم
زمان در آنسوي كدورت سرد چشمهايمان
و در آنسوي گهوارهها و منگولهها
به مفهومي ساكن رها شده است
و دوستتر از داشتن
آسمان بوي توتون گرفته است
و لبخندهاي خشكيده در سايهي آجرها
به نقاب ساكت مردابها
پناه ميبرند
هر روز
كودكان جوهري تصويرها
با دوام گلهاي كاغذي عوض ميشوند
و خطها
در طول انگشتان ما موزيانه ميخندند
هر روز
بر جدار اين همهمه يخ ميبنديم
و در تمرين نفسهايمان
كسي ديوانهوار ميميرد
هر روز
هر روز
اين پاهاي ماست كه ميسوزد
در انبساط كوچك زاويههاي قهوهاي
و صداي ثقيل سحابها از روي چهرههامان
ليز ميخورد
هر روز
بر جدار اين همهمه يخ ميبنديم
و هر كسي درّهايست
كه گذار بادها را تجربه كرده است
و نميتواند
دستهايش را از قلبش بيرون بياورد
هر روز
بر جدار اين همهمه يخ ميبنديم
و شب
در خواب ماهيان
پيشگوئي جاودانمان تعبير ميشود
#محمدرضا_اصلانی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
بر جدار اين همهمه يخ ميبنديم
ساكت چون حبابها
بر جدار اين همهمه
يخ ميبنديم
و رويش سنگها را
چون سوزش لحظهاي در آغوشمان احساس ميكنيم
زمان در آنسوي كدورت سرد چشمهايمان
و در آنسوي گهوارهها و منگولهها
به مفهومي ساكن رها شده است
و دوستتر از داشتن
آسمان بوي توتون گرفته است
و لبخندهاي خشكيده در سايهي آجرها
به نقاب ساكت مردابها
پناه ميبرند
هر روز
كودكان جوهري تصويرها
با دوام گلهاي كاغذي عوض ميشوند
و خطها
در طول انگشتان ما موزيانه ميخندند
هر روز
بر جدار اين همهمه يخ ميبنديم
و در تمرين نفسهايمان
كسي ديوانهوار ميميرد
هر روز
هر روز
اين پاهاي ماست كه ميسوزد
در انبساط كوچك زاويههاي قهوهاي
و صداي ثقيل سحابها از روي چهرههامان
ليز ميخورد
هر روز
بر جدار اين همهمه يخ ميبنديم
و هر كسي درّهايست
كه گذار بادها را تجربه كرده است
و نميتواند
دستهايش را از قلبش بيرون بياورد
هر روز
بر جدار اين همهمه يخ ميبنديم
و شب
در خواب ماهيان
پيشگوئي جاودانمان تعبير ميشود
#محمدرضا_اصلانی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
جنینِ جنزده!
جانِ سبزت را به جنگلِ اجداد
به اعصارِ فراموشِ زمین ببَر
پلنگِ پلکت را بر قلههای آغازینِ جهان بِگمار
رقصِ یاختههای تنت را
بر آوارِ کهکشانهای سوخته
شیواساز
دوام سرگشته را بِدَر
بِدَم
مهرگیاه را
در مذابِ حیات
بیرون بکش مرا از کمرگاهِ کودنِ میمون
بیدار کن
خوابهایِ ایمنِ بهشت را،
اجدادت را از غارهای غارت و خون
فرا بخوان
در زیر آسمانِ شبِ عریان
پیکرهای بهیمیشان را فراهم آر
بگو تا هر کدام با هیمهای
از کوههای بهمنی سرازیر شوند
پَرپَرِ ققنوسیِ قلبت را
به آنان بسپار
ما دل و دریا را به دور افکندهایم
جنینِ جنزده!
ناهیدِ ناشنوده!
بارآور کن ماقبلِ تاریخِ قلب را
(دل را به بسترِ دریای باستان دریاب!)
خود را به پیش از طلوعِ کهکشان
انداز
شیرابههایِ مادرانهی تن خود را
با بالِ نیلوفرِ اَلَست
درآمیز
کُهنهجراحتِ راههای گمشدگیمان را
پابهپا بِبَر
وَرزای گمشده را
همآنجا
قربان کن!
نایِ ناهیدت را نمیدانیم
نارِ ناهیدت را نمیمانیم
طنینِ نورت را نمیشنویم
جنینِ جنزده!
ناهیدِ نادیده!
