🍉 یلدا نمادی برای «زیستن»
📍دیشب به همراه خانواده، شب طولانی را در یکی از رستوران های میدان تجریش گذراندیم. به مناسبت یلدا، موزیک پخش می شد و خواننده ای می خواند. اکثر کارمندان و کارگران رستوران جوانانی بودند که لباسهای شیک و ساده ای پوشیده بودند. همگی مودب و کار بلد بودند و انبوه میهمانان رستوران را پذیرایی می کردند. آشپزخانه رستوران نیمه باز بود و جوانانی که در آشپزخانه کار می کردند دیده می شدند. یکی دوبار نگاهی به آشپزخانه کردم و دیدم آنها هم همراه انبو ه میهمانان، شادی می کردند و چند تایی از آنها حین کار، پایکوپی می کردند و شعر می خواندند. کارمندان داخل سالن هم همین گونه بودند. با لبخند و شادی و تشویق میهمانان به «دست! دست!»، فضا را شاد نگه می داشتند.
📍این کارگران و کارمندان رستوران، از سر بی کاری و بی عاری، شب یلدا را دور از خانواده نمی گذراندند. حتما نیاز داشتند که آمده اند شب یلدا ظرف بشویند و میز پاک کنند و غذا برای دیگران سرو کنند و بعد ساعتها کار شبانه، نیمه های شب، احتمالا راه یکی از خانه های حاشیه شهر را پیش بگیرند و کمی بخوابند و دوباره بازگردند. اینها همان جوانانی هستند که احیانا آینده ای برای خود نمی بینند و با حقوق اندکی که از همین کار سخت شبانه دریافت می کنند، حتی نمی توانند یک نصفه اتاق اجاره کنند و زندگی مستقلی برای خود تشکیل دهند.
📍با اینحال آنچه ارزشمند است، روحیه تلاش و در عین حال نشاط و «خود را نباختن» است. جوانانی که شاید حتی نتوانند یک بار در سال هم اعضای خانواده خود را به رستورانی که هر روز و هر شب در آن کار می کنند بیاورند. با اینحال با لب خندان و دست افشان و پایکوبان، از میهمانان پذیرایی می کنند. این جوانان آفرین و صدها و هزاران آفرین دارند و ایران عزیزمان، میلیونها جوان این گونه دارد که هر یک به گونه ای در گوشه و کنار کشور زندگی را در سخت ترین شرایط زندگی می کنند و خود را وا نداده اند.
📍من گمان می کنم، اینکه مردم ایران ما، با همه سختی ها و گرفتاری هایی که دارند، از تحریم و بی آبی و دود و بی هوایی و بی پولی گرفته تا نامهربانی ها و ناعدالتی ها و نامردمی های برخی صاحب منصبان، در عین حال بازهم تلاش می کنند سرزنده بمانند و از بحران های کوچک و بزرگ عبور کنند و در یک کلام این که ایرانیان «زندگی را دوست دارند»، بخاطر عناصر تمدنی این کشور است که به شکل تاریخی قرنها، نسل به نسل، خودآگاه و ناخودآگاه، دست به دست شده است.
📍مردم ایران، یعنی همین مردم کوچه و بازار و رستوران، معمار و میزبان تمدن اند و باقی خواهند ماند، دیگران می روند.
شادی هایتان بیش باد!
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
📍دیشب به همراه خانواده، شب طولانی را در یکی از رستوران های میدان تجریش گذراندیم. به مناسبت یلدا، موزیک پخش می شد و خواننده ای می خواند. اکثر کارمندان و کارگران رستوران جوانانی بودند که لباسهای شیک و ساده ای پوشیده بودند. همگی مودب و کار بلد بودند و انبوه میهمانان رستوران را پذیرایی می کردند. آشپزخانه رستوران نیمه باز بود و جوانانی که در آشپزخانه کار می کردند دیده می شدند. یکی دوبار نگاهی به آشپزخانه کردم و دیدم آنها هم همراه انبو ه میهمانان، شادی می کردند و چند تایی از آنها حین کار، پایکوپی می کردند و شعر می خواندند. کارمندان داخل سالن هم همین گونه بودند. با لبخند و شادی و تشویق میهمانان به «دست! دست!»، فضا را شاد نگه می داشتند.
📍این کارگران و کارمندان رستوران، از سر بی کاری و بی عاری، شب یلدا را دور از خانواده نمی گذراندند. حتما نیاز داشتند که آمده اند شب یلدا ظرف بشویند و میز پاک کنند و غذا برای دیگران سرو کنند و بعد ساعتها کار شبانه، نیمه های شب، احتمالا راه یکی از خانه های حاشیه شهر را پیش بگیرند و کمی بخوابند و دوباره بازگردند. اینها همان جوانانی هستند که احیانا آینده ای برای خود نمی بینند و با حقوق اندکی که از همین کار سخت شبانه دریافت می کنند، حتی نمی توانند یک نصفه اتاق اجاره کنند و زندگی مستقلی برای خود تشکیل دهند.
📍با اینحال آنچه ارزشمند است، روحیه تلاش و در عین حال نشاط و «خود را نباختن» است. جوانانی که شاید حتی نتوانند یک بار در سال هم اعضای خانواده خود را به رستورانی که هر روز و هر شب در آن کار می کنند بیاورند. با اینحال با لب خندان و دست افشان و پایکوبان، از میهمانان پذیرایی می کنند. این جوانان آفرین و صدها و هزاران آفرین دارند و ایران عزیزمان، میلیونها جوان این گونه دارد که هر یک به گونه ای در گوشه و کنار کشور زندگی را در سخت ترین شرایط زندگی می کنند و خود را وا نداده اند.
📍من گمان می کنم، اینکه مردم ایران ما، با همه سختی ها و گرفتاری هایی که دارند، از تحریم و بی آبی و دود و بی هوایی و بی پولی گرفته تا نامهربانی ها و ناعدالتی ها و نامردمی های برخی صاحب منصبان، در عین حال بازهم تلاش می کنند سرزنده بمانند و از بحران های کوچک و بزرگ عبور کنند و در یک کلام این که ایرانیان «زندگی را دوست دارند»، بخاطر عناصر تمدنی این کشور است که به شکل تاریخی قرنها، نسل به نسل، خودآگاه و ناخودآگاه، دست به دست شده است.
📍مردم ایران، یعنی همین مردم کوچه و بازار و رستوران، معمار و میزبان تمدن اند و باقی خواهند ماند، دیگران می روند.
شادی هایتان بیش باد!
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
دلشدهی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
دوره مربیگری کودک
📍دوره «مربیگری کودک» به همت پارک علم و فناوری دانشگاه شهید بهشتی و با حضور قریب به 20 تن از اساتید و همکاران دانشکده روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی برگزار میشود.
📍دوره به صورت آنلاین و روزهای یکشنبه و سه شنبه بعد از ظهر است که ارایه کنندگان از طریق تله تلویزیون، کارگاهها را برگزار می نمایند. جزییات بیشتر و نحوه ثبت نام در این لینک موجود است:
www.resana.tv
📍من هم در یک بعد از ظهر و به مدت سه ساعت ارایه ای خواهم داشت و درباره تربیت معنوی کودک سخن خواهم گفت. در این جلسه چگونگی پیدایش خداباوری، آخرت باوری و روح باوری را در کودکان خردسال از منظر روانشناسی تکاملی توضیح خواهم داد.
📍 روانشناسی تکاملی داروینی، که امروزه جریان غالب در روانشناسی است، خداباوری و سایر امور معنوی در کودکان را امری طبیعی (Natural) می داند. طبیعی بودن خداباوری به این معناست که این باور بر اساس نیازهای زیستی بشر بوجود آمده است که موجب بقای بشر می شود. به عبارتی، دینداری و معنویت، نوعی مزیت انتخابی به انسان داده است و این که دینداری امری همگانی است و حتی کودکان نیز خداباور می شوند، به دلیل نیازهای ناخودآگاه زیستی آنان است؛ درست شبیه زبان آموزی که امری طبیعی است. این یافته روانشناسان تکاملی معرکه آراء میان ملحدان و مومنان شده است. خداناباوران معتقدند طبیعی بودن دین، یعنی این که خداباوری امری آسمانی نیست، بلکه زمینی و طبیعی است و بهترین نمونه اش خداباوری کودکان است که قطعا عقلانیت و یا شهودی عرفانی در پس آن نیست.
📍در مقابل، برخی دینداران در دنیای غرب از نظریه طبیعی بودن دین در کودکان نهراسیده اند و اتفاقا آن را زمینه ای برای شکل گیری دینداری عقلانی در بزرگسالی می دانند، حتی به نوعی تعریف جدیدی از فطری بودن دین ارایه کرده اند.
