تو، روخئونه اوطرف
مُو^ إی طرف
اَگه إیتاَ پورد نَهابی!
واتاو/واتاب:
تو آنسوی رودخانه
من اینسو
اگر پلی میبود!
#هوشنگ_عباسی
https://www.tgoop.com/davat1394/17142
مُو^ إی طرف
اَگه إیتاَ پورد نَهابی!
واتاو/واتاب:
تو آنسوی رودخانه
من اینسو
اگر پلی میبود!
#هوشنگ_عباسی
https://www.tgoop.com/davat1394/17142
دوات پایگاه خبری_تحلیلی فرهنگی،هنری و ادبی Davat News-Analytical Base Cultural, Artistic, and Literary
خبر تکمیلی: پیرو گزارش پیشین، محمود نیکویه دیروز ۱۳ آذر در بیمارستان آریا به زیر تیغ جراحی رفت، او چهارشنبه چهاردهم آذر ۱۴۰۳، از آیسییو به بخش اعزام شده است، ادامهی درمان نیز پس از بررسی پاتولوژی طی روزهای آتی، توسط تیم درمان، آغاز خواهد شد. برای نیکویه…
ارادهی راسخ محمود نیکویه در نبرد با اهریمن
محمود نیکویه از پژوهندگان، فرهنگ، هنر و ادبیات، صبح آدینه ۷ دی خبر از بدخیمی تودهی ریویاش در گرید دو داد، قرار است وی از شنبه برای انجام آزمایشات پیشنیاز شیمیدرمانی به انکولوژیست مراجعه کند.
مروری بر زندگی و آثار نیکویه:
وی در سال ۱۳۲۹ در محلهی حاجیآباد رشت متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در رشت گذراند و در سال ۱۳۵۲ وارد دانشکدهی ادبیات دانشگاه تهران شد و در رشته زبان و ادبیات فارسی به تحصیل پرداخت.
محمود نیکویه در دههی پنجاه با عنوان زندانی سیاسی راهی زندان پهلوی دوم شد.
از جمله فعالیتهای پژوهشی او میتوان به موارد زیر اشاره کرد: حضور او در عرصهی رسانهها از دوران نوجوانی با چاپ مقالاتی در مطبوعات گیلان آغاز شد. وی مقالات و نقدهای متعددی در نشریات معتبری مانند نگین، رودکی، راهنمای کتاب، آینده، هنر و ادبیات کادح، نقشقلم، گیلانزمین و کلک منتشر کرده است.
از جمله آثار این پژوهنده میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
■پورداود پژوهندهی روزگار نخست
■از نقطه تا خط (مجموعه نقد و نظر دربارهی نصرت رحمانی)
■نادرهکاران (مجموعه مقالات ایرج افشار)
■تاریخ بلدیهی رشت
■رشت، شهر باران
■دانشنامهی فرهنگ و تمدن گیلان (شمارهٔ ۱۱): گیلان در سفرنامههای سیاحان خارجی
و چاپ مقالات در نشریات از دههی چهل
شایان ذکر آنکه، محمود نیکویه به دلیل پژوهشهای مهم خود در زمینههای مختلف، بهویژه در حوزهی فرهنگ و تاریخ گیلان، از جایگاه ویژهای در میان پژوهشگران و علاقهمندان برخوردار است. آثار او منبعی ارزشمند برای شناخت تاریخ، فرهنگ و ادبیات ایران به شمار میرود.
جامعهی فرهنگی و ادبی ایران امیدوار است که او هرچه زودتر سلامتی خود را بازیابد و همچنان به فعالیتهای ارزشمند خود ادامه دهد.
از دوستداران و علاقهمندان نیکویه انتظار دارد تا سپری شدن دورهی درمان با انتشار و معرفی بخشهایی از آثار او، به اذهان جامعه نقش خدماتش در عرصهی فرهنگ و ادب را یادآور شوند، تا بدینوسیله هر یک به سهم خود قدردان تلاشهای وی باشند.