شعلهی چنگت را
بزن به کهکشانِ جنگلِ اجداد
آنجا که ساحرِ قبیله اولین نام را نامید
در گرگ و میشِ حیات
و نیاکان
بَر ایستادند:
نیمی نان و نیمی دل
«انسان-انسان» و «ماه-پلنگ»
بگذار درکشم جامِ هوشِ سبز را
#شاپور_جورکش
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
جانِ سبزت را به جنگلِ اجداد
به اعصارِ فراموشِ زمین ببَر
پلنگِ پلکت را بر قلههای آغازینِ جهان بِگمار
رقصِ یاختههای تنت را
بر آوارِ کهکشانهای سوخته
شیواساز
دوام سرگشته را بِدَر
بِدَم
مهرگیاه را
در مذابِ حیات
بیرون بکش مرا از کمرگاهِ کودنِ میمون
بیدار کن
خوابهایِ ایمنِ بهشت را،
اجدادت را از غارهای غارت و خون
فرا بخوان
در زیر آسمانِ شبِ عریان
پیکرهای بهیمیشان را فراهم آر
بگو تا هر کدام با هیمهای
از کوههای بهمنی سرازیر شوند
پَرپَرِ ققنوسیِ قلبت را
به آنان بسپار
ما دل و دریا را به دور افکندهایم
جنینِ جنزده!
ناهیدِ ناشنوده!
بارآور کن ماقبلِ تاریخِ قلب را
(دل را به بسترِ دریای باستان دریاب!)
خود را به پیش از طلوعِ کهکشان
انداز
شیرابههایِ مادرانهی تن خود را
با بالِ نیلوفرِ اَلَست
درآمیز
کُهنهجراحتِ راههای گمشدگیمان را
پابهپا بِبَر
وَرزای گمشده را
همآنجا
قربان کن!
نایِ ناهیدت را نمیدانیم
نارِ ناهیدت را نمیمانیم
طنینِ نورت را نمیشنویم
جنینِ جنزده!
ناهیدِ نادیده!
شعلهی چنگت را
بزن به کهکشانِ جنگلِ اجداد
آنجا که ساحرِ قبیله اولین نام را نامید
در گرگ و میشِ حیات
و نیاکان
بَر ایستادند:
نیمی نان و نیمی دل
«انسان-انسان» و «ماه-پلنگ»
بگذار درکشم جامِ هوشِ سبز را
#شاپور_جورکش
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
#معرفی_کتاب📚
مجموعه شعر
🛑 #جادوستان
🛑#ساجد_فضل_زاده
نشر
🛑#نورهان
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
#cherouu
مجموعه شعر
🛑 #جادوستان
🛑#ساجد_فضل_زاده
نشر
🛑#نورهان
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
#cherouu
#معرفی_کتاب📚
مجموعه شعر
🛑#چادرهای_سیاه_روبندهای_سفید
🛑#افسانه_مرادی
نشر
🛑 #نورهان
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
#cherouu
مجموعه شعر
🛑#چادرهای_سیاه_روبندهای_سفید
🛑#افسانه_مرادی
نشر
🛑 #نورهان
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
#cherouu
دو شعر از #مهدی_محمودی
۱)
"تقلا"
انبوهِ ماهی ها
میان پرِّه هاشان
شُر شُرِ عزیمتی ست عظیم
وقتی اندوهِ خیسِ آب
مویه بر سنگ می کوبد وُ
سامانِ علف زار می شود
برجِ عقرب
در نفسِ واپسینِ یک برگ
به گوش خرگوش می آویزد وُ از معرکه می گریزد
و پندارِ کهنه ی درخت
به شعبده ی تلخ شیار خدشه بر می دارد
زمین کهکشانِ مِه از سرایتِ هزار ستاره بر خاک
و داغِ ماه
بر مدارِ جنگل به طواف
این بار زخمی کارگر افتاده ست
کدام جبهه پُر کنم از گریه های سرخ؟
دشت به سر گذاشته وُ می بَرَد آدم
و آهِ آهو در گلوش می زند
تا بگذرد از چله ی جانگدازِ یخ
و آهوش بر خال رمنده ی خیال بخاباند
آن نمای ریش
و این حالِ پریش
شرحی از جانی ست که در موی سپیدِ درخت پیر شد
تا ریشه به زلف بهار گره زند وُ سبز بمیرد
ناچار بیشترین بیشه را بر دوش می رویانم؛
ـ تحفه ی سرِ سبزی که بود مرا
به وقت جنگل وُ منقارهای کوک ـ
تا کمی طبیعی جلوه کنم
۲)
"مرثیه ای برای ماه"
این خابِ شب است؛ پریده از چِشمِ سنگینِ صخره
این آهِ آسمان است؛ خلیده در نَم نایِ موج
ماتمی سپید شمایلِ شن در تبی نرم می لرزانَد
وقتی قامتِ عمیق موج های به گِل نشسته
بر تابوت ماه می کوبند
صحنه کامل است وُ ماه به تمامی کم پُشت
و اشک هزار ماهی ی معتکف دعای آمرزش
دریا!