📍در سه ساعتی که در خدمت دوستان خواهم بود، اولا توضیح مفصلی خواهم داد که طبیعی بودن دین به چه معناست، سپس پیامدهای الحادی و الهیاتی چنین رویکردی را تبیین خواهم نمود و به ارزیابی این نکته خواهم پرداخت که آیا طبیعی بودن دین در کودکان، از آسمانی بودن خداباوری می کاهد یا خیر. در نهایت نیز برخی پیامدهای تربیتی این دیدگاه را توضیح خواهم داد.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
📍دوره «مربیگری کودک» به همت پارک علم و فناوری دانشگاه شهید بهشتی و با حضور قریب به 20 تن از اساتید و همکاران دانشکده روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی برگزار میشود.
📍دوره به صورت آنلاین و روزهای یکشنبه و سه شنبه بعد از ظهر است که ارایه کنندگان از طریق تله تلویزیون، کارگاهها را برگزار می نمایند. جزییات بیشتر و نحوه ثبت نام در این لینک موجود است:
www.resana.tv
📍من هم در یک بعد از ظهر و به مدت سه ساعت ارایه ای خواهم داشت و درباره تربیت معنوی کودک سخن خواهم گفت. در این جلسه چگونگی پیدایش خداباوری، آخرت باوری و روح باوری را در کودکان خردسال از منظر روانشناسی تکاملی توضیح خواهم داد.
📍 روانشناسی تکاملی داروینی، که امروزه جریان غالب در روانشناسی است، خداباوری و سایر امور معنوی در کودکان را امری طبیعی (Natural) می داند. طبیعی بودن خداباوری به این معناست که این باور بر اساس نیازهای زیستی بشر بوجود آمده است که موجب بقای بشر می شود. به عبارتی، دینداری و معنویت، نوعی مزیت انتخابی به انسان داده است و این که دینداری امری همگانی است و حتی کودکان نیز خداباور می شوند، به دلیل نیازهای ناخودآگاه زیستی آنان است؛ درست شبیه زبان آموزی که امری طبیعی است. این یافته روانشناسان تکاملی معرکه آراء میان ملحدان و مومنان شده است. خداناباوران معتقدند طبیعی بودن دین، یعنی این که خداباوری امری آسمانی نیست، بلکه زمینی و طبیعی است و بهترین نمونه اش خداباوری کودکان است که قطعا عقلانیت و یا شهودی عرفانی در پس آن نیست.
📍در مقابل، برخی دینداران در دنیای غرب از نظریه طبیعی بودن دین در کودکان نهراسیده اند و اتفاقا آن را زمینه ای برای شکل گیری دینداری عقلانی در بزرگسالی می دانند، حتی به نوعی تعریف جدیدی از فطری بودن دین ارایه کرده اند.
📍در سه ساعتی که در خدمت دوستان خواهم بود، اولا توضیح مفصلی خواهم داد که طبیعی بودن دین به چه معناست، سپس پیامدهای الحادی و الهیاتی چنین رویکردی را تبیین خواهم نمود و به ارزیابی این نکته خواهم پرداخت که آیا طبیعی بودن دین در کودکان، از آسمانی بودن خداباوری می کاهد یا خیر. در نهایت نیز برخی پیامدهای تربیتی این دیدگاه را توضیح خواهم داد.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
دلشدهی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
▪️ طرح صیانت: اشتباهی تاریخی
اشتباهات و تصمیمات زیانبار در طول تاریخ 44 ساله جمهوری اسلامی کم نبوده اند، که البته تا حدی طبیعی است و باید از آنها درس گرفت. اما به گمان من، زیانبارترین آنها همین طرح صیانت است که تبعات سنگین اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خواهد داشت. این طرح، پتانسیل آن را دارد که کشور را به طور کلی از ریل پیشرفت خارج کند و به پرتکاه بیندازد. تبعات مخرب این طرح، حتی می تواند از آثار جنگ تحمیلی 8 ساله و تحریمهای ظالمانه غرب بیشتر باشد.
طرح صیانت، تنها به ضرر مردم نیست و ملت و دولت، هر دو آسیب های جدی و جبران ناپذیر خواهند دید. کمترین آسیبی که دولت ها از این طرح خواهند دید این است که با محدود کردن و احیانا به کلی مسدود کردن سازوکارهای مستقل فضای مجازی، خود را از نعمت نظارت مردمی محروم می کنند. ضمن این که سرخوردگی و از دست رفتن سرمایه اجتماعی، شکاف میان دولت و ملت را افزایش خواهد داد و در این میان، بازنده، هم ملت است و هم دولت و نهادهای حاکمیتی. بگذریم از تبعات سنگین اقتصادی و بازداری از رشد و پیشرفت علمی کشور که با اجرای این طرح، اجتناب ناپذیر است.
ضمنا به خاطر داشته باشیم که اجرای این طرح به زیرساختهای فناوری اطلاعات کشور آسیب جدی خواهد زد و حتی اگر تصمیم به بازگشت از راه رفته گرفته شود، سالها طول می کشد تا به نقطه اول برسیم، و قطعا در رقابت جهانی عصر اطلاعات، جا خواهیم ماند.
اميدواريم، مجلسى ها در این تصمیم غلط و به باور من زیانبارترین تصمیم در کل تاریخ جمهوری اسلامی، تجدید نظر کنند و مسیر پیشرفت و تعالی کشور را مسدود نسازند.
اشتباهات و تصمیمات زیانبار در طول تاریخ 44 ساله جمهوری اسلامی کم نبوده اند، که البته تا حدی طبیعی است و باید از آنها درس گرفت. اما به گمان من، زیانبارترین آنها همین طرح صیانت است که تبعات سنگین اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خواهد داشت. این طرح، پتانسیل آن را دارد که کشور را به طور کلی از ریل پیشرفت خارج کند و به پرتکاه بیندازد. تبعات مخرب این طرح، حتی می تواند از آثار جنگ تحمیلی 8 ساله و تحریمهای ظالمانه غرب بیشتر باشد.
طرح صیانت، تنها به ضرر مردم نیست و ملت و دولت، هر دو آسیب های جدی و جبران ناپذیر خواهند دید. کمترین آسیبی که دولت ها از این طرح خواهند دید این است که با محدود کردن و احیانا به کلی مسدود کردن سازوکارهای مستقل فضای مجازی، خود را از نعمت نظارت مردمی محروم می کنند. ضمن این که سرخوردگی و از دست رفتن سرمایه اجتماعی، شکاف میان دولت و ملت را افزایش خواهد داد و در این میان، بازنده، هم ملت است و هم دولت و نهادهای حاکمیتی. بگذریم از تبعات سنگین اقتصادی و بازداری از رشد و پیشرفت علمی کشور که با اجرای این طرح، اجتناب ناپذیر است.
ضمنا به خاطر داشته باشیم که اجرای این طرح به زیرساختهای فناوری اطلاعات کشور آسیب جدی خواهد زد و حتی اگر تصمیم به بازگشت از راه رفته گرفته شود، سالها طول می کشد تا به نقطه اول برسیم، و قطعا در رقابت جهانی عصر اطلاعات، جا خواهیم ماند.
اميدواريم، مجلسى ها در این تصمیم غلط و به باور من زیانبارترین تصمیم در کل تاریخ جمهوری اسلامی، تجدید نظر کنند و مسیر پیشرفت و تعالی کشور را مسدود نسازند.
◼️من اگر اوکراینی بودم، مقاومت نمی کردم...
🔻من اگر به عنوان یک شهروند عادی اوکراینی بودم و شاهد حمله جاه طلبانه پوتین به کشورم بودم، علی رغم آن که این حرکت را تجاوز یک «دولت» به «دولت» دیگر می دانستم، در این کارزار، دست به سلاح و دفاع نمی بردم و صرفا تلاش می کردم از جان و مال خود و هر شخص دیگری که می توانم به او کمک کنم محافظت کنم.
🔻آنچه اتفاق افتاده است، نبرد میان حق و باطل نیست و تقریبا در تمامی جنگهای بین کشورها هم همین گونه است. دعوا صرفا بر سر جاه طلبی های قدرت هاست و مردم نباید دراین میان جان و مال و آسایش خود را از دست دهند. چه فرقی می کند که حاکم اوکراین این ولادیمیر (پوتین) یا آن ولادیمیر (زلونسکی، رییس جمهوری کنونی اوکراین) باشد؟
🔻مردم روسیه و اوکراین، دارای قرابت فرهنگی هستند و تاریخ و ارزشهایشان و زبانشان تا حد زیادی مشترک است. مرز میان روسیه و اوکراین، و اساسا مرزبندی بین کشورها، حاصل نزاع میان قدرتهاست وگرنه چه فرقی میان آن انسان معمولی است که آن طرف مرز است و انسان معمولی دیگری که چند صد متر یا چند صد کیلومتر این طرف مرز است؟
🔻چرا مردم این طرف مرز و آن طرف مرز باید به جان هم بیفتند و یکدیگر را بکشند که مبادا این خط مرزی که حاصل نزاع قدرتهاست جابجا شود؟
کدام یک بهتر است؟ مردم اوکراین جانانه مقاومت کنند و پیروز شوند و ولادیمیر پوتین را عقب بزنند و آن یکی ولادیمیر بر مسند قدرت باقی بماند، اما کشته و خرابی های بسیار بدهند و دست آخر از کشور جز ویرانه ای نماند؟ یا در خانه بمانند و مقاومت نکنند و جان و مال خود را به خطر نیاندازند و خرابی به بار نیاورند ولی ولادیمیر پوتین رییس کشورشان باشد؟
🔻البته در غلط بودن رفتار و متجاوز بودن پوتین، هیچ تردیدی نیست و مجامع بین المللی باید موضعی سخت و تنبیهی علیه پوتین متجاوز اتخاذ کنند، اما این وسط مردم نباید قربانی شوند و تشویق مردم اوکراین به سلاح به دست گرفتن و جنگیدن و کشته دادن و نابودی خانه و کاشانه و زیست گاه شان، کار غلطی است.
🔻احتمالا، هم اکنون در اوکراین شعرهای حماسی خوانده می شود و شعارهای وطن پرستانه داده می شود و مردم را برای جنگ و مقاومت تشویق می کنند. من اگر جای یک شهروند اوکراینی بودم، به هیچ یک از آنها گوش نمی دادم و صرفا برای جلوگیری از کشته شدن مردم و ممانعت از خرابی ها تلاش می کردم حتی به قیمت رفتن این ودلایمیر و آمدن آن ولادیمیر.
🔻ما مردم نقاط دیگر جهان نیز وظیفه داریم، رفتار پوتین را تقبیح کنیم و کارزارهای توقف جنگ به راه اندازیم و با فشار افکار عمومی و به هر شکل ممکن دیگر در خاموش کردن این آتش تلاش کنیم و مبادا به عنوان دفاع از مردم اوکراین و یا طرفداری از وطن پرستی و ... در آتش این جنگ بدمیم!
🔻به گمانم این راهبرد، در هر جنگ دیگری از این دست نیز، تنها راهبرد اخلاقی و انسانی است.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
🔻من اگر به عنوان یک شهروند عادی اوکراینی بودم و شاهد حمله جاه طلبانه پوتین به کشورم بودم، علی رغم آن که این حرکت را تجاوز یک «دولت» به «دولت» دیگر می دانستم، در این کارزار، دست به سلاح و دفاع نمی بردم و صرفا تلاش می کردم از جان و مال خود و هر شخص دیگری که می توانم به او کمک کنم محافظت کنم.
🔻آنچه اتفاق افتاده است، نبرد میان حق و باطل نیست و تقریبا در تمامی جنگهای بین کشورها هم همین گونه است. دعوا صرفا بر سر جاه طلبی های قدرت هاست و مردم نباید دراین میان جان و مال و آسایش خود را از دست دهند. چه فرقی می کند که حاکم اوکراین این ولادیمیر (پوتین) یا آن ولادیمیر (زلونسکی، رییس جمهوری کنونی اوکراین) باشد؟
🔻مردم روسیه و اوکراین، دارای قرابت فرهنگی هستند و تاریخ و ارزشهایشان و زبانشان تا حد زیادی مشترک است. مرز میان روسیه و اوکراین، و اساسا مرزبندی بین کشورها، حاصل نزاع میان قدرتهاست وگرنه چه فرقی میان آن انسان معمولی است که آن طرف مرز است و انسان معمولی دیگری که چند صد متر یا چند صد کیلومتر این طرف مرز است؟
🔻چرا مردم این طرف مرز و آن طرف مرز باید به جان هم بیفتند و یکدیگر را بکشند که مبادا این خط مرزی که حاصل نزاع قدرتهاست جابجا شود؟
کدام یک بهتر است؟ مردم اوکراین جانانه مقاومت کنند و پیروز شوند و ولادیمیر پوتین را عقب بزنند و آن یکی ولادیمیر بر مسند قدرت باقی بماند، اما کشته و خرابی های بسیار بدهند و دست آخر از کشور جز ویرانه ای نماند؟ یا در خانه بمانند و مقاومت نکنند و جان و مال خود را به خطر نیاندازند و خرابی به بار نیاورند ولی ولادیمیر پوتین رییس کشورشان باشد؟
🔻البته در غلط بودن رفتار و متجاوز بودن پوتین، هیچ تردیدی نیست و مجامع بین المللی باید موضعی سخت و تنبیهی علیه پوتین متجاوز اتخاذ کنند، اما این وسط مردم نباید قربانی شوند و تشویق مردم اوکراین به سلاح به دست گرفتن و جنگیدن و کشته دادن و نابودی خانه و کاشانه و زیست گاه شان، کار غلطی است.
🔻احتمالا، هم اکنون در اوکراین شعرهای حماسی خوانده می شود و شعارهای وطن پرستانه داده می شود و مردم را برای جنگ و مقاومت تشویق می کنند. من اگر جای یک شهروند اوکراینی بودم، به هیچ یک از آنها گوش نمی دادم و صرفا برای جلوگیری از کشته شدن مردم و ممانعت از خرابی ها تلاش می کردم حتی به قیمت رفتن این ودلایمیر و آمدن آن ولادیمیر.
🔻ما مردم نقاط دیگر جهان نیز وظیفه داریم، رفتار پوتین را تقبیح کنیم و کارزارهای توقف جنگ به راه اندازیم و با فشار افکار عمومی و به هر شکل ممکن دیگر در خاموش کردن این آتش تلاش کنیم و مبادا به عنوان دفاع از مردم اوکراین و یا طرفداری از وطن پرستی و ... در آتش این جنگ بدمیم!
🔻به گمانم این راهبرد، در هر جنگ دیگری از این دست نیز، تنها راهبرد اخلاقی و انسانی است.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
دلشدهی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
Forwarded from شجاعت اندیشیدن (علی صادقی)
📕 دو چیزِ متضاد در من بوده است:
《بلندپروازی》 و 《قناعت》. این ترکیبِ خوبی شد.
نسبت به چیزهایی بلندپرواز بودم و حتا کمالطلب. همیشه میخواستم فراتر از آنچه در دسترسم بود، بروم.
برعکس، در مواردی قانع. آنچه به آنها بیاعتنا بودم عبارت بود از 《خواستنیهای رایجِ زندگی همچون پول و تعیّن و برو-و-بیایِ اجتماعی》. گِردِ اینها نگشتم. همواره بر زندگی مماس بودهام. گمان میکنم که این بهترین نوعش باشد. اگر افزون بر احتیاج باشد، خلاقیتِ روح را میگیرد. کمترِ آنهم فاسدکننده است.
📕 اعتراف میکنم که از 《ثروتمندشدن》 میترسیدهام، هرچند که استعداد آنرا هم نداشتم. فکر میکردم که ثروت چیزی را 《میدهد》 و چیزی را 《میگیرد》، که آنچه را که 《میگیرد》 گرانبهاتر است.
📕 بر هیچ 《مقام و موقعیتی》 حسرت نخوردهام، هیچ میزی بلندتر از میزی که در خانهام پشت آن مینشینم، نشناختهام.
📕 هرگز آرزو نکردهام که از کشور دیگری جز 《ایران》 میبودم، و خوشبختیِ بزرگی برای خود میدانستم که زبانم فارسی است.
#محمدعلی_اسلامی_ندوشن ۱۴۰۰ - ۱۳۰۳
@shojaat_e_andishidan
《بلندپروازی》 و 《قناعت》. این ترکیبِ خوبی شد.
نسبت به چیزهایی بلندپرواز بودم و حتا کمالطلب. همیشه میخواستم فراتر از آنچه در دسترسم بود، بروم.
برعکس، در مواردی قانع. آنچه به آنها بیاعتنا بودم عبارت بود از 《خواستنیهای رایجِ زندگی همچون پول و تعیّن و برو-و-بیایِ اجتماعی》. گِردِ اینها نگشتم. همواره بر زندگی مماس بودهام. گمان میکنم که این بهترین نوعش باشد. اگر افزون بر احتیاج باشد، خلاقیتِ روح را میگیرد. کمترِ آنهم فاسدکننده است.
📕 اعتراف میکنم که از 《ثروتمندشدن》 میترسیدهام، هرچند که استعداد آنرا هم نداشتم. فکر میکردم که ثروت چیزی را 《میدهد》 و چیزی را 《میگیرد》، که آنچه را که 《میگیرد》 گرانبهاتر است.
