Telegram Web
Forwarded from اتچ بات
با توام ایرانه خانم زیبا!
شانه کنی یا نکنی آن همه مو را فرق سرت باز منم ....

در 22 اردی بهشت 99 در اوج موج اول کرونا، در فرودگاه تقریبا خالی هیتروی لندن، هواپیمای ایران ایر، آرام آرام پهلو گرفت. من و همسر و دو فرزندم در میان صف مسافران تهران، در فضایی پر از اضطراب و دلهره به ایران آمدیم. خودمان هم باورمان نمی شد. همه چیز عجیب بود و غیر عادی بود. از همه مهمتر که این آمدن، دیگر بازگشتن نداشت. آمده بودیم که بمانیم.

حالا کم کم دارد یک سال می شود. در این مدت، اتفاقهای بسیار افتاده است. اگر یکسال گذشته برای همه غیر عادی بوده، برای خانواده ما غیر عادی تر بوده است. بعد از 12 سال بازگشته ایم و وسط گیر و دار کرونا و تحریم و ترامپ و بایدن و ... ، یکی یکی کاسه و بشقاب و میز و تخت و گلدان و جاکفشی خریدیم و خانه ای اجاره کردیم و بچه ها را مدرسه ثبت نام کردیم و یک زندگی جدید را آغار نمودیم.

خیلی ها از من می پرسند چرا برگشتی مگر مجبور بودی، خیلی ها هم می پرسند تجربه ات در این یکسال گذشته چه بوده. من هم جواب کوتاهی می دهم که مجبور نبودم، ولی فعلا آمده ایم تا ببینیم چه می شود. واقعا هم آمده ایم تا ببینیم چه می شود.

این روزها هوا خوب نیست ولی من حس خوبی دارم. دیگر از آسمان آبی شفیلد خبری نیست و من هم با مردم تهران دود می خورم و مازوت می نوشم، ولی حس خوبی دارم. حالا دیگر برق خانه ما هم می رود، در ترافیک می مانم، ماشین ها جلویم می پیچند، تلگرام و فیس بوک فیلتر است، تلویزیون مزخرفات می گوید، جوی آب بوی گند و لجن می دهد، بعضی ها بداخلاقی می کنند، یک کار ساده اداری مدتها طول می کشد، ولی من حس خوبی دارم. در ینگه دنیا دخترم که از خانه بیرون می رفت، می دانستم که هرجا می رود امن است خطری نیست و خیالم راحت بود، اینجا وقتی بیرون می رود نگران امنیت جسم و جانش هستم و از طرق مختلف مواظبش هستم، ولی حس خوبی دارم. اینجا، گاهگاه پسرم دلش هوای آنجا را می کند، گاهی نمیدانم به او چه بگویم که بتواند بفهمد، ولی من حس خوبی دارم.

یادش بخیر، با دوستان عزیز تر از جان، چه بسیار کوهها و دشتهای سرسبز که رفتیم و گفتیم و خندیدیم. اینجا هفته پیش که به توچال رفتم، از بالا، شهر دود گرفته تهران را که دیدم، دلم گرفت، ولی من حس خوبی دارم.

درخت گیلاس جلوی خانه مان معجزه خدا بود، دو سه هفته دیگر، شروع می کند به گل دادن، من دیگر آنجا نیستم، اینجا از پنجره خانه مان جز دودکش و کولر خانه همسایه ها چیزدیگری نمی بینم، ولی حس خوبی دارم.

آنجا همه مودب بودند، همه چیز سر جای خودش بود، اینجا خیلی ها خسته اند و افسرده و برای زندگی حداقلی می جنگند، اینجا خیلی چیزها سرجای خودش نیست، از جمله آن کودک کاری که تا کمر توی آشغالها به دنبال کاغذ و پلاستیک می گردد.

ایرانه خانم زیبا، چه پریشان باشد چه نباشد، من آن را دوست دارم و فعلا درکنار آنم و خداوند را بر این منت شکرگزارم.

خیلی ها پرسیده بودند که چرا دیگر نمی نویسم. از این پس سعی می کنم بیشتر بنویسم، منتها نه از زاویه دید کسی که آن دور دور هاست، بلکه کسی که همین جا هاست، جایی در میان مردم ایران و من حس خوبی دارم.
دلشده ولشده، تهران-سوم اسفند 99
روز مرد، روز نامرد

🙆‍♀️ در یک گروه مجازی خانوادگی به جای تبریک روز پدر، روز مرد را تبریک می گفتند، چون برخی از مردهای گروه هنوز پدر نشده بودند، در پاسخ به تبریکات بانوان محترم گروه، نوشتم که «ممنون از همه نامردهای گروه که به مردان گروه تبریک می گویند».

🙆 واضح است که همه زنان، «نامرد» هستند، چون «مرد» نیستند و کسی که مرد نباشد، نامرد است. اما نه «نامرد» بودن چیز بدی است و نه «مرد» بودن لزوما چیز خوبی است. متوجه ام که ما، «مردی و مردانگی» را نه به معنای «نرینگی» که به معنای شجاعت و انصاف و گذشت به کار می بریم و «نامرد» کسی است که این صفات را نداشته باشد. من دقیقا با همین کاربرد اصطلاح مردی که صفات نیک شجاعت و انصاف و گذشت را صفتی مردانه بدانیم مخالفم . اساسا ادبیات «مردی» و «نامردی» یک ادبیات جنسیت زده است که نه اخلاقی است و نه دینی.

🙆‍♀️ به قول آن عالم بزرگوار، نه مردانگی مهم است و نه زنانگی، آنچه مهم است «انسان بودن» است و «انسان» نه زن است و نه مرد، بلکه فارغ از مردانگی و زنانگی است. مخاطب قرآن کریم هم همیشه «انسان» بوده است و هیچ گاه قرآن عزیز با ادبیات جنسیت زده سخن نگفته است و اگر سخن از صفات نیک و تعالی بشر است، کلمه «انسان» را به کار می برد تا فارغ از زنانگی و مردانگی باشد.

🙆 ما در زبان کلاسیک عربی (زبانی که در قرآن و روایات به کار می رود)، معادلی برای کلمه «نامرد» نداریم. در زبان انگلیسی هم نداریم. ظاهرا این اصطلاح حاصل از فرهنگ ایران است، آنهم نه فرهنگ اصیل ایرانی بلکه فرهنگ اخیر ایرانی. من جایی از اشعار حافظ به خاطر ندارم که از ادبیات مردانه/زنانه استفاده کرده باشد. البته شاید در شعر و حکایت دیگران چون سعدی و مولوی باشد ولی من ندیدم. اما در مورد قرآن مطمئن هستم که چنین ادبیاتی وجود ندارد.

🙆‍♀️ یک نکته دیگر آن که «زنانگی» و «مردانگی» یک هویت جنسی است که دارای منشاء های بیولوژیک و روانشناختی است. اما گاهی پیدا می شود که برخی افراد به دلایل فیزیولوژیک و یا روانشناختی و یا هردو، دارای هویت جنسی نا متعین هستند. به عبارت دیگر این افراد نه زن هستند و نه مرد بلکه دارای هویت بینابینی و یا سردرگم هستند. این افراد هم، «انسان» هستند و باید احترام و تکریم شوند.

🙆 البته برخی از آنان از این هویت جنسی نا متعین خود ناراضی هستند که اگر بخواهند به کمک روانشناسان و جراحان می توانند به سمت یکی از دو هویت مردانه یا زنانه سوق داده شوند. زمینه چنین کاری با فتوای تغییر جنسیت آیت الله خمینی و در ماجرای خواندنی مریم ملک آرا (سابقا فریدون ملک آرا) که حدود چهل سال پیش اتفاق افتاد، فراهم شد. تغییر جنسیت هم اکنون در ایران قانونی است و جالب این که به دلیل غیر قانونی بودن این عمل در بسیاری از کشورهای مسلمان خاورمیانه، افراد خواهان تغییر جنسیت برای عمل جراحی به ایران سفر می کنند و به این دلیل و ودلایل دیگر، ایران دارای بیشترین آمار تغییر جنسیت است.