ماهِ مُرده بر دوشَ ت مبارک
بِلَم بر شانه ای که ماه است
قد به قامتِ ستارگان بکوب وُ
آسمان به خابِ سیاهِ گیسوت مبتلا کن
تا هر آنچه که مانَد:
یک دریا شب باشد
یک شانه ماه
و هزار مرگِ تپنده وُ نامیرا
#مهدی_محمودی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
۱)
"تقلا"
انبوهِ ماهی ها
میان پرِّه هاشان
شُر شُرِ عزیمتی ست عظیم
وقتی اندوهِ خیسِ آب
مویه بر سنگ می کوبد وُ
سامانِ علف زار می شود
برجِ عقرب
در نفسِ واپسینِ یک برگ
به گوش خرگوش می آویزد وُ از معرکه می گریزد
و پندارِ کهنه ی درخت
به شعبده ی تلخ شیار خدشه بر می دارد
زمین کهکشانِ مِه از سرایتِ هزار ستاره بر خاک
و داغِ ماه
بر مدارِ جنگل به طواف
این بار زخمی کارگر افتاده ست
کدام جبهه پُر کنم از گریه های سرخ؟
دشت به سر گذاشته وُ می بَرَد آدم
و آهِ آهو در گلوش می زند
تا بگذرد از چله ی جانگدازِ یخ
و آهوش بر خال رمنده ی خیال بخاباند
آن نمای ریش
و این حالِ پریش
شرحی از جانی ست که در موی سپیدِ درخت پیر شد
تا ریشه به زلف بهار گره زند وُ سبز بمیرد
ناچار بیشترین بیشه را بر دوش می رویانم؛
ـ تحفه ی سرِ سبزی که بود مرا
به وقت جنگل وُ منقارهای کوک ـ
تا کمی طبیعی جلوه کنم
۲)
"مرثیه ای برای ماه"
این خابِ شب است؛ پریده از چِشمِ سنگینِ صخره
این آهِ آسمان است؛ خلیده در نَم نایِ موج
ماتمی سپید شمایلِ شن در تبی نرم می لرزانَد
وقتی قامتِ عمیق موج های به گِل نشسته
بر تابوت ماه می کوبند
صحنه کامل است وُ ماه به تمامی کم پُشت
و اشک هزار ماهی ی معتکف دعای آمرزش
دریا!
ماهِ مُرده بر دوشَ ت مبارک
بِلَم بر شانه ای که ماه است
قد به قامتِ ستارگان بکوب وُ
آسمان به خابِ سیاهِ گیسوت مبتلا کن
تا هر آنچه که مانَد:
یک دریا شب باشد
یک شانه ماه
و هزار مرگِ تپنده وُ نامیرا
#مهدی_محمودی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
مو
مو
مو
بر سفیدِ سرامیکها
بر سیاهِ آسفالتها
بر صفحهی گوشیها
بر سنگِ دستشوییها/ مو
در سرِ پنکه
چشمِ تلویزیون
بر لبِ فنجانها/ مو
بر آستینِ حزینِ پیرهنها وُ
گودیِ سینهبندهای رها
بر مُبل وُ تختخواب
در چمدانها/ مو
در انحنای روح
انتهای ریشهی دندان
لای استخوانِ توی گلو/ مو
و ریشهی تمامِ درختان/ مو
و پوششِ گیاهیِ بدنم/ مو
میتراود مو/ از قلب
میدرخشد مو/ بر سینه
و جای رگهای خونیِ چشم
مو میزند بیرون
تا دستِ سنگینِ حیات
مو بردارد
مو
مو
مو که ببارد یعنی
پُر شده تا پیشانی/ زن
و شعلهی هیهات
سرانگشتِ مرد را میسوزانَد
از موی زائدِ بلقیس *
در سَرای سلیمان
تا سردرِ دربارِ شاهِ جهان/ مو
لای شعرِ لسان الغیب/ مو
مو
که در شعرِ فارسی
مدامِ مُجَعَّد است وُ
میپیچد انگور وار
تا تِلو
با دُمِ عقرب
در متنِ کوچهی معشوق وُ
هزار نکتهی باریکتر دارد.