📕 بر هیچ 《مقام و موقعیتی》 حسرت نخوردهام، هیچ میزی بلندتر از میزی که در خانهام پشت آن مینشینم، نشناختهام.
📕 هرگز آرزو نکردهام که از کشور دیگری جز 《ایران》 میبودم، و خوشبختیِ بزرگی برای خود میدانستم که زبانم فارسی است.
#محمدعلی_اسلامی_ندوشن ۱۴۰۰ - ۱۳۰۳
@shojaat_e_andishidan
Forwarded from Mehdi Nassaji
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from Noroozi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پادکست معرفی کتاب🎬
📚گذر از خدای رخنه پوش🪟
نویسنده🖋️دکتر مهدی نساجی
💠 آنچه سینا را مشتاق و بلکه محتاج چنین مکاتبات مفصلی کرد، نیاز عمیق وی به رفع تعارض میان باورهای دینی و یافتههای علمی او خصوصاً در حوزه پزشکی بود.
به عنوان مثال❓ اولین پرسشی که برای سینا مطرح شده بود، این است که چگونه میتوان میان یافتههای علمی نظریه تکامل داروین که پایه زیست شناسی و مبنای پزشکی مدرن است، با خالقیت خداوند جمع نمود؟ و آیا اساساً میتوان به هر دو اعتقاد داشت یا خیر؟
....
🎙️ امیر مهدی سیدی
✍🏻محمد کرمی نیا
🎬 مصطفی جهانشاهی
🖼️سامان سرکوهی
🔅کاری از گروه معرفی کتاب رادیو دگزا و کتابیار
😍خوشحال میشیم اگر کتابو خوندید نظرتونو برامون بنویسید و با بقیه هم به اشتراک بذارید...🌹
❇️رادیو دگزارو در کست باکس دنبال کنید 👇🏻
https://castbox.fm/vb/501392816
@dexa_methazone
📚گذر از خدای رخنه پوش🪟
نویسنده🖋️دکتر مهدی نساجی
💠 آنچه سینا را مشتاق و بلکه محتاج چنین مکاتبات مفصلی کرد، نیاز عمیق وی به رفع تعارض میان باورهای دینی و یافتههای علمی او خصوصاً در حوزه پزشکی بود.
به عنوان مثال❓ اولین پرسشی که برای سینا مطرح شده بود، این است که چگونه میتوان میان یافتههای علمی نظریه تکامل داروین که پایه زیست شناسی و مبنای پزشکی مدرن است، با خالقیت خداوند جمع نمود؟ و آیا اساساً میتوان به هر دو اعتقاد داشت یا خیر؟
....
🎙️ امیر مهدی سیدی
✍🏻محمد کرمی نیا
🎬 مصطفی جهانشاهی
🖼️سامان سرکوهی
🔅کاری از گروه معرفی کتاب رادیو دگزا و کتابیار
😍خوشحال میشیم اگر کتابو خوندید نظرتونو برامون بنویسید و با بقیه هم به اشتراک بذارید...🌹
❇️رادیو دگزارو در کست باکس دنبال کنید 👇🏻
https://castbox.fm/vb/501392816
@dexa_methazone
Forwarded from DinOnline دینآنلاین
🔹دیدگاه
🔻گفتوگو با مهدی نساجی
✔️روانشناسی تکاملی دین و پیامدهای الهیاتی آن
به میزبانی نورا نوریصفت
🕘زمان برگزاری: چهارشنبه پنجم مرداد ۱۴۰۱ ساعت ۲۱
صفحه دینآنلاین در اینستاگرام:
http://www.instagram.com/dinonline
🆔 @dinonline
🔻گفتوگو با مهدی نساجی
✔️روانشناسی تکاملی دین و پیامدهای الهیاتی آن
به میزبانی نورا نوریصفت
🕘زمان برگزاری: چهارشنبه پنجم مرداد ۱۴۰۱ ساعت ۲۱
صفحه دینآنلاین در اینستاگرام:
http://www.instagram.com/dinonline
🆔 @dinonline
Forwarded from روانشناسیِ معاصر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
روانشناسی تکاملی دین از دو منظر:
نگاهِ موضعِ رازآلود (ارائه شده توسط دکتر مکری در صفحه اینستاگرام ایشان)
و نگاهِ تئوری ذهن (ارائه شده توسط دکتر نساجی در دین آنلاین)
من بخشی از هر دو سخنرانی را انتخاب کرده ام.
آیا این دو نگاه در روانشناسی تکاملی دین، مکمل اند؟ متضاد اند؟ بی ارتباط اند؟
http://www.tgoop.com/Saeed_Garmaroudi
نگاهِ موضعِ رازآلود (ارائه شده توسط دکتر مکری در صفحه اینستاگرام ایشان)
و نگاهِ تئوری ذهن (ارائه شده توسط دکتر نساجی در دین آنلاین)
من بخشی از هر دو سخنرانی را انتخاب کرده ام.
آیا این دو نگاه در روانشناسی تکاملی دین، مکمل اند؟ متضاد اند؟ بی ارتباط اند؟
http://www.tgoop.com/Saeed_Garmaroudi
Forwarded from صدانت تیوی
🔆 مروری بر اندیشه های عمده در روانشناسی تکاملی دین
👤 #سعید_گرمارودی
با توجه به مطالبی که دو استاد محترم جناب دکتر آذرخش مکری (در لایو اینستاگرامی) و جناب دکتر مهدی نساجی (در لایو با دین آنلاین) اخیرا در ارتباط با این حوزه طرح کردند، بی مناسبت ندیدم که مروری بر اندیشه های عمده در زمینه روانشناسی تکاملی دین داشته باشم.
بخش اول در یوتیوب | آپارات
بخش دوم در یوتیوب | آپارات
🌾 @Sedanettv
🌾 @Saeed_Garmaroudi
👤 #سعید_گرمارودی
با توجه به مطالبی که دو استاد محترم جناب دکتر آذرخش مکری (در لایو اینستاگرامی) و جناب دکتر مهدی نساجی (در لایو با دین آنلاین) اخیرا در ارتباط با این حوزه طرح کردند، بی مناسبت ندیدم که مروری بر اندیشه های عمده در زمینه روانشناسی تکاملی دین داشته باشم.
بخش اول در یوتیوب | آپارات
بخش دوم در یوتیوب | آپارات
🌾 @Sedanettv
🌾 @Saeed_Garmaroudi
YouTube
مروری بر اندیشه های عمده در روانشناسی تکاملی دین - بخش اول
سعید گرمارودی: با توجه به مطالبی که دو استاد محترم جناب دکتر آذرخش مکری (در لایو اینستاگرامی) و جناب دکتر مهدی نساجی (در لایو با دین آنلاین) اخیرا در ارتباط با این حوزه طرح کردند، بی مناسبت ندیدم که مروری بر اندیشه های عمده در زمینه روانشناسی تکاملی دین داشته…
Forwarded from فرهیختگان
گزارش دوره علم و دین دانشگاه کمبریج تابستان ۱۴۰۱
مهدی نساجی
دانشگاه کمبریج، تابستان هرسال، دورهای یک هفتهای با عنوان «علم و دین» برگزار میکند که در آن دانشمندانی از حوزههای مختلف دانش به بحث و بررسی درباره رابطه میان علم و دین، با رویکردی مثبت میپردازند.
در این دوره هفتگی دانشگاه کمبریج، افراد گوناگونی، از آقای فرانسیس کولینز که مدیر پروژه ژنوم انسانی (بزرگترین و تأثیر گذارترین پروژه زیست شناسی جهان)، تا خانم جنیفر وایزمن، فضانوردی که به کره ماه سفر کرده است، تا متخصصان هوش مصنوعی که به مقایسه هوش در کامپیوترها با هوش انسانی میپردازند، دیدگاههای خود را درباره چگونگی تعامل میان علم و دین از منظر دانش تخصصی خود ارائه میکنند.
در دوسال گذشته، تلاش مرکز تحقیقات روانشناسی و دین دانشگاه شهید بهشتی و با رایزنیهایی که با دانشگاه کمبریج صورت گرفته است، شماری از دانشجویان و علاقهمندان به مباحث علم و دین، با دریافت بورسیه، در این دوره یک هفتهای به صورت آنلاین شرکت داشتهاند. این دوره که تا قبل از کرونا، صرفاً حضوری بود، از آن پس به صورت ترکیبی برگزار میشود و این فرصت را ایجاد کرده است که علاقهمندان بیشتری از سراسر جهان، در این دورهها حضور داشته باشند.
به منظور استفاده فارسیزبانانی که امکان حضور در این دوره را نداشتهاند، مرکزتحقیقات روانشناسی و دین دانشگاه شهید بهشتی، تصمیم بر این گرفت که به کمک دانشجویانی که در دوره تابستان امسال (تیرماه 1401) مشارکت داشتهاند، گزارش مختصری از هر کدام از جلسات سخنرانی، به فارسی، تهیه و تنظیم کند و در اختیار عموم قرار دهد. با حمایتهای مدیران محترم تارنمای دین آنلاین، هم اکنون پروندهای ویژه برای ارائه گزارش این سخنرانیها تشکیل شده است که در اختیار شما علاقهمندان قرار میگیرد.
آنچه در این پرونده خواهید خواند، گزارش سیزده سخنرانی ارائه شده در کنفرانس سال جاری است. البته این گزارشها، انعکاس دهنده تمام آنچه در این جلسات گذشته، نیست، ولی میتواند شما را با حال و هوای آنچه در این دوره گذشته است، آشنا کند و از آنجا که مرکز علم و دین دانشگاه کمبریج، شناختهشدهترین مرکز در این زمینه است، با مرور این گزارشها، شما میتوانید تصویری کلی از بهروزترین مباحث در این زمینه را به دست آورید. علاقهمندان به موضوعات مربوط به علم و دین همچنین میتوانند برای مطالعه بیشتر، به تارنمای مرکز علم و دین دانشگاه کمبریج مراجعه نمایند.
پيوند به متن کامل این پرونده در سایت دینآنلاین
https://www.dinonline.com/38911/
#فرهیختگان، ندای آگاهی و آزادی
مهدی نساجی
دانشگاه کمبریج، تابستان هرسال، دورهای یک هفتهای با عنوان «علم و دین» برگزار میکند که در آن دانشمندانی از حوزههای مختلف دانش به بحث و بررسی درباره رابطه میان علم و دین، با رویکردی مثبت میپردازند.
در این دوره هفتگی دانشگاه کمبریج، افراد گوناگونی، از آقای فرانسیس کولینز که مدیر پروژه ژنوم انسانی (بزرگترین و تأثیر گذارترین پروژه زیست شناسی جهان)، تا خانم جنیفر وایزمن، فضانوردی که به کره ماه سفر کرده است، تا متخصصان هوش مصنوعی که به مقایسه هوش در کامپیوترها با هوش انسانی میپردازند، دیدگاههای خود را درباره چگونگی تعامل میان علم و دین از منظر دانش تخصصی خود ارائه میکنند.
در دوسال گذشته، تلاش مرکز تحقیقات روانشناسی و دین دانشگاه شهید بهشتی و با رایزنیهایی که با دانشگاه کمبریج صورت گرفته است، شماری از دانشجویان و علاقهمندان به مباحث علم و دین، با دریافت بورسیه، در این دوره یک هفتهای به صورت آنلاین شرکت داشتهاند. این دوره که تا قبل از کرونا، صرفاً حضوری بود، از آن پس به صورت ترکیبی برگزار میشود و این فرصت را ایجاد کرده است که علاقهمندان بیشتری از سراسر جهان، در این دورهها حضور داشته باشند.
به منظور استفاده فارسیزبانانی که امکان حضور در این دوره را نداشتهاند، مرکزتحقیقات روانشناسی و دین دانشگاه شهید بهشتی، تصمیم بر این گرفت که به کمک دانشجویانی که در دوره تابستان امسال (تیرماه 1401) مشارکت داشتهاند، گزارش مختصری از هر کدام از جلسات سخنرانی، به فارسی، تهیه و تنظیم کند و در اختیار عموم قرار دهد. با حمایتهای مدیران محترم تارنمای دین آنلاین، هم اکنون پروندهای ویژه برای ارائه گزارش این سخنرانیها تشکیل شده است که در اختیار شما علاقهمندان قرار میگیرد.
آنچه در این پرونده خواهید خواند، گزارش سیزده سخنرانی ارائه شده در کنفرانس سال جاری است. البته این گزارشها، انعکاس دهنده تمام آنچه در این جلسات گذشته، نیست، ولی میتواند شما را با حال و هوای آنچه در این دوره گذشته است، آشنا کند و از آنجا که مرکز علم و دین دانشگاه کمبریج، شناختهشدهترین مرکز در این زمینه است، با مرور این گزارشها، شما میتوانید تصویری کلی از بهروزترین مباحث در این زمینه را به دست آورید. علاقهمندان به موضوعات مربوط به علم و دین همچنین میتوانند برای مطالعه بیشتر، به تارنمای مرکز علم و دین دانشگاه کمبریج مراجعه نمایند.
پيوند به متن کامل این پرونده در سایت دینآنلاین
https://www.dinonline.com/38911/
#فرهیختگان، ندای آگاهی و آزادی
دینآنلاین
گزارش دوره علم و دین دانشگاه کمبریج تابستان 1401
مهدی نساجی: دانشگاه کمبریج، تابستان هرسال، دورهای یک هفتهای با عنوان «علم و دین» برگزار میکند که در آن دانشمندانی از حوزههای مختلف دانش به بحث و بررسی درباره رابطه میان علم و دین، با رویکردی مثبت میپردازند.
Forwarded from یادداشتهای فاطمه توفیقی (F Tofighi)
ۚ وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَىٰ مَآ ءَاذَيْتُمُونَا ۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ ٱلْمُتَوَكِّلُونَ (ابراهیم ۱۲)
صبر میکنیم بر آزار شما ….
و با خشم و اندوه معترضیم به جرمانگاری زندگی روزمره و امور عرفی
و مخالفیم با گشت ارشاد
@ftofighi
صبر میکنیم بر آزار شما ….
و با خشم و اندوه معترضیم به جرمانگاری زندگی روزمره و امور عرفی
و مخالفیم با گشت ارشاد
@ftofighi
🔵 راه حل مساله حجاب چیست؟
متدینین می پرسند، به فرض که گشت ارشاد را برداشتیم، چه چیز جایگزین کنیم که کنترلی بر پوشش بانوان داشته باشیم؟ وظیفه دینی مان چه می شود؟
قبل از پاسخ به این پرسش این نکته را عرض کنم که آنچه می گویم، راه حل من از منظر دینی است.
اما راه حل:
به گمان من احتیاجی به کنترل کل جامعه در خصوص حجاب نیست. ما می توانیم جامعه را آزاد بگذاریم تا خودش به یک حدی از حجاب و پوشش عرفی برسد. وقتی حجاب عرفی در جامعه حاکم شد و جامعه به تعادل خودش رسید، پس از آن اگر شخصی به شکل معناداری از این حد حجاب عرفی پایین تر رفت، آن وقت نمایندگان واقعی مردم (یا همان عرف) در قالب مجلس می توانند قوانینی وضع کنند و خروج معنادار او را از حجاب عرفی تخلف محسوب کنند.
به احتمال زیاد، حد حجاب عرفی جامعه، پایین تر از آنچیزی است که مدنظر شرع است و به صرف برداشتن روسری ختم نمی شود،خصوصا به دلیل فشارهای چهل سال گذشته وبرخی عوامل دیگر، ولی تکلیفی نیست و دینداران جز امر به معروف (یا همان چیزی که در جامعه عرف است) وظیفه دیگری ندارند. دقت داشته باشیم که همانطور که بزرگان می گویند، هر چیز درستی، «معروف» نیست که به آن امر کنیم. بلکه معروف آن چیزی است که اولا درست و نیکوست و ثانیا تبدیل به عرف شده باشد. اگر مثلا حد حجاب شرعی را 100 بگیریم وآن چه در جامعه عرف شده است، 50 باشد، ما فقط می توانیم در حد 50 از جامعه در قالب قانون بخواهیم و امر به معروف ما فقط در همین حد است.
البته از فردای آن روز که حد عرفی حجاب به دست آمد، کار متدینین آغاز می شود و باید با همت و تلاش ، سعی در بالا بردن حد عرفی حجاب کنند. به هر میزان که در این زمینه توفیق به دست آوردند، حد عرفی جدید، ملاک عمل برای قوانین جدیدمی شود. مثلا اگر متدینین بدون اعمال زور و قوه قهریه، و صرفا با دانش افزایی و تبیین فلسفه پوشش توانستند حد حجاب را از 50 به 70 برسانند، در این صورت، ملاک عمل، همان 70 خواهد بود. البته برعکس آن هم ممکن است اتفاق بیفتند و علی رغم همه تلاشها به هزار و یک دلیل، حد عرفی حجاب از 50 به 40 برسد. در این صورت نیز ملاک عمل 40 است.
وقتی قوانین با عرف هماهنگ باشند، اعمال قانون، تنش زا نیست. بنابراین اگر جامعه آزاد باشد که تا به حد حجاب عرفی برسد و پس از آن عده ای از عرف خارج شوند، وضع قانون(البته با رعایت همه جوانب)، تبدیل به یک تنش اجتماعی نمی شود.
در همه جای دنیا هم وضع به همین منوال است و قوانین بر اساس عرف تعیین می شوند. البته عرف کشورها با هم فرق می کنند. مثلا عرف پوشش در کشور کویت یا عراق با کشور نروژ متفاوت است. عرف کشور ایران هم عرفی مخصوص به خودش است.
اگر عرف جامعه، پایین تر از آنچه مد نظر متدینین است قراردارد، ممکن است به دلایل مختلف از جمله کم کاری و یا اشتباهات متدینین باشد، شاید دلایل دیگری هم داشته باشد و متدینین اصلا مقصر نباشند. مهم این است که نباید معکوس عمل کرد و با اعمال قانون به عرف رسید. چه این که تجربه عملی چهل سال گذشته نیز دلیل بر عدم توفیق این روش است.
خداوند در قرآن به پیامبر عظیم الشان می فرماید «وامر بالعرف و اعرض عن الجاهلین»: به چیزی که عرف است امر کن و از جاهلان روی برگردان!
از جاهلان نباشیم و جامعه را اینگونه با تنش و درد و رنج آزار ندهیم.
مهدی نساجی- پژوهشگر علم و دین، دانشگاه شهید بهشتی
متدینین می پرسند، به فرض که گشت ارشاد را برداشتیم، چه چیز جایگزین کنیم که کنترلی بر پوشش بانوان داشته باشیم؟ وظیفه دینی مان چه می شود؟
قبل از پاسخ به این پرسش این نکته را عرض کنم که آنچه می گویم، راه حل من از منظر دینی است.
اما راه حل:
به گمان من احتیاجی به کنترل کل جامعه در خصوص حجاب نیست. ما می توانیم جامعه را آزاد بگذاریم تا خودش به یک حدی از حجاب و پوشش عرفی برسد. وقتی حجاب عرفی در جامعه حاکم شد و جامعه به تعادل خودش رسید، پس از آن اگر شخصی به شکل معناداری از این حد حجاب عرفی پایین تر رفت، آن وقت نمایندگان واقعی مردم (یا همان عرف) در قالب مجلس می توانند قوانینی وضع کنند و خروج معنادار او را از حجاب عرفی تخلف محسوب کنند.
به احتمال زیاد، حد حجاب عرفی جامعه، پایین تر از آنچیزی است که مدنظر شرع است و به صرف برداشتن روسری ختم نمی شود،خصوصا به دلیل فشارهای چهل سال گذشته وبرخی عوامل دیگر، ولی تکلیفی نیست و دینداران جز امر به معروف (یا همان چیزی که در جامعه عرف است) وظیفه دیگری ندارند. دقت داشته باشیم که همانطور که بزرگان می گویند، هر چیز درستی، «معروف» نیست که به آن امر کنیم. بلکه معروف آن چیزی است که اولا درست و نیکوست و ثانیا تبدیل به عرف شده باشد. اگر مثلا حد حجاب شرعی را 100 بگیریم وآن چه در جامعه عرف شده است، 50 باشد، ما فقط می توانیم در حد 50 از جامعه در قالب قانون بخواهیم و امر به معروف ما فقط در همین حد است.
البته از فردای آن روز که حد عرفی حجاب به دست آمد، کار متدینین آغاز می شود و باید با همت و تلاش ، سعی در بالا بردن حد عرفی حجاب کنند. به هر میزان که در این زمینه توفیق به دست آوردند، حد عرفی جدید، ملاک عمل برای قوانین جدیدمی شود. مثلا اگر متدینین بدون اعمال زور و قوه قهریه، و صرفا با دانش افزایی و تبیین فلسفه پوشش توانستند حد حجاب را از 50 به 70 برسانند، در این صورت، ملاک عمل، همان 70 خواهد بود. البته برعکس آن هم ممکن است اتفاق بیفتند و علی رغم همه تلاشها به هزار و یک دلیل، حد عرفی حجاب از 50 به 40 برسد. در این صورت نیز ملاک عمل 40 است.
وقتی قوانین با عرف هماهنگ باشند، اعمال قانون، تنش زا نیست. بنابراین اگر جامعه آزاد باشد که تا به حد حجاب عرفی برسد و پس از آن عده ای از عرف خارج شوند، وضع قانون(البته با رعایت همه جوانب)، تبدیل به یک تنش اجتماعی نمی شود.
در همه جای دنیا هم وضع به همین منوال است و قوانین بر اساس عرف تعیین می شوند. البته عرف کشورها با هم فرق می کنند. مثلا عرف پوشش در کشور کویت یا عراق با کشور نروژ متفاوت است. عرف کشور ایران هم عرفی مخصوص به خودش است.
اگر عرف جامعه، پایین تر از آنچه مد نظر متدینین است قراردارد، ممکن است به دلایل مختلف از جمله کم کاری و یا اشتباهات متدینین باشد، شاید دلایل دیگری هم داشته باشد و متدینین اصلا مقصر نباشند. مهم این است که نباید معکوس عمل کرد و با اعمال قانون به عرف رسید. چه این که تجربه عملی چهل سال گذشته نیز دلیل بر عدم توفیق این روش است.
خداوند در قرآن به پیامبر عظیم الشان می فرماید «وامر بالعرف و اعرض عن الجاهلین»: به چیزی که عرف است امر کن و از جاهلان روی برگردان!
از جاهلان نباشیم و جامعه را اینگونه با تنش و درد و رنج آزار ندهیم.
مهدی نساجی- پژوهشگر علم و دین، دانشگاه شهید بهشتی
🔴روانشناسى خشونت دينى
🔺كاملا قابل تصور است که برخی افراد مذهبی نگران باشند مبادا یک مورچه را لگد کنند و در عین حال خشن ترین رفتارها را نسبت به یک انسان هم نوع یا هم وطن خود انجام دهند. چرا؟ چون برای آنان «تجربه درونی» جایی ندارد و باید پیرو محض دستورات دینی که به آنها باور دارند باشند.اینان هیچ گاه به خود پاسخگو نیستند و همیشه باید به «دیگری»، که همان باورشان به امر و دستور دینی است پاسخگو باشند. اگر دین گفته است حیوانی چون مورچه را لگد نکن، آنها به شکل وسواس گونه ای مراقب هستند که هیچ مورچه ای را لگد نکنند تا مبادا «عقوبت» دینی به سراغشان بیاید.
🔺در حقیقت آنها هیچ احساس و «وجدانی» به مورچه ندارند و فقط چون «دستور» دین است و برای فرار از عقوبت تمرد دینی، مورچه را لگد نمی کنند.
🔺اما آن روی سکه این است که همین افراد، باز به دلیل «دستور دینی» آمادگی دارند که فجیع ترین قتل ها و خشونت ها را انجام دهند و شب هم با خیال راحت به خانه بروند، چون هیچ چیز در درون نیست و همین که گمان می کنند دستور دین را انجام داده اند، بهشت را برای خود خریده اند و لذا خوشحال هم هستند.
🔺در حقیقت دینداران در معرض این خطر بزرگ هستند که به کلی «وجدان» را رهاکنند و در مقابل، اگر به گمان خود به «حجت شرعی» که امر بیرونی است برسند، دست به هر خشونت و جنایتی بزنند. چنین اشخاصی در حقیقت «بی وجدان» به معنای روانشناختی آن می شوند و برای آنها همه چیز همان «حجت شرعی» است.
🔺آن فهم از دین که تمام مسوولیت را به گردن حجت شرعی می اندازد و مسوولیت فردی را نادیده می گیرد، یک فهم نامتجانس از دین است. اساسا وجدان خودش یک معیار برای حقانیت است و اگر دستور دین مخالف وجدان باشد، خودش نشانه ای است که آن دستور دینی، درحقیقت از طرف پروردگار نیست. به عبارت دیگر، وجدان، یک عامل برای تصحیح فهم از دین است و در صورت نادیده گرفتن وجدان، فهم دینی ممکن است سراز خشونت خونبار درآورد.
م.نساجى (مدرس روانشناسى دين)
🔺كاملا قابل تصور است که برخی افراد مذهبی نگران باشند مبادا یک مورچه را لگد کنند و در عین حال خشن ترین رفتارها را نسبت به یک انسان هم نوع یا هم وطن خود انجام دهند. چرا؟ چون برای آنان «تجربه درونی» جایی ندارد و باید پیرو محض دستورات دینی که به آنها باور دارند باشند.اینان هیچ گاه به خود پاسخگو نیستند و همیشه باید به «دیگری»، که همان باورشان به امر و دستور دینی است پاسخگو باشند. اگر دین گفته است حیوانی چون مورچه را لگد نکن، آنها به شکل وسواس گونه ای مراقب هستند که هیچ مورچه ای را لگد نکنند تا مبادا «عقوبت» دینی به سراغشان بیاید.
🔺در حقیقت آنها هیچ احساس و «وجدانی» به مورچه ندارند و فقط چون «دستور» دین است و برای فرار از عقوبت تمرد دینی، مورچه را لگد نمی کنند.
🔺اما آن روی سکه این است که همین افراد، باز به دلیل «دستور دینی» آمادگی دارند که فجیع ترین قتل ها و خشونت ها را انجام دهند و شب هم با خیال راحت به خانه بروند، چون هیچ چیز در درون نیست و همین که گمان می کنند دستور دین را انجام داده اند، بهشت را برای خود خریده اند و لذا خوشحال هم هستند.
🔺در حقیقت دینداران در معرض این خطر بزرگ هستند که به کلی «وجدان» را رهاکنند و در مقابل، اگر به گمان خود به «حجت شرعی» که امر بیرونی است برسند، دست به هر خشونت و جنایتی بزنند. چنین اشخاصی در حقیقت «بی وجدان» به معنای روانشناختی آن می شوند و برای آنها همه چیز همان «حجت شرعی» است.
🔺آن فهم از دین که تمام مسوولیت را به گردن حجت شرعی می اندازد و مسوولیت فردی را نادیده می گیرد، یک فهم نامتجانس از دین است. اساسا وجدان خودش یک معیار برای حقانیت است و اگر دستور دین مخالف وجدان باشد، خودش نشانه ای است که آن دستور دینی، درحقیقت از طرف پروردگار نیست. به عبارت دیگر، وجدان، یک عامل برای تصحیح فهم از دین است و در صورت نادیده گرفتن وجدان، فهم دینی ممکن است سراز خشونت خونبار درآورد.
م.نساجى (مدرس روانشناسى دين)
اگر داغ دل بود ما دیده ایم!
اصلا قابل درک نیست که محسن شکاری با این سرعت اعدام شود. از این اعدام سریع و بی سابقه چه کسی سود می برد؟ عجله برای ریختن خون، بازدارندگی مدنظر آقایان را نخواهد داشت. بر داغ های مردمان این سرزمین نیفزایید...
اصلا قابل درک نیست که محسن شکاری با این سرعت اعدام شود. از این اعدام سریع و بی سابقه چه کسی سود می برد؟ عجله برای ریختن خون، بازدارندگی مدنظر آقایان را نخواهد داشت. بر داغ های مردمان این سرزمین نیفزایید...
✅ضعیف الحجاب ها به رسمیت شناخته میشوند
🟢آیت الله خامنه ای در سخنرانی اخیر خود، به عمد، عبارت «ضعیف الحجاب» را جایگزین «بدحجاب» نمودند، تا بار منفی عبارت «بدحجاب» را بگیرند. ایشان همچنین اظهار داشتند که حدود سی درصد از مستقبلین ایشان در سفرها، افراد ضعیف الحجاب هستند و شخصا به حالات معنوی بسیاری از این ضعیف الحجاب ها حسرت می خورند. به علاوه ایشان بیان داشته اند که ضعیف الحجاب ها، دختران ما و فرزندان این کشور هستند.
🟢این عبارات، در حقیقت به رسمیت شناختن ضعیف الحجاب ها در کشور است که حتی ایشان دیگر حاضر نیستند آنها را بدحجاب بنامند. توجه داشته باشید که این اظهارات پس از تنشها و اعتراضات اخیر در مورد حجاب مطرح شده اند که اهمیت این اظهارات را دوچندان می کند.
🟢اگر ضعیف الحجاب ها، در مراسم استقبال از رهبری که مراسم ویژه ای است یک سوم نفرات را تشکیل می دهند، درصد ضعیف الحجاب ها در کوچه و بازار به مراتب بیش از سی درصد است و به گمان من اکثریت بانوان جامعه هستند.
🟢حال که ضعیف الحجاب ها درصد قابل توجهی از کشور هستند و در کشور حق حیات دارند و وجودشان به رسمیت شناخته می شود و حتی برخی از آنها حسرت برانگیز نیز هستند، علی القاعده، بایددر مجامع رسمی هم حضور داشته باشند. مثلا کم حجاب ها به عنوان حاضران برنامه های رسانه ملی دیده شوند، بتوانند گوینده اخبار باشند، در ادارات دولتی همانطور که هستند به کار گرفته شوند و حتی بتوانند همانگونه که هستند، در حضور مقامات کشوری حاضر شوند. این مساله ای است که ما پس از بیانات رهبری، انتظار آن را می کشیم.
🟢ضمنا حجاب شرعی، به اتفاق همه فقهای شیعه، یعنی پوشش کامل موی سر بانوان و سایر بدن بگونه ای که فقط صورت و دو دست تا مچ نمایان باشد، آن هم بدون هرگونه آرایش. با این تعریف از حجاب شرعی، تمامی ضعیف الحجاب ها، حجاب غیر شرعی دارند و با این حال به رسمیت شناخته می شوند. این بدان معناست که در جامعه اسلامی، لزومی ندارد که همه افراد حجاب شرعی داشته باشند و همین که عرف رعایت شود، کافی است.
🟢بنابراین، به نظر می رسد در جامعه اسلامی هم، مساله حجاب، دائر مدار عرف است و نه شرع ، حتی اگر حجاب شرعی، از منظر الهی برای افراد (به عنوان فرد) امری واجب و ضروری باشد.
🟢اگر ملاک عمل، عرف باشد و نه شرع، می توان گفت اگر عرف جامعه، بانوانی را که پوشیده اند (یعنی به معنای واقعی کلمه حجاب دارند) ولی هیچ بخشی از موی سرشان پوشیده نیست را افراد موجهی بداند، در این صورت این افراد نیز می توانند در جامعه اسلامی به رسمیت شناخته شوند و در شمار ضعیف الحجابها درآيند.
🟢خلاصه آنكه اگر بنانیست،
حجاب شرعی ملاک به رسمیت شناختن بانوان در جامعه اسلامی باشد، در این صورت جامعه اسلامی می تواند هم ضعیف الحجاب هایی که نیمی از موی سرشان بیرون است و هم ضعیف الحجاب هایی که تمام موی سرشان بیرون است، ولی همه آنها، پوشش عرفی و عفاف را رعایت می کنند را به رسمیت بشناسد و از حضور آنها در تمامی عرصه ها استقبال کند.
🟢چنین گشایشی می تواند بسیاری از تنش های اجتماعی را کاهش داده و بخش عمده ای از تضاد مردم-مردم و نیز دولت-مردم را از بین ببرد.
🟢به نظر می رسد لاجرم ما در این مسیر گام برمیداریم و امید است ضابطین نظامی و قضایی و قانونگذاران و نیز متدینین و متشرعین، در عرصه اجتماعی، ملاک را عرف قرارداده و با عرف همراهی كنند و خسارت ها را بيش از اين نكنند.
مهدى نساجى (مدرس روانشناسى دين)
🟢آیت الله خامنه ای در سخنرانی اخیر خود، به عمد، عبارت «ضعیف الحجاب» را جایگزین «بدحجاب» نمودند، تا بار منفی عبارت «بدحجاب» را بگیرند. ایشان همچنین اظهار داشتند که حدود سی درصد از مستقبلین ایشان در سفرها، افراد ضعیف الحجاب هستند و شخصا به حالات معنوی بسیاری از این ضعیف الحجاب ها حسرت می خورند. به علاوه ایشان بیان داشته اند که ضعیف الحجاب ها، دختران ما و فرزندان این کشور هستند.
🟢این عبارات، در حقیقت به رسمیت شناختن ضعیف الحجاب ها در کشور است که حتی ایشان دیگر حاضر نیستند آنها را بدحجاب بنامند. توجه داشته باشید که این اظهارات پس از تنشها و اعتراضات اخیر در مورد حجاب مطرح شده اند که اهمیت این اظهارات را دوچندان می کند.
🟢اگر ضعیف الحجاب ها، در مراسم استقبال از رهبری که مراسم ویژه ای است یک سوم نفرات را تشکیل می دهند، درصد ضعیف الحجاب ها در کوچه و بازار به مراتب بیش از سی درصد است و به گمان من اکثریت بانوان جامعه هستند.
🟢حال که ضعیف الحجاب ها درصد قابل توجهی از کشور هستند و در کشور حق حیات دارند و وجودشان به رسمیت شناخته می شود و حتی برخی از آنها حسرت برانگیز نیز هستند، علی القاعده، بایددر مجامع رسمی هم حضور داشته باشند. مثلا کم حجاب ها به عنوان حاضران برنامه های رسانه ملی دیده شوند، بتوانند گوینده اخبار باشند، در ادارات دولتی همانطور که هستند به کار گرفته شوند و حتی بتوانند همانگونه که هستند، در حضور مقامات کشوری حاضر شوند. این مساله ای است که ما پس از بیانات رهبری، انتظار آن را می کشیم.
🟢ضمنا حجاب شرعی، به اتفاق همه فقهای شیعه، یعنی پوشش کامل موی سر بانوان و سایر بدن بگونه ای که فقط صورت و دو دست تا مچ نمایان باشد، آن هم بدون هرگونه آرایش. با این تعریف از حجاب شرعی، تمامی ضعیف الحجاب ها، حجاب غیر شرعی دارند و با این حال به رسمیت شناخته می شوند. این بدان معناست که در جامعه اسلامی، لزومی ندارد که همه افراد حجاب شرعی داشته باشند و همین که عرف رعایت شود، کافی است.
🟢بنابراین، به نظر می رسد در جامعه اسلامی هم، مساله حجاب، دائر مدار عرف است و نه شرع ، حتی اگر حجاب شرعی، از منظر الهی برای افراد (به عنوان فرد) امری واجب و ضروری باشد.
🟢اگر ملاک عمل، عرف باشد و نه شرع، می توان گفت اگر عرف جامعه، بانوانی را که پوشیده اند (یعنی به معنای واقعی کلمه حجاب دارند) ولی هیچ بخشی از موی سرشان پوشیده نیست را افراد موجهی بداند، در این صورت این افراد نیز می توانند در جامعه اسلامی به رسمیت شناخته شوند و در شمار ضعیف الحجابها درآيند.
🟢خلاصه آنكه اگر بنانیست،
حجاب شرعی ملاک به رسمیت شناختن بانوان در جامعه اسلامی باشد، در این صورت جامعه اسلامی می تواند هم ضعیف الحجاب هایی که نیمی از موی سرشان بیرون است و هم ضعیف الحجاب هایی که تمام موی سرشان بیرون است، ولی همه آنها، پوشش عرفی و عفاف را رعایت می کنند را به رسمیت بشناسد و از حضور آنها در تمامی عرصه ها استقبال کند.
🟢چنین گشایشی می تواند بسیاری از تنش های اجتماعی را کاهش داده و بخش عمده ای از تضاد مردم-مردم و نیز دولت-مردم را از بین ببرد.
🟢به نظر می رسد لاجرم ما در این مسیر گام برمیداریم و امید است ضابطین نظامی و قضایی و قانونگذاران و نیز متدینین و متشرعین، در عرصه اجتماعی، ملاک را عرف قرارداده و با عرف همراهی كنند و خسارت ها را بيش از اين نكنند.
مهدى نساجى (مدرس روانشناسى دين)
اقرار به جرم و روانشناسی قانونی
🔴روانشناسی قانونى كه یک شاخه تخصصی و کاربردی روانشناسی است، با موضوعاتی سر و کار دارد که روانشناسی و قانون را به یکدیگر پیوند می دهد. روانشناسی قانونی هماهنگ کننده نظریه های روانشناسی و بیماری شناسی لازم برای اجرای کیفر قانونی است.
🔴یکی از کاربردهای روانشناسی قانونی، تجزیه و تحلیل اعتبار اعتراف و اقرار به جرم متهمین است. دانستن برخی یافته های روانشناسان قانونی در این باره، مفید است. امید است دانستن این نکات، به رهایی بی گناهان ضعيف از مجازات کمک کند.
🔴نکاتی را در این زمینه از مقاله ای با عنوان «روانشناسی قانونی و فقه اسلامی» نوشته ایان گری و همکاران، که در مجله «سلامت روان، دین و فرهنگ» در سال 2018 به چاپ رسیده است، تقدیم می کنم.
…
🔴هرچند نشانههای ناتوانیهای ذهنی شدید بهراحتی قابل مشاهده است، اما اثراتِ اختلال خفیف و متوسط هوش، ممکن است غیرقابل تشخیص ولی بر فردِ حاضر در فرایندِ قضایی، بسیار تأثیرگذار باشد.
🔴درکِ نکات ظریفِ هوش پایین، بهطور ویژه در زمینهی اقرار به جرم اهمیت پیدا میکند. افراد با هوش پایین، غالباً، بدون آگاهی کامل از حقوق خود، هنگام بازجویی پلیس به جرم اقرار میکنند (اچیسون و کیز، 1996).
🔴بهعلاوه، احتمال بیشتری وجود دارد که یک فردِ دارای ضعف هوشی، در مقایسه با فردی با هوش متوسط، به تهدید، اجبار و فشار [پلیس در جریان بازجویی] واکنش نشان دهد (الیس و لوکاسون،1985).
🔴همچنین، با کاهش تواناییهای شناختی، تلقینْپذیری نسبت به سؤالاتِ هدایتکننده و اطلاعات نادرستِ ارائه شده توسط دیگران افزایش مییابد (گادجانسون، 1984؛ گادجانسون و کلیر و روتر،1994).
🔴افراد با هوش پایین، اغلب رفتارهای «برونْوابسته» از خود نشان میدهند که بیشتر از قدرت حل مسئلهی خودشان، به اجتماع و راهنماییهای دیگران وابسته هستند (بیبی و زیگلر،1992؛ اورینگتون و فلورو، 1999).
🔴ویژگی دومِ افراد با هوش پایین،که در رابطه با ارادی بودن اعتراف مطرح میشود، میل شدید ایشان به جلب رضایت دیگران، بهویژه صاحبان قدرت، است (شاو و باد،1982).آنها اغلب میخواهند پاسخهایی بدهند که مورد نظر اجتماع است؛ بههمین دلیل، معمولاً، بیشتر افرادِ دارای ضعف هوش، همان پاسخی را میدهند که سؤالکننده دوست دارد بشنود. یافتههایی مانند این، نیازمند درکی دقیق از تأثیرات ناتوانی عقلی است.
دكتر مهدى نساجى (مدرس روانشناسى دين)
🔴روانشناسی قانونى كه یک شاخه تخصصی و کاربردی روانشناسی است، با موضوعاتی سر و کار دارد که روانشناسی و قانون را به یکدیگر پیوند می دهد. روانشناسی قانونی هماهنگ کننده نظریه های روانشناسی و بیماری شناسی لازم برای اجرای کیفر قانونی است.
🔴یکی از کاربردهای روانشناسی قانونی، تجزیه و تحلیل اعتبار اعتراف و اقرار به جرم متهمین است. دانستن برخی یافته های روانشناسان قانونی در این باره، مفید است. امید است دانستن این نکات، به رهایی بی گناهان ضعيف از مجازات کمک کند.
🔴نکاتی را در این زمینه از مقاله ای با عنوان «روانشناسی قانونی و فقه اسلامی» نوشته ایان گری و همکاران، که در مجله «سلامت روان، دین و فرهنگ» در سال 2018 به چاپ رسیده است، تقدیم می کنم.
…
🔴هرچند نشانههای ناتوانیهای ذهنی شدید بهراحتی قابل مشاهده است، اما اثراتِ اختلال خفیف و متوسط هوش، ممکن است غیرقابل تشخیص ولی بر فردِ حاضر در فرایندِ قضایی، بسیار تأثیرگذار باشد.
🔴درکِ نکات ظریفِ هوش پایین، بهطور ویژه در زمینهی اقرار به جرم اهمیت پیدا میکند. افراد با هوش پایین، غالباً، بدون آگاهی کامل از حقوق خود، هنگام بازجویی پلیس به جرم اقرار میکنند (اچیسون و کیز، 1996).
🔴بهعلاوه، احتمال بیشتری وجود دارد که یک فردِ دارای ضعف هوشی، در مقایسه با فردی با هوش متوسط، به تهدید، اجبار و فشار [پلیس در جریان بازجویی] واکنش نشان دهد (الیس و لوکاسون،1985).
🔴همچنین، با کاهش تواناییهای شناختی، تلقینْپذیری نسبت به سؤالاتِ هدایتکننده و اطلاعات نادرستِ ارائه شده توسط دیگران افزایش مییابد (گادجانسون، 1984؛ گادجانسون و کلیر و روتر،1994).
🔴افراد با هوش پایین، اغلب رفتارهای «برونْوابسته» از خود نشان میدهند که بیشتر از قدرت حل مسئلهی خودشان، به اجتماع و راهنماییهای دیگران وابسته هستند (بیبی و زیگلر،1992؛ اورینگتون و فلورو، 1999).
🔴ویژگی دومِ افراد با هوش پایین،که در رابطه با ارادی بودن اعتراف مطرح میشود، میل شدید ایشان به جلب رضایت دیگران، بهویژه صاحبان قدرت، است (شاو و باد،1982).آنها اغلب میخواهند پاسخهایی بدهند که مورد نظر اجتماع است؛ بههمین دلیل، معمولاً، بیشتر افرادِ دارای ضعف هوش، همان پاسخی را میدهند که سؤالکننده دوست دارد بشنود. یافتههایی مانند این، نیازمند درکی دقیق از تأثیرات ناتوانی عقلی است.
دكتر مهدى نساجى (مدرس روانشناسى دين)