ایدون باد.
https://www.tgoop.com/davat1394/17150
محمود نیکویه از پژوهندگان، فرهنگ، هنر و ادبیات، صبح آدینه ۷ دی خبر از بدخیمی تودهی ریویاش در گرید دو داد، قرار است وی از شنبه برای انجام آزمایشات پیشنیاز شیمیدرمانی به انکولوژیست مراجعه کند.
مروری بر زندگی و آثار نیکویه:
وی در سال ۱۳۲۹ در محلهی حاجیآباد رشت متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در رشت گذراند و در سال ۱۳۵۲ وارد دانشکدهی ادبیات دانشگاه تهران شد و در رشته زبان و ادبیات فارسی به تحصیل پرداخت.
محمود نیکویه در دههی پنجاه با عنوان زندانی سیاسی راهی زندان پهلوی دوم شد.
از جمله فعالیتهای پژوهشی او میتوان به موارد زیر اشاره کرد: حضور او در عرصهی رسانهها از دوران نوجوانی با چاپ مقالاتی در مطبوعات گیلان آغاز شد. وی مقالات و نقدهای متعددی در نشریات معتبری مانند نگین، رودکی، راهنمای کتاب، آینده، هنر و ادبیات کادح، نقشقلم، گیلانزمین و کلک منتشر کرده است.
از جمله آثار این پژوهنده میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
■پورداود پژوهندهی روزگار نخست
■از نقطه تا خط (مجموعه نقد و نظر دربارهی نصرت رحمانی)
■نادرهکاران (مجموعه مقالات ایرج افشار)
■تاریخ بلدیهی رشت
■رشت، شهر باران
■دانشنامهی فرهنگ و تمدن گیلان (شمارهٔ ۱۱): گیلان در سفرنامههای سیاحان خارجی
و چاپ مقالات در نشریات از دههی چهل
شایان ذکر آنکه، محمود نیکویه به دلیل پژوهشهای مهم خود در زمینههای مختلف، بهویژه در حوزهی فرهنگ و تاریخ گیلان، از جایگاه ویژهای در میان پژوهشگران و علاقهمندان برخوردار است. آثار او منبعی ارزشمند برای شناخت تاریخ، فرهنگ و ادبیات ایران به شمار میرود.
جامعهی فرهنگی و ادبی ایران امیدوار است که او هرچه زودتر سلامتی خود را بازیابد و همچنان به فعالیتهای ارزشمند خود ادامه دهد.
از دوستداران و علاقهمندان نیکویه انتظار دارد تا سپری شدن دورهی درمان با انتشار و معرفی بخشهایی از آثار او، به اذهان جامعه نقش خدماتش در عرصهی فرهنگ و ادب را یادآور شوند، تا بدینوسیله هر یک به سهم خود قدردان تلاشهای وی باشند.
ایدون باد.
https://www.tgoop.com/davat1394/17150
نیکی به کسی کن که به کار تو نیاید
احسان هنری نیست به امید تلافی
#صائب_تبريزى
https://www.tgoop.com/davat1394/17151
احسان هنری نیست به امید تلافی
#صائب_تبريزى
https://www.tgoop.com/davat1394/17151
Telegram
کانال دوات فرهنگ، هنر و ادبیات
👍2
اقرارها
حسن فرخی
یک)
اقرار میکنم به هرسو آغوش گشودهام همچنان دیدن دارم.
دو)
حالا متوجه شدم نام تو پرچمی است در خیابانها.
سه)
از پاییز خودم انار به صبح جهان میبرم.
چهار)
بعد از تو نبض صبح همچنان میزند.
پنج)
حالا که کفنپاره کردهام مردهام را کنار بگذار.
شش)
دست از سرم بردار باد شانههایم را تکان نده!
هفت)
این دنیا که میبینی مار خوشخطوخال من است آرام آرام پوست میاندازد.
هشت)
از ابرها ببین میان روزهای من خون چ ک ه میکند.
نه)
شب دنبال گلوی من است داس به دست!
تهران ۸/دی ماه/۱۴۰۳
#حسن_فرخی
https://www.tgoop.com/davat1394/17154
حسن فرخی
یک)
اقرار میکنم به هرسو آغوش گشودهام همچنان دیدن دارم.
دو)
حالا متوجه شدم نام تو پرچمی است در خیابانها.
سه)
از پاییز خودم انار به صبح جهان میبرم.
چهار)
بعد از تو نبض صبح همچنان میزند.
پنج)
حالا که کفنپاره کردهام مردهام را کنار بگذار.
شش)
دست از سرم بردار باد شانههایم را تکان نده!
هفت)
این دنیا که میبینی مار خوشخطوخال من است آرام آرام پوست میاندازد.
هشت)
از ابرها ببین میان روزهای من خون چ ک ه میکند.
نه)
شب دنبال گلوی من است داس به دست!
تهران ۸/دی ماه/۱۴۰۳
#حسن_فرخی
https://www.tgoop.com/davat1394/17154
👍2
کلمه پرچمی ست
حسن فرخی
این روزها
دلم روشن دستم روشن است
خورشید
از چاک دیوارها
در و دریچهها میآید
نگاه کن
توفان
کلمهها را آورده است روی برانکارد
حالا متوجه شدم
پنجرهها را هم
کف خیابانها پرتاب میکند.
حالا به سطح شعرمیرسم،بله!
و در خیابان آزادی قدم میزنم.
شب
از هر طرف فرقی نمیکند
گلوی مرا نگاه میکند
دروغ چرا،
پابرهنه دویدهاست توی این متن
ماه
در آغوش من است
وقتی که روشن شدم
فهمیدم
توفانطغیان کردهاست
جای من اینجاست.
کلمهی آزادی را مینویسم،
آهان!
و برایتان پست میکنم.
این شبها
دلم روشن دستم روشن است
این روزها
محو تماشای این جهان شدهام.
حالا متوجه شدم
کلمه پرچمی است.
تهران
۶/دی ماه/۱۴۰۳
#حسن_فرخی
https://www.tgoop.com/davat1394/17155
حسن فرخی
این روزها
دلم روشن دستم روشن است
خورشید
از چاک دیوارها
در و دریچهها میآید
نگاه کن
توفان
کلمهها را آورده است روی برانکارد
حالا متوجه شدم
پنجرهها را هم
کف خیابانها پرتاب میکند.
حالا به سطح شعرمیرسم،بله!
و در خیابان آزادی قدم میزنم.
شب
از هر طرف فرقی نمیکند
گلوی مرا نگاه میکند
دروغ چرا،
پابرهنه دویدهاست توی این متن
ماه
در آغوش من است
وقتی که روشن شدم
فهمیدم
توفانطغیان کردهاست
جای من اینجاست.
کلمهی آزادی را مینویسم،
آهان!
و برایتان پست میکنم.
این شبها
دلم روشن دستم روشن است
این روزها
محو تماشای این جهان شدهام.
حالا متوجه شدم
کلمه پرچمی است.
تهران
۶/دی ماه/۱۴۰۳
#حسن_فرخی
https://www.tgoop.com/davat1394/17155
👍1
متاورس چه بر سر ادبیات و زبان میآورد
گفتگوی روزنامهی آرمان با مزدک پنجهای
یکشنبه نهم دی ماه هزار و چهارصد و سه
در این گفتگو از نظریه مرگ تخیل گفتم و آیا ربات و هوش مصنوعی جای حافظ و سعدی را خواهد گرفت؟
#ادبیات_در_وضعیت_متاورس
#انتشارات_دوات_معاصر
Www.davatmoaser.ir
@mazdakpanjehee
https://www.tgoop.com/davat1394/17157
گفتگوی روزنامهی آرمان با مزدک پنجهای
یکشنبه نهم دی ماه هزار و چهارصد و سه
در این گفتگو از نظریه مرگ تخیل گفتم و آیا ربات و هوش مصنوعی جای حافظ و سعدی را خواهد گرفت؟
#ادبیات_در_وضعیت_متاورس
#انتشارات_دوات_معاصر
Www.davatmoaser.ir
@mazdakpanjehee
https://www.tgoop.com/davat1394/17157
👍1
نگاهی به تاریخچهی بدن و بدنمندی
#علی_رضا_امیری
در سه دهه اخیر که پارادایم بدنمندی در انسانشناسی شکل گرفته بدن در کانون توجه مطالعات بسیاری از محققان قرار گرفته است .البته پیشینه توجه به بدن را می توان از زمان انسان سنجیها و جمجه سنجیهای افرادی نظیر کنت دوبوفون(۱۷۸۸-۱۷۰۷) ، بلومن باخ (۱۸۴۰-۱۷۵۲)، کمبر(۱۷۹۸-۱۷۲۲) و دیگرانی که در این زمینه در قرن ۱۸ به مطالعه پرداخته اند ،دنبال کرد . با شروع قرن ۱۹ انشانشناسان این اندازه گیریها را متوقف و شروع به شرح و تحلیل مناسکها و انواع گوناگون بدنهای در ارتباط با آنها و وظایف اجتماعی بدن در جوامع نمودند .
در فرانسه هرتز(۱۹۱۵-۱۸۸۲) ، موس(۱۹۵۰-۱۸۷۲) و ژنپ(۱۹۵۷-۱۸۷۳) اولین انسانشناسانی بودند که تلاش کردند به ورای تعریفی ساده از مناسک و فنون بدنی دست یابند . هرتز در مفاله برتری دست راست توضیح می دهد در حالیکه شباهتی کاملتر از دو دستمان نیست ، به همان اندازه هم ناهمانندی مابین آنها وجود دارد . گویی که دست راست حق ویژه و امتیاز مخصوصی دارد و دست چپ در مقابل حقیر شمرده می شود و تنها نقش کمکی کوچکی دارد و به تنهایی هیچ کاری نمی تواند انجام دهد . او بیان می دارد که دستها قطبی بودن و تضاد جهان را در بدن نمادسازی می کنند . تضاد خوبی و بدی ، زندگی و مرگ ، مرد و زن ، نور و تاریکی ،درون و برون ، مقدس و نامقدس هرتز داده هایش را نه تنها از تشریفات و آیینهای مذهبی سلتیک ، هندو و مااوری بدست می اورد ،بلکه از زبانشناسی هندواروپایی ، اسطوره شناسی مسیحی و فرهنگ معاصر مردم فرانسه نیز بهره می جوید . وی به این نکته اشاره می کند که این ایده دوگانه انگاری به پیتاگوراس ، فیلسوف یونانی می رسد . نکته اصلی برای هرتز این بود که الگوهای تفکر در بدن بازتاب می یابد .کیهان شناسی ، جنسیت و اخلاق بدن را تقسیم می کنند . بدن فیزیکی ، بدنی اجتماعی هم هست . ژنپ یک قدم جلوتر می رود وبر این امر تاکید می کند که چگونه جهان اجتماعی مهر خودش را بر روی بدن حک می کند و همچنین باعث دگرگونیهای فیزیکی بدن هم می شود . از نظر ژنپ زندگی هر فردی در هر جامعه ای مجموعه ای از گذرگاهها است .تولد، ازدواج ، حاملگی، پدری و مادری ، مرگ .برای همه این گذرگاهها مراسمهایی هست .،مناسک گذار ( جدایی،انتقال و در امیختگی ) که از طریق آنها مردم جدید با نقشهای جدید بوجود می آیند . اما این مراحل ضروری اجتماعی ، فیزیکی(جسمانی) هم هستند و با خوردن و آشامیدن ، تزیینات و لباسها، آرایش مو ، نقاشی بدن ، خالکوبیها و زخم زدنها و قطع عضوها در فرهنگهای گوناگون نشاندار می شوند .شخص جدید با نقش جدید نیاز به یک بدن جدید دارد که بدین شیوه ها نمادگذاری می شود .در نهایت فرد و جامعه در یکدیگر بدنمند می شوند . موس نیز با مطرح کردن بحث فنون بدنی در علوم اجتماعی نقطه عطفی در مطالعات بدن پدید می آورد.
https://www.tgoop.com/davat1394/17159
#علی_رضا_امیری
در سه دهه اخیر که پارادایم بدنمندی در انسانشناسی شکل گرفته بدن در کانون توجه مطالعات بسیاری از محققان قرار گرفته است .البته پیشینه توجه به بدن را می توان از زمان انسان سنجیها و جمجه سنجیهای افرادی نظیر کنت دوبوفون(۱۷۸۸-۱۷۰۷) ، بلومن باخ (۱۸۴۰-۱۷۵۲)، کمبر(۱۷۹۸-۱۷۲۲) و دیگرانی که در این زمینه در قرن ۱۸ به مطالعه پرداخته اند ،دنبال کرد . با شروع قرن ۱۹ انشانشناسان این اندازه گیریها را متوقف و شروع به شرح و تحلیل مناسکها و انواع گوناگون بدنهای در ارتباط با آنها و وظایف اجتماعی بدن در جوامع نمودند .
در فرانسه هرتز(۱۹۱۵-۱۸۸۲) ، موس(۱۹۵۰-۱۸۷۲) و ژنپ(۱۹۵۷-۱۸۷۳) اولین انسانشناسانی بودند که تلاش کردند به ورای تعریفی ساده از مناسک و فنون بدنی دست یابند . هرتز در مفاله برتری دست راست توضیح می دهد در حالیکه شباهتی کاملتر از دو دستمان نیست ، به همان اندازه هم ناهمانندی مابین آنها وجود دارد . گویی که دست راست حق ویژه و امتیاز مخصوصی دارد و دست چپ در مقابل حقیر شمرده می شود و تنها نقش کمکی کوچکی دارد و به تنهایی هیچ کاری نمی تواند انجام دهد . او بیان می دارد که دستها قطبی بودن و تضاد جهان را در بدن نمادسازی می کنند . تضاد خوبی و بدی ، زندگی و مرگ ، مرد و زن ، نور و تاریکی ،درون و برون ، مقدس و نامقدس هرتز داده هایش را نه تنها از تشریفات و آیینهای مذهبی سلتیک ، هندو و مااوری بدست می اورد ،بلکه از زبانشناسی هندواروپایی ، اسطوره شناسی مسیحی و فرهنگ معاصر مردم فرانسه نیز بهره می جوید . وی به این نکته اشاره می کند که این ایده دوگانه انگاری به پیتاگوراس ، فیلسوف یونانی می رسد . نکته اصلی برای هرتز این بود که الگوهای تفکر در بدن بازتاب می یابد .کیهان شناسی ، جنسیت و اخلاق بدن را تقسیم می کنند . بدن فیزیکی ، بدنی اجتماعی هم هست . ژنپ یک قدم جلوتر می رود وبر این امر تاکید می کند که چگونه جهان اجتماعی مهر خودش را بر روی بدن حک می کند و همچنین باعث دگرگونیهای فیزیکی بدن هم می شود . از نظر ژنپ زندگی هر فردی در هر جامعه ای مجموعه ای از گذرگاهها است .تولد، ازدواج ، حاملگی، پدری و مادری ، مرگ .برای همه این گذرگاهها مراسمهایی هست .،مناسک گذار ( جدایی،انتقال و در امیختگی ) که از طریق آنها مردم جدید با نقشهای جدید بوجود می آیند . اما این مراحل ضروری اجتماعی ، فیزیکی(جسمانی) هم هستند و با خوردن و آشامیدن ، تزیینات و لباسها، آرایش مو ، نقاشی بدن ، خالکوبیها و زخم زدنها و قطع عضوها در فرهنگهای گوناگون نشاندار می شوند .شخص جدید با نقش جدید نیاز به یک بدن جدید دارد که بدین شیوه ها نمادگذاری می شود .در نهایت فرد و جامعه در یکدیگر بدنمند می شوند . موس نیز با مطرح کردن بحث فنون بدنی در علوم اجتماعی نقطه عطفی در مطالعات بدن پدید می آورد.
https://www.tgoop.com/davat1394/17159
👍1
برای مطالعات بیشتر در خصوص بدنمندی به منابع زیر رجوع شود:
Brook RA (1999). Cambrian Intelligence: The Early History of the New AI. Cambridge MA: The MIT Press. ISBN 0-262-52263-2.
Clark A (1997). Being There: Putting Brain, Body and World Together Again. Cambridge MA: The MIT Press. ISBN 0-262-53156-9.
Damásio A (1999). The Feeling of What Happens: Body and Emotion in the Making of Consciousness. New York: Houghton Mifflin Harcourt. ISBN 0-15-601075-5.
Edelman G (2004). Wider than the Sky: The Phenomenal Gift of Consciousness. Yale University Press. ISBN 0-300-10229-1.
Gallagher S (2005). How the Body Shapes the Mind. Oxford: Oxford University Press. ISBN 0-19-920416-0.
Hyun JS, Luck SJ (February 2007). "Visual working memory as the substrate for mental rotation". Psychonomic Bulletin & Review. 14 (1): 154–158. doi:10.3758/bf03194043. PMID 17546746.
Lakoff G, Johnson M (1980). Metaphors We Live By. University of Chicago Press. ISBN 0-226-46801-1.
Lakoff G (1987). Women, Fire, and Dangerous Things: What Categories Reveal About the Mind. University of Chicago Press. ISBN 0-226-46804-6.
Lakoff G, Turner M (1989). More Than Cool Reason: A Field Guide to Poetic Metaphor. University of Chicago Press. ISBN 0-226-46812-7.
Lakoff G, Johnson M (1999). Philosophy In The Flesh: the Embodied Mind and its Challenge to Western Thought. Basic Books. ISBN 0-465-05674-1.
Lakoff G, Núñez RE (2001). Where Mathematics Comes From: How the Embodied Mind Brings Mathematics into Being. New York: Basic Books. ISBN 0-465-03771-2.
Maturana M, Varela F (1987). The Tree of Knowledge: The Biological Roots of Human Understanding. Boston: Shambhala. ISBN 0-87773-373-2.
Pfeifer R (2001). Understanding Intelligence. Cambridge MA: The MIT Press. ISBN 0-262-16181-8.
Pfeifer R, Bongard J (2006). How the Body Shapes the Way We Think: A New View of Intelligence. Cambridge MA: The MIT Press. ISBN 978-0-262-16239-5.
Greeno JG, Moore JL (1993). "Situativity and symbols: Response to Vera and Simon". Cognitive Science. 17: 49–59. doi:10.1207/s15516709cog1701_3. S2CID 2258750.
Wilson M (March 2001). "The case for sensorimotor coding in working memory". Psychonomic Bulletin & Review. 8 (1): 44–57. doi:10.3758/BF03196138. PMID 11340866. S2CID 8984
Brook RA (1999). Cambrian Intelligence: The Early History of the New AI. Cambridge MA: The MIT Press. ISBN 0-262-52263-2.
Clark A (1997). Being There: Putting Brain, Body and World Together Again. Cambridge MA: The MIT Press. ISBN 0-262-53156-9.
Damásio A (1999). The Feeling of What Happens: Body and Emotion in the Making of Consciousness. New York: Houghton Mifflin Harcourt. ISBN 0-15-601075-5.
Edelman G (2004). Wider than the Sky: The Phenomenal Gift of Consciousness. Yale University Press. ISBN 0-300-10229-1.
Gallagher S (2005). How the Body Shapes the Mind. Oxford: Oxford University Press. ISBN 0-19-920416-0.
Hyun JS, Luck SJ (February 2007). "Visual working memory as the substrate for mental rotation". Psychonomic Bulletin & Review. 14 (1): 154–158. doi:10.3758/bf03194043. PMID 17546746.
Lakoff G, Johnson M (1980). Metaphors We Live By. University of Chicago Press. ISBN 0-226-46801-1.
Lakoff G (1987). Women, Fire, and Dangerous Things: What Categories Reveal About the Mind. University of Chicago Press. ISBN 0-226-46804-6.
Lakoff G, Turner M (1989). More Than Cool Reason: A Field Guide to Poetic Metaphor. University of Chicago Press. ISBN 0-226-46812-7.
Lakoff G, Johnson M (1999). Philosophy In The Flesh: the Embodied Mind and its Challenge to Western Thought. Basic Books. ISBN 0-465-05674-1.
Lakoff G, Núñez RE (2001). Where Mathematics Comes From: How the Embodied Mind Brings Mathematics into Being. New York: Basic Books. ISBN 0-465-03771-2.
Maturana M, Varela F (1987). The Tree of Knowledge: The Biological Roots of Human Understanding. Boston: Shambhala. ISBN 0-87773-373-2.
Pfeifer R (2001). Understanding Intelligence. Cambridge MA: The MIT Press. ISBN 0-262-16181-8.
Pfeifer R, Bongard J (2006). How the Body Shapes the Way We Think: A New View of Intelligence. Cambridge MA: The MIT Press. ISBN 978-0-262-16239-5.
Greeno JG, Moore JL (1993). "Situativity and symbols: Response to Vera and Simon". Cognitive Science. 17: 49–59. doi:10.1207/s15516709cog1701_3. S2CID 2258750.
Wilson M (March 2001). "The case for sensorimotor coding in working memory". Psychonomic Bulletin & Review. 8 (1): 44–57. doi:10.3758/BF03196138. PMID 11340866. S2CID 8984
👍1
مقدمه بر تاریخ فرهنگی بدن و بدنمندی در ایران معاصر – ناصر فکوهی
https://nasserfakouhi.com/%D9%85%D9%82%D8%AF%D9%85%D9%87%E2%80%8C-%D8%A8%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%AF%D9%86-%D9%88-%D8%A8%D8%AF%D9%86%D9%85%D9%86%D8%AF%DB%8C-%D8%AF/
https://nasserfakouhi.com/%D9%85%D9%82%D8%AF%D9%85%D9%87%E2%80%8C-%D8%A8%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%AF%D9%86-%D9%88-%D8%A8%D8%AF%D9%86%D9%85%D9%86%D8%AF%DB%8C-%D8%AF/
ناصر فکوهی
مقدمه بر تاریخ فرهنگی بدن و بدنمندی در ایران معاصر
مقدمه ناصر فکوهی بر کتاب تاریخ فرهنگی بدن و بدنمندی در ایران معاصر ، زهره روحی، تهران: انتشارات انسانشناسی، ۱۴۰۰مقدمهبدن و مدرنیتهپیشینه بحث درباره بدن و بهویژه رابطه بدن با روح، به قدیمیترین ایام میرسد. از سقراط و افلاطون تا دکارت و امروزه در مبا
Forwarded from فرزانآگاهی
🔶#مرلوپونتی؛ معنا همچون روح در تن؛
🔸اینهمانی معنا و وجود حاصل بدنمندی شناخت
🍀علی نیکوکار
🌿(قسمت اول)
معنایِ چیزی، درون آن نهفته است یا درون فاعل شناسا؟ مرلوپونتی میگوید معنا همچون روح در تن است. معنای شیء درون شیء است. پرسشی که اینجا مطرح میشود اینکه، در ادراک آدمی معنای شیء با وجود شیء، اینهمان هستند؟
برخلاف هوسرل و هایدگر، مرلوپونتی معنا را نه در فرافکنی آدمی بر شیء یا نسبت با هستی، بلکه در احساس از شیء بهدست میآورد. به تعبیر دیگر احساس به شکل معنا، از شیء آشکار و خارج میشود. بنابراین معنا موهبتی اعطا شده یا افکنده شده از سوی آدمی نیست.
از نظر مرلوپونتی ادراک یعنی، موقعیتی که فاعل شناسا انتظارات و اهداف عملی خویش را مطابق با معنای نهفته در شیء احساس میکند.
به عبارت روشنتر، وقتی میتوان گفت که آن چیز درخت است که، معنای ادراک شده از آن چیز با انتظارات و اهداف عملی ما از درخت، منطبق باشد. بنابراین درخت بودن چیزی، رابطۀ مستقیمی با انتظارات ما از خصوصیات درخت دارد.
به همین جهت فاعل شناسا به دلیل انتظارات و امیال و اهداف عملی خویش، معانی را میداند، در این دست موقعیتهای ادراکی میکوشد به این پرسش پاسخ دهد که معنای آشکار شده از شیء، به کدام گونه و طبقهبندی دستگاه شناختی تعلق دارد.
به نقل از درویشی، "فلسفه" یعنی رخنه در طبقه بندی معانی و انتظارات فاعل شناسا، نور افکندن بر معنایِ معنا که پیشنیاز آن "صدق" است.
از منظر مرلوپونتی ادراک معانی، کنشی در نسبت احساسات است. به همین جهت، بدن آدمی ابژه و مانعی در راه ادراک نیست، بلکه طریق ارتباط با منظری خاص است. بدن واسطه یا ابزاری میان آدمی و احساسات نیست، بلکه "بدن" ما را از موجودات جهان جدا و لمس میکند. به همین جهت در دستگاه معرفتی حضور فعّال دارد.
ما چیزها را بر مبنای "بدن" دور و نزدیک، کوچک و بزرگ، سبک یا سنگین... طبقه بندی میکنیم، لذا بدن بخشهایی را میبیند و بخشهایی را نمیبیند. همچنین دستاوردها و ابزارها و همۀ معانی بر همین مبنا شکل میگیرند.
https://www.tgoop.com/farzan_agahi
🔸اینهمانی معنا و وجود حاصل بدنمندی شناخت
🍀علی نیکوکار
🌿(قسمت اول)
معنایِ چیزی، درون آن نهفته است یا درون فاعل شناسا؟ مرلوپونتی میگوید معنا همچون روح در تن است. معنای شیء درون شیء است. پرسشی که اینجا مطرح میشود اینکه، در ادراک آدمی معنای شیء با وجود شیء، اینهمان هستند؟
برخلاف هوسرل و هایدگر، مرلوپونتی معنا را نه در فرافکنی آدمی بر شیء یا نسبت با هستی، بلکه در احساس از شیء بهدست میآورد. به تعبیر دیگر احساس به شکل معنا، از شیء آشکار و خارج میشود. بنابراین معنا موهبتی اعطا شده یا افکنده شده از سوی آدمی نیست.
از نظر مرلوپونتی ادراک یعنی، موقعیتی که فاعل شناسا انتظارات و اهداف عملی خویش را مطابق با معنای نهفته در شیء احساس میکند.
به عبارت روشنتر، وقتی میتوان گفت که آن چیز درخت است که، معنای ادراک شده از آن چیز با انتظارات و اهداف عملی ما از درخت، منطبق باشد. بنابراین درخت بودن چیزی، رابطۀ مستقیمی با انتظارات ما از خصوصیات درخت دارد.
به همین جهت فاعل شناسا به دلیل انتظارات و امیال و اهداف عملی خویش، معانی را میداند، در این دست موقعیتهای ادراکی میکوشد به این پرسش پاسخ دهد که معنای آشکار شده از شیء، به کدام گونه و طبقهبندی دستگاه شناختی تعلق دارد.
به نقل از درویشی، "فلسفه" یعنی رخنه در طبقه بندی معانی و انتظارات فاعل شناسا، نور افکندن بر معنایِ معنا که پیشنیاز آن "صدق" است.
از منظر مرلوپونتی ادراک معانی، کنشی در نسبت احساسات است. به همین جهت، بدن آدمی ابژه و مانعی در راه ادراک نیست، بلکه طریق ارتباط با منظری خاص است. بدن واسطه یا ابزاری میان آدمی و احساسات نیست، بلکه "بدن" ما را از موجودات جهان جدا و لمس میکند. به همین جهت در دستگاه معرفتی حضور فعّال دارد.
ما چیزها را بر مبنای "بدن" دور و نزدیک، کوچک و بزرگ، سبک یا سنگین... طبقه بندی میکنیم، لذا بدن بخشهایی را میبیند و بخشهایی را نمیبیند. همچنین دستاوردها و ابزارها و همۀ معانی بر همین مبنا شکل میگیرند.
https://www.tgoop.com/farzan_agahi
👍1