پس ادامه آمده تا شعرِ اینجانب
که میرزا قَشَمشَمام شاید **
صاحبقرانِ تَنام
و کِش
به لیفهی شلوار
سخت کردهام
در قرنِ پانزدهمِ شمسی!
مو که ندانم چگونه میپیچد
به خوابِ من وُ
میرَوَد بالا
از سیارههای سیاهِ چشم
که از پسِ قرنها
هنوزِ خیابان است وُ
کُشته میدَهدَم
که دورِ گردنِ زن
میپیچد به آه وُ
هوای ندارد را
حبس میکند به سینهاش
مو که ببارد
یعنی زنی گریسته.
#مصطفی_مرتضوی
پانویس:
* بلقیس، ساقهای پُر موی داشت و سلیمان [به شیطان] گفت بنایی بسازند که ساقهای وی را ببیند و آنگاه وی را به زنی بگیرد؛ تاریخ طبری؛ ابوالقاسم پاینده- جلد دوم- صفحه 34
** میرزا قشمشم:
کسی که ادعای میرزایی و منشیگری کند اما از عهده کار بر نیاید؛ فرهنگ فارسی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد
مو
مو
بر سفیدِ سرامیکها
بر سیاهِ آسفالتها
بر صفحهی گوشیها
بر سنگِ دستشوییها/ مو
در سرِ پنکه
چشمِ تلویزیون
بر لبِ فنجانها/ مو
بر آستینِ حزینِ پیرهنها وُ
گودیِ سینهبندهای رها
بر مُبل وُ تختخواب
در چمدانها/ مو
در انحنای روح
انتهای ریشهی دندان
لای استخوانِ توی گلو/ مو
و ریشهی تمامِ درختان/ مو
و پوششِ گیاهیِ بدنم/ مو
میتراود مو/ از قلب
میدرخشد مو/ بر سینه
و جای رگهای خونیِ چشم
مو میزند بیرون
تا دستِ سنگینِ حیات
مو بردارد
مو
مو
مو که ببارد یعنی
پُر شده تا پیشانی/ زن
و شعلهی هیهات
سرانگشتِ مرد را میسوزانَد
از موی زائدِ بلقیس *
در سَرای سلیمان
تا سردرِ دربارِ شاهِ جهان/ مو
لای شعرِ لسان الغیب/ مو
مو
که در شعرِ فارسی
مدامِ مُجَعَّد است وُ
میپیچد انگور وار
تا تِلو
با دُمِ عقرب
در متنِ کوچهی معشوق وُ
هزار نکتهی باریکتر دارد.
پس ادامه آمده تا شعرِ اینجانب
که میرزا قَشَمشَمام شاید **
صاحبقرانِ تَنام
و کِش
به لیفهی شلوار
سخت کردهام
در قرنِ پانزدهمِ شمسی!
مو که ندانم چگونه میپیچد
به خوابِ من وُ
میرَوَد بالا
از سیارههای سیاهِ چشم
که از پسِ قرنها
هنوزِ خیابان است وُ
کُشته میدَهدَم
که دورِ گردنِ زن
میپیچد به آه وُ
هوای ندارد را
حبس میکند به سینهاش
مو که ببارد
یعنی زنی گریسته.
#مصطفی_مرتضوی
پانویس:
* بلقیس، ساقهای پُر موی داشت و سلیمان [به شیطان] گفت بنایی بسازند که ساقهای وی را ببیند و آنگاه وی را به زنی بگیرد؛ تاریخ طبری؛ ابوالقاسم پاینده- جلد دوم- صفحه 34
** میرزا قشمشم:
کسی که ادعای میرزایی و منشیگری کند اما از عهده کار بر نیاید؛ فرهنگ فارسی
مجله الکترونیک تخصصی شعر #چرو
@cherouu تلگرام
🟡⚪️🟡
cherouu.ir سایت
⚪️🟡⚪️
Cherouu11 اینستاگرام
🟡⚪️🟡
#مجله_الکترونیک_چرو
#مجله_مستقل_ادبیات
#شعر_پیشرو
#شعر_آزاد