🙆‍♀️ خلاصه آن که زنانگی و مردانگی و تراجنسیت هیچکدام ارزش/ضد ارزش نیستند. آنچه بد است، «دیو و دد» است و آنچه خوب است، «انسان» است که جنسیت ندارد و این همان است که مولوی به دنبالش می گشت: «از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست...».

روز مرد مبارک، روز نامرد هم مبارک

https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
🍀زندگی در راه خدا سخت تر از مرگ در راه خداست

📍سعادت و سربلندی مومنانه لزوما در گرو مرگ در راه خدا نیست. آن زندگانی ای که خدا دوست دارد، همیشه احتیاج به حماسه ندارد، احتیاج به سلاح و رفتن در میدان های نبرد هم ندارد. لازم نیست با لباس رزم بمیریم و سپس عکس و ناممان را بر در و دیوار بزنند. گاهی زندگی مومنانه، سخت تر و با ارزش تر از مرگ حماسی در راه خداست.

📍زندگی می تواند خیلی معمولی، خیلی خیلی معمولی باشد ولی ارزشمند باشد. نمونه اش زندگی امامان شیعه است. اگر به زندگی آنان نگاه کنیم (به جز زندگانی علی (ع) و فرزندش حسین) چیزی از جنس حماسه در آن نمی بینیم. شاید اگر در کنار آنها زندگی می کردیم اصلا احساس نمی کردیم آنان امام اند. آنان یک زندگی معمولی داشتند. به کار روزانه مشغول بودند و خورد و خوراکی داشتند و عبادتی.

📍اما زندگی معمولی بر اساس اصول اخلاقی و الهی گاهی خیلی سخت است. همین که انسان دچار روزمرگی نشود و یادش نرود که لحظه لحظه های زندگی حساب و کتاب دارد، از حماسه آفرینی سخت تر می شود. بنده خوب خدا، ماهها و سالها و دهه ها باید قدم به قدمش خداسو باشد و این مشکل است.

📍گاهی ما حاضریم رشادت های بزرگ انجام دهیم، ولی از دقت ها و ظرافت های کوچک زندگی در می مانیم. نمی توانیم در برابر همسرمان گذشت کنیم. کارهای کوچک خانه را بی حوصله انجام می دهیم، غرغر می کنیم. حوصله نداریم مساله ای را برای کودک خردسالمان توضیح دهیم و برای آن که زیاد به ما پیله نکند، به او دروغ می گوییم. در برابر اشتباه فرزندمان صبر نداریم، به جای آن که به او فرصت اشتباه بدهیم تا رشد کند، به فکر آبروی خودمان هستیم. آنقدر سرمان شلوغ است که یادمان می رود که با کودکی که تا کمر توی سطل آشغالهای کوچه خم شده، خوش و بش کنیم و لبخندی به او بزنیم. هنوز آنقدر وابسته ایم که پولهای نوی توی جیبمان را نگه میداریم و پولهای کهنه را اول خرج می کنیم. مرتب احساس می کنیم که عقب افتادیم و در رقابت شب و روز بادیگران کلافه ایم. حوصله نداریم یک قمقمه آب با خودمان ببریم تا با خریدن بطری های آب پلاستیکی، به محیط زیست ضربه نزنیم. اگر مهمان همسایه ماشینش را در پارکینگ ما بگذارد، خونمان به جوش می آید . نمی توانیم سر وقت در قول و قرارهایمان حاضر شویم. جرات نه! گفتن نداریم و سعی در پیچاندن طرف مقابل داریم.... دنبال کارهایی هستیم که به چشم بیاید. کلافه ایم که چرا به اندازه کافی لایک نگرفته ایم!

📍زندگی پر از ریزه کاری هاست که به چشم نمی آید، ولی همین ریزه کاری هاست که از ما انسان فرهیخته و بنده خوب خدا می سازد. دنبال حماسه نباشیم. دنبال مرگ هم نباشیم. به زندگی فکر کنیم، به یک زندگی معمولی، ولی درست و سالم، پر از محبت و عشق.

📍ما در هیچ روایتی نداریم که رسول خدا و خاندانش، آرزوی مرگ کرده باشند. یاد و انتظار (مراقبت از) مرگ خوب است و به آن توصیه شده، ولی آرزوی مرگ چیز بدی است. تا می توان زندگی کرد، چرا سراغ مرگ برویم؟ زندگانی فرصت روییدن است.

📍على بن الحسين (ع) فقط در یک صورت آرزوى مرگ می کند، آن هم وقتی زندگی انسان، جولانگاه شیطان شده باشد. زندگی در راه خدا، سخت تر از مرگ در راه خداست. سال نو شده است، فصل بهار است، زندگی را دریابیم.

@Delshodevelshode

پس نوشت: عنوان این نوشته را از توییتر رضا محمدی وام گرفتم.
🌿 امامان (ع) چه شکلی بودند؟

🔸آنها بی شکل بودند. شاید اگر کنارشان می بودیم، احساس نمی کردیم امام اند. یعنی حضورشان در جمع، بر دیگران سنگینی نمی کرد و مردمان در کنارشان راحت بودند. آنها «بت معنوی» نبودند و برای خود هیبت و طمطراق نداشتند. در رفتار و گفتار معمولی بودند، خیلی معمولی و این معمولی بودن، نزدیکان و حتی گاهی خانواده آنها را هم به اشتباه می انداخت که مگر میشود، امام اینقدر ساده و راحت و بی شکل و رنگ باشد، شاید اصلا امام نیست!

🔸از دلایلی که عده ای علی (ع) را شایسته حکومت ندانستند و او را نخواستند این بود که علی شوخ طبع و خنده روست و هیبت حاکم شدن ندارد، فردا که حاکم شود، کسی از او نمی ترسد.

🔸عبادبن کثیر، قشری مسلک بود، بارها سراغ امام صادق آمده بود و به ایشان ایراد می گرفت. یک بار وسط طواف کعبه آمد و گوشه لباس ایشان را گرفت و عیاری زد و گفت این چه لباسی است؟ پدرت على اینگونه فاخر نمی پوشید...امام پاسخی داد. مهم تر ازمحتوای پرسش و پاسخ، خصلت و منش امام صادق است که عباد بن کثیر، حتی به خودش اجازه می دهد که وسط طواف امام را نصیحت کند. همین عباد، یک بار دیگر مطالبه گرانه از امام پرسشی کرد، امام پاسخش را داد. عباد گفت این حرف را از کجا آوردی، به قول معروف، رفرنس می خواست، یعنی خودت را قبول ندارم. امام صادق گفت: این قول رسول خداست.

🔸رسول خدا هم بی شکل و رنگ بود. می گویند وقتی در جمعی می نشست، تشخیص او از دیگران مشکل بود. یعنی نه تنها ظاهری متفاوت نداشت، بلکه آنقدر با دیگران هم سطح و راحت برخورد می کرد که در گفتگو موازنه برقرار بود. در مجالس از خود قطب نمی ساخت که همه رو به سوی او باشند و او بگوید و دیگران سر خم کنند و تایید کنند.

🔸گاهی که پیامبر مطلبی می گفت، اطرافیان می پرسیدند که ای محمد، این سخن از طرف خداست یا سخن خودت؟ یعنی اگر حرف و نظر خودت است، ما هم حرف و نظر داریم. تو بگو، ما هم می گوییم. رسول خدا یاران را پرسشگر و منتقد بار آورده بود.

