tgoop.com/dardaneshkadeh/1353
Last Update:
در انبوه غریبهها
#شکیبا_محمدنیا
#مسابقه
#نوبت_نوشتن
✨ در میان روزهای رنگارنگ زندگیام که هرکدام نهاد و تعبیری مشابه داشتند، بودند لحظات اندک برخورد با شگفتیهایی که وجودشان پرده از پنجرهٔ چشمانم کنار زدند و غبار بایدها و نبایدهای بیاساس را از خانهٔ ذهنم زدودند. اولین بارقهای که نور حقیقت را به چشمانم که در تاریکی دیگر سویی نداشتند رساند، پسرک کوچکی بود که خود را «شازده کوچولو» میخواند و از مکانی دور، از سیارهای کوچک که در آن همراه گل سرخش زندگی میکرد، آمده بود.
✍ آن شب روی سکو که روبهروی درِ پشتیِ نمایشخانه قرار داشت، نشسته بودم و در حین انتظار برای شروع اجرای بعدیام، مشغول نوشتن الهاماتی آنی و بیهدف بودم. شاید جریان سرنوشت یا اجبار روزگار بود که مرا بازیگر خواندند، با این حال همواره شرارهٔ کوچکی در اعماق قلبم بود که بدون اینکه از این موضوع مهم که مرا شکل میداد آگاه باشم، باعث میشد در اوقات فراغتم خود را دستدردست قلم و در میان جریان کلمات بیابم...
🔗 متن کامل این داستان را در تلگراف یا ویرگول نشریهٔ دردانشکده مطالعه کنید.
🗞 نشریهٔ دردانشکده
BY نشریۀ دردانشکده
Share with your friend now:
tgoop.com/dardaneshkadeh/1353