Telegram Web
یک)
گل سرخی
همین سمت‌ چپ باغچه رویید
که بعد از تو
ناگهان
اتفاق افتاد.

دو)
برگ ها در رقص اند
در باد
و ابر
یک‌ مشت باران
پای درخت می ریزد.

سه)
به رقص و لبخند گوش می‌دهند
پنجره ها
وقتی که پرنده
بالای درخت تاب می خورد.

چهار)
قایق ات پرنده شد
پرواز رنگ‌ آبی دارد،
ببین!

پنج)
گل پژمرده ای
کنار سطل زباله
افتاده است
و خاطره‌ای
کنار خیابان
تیرباران می شود
باد
کلمات پرپر شده را
با خود می برد
به هر سو.

شش)
در این شب ظلمانی
وعده ی باران
پنجره ها را
بیدار می‌شود.

هفت)
از رودخانه ای
که جا به جا می کند
باد
عطر و بوی دریا
با شعر من
و عطر شب بوها
درآمیخته است.
اینجا
قزل آلا آزاد می شود.

هشت)
از رویا‌
گل سرخی می روید
به تو می دهم
خیال می کنم 
در خواب منی.

نه)
شب
در سکوت
شتاب می کند
ماه
ناگهان
خاموش شده
کنار پیاده رو
خفته است.

ده)
بربام دنیا ایستادم
خورشید می خرامد
آرام
در شهر
از دشت دور
صدای باد می‌آید
گل بوته ی سرخ
دست‌یافتنی‌ست
ببین!

#حسن_فرخی
https://www.tgoop.com/davat1394/17654
*فقط تا دهم تیر ماه ۱۴۰۴*
پیش‌فروش مجله‌ی چامه، شماره‌ی ۳۸، ویژه‌ی علی‌رضا پنجه‌یی،  شاعر، نظریه‌پرداز و روزنامه‌نگار،صاخب‌امتیاز و مدیرمسوول محمد صادق رحمانیان، دبیر ویژه‌نامه: ضیاءالدین خالقی،  تابستان ۱۴۰۴، ۲۰۰ هزار تومان
با آثاری از: شمس‌لنگرودی، هرمز علی‌پور، مجید دانش‌آراسته، مظفر رویایی، کیهان خانجانی، جواد شجاعی‌فرد،  مظاهر شهامت، سینا جهان‌دیده،رحیم چراغی،محسن آریاپاد، فرهت حسینی‌نژاد ، فرزاد میراحمدی، کوروش جوان‌روح، علی یاری،علی قنبری،حبیب پیام ، رضا روشنی، محمد لوطیج، ارمغان بهداروند، حسن همایون مسعود فتوحی، شهرام گراوندی ،علی‌آزاد،سحر یحیی‌پور،  سعیده قرشی، اعظم اسعدی 
سهراب رحیمی، محمدرضا مباشر، شهرام خوش‌نیاز
هزینه پست داخل ایران رایگان است.
شماره شبا
IR۷۴۰۱۷۰۰۰۰۰۰۰۱۰۲۲۲۲۳۴۲۰۰۶
کارت
۶۰۳۷۹۹۷۱۴۷۶۹۹۴۳۴
به‌نام محمدصادق رحمانیان
پیش‌فروش فقط تا دهم تیر۱۴۰۴
سپس،رسید پرداخت را به این شماره همراه نشانی  کامل با ذکر کدپستی و تلفن متقاضی ارسال شود.تلفن:۰۹۱۲۱۴۸۶۹۶۱
https://www.tgoop.com/davat1394/17655
♦️پیش‌فروش مجله‌ی ادبی چامه شماره‌ی ۳۸_ این شماره ویژه‌ی سپاس‌نامه‌ی علی‌رضا پنجه‌يي، شاعر، نظریه‌پرداز  و روزنامه‌نگار ادبیات امروز است