🔸روزی ساره، خانم خواننده معروف مدینه، به مکه آمد و یک راست رفت پیش رسول خدا. رسول خدا گفت ساره! مسلمان شدی؟ گفت نه. گفت آمده ای که مسلمان شوی؟ گفت نه. گفت پس برای چه آمدی؟ گفت: پول نیاز دارم. برای پول آمدم. تو در مکه هم که بودی، هوای من را داشتی، حالا هم آمده ام که هوایم را داشته باشی. رسول خدا گفت: پس آنان جوانانی که دور و برت بودند کجا رفتند؟ گفت بعد از جنگ بدر دیگر کارم کساد شده، جوانان هم شور مسلمانی گرفته اند و از دور و برم رفته اند. رسول خدا کمکش کرد..

🔸عجیب است، ساره رقصنده و خواننده با رسول خدا از همه راحت تر است، و از میان این همه، سراغ محمد می آید. محمد (ص) هم کمک به او را مشروط به مسلمانی نکرد. حتی او را در رودربایستی قرار نداد که مسلمان شود. رسول خدا، جایگاهش مانع کرامتش نیست. مثل یک چشمه آزاد و بی رنگ در یک دشت تشنه است، هر که باشد، سراغش می رود، ساره و غیر ساره ندارد.

🔸محمد (ص) و خاندانش در عین بی رنگی و بی شکلی، رنگ خدا داشتند، یعنی تیزبیننان و ریزبیننان از همین رفتارهای ساده و صمیمی آنها درس می آموختند. از نشستنشان، از برخاستنشان، از خوردن و گفتنشان. از همین معمولی بودن هایشان.

نیمه شعبان است و من:
دو دلم این که بیاید من معمولی را سروسامان بدهد یا سروسامان ببرد.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
🔵 آیا نماز واجب است؟ (دیدار اول)

سینا: آیا نماز واجب است؟

من: در قرآن و روایات جایی گفته نشده نماز «واجب» است، بلکه گفته شده «نماز بخوانید» و بر شما فرض است. اصطلاح «واجب» در قرآن و احادیث موجود نیست.

سینا: یعنی نماز واجب نیست؟

من: اگر یک انسان عاقل و محترم و خیرخواه به شما بگوید فلان کار را انجام بده، منظورش چیست؟

سینا: منظورش این است که آن کار خوب است و انجام بده چون به نفع شماست.

من: خب وقتی خداوند هم می گوید نماز بخوانید و بر آن تاکید دارد یعنی نماز خواندن به نفع شماست.

سینا: خب حالا اگر من نماز نخوانم چه می شود؟

من: طبیعتا از منافع نماز بهره مند نمی شوى و متضرر هم ميشوى.

سینا: ولی واجب بودن به این معناست که اگر انجام ندهی، گناه کردی و عذاب میشوی

من: بهشت و جهنم تک عاملی نیست که ما بگوییم اگر این کار را کردی/نکردی، بهشتی هستی و اگر آن کار را کردی/نکردی جهنمی هستی. این که عاقبت انسان چه می شود، محصول مجموعه ای از رفتارها و حالات انسان است.

سینا: یعنی من اگر نماز نخوانم لزوما جهنم نمی روم؟

من: هیچ جای قرآن گفته نشده که اگر نماز نخوانید و یا مثلا حج نروید و روزه نگیرید به جهنم می روید. در آیه ای هم که در قیامت از مجرمان می پرسند که چه چیزی شما را در آتش جهنم انداخت، آنها مجموعه ای از رفتارها و حالات را نام می برند، می گویند ما اهل نماز و اطعام مساکین نبودیم و دنبال عیب جویی بودیم و آخرت را از روی عناد انکار می کردیم. بنابراین بهشتی و جهنمی شدن ناشی از مجموعه ای از حالات و رفتارهاست. دقت کنید که در این آیه نمازنخواندن و انفاق نکردن و عیب جویی کردن و انکار آخرت، همگی در کنار هم آمده اند و با هم یک مجموعه روحیات را ساخته اند.

سینا: بالاخره من نفهمیدم، نماز واجب است یا نه؟

من: خدا گفته نماز بخوانید.

سینا: و اگر نخوانم؟

من: اگر نماز نخوانید، آنچه خدای مهربان از شما خواسته را انجام نداده اید.

سینا: و اگر خواسته خدای مهربان را انجام ندهم ؟

من: هیچ کس نمیداند چه میشود. تنها چیزی که می دانیم این است که شما یک فرصت مهم برای رشد و تعالی را از دست داده اید. ولی شاید شرایط شما به گونه ای باشد که خداوند فرصت های دیگری در اختیار شما بگذارد و یا کارهای دیگری انجام داده باشید و یا انجام دهید که این نقص را جبران کند. یادتان باشد که فقط خدا می داند که چه کسی هدایت یافته است: هو اعلم به من اهدی سبیلا.

سینا: یعنی چه که «شاید شرایط شما به گونه ای باشد که خداوند فرصت های دیگری در اختیار شما بگذارد»؟

من: یعنی این که چرا شما نماز نخوانده اید هم مهم است، شاید گمان می کنید که این خواسته برای شما نیست، شاید به خاطر این باشد که باور دارید این دستور خدا را می توانید به شکل های دیگر انجام دهید، شاید اصلا عصبانی هستید و خسته از روزگار و فعلا از همه چیز و همه کس شاکی هستید و شاید اساسا در اصل وجود خدا در تردید هستید و هنوز سردرگمید. انسان موجودی پیچیده است و خدای مهربان از نهانی های دل او، از سستی ها و ناامیدی ها و شکایت ها و تردیدها و سردرگمی های او آگاه است.

به گمان من زیربنای اصلی هدایت، صداقت است، اگر کسی صادقانه، حتی در اصل وجود خدا، چه برسد به نماز و .... تردید داشته باشد، البته تاکید می کنم و باز هم تاکید می کنم، اگر در این شکش صادق باشد و صادقانه در جستجوی حقیقت باشد، حتی اگر به حقیقت نرسد، در نهایت، رستگار است: هذا یوم ینفع الصادقین صدقهم.

پس نوشت: سینا نام مستعار دوست پرسشگر است.

ادامه دارد...

مهدی نساجی، پژوهشگر علم و دين
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
🔴 آیا نماز واجب است؟ (دیدار دوم)

سینا: شما در دیدار قبلی (اینجا) گفتید که در جایی از قرآن یا احادیث نیامده که نماز «واجب» است. من هم جستجو کردم و حرف شما درست است. ولی در قرآن و روایات از کلمه «فریضه» و مشتقات آن استفاده شده که مفسران و لغت شناسان، فریضه را همان واجب تفسیر کرده اند؟

من: در قرآن هیچ جا از عبارت «فریضه» برای عباداتی همچون نماز و روزه استفاده نشده و کلمه فریضه را در مورد جاهایی که حق الناس مطرح شده است، مثل حقوق ارث و طلاق و ... استفاده کرده است. فریضه به معنای «حکم قطعی و معین» است. یعنی در قرآن وقتی در مورد حق الناس صحبت شده، تاکید شده که این دستورات، دستوراتی قطعی و معین است تا مبادا کسی از ادای حق دیگران به بهانه این که این احکام قطعی و مشخص نیستند طفره برود. البته در قرآن در مورد نماز گفته شده که «کتابا موقوتا» است. در مورد روزه هم گفته شده «کتب علیکم»، یعنی بر شما نوشته شده است.

سینا: در روایات؟

من: بله، در روایات، برای عباداتی چون نماز، از اصطلاح فریضه استفاده شده است، ولی در اینجا هم فریضه به همان معنای حکم قطعی و مشخص است، یعنی خداوند خواسته که مسلمانان روزی پنج بار به شکلی خاص، عبادتی به نام نماز را انجام دهند. در مفهوم فریضه چیزی بیش از این نیست که آنچه خدا خواسته امری مشخص و قطعی است. ولی در معنای فریضه نیامده که اگر انجام ندهی، خداوند شما را عذاب می کند و به جهنم می فرستد.

سینا: پس فرق فریضه و واجب چیست؟

من: برای عموم مردم، واجب یعنی «باید انجام دهی و اگر انجام ندهی، خداوند شما را عذاب می کند» در صورتی که در مفهوم فریضه این قسمت که «اگر انجام ندهی خداوند شما را عذاب می کند» وجود ندارد. فریضه، حتی اگر برای نماز و روزه و حج هم به کار رود، معنایی بیش از این ندارد که این یک خواست واضح و مشخص و قطعی از سوی خداست. پس کلمه واجب با فریضه فرق دارد و نماز و روزه فریضه هستند و نه واجب اصطلاحی که در ذهن من و شماست.

سینا: حالا شما چرا اصرار دارید که قسمت دوم جمله، یعنی «اگر انجام ندهی، خداوند شما را عذاب می کند» را حذف کنید؟

من: برای این که در دستور خداوند به نماز و روزه چنین چیزی نیست، وقتی چنین چیزی نیست، چرا ما باید بی جهت اضافه کنیم. همانطور که قبلا گفتم، خداوند از ما خواسته که نماز بخوانیم (و برما نوشته است) و بر آن هم تاکید داشته، ولی این که اگر نماز نخوانیم به جهنم می رویم را ما خودمان به این دستور اضافه کردیم.

سینا: مگر بد است که به مردم بگوییم اگر نماز نخوانند چه می شود؟

من: خب زبان دین، چنین رویکردی ندارد. در حقیقت وقتی ما می گوییم «فلان چیز واجب است، یعنی باید انجام دهی و اگر انجام ندهی، تنبیه و عذاب در انتظار شماست»، ما از رویکرد رفتار گرایانه در ابلاغ دستور خداوند استفاده کرده ایم و مخاطب خود را از داشتن یک رویکرد بینشی و شناختی محروم کرده ایم. در صورتی که آنچه در قرآن و روایات می بینیم، این است که وقتی خداوند دستوری می دهد، علت ها و خوبی های آن را هم می گوید و برای مردم توضیح می دهد که چرا خداوند چنین چیزی را از آنان خواسته است، تا مردم در انجام آنچه خدا خواسته به یک بینش برسند. اما در رویکرد رفتار گرایانه، شما به بینش های طرف کاری ندارید و فقط سعی در شرطی کردن فرد مورد نظر و کنترل رفتار او دارید. سبک و سیاق قرآن یک سبک شناخت محور و بینش محور است و نه رفتارگرایانه.

ادامه دارد....
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💠🔆💠🔆💠

فایل تصویری سخنرانی دکتر مهدی نساجی با عنوان مهدویت و باورپذیری عقلانی

لینک فایل در آپارات:
https://www.aparat.com/v/F5Cq0?playlist=908068

لینک فایل در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/tv/CNK0A1unDH2/?igshid=82l4xhrjt9oa


#فایل_تصویری_سخنرانی‌ها
#همایش_اندیشه_منجی‌گرایی
#پژوهشکده_پویافکر

@pooyafekr
💠 آیا نماز واجب است؟ (دیدار سوم)

سینا: من احساس می کنم شما می خواهید دستور خداوند به نماز را به گونه ای توضیح دهید که اشاره ای به عذاب الهی در صورت ترک نماز نکنید. در حقیقت می خواهید جنبه جلالیه دستور خداوند را بپوشانید و فقط جنبه رحمانیه آن را بگویید. دستور خدا برای نماز دو جنبه دارد، اگر بخوانی سعادتمند می شوی و اگر نخوانی، عذاب می شوی. شما می خواهید فقط قسمت اول را بگویید و از گفتن قسمت دوم طفره می روید، چون می خواهید افراد بیشتری را جذب کنید.

من: نه، اتفاقا اگر فقط بگوییم که نماز شما را از زشتی و منکر دور می کند، و در قالب قانون و مجازات نگوییم، شاید مردم جذب نماز هم که نشوند هیچ، بلکه احساس کنند نماز هم نخواندیم، نخواندیم، معلوم نیست عذابی در کار باشد.

سینا: خب هدف شما هم همین است که انسانها را از دایره دین خارج نکنید. تلویحا دارید می گویید که با خدا باش، نماز هم خوب است ولی حالا نخواندی هم نخواندی.

من: نه، من به دنبال جذب حداکثری به دین نیستم. این کاری است که امروز برخی سلبریتی های مذهبی انجام می دهند و به مدد فضای مجازی تلاش می کنند روایتی از دین بدهند که حالا هرکس هر کاری هم کرد، دلش که با خدا بود، قبول است. من فکر نمی کنم چنین رویکردی موفق باشد، کما این که رویکرد مقابل هم که تلاش می کند با اهرم قدرت حاکمه مردم را در دین نگه دارد، آن هم راه به جایی نمی برد.

اساسا قرار نیست همیشه دین در وسط معرکه باشد، حالا یا با اهرم قدرت یا با سطحی کردن و مبتذل کردن دین. به نظر می رسد پیامبران و امامان تلاش می کردند روایتی از دین که با عقل سلیم هماهنگ است ارایه کنند، حالا این که مردم خوششان بیاید یا نیاید، دغدغه آنها نبوده. خیلی وقتها هم آنها در اقلیت قرار می گرفتند، ولی یک اقلیت فرهیخته بودند. به نظر من دیندار کردن مردم چه با مبتذل کردن دین (دین سطحی و احساسی با تاکید بر جنبه های عاطفی دین) و چه با ترساندن مردم، هر دو نادرست است. اگر بپذیریم که انسان ها آزادند و قرار نیست همیشه همه، با همه ی دین همراه باشند، آنوقت تنها وظیفه، آگاهی بخشی است و انتخاب نهایی هم به عهده مردم است.

سینا: ولی قبول دارید، این نحوه بیان نماز خواندن که گفتید، یک مقدار سهل گیرانه است و زیر پای نماز و به طور کلی احکام عبادی را شل می کند؟

من:
دقیقا برعکس. فکر می کنم، بیانی که من از دستور خداوند به نماز، به نظرم رسید و برای شما گفتم، دینداری را از دو جهت سخت تر می کند.

سینا: چطور؟

من: خب، به نظر شما راحت ترین کار این نیست که به کسی بگوییم «نماز بخوان و اگر نماز نخوانی عذاب می شوی»؟ با همین یک جمله کوتاه، هم خیال خودمان را راحت کردیم و هم خیال شنونده را. چون پرسش دیگری را برنیانگیخه ایم. یک دستوری را ابلاغ کردیم، مجازات عدم عمل به آن را هم گفته ایم، مثل قوانین رانندگی. ولی وقتی قرار است که به طرف مقابل از چرایی نماز بگوییم، هم گفتن آن سخت است و هم طرف مقابل باید فکر کند و به یک رشد یافتگی برسد تا به نماز روی بیاورد.

سینا: اتفاقا مثال خوبی زدید. مثلا پلیس، ابتدا می گوید کمربند ببندید و اگر نبندید مجازات می شوید، یعنی مجازاتش را هم پشت سرش می گوید، ولی در عین حال کار فرهنگی هم برای ترویج آن می کند. خب دستور نماز هم همین طور است دیگر. کسی نمی گوید که کار فرهنگی نشود، ولی شما می گویید کار فرهنگی بکنیم ولی به شکل قانون و مجازات نگوییم.

من: مشکل اینجاست که نماز خواندن مثل کمربند بستن نیست، نماز ذاتش از نوع رابطه با خداست و نه یک قانون اجتماعی.

سینا: خب چه فرقی دارند؟

من: ان شاء الله در دیدار بعد خواهم گفت.


ادامه دارد....
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
🔆 آیا نماز واجب است؟ (دیدار چهارم)

سینا: در دیدار قبل، گفتید نماز مثل کمربند ایمنی خودرو نیست که بتوانیم آن را در قالب یک قانون مطرح کنیم. بفرمایید چرا؟

من: برای این که نماز یک دستور برای تنظیم امور اجتماعی نیست که احتیاج به ضمانت اجرا داشته باشد. نماز شکل دادن یک رابطه درونی و معنوی با خالق است. معنا ندارد که خداوند بگوید یا با من رابطه داشته باش و مرا دوست بدار، یا تو را عذاب می کنم. ماهیت نماز به گونه ای نیست که بتوان آن را به یک قانون و مجازات تقلیل داد.

سینا: یعنی نمی توان گفت این قانون خداست که همه باید نماز بخوانند؟

من: آیا معقول است که شما به کسی بگویی، «این یک قانون است: تو مرا دوست داشته باش و با من در یک رابطه سازنده باش و اگر چنین نکردی، من تو را تنبیه می کنم» آیا می توان یک رابطه معنوی را با ترس و تهدید ایجاد کرد. فرض کنیم به هر دلیل شخص نمی خواهد این رابطه برقرار شود، ولی از روی ترس این کار را می کند (چون شما تهدید کرده اید)، آیا واقعا رابطه ای برقرار می شود؟ آیا واقعا این نماز است؟

سینا: قبول دارم، ولی هنوز هم برای من سخت است که از این دیدگاه دست بردارم که نماز واجب است، یعنی باید بخوانی و اگر نخوانی گناه کردی و عذاب دارد.

من: بله، طبیعی است، چون از اول موضوع برای ما به غلط طرح شده است. طرحواره ای که از نماز در ذهنها شکل داده شده، طرحواره غلطی است. رابطه رسول با ما، شبیه رابطه یک مشاور است با مراجع و نه یک قانونگذار با شهروند.

سینا: کمی بیشتر توضیح می دهید؟

من: ببینید، وقتی یک مراجع نزد مشاور می رود، مثلا زوج درمانی، مشاور به مراجع می گوید تو باید ارتباط با همسرت را تصحیح کنی و به او یک سری راهکار می دهد و می گوید اگر این رابطه یک رابطه سازنده باشد، زندگی تو بر مدار آرامش و محبت خواهد بود و اگر رابطه ات را تصحیح نکنی، گرفتار می شوی. رسول هم که به ما می گوید نماز بخوانید، در حقیقت دارد به من و شما مشاوره می دهد و می گوید که اگر می خواهید زندگی خوب و سالمی داشته باشید باید نماز بخوانید و در ایجاد یک رابطه تعالی بخش با خدای خود کوشا باشید. اما برعکس، قانونگذار اصلا به این مسایل توجهی ندارد و صرفا برایش انجام کار مهم است و هیچ برایش مهم نیست که روح این عمل چیست. مثلا قانونگذار می گوید شما باید کمربند ببندید و برای انجام ندادن آن هم مجازات می گذارد و با شما قانونی برخورد می کند. برخورد دین در امر نماز، برخورد قانونی نیست، برخورد مشاوره ای است.

سینا: حالا واقعا شما مطمئن هستید رویکرد رسول در نماز، یک رویکرد مشاوره ای است و نه یک رویکرد قانونی؟

من: خب شما به قرآن نگاه کنید. در قرآن 69 بار کلمه نماز (صلاه) به کار برده شده و حتی یک بار، تاکید می کنم حتی یک بار هم گفته نشده که اگر نماز نخوانید، شما را عقوبت و عذاب می کنم. بلکه سعی کرده است که من و شما را تشویق به نماز کند و از فواید آن بگوید. مثلا می گوید «در سختی ها از صبر و نماز» کمک بگیرید. یا «نماز شما را از زشتی و بدی باز می دارد» یا «نماز را برای یاد خدا بخوانید». یک جا هم می گوید ای پیامبر «وقتی عده ای را به نماز دعوت می کنی، آنها نماز را به مسخره و بازی می گیرند، چرا که آنان عقل ورز نیستند»، یعنی باز هم تهدید نمی کند، بلکه می گوید کسی که نماز را مسخره می کند و به بازی می گیرد، اندیشه و بینش ندارد. یعنی دقیقا کاری که یک مشاور دلسوز انجام می دهد. جالب است که در خیلی موارد از این 69 مورد، خداوند به فواید اخروی نماز خواندن که همانا بهشت و آرامش است اشاره می کند، ولی هیچ موردی نیست که به عقوبت اخروی نماز نخواندن اشاره کند. آیا این دلیل نیست که احتمالا ما از اول رویکرد غلطی در فهم از نماز و رابطه با خدا داشته ایم؟

ادامه دارد....
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
🌙آیا نماز واجب است؟ (دیدار پنجم)

سینا: در دیدار قبل گفتید در هیچ موردی از 69 آیه ای که در آن لفظ نماز (صلاه) آمده، به عذاب و تنبیه در صورت نماز نخواندن اشاره نشده. اما یکی از آیات مربوط به امر به نماز است. خداوند به پیامبر می گوید: (وامر اهلک بالصلاه: ای پیامبر! خانواده ات را به نماز امر کن). ظاهرا نوعی اجبار و وادار کردن در این آیه هست.

من: خیر. هیچ اجباری بر نماز از این آیه برداشت نمی شود. امر به نماز، یعنی مطالبه و درخواست به نماز و مفهوم اضافه تری در آن نیست. بنابراین از این آیه استنباط نمی شود که اعضای خانواده ات را مجبور به نماز کن و اگر انجام دادند، مثلا آنها را تنبیه کن.

سینا: ولی ما از «امر» نوعی اجبار می فهمیم.

من: اگر در فارسی اینگونه است، در عربی اینگونه نیست. در عربی، امر به معنای مطلق طلب و درخواست و اگر جایی امر به معنای اجبار باشد، احتیاج به قرینه در متن است. در مورد این آیه، قرینه کاملا برعکس است. در روایاتی که در توضیح این آیه آمده است، گفته شده که پیامبر خدا، بعد از نزول این آیه، برای مدت چند ماه هر روز صبح، هنگام نماز، به کنار خانه علی و فاطمه می رفت و از بیرون خانه، ندا می داد: «الصلاه، الصلاه». دقت کنید که پیامبر، بیش از دعوت به نماز هیچ کار اضافه تری که بوی اجبار و تحکم بدهد انجام نمی داد. ضمن این که آیه، تکمله ای هم دارد: «وامر اهلک بالصلاه و اصطبر علیها»، یعنی از خانواده ات بخواه که نماز برپادارند و برای این خواسته ات «صبور» باش. یعنی عجله مکن و به دنبال این نباش که هر جور شده فرزندانت نماز بخوانند، بلکه حوصله و صبوری کن، تا زمینه ها در آنها ایجاد شود و آنان خود به اهمیت نماز به عنوان یک رابطه سازنده با خدا برسند.

سینا: در مورد این روایت مشهور از امام ششم (ع) که می گویند ما از پنج سالگی فرزندانمان را امر به نماز می کنیم و شما از هفت سالگی امر کنید، نظرتان چیست؟

من: اینجا هم امر به معنای مطالبه و درخواست است.

سینا: ولی ظاهرا این روایت نوعی خط کشی می کند، و انگار که باید از هفت سالگی خیلی جدی کودکان را وادار به نماز کرد.

من: اتفاقا این گونه نیست. امام می فرمایند ما (امامان) شرایط خانوادگی مان به گونه ای است که در فرزندانمان از پنج سالگی، زمینه های نماز را می یابیم و لذا از همین زمان از آنان نماز را مطالبه می کنیم. ولی در فرزندان شما، این زمینه ها دیرتر ایجاد می شود. دقت کنید، که اینجا بحث پنج سال و هفت سال و اصلا بحث عدد نیست. امام به این نکته اشاره می کنند، که درخواست و مطالبه نماز، منوط به ایجاد زمینه هاست و هر پدر و مادری، باید ببیند که دل و جان فرزندش زمینه پذیرش این درخواست را دارد یا نه.

سینا: اگر اینجور است، حالا آمدیم و در یک فرزندی تا 12 سالگی یا 16 سالگی هم زمینه ها ایجاد نشد.

من: اشکال ندارد، هر زمان که زمینه ها فراهم بود مطالبه کنند.

سینا: حالا آمدیم و اصلا زمینه ها ایجاد نشد؟

من: در این صورت اصلا لازم نیست مطالبه کنند.

سینا: خب آنوقت پدر و مادر مسوول نیستند؟

من: خیر، نه آنها مسوول اند و نه حتی آن فرزند، درقبال نماز نخواندنش از رستگاری محروم می شود. البته، این در حالتی است که شرایط بیرونی و خارج از اختیار، مثل آشفتگی های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و ... زمینه رشد و بالندگی و فهم نماز را از بین برده باشند. در این صورت دست خداوند بنده نیست و حتی اگر نقصی از نماز نخواندن برای آن فرد ایجاد شده باشد، خدای مهربان برای او جبران می کند و بهشت برین جایگاه این فردی است که حتی یک بار هم در طول زندگی اش نماز نخوانده
است.

ادامه دارد...
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
☀️ آیا نماز واجب است؟ (دیدار ششم)

سینا: در قرآن،سوره ماعون، این عبارت آمده است که «وای بر کسانی که در نمازشان سهل انگارند»، برداشت من از این آیه این است که سهل انگاری در نماز، عقوبت بدی دارد، و می توان نتیجه گرفت که کسی که نماز نمی خواند، به مراتب دچار عقوبت سنگین تری می شود.

من: شما عبارت قرآن را تقطیع کرده اید. اگر قبل و بعد آیه را ملاحظه کنید، متوجه می شوید که اصلا بحث بر سر انسان های معمولی که ممکن است مثلا گاهی نماز بخوانند و گاهی نخوانند یا اصلا نخوانند نیست. از این آیات هیچ نتیجه ای درباره کسانی که نماز نمی خوانند نمی توان گرفت. در مورد کسانی که نماز نمی خوانند قبلا گفت و گو کردیم. این آیه برای یک گروه خاص از نمازخوانها پیام دارد و نه نماز نخوانها.

سینا: این پیام چیست و برای چه کسانی است؟

من: این سوره کوتاه حامل یک پیام اجتماعی و مهم است. پیام سوره ماعون، ابراز نگرانی از یک گروه اجتماعی است که دارای مجموعه ای از حالات هستند که یکی از آنها ظاهرسازی برای نماز است. ارایت الذی یکذب بالدین،.... فویل للمصلین، الذین هم عن صلاتهم ساهون، الذین هم یراوون و یمنعون الماعون. این گروه از افراد که در جامعه دینی زمینه رشد دارند دارای این ویژگی ها هستند: اینان تکذیب کنندگان جهان دیگر اند، یعنی با آنکه می دانند جهان دیگری هست، آن را دروغ می شمارند و ریاکارانه خود را در گروه مومنان قرار داده اند. آنها، حتی یتیمان را با خشونت و جفا از خود می رانند، از مال خود نمی بخشند، ولی در عین حال نماز می خوانند، نمازی از سر غفلت و ظاهر سازی. به قول مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر همین آیات، این نمازگزاران «شکارچيانى هستند كه با زبان شكار حرف مى زنند، تا شكار بدامشان بيفتد» و خود را «از مسلمانان مسلمان تر جلوه می دهند»، تا مردمان را فریب دهند. واضح است که وای بر اینگونه نمازگزاران که از نماز، پله فریب و ترقی می سازند.

سینا: در مورد این روایت معروف از پیامبر که «نماز ستون دین است و اگر پذیرفته شود، سایر اعمال پذیرفته می شود و اگر رد شود، سایر اعمال هم رد می شود»، چه می گویید؟

من: این روایت هم هیچ مطلبی درباره کسانی که به دلایل مختلف نماز نمی خوانند نیامده است و سکوت کرده است و هیچ حکمی درباره آنها نداده، درست مثل آیات سوره ماعون. هم این روایت و هم آیات سوره ماعون، درباره نمازخوان هاست و نه درباره کسانی که به هر دلیل نماز نمی خوانند. این روایت درباره کسانی که نماز می خوانند، هشدار می دهد که اگر این نمازتان قبول باشد، به سایر کارهایتان نظر می شود.

سینا: توضیح بیشتری می دهید؟

من: این روایت اشاره به یک خطر دیگر که ممکن است دامن گیر جامعه مسلمانان شود دارد؛ خطر قشری گری. در روایت « ان قبلت قبل ...» پیامبر به مسلمانان می گوید شماهایی که نماز می خوانید، حواستان باشد این نماز شما صرفا یک خم و راست شدن نباشد و دلخوش نباشید، که بسنده کردن به ظاهر نماز، شما را به سعادت نزدیک نمی کند. نماز شما باید قبول باشد تا خداوند به کارهای دیگر شما هم نظر کند.

سینا: خب قبولی نماز به چیست؟

من: به این که یک رابطه صادقانه با خدا باشد و اصل دینداری همین رابطه است. نه جامعه را فریب دهید (آیات سوره ماعون) و نه خودتان را (روایت پیامبر). بنابراین روایت پیامبر و آیات سوره مبارکه ماعون یک پیام مشترک دارند: نماز گوهری گرانبهاست ولی همین نماز ممکن است وسیله گمراهی شود، هم گمراهی خودتان و هم گمراهی مردمان، پس مبادا حقیقت نماز زیر ظاهرها و ظاهرسازی ها دفن شود.

ادامه دارد...
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اظهار لطف جناب استاد حجه الاسلام نقویان به بنده و نوشته های مربوط به نماز. ضمنا آخرین دیدار (دیدار هفتم) از سلسله بحثها درباره نماز، در یکی دو روز آینده ان شاء الله تقدیم خواهد شد.
🍂 آیا نماز واجب است؟ (دیدار هفتم)

سینا: من با توضیحات شما تا کنون، از یک جهت احساس سبکی می کنم و آن این که خدای مهربان، از من نخواسته که با ترس نماز بخوانم و مرا در صورت نماز نخواندن تهدید به هیچ چیز نکرده است. اما از جهتی دیگر احساس سنگینی می کنم و این که این نماز باید یک نماز آنچنانی باشد تا بتواند مرا در مسیر بندگی نگه دارد، در حالی که نمازهای من اکثرا بدون حضور قلب است و گاهی در طول نماز حتی به یک عبارت آن هم فکر نمی کنم و کلا در نماز حواسم جای دیگری است. در صورتی که شما در همه دیدارها تاکید بسیار بر محتوای نماز کردید و این که نماز صرفا یک ظاهر نیست. من بیم آن دارم که نمازهای من هیچکدام مورد قبول قرار نگیرد.

من: هر نمازی که صادقانه باشد، قبول است. من گمان نمی کنم شما که یک فرد معمولی هستید، حتی یک نماز برای ظاهر سازی و کسب آب و نان خوانده باشید، پس همه نمازهای شما قبول است، حتی اگر در آنها حضور قلب به معنای مرسوم نداشته باشید.

سینا: منظور از صادقانه بودن چیست؟

من: یعنی همین که برای ظاهرسازی نباشد، دکانی برای آب و نان نباشد. اگر کسی از شما بپرسد چه می کردید، صادقانه بگویید داشتم نماز می خواندم و بازی نمی کردم. همین کافی است.

سینا: یعنی همین مقدار کافی است، حتی اگر در طول نماز حواسم به آنچه می گویم نباشد؟

من: ولی اگر کسی از شما بپرسد چه می کردید، آیا می گویید داشتم نماز می خواندم؟

سینا: بله

من: آیا صادقانه رفته بودید که آنچه خدا از شما خواسته بود انجام دهید؟

سینا: بله

من: در این صورت شما یک نماز حداقلی خوانده اید که در پیشگاه پروردگار ارزش دارد و مورد قبول است.

سینا: خب چه ارزشی دارد؟

من: تصور کنید یک کاسب یا یک راننده تاکسی یا یک کارمند، مقید است که هر روز ظهر نمازش را بخواند. این شخص وسط فعالیت روزانه، چند دقیقه ای صادقانه و نه از سر ریا و موقعیت اجتماعی، همه چیز را رها می کند و می رود وضو می گیرد و گوشه ای پیدا می کند و مثلا مقوایی پهن می کند و یا به مسجدی می رود و نماز می خواند. ممکن است این شخص ذهنش جای دیگری باشد که دست خودش نیست، ولی همه اعمالی که انجام می دهد دارای معنا هستند و او در ضمیرناخودآگاهش معنای همه آنها را می داند. مثلا اگر بپرسیم، در آن لحظه چه می کردی؟ می گوید داشتم سجده می کردم و معنای سجده را هم می داند. اگر بپرسیم، چه می گفتی؟ فی الجمله می داند که در حال حمد و ثنای خدا بوده است. پس او واقعا در حال نماز بوده است. همین که انسان صادقانه برای دقایقی همه کارهایش را رها می کند و برای خدا می ایستد و سجده می کند، چنین حالتی ارزشمند است و تاثیرات مثبتی در زندگی دارد.

سینا: پس حضور قلب به این نیست که مثلا من به الفاظ نماز فکر کنم؟

من: حضور قلب برای خدا، یعنی انسان وجودش را برای خدا بگذارد، و همین که شما کار روزانه را رها می کنید تا به نماز بایستید، خود را برای خدا مهیا کرده اید، پس شما در حضور پروردگار حاضر شده اید.

سینا: همین مقدار کافی است؟

من: بله، شما حداقل را به جا آورده اید و همین، هم برای خدا ارزش دارد و هم برای شما هم برکت. البته این رابطه بندگی با خدا مثل هر رابطه دیگری، احتیاج به مراقبت و مواظبت دارد، به قول قرآن عزیز: حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ. خداوند می گوید از همه نمازهایتان خصوصا نمازی که در میانه روز، در وسط مشغولیت ها و درگیری های روزانه می خوانید مراقبت کنید که فروتنانه به سویش بروید و نمازتان عادت و غفلت نباشد. واقعا اگر کسی مواظب همین نمازهای معمولی اش باشد و بداند که رکوع و سجودی که می کند، اظهار خشوع در برابر خالق هستی است، چنین نمازی انسان ساز است. او می داند، آنچه انجام می دهد، یعنی نماز، حرمت دارد، پس اگر هر روز، حداقل سه بار به دیدار خدا می رود، حواسش است که در میانه های آن دروغ نگوید، حرام نگیرد، تندی نکند، تحقیر نکند، چرا که عن قریب، دوباره موعد نماز و حضور در پیشگاه خدای عزیز و مهربان است و هر رفتار زشتی، در میانه این دیدارها، حرمت شکنی خالق زیبایی هاست.

سینا: ممنون از شما. گفتگوها راه گشا بود. هم اکنون تصویر روشن تری از نماز دارم. ضمنا احساس سبکی می کنم.

من: خوش باشید، من هم از این گفتگوها لذت بردم.

پایان دیدارهای هفت گانه با سینا
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Forwarded from نشر نقد فرهنگ
منتشر شد:
📚گذر از خدای رخنه‌پوش؛ تأملاتی بر چالش‌های علم و دین | نویسنده: مهدی نساجی | نقد فرهنگ | 1399
♦️خرید آنلاین از سایت انتشارات نقد فرهنگ
🛵 ارسال از طریق پست
🛒برای خرید کتاب روی این لینک کلیک کنید🛒

به اینستاگرام نقد فرهنگ بپیوندید:
https://www.instagram.com/p/CD-u8AOp_BP/?igshid=1hv7sd0666c70
📗کتاب «گذر از خدای رخنه پوش»، پرسش ها و پاسخهایی است درباره چالشهای میان تکامل داروین و باور به خلقت جهان و آدم و حوا، چیستی روح و سازگاری آن با یافته های علمی در مورد انسان، قانونهای مکانیکی جهان و رنج انسانها، پرسش از وجود خدا و علم و دغدغه های دیگر.

این کتاب در حقیقت گفت و گوی من با یک دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران، سینا سرمد (نام مستعار) است. او شخصیتی واقعی است که روزی از روزهای زمستان سال 96 از طریق همین کانال تلگرام با من تماس گرفت و دغدغه هایش را در این باره که نمی تواند میان باورهای دینی اش و یافته های علمی جهان امروز هماهنگی ایجاد کند و این ناهماهنگی، روح و روانش را آزرده کرده است، مطرح نمود.

پرسش ها و پاسخ ها با دقت و حوصله رد و بدل می شدند و حدود یکسال طول کشیدند. این گفت و گو ها را دوستان دیگر هم در جریان بودند، و هم آنها پیشنهاد کردند که این گفتگوها برای بسیاری دغدغه است و انتشارش در قالب یک کتاب مفید است.

کتاب «گذر از خدای رخنه پوش»، محصول همان بحثهای صمیمانه وصادقانه با سینا سرمد، دانشجوی پر مطالعه و باهوشی است که این روزها دیگر پزشک شده است.

نکته: همراهان عزیز کانال این دلشده ولشده، اگر برای تهیه کتاب با مشکلی مواجه اند (خصوصا شهرستانها و خارج از کشور)، لطفا با خود من تماس بگیرند.

ارادتمند-مهدی نساجی
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
🔻«زندگی پس از زندگی»؛ پنجره‌ای به سوی لیبرالیسم مذهبی
مهدی نساجی

: : احتمالاً برنامه‌سازان صدا و سیمای ایران، «زندگی پس از زندگی» را با هدف ترغیب مردم به باور به عالم غیب و معاد و تحول معنوی ساخته‌اند، اما این برنامه به شکل نامحسوس و احتمالاً ناخواسته‌ای جامعه را به سمت لیبرالیسم مذهبی می‌برد. «زندگی پس از زندگی»، برنامه‌ای از شبکه چهارم سیما برای روایت مردم عادی از تجربیات نزدیک به مرگشان (Near Death Experience) است...

📎 پیوند به متن کامل این یادداشت در سایت دین‌آنلاین

🆔 @dinonline
یک زن از هزاران

دیشب، عبدالناصر همتی، نامزد ریاست جمهوری، همسرش دکتر سپیده شبستری را به عنوان نماینده خود برای توضیح دیدگاهها و اندیشه های اداره کشور به صدا و سیما آورد.

مردی که آنقدر به همسرش اعتماد دارد که یک تریبون با میلیون ها مخاطب را به او می دهد تا او به راحتی اندیشه ها و سیاست های کلان ملی و بین المللی اش را مطرح کند، مردی امروزی و حتی فردایی است.

صرف نظر از هرگونه موضع گیری و امید انتخاباتی، باید به این زوج فرهیخته، خصوصا خانم دکتر سپیده شبستری که بسیار مسلط و متین و دقیق سخن گفت و حتی از خود دکتر همتی بهتر از عهده کار برآمد تبریک گفت.

ایران دارای هزاران زن فرهیخته است که هرکدامشان می توانند در بالاترین رده های مدیریتی و حتی ریاست جمهوری حضور موثر و پیشرو داشته باشند.

افسوس که فرهنگ مردسالارانه (و البته غیر دینی ما)، فرصت ها را از زنان گرفته است.
Forwarded from دغدغه ایران
چگونه و چرا به #همتی رأی می‌دهم؟

محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

من به استناد ۲۰ سال مطالعه درباره توسعه و دموکراسی، آگاهی بر دشواری‌های بسیار تحقق این دو گوهر دردانه بشریت، جلوگیری از تضعیف بیشتر جامعه در برابر قدرت سیاسی، امکان‌پذیری تداوم نقد دولت و در نقد برخی رویه‌های حاکم بر سیاست و حکمرانی کشور، ضمن احترام به بقیه نامزدها، به عبدالناصر #همتی #رأی_میدهم.

با چه تعهدی رأی می‌دهم؟

یک. عهد می‌کنم در صورت پیروزی او در انتخابات، در دولت عبدالناصر همتی، مطلقاً هیچ سمت دولتی جز همان معلمی دانشگاه را به عهده نمی‌گیرم، تا در رأی دادن به او، شائبه منفعت فردی در میان نباشد.

دو. در دوران ریاست جمهوری #همتی، زبان و قلمی تیزتر و بُرّاتر در نقد دولت خواهم داشت؛ چرا که هیچ قاعده حرفه‌ای مانعی پیش روی نقدم نخواهد بود.

سه. در سویه مدنی و همراه با جامعه، هم‌چون گذشته برای ساختن ذره ذره و با خون جگر ایران آباد و آزاد، تلاش خواهم کرد. ایستادن در کنار جامعه، نافی تلاش برای در قدرت قرار گرفتن گزینه‌ای نیست که برای توانمندسازی جامعه بهتر می‌دانم.

چرا به عبدالناصر همتی رأی می‌دهم؟

یک. کنشگر اجتماعی و سیاسی باید آماده شکست خوردن هم باشد. کنشگری فقط در لحظات بخت بالای پیروزی، فرصت‌طلبی است. برای من که به #موفقیت‌های_کوچک باور دارم و از ماکس وبر جامعه‌شناس آلمانی آموخته‌ام «سیاست سُفتن (سوراخ کردن) تخته‌های سفت است»، شکست خوردن احتمالی اما بازی دشوار و تاریخی توسعه و دموکراسی را پیش بردن، بخشی از زنده بودن است.

دو. سیاست مسالمت‌آمیز را تا جایی که معنادار است و حتی سبب #موفقیت‌های_کوچک می‌شود، باید پیش برد؛ و از طرفی، یکدست شدن قدرت را به نفع روزنه‌های اثرگذاری بر وضع زندگی ایرانیان، کاستن از رنج‌ها و افزودن بر حتی اندک شادکامی‌ها نمی‌دانم. #موفقیت‌های_کوچک از #شکست‌های_بزرگ بهتر است.

سه. نظریه‌های اجتماعی از تحقیقات تاریخی غنی برینگتن مور و چارلز تیلی گرفته تا آثار اخیر عجم‌اوغلو و جیمز رابینسون نشان می‌دهند توسعه و دموکراسی محصول توازن قدرت میان «ظرفیت حکومت» و «مشاوره با مردم» است. جهت‌گیری‌های قوه مجریه نقشی اساسی در افزایش توأمان ظرفیت حکومت و مشاوره با مردم دارد. عبدالناصر همتی نامزدی است که به کمک پایگاه اجتماعی رأی و خاستگاه گفتمانی اصلاح‌جویی، به تقویت هر دو وجه کمک می‌کند.

#همتی به‌واسطه تحصیلات و خاستگاه، نوع گفتار و اندیشه، با تکنوکراسی و نخبگان طرفدار شیوه‌های مدرن حکمرانی سازگاری بیشتری دارد و می‌تواند پذیرنده ایده‌های اصلاحی برای تقویت ظرفیت حکومت در ایران باشد. او هم‌چنین به گفتمان دموکراسی‌خواهی نزدیک‌تر است و بهتر از دیگران قادر است نماینده نسل نو دموکراسی‌خواه ایرانی از مسیر مسالمت‌آمیز صندوق رأی باشد.

چهار. جوامع نه با یکدست شدن بلکه با به رسمیت شناختن تکثر و قدرت یافتن گروه‌هایی که می‌خواهند در جامعه اثرگذار باشند (زنان، جوانان، فقرا، آسیب‌دیدگان اجتماعی، نوآوران، مخترعان، ورزشکاران و ...) رشد می‌کنند. اندیشه اصلاح‌جویی (با اصلاح‌طلبان به عنوان یک جناح سیاسی فرق دارد) که امروز عبدالناصر همتی آن‌را نمایندگی می‌کند و از آن سخن می‌گوید، میدان بیشتری به این تکثر می‌دهد و حمایت از او، حمایت از این تکثر است.

پنج. عبدالناصر #همتی در جایگاه رئیس‌جمهور به معنای باز بودن بیشتر عرصه نقد اجتماعی، سیاستی و فنی علیه دولت است. دولت نیروی تأثیرگذار بر هستی ایرانیان است و باز بودن عرصه نقد دولت اهمیت دارد، همان گونه که هشت سال حتی ناسزا گفتن به حسن روحانی هم هیچ عقوبتی نداشت و آسان بود. آسان بودن نقد دولتی که #همتی رئیس آن باشد، مهم است. نقد و اعتراض کردن به همتی و دولتش بسیار کم‌هزینه است.

شش. همتی خاستگاه و پایگاه تکنوکراتیک دارد و هم ناچار از انتخاب تکنوکرات‌های متخصص و برآمده از میان متخصصان است تا ظرفیت دستگاه دولت در ایران به عقلانیت مدرن نزدیک‌تر شود.

هفت. دولت #همتی در مقابل مجلس و قوه قضائیه‌ای که از مخالفان وی هستند، مجبور است کارآمدتر، سالم‌تر، شفاف‌تر و اثرگذارتر باشد و این به مراتب از دولت، مجلس و قوه قضائیه یکدست تجربه‌شده در سال‌های ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ که پاسخ‌گویی را کاهش می‌دهد، بهتر است.

هشت. دنیای توسعه و سیاست جای معجزه نیست. من از همتی انتظار معجزه ندارم، از روحانی و خاتمی هم نداشتم. اگر اصولگرایان هم پیروز انتخابات شوند، از آن‌ها هم چنین انتظاری نیست.

من رأی می‌دهم تا در آغاز قرن پانزدهم هجری، راه اصلاح‌جویی، و مسیر توانمندسازی جامعه برای توسعه و دموکراسی باز بماند و عریض‌تر شود.

(اگر می‌پسندید به اشتراک بگذارید.)

@fazeli_mohammad
من هم ضمن احترام به کاندیداهای دیگر، به همتی رای می دهم.
می خواستم دلایل این این رای را در این جا توضیح دهم، ولی دیدم دوست فرهیخته و فاضل، جناب دکتر محمد فاضلی، بهتر و دقیق تر از من، دلایل رای به همتی را توضیح داده اند. نوشته ایشان را در بالا بخوانید شاید اگر تا کنون به جمع بندی نرسیده اید، نوشته خوب و متقن ایشان، در تصمیم گیری شما موثر باشد.
با صبا افتان و خیزان میروم تا کوی دوست، وز رفیقان ره استمداد همت می کنم.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
💠نوشته یکی از دوستان عزیزتر از جان در مورد رای روز جمعه:

من خودم قصد نداشتم رای بدم، ولی بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم ۲۰۰ کیلومتر رانندگی کنم برم هلسینکی رای بدم و بیام. به چند دلیل:

۱) وقتی ته دلم دوست دارم یک کاندید خاص😉 رای بیاره، باید به خاطرش در این حد تلاش کنم.

۲) پیروزی احتمالی کاندید مورد نظرم رو اولویت دادم به اینکه گفته بشه که شما با رای‌تون منو تایید کردید (چه من رای بدم چه نه، چه مشارکت بالا باشه چه پایین، این حرف‌ها زده خواهد شد)

۳) روز شنبه، اگه ببینم کاندید مورد نظر من رای نیاورده، یا به دور دوم نرفته (به خصوص با اختلاف کم)، در کدام حالت بیشتر ناراحت و پشیمان میشم: رای دادن یا رای ندادن؟ (برام این دلیل از همه مهمتر بود)

۴) تعدادی از افراد و جریان‌های مرجع (که من بهشون تا حدودی اعتماد کرده‌ام) توصیه کرده‌اند که رای بدید.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
2025/07/12 10:52:39
Back to Top
HTML Embed Code: