tgoop.com/dandanNegaar/2348
Last Update:
♦️مردهشور چطور دندانپزشکان را شناسایی میکند؟
روایت طنزی از دکتر مجید میری
در میان صدای همهمه و شیون و اشک و زاری آدمها خودم را به سوی ورودی غسالخانه میکشانم و آرام و با ترس در را باز میکنم تا برای آخرین بار با عزیزترین دوست دورهی جوانی که بر اثر سکتهی قلبی جان به جان آفرین تسلیم کرد، خداحافظی کنم. جنازه روی تخت مردهشورخانه به صورت یک وری و جنینی خوابیده و مردی تنومند در حال شستن اوست.
سلامی میکنم و جوابی میشنوم! بلند میگوید: خداوند رحمت کنه دندونپزشک زحمتکش و کوشایی بود. با هم چه نسبتی داشتین؟
با تعجب میگویم: دوست قدیمی و همکارم بودن، ولی شما از کجا میدونستین دندانپزشک هستن؟!
مرد خونسرد سطل آبی روی جنازه خالی میکند و خیره در چشمانم مینالد: بیا نزدیک برادر من، اصلاً نترس! باسن جنازه رو با دقت ببین. از بس روی صندلی نشسته و به خودش فشار آورده پوستش چروکیده و ساییده شده، یک دونه مو هم نداره. از یک فرسخی داد میزنه ماتحت یک دندونپزشکه...
و ادامه میدهد: طفلکی توی کلینیک شلوغی هم کار میکرده، حداقل دو شیفت سنگین برداشته بوده.
با چشمهای وقزده میگویم: خب آره ولی اینو دیگه از کجا فهمیدین؟
مرد جنازه که به صورت جنینی خوابیده است را با یک حرکت محکم دست روی تخت مینشاند و خیره در چشمان دوست قدیمیام صدایش در فضا میپیچد: ببین برادر من! استخوون دنبالچه به خاطر کار زیاد و استرس و خمیدگی بیش از حد جوری زده بیرون که نیمساز ماتحت رفیقت عمود منصف کمر رو قطع میکنه. نتیجه اینکه دوستت روی تخت مرده شور خونه نمیتونه صاف بخوابه. الان همکار شما نشستهست حالا که میخوابونمش نگاه کن پاهاش عمودی میزنه بالا... تنها راه صاف شدنش این هست که شما بری بالاش تمام وزن خودتو بندازی روی پاهاش تا قولنج دنبالچه بشکنه و صاف بشه برای خوابیدن توی تابوت…
سکوت میکنم. مرد آرام زیر لب مینالد: حیف، صد حیف، طفلک متخصص اطفال هم بوده انگشتها و کنار دست راستش همه چند ساله گاز گاز شده… امان از دست بچههای این دوره زمونه...
با بغض میگویم: چی ربطی داره آخه! بازوهاشم کبوده که
مرد حرفم را قطع میکند و میغرد: خیانتکار بوده برادر من! خیانت کار بوده. این کبودی وخونمردگی روی بازو و رد ناخن بلند ماهیتش زمین تا اسمون فرق میکنه با گاز گرفتگی اطفال
آرام مینالم: شاید مسائل زناشویی بوده، اصلاً به ما چه مربوطه؟
که مرد با خنده ادامه میدهد: شما دیگه چرا دکتر جان؟ زن پنجاه و چند سالهی دوست شما که دندوناش همه لمینت شده مگه توان کبود کردن این بازو رو داره؟ برا همچین کبودی و سیاهی طرفت حداقل باید زیر سی سال رو داشته باشه. علاوه بر اینکه کنار شقیقهها رو با دقت ببین اونام کبود و سیاهه...
با بغض میپرسم: ببخشید اینام کار همون زیر سی سالهست؟
مرد میخندد: نه داداش! اینا کار خود آقای دکتره. با دقت نگاه کن! رد پنجه از بالا به پایین کمرنگ میشه و خونمردگیش تازهست! احتمالاً خانم دکتر به رفیق شما مشکوک شده و بحثی در گرفته همکارتون هم برای اینکه کم نیاره هی خودشو زده و غربت بازی در آورده و فضا رو متشنج کرده. به لبهای جنازه با دقت نگاه کن، لب بالا چقدر خودشو جمع کرده تا زیر خط لبخند یعنی مشخصه مرحوم توی نفسای آخر فقط کلمهی نه نه نه رو مکرر تکرار میکرده...
با خشم خیره میشوم به لبهای همکار قدیمی و تکرار کلمهی نه نه که ناگهان صدایی در فضا میپیچد: دکتر جان میشه بخوابی روی اون یکی تخت مرده شور خونه تا بازوهات رو چک کنم ببینم کبوده یا نه؟
با ترس خودم را مچاله میکنم و فریاد میزنم: نه نه، که سیلی محکمی میخورد توی گوشم. با صدایی نازک و زنانه: آخی تو رو خدا ببخشید مجید جونم مجبور بودم دیدم توی خواب اینجوری خودتو محکم گرفتی هی داد میزنی. هر چی تکونت دادم خودتو بیشتر جمع کردی مجبور شدم سیلی بزنم توی صورتت... بیا یک قورت آب بخور تا حالت جا بیاد.
هنوز قورت اول را فرو نداده با اضطراب میگویم: یعنی من بازوهام کبود نشده؟ خیانت! لبام چی؟ نمیگه نه نه
که سیلی محکمتر از اول برق از چشمانم میپراند در تاریکی شاعرانهی اتاق با صدای: مرتیکهی عوضی حالا آمار خیانتت رو از من میگیری کصافط؟ فکر میکنی من خرم نمیفهمم سه شبه داری میای خونه بوی عطر زونالین بدنت از نصف هم کمتر شده... بیشعور چرا جورابات چپهست؟ چرا تراکنشهای دستگاه پوز مطبت صفر شده، چرا پیام واریز نداری؟
در تاریک روشنای اتاق خواب یک شبح میبینم در حال پیچیدن چمدان با هق هق و اشک و آه و یک صدای گریان زنانه: الو آژانس؟ لطفاً یک سرویس. مقصد؟ اره، خونهی بابام… چی؟ من از سر شب نفر هشتمم که میره خونهی باباش... چی باید صبور باشم؟ چی زمونه ادبش میکنه… چی؟ ...
BY دندان نگار
Share with your friend now:
tgoop.com/dandanNegaar/2348