#بازگوی‌ای_ در برنوشته‌؛ bar -noshté بعدی

@Sparrowintherecoveryroom
👍1
📣پیش‌فروش مجله‌ی چامه شماره‌ی ۳۸
این شماره ویژه‌ی سپاس‌نامه‌ی علی‌رضا پنجه‌يي، شاعر، نظریه‌پرداز  و روزنامه‌نگار ادبیات امروز است. در این شماره، مجموعه‌ای از نقد و بررسی، تاریخ‌شفاهی و تازه‌ترین آرا و خاطرات ادبی معاصران را می خوانیم _
🔻صاحب ‌ امتیاز و مدیرمسوول محمد صادق رحمانیان، دبیر ویژه‌نامه: ضیاءالدین خالقی_
🔻نویسندگان این شماره:
شمس‌لنگرودی/ #هرمز_علی‌پور/ مجید دانش‌آراسته/، مظفر رویایی/ کیهان خانجانی/ جواد شجاعی ‌فرد/ مظاهر شهامت/ سینا جهان‌دیده/ رحیم چراغی/ ،محسن آریاپاد/ فرهت حسینی‌نژاد/ فرزاد میراحمدی/#کوروش_جوان‌_روح/ علی یاری/حبیب پیام/#رضا_روشنی/ محمد لوطیج/ ارمغان بهداروند/حسن همایون/ مسعود فتوحی/،شهرام گراوندی/ #علی_آزاد/ سحر یحیی‌پور/ سعیده قرشی/ اعظم اسعدی/ سهراب رحیمی/ محمدرضا مباشر/ شهرام خوش‌نیاز_
🔻همراه مجموعه‌ای از نقد و بررسی، تاریخ‌شفاهی، عکس،آرشیو و تازه‌ترین آرا و خاطرات ادبی معاصران، با گفت وگو و بیش از بیست چامک تازه از #علی‌_رضا_پنجه‌یی، این شماره‌ی اختصاصی در ۱۷۰ صفحه، تلاش داشته فرازهایی از زندگی این شخصیت شعری ادبیات و روزنامه‌نگاری امروز را پیشِ روی مخاطبان ادبیات، مراکز دانشگاهی و فرهنگی قرار دهد، شایان ذکر است  از این ویژه‌نامه،در نوزدهم تیر ماه طی مراسمی در محل زندگی شاعر، _رشت_ و در آستانه‌ی شصت و چهارمین زادروزش طی مراسمی رونمایی به‌عمل خواهد آمد.
🔻شما همراهان خوب مجله چامه  می‌توانید شماره‌ی سی‌و‌ هشت مجله که در ۱۷۰ صفحه به قیمت ۲۰۰ هزار تومان، با فرستادن پست پیشتاز رایگان، از روش پانوشت قرارداده شده تا دهم تیر ماه پیش خرید کنید.

🧷واریز مبلغ؛ دویست هزارتومان:
به شماره شبا:
IR۷۴۰۱۷۰۰۰۰۰۰۰۱۰۲۲۲۲۳۴۲۰۰۶
یا شماره کارت:
۶۰۳۷۹۹۷۱۴۷۶۹۹۴۳۴
به‌نام محمدصادق رحمانیان
و فرستادن تصویر رسید پرداخت و شماره همراه نشانی کامل با ذکر کدپستی و تلفن متقاضی به‌ آیدی:

@hamsayeh22

محمد صادق رحمانیان (صادق رحمانی) مدیر مجله ادبی چامه

تلفن همراه:
09121486961

📌

@Sparrowintherecoveryroom
👍1
"دلِ اژدها را خِرَد بِشْکَرَد!"

کلام دانای توس است در نامهٔ نامور او یعنی شاهنامهٔ ارجمند و عزیز. بِشکَرد از مصدر شِکردن یعنی شکار کردن. با این حساب، معنی سخن حکیم این است که با جوشن و روشنایِ خرد می‌توان اژدها را یعنی هر آنچه دشمن آزادی و شادی و سلامت و سعادت انسان است، از پای درآورد. این معنا نشان از ارج و جایگاه خرد در نزد حکیم دارد که کتاب او با نام خداوند جان و خرد آغاز می شود. خرد در نگاه فردوسی سرچشمهٔ تمام فضیلت‌ها و خیرها و خوبی‌هاست. منزلت خرد از منظر فردوسی تا بدان جاست که اساساً همه چیز را به چشم خرد می‌بیند. هم اسطوره و تاریخ را، ( تو این را دروغ و فسانه مدان...)، هم دین و اخلاق و فرهنگ و معنویت را، و هم انسان و اجتماع و کار و کردار اهل سیاست را.

خردِ فردوسی، خردی ژرف و شامل است. خرد به هر دو سرای دستگیر است. هم سامان‌بخش حیات این جهانی است و هم راهی به رهایی و رهنمونی به رستگاری در حیات دیگر است. نخستین نشانِ انسان خردمند آن است که از بد همه ساله ترسان بُوَد. خرد در نزد فردوسی همان جایگاهی را دارد که عشق در نزد مولانا دارد. "گر اژدهاست در ره، عشق است چون زُمرّد!" هر دو، زُمرُّد چشم اژدهاست. یکی چشم ضحاک و اژدهای بیداد جهان بیرون را نشانه می‌گیرد و کور می‌کند و دیگری هم چشم اژدهای نفس جهان درون را. سراسر روایت بلند و کوه‌پیکر فردوسی که تقریباً چهار برابر همتای یونانی خود یعنی ایلیاد و ادیسه هومر است، در ستایش خرد و داد و دهش و راستی و مهر و مدارا و مروّت و مردمی است. شاهنامه، خردنامه است؛ دادنامه است؛ شادی‌نامه است و در عین آری‌گویی به زندگی و دلبستگی به مواهب و مائده‌های زمینی، کتابی است بَرکَشنده و مینُوی و معنوی!

ستایش او را از خرد بنگرید که چه روشن و تابان و بلند است:

▪️نخستین نشان خرد آن بُوَد/ که از بد همه ساله ترسان بُوَد
▪️هر آن کس که او شاد شد از خرد/ جهان را به کردار بد نَسپَرَد
▪️نگر تا چه گفت است مرد خرد / که هر کس که بد کرد کیفر برد
▪️سزد گر هر آن کس که دارد خرد / به کژی و ناراستی ننگرد
▪️هوا را مبر پیش رای و خرد / کز آن پس خرد سوی تو ننگرد
▪️کسی کو بُوَد بر خرد پادشا / روان را ندارد به راه هوا
▪️همان کن کجا با خرد درخورد / دل اژدها را خرد بشکرد
▪️خرد چشمِ جان است چون بنگری / تو بی‌چشم شادان جهان نَسپَری
▪️فزون از خرد نیست اندر جهان / فروزندهٔ کهتران و مهان
▪️هر آن کس که از دادگر یک خدای / بپیچد ندارد خرد را به جای
▪️درنگ آورد راستی‌ها پدید / ز راه خرد سر نباید کشید
▪️ز راه خرد ایچ گونه متاب / پشیمانی آرد دلت را شتاب
▪️خرد افسر شهریاران بُوَد / همان زیور نامداران بُوَد
▪️دلی کز خرد گردد آراسته / یکی گنج گردد پر از خواسته
▪️خردمند مرد ار تو را دوست گشت / چنان دان که با تو ز یک پوست گشت
▪️خرد چون بُوَد با دلاور به راز / به شرم و به پوزش نیاید نیاز
▪️بد و نیک بر ما همی بگذرد / نباشد دُژم هر که دارد خرد
▪️نیاید ز مرد خرد کار بد / مبادا که جان جز خرد پرورد

ارج و ارزش و ستایش خرد را کران و پایانی نیست. پس همان بِه که با حکیم هم‌پیمان و همداستان شویم و بگوییم:

از این در سخن چند رانم همی / همانش کرانه ندانم همی!

ایرج رضایی

@irajrezaie
چرا شاعران معتاد می‌شوند

مزدک پنجه‌ای

 
سال‌ها پیش در کتاب «بنیاد شعر نو در فرانسه» اثر «حسن هنرمندی» با مقاله‌ای از «ژان کوکتو» شاعر فرانسوی مواجه شدم که به مسئله‌ی اعتیاد در بین هنرمندان خاصه شاعران می‌پرداخت. او در این مقاله پیرامون مسئله‎‌ی اعتیاد خودش، تجریباتش را در مواجهه با «افیونِ سیاه» بیان می‌کرد. من در دوران جوانی دوستانی داشتم که برای رسیدن به تصاویر ناب شاعرانه، روی به مصرف انواع مواد مخدر می‌آوردند. یکی از آنها را در حال تزریق دیدم و گفتم با خودت چه می‌کنی، گفت: «نصرت هم هروئینی بود» و این که راه او را پیش برود از نظرش عیب نبود، اگر چه حالا پاکِ پاک شده است. گوش یکی را هم که از من کوچکتر بود، کشیدم و نصیحتش کردم اما گفت: «شاملو هم معتاد بود» یا می‌گفت: «مولانا حشیش می‌کشید» و.... احدرضا احمدی در گفتگویی خطاب به جوانها گفته بود: « با موادّ مخدر و نشست‌های شبانه، شاعر نمی‌شوید. يک مثلی هست که صادق هدايت پله پله داشت که يک پله‌ی آن اعتياد بود، خيلی‌ها فقط همان يک پله را ديده‌اند. اعتياد راه ميان‌بری برای شاعر شدن نيست». (روزنامه همشهری، هزار و سیصد و هشتاد و چهار)
 روزی شاعری از جنوب برایم نوشت: خوشحالم که ورزش می‌کنی و آلوده نیستی، الگوهای ما که شاعران نسل‌های قبل بودند، «لولی‌وش» و «مغموم‌» زندگی می‌کردند، شاید هم سرخوردگی‌ها و شکست‌هایشان سبب شده بود تا روی به اعتیاد بیاورند، اما متاسفانه آنها خواسته و ناخواسته الگوی برخی در زندگی بودند و پنداشته می‌شد که برای شاعر مطرح و مشهور شدن باید شبیه آنها رفتار کرد.
نصرت رحمانی در یکی از اشعار خود ضمن اقرار بر این ناهنجاری، از دید دیگران افتادن خود به دام اعتیاد را نقد و روایت می‌کند.
«نصرت! چه می‌کنی سر این پرتگاه ژرف/ با پای خویش، تن به دل خاک میکشی/گم گشته‌ای به پهنه‌ی تاریک زندگی/ نصرت! شنیده‌ام که تو تریاک می‌کشی/ نصرت! تو شمع روشن یک خانواده‌ای/ این دست کیست در رهِ بادت نشانده است؟ /پرهیز کن ز قافله سالار راه مرگ /چون، چشم بسته بر سر چاهت کشانده است! / بیش از سه ماه رفته که شعری نگفته‌ای/ ای مرغ خوش نوا ز چه خاموش گشته‌ای؟/ روزی به خویش آیی و بینی که ای... دریغ/ با این همه هنر، تو فراموش گشته‌ای!»
رسام ارژنگی، نقاش در گفتگو با اسماعیل جمشیدی در مجله‌ی «سپید و سیاه» شماره‌های نهصد و پنجاه و سه و چهار ، تاریخ‌های بیست و نه دی و شش بهمن هزار و سیصد و پنجاه، گفته است: «نیما پیش من گله می‌کرد که بعضی اشخاص می‌خواهند او را معتاد کنند و بهش می‌گفتند که برای شاعر اعتیاد چیز بدی نیست. نیما می‌خواست مقاومت کند اما مثل این‌که نمی‌شد...»
جلال آل احمد در کتاب خدمت و خیانت روشنفکران، با لحنی روایت‌گرانه و طنز تلخ، به ماجرای اعتیاد نیما و انتقال او به شهربانی اشاره می‌کند: «من ظهر که از درس برگشتم، خبردار شدم پیرمرد را برده‌اند. عالیه‌خانم شور می‌زد و هول کرده بود که «چه کنیم و چه نکنیم؟» دیدم هرچه زودتر باید تریاکش را رساند. تا عالیه‌خانم از بازار تجریش تریاک فراهم کند، رختخواب‌پیچش را به کول کشیدم تا سر خیابان – و همان کنار جادۀ شمیران جلوی چشم همه وافور را تپاندیم توی متکا و آمدیم شهر. تا برسیم به شهربانی، روزنامه‌های عصر هم درآمده بود. گوشۀ یکی از آن‌ها به فرنگستانی نوشتم: قبل منقل کجاست؟ و رختخواب را دادیم دم در ته راهرو و سفارش او را به خلیل ملکی کردیم که مدتی پیش از او گرفتار شده بود و اجازه ملاقاتش را می‌دادند. در همان اتاق‌های ته راهرو مرکز، ملکی حسابی او را پاییده بود. حتی پیش از آنکه ما برسیم، پولی داده بود که آن‌جایی‌ها خودشان برای پیرمرد بست هم چسبانده بودند و بعد هم هر شب با هم بودند. اما پیرمرد نمی‌فهمید این دست‌ودل‌بازی‌ها یعنی چه! تا عمر داشت، یه فقر ساخته بود و حساب یک شاهی و صنار را کرده بود و روز به روز غم افزایش نرخ تریاک را خورده بود. این بود که وقتی رهایش کردند و ملکی به فلک‌الافلاک رفت، شنیدم که گفته بود: عجب ضیافتی بود!» (آل احمد، خدمت و خیانت روشنفکران)
تاریخ ادبیات معاصر ایران اگر چه شکوهمند است، اما بسیاری از این شاعران و نویسندگان در دهه‌های گذشته آثارشان را تحت تأثیر افیون نوشتند. برخی معتقدند ما با اشعار این شاعران مواجه هستیم و نباید به مسئله‌ی اعتیاد آنها توجه کرد. برخی هم اجازه‌ی طرح چنین مباحثی را به تحلیل‌گران نمی‌دهد با این استدلال که هر کس نزدیک به این نوع مباحث شود، در راستای نهادهای قدرت و بی‌اعتبار کردن صدای مستقل ادبیات حرکت کرده است. گروهی معتقدند که بدن خودشان بوده و تصمیم شخصی خودشان، بنابراین به مخاطب ارتباطی ندارد، ما فقط با متن مواجه هستیم. البته نگارنده نیز با برخی از این دیدگاه‌ها موافق هستم و دنبال جستجو در زندگی شخصی‌ این شاعران و نویسندگان نیستم بلکه در پی یافتن دلیل روی آوردن این دسته از اشخاص به اعتیاد هستم.
👍1👎1
پرسش مهم من این است، چرا هنرمندان در اینجا خاصه شاعران معتاد می‌شوند؟ آیا اگر «شاملو»، «نصرت»، «اخوان»، «شهریار»، «مشیری»، «نیما»، «منزوی» و ... روی به افیون نمی‌آوردند، آن اشعار مهم را نمی‌سرودند؟ آیا افیونی شدن اینان دلیل اعتبار شعرشان بود؟ چرا بسیاری از شاعران و نویسندگان نسل‌های قبل را بدون اعتیاد نمی‌شود، تصور کرد؟
مسئله‌ی اعتیاد در شعر پیش از مشروطه نیز هستی دیرینه‌ای دارد و در ابیاتِ بسیاری از شاعران مطرح چون حافظ و صائب دیده می‌شود. صائب می‌گوید: صـائب کـدام غـبـن به ایـن مـی‌رسـد که ما/ داریـم مـی به سـاغـر و تـریـاک مـی‌زنــیـم.
حتی ایرج میرزا نیز شعری درباره مصرف تریاک و عواقب آن دارد که البته بعید می‌دانم جزء آثار ارزشمند ادبیات فارسی قلمداد شود. برخی از منابع دانشگاهی دلیل اعتیاد هنرمندان در پیش از انقلاب را به سیاست‌های حکومت و عوامل شکست کودتاه 28 مرداد 1330 ربط می‌دهند و برخی نیز دلیل گرایش شاعران و نویسندگان ایرانی را آشنایی با شاعران و نویسندگان اروپایی خاصه، بودلر، رمبو، ورلن می‌دانند، چرا که معتقدند برخی از هنرمندان ایرانی از سبک زندگی آن شاعران الگوبرداری کرده‌اند، برخی نیز معتقدند دسترسی آسان، حضور در محافل این‌چنینی و معاشرت با اشخاص به اصطلاح ناباب دلیل این معضل است.
نصرت رحمانی در گفت‌وگوی با «فرج سرکوهی» روزنامه‌نگار می‌گوید: «شکست، سبب شد ما که مبارزان جوان آن دوره بودیم و یک‌سره در خدمت آرمان‌های مبارزه، باعث شد تبدیل شویم به مشتی آواره‌ی خیابان‌ها و میخانه‌ها و قهوه‌خانه‌ها! امید، شاهرودی، سهراب سپهری، منوچهر شیبانی... در آن فضای درد، یأس، شکست و آوارگی، به تهران سرازیر شدند؛ تا ما بشویم... (آخر کسی نبود حال ما را بپرسد!) ما نسلی بودیم که یأس، درد، شکست، دربه‌دری و آوارگی را تجربه کرده بود. و من، صدای این نسل را فریاد زدم.» (سرکوهی، آدینه، دی هزار و سیصد و شصت و نه)
بار دیگر پرسش را مطرح می‌کنم: آیا اگر شاملو، نصرت، اخوان، شهریار، منزوی و ... معتاد نبودند، شعرشان ضعیف‌تر می‌شد؟ پاسخ صادقانه شاید این است که خیر. در واقع هیچ پژوهش معتبر روان‌شناختی یا زیبایی‌شناختی نشان نمی‌دهد که مواد مخدر موجب خلق آثار هنری برتر شده است. حتی بسیاری از این شاعران درون‌گرا، حساس، تجربه‌کرده‌ی شکست‌های عشقی یا سیاسی، رنجِ عمیق انسانی، غربت، ناکامی و عشقْ چشمه‌ی خلاقیت آن‌ها بوده، نه نشئه‌ی موقت یک ماده‌ی مخدر. حتی مهدی اخوان ثالث در جوانی شاهکاری مثل «زمستان» را نوشت. حتی ژان کوکتو که معتاد بوده و ترک کرده و از تجربه‌ی زیسته‌ی اعتیاد به افیون می‌نویسد، تأکید می‌کند که مواد مخدر، نه الهام‌بخش خلاقیت، بلکه مصرف‌کننده جسم و جان و روح خلاقه است. هنرمند ممکن است در شرایط مصرف، گمان کند که به لایه‌ای عمیق‌تر از ذهن یا احساسات رسیده، اما واقعیت آن است که بسیاری از این تصاویر، حاصل تحریف ادراک است، نه بسط خلاقیت.
در این بین پرسش دیگری که مطرح می‌شود، این است: آیا اثری که عنصر خلاقیت آن ناشی از محرک مواد مخدر باشد، طبیعی است؟ برخی مواد مثل LSD یا DMT ادراک زمان، فضا، رنگ و صدا را تغییر می‌دهند. برخی مواد مثل تریاک یا الکل احساس درد و اضطراب را کاهش می‌دهند و باعث رهایی موقت ذهن از خودآگاهی می‌شوند. در این حالت، ذهن ممکن است تصاویر، احساسات یا افکاری را تجربه کند که در وضعیت هوشیاری عادی غیرقابل‌دسترس‌اند. این فرآیند از نگاه علمی، ناشی از دستکاری مصنوعی مغز است، نه روند طبیعی ذهن آگاه و خلاق. از منظر زیبایی‌شناسی هنر، اگر اثری از نظر زبان، فرم، مضمون و تأثیرگذاری خلاق باشد، حتی اگر در حالت غیرطبیعی خلق شده، به نظر بسیاری در فضای هنری پذیرفته خواهد شد و اساساً چگونگی ایجاد این تخیل مهم نیست.
در جهان شاعران بسیاری نظیر «تی. اس. الیوت»، «رابرت فراست» یا «پابلو نرودا» داریم که بدون وابستگی به مواد مخدر، به قله‌های ادبیات رسیده‌اند، حتی در ادبیات معاصر نیز چهره‌هایی نظیر «هوشنگ ابتهاج»، «احمدرضا احمدی» و بسیاری دیگر در سلامت زیست کرده‌اند. بنابراین اعتیاد ضرورتی برای آفرینش ادبی نیست، بلکه گاهی بهای سنگینی است که برخی هنرمندان، ناآگاهانه می‌پردازند.
دربحث دلایل گرایش هنرمندان به اعتیاد، فروید نگاه روان تحلیلی‌ای دارد و ما را با سه بخش مواجه می‌کند:
نهاد (ID)، خود (Ego) و فرامن (Superego).
«فروید توضیح می‌دهد که در بخش نهاد، ما شاهد امیال غریزی و سرکوب‌شده هستیم که میل به مرگ، میل جنسی، پرخاشگری در آن دیده می‌شود. نویسنده یا شاعر، این امیال سرکوب‌شده را به‌جای تخلیه‌ی فیزیکی، از راه تخیل و نوشتن بیان می‌کند. چنانچه عمل تخلیه کافی نباشد، شخص ممکن است برای فرار از تنش‌های روانی روی به مواد مخدر یا الکل بیاورد. در بخش فرامن که از نگاه فروید، نماینده‌ی اخلاق، قانون، والد درونی و جامعه است.
👎1
بسیاری از هنرمندان (خاصه شاعران) در تقابل دائمی میان امیال نهاد و فشارهای فرامن زندگی می‌کنند. این تنش درونی موجب اضطراب، افسردگی و حس بیگانگی می‌شود. بنابراین اگر خود (Ego) نتواند تعادلی بین این دو برقرار کند، هنرمند به ابزارهایی مثل مواد مخدر یا الکل برای کاهش اضطراب روانی پناه می‌برد. فروید باور داشت که آفرینش هنری نوعی مرحله تصعید یا به مرحله تعالی رسیدن (Sublimation) است؛ یعنی تبدیل انرژی جنسی یا پرخاشگری به کار خلاق. اما اگر این فرآیند کامل نباشد، یا فرد نتواند تعارضات خود را به هنر تبدیل کند، آن انرژی به سمت رفتارهای مخرب مانند اعتیاد یا خودویرانگری می‌رود. فروید معتقد است وقتی هنرمندان [شاعران] نمی‌توانند از درد بنویسند به مصرف درد روی می‌آورند تا آرام گیرند!» (سایت دانشنامه روانشناسی مردمی)
 
 
 @mazdakpanjehee
👎1
#شعر_آهنگ
بی‌صداترین صدای بی صدای بی صدای بی صدای های های های های های های بی صدای بی صدای بی صدای بی صداترین!
۱۵ خرداد ۱۴۰۴،رشت

#علی_رضا_پنجه_یی

https://www.tgoop.com/Alirezapanjeei/4998
شعرآهنگ، بله! شعرآهنگ!

شعرآهنگ، به آهنگ کلمات و حروف نظر دارد و اقتصاد کلمات، مفهاهیم آن هم از پس لحن ،صوت و هماهنگی مصوت‌ها و صامت‌ها پدید می‌آید، که هر که به فراخور از آن بل بگیرد یا نگیرد، گیرنده‌ها بی‌تقصیرند، دیتاها زیادی در باور عقلا نمی‌گنجند. و پی مجانین‌اند! در این چامه‌آهنگ به لحاظ قواره و محتوای اتمیک ما لابد باید گفته آید ما با چامک‌آهنگ مواجه‌ایم، اما در شعر جان‌آهنگ من که در نیمه‌ی دوم دهه‌ی هشتاد سروده شده بود و در رسانه‌ها چاپخش، و سپس در کتاب از خویش می‌دوم در سال ۱۳۹۸ توسط نشر هرمز بازنشر یافته بود، به عنوان نخستین شعرآهنگ من و این دومین نمونه از آن‌هاست،البته وجود ده‌ها عنوان کتاب شعر چاپ نشده تمرکز زداست، بسا نمونه‌های دیگر هم بین کارها باشد و من از خاطر سال‌خورده پرانده باشمش. و اما...دوستان من در نوآوری به فکر آنم تا وجوه و امکانات زبان شعر پارسی را به عنوان پیشنهاد مطرح کنم، طبیعی‌ست که لابد هیچ اصراری هم بر پذیرفتن نوآوری‌ها نداشته باشم ؛ از لطف پر شعری دامان ما، و وجود گونه‌های متکثر شعری در بین کتاب‌هایم که داد منتقدان شعرم را هم در آورده، نیک پیداست که هرگزا، تهمت کف‌گیرش به ته دید خورده هم به من نمی‌چسبد، و از آن‌جا که کشف و ابداع گونه‌هایی چنین، می‌تواند هنگام خلق شعر امکانات گسترده‌يي را پیش روی شاعران نهد، و چون مضافاً در تجربیات پست مدرنیستی، شعر و هنرها توان بهره‌ی بینارشته‌ای را از هم دارند، حالا یکی پیدا نشود از کم‌مایگی دبیران سرویس ادبیات جراید استفاده کند و طرا شعرآهنگ را با افزودن یک افزودنی مجاز با گواهی مال‌خود کند؟! گفتم تا بیشتر نشکافم مهندسی پیشنهادها را با ادغام موردی و ثبت به‌نام خود!
حالا مورچه چیه که کله‌پاچه‌ش باشه،بماند.
اما آگاه باشید که لشگری از شبه هنرمندان بی‌معرفت راه افتاده‌اند به فکربکر دزدی،البته بازنده‌اند این جماعت اگرچه با هوش مصنوعی( مگر الگوریتم را می‌شود هوش نامید؟، کدام هوش؟! شوآف است بیشتر و حالا کو تا آن هوش‌های اصلی از پس و پشت بنگاه‌های ‌ محرمانه‌ی غرب بزنند بیرون! چرا که این امکانات پیش روی همه‌ی ما در حد اسباب بازی کامپیوتر و دوربین عکاسی‌ست . ببینید! اما سخت باور کنید، وگرنه هم وقت، و هم عمر به فناست.پاری ما می‌گوییم تا گفته باشیم، باقی سلامت وجود. وقت نداریم برای بردن 🏆 قهرمانی بالای سر، بالای سر!
۲۲ خردادر۱۴۰۴
علی‌رضا پنجه‌یی
#poetry #tajikistan #poem #poet #afghanistan #چامک #ایران #افغانستان #gilan #rasht #avangarde #postmodernism #شعرآهنگ #چامک_آهنگ #چامه_آهنگ
https://www.instagram.com/reel/DKz-WdnKmvr/?igsh=MWowMXBsN3p6dGRs
گویه:
در جنگ بازنده بشریت است.
علی‌رضا پنجه‌يي
👍3
یوسف عزیز ،

این‌که «تئودور آدورنو»(فیلسوف، جامعه شناس و متفکر آلمانی‌) می گوید:

- بعداز «آشویتس» شعر توجیهی ندارد. یا «شعر گفتن پس از آشویتس وحشیانه است
این جمله به‌معنای این نیست؛ که رژیم صهیونیستی  فاجعه ای در قواره.ی  هولوکاست هر روزه در عزه و امروز در ایران به روزرسانی می کند شعر گفتن را کنار بگذاریم و هنر را از زندگی‌مان خط بزنیم. 
«آدورنو» به ما می،گوید: «هولوکاست  یک رویداد بی نظیر و وحشیانه است»‌ و رژیم صهیونیستی هر روز در خاورمیانه جراغ این رویداد را روش  می کند. آن چه؛ همین سه روز پیش به «علی رضا‌ پنچه یی» نازنین (شاعر و نظریه پرداز شعر [ ایرانی]) گفنم، در این نامه برای تو می نویسم: ما شعر و ادبیات می خوانیم  آئین شهریاری بیاموزیم در این دوران ی که بیشتر  پلشت است، شعر و ادبیات مانند: آبنبات هل‌دار  است حال‌مان را خوب می.کند ما را انسان تر می‌کند و خستگی های  روزمرگی و سیاهی‌ها روزگار را فراموشی می‌آورد و گفت: «تنفس در فضای ادبیات تنها مفر ما برای گریز از واقعیات تلخ روزگاران است»|
«آدورنو» به ما می،گوید:‌ شعر گفتن در عالم هپروتی و حواشی اش، پس از آشویتس وحشیانه است. نه‌که  بیان احساسات و تجربیات انسانی با زبان هنر، تلاشی نادانی و بی جا است. به ما می،گوید: پس از جنایت سحرگاه امروز رژیم صهیونیستی؛ به «مجتمع استادان دانشگاه» در محله «سعادت‌آباد تهران» شعر هپروتی گفتن وحشتناک است پس از آشویتس منزل دکتر «طهرانچی»-وحشیانه است، پس هنر به چه کار می آید وقتی در غزه و ایران رنگ خون و آتش را می توان دید؟ چرا که «آیشمن» رژیم صهیونیستی نماد پروژه هولوکاست، یک رویداد بی نظیر وحشیانه از به‌بنبست رسیدن« دمکراسی» و «عقلانیت مدرن» جهان سلطه است، انسانیت را از اعتبار ساقط کرده است
«آیشمن» گزارشی ست از رژیم صهیونیستی، به قول:«هانا آرنت»،(فیلسوف و  نظریه‌پرداز سیاسی آلمانی) فیلسوفی که از عادی بودن «شر» شگفت‌زده بود و این دوران را فهمید؛ هراس« آرنت» همه از این بود: «درجهانی این چنین سرد و سیاه‌شده زیر سایه‌ی «شرّ»، از فهم جهان و «شرّ» بازمانیم» و از  نظر «آرنت،»؛ «درک و شناسایی «شر» و چگونگی وقوع رویداد‌هایی مانند کشتار‌ها، یکی از پرسش‌های عمده‌ی تحقیق فلسفی‌ست»|
«سیّد احمد فَردید» (فیلسوف و متفکر معاصر ایرانی) می گوید:«تاریخ امروزین، ایّام البشر است و غفلت تامّ از ایّام الله. ما اباحیت ‌زده‌ایم، ما لیبرالیسم زده‌ایم، «لا إِکرَاهَ فِی الدِّین»، لا اکراه فی الاعتقاد تاریخی است، در آزادی غربی جز قوانینی که وضع کنند همه چیز مباح است، دیگر مستحب و مکروه و حلال و حرام نیست، حتی مسیحیت نیست- تکنولوژی به دست شهوت ظلمات آخرالزمان است- هایدگر در مصاحبه با اشپیگل گفته: یک چیز باقی مانده است و آن، ویران‌گریِ بشر است. اگر الله و توحید برگردد دیگر قانون بشر و فتوای بشر از بین می‌رود.» سخن او را کامل کنم در تاریخ امروزین حتی یهودیت هم نیست|
شعر گفتن و به ادیبات و هنر پرداختن در این دوران نفسانیت بشر، در دوران شر
دوران پلشت امروزی به چه کار می آید؟
ما سرباز «کلمه» هستیم کارگری ادبیات می کنیم؛ کاری دیگر بلد نیستم جز سرودن و کارگری ادبیات.اگر این‌ها را هم کنار بگذاریم که خفه می.شویم در این تاریخ کثافت امروزی|
چه جایی برای شعر است؟ وقتی هزاران انسان در زیر آوار فجایع رژیم صهیونیست کشته می شوند؛
وقتی «آیشمن» رژیم صهیونیستی رنگ خون و آتش را بر گسترد آسمان غزه و ایران پاشیده است
اصولا فایده شعر چیست؟
وقتی نمی توانیم کاری بکنیم
واقعا پناه بردن به‌شعر و ادیبات و هنر موهبتی ست وقتی در آسمان غزه و ایران بوی کباب انسانی در آتش بمب‌ها و جوی خون جاری شده از رگ های کودکان همه جار را پر کرده است! در شعر و ادبیات و هنر پناه می گیرم شعر و ادبیات و هنر یک مرفین هست. مانند زمانی که رکورد اقتصادی ست که اوضاع مالی خوب نیست کافه ها پناه آدم.ها می.شود؛ یک حس امنیت می.دهد قهوه اسپرسو داغ را  که نوشیدیم شاید اوضاع خوب نباشد اما «اکنون‌مان» خوب هست، آرام می شویم یک مرفین هست، ما شاعران‌ میل به زیبایی اندیشیدن میل به زندگی داریم؛ بدون جنگ و از این دنیا یک زندگی آرام و بی‌اضطراب طلبکاریم.
به قول« احمد فردید»: «فلسفه، برای نجات انسان کم‌تر تواناست. آنچه می‌تواند ما را نجات دهد شعر است. شعری که مصداقش حکمت است. اگر تسلیم متافیزیک نشویم، تفکر حکمیِ دیگری در وجود ما زبانه می‌گیرد».
ما شاعران می خواهیم روایت گر عشق و امید و نشاط و زندگی باشیم. پس از آشوویتس غزه و ایران جنایت رژیم صهیونیستی باید با «آدورنو » هم‌صدا شده و بگوییم، نه‌تنها شعر هپروتی گفتن بل به «دیسکو» در «وان ترکیه» و «کاباره» رفتن تو «ایروان» و جشن
«افتر پارتی» برگزار کردن در ایران  وحشیانه است.
#علی_آزاد
#مشهد
۲۳ خرداد ۱۴۰۴
@Sparrowintherecoveryroom
https://www.tgoop.com/davat1394/17669
👍1
2025/07/12 20:58:04
Back to Top
HTML Embed Code: