دین آسان (2)
🔹حدود بیست سال پیش، در آغاز جوانی، با جمعی از دانشجویان، مجموعه دیدارهایی با یکی از علمای نه چندان مشهور قم داشتیم. در یکی از جلسات، از ایشان خواستیم مقداری درس اخلاق بگویند. ایشان گفت جلسه پیش، در این زمینه صحبت کردم و این جلسه دیگر این کار را نمی کنم. پرسیدیم چرا؟ گفت خیلی سراغ درس اخلاق و این چیزها نروید، درس اخلاق کم باشد خوب است. این چیزها زیادی اش مضر است. دلیلش هم این است که وقتی شما مرتب درس اخلاق می روید و می خوانید و گوش می کنید (یا به تعبیر امروزی من پست تلگرامی اخلاقی می بینید و منتشر می کنید)، کم کم به اشتباه می افتید و احساس می کنید انسانهای اخلاقی ای هستید، در حالی که شاید اینگونه نباشد و شما فقط مشغول گفتگوهای اخلاقی هستید و از عمل اخلاقی خبری نیست.
🔹سپس مثال زد و گفت از آفت های حرفه شاعری و مداحی این است که چنین افرادی بخش عمده ای از وقتشان را مشغول سخت گفتن درباره عشق و ارادت به بزرگان دین هستند و همین کار باعث می شود، نوعی غفلت از عمل و رفتار اخلاقی ایجاد شود. کسی که شبانه روز مدح اهل بیت می گوید، ممکن است توازن میان حرف و عملش به هم بریزد و از عمل غافل شده، به گفتن راضی باشد. البته ایشان اشاره ای هم به جلسات مولوی خوانی و حافظ خوانی و غیره کرد و گفت، شیوع این جلسات نیز اگر تناسبی با شیوع عمل اخلاقی در جامعه نداشته باشد، نه تنها مفید نیست که مضر است. خلاصه حواستان باشد خودتان را گول نزنید.
🔹من گمان می کنم انجام آیین های مذهبی مثل عزاداری ها و زیارت ها و اخیرا پیاده روی اربعین، در صورتی که از حد بگذرد و یا به ابعاد باطنی اش توجه نشود، ممکن است اثر معکوس داشته باشد. به هر حال کسی که بخش عمده ای از ایام سال را یا مشغول ماه محرم و صفر است، یا فاطمیه یا اربعین یا رمضان و یا زیارت کربلا و مشهد و مکه و مدینه، ممکن است به اشتباه گمان کند که دین همین است و جز این نیست و او بر بلندای دین و ایمان قرار دارد. در حالی که همه میدانیم دینداری بسیار فراتر از این است.
🔹از همه بدتر این که کسانی که حضور حداکثری در چنین آیین هایی دارند، در حالیکه که توازن درستی بین این گونه دین ورزی و عمل اخلاقی برقرار نکرده اند، کم کم احساس «خود دیندار پنداری» نموده، دیگران را بی دین شمرده، طلب کار هم می شوند. وقتی طلب کار شدند، کم کم به دنبال طلبشان می روند و خود را «خودی» و مستحق هر امتیاز و باقی مردم را در شمار «بیخودی ها» و مستوجب حرمان و تحقیر می دانند.
🔹اشکالی ندارد کسی فقط همان بخش آسان دین را بخواهد و صرفا مشغول آیین ها و مدیحه ها باشد. به هر حال این هم یک نوع دینداری است و شاید کسی بگوید من بیش از این نمی توانم یا نمی خواهم، فقط به این شرط که قدر و اندازه این میزان دینداری را بداند و با خودش «رو راست» باشد و دچار توهم نشود. این کلام امیرالمومنین چه زیباست که می فرماید «ما هلك امرؤ عرف قدره» یعنی، هلاک نشود کسی که قدر و اندازه خویش را بداند.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
🔹حدود بیست سال پیش، در آغاز جوانی، با جمعی از دانشجویان، مجموعه دیدارهایی با یکی از علمای نه چندان مشهور قم داشتیم. در یکی از جلسات، از ایشان خواستیم مقداری درس اخلاق بگویند. ایشان گفت جلسه پیش، در این زمینه صحبت کردم و این جلسه دیگر این کار را نمی کنم. پرسیدیم چرا؟ گفت خیلی سراغ درس اخلاق و این چیزها نروید، درس اخلاق کم باشد خوب است. این چیزها زیادی اش مضر است. دلیلش هم این است که وقتی شما مرتب درس اخلاق می روید و می خوانید و گوش می کنید (یا به تعبیر امروزی من پست تلگرامی اخلاقی می بینید و منتشر می کنید)، کم کم به اشتباه می افتید و احساس می کنید انسانهای اخلاقی ای هستید، در حالی که شاید اینگونه نباشد و شما فقط مشغول گفتگوهای اخلاقی هستید و از عمل اخلاقی خبری نیست.
🔹سپس مثال زد و گفت از آفت های حرفه شاعری و مداحی این است که چنین افرادی بخش عمده ای از وقتشان را مشغول سخت گفتن درباره عشق و ارادت به بزرگان دین هستند و همین کار باعث می شود، نوعی غفلت از عمل و رفتار اخلاقی ایجاد شود. کسی که شبانه روز مدح اهل بیت می گوید، ممکن است توازن میان حرف و عملش به هم بریزد و از عمل غافل شده، به گفتن راضی باشد. البته ایشان اشاره ای هم به جلسات مولوی خوانی و حافظ خوانی و غیره کرد و گفت، شیوع این جلسات نیز اگر تناسبی با شیوع عمل اخلاقی در جامعه نداشته باشد، نه تنها مفید نیست که مضر است. خلاصه حواستان باشد خودتان را گول نزنید.
🔹من گمان می کنم انجام آیین های مذهبی مثل عزاداری ها و زیارت ها و اخیرا پیاده روی اربعین، در صورتی که از حد بگذرد و یا به ابعاد باطنی اش توجه نشود، ممکن است اثر معکوس داشته باشد. به هر حال کسی که بخش عمده ای از ایام سال را یا مشغول ماه محرم و صفر است، یا فاطمیه یا اربعین یا رمضان و یا زیارت کربلا و مشهد و مکه و مدینه، ممکن است به اشتباه گمان کند که دین همین است و جز این نیست و او بر بلندای دین و ایمان قرار دارد. در حالی که همه میدانیم دینداری بسیار فراتر از این است.
🔹از همه بدتر این که کسانی که حضور حداکثری در چنین آیین هایی دارند، در حالیکه که توازن درستی بین این گونه دین ورزی و عمل اخلاقی برقرار نکرده اند، کم کم احساس «خود دیندار پنداری» نموده، دیگران را بی دین شمرده، طلب کار هم می شوند. وقتی طلب کار شدند، کم کم به دنبال طلبشان می روند و خود را «خودی» و مستحق هر امتیاز و باقی مردم را در شمار «بیخودی ها» و مستوجب حرمان و تحقیر می دانند.
🔹اشکالی ندارد کسی فقط همان بخش آسان دین را بخواهد و صرفا مشغول آیین ها و مدیحه ها باشد. به هر حال این هم یک نوع دینداری است و شاید کسی بگوید من بیش از این نمی توانم یا نمی خواهم، فقط به این شرط که قدر و اندازه این میزان دینداری را بداند و با خودش «رو راست» باشد و دچار توهم نشود. این کلام امیرالمومنین چه زیباست که می فرماید «ما هلك امرؤ عرف قدره» یعنی، هلاک نشود کسی که قدر و اندازه خویش را بداند.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
دلشدهی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
«دین از سیاست جدا هست و جدا نیست!»
🔸دولت متولی خوبی نیست، نه برای اقتصاد و نه برای دین. دولت نباید بنگاه داری کند و اقتصاد باید به بخش خصوصی واگذار شود، این را همه می دانیم. اما شاید هنوز زمان لازم است تا به این نتیجه برسیم دولت متولی خوبی برای دین هم نیست و امر دین باید به مردم سپرده شود و این به نفع دین است.
🔸همانطور که دولت مطلوب از اقتصاد جدا است، از دین نیز جدا است. دولت صرفا وظیفه بستر سازی برای فعالیت آزاد و سالم اقتصادی را دارد. به همین ترتیب، همین که دولت بتواند فضای آرام و سالمی را برای فعالیت فرهنگی و دینی جامعه ایجاد کند، کافی است و بیشتر ازآن شاید مضر باشد.
در دولت مطلوب، رشد و پویایی اقتصاد بستگی به تلاش و همت بنگاههای خصوصی دارد. بنگاههای خصوصی با یکدیگر رقابت سالمی را شکل می دهند و رهاورد این تلاش و رقابت، یک اقتصاد پویا ومولد است که دولت در آن دخالتی ندارد. در امر دین و فرهنگ نیز، رشد و پویایی دین، وابسته به تلاش و همت دینداران است. دغدغه مندان دینی در قالب نهادهای مدنی و مردمی که خودشان تشکیل داده اند، با هزینه خودشان و از جیب خودشان، سعی در توسعه و جلب رضایت مردم به امر دین می کنند.
🔸در یک فرآیند طبیعی، به میزان موفقیت دینداران، دین در جامعه توسعه پیدا می کند. طبیعی است اگر آنچه آنان ارایه می کنند، بد و غلط و ناکارآمد باشد، از سوی جامعه پس زده می شود. همان طور که در اقتصاد، رقابت موجب پویایی می شود، در امر دین نیز می توان رقابت سالمی را تصور کرد که در آن فکر و اندیشه و عمل دینی بهتر، در نهایت مقبولیت بیشتری پیدا می کند.
🔸در تمام این رقابت ها و افت و خیزها، دولت نظاره گر و پایش از معرکه بیرون است. دولت همانطور که مواظب است فساد و سوء استفاده اقتصادی اتفاق نیفتد، در مورد امر دین هم صرفا وظیفه جلوگیری از فساد و سوء استفاده دارد، صد البته در چارچوب های تعریف شده، مشخص برای همگان، شفاف و قابل سنجش و نه سلیقه ای.
🔸یک دولت مطلوب، یک دولت حداقلی در اقتصاد است. همچنین یک دولت مطلوب دینی، یک دولت حداقلی در امر دین است. همانطور که در اقتصاد، دولت در موارد معدودی، مثل کالاهای استراتژیک چون گندم، دخالت بیشتری دارد، در امر دین هم یک دولت مطلوب دینی، حداقلی از امورات دینی را به عهده می گیرد. مثلا دولت حداقلی از آموزش دینی را جزو آموزشهای همگانی در مدرسه قرار می دهد، یا دولت تسهیلاتی را برای ساخت مساجد در همه نقاط کشور فراهم می کند و یا هزینه آموزش و تربیت قضات را برای قضاوت در چارچوب احکام اسلامی را تقبل می کند، اما درست مانند امر اقتصاد، در امر دین نیز، دولت هرچه تصدی گری را کمتر کند، بهتر است.
🔸این پیشنهاد، اصلا به معنای بی اهمیت جلوه دادن دین نیست. اتفاقا برعکس، همانطور که اقتصاد وقتی به مردم واگذار می شود، قدرتمند شده و پشتوانه دولت ها قرار می گیرد، اگر در یک جامعه ای که اکثریت مردم دیندارند، دین هم به مردم واگذار شود، قدرتمندتر شده، و پشتوانه دولتها قرار می گیرد. ملاحظه کنید که چگونه مرجعیت آیت الله سیستانی به عنوان یک نهاد مدنی و وابسته به مردم، در بزنگاهها به کمک دولت عراق می آید.
🔸 مشکل اینجاست که باور به مردم در جامعه ما نهادیه نشده است. مردم، هم می دانند دنیایشان را چگونه اداره کنند و هم دینشان را. دولت ها، با دخالت های بیمورد، هم دنیای مردم را خراب می کنند و هم دینشان را.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
🔸دولت متولی خوبی نیست، نه برای اقتصاد و نه برای دین. دولت نباید بنگاه داری کند و اقتصاد باید به بخش خصوصی واگذار شود، این را همه می دانیم. اما شاید هنوز زمان لازم است تا به این نتیجه برسیم دولت متولی خوبی برای دین هم نیست و امر دین باید به مردم سپرده شود و این به نفع دین است.
🔸همانطور که دولت مطلوب از اقتصاد جدا است، از دین نیز جدا است. دولت صرفا وظیفه بستر سازی برای فعالیت آزاد و سالم اقتصادی را دارد. به همین ترتیب، همین که دولت بتواند فضای آرام و سالمی را برای فعالیت فرهنگی و دینی جامعه ایجاد کند، کافی است و بیشتر ازآن شاید مضر باشد.
در دولت مطلوب، رشد و پویایی اقتصاد بستگی به تلاش و همت بنگاههای خصوصی دارد. بنگاههای خصوصی با یکدیگر رقابت سالمی را شکل می دهند و رهاورد این تلاش و رقابت، یک اقتصاد پویا ومولد است که دولت در آن دخالتی ندارد. در امر دین و فرهنگ نیز، رشد و پویایی دین، وابسته به تلاش و همت دینداران است. دغدغه مندان دینی در قالب نهادهای مدنی و مردمی که خودشان تشکیل داده اند، با هزینه خودشان و از جیب خودشان، سعی در توسعه و جلب رضایت مردم به امر دین می کنند.
🔸در یک فرآیند طبیعی، به میزان موفقیت دینداران، دین در جامعه توسعه پیدا می کند. طبیعی است اگر آنچه آنان ارایه می کنند، بد و غلط و ناکارآمد باشد، از سوی جامعه پس زده می شود. همان طور که در اقتصاد، رقابت موجب پویایی می شود، در امر دین نیز می توان رقابت سالمی را تصور کرد که در آن فکر و اندیشه و عمل دینی بهتر، در نهایت مقبولیت بیشتری پیدا می کند.
🔸در تمام این رقابت ها و افت و خیزها، دولت نظاره گر و پایش از معرکه بیرون است. دولت همانطور که مواظب است فساد و سوء استفاده اقتصادی اتفاق نیفتد، در مورد امر دین هم صرفا وظیفه جلوگیری از فساد و سوء استفاده دارد، صد البته در چارچوب های تعریف شده، مشخص برای همگان، شفاف و قابل سنجش و نه سلیقه ای.
🔸یک دولت مطلوب، یک دولت حداقلی در اقتصاد است. همچنین یک دولت مطلوب دینی، یک دولت حداقلی در امر دین است. همانطور که در اقتصاد، دولت در موارد معدودی، مثل کالاهای استراتژیک چون گندم، دخالت بیشتری دارد، در امر دین هم یک دولت مطلوب دینی، حداقلی از امورات دینی را به عهده می گیرد. مثلا دولت حداقلی از آموزش دینی را جزو آموزشهای همگانی در مدرسه قرار می دهد، یا دولت تسهیلاتی را برای ساخت مساجد در همه نقاط کشور فراهم می کند و یا هزینه آموزش و تربیت قضات را برای قضاوت در چارچوب احکام اسلامی را تقبل می کند، اما درست مانند امر اقتصاد، در امر دین نیز، دولت هرچه تصدی گری را کمتر کند، بهتر است.
🔸این پیشنهاد، اصلا به معنای بی اهمیت جلوه دادن دین نیست. اتفاقا برعکس، همانطور که اقتصاد وقتی به مردم واگذار می شود، قدرتمند شده و پشتوانه دولت ها قرار می گیرد، اگر در یک جامعه ای که اکثریت مردم دیندارند، دین هم به مردم واگذار شود، قدرتمندتر شده، و پشتوانه دولتها قرار می گیرد. ملاحظه کنید که چگونه مرجعیت آیت الله سیستانی به عنوان یک نهاد مدنی و وابسته به مردم، در بزنگاهها به کمک دولت عراق می آید.
🔸 مشکل اینجاست که باور به مردم در جامعه ما نهادیه نشده است. مردم، هم می دانند دنیایشان را چگونه اداره کنند و هم دینشان را. دولت ها، با دخالت های بیمورد، هم دنیای مردم را خراب می کنند و هم دینشان را.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
دلشدهی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
🔸رسول خدا را همه می شناختند...🔸
1- کافر کسی نیست که باور به خدا ندارد، بلکه برعکس، می داند که خدایی هست با اینحال، انکار می کند.
2- شخصی از امام صادق (ع) سوال کرد اگر کسی در خدا و رسولش تردید ایجاد کند، آیا کافر است؟ امام پاسخ داد بلی، البته به این شرط که بداند خدا هست و رسول هست ولی با اینحال منکر شود ، همان امام همام می فرماید اگر بندگان خدا، به خداوند و رسول، جاهل باشند ولی فراتر از آن نروند و دست به انکار نزنند، کافر شمرده نمی شوند.
3- در بیان قرآن نیز کافر کسی است که یقین دارد خدا هست بااینحال منکر می شود ( و جحدوا بها واستیقنتها انفسهم).
4- در قرآن به منکرین خدا و رسول لفظ کافر اطلاق شده است، به این دلیل که هیچ کدام از کسانی که منکر خدا و رسول او بودند، حتی ذره ای در حقانیت آنها تردید نداشتند. قرآن می گوید کسانی که در آغاز اسلام رسول خدا را انکار می کردند، او را حتی از فرزندان خودشان بهتر می شناختند.
5- کفر در لغت به معنای پوشاندن حق است. در معنای کفر نوعی لجاجت و دشمنی و عناد با حق و حقیقت مستتر است.
6- بنابراین کسی که بنا به دلایلی نه تنها به حقانیت اسلام، بلکه به وجود خداوند هم باور ندارد و یا در آن آن تردید دارد و این عدم باور از روی عناد و دشمنی نیست، از نظر قرآن و روایات کافر نیست.
7- به صرف اطلاع از وجود دینی به نام اسلام، حجت بر مردمان سرزمینهای غیر مسلمان تمام نمی شود. بلکه باید زمینه هایی ایجاد شود که به قول علامه طباطبایی ذهن آنها متوجه حقیقت دین اسلام هم بشود و در مرحله بعد، توان تحقیق نیز داشته باشند.
8- به نظر نمی رسد، حتی در عصر ارتباطات و اطلاعات شرایط تحقیق برای اکثریت قریب به اتفاق مردمان جهان مهیا باشد. مردمان جهان، هر روزه در معرض سیل عظیمی از افکار و اندیشه های گوناگون و نیز شبهات ریز و درشت قرار دارند و نمی توان از کسانی که در گوشه و کنار جهان به یک زندگی عادی مشغولند وبیشتر وقت خود را نیز در تکاپوی آب و نان و نیازهای اولیه خویش اند، توقع داشت در این هیاهوها، توان گزینش داشته باشند و به حقیقت دسترسی پیدا کنند. چه این که شبهه ای مثل داعش کافی است که حتی فکر حقانیت اسلام هم به ذهن بسیاری خطور نکند.
9- آنچه گفته شد، مطلب جدیدی نیست. مرحوم مطهری، نیم قرن پیش در کتاب عدل الهی اینگونه گفته است:«اگر کسی دارای صفت تسلیم باشد و به عللی حقیقت اسلام بر او مکتوم باشد و او در این باره بی تقصیر باشد، هرگز خداوند او را معذب نمی سازد، او اهل نجات از دوزخ است.دکارت فیلسوف فرانسوی میگوید "من نمیگویم مسیحیت حتماً بهترین دینی است که در همه دنیا وجود دارد؛ من میگویم در میان ادیانی که الآن من میشناسم و به آنها دسترسی دارم مسیحیت بهترین دین است. من با حقیقت، جنگ ندارم؛ شاید در جاهای دیگر دنیا، دینی باشد که بر مسیحیت ترجیح داشته باشد". ...اینگونه اشخاص را نمیتوان کافر خواند، زیرا اینها عناد نمیورزند، اینها در مقام پوشیدن حقیقت نیستند. ماهیت کفر، چیزی جز عناد و میل به پوشانیدن حقیقت نیست. اینها «مسلم فطری» هستند.»
10- تکفیری، یعنی کسی که چوب تکفیرش بلند است و بی جهت دیگران را کافر می شمارد. آیا ما هم تکفیری هستیم؟
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
1- کافر کسی نیست که باور به خدا ندارد، بلکه برعکس، می داند که خدایی هست با اینحال، انکار می کند.
2- شخصی از امام صادق (ع) سوال کرد اگر کسی در خدا و رسولش تردید ایجاد کند، آیا کافر است؟ امام پاسخ داد بلی، البته به این شرط که بداند خدا هست و رسول هست ولی با اینحال منکر شود ، همان امام همام می فرماید اگر بندگان خدا، به خداوند و رسول، جاهل باشند ولی فراتر از آن نروند و دست به انکار نزنند، کافر شمرده نمی شوند.
3- در بیان قرآن نیز کافر کسی است که یقین دارد خدا هست بااینحال منکر می شود ( و جحدوا بها واستیقنتها انفسهم).
4- در قرآن به منکرین خدا و رسول لفظ کافر اطلاق شده است، به این دلیل که هیچ کدام از کسانی که منکر خدا و رسول او بودند، حتی ذره ای در حقانیت آنها تردید نداشتند. قرآن می گوید کسانی که در آغاز اسلام رسول خدا را انکار می کردند، او را حتی از فرزندان خودشان بهتر می شناختند.
5- کفر در لغت به معنای پوشاندن حق است. در معنای کفر نوعی لجاجت و دشمنی و عناد با حق و حقیقت مستتر است.
6- بنابراین کسی که بنا به دلایلی نه تنها به حقانیت اسلام، بلکه به وجود خداوند هم باور ندارد و یا در آن آن تردید دارد و این عدم باور از روی عناد و دشمنی نیست، از نظر قرآن و روایات کافر نیست.
7- به صرف اطلاع از وجود دینی به نام اسلام، حجت بر مردمان سرزمینهای غیر مسلمان تمام نمی شود. بلکه باید زمینه هایی ایجاد شود که به قول علامه طباطبایی ذهن آنها متوجه حقیقت دین اسلام هم بشود و در مرحله بعد، توان تحقیق نیز داشته باشند.
8- به نظر نمی رسد، حتی در عصر ارتباطات و اطلاعات شرایط تحقیق برای اکثریت قریب به اتفاق مردمان جهان مهیا باشد. مردمان جهان، هر روزه در معرض سیل عظیمی از افکار و اندیشه های گوناگون و نیز شبهات ریز و درشت قرار دارند و نمی توان از کسانی که در گوشه و کنار جهان به یک زندگی عادی مشغولند وبیشتر وقت خود را نیز در تکاپوی آب و نان و نیازهای اولیه خویش اند، توقع داشت در این هیاهوها، توان گزینش داشته باشند و به حقیقت دسترسی پیدا کنند. چه این که شبهه ای مثل داعش کافی است که حتی فکر حقانیت اسلام هم به ذهن بسیاری خطور نکند.
9- آنچه گفته شد، مطلب جدیدی نیست. مرحوم مطهری، نیم قرن پیش در کتاب عدل الهی اینگونه گفته است:«اگر کسی دارای صفت تسلیم باشد و به عللی حقیقت اسلام بر او مکتوم باشد و او در این باره بی تقصیر باشد، هرگز خداوند او را معذب نمی سازد، او اهل نجات از دوزخ است.دکارت فیلسوف فرانسوی میگوید "من نمیگویم مسیحیت حتماً بهترین دینی است که در همه دنیا وجود دارد؛ من میگویم در میان ادیانی که الآن من میشناسم و به آنها دسترسی دارم مسیحیت بهترین دین است. من با حقیقت، جنگ ندارم؛ شاید در جاهای دیگر دنیا، دینی باشد که بر مسیحیت ترجیح داشته باشد". ...اینگونه اشخاص را نمیتوان کافر خواند، زیرا اینها عناد نمیورزند، اینها در مقام پوشیدن حقیقت نیستند. ماهیت کفر، چیزی جز عناد و میل به پوشانیدن حقیقت نیست. اینها «مسلم فطری» هستند.»
10- تکفیری، یعنی کسی که چوب تکفیرش بلند است و بی جهت دیگران را کافر می شمارد. آیا ما هم تکفیری هستیم؟
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
دلشدهی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
🌘 یلدا و انارهای چروک! 🌒
♦️مادرم می گوید، پدربزرگش نان-دلیوری داشت. یعنی هر روز می رفت از نانوایی نان سنگک می خرید، آنها را روی یک تخته چوبی روی هم می چید و روی دوش می گذاشت و پیاده راه می افتاد و سفارش ها را می رساند به دست اعیان محله خانی آباد تهران. حالا نمی دانم این پولش چه برکتی داشت که با آن زندگی تشکیل داد و فرزند و بعد هم داماد و نوه و .... .
♦️مادرم می گوید بهترین تفریح ما رفتن به خانه پدر بزرگ در جمعه ها بود. تمام لذت ما این بود که در خانه پدر بزرگ دور هم جمع شویم. گرچه پدر بزرگ یک نان فروش بود، با اینحال ما همیشه میوه فصل را در سبد خانه پدر بزرگ می دیدیم. یک سبد پر از عشق و نوبرانه.
♦️مادرم می گوید از دعواهای مادر بزرگ با پدر بزرگ این بود که پدر بزرگ عادت داشت مقداری جنس بنجل و میوه چروک و خرت و پرت بخرد و بیاورد خانه. مادر بزرگ هم شکایت کند و بگوید: آخه این ها به چه درد می خورد که خریدی مرد! ما لازم نداریم. آنهم چنین بنجل هایی؟ طالبی و لیمو و انار چروک به چه درد می خورد؟ چرا پولت را هدر می دهی؟ پدر بزرگ هم می گفت، دعوا نکن خانم جان، دیدم دیروقت است، از فلان دست فروش، ته بارش را خریدم. گفتم او هم برود خانه پیش زن و بچه اش. میوه خوب هم که خریده ام. می بینی! مادر بزرگ هم عصبانی می شد و می گفت خیلی خودت گنج قارون داری! برای بقیه ام دل می سوزانی؟
♦️مادرم می گوید وقتی پدر بزرگ درسال 49 در سن 73 سالگی در گذشت من 17 ساله بودم. وقتی خواستند او را غسل بدهند متوجه شدیم که شانه راست پدر بزرگ، در اثر سالها به دوش کشیدن تخته و بار نان، فرورفته است. پدربزرگ وقتی مرد، تنها سرمایه زندگی اش، همان تخته نانی بود که یک عمر به دوش کشیده بود. او زیر این آسمان خدا، خانه ملکی که هیچ، یکی سنگ خاره هم نداشت. با اینحال وقتی پدر بزرگ رفت، یک دنیا عشق و صفا از میان ما رفت و دیگر هم بازنگشت. او یک دلشده دوره گرد بود که برکت زندگی اش همه از همان نان حلالی بود که بر دوش می کشید. پدر بزرگ، نه دکتر بود و نه مهندس، نه حاجی بود و نه کربلایی، نه ملا بود و نه صاحب کمپانی. او هیچ کدام از این دکان و مغازه ها را نداشت، ولی با همه نداری هایش یک وسعت بی انتها بود که نه تنها محل امن ما نوه ها که قرارگاه هر بی قراری بود.
♦️چه خوشبخت! چه خوشنام! چه بی نام! چه آرام!
♦️کاش از پس سالهای دور، دوباره پدر بزرگ در شب یلدا می آمد، چند لیمو و انار چروک که از دست فروشها خریده بود را در بشقاب می گذاشت، بوی نفت چراغش با عطر انار و لیمو در هم می پیچید و در نور کم رمق چراغ، دور پدر بزرگ می نشستیم و پدر بزرگ انار دانه دانه می کرد و قربان صدقه مان می رفت. کاش دوباره می آمد و در ما می دمید و ما را از فرسودگی های روزمره نجات می داد:
با همه بی سر و سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام
طاقت فرسودگی ام بیش نیست
در پی ویران شدنی آنی ام
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با آتش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانیم
حرف بز حرف بزن سالهاست
در پی یک صحبت طولانی ام
🌘یلدایتان مبارک🌒
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
♦️مادرم می گوید، پدربزرگش نان-دلیوری داشت. یعنی هر روز می رفت از نانوایی نان سنگک می خرید، آنها را روی یک تخته چوبی روی هم می چید و روی دوش می گذاشت و پیاده راه می افتاد و سفارش ها را می رساند به دست اعیان محله خانی آباد تهران. حالا نمی دانم این پولش چه برکتی داشت که با آن زندگی تشکیل داد و فرزند و بعد هم داماد و نوه و .... .
♦️مادرم می گوید بهترین تفریح ما رفتن به خانه پدر بزرگ در جمعه ها بود. تمام لذت ما این بود که در خانه پدر بزرگ دور هم جمع شویم. گرچه پدر بزرگ یک نان فروش بود، با اینحال ما همیشه میوه فصل را در سبد خانه پدر بزرگ می دیدیم. یک سبد پر از عشق و نوبرانه.
♦️مادرم می گوید از دعواهای مادر بزرگ با پدر بزرگ این بود که پدر بزرگ عادت داشت مقداری جنس بنجل و میوه چروک و خرت و پرت بخرد و بیاورد خانه. مادر بزرگ هم شکایت کند و بگوید: آخه این ها به چه درد می خورد که خریدی مرد! ما لازم نداریم. آنهم چنین بنجل هایی؟ طالبی و لیمو و انار چروک به چه درد می خورد؟ چرا پولت را هدر می دهی؟ پدر بزرگ هم می گفت، دعوا نکن خانم جان، دیدم دیروقت است، از فلان دست فروش، ته بارش را خریدم. گفتم او هم برود خانه پیش زن و بچه اش. میوه خوب هم که خریده ام. می بینی! مادر بزرگ هم عصبانی می شد و می گفت خیلی خودت گنج قارون داری! برای بقیه ام دل می سوزانی؟
♦️مادرم می گوید وقتی پدر بزرگ درسال 49 در سن 73 سالگی در گذشت من 17 ساله بودم. وقتی خواستند او را غسل بدهند متوجه شدیم که شانه راست پدر بزرگ، در اثر سالها به دوش کشیدن تخته و بار نان، فرورفته است. پدربزرگ وقتی مرد، تنها سرمایه زندگی اش، همان تخته نانی بود که یک عمر به دوش کشیده بود. او زیر این آسمان خدا، خانه ملکی که هیچ، یکی سنگ خاره هم نداشت. با اینحال وقتی پدر بزرگ رفت، یک دنیا عشق و صفا از میان ما رفت و دیگر هم بازنگشت. او یک دلشده دوره گرد بود که برکت زندگی اش همه از همان نان حلالی بود که بر دوش می کشید. پدر بزرگ، نه دکتر بود و نه مهندس، نه حاجی بود و نه کربلایی، نه ملا بود و نه صاحب کمپانی. او هیچ کدام از این دکان و مغازه ها را نداشت، ولی با همه نداری هایش یک وسعت بی انتها بود که نه تنها محل امن ما نوه ها که قرارگاه هر بی قراری بود.
♦️چه خوشبخت! چه خوشنام! چه بی نام! چه آرام!
♦️کاش از پس سالهای دور، دوباره پدر بزرگ در شب یلدا می آمد، چند لیمو و انار چروک که از دست فروشها خریده بود را در بشقاب می گذاشت، بوی نفت چراغش با عطر انار و لیمو در هم می پیچید و در نور کم رمق چراغ، دور پدر بزرگ می نشستیم و پدر بزرگ انار دانه دانه می کرد و قربان صدقه مان می رفت. کاش دوباره می آمد و در ما می دمید و ما را از فرسودگی های روزمره نجات می داد:
با همه بی سر و سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام
طاقت فرسودگی ام بیش نیست
در پی ویران شدنی آنی ام
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با آتش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانیم
حرف بز حرف بزن سالهاست
در پی یک صحبت طولانی ام
🌘یلدایتان مبارک🌒
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
دلشدهی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
▪️گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود...▪️
🖋شرایط در ایران به گونه ای است که اصلاحات بنیادین که منجر به زندگی بهتر اقشار مختلف مردم شود، بسیار کند و محدود پیش می رود. با چنین حرکت لاک پشتی ای، ممکن است نه تنها ما، که فرزندان ما نیز نتایج ملموس اصلاحات را تجربه نکنند. این واقعیتی است که اصلاح طلبان باید به مخاطبان خود بگویند.
🖋بسیاری از عزیزانی که این روزها به خیابان ریختند، نه دلبسته اصلاحاتیان اند و نه اصولگرایان، آنان صرفا به دنبال یک زندگی حداقلی، آرام و شرافتمندانه هستند. احتمالا اگر به آنها صادقانه گفته شود که آنچه شما میخواهید از مسیر اصلاحات، حداقل به این زودی ها میسر نیست، دلبریده شوند.
🖋اما چاره چیست؟ گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود.
🖋اصلاحات صبر و حوصله بسیار می خواهد و گاهی نتایج آن را نسلهای بعد خواهند دید. کسانی چون بازرگان و سحابی و یزدی، سالها قبل از انقلاب ایران مسیر اصلاح را شروع کردند، تمام عمر تلاش کردند و بعد از افت و خیزهای بسیار، بازهم آن طور که می خواستند نشد ولی تای پای مرگ از پای ننشستند. آنان اصلاح گری را زندگی میکردند.
🖋نمونه بالاتر آن، امامان شیعه، بیش از دو قرن، نسل اندر نسل، آرام آرام مسیر اصلاح را پیش بردند. آنان به فراتر از خود و نسل خود می اندیشدند وبرای اصلاح، چارچوب های بزرگتری از زمینه و زمانه خود متصور بودند.
🖋به گمان من، امروز بسیاری از مردم ایران دغدغه اصلی شان زندگی بهتر برای خودشان و حداکثر، فرزندانشان است. آنان نتایج عملی و سریع می خواهند. آنان حق دارند اینگونه فکر کنند و بخواهند ولی باید بدانند که مسیر اصلاحات، حداقل در شرایط حاضر، راهی برای رسیدن به این آرزو در مشتش ندارد.
🖋اصلاح طلبان هم نباید با مفهوم اصلاح طلبی کاسبی کنند؛ نزدیک هر انتخابات وعده های آنچنانی بدهند و بعد از آن ندای ما نمیتوانیم. چنین کاری غیر اخلاقی است. اصلاح طلبان باید خود را صادقانه در معرض انتخاب ملت قرار دهند.
🖋به گمان من، کماکان ایران عزیز، راهی جز اصلاح طلبی ندارد و هر مسیر دیگری به ناکجا آباد می رود، ولی در نهایت انتخاب با مردم است.
ممکن است اقشار فرودست جامعه اشکال کنند شما صدایتان از جای گرم در می آید و برای ما نسخه اصلاحات می پیچید. حق با آنهاست. کسی چون من، آب و نانی برای خوردن و سقفی برای آسودن و از همه مهمتر قلمی برای نوشتن دارد و زندگی اش، حتی در این شرایط بد، کم و بیش به سامان است، هر چند دلنگران است. شاید به دلیل همین تفاوت ها، راهبرد اصلاحات، درمیان اقشار فرودست خریدار نداشته باشد. با این حال بازهم باید گفت، گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود... .
🖋با این که ساختار قدرت در ایران به گونه ای است که اصلاحات مسیری کند و طولانی طی می کند، من کماکان به این مسیر پایبندم. اصلاح طلبی فراتر از جریان موسوم به اصلاحات است. من یک اصلاح طلب ولشده ام که از هفت دولت که هیچ، از هر دوازده دولت گذشته در جمهوری اسلامی آزاد بوده است و در آسمان سیاست و قدرت، یکی سنگ خاره هم ندارم.شاید همین ولشدگی، نقطه پیوند من و امثال من با خیل عظیم ولشدگان سرزمینمان باشد که این روزها نه تنها منتقد وضع موجود که معترض اند و حق با آنان است.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
🖋شرایط در ایران به گونه ای است که اصلاحات بنیادین که منجر به زندگی بهتر اقشار مختلف مردم شود، بسیار کند و محدود پیش می رود. با چنین حرکت لاک پشتی ای، ممکن است نه تنها ما، که فرزندان ما نیز نتایج ملموس اصلاحات را تجربه نکنند. این واقعیتی است که اصلاح طلبان باید به مخاطبان خود بگویند.
🖋بسیاری از عزیزانی که این روزها به خیابان ریختند، نه دلبسته اصلاحاتیان اند و نه اصولگرایان، آنان صرفا به دنبال یک زندگی حداقلی، آرام و شرافتمندانه هستند. احتمالا اگر به آنها صادقانه گفته شود که آنچه شما میخواهید از مسیر اصلاحات، حداقل به این زودی ها میسر نیست، دلبریده شوند.
🖋اما چاره چیست؟ گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود.
🖋اصلاحات صبر و حوصله بسیار می خواهد و گاهی نتایج آن را نسلهای بعد خواهند دید. کسانی چون بازرگان و سحابی و یزدی، سالها قبل از انقلاب ایران مسیر اصلاح را شروع کردند، تمام عمر تلاش کردند و بعد از افت و خیزهای بسیار، بازهم آن طور که می خواستند نشد ولی تای پای مرگ از پای ننشستند. آنان اصلاح گری را زندگی میکردند.
🖋نمونه بالاتر آن، امامان شیعه، بیش از دو قرن، نسل اندر نسل، آرام آرام مسیر اصلاح را پیش بردند. آنان به فراتر از خود و نسل خود می اندیشدند وبرای اصلاح، چارچوب های بزرگتری از زمینه و زمانه خود متصور بودند.
🖋به گمان من، امروز بسیاری از مردم ایران دغدغه اصلی شان زندگی بهتر برای خودشان و حداکثر، فرزندانشان است. آنان نتایج عملی و سریع می خواهند. آنان حق دارند اینگونه فکر کنند و بخواهند ولی باید بدانند که مسیر اصلاحات، حداقل در شرایط حاضر، راهی برای رسیدن به این آرزو در مشتش ندارد.
🖋اصلاح طلبان هم نباید با مفهوم اصلاح طلبی کاسبی کنند؛ نزدیک هر انتخابات وعده های آنچنانی بدهند و بعد از آن ندای ما نمیتوانیم. چنین کاری غیر اخلاقی است. اصلاح طلبان باید خود را صادقانه در معرض انتخاب ملت قرار دهند.
🖋به گمان من، کماکان ایران عزیز، راهی جز اصلاح طلبی ندارد و هر مسیر دیگری به ناکجا آباد می رود، ولی در نهایت انتخاب با مردم است.
ممکن است اقشار فرودست جامعه اشکال کنند شما صدایتان از جای گرم در می آید و برای ما نسخه اصلاحات می پیچید. حق با آنهاست. کسی چون من، آب و نانی برای خوردن و سقفی برای آسودن و از همه مهمتر قلمی برای نوشتن دارد و زندگی اش، حتی در این شرایط بد، کم و بیش به سامان است، هر چند دلنگران است. شاید به دلیل همین تفاوت ها، راهبرد اصلاحات، درمیان اقشار فرودست خریدار نداشته باشد. با این حال بازهم باید گفت، گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود... .
🖋با این که ساختار قدرت در ایران به گونه ای است که اصلاحات مسیری کند و طولانی طی می کند، من کماکان به این مسیر پایبندم. اصلاح طلبی فراتر از جریان موسوم به اصلاحات است. من یک اصلاح طلب ولشده ام که از هفت دولت که هیچ، از هر دوازده دولت گذشته در جمهوری اسلامی آزاد بوده است و در آسمان سیاست و قدرت، یکی سنگ خاره هم ندارم.شاید همین ولشدگی، نقطه پیوند من و امثال من با خیل عظیم ولشدگان سرزمینمان باشد که این روزها نه تنها منتقد وضع موجود که معترض اند و حق با آنان است.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
دلشدهی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
«ماجرای انتخاب رهبر از نگاهی دیگر»
🔹در ماجرای انتخاب رهبر، مرحوم هاشمی رفسنجانی به درستی استدلال می کند که آیت الله خامنه ای با دریافت مقداری کمک از برخی آشنایان با فقه می تواند استنباط های مورد نیاز را انجام دهد و همین مقدار مورد قبول است. در حقیقت استدلال هاشمی این است که نه تنها شرط مرجعیت برای رهبری لازم نیست، حتی توان اجتهاد «به تنهایی» هم لازم نیست و همین که رهبر بتواند با کمک یک هیات کارشناسی به جمع بندی فقهی برسد کافی است.
🔹استدلال فوق مورد قبول اکثریت خبرگان واقع میشود و آنان آیت الله خامنه ای را بر مرحوم آیت الله گلپایگانی که مرجع به نام زمان خود بود ترجیح می دهند (رهبری آیت الله گلپایگانی به رای گذاشته میشود و تنها 14 رای موافق می آورد).
🔹درپس ذهن اکثریت اعضای خبرگان رهبری درک این نکته بوده که رهبری علاوه بر شان فقاهت می بایست با بسیاری دیگر از امور مربوط به مملکت داری آشنا باشد و فقاهت تنها بخش کوچکی از توانمندی های یک رهبر است. لذا اگر قرار است بین یک فقیه خبره که در اجتهاد و مرجعیت او هیچ تردیدی نیست (همچون آیت الله گلپایگانی)، و شخصی (همچون آیت الله خامنه ای) که تجربه اداره کشور را دارد ولو برای استنباط فقهی احتیاج به مشورت با فقیهان را داشته باشد، انتخاب شود، دومی بر اولی رجحان دارد.
🔹به گمان اینجانب که مقداری با فقه و اصول فقه آشنایی دارد، هم استدلال مرحوم هاشمی و هم دیدگاه در پس ذهن اکثریت اعضای خبرگان مجلس، درست بوده است. شاید کمتر از ده درصد مسایلی که رهبری باید در مورد آنها تصمیم بگیرد، ماهیت فقهی دارند و بخش عمده ای از این ده درصد نیز، مربوط به چارچوب های کلی ای است که حتی یک طلبه پایان دوره سطح نیز آنها را به خوبی می داند. در مقابل، بسیاری از مسایلی که رهبری با آن به طور روزمره سرو کار دارد، احتیاج به حوزه وسیعی از کارشناسی دارد که از حوزه فقه مصطلح خارج است.
🔹بنابراین، به نظر نمی رسد احتیاجی باشد که رهبری، متخصص در فقه باشد، همانطور که لازم نیست وی متخصص در سیاست خارجی یا امور نظامی باشد. مقام رهبری همین مقدار که تشخیص دهد در کدام موضوعات احتیاج به نظر فقها دارد و آنقدر از فقه اطلاع داشته باشد که پس از مراجعه به هیات کارشناسان فقهی بتواند با آنها مفاهمه نموده و به جمع بندی برسد برای مسوولیت رهبری کافی است. به گمان من این همان چیزی است که در پس ذهن مرحوم هاشمی و اکثریت اعضای خبرگان بوده است.
🔹با این توضیح، در آینده نیز برای انتخاب رهبر، شرایطی همچون مدیر و مدبر بودن و نیز آشنایی با اصول مملکت داری و درک درست موقعیت داخلی و نیز مناسبات جهانی و فهم درست اقتصاد و سیاست و اجتماع و بسیاری امور دیگر، بر توان فقهی رهبر ارجحیت دارد و کسی که دارای مقام رهبری می شود، همین مقدار که تشخیص دهد چه موقع باید به نظر فقها رجوع کند و بتواند با آنها مفاهمه کند، برای او کافی است.
🔹با این اوصاف کسی چون حسن روحانی و یا حتی افرادی با سواد فقهی کمتر که گذشته موفقی در امورد مملکت داری و مقبولیت گسترده اجتماعی دارند، در آینده برای مسوولیت رهبری مانع شرعی ندارند و مقام رهبری آینده همان طور که در امور اقتصادی، سیاسی، نظامی، اجتماعی و دهها موضوع دیگر، بامشاورانش در حوزه های مختلف مشورت می کند و به جمع بندی میرسد، در امور فقهی نیز می تواند به مشاوران فقهی خود مراجعه کند و تصمیم بگیرد. خصوصا این که قانون اساسی جدید، با حذف شرط مرجعیت، راه را برای این گونه انتخاب ها، هموار تر از گذشته کرده است.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
🔹در ماجرای انتخاب رهبر، مرحوم هاشمی رفسنجانی به درستی استدلال می کند که آیت الله خامنه ای با دریافت مقداری کمک از برخی آشنایان با فقه می تواند استنباط های مورد نیاز را انجام دهد و همین مقدار مورد قبول است. در حقیقت استدلال هاشمی این است که نه تنها شرط مرجعیت برای رهبری لازم نیست، حتی توان اجتهاد «به تنهایی» هم لازم نیست و همین که رهبر بتواند با کمک یک هیات کارشناسی به جمع بندی فقهی برسد کافی است.
🔹استدلال فوق مورد قبول اکثریت خبرگان واقع میشود و آنان آیت الله خامنه ای را بر مرحوم آیت الله گلپایگانی که مرجع به نام زمان خود بود ترجیح می دهند (رهبری آیت الله گلپایگانی به رای گذاشته میشود و تنها 14 رای موافق می آورد).
🔹درپس ذهن اکثریت اعضای خبرگان رهبری درک این نکته بوده که رهبری علاوه بر شان فقاهت می بایست با بسیاری دیگر از امور مربوط به مملکت داری آشنا باشد و فقاهت تنها بخش کوچکی از توانمندی های یک رهبر است. لذا اگر قرار است بین یک فقیه خبره که در اجتهاد و مرجعیت او هیچ تردیدی نیست (همچون آیت الله گلپایگانی)، و شخصی (همچون آیت الله خامنه ای) که تجربه اداره کشور را دارد ولو برای استنباط فقهی احتیاج به مشورت با فقیهان را داشته باشد، انتخاب شود، دومی بر اولی رجحان دارد.
🔹به گمان اینجانب که مقداری با فقه و اصول فقه آشنایی دارد، هم استدلال مرحوم هاشمی و هم دیدگاه در پس ذهن اکثریت اعضای خبرگان مجلس، درست بوده است. شاید کمتر از ده درصد مسایلی که رهبری باید در مورد آنها تصمیم بگیرد، ماهیت فقهی دارند و بخش عمده ای از این ده درصد نیز، مربوط به چارچوب های کلی ای است که حتی یک طلبه پایان دوره سطح نیز آنها را به خوبی می داند. در مقابل، بسیاری از مسایلی که رهبری با آن به طور روزمره سرو کار دارد، احتیاج به حوزه وسیعی از کارشناسی دارد که از حوزه فقه مصطلح خارج است.
🔹بنابراین، به نظر نمی رسد احتیاجی باشد که رهبری، متخصص در فقه باشد، همانطور که لازم نیست وی متخصص در سیاست خارجی یا امور نظامی باشد. مقام رهبری همین مقدار که تشخیص دهد در کدام موضوعات احتیاج به نظر فقها دارد و آنقدر از فقه اطلاع داشته باشد که پس از مراجعه به هیات کارشناسان فقهی بتواند با آنها مفاهمه نموده و به جمع بندی برسد برای مسوولیت رهبری کافی است. به گمان من این همان چیزی است که در پس ذهن مرحوم هاشمی و اکثریت اعضای خبرگان بوده است.
🔹با این توضیح، در آینده نیز برای انتخاب رهبر، شرایطی همچون مدیر و مدبر بودن و نیز آشنایی با اصول مملکت داری و درک درست موقعیت داخلی و نیز مناسبات جهانی و فهم درست اقتصاد و سیاست و اجتماع و بسیاری امور دیگر، بر توان فقهی رهبر ارجحیت دارد و کسی که دارای مقام رهبری می شود، همین مقدار که تشخیص دهد چه موقع باید به نظر فقها رجوع کند و بتواند با آنها مفاهمه کند، برای او کافی است.
🔹با این اوصاف کسی چون حسن روحانی و یا حتی افرادی با سواد فقهی کمتر که گذشته موفقی در امورد مملکت داری و مقبولیت گسترده اجتماعی دارند، در آینده برای مسوولیت رهبری مانع شرعی ندارند و مقام رهبری آینده همان طور که در امور اقتصادی، سیاسی، نظامی، اجتماعی و دهها موضوع دیگر، بامشاورانش در حوزه های مختلف مشورت می کند و به جمع بندی میرسد، در امور فقهی نیز می تواند به مشاوران فقهی خود مراجعه کند و تصمیم بگیرد. خصوصا این که قانون اساسی جدید، با حذف شرط مرجعیت، راه را برای این گونه انتخاب ها، هموار تر از گذشته کرده است.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
دلشدهی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
«باشد که چو وا بینی خیر تو در این باشد»
🔸محمد هاشمی رفسنجانی گلایه کرده است که «توقع و باور خانواده این بود که برای سالگرد مرحوم آیت الله هاشمی ستادی مرکب از نمایندگان سازمان هایی چون مجلس خبرگان، مجمع تشخیص مصلحت، ریاست جمهوری، سپاه، دبیرخانه ایمه جمعه و ... تشکیل خواهد شد و در سالگرد این یاور راستین امام و رهبری، از او قدردانی و راه روش او برای مردم بازگو میشد».
🔸به نظر من این اتفاق نه تنها گلایه ندارد که جای خوشحالی دارد که در سالگرد درگذشت هاشمی، کمتر شاهد صرف بودجه های آنچنانی و جماعات اتوبوسی و بزرگداشتهای ملال انگیز بودیم. خانواده مرحوم هاشمی باید خوشحال باشند که مردمان تنگدست جامعه، شاهد تشریفات هزینه بر بزرگداشت یک سیاستمدار و رهبر اجتماعی نیستند.
🔸مردم خودشان در این روزها به اندازه کافی در فضای مجازی - با همه محدودیت هایی که این روزها برای آن اعمال شده است- در مورد آقای هاشمی نوشتند و گفتند و منتشر کردند.
🔸امیرکبیر تنها 39 ماه صدارت داشت و به دلیل خدمتهایش در حافظه تاریخی مردمان این کشور حتی پس از دست به دست شدن حکومت ها باقی ماند، بدون آن که برای او سالگردی گرفته شود. هاشمی نزیک به 39 سال بعد از انقلاب در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور فعال و تاثیر گذار بوده و در این دوران افت و خیز های بسیار داشته است. مردم ایران قدردان خدمات او و منتقد اشتباهات او خواهند بود و برای زمینه و زمانه خود درسها خواهند گرفت و به دلیل نقش موثر هاشمی در گذشته، در هر اتفاقی در آینده نیز، گفتار و رفتار هاشمی مجددا مورد بازاندیشی جامعه قرار خواهد گرفت.
🔸هاشمی در اواخر عمر توجه بیشتری به مردم کرد و این موجب عاقبت به خیری و ماندگاری او شد. خانواده هاشمی اجازه دهند این نام نیک در ذهنهای مردم بماند و به دنبال تشریفات حکومتی برای زنده نگه داشتن یاد او نباشند. هاشمی اگر خدمتی کرده باشد، ماندگار خواهد بود حتی اگر به قول جناب محمد هاشمی، «هاشمی زدایی» در دستور کار برخی نهادها قرار گرفته باشد.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
🔸محمد هاشمی رفسنجانی گلایه کرده است که «توقع و باور خانواده این بود که برای سالگرد مرحوم آیت الله هاشمی ستادی مرکب از نمایندگان سازمان هایی چون مجلس خبرگان، مجمع تشخیص مصلحت، ریاست جمهوری، سپاه، دبیرخانه ایمه جمعه و ... تشکیل خواهد شد و در سالگرد این یاور راستین امام و رهبری، از او قدردانی و راه روش او برای مردم بازگو میشد».
🔸به نظر من این اتفاق نه تنها گلایه ندارد که جای خوشحالی دارد که در سالگرد درگذشت هاشمی، کمتر شاهد صرف بودجه های آنچنانی و جماعات اتوبوسی و بزرگداشتهای ملال انگیز بودیم. خانواده مرحوم هاشمی باید خوشحال باشند که مردمان تنگدست جامعه، شاهد تشریفات هزینه بر بزرگداشت یک سیاستمدار و رهبر اجتماعی نیستند.
🔸مردم خودشان در این روزها به اندازه کافی در فضای مجازی - با همه محدودیت هایی که این روزها برای آن اعمال شده است- در مورد آقای هاشمی نوشتند و گفتند و منتشر کردند.
🔸امیرکبیر تنها 39 ماه صدارت داشت و به دلیل خدمتهایش در حافظه تاریخی مردمان این کشور حتی پس از دست به دست شدن حکومت ها باقی ماند، بدون آن که برای او سالگردی گرفته شود. هاشمی نزیک به 39 سال بعد از انقلاب در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور فعال و تاثیر گذار بوده و در این دوران افت و خیز های بسیار داشته است. مردم ایران قدردان خدمات او و منتقد اشتباهات او خواهند بود و برای زمینه و زمانه خود درسها خواهند گرفت و به دلیل نقش موثر هاشمی در گذشته، در هر اتفاقی در آینده نیز، گفتار و رفتار هاشمی مجددا مورد بازاندیشی جامعه قرار خواهد گرفت.
🔸هاشمی در اواخر عمر توجه بیشتری به مردم کرد و این موجب عاقبت به خیری و ماندگاری او شد. خانواده هاشمی اجازه دهند این نام نیک در ذهنهای مردم بماند و به دنبال تشریفات حکومتی برای زنده نگه داشتن یاد او نباشند. هاشمی اگر خدمتی کرده باشد، ماندگار خواهد بود حتی اگر به قول جناب محمد هاشمی، «هاشمی زدایی» در دستور کار برخی نهادها قرار گرفته باشد.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
دلشدهی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
✍️ترامپ با همه دیوانگی هایش عاقل است
☑️کتاب پر سر و صدای «آتش و خشم» حدس و گمان هایی را در مورد سلامت روانی ترامپ مطرح کرده است. ترامپ هم گفته من کاملا دارای سلامت روانی هستم و برای اثبات حرفش دواطلبانه رفته پیش پزشکان تا از او تست های سلامت روانی بگیرند. دکتر جکسون که دارای سمت «پزشک رییس جمهور» هست و این پست را در زمان اوباما هم داشته رسما اعلام کرده که معاینات مربوط به سلامت روانی از جمله آزمون معروف «ارزیابی روانشناختی مونترال»، همگی نشان دهنده سلامت کامل روانی ترامپ هستند.
☑️شایدخنده دار به نظر برسد که عده ای رییس جمهور یک کشور را به اختلال روانی متهم کنند،او هم بگوید نخیر من مشکل روانی ندارم و بفرمایید این هم گزارش پزشکان مبنی بر سلامت روانی اینجانب.
☑️ولی ترامپ علی رغم همه دیوانگی هایش کار کاملا عاقلانه ای انجام داده. او وقتی دیده فضای عمومی جامعه به سمت متهم کردن او به عدم سلامت روانی است، هوشمندانه یک پاسخ مشخص و مستدل به افکار عمومی داده و با این کارش دهانها را بسته است. بالاخره یک مرجعی باید باشد که تشخیص دهد یک شخص دارای سلامت روانی هست یا نه و چه کسی بهتر از یک تیم پزشکی متخصص.
☑️ترامپ که خود را رییس جمهور قدرتمند ترین کشور جهان می داند، کسر شأن خودش ندیده است که برود تست سلامت روانی بدهد تا پاسخگوی افکار عمومی باشد.
☑️حالا اگر اتهامی به یکی از مسوولین کشور ما وارد شود، مسوولان به جای پاسخ های قانع کننده و مستدل، شروع می کنند به اتهام زنی های متقابل و این که مثلا یک عده جیره خوار اجانب وقیحانه چنین گفتند و چنان و مساله نه تنها حل نمیشود بلکه مشکلی بر مشکلات کشور اضافه و فاصله مردم و مسوولان بیشتر و بیشتر میشود.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
☑️کتاب پر سر و صدای «آتش و خشم» حدس و گمان هایی را در مورد سلامت روانی ترامپ مطرح کرده است. ترامپ هم گفته من کاملا دارای سلامت روانی هستم و برای اثبات حرفش دواطلبانه رفته پیش پزشکان تا از او تست های سلامت روانی بگیرند. دکتر جکسون که دارای سمت «پزشک رییس جمهور» هست و این پست را در زمان اوباما هم داشته رسما اعلام کرده که معاینات مربوط به سلامت روانی از جمله آزمون معروف «ارزیابی روانشناختی مونترال»، همگی نشان دهنده سلامت کامل روانی ترامپ هستند.
☑️شایدخنده دار به نظر برسد که عده ای رییس جمهور یک کشور را به اختلال روانی متهم کنند،او هم بگوید نخیر من مشکل روانی ندارم و بفرمایید این هم گزارش پزشکان مبنی بر سلامت روانی اینجانب.
☑️ولی ترامپ علی رغم همه دیوانگی هایش کار کاملا عاقلانه ای انجام داده. او وقتی دیده فضای عمومی جامعه به سمت متهم کردن او به عدم سلامت روانی است، هوشمندانه یک پاسخ مشخص و مستدل به افکار عمومی داده و با این کارش دهانها را بسته است. بالاخره یک مرجعی باید باشد که تشخیص دهد یک شخص دارای سلامت روانی هست یا نه و چه کسی بهتر از یک تیم پزشکی متخصص.
☑️ترامپ که خود را رییس جمهور قدرتمند ترین کشور جهان می داند، کسر شأن خودش ندیده است که برود تست سلامت روانی بدهد تا پاسخگوی افکار عمومی باشد.
☑️حالا اگر اتهامی به یکی از مسوولین کشور ما وارد شود، مسوولان به جای پاسخ های قانع کننده و مستدل، شروع می کنند به اتهام زنی های متقابل و این که مثلا یک عده جیره خوار اجانب وقیحانه چنین گفتند و چنان و مساله نه تنها حل نمیشود بلکه مشکلی بر مشکلات کشور اضافه و فاصله مردم و مسوولان بیشتر و بیشتر میشود.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
دلشدهی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
«آیت الله امامی کاشانی چه میگوید؟»
🖋در فیلم منتشر شده خبرگان رهبری، آیت الله امامی کاشانی مطالبی می گوید که کمتر مورد توجه قرار گرفت ولی مهم و جالب توجه اند. خلاصه حرف ایشان این است که رهبر نه تنها لازم نیست مرجع تقلید باشد، حتی لازم نیست مجتهد هم باشد، بلکه رهبر اصلا لازم نیست «صاحب نظر در امور دینی» باشد.
🖋ایشان توضیح می دهد همین که اعضای مجلس خبرگان صاحب نظر و فقیه هستند، می توانند «استنابه» کنند، یعنی یک غیر فقیه را نایب بگیرند تا به نیابت از فقها، مسوولیت رهبری را به عهده بگیرند. وی می افزاید که فقیه می تواند «اصالتا» یا «استنابتا» حکم کند. در حالت اول فقیه خودش حکم می کند و در حالت دوم کسی را نایب می گیرد تا به نیابت از او حکم کند. ایشان سپس آیت الله خامنه ای را مخاطب قرار می دهد و می گوید، از نظر فقهای خبرگان، یا شما فقیه هستید یا نیستید. اگر فقیه هستید که اصالتا حکم می کنید و اگر فقیه نیستید فقهای خبرگان «استنابه می گیرند» و به شما به نیابت از خودشان اجازه می دهند که حکم کنید و با این منطق احتیاط شما (آیت الله خامنه ای) هم برطرف می شود.
🖋خلاصه این که از نظر ایشان، لازم نیست فقها مستقیما رهبری را به عهده بگیرند. بلکه آنها می توانند غیر فقیه را به نیابت از خود به مقام رهبری بگمارند و این شخص تمامی تصمیماتش مشروع و نافذ است.
🖋آیت الله امامی کاشانی چنین توضیحاتی را به عنوان آخرین سخنران قبل از انتخاب رهبری مطرح می کند و ظاهرا کسی هم مخالف نظر ایشان نیست.
🖋با این توضیح می توان برای جامعه اسلامی اینگونه فرض کرد که دارای رهبری هست که فقیه نیست ولی از فقها برای رهبری اجازه دارد. هم زمان، می توان شورایی از فقها در نظر گرفت تا مراقبت کند تا تصمیمات رهبر مخالف شرع نباشد.
🖋هر چند اگر این نکته را بپذیریم که رهبر لازم نیست فقیه باشد و همین که از سوی فقها اجازه داشته باشد کافی است، می توان این مدل را هم در نظر گرفت که رهبری با ریاست جمهوری ادغام شود و ریاست جمهور همان شخصی باشد که از سوی فقها اجازه تصرفات را داشته باشد. البته در این صورت شورایی از خبرگان، نظارت می کند که تصمیمات رییس جهمور مخالف احکام اسلام نباشد. احکام اسلام هم مشخص هستند و موارد معدود و محدودی پیش می آید که رییس جمهور تصمیمی بگیرد که مخالف احکام اسلام باشد. با این حال برای اطمینان از این مساله، شورایی از خبرگان همواره بر تصمیمات رییس جمهور نظارت می کند. شبیه نظارت شورای نگهبان بر قوانین مجلس.
🖋چنین الگویی، نوع دیگری از جمع بین اسلامیت و جمهوریت نظام است و کسی که از سوی مردم مستقیما انتخاب میشود از سوی خبرگان نیز اجازه دارد تا مسوولیت های مربوط به رهبری دینی جامعه اسلامی را نیز به عهده بگیرد.
🖋توجه شود که در نظریه ولایت فقیه، حتی بر مبنای نظر امام خمینی، آنچه مهم است این است که احکام اجتماعی اسلام در عصر غیبت تعطیل نشود. در اسلام هیچ مدل خاصی برای تحقق این هدف پیش بینی نشده و مسلمانان در زمانهای مختلف بر حسب شرایط می توانند ساختارهای متفاوتی را طراحی کنند.
🖋البته قانون اساسی فعلی جمهوری اسلامی ایران، اجازه ادغام مسوولیت رهبری را در ریاست جمهوری نمی دهد. ولی بر اساس مذاکرات مطرح در مجلس خبرگان در هنگام انتخاب حضرت آیت الله خامنه ای، چنین ادغامی حتی بنابر نظریه امام خمینی شرعا مجاز است. ضمنا پیش نویس قانون اساسی اول که توسط مرحوم دکتر حبیبی تنظیم شده بود، مدل ادغامی را پیشنهاد کرده بود که ظاهرا مورد تایید اولیه امام خمینی نیز بوده است هرچند در نهایت به تصویب خبرگان نرسید.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
🖋در فیلم منتشر شده خبرگان رهبری، آیت الله امامی کاشانی مطالبی می گوید که کمتر مورد توجه قرار گرفت ولی مهم و جالب توجه اند. خلاصه حرف ایشان این است که رهبر نه تنها لازم نیست مرجع تقلید باشد، حتی لازم نیست مجتهد هم باشد، بلکه رهبر اصلا لازم نیست «صاحب نظر در امور دینی» باشد.
🖋ایشان توضیح می دهد همین که اعضای مجلس خبرگان صاحب نظر و فقیه هستند، می توانند «استنابه» کنند، یعنی یک غیر فقیه را نایب بگیرند تا به نیابت از فقها، مسوولیت رهبری را به عهده بگیرند. وی می افزاید که فقیه می تواند «اصالتا» یا «استنابتا» حکم کند. در حالت اول فقیه خودش حکم می کند و در حالت دوم کسی را نایب می گیرد تا به نیابت از او حکم کند. ایشان سپس آیت الله خامنه ای را مخاطب قرار می دهد و می گوید، از نظر فقهای خبرگان، یا شما فقیه هستید یا نیستید. اگر فقیه هستید که اصالتا حکم می کنید و اگر فقیه نیستید فقهای خبرگان «استنابه می گیرند» و به شما به نیابت از خودشان اجازه می دهند که حکم کنید و با این منطق احتیاط شما (آیت الله خامنه ای) هم برطرف می شود.
🖋خلاصه این که از نظر ایشان، لازم نیست فقها مستقیما رهبری را به عهده بگیرند. بلکه آنها می توانند غیر فقیه را به نیابت از خود به مقام رهبری بگمارند و این شخص تمامی تصمیماتش مشروع و نافذ است.
🖋آیت الله امامی کاشانی چنین توضیحاتی را به عنوان آخرین سخنران قبل از انتخاب رهبری مطرح می کند و ظاهرا کسی هم مخالف نظر ایشان نیست.
🖋با این توضیح می توان برای جامعه اسلامی اینگونه فرض کرد که دارای رهبری هست که فقیه نیست ولی از فقها برای رهبری اجازه دارد. هم زمان، می توان شورایی از فقها در نظر گرفت تا مراقبت کند تا تصمیمات رهبر مخالف شرع نباشد.
🖋هر چند اگر این نکته را بپذیریم که رهبر لازم نیست فقیه باشد و همین که از سوی فقها اجازه داشته باشد کافی است، می توان این مدل را هم در نظر گرفت که رهبری با ریاست جمهوری ادغام شود و ریاست جمهور همان شخصی باشد که از سوی فقها اجازه تصرفات را داشته باشد. البته در این صورت شورایی از خبرگان، نظارت می کند که تصمیمات رییس جهمور مخالف احکام اسلام نباشد. احکام اسلام هم مشخص هستند و موارد معدود و محدودی پیش می آید که رییس جمهور تصمیمی بگیرد که مخالف احکام اسلام باشد. با این حال برای اطمینان از این مساله، شورایی از خبرگان همواره بر تصمیمات رییس جمهور نظارت می کند. شبیه نظارت شورای نگهبان بر قوانین مجلس.
🖋چنین الگویی، نوع دیگری از جمع بین اسلامیت و جمهوریت نظام است و کسی که از سوی مردم مستقیما انتخاب میشود از سوی خبرگان نیز اجازه دارد تا مسوولیت های مربوط به رهبری دینی جامعه اسلامی را نیز به عهده بگیرد.
🖋توجه شود که در نظریه ولایت فقیه، حتی بر مبنای نظر امام خمینی، آنچه مهم است این است که احکام اجتماعی اسلام در عصر غیبت تعطیل نشود. در اسلام هیچ مدل خاصی برای تحقق این هدف پیش بینی نشده و مسلمانان در زمانهای مختلف بر حسب شرایط می توانند ساختارهای متفاوتی را طراحی کنند.
🖋البته قانون اساسی فعلی جمهوری اسلامی ایران، اجازه ادغام مسوولیت رهبری را در ریاست جمهوری نمی دهد. ولی بر اساس مذاکرات مطرح در مجلس خبرگان در هنگام انتخاب حضرت آیت الله خامنه ای، چنین ادغامی حتی بنابر نظریه امام خمینی شرعا مجاز است. ضمنا پیش نویس قانون اساسی اول که توسط مرحوم دکتر حبیبی تنظیم شده بود، مدل ادغامی را پیشنهاد کرده بود که ظاهرا مورد تایید اولیه امام خمینی نیز بوده است هرچند در نهایت به تصویب خبرگان نرسید.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
دلشدهی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
«ترامپ یکساله شد»
▪️بناداشتم در سالگرد روی کار آمدن ترامپ مطلبی بنویسم با این مضمون که گرچه روی کار آمدن ترامپ به ضرر جامعه جهانی در ابعاد انسانی و اقتصادی است و حتی حضورش حواشی فرهنگی و اجتماعی بسیاری برای مردم آمریکا درست کرده است و هر روز سر و صدایی در این زمینه برپا می شود، با اینحال به دلیل بهبود وضعیت اقتصادی آمریکا در یک سال گذشته، رضایت مردم عادی در آمریکا از او احتمالا فزونی یافته و بنابراین اگر ترامپ با همین فرمان پیش برود، او در انتخابات بعدی مجددا رای خواهد آورد. خلاصه آنکه ترامپ برای جهان و برای اخلاق بد است ولی برای آمریکا خوب است و از آن نتیجه بگیرم که در صورت انتخاب مجدد ترامپ یک تناقض اخلاقی در پیش جامعه جهانی قرار خواهد گرفت و ...
▪️با اینحال پیش از نوشتن این مطلب باید از بهبود وضعیت اقتصادی آمریکا در یک سال گذشته مطمئن میشدم و از آن جهت که خودم کارشناس اقتصادی نیستم، با دوست خوبم جناب علی مختاری پژوهشگر و روزنامه نگار اقتصادی و دانشجوی دکترای اقتصاد در دانشگاه شهید بهشتی، مشورت کردم و از ایشان خواستم فراتحلیلی در زمینه وضعیت اقتصادی آمریکا در یک سال گذشته ارایه کنند. منظورم از فرا تحلیل این بود که ایشان تحلیل های بزرگان علم اقتصاد را در مورد یک سال گذشته آمریکا مرور و جمع بندی کنند و گزارشی در این زمینه در کانالشون ارایه کنند و من هم بر اساس آن مطلب خودم را تنظیم کنم.
▪️علی رغم تصور اولیه من و مطالبی که در کانالهای عمومی منتشر میشود، جمع بندی فراتحلیلی ایشان این بود که اساسا فرض مساله درست نیست و آمریکا آنقدر ها هم که می گویند در یک سال گذشته وضعیت اقتصادی اش بهبود نیافته و همین مقدار هم ناشی از بهبود وضعیت جهانی است و نه سیاست های ترامپ. لذا من از نوشتن مطلبی که در نظر داشتم منصرف شدم.
▪️مطلبی را که ایشان در جواب من نوشته اند و در کانال خیلی خوب و مفیدشان منتشر کرده اند را ذیلا برای شما میفرستم. ضمنا ایشان در کانالشان شواهد دقیق تری برای ادعایشان به نقل از کنفرانسهای اخیر جهانی در تحلیل وضعیت اقتصادی آمریکا منتشر کرده اند که توصیه می کنم در صورت تمایل مطالعه نمایید.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
▪️بناداشتم در سالگرد روی کار آمدن ترامپ مطلبی بنویسم با این مضمون که گرچه روی کار آمدن ترامپ به ضرر جامعه جهانی در ابعاد انسانی و اقتصادی است و حتی حضورش حواشی فرهنگی و اجتماعی بسیاری برای مردم آمریکا درست کرده است و هر روز سر و صدایی در این زمینه برپا می شود، با اینحال به دلیل بهبود وضعیت اقتصادی آمریکا در یک سال گذشته، رضایت مردم عادی در آمریکا از او احتمالا فزونی یافته و بنابراین اگر ترامپ با همین فرمان پیش برود، او در انتخابات بعدی مجددا رای خواهد آورد. خلاصه آنکه ترامپ برای جهان و برای اخلاق بد است ولی برای آمریکا خوب است و از آن نتیجه بگیرم که در صورت انتخاب مجدد ترامپ یک تناقض اخلاقی در پیش جامعه جهانی قرار خواهد گرفت و ...
▪️با اینحال پیش از نوشتن این مطلب باید از بهبود وضعیت اقتصادی آمریکا در یک سال گذشته مطمئن میشدم و از آن جهت که خودم کارشناس اقتصادی نیستم، با دوست خوبم جناب علی مختاری پژوهشگر و روزنامه نگار اقتصادی و دانشجوی دکترای اقتصاد در دانشگاه شهید بهشتی، مشورت کردم و از ایشان خواستم فراتحلیلی در زمینه وضعیت اقتصادی آمریکا در یک سال گذشته ارایه کنند. منظورم از فرا تحلیل این بود که ایشان تحلیل های بزرگان علم اقتصاد را در مورد یک سال گذشته آمریکا مرور و جمع بندی کنند و گزارشی در این زمینه در کانالشون ارایه کنند و من هم بر اساس آن مطلب خودم را تنظیم کنم.
▪️علی رغم تصور اولیه من و مطالبی که در کانالهای عمومی منتشر میشود، جمع بندی فراتحلیلی ایشان این بود که اساسا فرض مساله درست نیست و آمریکا آنقدر ها هم که می گویند در یک سال گذشته وضعیت اقتصادی اش بهبود نیافته و همین مقدار هم ناشی از بهبود وضعیت جهانی است و نه سیاست های ترامپ. لذا من از نوشتن مطلبی که در نظر داشتم منصرف شدم.
▪️مطلبی را که ایشان در جواب من نوشته اند و در کانال خیلی خوب و مفیدشان منتشر کرده اند را ذیلا برای شما میفرستم. ضمنا ایشان در کانالشان شواهد دقیق تری برای ادعایشان به نقل از کنفرانسهای اخیر جهانی در تحلیل وضعیت اقتصادی آمریکا منتشر کرده اند که توصیه می کنم در صورت تمایل مطالعه نمایید.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
دلشدهی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
Forwarded from اقتصاد در گذر زمان
📖یکسال پس از ترامپ
✍محمد علی مختاری
🔹امروز 20 ژانویه و 30 دی ماه مصادف با آغاز کار رسمی ترامپ است.
در شبکه های اجتماعی متنی با عنوان "شرافت ترامپی" دست به دست منتشر می شود. جان کلام یادداشت مذکور این است که:
اولا ترامپ وعده های انتخاباتی خود را عملی کرده است.
ثانیا عملکرد وی از منظر اقتصادی موفقیت آمیز بوده است.
چند نقد جدی بر این نوشته وارد است که در ادامه ذکر می کنم:
🔹ابتدا از گزاره دوم آغاز می کنم که با نگاهی به برخی آمارهای اقتصادی مانند کاهش بیکاری و شاخص بورس، عملکرد ترامپ را موفق جلوه می دهد.
🔹این استدلال به همان میزان نادرست است که مثلا اوباما را عامل بحران مالی سال 2008 آمریکا به حساب آوریم. یا وی را نجات دهنده آمریکا از رکود در اواخر دوره ریاست جمهوری اش بدانیم.
اقتصاد 19 تریلیون دلاری آمریکا در طول زمان، دوره های رکود و سپس بازیابی و رونق را به کرات سپری کرده است و رئسای دولت در این تلاطم ها نقش چندان پررنگی نداشته اند.
بنابر تمامی آمارها از دوسال پیش، اقتصاد آمریکا و جهان در شرایط بازسازی قرار گرفت.
مربوط دانستن آن به عملکرد ترامپ بعید است حتی در بین کم اطلاع ترین آمریکایی ها نیز طرفدار داشته باشد.
برای بررسی عملکرد اقتصادی ترامپ باید تغییرات اقتصادی ایجاد شده توسط او را مورد توجه قرار دهیم.
دو سیاست اصلی اجرا شده توسط ترامپ افزایش تعرفه های وارداتی و لغو برخی پیمان های تجاری و همچنین کاهش مالیات شرکت ها بوده است.
🔹تقریبا جمیع اقتصاددانان برجسته جهان اثرات تصمیم اول را منفی می دانند. و تند ترین انتقادات را به این رویکرد، متخصصان شاخه اقتصاد بین الملل مانند پل کروگمن و جوزف استیگلیتز نوشته اند.
🔹دومین سیاست مهم اجرا شده توسط ترامپ کاهش مالیات شرکت ها بوده است که اگرچه در مورد اثر بخشی این سیاست، اختلاف نظر بسیاری میان اقتصاددانان وجود دارد ولی باز هم وزن نظرات مخالف این سیاست در بلند مدت، نسبت به موافقان سنگینی می کند.
جان کلام اینکه هیچ اقتصاددانان برجسته ای تا کنون به عملکرد اقتصادی ترامپ نمره بالایی نمی دهد.
🔹برای نمونه خلاصه سخنرانی چند اقتصاددان برجسته آمریکایی در ادامه از کانال دوست عزیز دکتر پویا ناظران ارسال خواهد شد و قضاوت با شنوندگان.
🔹علیهذا اگر ملاک عملکرد بهینه اقتصادی باشد، ترامپ معقول و موفق عمل نکرده است ولی چنانچه عمل به وعده های نابخردانه معیار باشد، بحث دیگریست.
در کل به نظر نمی رسد این معیارها نیز دلیلی بر عنوان متن مذکور یعنی "شرافت ترامپی" باشد.
قضاوت با شما خواننده محترم.
🔹اقتصاد در گذر زمان:
@m_ali_mokhtari
در ادامه مذکور به همراه سخنرانی چند اقتصاددان برجسته در انجممن سالانه اقتصاد آمریکا پست خواهد شد.
👇👇👇👇👇👇
✍محمد علی مختاری
🔹امروز 20 ژانویه و 30 دی ماه مصادف با آغاز کار رسمی ترامپ است.
در شبکه های اجتماعی متنی با عنوان "شرافت ترامپی" دست به دست منتشر می شود. جان کلام یادداشت مذکور این است که:
اولا ترامپ وعده های انتخاباتی خود را عملی کرده است.
ثانیا عملکرد وی از منظر اقتصادی موفقیت آمیز بوده است.
چند نقد جدی بر این نوشته وارد است که در ادامه ذکر می کنم:
🔹ابتدا از گزاره دوم آغاز می کنم که با نگاهی به برخی آمارهای اقتصادی مانند کاهش بیکاری و شاخص بورس، عملکرد ترامپ را موفق جلوه می دهد.
🔹این استدلال به همان میزان نادرست است که مثلا اوباما را عامل بحران مالی سال 2008 آمریکا به حساب آوریم. یا وی را نجات دهنده آمریکا از رکود در اواخر دوره ریاست جمهوری اش بدانیم.
اقتصاد 19 تریلیون دلاری آمریکا در طول زمان، دوره های رکود و سپس بازیابی و رونق را به کرات سپری کرده است و رئسای دولت در این تلاطم ها نقش چندان پررنگی نداشته اند.
بنابر تمامی آمارها از دوسال پیش، اقتصاد آمریکا و جهان در شرایط بازسازی قرار گرفت.
مربوط دانستن آن به عملکرد ترامپ بعید است حتی در بین کم اطلاع ترین آمریکایی ها نیز طرفدار داشته باشد.
برای بررسی عملکرد اقتصادی ترامپ باید تغییرات اقتصادی ایجاد شده توسط او را مورد توجه قرار دهیم.
دو سیاست اصلی اجرا شده توسط ترامپ افزایش تعرفه های وارداتی و لغو برخی پیمان های تجاری و همچنین کاهش مالیات شرکت ها بوده است.
🔹تقریبا جمیع اقتصاددانان برجسته جهان اثرات تصمیم اول را منفی می دانند. و تند ترین انتقادات را به این رویکرد، متخصصان شاخه اقتصاد بین الملل مانند پل کروگمن و جوزف استیگلیتز نوشته اند.
🔹دومین سیاست مهم اجرا شده توسط ترامپ کاهش مالیات شرکت ها بوده است که اگرچه در مورد اثر بخشی این سیاست، اختلاف نظر بسیاری میان اقتصاددانان وجود دارد ولی باز هم وزن نظرات مخالف این سیاست در بلند مدت، نسبت به موافقان سنگینی می کند.
جان کلام اینکه هیچ اقتصاددانان برجسته ای تا کنون به عملکرد اقتصادی ترامپ نمره بالایی نمی دهد.
🔹برای نمونه خلاصه سخنرانی چند اقتصاددان برجسته آمریکایی در ادامه از کانال دوست عزیز دکتر پویا ناظران ارسال خواهد شد و قضاوت با شنوندگان.
🔹علیهذا اگر ملاک عملکرد بهینه اقتصادی باشد، ترامپ معقول و موفق عمل نکرده است ولی چنانچه عمل به وعده های نابخردانه معیار باشد، بحث دیگریست.
در کل به نظر نمی رسد این معیارها نیز دلیلی بر عنوان متن مذکور یعنی "شرافت ترامپی" باشد.
قضاوت با شما خواننده محترم.
🔹اقتصاد در گذر زمان:
@m_ali_mokhtari
در ادامه مذکور به همراه سخنرانی چند اقتصاددان برجسته در انجممن سالانه اقتصاد آمریکا پست خواهد شد.
👇👇👇👇👇👇
🌨برف عامل وحدت ملی
❄️تقریبا هیچ موضوعی در ایران نیست که بر سرآن یک توافق ملی باشد. از عملکرد دولت گرفته، تا حضور ایران در سوریه، تا برنامه های تلویزیون، تا مساله حجاب، تا مسایل مربوط به حوزه و دانشگاه و اقتصاد و سیاست و فرهنگ و سینما و اسکار و كنسرت و موسیقی و .... .
❄️موضوعات كمى هستند که همه ایرانیان اعم از ثروتمند و فقیر، بالاشهری و پایین شهری، روستایی و شهری،باسواد و بیسواد، مذهبی و غیر مذهبی، سیاسی و غیر سیاسی، زن و مرد و پیر و جوان همگی بر سر آن توافق دارند .
❄️يكى از آنها متاسفانه این است که همه از وضعیت موجود نارضی هستند. یعنی نه تنها منتقدند، بلکه ناراضی اند و این تقریبا شامل همه افراد از مردم کوچه و بازار گرفته تا مقامات عالی کشور می شود. این نارضایتی گرچه ملی است، ولی یک خطر است. همانطور که میدانید و میدانیم.
❄️دوم مساله ورزش است و تقریبا همه اقشار، مذهبی و غیر مذهبی، فرودستان و فرادستان و ... از پیروزی ایران در میادین بین المللی خوشحال می شوند.
❄️سومین آن همین برف و باران است که این روزها در بسیاری از نقاط کشورما می بارد و همه را خوشحال می کند، حتی زلزلزه زده های کرمانشاه را.
❄️برف های سفید و زیبا می آیند و دلها را آرام می کنند و نشاط می آورند. چیزی که ما به آن نیاز داریم.
❄️تکه های سفید و کوچک یخ، معجزه خدا بودند. دانه هاى برف با عمر كوتاه خود، چیزی را برای ما به ارمغان آوردند که هیچ مدعی ای نمی توانست و نتوانست در اين روزهاى تلخ برای ما بیاورد.
حالمان بد شده بود از تِمِ تعطیلی ها
زلزله، دود، نفس، مرگ، عزا ، خاک، هوا
تو ببار ای سبب کِیف دبستانی ها
تا که تعطیل شود دکّه ی اخبار عزا
(شعر از رسول محمدزاده)
@delshodeyevelshode
❄️تقریبا هیچ موضوعی در ایران نیست که بر سرآن یک توافق ملی باشد. از عملکرد دولت گرفته، تا حضور ایران در سوریه، تا برنامه های تلویزیون، تا مساله حجاب، تا مسایل مربوط به حوزه و دانشگاه و اقتصاد و سیاست و فرهنگ و سینما و اسکار و كنسرت و موسیقی و .... .
❄️موضوعات كمى هستند که همه ایرانیان اعم از ثروتمند و فقیر، بالاشهری و پایین شهری، روستایی و شهری،باسواد و بیسواد، مذهبی و غیر مذهبی، سیاسی و غیر سیاسی، زن و مرد و پیر و جوان همگی بر سر آن توافق دارند .
❄️يكى از آنها متاسفانه این است که همه از وضعیت موجود نارضی هستند. یعنی نه تنها منتقدند، بلکه ناراضی اند و این تقریبا شامل همه افراد از مردم کوچه و بازار گرفته تا مقامات عالی کشور می شود. این نارضایتی گرچه ملی است، ولی یک خطر است. همانطور که میدانید و میدانیم.
❄️دوم مساله ورزش است و تقریبا همه اقشار، مذهبی و غیر مذهبی، فرودستان و فرادستان و ... از پیروزی ایران در میادین بین المللی خوشحال می شوند.
❄️سومین آن همین برف و باران است که این روزها در بسیاری از نقاط کشورما می بارد و همه را خوشحال می کند، حتی زلزلزه زده های کرمانشاه را.
❄️برف های سفید و زیبا می آیند و دلها را آرام می کنند و نشاط می آورند. چیزی که ما به آن نیاز داریم.
❄️تکه های سفید و کوچک یخ، معجزه خدا بودند. دانه هاى برف با عمر كوتاه خود، چیزی را برای ما به ارمغان آوردند که هیچ مدعی ای نمی توانست و نتوانست در اين روزهاى تلخ برای ما بیاورد.
حالمان بد شده بود از تِمِ تعطیلی ها
زلزله، دود، نفس، مرگ، عزا ، خاک، هوا
تو ببار ای سبب کِیف دبستانی ها
تا که تعطیل شود دکّه ی اخبار عزا
(شعر از رسول محمدزاده)
@delshodeyevelshode
🚺 وزارت خانه های اسلامی و زن های لُخت (1)
🔹نخستین اظهار نظرعمومی در مورد حجاب اجباری در 15 اسفند 57، تنها 23 سه روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی توسط امام خمینی صورت میگیرد:
🔹الان وزارتخانه ها – این را می گویم که به دولت برسد، آنطوری که برای من نقل می کنند- باز همان صورت زمان طاغوت را دارد. در وزارتخانه های اسلامی نباید زنهای لخت بیایند؛ زن ها مانعی ندارد بروند اما با حجاب شرعی باشند. (صحیفه نور، جلد 6)
🔹این اظهار نظر رهبر فقید ایران، به مدت زمان دو هفته واکنشها و حاشیه های گسترده ای دارد:
🔹17 اسفند، دو روز بعد از این سخنرانی، مصادف است با هشتم مارس و روز جهانی زن و نظر آیت الله خمینی موضوعی می شود برای اعتراضات. روزنامه اطلاعات خبر از برپايی تظاهرات اعتراضی عليه حجاب اجباری می دهد. صبح روز هفدهم ابتدا در دانشکده فنی دانشگاه تهران و پس از آن در خيابان آزادی، اعتراضاتی برپا می شود. همچنين در اين روز بسياری از دانش آموزان دختر دبيرستان های تهران درمدرسه ها و خيابان های پايتخت دست به اعتراض و راهپيمايی می زنند.
🔹روزنامه کیهان گزارش می کند که ۱۵ هزار زن در دانشگاه تهران دست به راهپیمایی می زنند. آنها شعار میدهند: «ما با استبداد مخالفیم»، «چادر اجباری نمیخواهیم». یک گروه از مردان تندرو با شعار «مرگ بر ارثیه رضا کچل» وارد دانشگاه تهران می شوند و به نفع چادر و حجاب دست به تظاهرات می زنند. گزارش های دیگری نیز از به خشونت کشیده شدن اعتراضات علیه حجاب در جراید وقت منتشر می شود.
🔹19اسفند، دفتر امام خمینی اطلاعیه ای را منتشر می کند: بر اساس خبرهای رسيده، گروههای جنايتکار و خيانت پيشه تحت عنوان کميته، مزاحم بانوان محترم شده و به ايشان توهين میکنند. مأموران کميتههای انقلاب موظفند با کمال دقت مراقب باشند و چنين اعمالی را با نهايت شدت جلوگيری کنند......
🔹علی رغم این بیانیه تجمعات اعتراضی باز هم در موارد بعد مورد خشونت واقع می شوند.
🔹۲۰ اسفند ۱۳۵۷ آیت الله طالقانی در گفت و گو با راديو و تلويزيون ايران می گوید: «حجاب اسلامی حجاب شخصيت و وقار است و هيچ اجباری هم در مورد آن در کار نيست. مسلما نظر امام هم به مصلحت زنان ما و هم خواهران و دختران ماست.... اصل مسئله اين است که هيچ اجباری هم در کار نيست و مسئلهی چادر هم نيست»
🔹۲۱ اسفند ۱۳۵۷ امام خمينی در ديدار با خبرنگاران خارجی می گوید: «همان نظراتی که آقای آيت الله طالقانی فرمودند، مورد نظر من و صحيح است».
🔹در همین روز قضات و وکلای زن دادگستری در بيانيهای از دولت موقت مهدی بازرگان که «با درايت سياسی و انقلابی خود» عدم اجباری بودن حجاب را اعلام کردند، تشکر می کنند.
🔹۲۲ اسفند ۱۳۵۷ در تبريز عدهای از راهپيمايی اعتراض آميز دختران دانش آموز و دانشجو و زنان شاغل جلوگيری می کنند و چند تير هوايی شليک می شود و زنان نيز در خيابان متحصن می شوند. در برخی ديگر از شهرهای ايران از جمله بندرعباس نيز بسياری از دختران و زنان در مخالفت با حجاب اجباری راهپيمايی می کنند.
🔹۲۴ اسفند ماه مهدی بازرگان، نخست وزير ايران در پيامی تلويزيونی می گوید: «میروند دايما پشت گوش آقا میخوانند که در وزارت خانهها زنهای لخت هستند و در کاخهای فرعونی زندگی میکنند. اين گرفتاری هميشه بوده، در اين گيرودار گرفتاریها و مسائل و مصائب چه موضوعات فرعی را پيش میکشند.»
🔹۲۸ اسفند آيت الله مکارم شيرازی در روزنامهی اطلاعات، می نویسد: «رهبر انقلاب يک حکم مسلم اسلامی را در شکل يک نصيحت بيان کرد... ناگهان به آن دامن زده و شروع به سم پاشی کردند.... توسل به خشونت و اجبار و اکراه در مقررات اسلامی محکوم است...»
🔹اعتراضات و درگیری ها با فرا رسیدن تعطیلات نوروز ۱۳۵۸ فروکش می کند. امام خمینی نیز پس از اظهار نظر اسفند ۵۷ هیچ گاه موضع دیگری اعلام نمی کند. عملا نیز تا 15 ماه بعد هیچ تصمیمی در مورد حجاب از سوی دولت و مجلس گرفته نمی شود. با اینحال از تیرماه 59 به بعد حوادث دیگری اتفاق می افتد... .
ادامه دارد...
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
🔹نخستین اظهار نظرعمومی در مورد حجاب اجباری در 15 اسفند 57، تنها 23 سه روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی توسط امام خمینی صورت میگیرد:
🔹الان وزارتخانه ها – این را می گویم که به دولت برسد، آنطوری که برای من نقل می کنند- باز همان صورت زمان طاغوت را دارد. در وزارتخانه های اسلامی نباید زنهای لخت بیایند؛ زن ها مانعی ندارد بروند اما با حجاب شرعی باشند. (صحیفه نور، جلد 6)
🔹این اظهار نظر رهبر فقید ایران، به مدت زمان دو هفته واکنشها و حاشیه های گسترده ای دارد:
🔹17 اسفند، دو روز بعد از این سخنرانی، مصادف است با هشتم مارس و روز جهانی زن و نظر آیت الله خمینی موضوعی می شود برای اعتراضات. روزنامه اطلاعات خبر از برپايی تظاهرات اعتراضی عليه حجاب اجباری می دهد. صبح روز هفدهم ابتدا در دانشکده فنی دانشگاه تهران و پس از آن در خيابان آزادی، اعتراضاتی برپا می شود. همچنين در اين روز بسياری از دانش آموزان دختر دبيرستان های تهران درمدرسه ها و خيابان های پايتخت دست به اعتراض و راهپيمايی می زنند.
🔹روزنامه کیهان گزارش می کند که ۱۵ هزار زن در دانشگاه تهران دست به راهپیمایی می زنند. آنها شعار میدهند: «ما با استبداد مخالفیم»، «چادر اجباری نمیخواهیم». یک گروه از مردان تندرو با شعار «مرگ بر ارثیه رضا کچل» وارد دانشگاه تهران می شوند و به نفع چادر و حجاب دست به تظاهرات می زنند. گزارش های دیگری نیز از به خشونت کشیده شدن اعتراضات علیه حجاب در جراید وقت منتشر می شود.
🔹19اسفند، دفتر امام خمینی اطلاعیه ای را منتشر می کند: بر اساس خبرهای رسيده، گروههای جنايتکار و خيانت پيشه تحت عنوان کميته، مزاحم بانوان محترم شده و به ايشان توهين میکنند. مأموران کميتههای انقلاب موظفند با کمال دقت مراقب باشند و چنين اعمالی را با نهايت شدت جلوگيری کنند......
🔹علی رغم این بیانیه تجمعات اعتراضی باز هم در موارد بعد مورد خشونت واقع می شوند.
🔹۲۰ اسفند ۱۳۵۷ آیت الله طالقانی در گفت و گو با راديو و تلويزيون ايران می گوید: «حجاب اسلامی حجاب شخصيت و وقار است و هيچ اجباری هم در مورد آن در کار نيست. مسلما نظر امام هم به مصلحت زنان ما و هم خواهران و دختران ماست.... اصل مسئله اين است که هيچ اجباری هم در کار نيست و مسئلهی چادر هم نيست»
🔹۲۱ اسفند ۱۳۵۷ امام خمينی در ديدار با خبرنگاران خارجی می گوید: «همان نظراتی که آقای آيت الله طالقانی فرمودند، مورد نظر من و صحيح است».
🔹در همین روز قضات و وکلای زن دادگستری در بيانيهای از دولت موقت مهدی بازرگان که «با درايت سياسی و انقلابی خود» عدم اجباری بودن حجاب را اعلام کردند، تشکر می کنند.
🔹۲۲ اسفند ۱۳۵۷ در تبريز عدهای از راهپيمايی اعتراض آميز دختران دانش آموز و دانشجو و زنان شاغل جلوگيری می کنند و چند تير هوايی شليک می شود و زنان نيز در خيابان متحصن می شوند. در برخی ديگر از شهرهای ايران از جمله بندرعباس نيز بسياری از دختران و زنان در مخالفت با حجاب اجباری راهپيمايی می کنند.
🔹۲۴ اسفند ماه مهدی بازرگان، نخست وزير ايران در پيامی تلويزيونی می گوید: «میروند دايما پشت گوش آقا میخوانند که در وزارت خانهها زنهای لخت هستند و در کاخهای فرعونی زندگی میکنند. اين گرفتاری هميشه بوده، در اين گيرودار گرفتاریها و مسائل و مصائب چه موضوعات فرعی را پيش میکشند.»
🔹۲۸ اسفند آيت الله مکارم شيرازی در روزنامهی اطلاعات، می نویسد: «رهبر انقلاب يک حکم مسلم اسلامی را در شکل يک نصيحت بيان کرد... ناگهان به آن دامن زده و شروع به سم پاشی کردند.... توسل به خشونت و اجبار و اکراه در مقررات اسلامی محکوم است...»
🔹اعتراضات و درگیری ها با فرا رسیدن تعطیلات نوروز ۱۳۵۸ فروکش می کند. امام خمینی نیز پس از اظهار نظر اسفند ۵۷ هیچ گاه موضع دیگری اعلام نمی کند. عملا نیز تا 15 ماه بعد هیچ تصمیمی در مورد حجاب از سوی دولت و مجلس گرفته نمی شود. با اینحال از تیرماه 59 به بعد حوادث دیگری اتفاق می افتد... .
ادامه دارد...
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
دلشدهی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
✍️سرها پوشانده بینی، با جرم و بی جنایت
☑️آشکار نمودن موی سر برای بانوان شرعا جرم نیست، حتی اگر حرام شرعی باشد. نپوشاندن موی سر، در بدترین حالت شبیه نماز نخواندن است. همانطور که اسلام برای کسی که نماز نخواند مجازاتی در نظر نگرفته، برای بانوانی هم که موی سرشان را نپوشانند مجازاتی در نظر نگرفته. در هیج آیه و روایتی دلیلی بر مجازات بانوان بدون پوشش موی سر وجود ندارد و لذا حجاب اجباری نیست.
☑️پس چرا نداشتن پوشش موی سر در جمهوری اسلامی جرم است؟
☑️مستند شرعی این جرم انگاری، یک دیدگاه فقهی (البته نه همه فقها) است که حکومت دینی به صلاح دید خود، برای انجام ندادن واجبات شرعی، بنا بر مصلحت و به میزان لازم، می تواند مجازات تعزیر در نظر بگیرد، ولو به این که در آیات و ورایات برای آن مجازاتی در نظر گرفته نشده باشد. مثلا حکومت دینی می تواند برای کسانی که نماز نمی خوانند، اگر مفید باشد و مصلحت ایجاب کند، مجازات در نظر بگیرد.
☑️با اینحال، در تاریخ زندگی پیامبر و امامان و در طول تاریخ حکومت حاکمان در جوامع اسلامی جایی نقل نشده است که آنان مصلحت دیده باشند برای بانوانی که موی خود را آشکارمی کنند، مجازاتی در نظر بگیرند.
☑️در جمهوری اسلامی ایران برمبنای همان دیدگاه فقهی، مجلسیان در مرداد سال 1362 قانونی را تصویب کردند که بر اساس آن « زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند، به تعزیر تا74 ضربه شلاق محکوم خواهند شد». این قانون در سال 1375 تغییراتی می کند و تحت شرایطی، مجازات حبس از ده روز تا دو ماه یا جزای نقدی از 50 هزار تا پانصد هزار ریال در نظر گرفته می شود.
☑️قانون فوق به دلیل گنجاندن عبارت «حجاب شرعی»، بسیار سختگیرانه است. «حجاب شرعی» تعریف مشخصی دارد و به معنای پوشاندن کامل بدن و موی سر، بجز گردی صورت و دستها، آنهم بدون آرایش و زیور آلات است. بنابر این قانون، هر کس «حجاب شرعی» را رعایت نکند، مجرم است . در نتیجه ما چیزی به نام بدحجابی نداریم. طبق قانون موجود، هر زنی یا حجاب شرعی را رعایت کرده است یا بی حجاب محسوب می شود که در این حالت مجرم است و حد وسط وجود ندارد
☑️فهم ضابطین قضایی نیز از قانون فوق یک فهم حداکثری است. رییس پلیس اماکن ناجا،به همین موضوع اشاره می کند و می گوید: «برخلاف گمان برخی از مردم، از دیدگاه قانون، برهنه بودن تمام یا بخشی از موی سر، بی حجابی و(جرم) محسوب می شود»
☑️لذا برابر قوانین مصوب، تمامی زنانی که حتی بخشی از موی سرشان بیرون باشد و یا آرایش داشته باشند و یا حتی اگر قسمتی از دستهایشان، بیرون باشد، بی حجاب محسوب شده و مستحق مجازات حبس و یا شلاق هستند.
☑️با توجه به توضیحات فوق،احتمالا اکثریت زنان ایران، قانونا مجرم هستند.
☑️در حقیقت مراجع انتظامی و قضایی در حال مماشات و مدارا با مردم هستند و الا اگر بخواهند واقعا قانون را اجرا کنند، باید میلیونها زن ایرانی را مجازات کنند.
☑️یک قانون خوب، یک قانون حداقلی است. لذا اگر قرار است قوانینی برای پوشش بانوان تنظیم شود، باید حداقل ها را در نظر بگیرد تا این قانون اولا مورد پذیرش عرف جامعه و ثانیا قابلیت اجرا داشته باشد. همه جای دنیا هم همین شکل است. شگفت آور است که در قانون الزام پوشش، بالاترین حد ممکن در نظر گرفته شده است، چیزی که نه مورد پذیرش جامعه قرار گرفته است و نه عملا قابلیت اجرا دارد. تنها خاصیتش این است که بر سردرگمی ها و سوء استفاده ها می افزاید و مساله پوشش بانوان بعد ازچهل سال، کماکان یک معضل اجتماعی، فرهنگی، و حتی سیاسی و امنیتی باقی می ماند.
ادامه دارد...
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
☑️آشکار نمودن موی سر برای بانوان شرعا جرم نیست، حتی اگر حرام شرعی باشد. نپوشاندن موی سر، در بدترین حالت شبیه نماز نخواندن است. همانطور که اسلام برای کسی که نماز نخواند مجازاتی در نظر نگرفته، برای بانوانی هم که موی سرشان را نپوشانند مجازاتی در نظر نگرفته. در هیج آیه و روایتی دلیلی بر مجازات بانوان بدون پوشش موی سر وجود ندارد و لذا حجاب اجباری نیست.
☑️پس چرا نداشتن پوشش موی سر در جمهوری اسلامی جرم است؟
☑️مستند شرعی این جرم انگاری، یک دیدگاه فقهی (البته نه همه فقها) است که حکومت دینی به صلاح دید خود، برای انجام ندادن واجبات شرعی، بنا بر مصلحت و به میزان لازم، می تواند مجازات تعزیر در نظر بگیرد، ولو به این که در آیات و ورایات برای آن مجازاتی در نظر گرفته نشده باشد. مثلا حکومت دینی می تواند برای کسانی که نماز نمی خوانند، اگر مفید باشد و مصلحت ایجاب کند، مجازات در نظر بگیرد.
☑️با اینحال، در تاریخ زندگی پیامبر و امامان و در طول تاریخ حکومت حاکمان در جوامع اسلامی جایی نقل نشده است که آنان مصلحت دیده باشند برای بانوانی که موی خود را آشکارمی کنند، مجازاتی در نظر بگیرند.
☑️در جمهوری اسلامی ایران برمبنای همان دیدگاه فقهی، مجلسیان در مرداد سال 1362 قانونی را تصویب کردند که بر اساس آن « زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند، به تعزیر تا74 ضربه شلاق محکوم خواهند شد». این قانون در سال 1375 تغییراتی می کند و تحت شرایطی، مجازات حبس از ده روز تا دو ماه یا جزای نقدی از 50 هزار تا پانصد هزار ریال در نظر گرفته می شود.
☑️قانون فوق به دلیل گنجاندن عبارت «حجاب شرعی»، بسیار سختگیرانه است. «حجاب شرعی» تعریف مشخصی دارد و به معنای پوشاندن کامل بدن و موی سر، بجز گردی صورت و دستها، آنهم بدون آرایش و زیور آلات است. بنابر این قانون، هر کس «حجاب شرعی» را رعایت نکند، مجرم است . در نتیجه ما چیزی به نام بدحجابی نداریم. طبق قانون موجود، هر زنی یا حجاب شرعی را رعایت کرده است یا بی حجاب محسوب می شود که در این حالت مجرم است و حد وسط وجود ندارد
☑️فهم ضابطین قضایی نیز از قانون فوق یک فهم حداکثری است. رییس پلیس اماکن ناجا،به همین موضوع اشاره می کند و می گوید: «برخلاف گمان برخی از مردم، از دیدگاه قانون، برهنه بودن تمام یا بخشی از موی سر، بی حجابی و(جرم) محسوب می شود»
☑️لذا برابر قوانین مصوب، تمامی زنانی که حتی بخشی از موی سرشان بیرون باشد و یا آرایش داشته باشند و یا حتی اگر قسمتی از دستهایشان، بیرون باشد، بی حجاب محسوب شده و مستحق مجازات حبس و یا شلاق هستند.
☑️با توجه به توضیحات فوق،احتمالا اکثریت زنان ایران، قانونا مجرم هستند.
☑️در حقیقت مراجع انتظامی و قضایی در حال مماشات و مدارا با مردم هستند و الا اگر بخواهند واقعا قانون را اجرا کنند، باید میلیونها زن ایرانی را مجازات کنند.
☑️یک قانون خوب، یک قانون حداقلی است. لذا اگر قرار است قوانینی برای پوشش بانوان تنظیم شود، باید حداقل ها را در نظر بگیرد تا این قانون اولا مورد پذیرش عرف جامعه و ثانیا قابلیت اجرا داشته باشد. همه جای دنیا هم همین شکل است. شگفت آور است که در قانون الزام پوشش، بالاترین حد ممکن در نظر گرفته شده است، چیزی که نه مورد پذیرش جامعه قرار گرفته است و نه عملا قابلیت اجرا دارد. تنها خاصیتش این است که بر سردرگمی ها و سوء استفاده ها می افزاید و مساله پوشش بانوان بعد ازچهل سال، کماکان یک معضل اجتماعی، فرهنگی، و حتی سیاسی و امنیتی باقی می ماند.
ادامه دارد...
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
دلشدهی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
✍️برجام حجاب
✅به گمان من مسوولین هم می دانند سیاست های حجاب اجباری منجر به لوث شدن حجاب شده است. با اینحال نگرانی این است که آزادی حجاب به صرف برداشتن روسری ها ختم نشود و اگر الف را بگویند باید تا آخر بروند و دیری نخواهد بود که برهنگی عادی شود. تازه این اول راه است و بعدا باید خیلی چیزهای دیگر هم مثل سالنهای مد و رقص و ... هم آزاد شوند. بعد از آن هم جنبش های دگرباشان و... خلاصه این که رفتن روسری همان و رفتن جمهوری اسلامی همان.
✅سیاست گذاران کشور حتی به پوشش بانوان در حد کشورهای همسایه مثل عراق و افغانستان و عربستان و کویت هم راضی هستند ولی نگرانند که ازکجا معلوم، حجاب را آزاد کنیم، ایران اروپا نشود؟ علی مطهری دقیقا همین نگرانی را دارد. خصوصا این که چهل سال است حجاب اجباری بوده و انرژی واکنشی بسیاری را درون جامعه انباشته کرده است که اگر آزاد شود، شود آنچه شود.
✅راه حل چیست؟ هیچ. فعلا همینی هست که هست. مسوولان یک مساله را که ماهیت فرهنگی دارد، فعلا دارند با برخورد قضایی و انتظامی و بگیر و ببندهای هر از گاهی حل و فصل می کنند. اگر بگویید این که نقض غرض است، می گویند راه حل دیگری نداریم. زبان حالشان این است که مگر ما برای بقیه چالشهای چهل ساله کشور اعم از تورم و فقر و بیکاری و آلودگی و کم آبی وترافیک و ... راه حل داریم که برای این یکی راه حل داشته باشیم؟
✅اما واکنش هایی در سطح ملی به کشف حجاب چند دختر جوان در این روزها، نشان می دهد مساله پوشش بانوان تبدیل به یک تنش میان حکومت و مردم شده است و اگر راه حلی برای آن پیدا نشود ممکن است این مشکل با سایر اعتراضات گره بخورد و ابعاد سیاسی امنیتی پیدا کند، همانطور که تا کنون نیز پیدا کرده است.
✅به گمان من می شود قوانین پخته تر و متعادل تری برای پوشش بانوان وضع کرد به گونه ای که از فساد و بی بند و باری جلوگیری شود و درعین حال، بانوان اجباری در پوشاندن موی سر نداشته باشند. اگر قوانین حداقلی برای پوشش بانوان تنظیم شوند، زمینه پذیرش عرفی آن در جامعه بیشتر است و تنشها را به حداقل و یا حتی به صفر می رساند. ضمن این که همیشه فضا برای تبلیغ و ترویج حدود بالاتر پوشش باز است و دینداران می توانند در یک فضای آزاد ارزشهای اسلامی را تبلیغ نمایند. یعنی برای پوشش، حداقلی درنظر گرفته شود که با قانون تامین می شود و بقیه آن نیز توسط دغدغه مندان، به صورت فرهنگی دنبال شود. هم اکنون قضیه برعکس است. قانون، بالاترین حد حجاب را الزام کرده است و به خاطر لوث شدن قضیه، طرفداران حجاب نیز علاقه ای به ترویج فرهنگی آن ندارند.
✅به گمان من اولین قدم، شکستن تابوی گفتگو در مورد بازبینی قوانین حجاب در نهادهای رسمی کشور است. صاحب نظران، نمایندگان مجلس و نیز سایر نهادهای موثر می توانند یک گفتگوی ملی در این زمینه را آغاز کنند. قدم دوم این است که به مردم اعتماد شود. عموم ایرانیان عفاف را می پسندند حتی اگر پوشش موی سر را رعایت نکنند. من معتقدم حتی اگر هیچ قانونی هم برای پوشش بانوان نباشد، باز هم جامعه ایران حیا را رعایت می کند؛ هر چند ممکن است در کوتاه مدت به دلیل فشارهای گذشته تفریط هایی صورت بگیرد.
✅ظاهرا ما نیاز به گفتگوهای برجامی حجاب داریم. برجامی که خوشبختانه یک طرف آن مردم ایران هستند و برخلاف طرف های برجام هسته ای، کاملا قابل اعتمادند. مردمانی که صاحبان این کشور اند.
ادامه دارد... .
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
✅به گمان من مسوولین هم می دانند سیاست های حجاب اجباری منجر به لوث شدن حجاب شده است. با اینحال نگرانی این است که آزادی حجاب به صرف برداشتن روسری ها ختم نشود و اگر الف را بگویند باید تا آخر بروند و دیری نخواهد بود که برهنگی عادی شود. تازه این اول راه است و بعدا باید خیلی چیزهای دیگر هم مثل سالنهای مد و رقص و ... هم آزاد شوند. بعد از آن هم جنبش های دگرباشان و... خلاصه این که رفتن روسری همان و رفتن جمهوری اسلامی همان.
✅سیاست گذاران کشور حتی به پوشش بانوان در حد کشورهای همسایه مثل عراق و افغانستان و عربستان و کویت هم راضی هستند ولی نگرانند که ازکجا معلوم، حجاب را آزاد کنیم، ایران اروپا نشود؟ علی مطهری دقیقا همین نگرانی را دارد. خصوصا این که چهل سال است حجاب اجباری بوده و انرژی واکنشی بسیاری را درون جامعه انباشته کرده است که اگر آزاد شود، شود آنچه شود.
✅راه حل چیست؟ هیچ. فعلا همینی هست که هست. مسوولان یک مساله را که ماهیت فرهنگی دارد، فعلا دارند با برخورد قضایی و انتظامی و بگیر و ببندهای هر از گاهی حل و فصل می کنند. اگر بگویید این که نقض غرض است، می گویند راه حل دیگری نداریم. زبان حالشان این است که مگر ما برای بقیه چالشهای چهل ساله کشور اعم از تورم و فقر و بیکاری و آلودگی و کم آبی وترافیک و ... راه حل داریم که برای این یکی راه حل داشته باشیم؟
✅اما واکنش هایی در سطح ملی به کشف حجاب چند دختر جوان در این روزها، نشان می دهد مساله پوشش بانوان تبدیل به یک تنش میان حکومت و مردم شده است و اگر راه حلی برای آن پیدا نشود ممکن است این مشکل با سایر اعتراضات گره بخورد و ابعاد سیاسی امنیتی پیدا کند، همانطور که تا کنون نیز پیدا کرده است.
✅به گمان من می شود قوانین پخته تر و متعادل تری برای پوشش بانوان وضع کرد به گونه ای که از فساد و بی بند و باری جلوگیری شود و درعین حال، بانوان اجباری در پوشاندن موی سر نداشته باشند. اگر قوانین حداقلی برای پوشش بانوان تنظیم شوند، زمینه پذیرش عرفی آن در جامعه بیشتر است و تنشها را به حداقل و یا حتی به صفر می رساند. ضمن این که همیشه فضا برای تبلیغ و ترویج حدود بالاتر پوشش باز است و دینداران می توانند در یک فضای آزاد ارزشهای اسلامی را تبلیغ نمایند. یعنی برای پوشش، حداقلی درنظر گرفته شود که با قانون تامین می شود و بقیه آن نیز توسط دغدغه مندان، به صورت فرهنگی دنبال شود. هم اکنون قضیه برعکس است. قانون، بالاترین حد حجاب را الزام کرده است و به خاطر لوث شدن قضیه، طرفداران حجاب نیز علاقه ای به ترویج فرهنگی آن ندارند.
✅به گمان من اولین قدم، شکستن تابوی گفتگو در مورد بازبینی قوانین حجاب در نهادهای رسمی کشور است. صاحب نظران، نمایندگان مجلس و نیز سایر نهادهای موثر می توانند یک گفتگوی ملی در این زمینه را آغاز کنند. قدم دوم این است که به مردم اعتماد شود. عموم ایرانیان عفاف را می پسندند حتی اگر پوشش موی سر را رعایت نکنند. من معتقدم حتی اگر هیچ قانونی هم برای پوشش بانوان نباشد، باز هم جامعه ایران حیا را رعایت می کند؛ هر چند ممکن است در کوتاه مدت به دلیل فشارهای گذشته تفریط هایی صورت بگیرد.
✅ظاهرا ما نیاز به گفتگوهای برجامی حجاب داریم. برجامی که خوشبختانه یک طرف آن مردم ایران هستند و برخلاف طرف های برجام هسته ای، کاملا قابل اعتمادند. مردمانی که صاحبان این کشور اند.
ادامه دارد... .
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
دلشدهی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
✍️حجاب اجباری-کمربند اجباری
☑️در انگلستان، بر اساس قانون، لازم است تمامی کودکان و نوزادان هنگام نشستن در خودرو، درون صندلی های کودک قرار داده شوند و سپس کمربند مخصوص ایمنی روی آنها بسته شود. با اینحال این قانون یک استثنا دارد و آن برای تاکسی ها است. در تاکسی ها پدران ومادران می توانند بجای استفاده از صندلی های مخصوص، کودکانشان را روی صندلی های معمولی بنشانند و یا اگر نوزاد هستند، در آغوش نگه دارند. دلیل این استثنا هم صرفا این است که امکان اجرای قانون صندلی کودک، عملا برای تاکسی ها امکان پذیر نیست. چرا که لازمه اش این است که همه تاکسی ها درونشان یک صندلی کودک نصب شود و این کار مقدور نیست.
☑️خلاصه، با آن که قانون صندلی کودک و کمربند اجباری برای ایمنی کودکان و نوزادان مصلحت دارد و لزوم آن حتی برای کودکان بیشتر از بزرگسالان است، ولی به دلیل عملی نبودن، برای تاکسی ها لغو شده است.
☑️یک قانون خوب قانونی است که تمام ابعاد آن، از جمله اجرایی بودن آن در نظر گرفته شده باشد. مساله اجرایی بودن قانون نیز صرفا به مسایل فنی، همچون مثال کمربند ایمنی برای کودکان بازنمی گردد. بلکه گاهی هنوز فهم مشترکی در جامعه برای لزوم اجرای یک قانون ایجاد نشده است. این مساله در مورد قوانینی که برای مصالح فرهنگی تنظیم می شوند، بسیار پررنگ تر است. اگر برای یک قانون زمینه های جامعه شناختی آن فراهم نشود، آن قانون ممکن است ضد خود عمل کند.چنین قانونی،هر چند ممکن است مصلحت داشته باشد،قابلیت اجرا ندارد و باید از آن چشم پوشی و یا آن را تعدیل نمود.
☑️قانون حجاب اجباری در ایران، یک قانون ناپخته، ابتدایی و سخت گیرانه است که ظرفیت های پذیرش اجتماعی ، گونه گونی جامعه، باورهای مختلف در مورد حجاب، مراودات بین المللی، مساله اقلیت ها، اجرایی بودن آن و بسیاری موارد دیگر در آن ملاحظه نشده است. این قانون، مساله حجاب را تبدیل به یک چالش ملی کرده است. این قانون در سال 63، در کوران جنگ و مشکلات داخلی کشور، باعجله و بدون مطالعات جامعه شناختی، روانشناختى، دینی و حقوقی تصویب شده است و تاکنون نیز تقریبا دست نخورده باقی مانده است. تنها در سال 75، مجازات شلاق تبدیل به حبس و جریمه نقدی شده است.
☑️در قرآن و حتی روایات مجازاتی برای کم حجابی و حتى بى حجابى در نظر گرفته نشده است و لذا قانون حجاب، وحی نیست که نتوان آن را تغییر داد. آنچه امروز به عنوان قانون حجاب است، به مقتضای مصلحت هایی است که قانونگذار در زمان تصویب قانون با توجه به شرایط کشور در آن زمان در نظر گرفته است که همان هم با ملاحظات کامل صورت نگرفته است. به نظر می رسد بازبینی قانون حجاب يك ضرورت زمانه ما است.
ادامه دارد...
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
☑️در انگلستان، بر اساس قانون، لازم است تمامی کودکان و نوزادان هنگام نشستن در خودرو، درون صندلی های کودک قرار داده شوند و سپس کمربند مخصوص ایمنی روی آنها بسته شود. با اینحال این قانون یک استثنا دارد و آن برای تاکسی ها است. در تاکسی ها پدران ومادران می توانند بجای استفاده از صندلی های مخصوص، کودکانشان را روی صندلی های معمولی بنشانند و یا اگر نوزاد هستند، در آغوش نگه دارند. دلیل این استثنا هم صرفا این است که امکان اجرای قانون صندلی کودک، عملا برای تاکسی ها امکان پذیر نیست. چرا که لازمه اش این است که همه تاکسی ها درونشان یک صندلی کودک نصب شود و این کار مقدور نیست.
☑️خلاصه، با آن که قانون صندلی کودک و کمربند اجباری برای ایمنی کودکان و نوزادان مصلحت دارد و لزوم آن حتی برای کودکان بیشتر از بزرگسالان است، ولی به دلیل عملی نبودن، برای تاکسی ها لغو شده است.
☑️یک قانون خوب قانونی است که تمام ابعاد آن، از جمله اجرایی بودن آن در نظر گرفته شده باشد. مساله اجرایی بودن قانون نیز صرفا به مسایل فنی، همچون مثال کمربند ایمنی برای کودکان بازنمی گردد. بلکه گاهی هنوز فهم مشترکی در جامعه برای لزوم اجرای یک قانون ایجاد نشده است. این مساله در مورد قوانینی که برای مصالح فرهنگی تنظیم می شوند، بسیار پررنگ تر است. اگر برای یک قانون زمینه های جامعه شناختی آن فراهم نشود، آن قانون ممکن است ضد خود عمل کند.چنین قانونی،هر چند ممکن است مصلحت داشته باشد،قابلیت اجرا ندارد و باید از آن چشم پوشی و یا آن را تعدیل نمود.
☑️قانون حجاب اجباری در ایران، یک قانون ناپخته، ابتدایی و سخت گیرانه است که ظرفیت های پذیرش اجتماعی ، گونه گونی جامعه، باورهای مختلف در مورد حجاب، مراودات بین المللی، مساله اقلیت ها، اجرایی بودن آن و بسیاری موارد دیگر در آن ملاحظه نشده است. این قانون، مساله حجاب را تبدیل به یک چالش ملی کرده است. این قانون در سال 63، در کوران جنگ و مشکلات داخلی کشور، باعجله و بدون مطالعات جامعه شناختی، روانشناختى، دینی و حقوقی تصویب شده است و تاکنون نیز تقریبا دست نخورده باقی مانده است. تنها در سال 75، مجازات شلاق تبدیل به حبس و جریمه نقدی شده است.
☑️در قرآن و حتی روایات مجازاتی برای کم حجابی و حتى بى حجابى در نظر گرفته نشده است و لذا قانون حجاب، وحی نیست که نتوان آن را تغییر داد. آنچه امروز به عنوان قانون حجاب است، به مقتضای مصلحت هایی است که قانونگذار در زمان تصویب قانون با توجه به شرایط کشور در آن زمان در نظر گرفته است که همان هم با ملاحظات کامل صورت نگرفته است. به نظر می رسد بازبینی قانون حجاب يك ضرورت زمانه ما است.
ادامه دارد...
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
دلشدهی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
✍️حجاب اجباری و نهی از منکر
♦️کسانی که حجاب شرعی را اجباری می دانند، می گویند رعایت نکردن حجاب شرعی منکر است و جلوگیری اجباری از آن، از مصادیق نهی از منکر است.
♦️به گمان من این استدلال مخدوش است. حجاب شرعی گرچه واجب است ولی در سطح اجتماعی در حال حاضر معروف نیست و رعایت نکردن پوشش موی سر، گرچه غیر شرعی است، ولی در حال حاضر منکر نیست.
♦️ما در سطح اجتماعی، فقط در مواردی می توانیم امر به معروف و نهی از منکر کنیم که در وهله اول، آن مورد تبدیل به معروف یا منکر شده باشد. یعنی چیزی که عموم جامعه آن را بپسندد یا چیزی که عموم جامعه از آن دوری کند.من گمان نمی کنم اکثریت جامعه ایران نداشتن پوشش موی سر را منکر بداند.
♦️اختلاس ، دزدی و دروغ همگی منکراند. یعنی اکثریت قریب به اتفاق جامعه قبول دارند که مثلا دزدی نا پسند است. اختلافی در این مورد نیست. حتی کسی که دزدی می کند خودش هم می داند کار خلافی می کند. این مورد مصداق نهی از منکر است.
♦️اما در مورد پوشش موی سر، مساله هنوز بصورت منکر اجتماعی در نیامده است. بسیاری از بانوانی که حجاب شرعی را رعایت نمی کنند، اصلا باور ندارند که منکر انجام می دهند. حتی ممکن است مسلمان های معتقد و نیک کرداری هم باشند ولی به هر دلیل، ولو نادرست، گمان می کنند لزومی برای پوشش موی سر وجود ندارد. بنابراین پوشش موی سر، گرچه واجب است، ولی رعایت نکردن آن در سطح اجتماعی فعلا منکر نیست.
♦️علامه حلی، از بزرگان فقه شیعه، معروف و منکر را اینگونه تعریف می کند: «المعروف هو کل فعل حسن اذا عرف فاعله ذلک او دل علیه والمنکر کل قبیح اذا عرف فاعله قبحه او دل علیه». یعنی معروف چیزی است که شخص بداند امر پسندیده ای است یا این که او را به این امر آگاه کنند. منکر هم چیزی است که شخص بداند که زشت است و یا او را به این امر آگاه کنند. سید مرتضی از مشاهیر فقه شیعه نیز همین تعریف را ارایه می کند.
♦️بنابراین تا زمانی که جامعه به این آگاهی و باور نرسد که نپوشاندن موی سر، ناپسند است، تبدیل به منکر نشده است و نهی از آن در سطح اجتماع مصداق نهی از منکر نیست. آگاهی نیز به معنای صرف اطلاع رسانی نیست، بلکه مساله باید به حدی تبیین شود که جامعه به این باور و تغییر نگرش برسد که چیزی منکر و یا معروف است.
♦️مرحوم آیت الله حائری شیرازی می گوید: «تعبیر قرآن و روایات، امر به واجب و نهی از حرام نیست؛ بلکه تعبیر امر به معروف و نهی از منکر است.... اگر توانستم آن موضوع را معروف کنم امر من جواب میدهد. قبل از آن باید زمینه معروفیت را فراهم کرده باشم، بعد امر کنم. دین ما خیلی علمی است... »
♦️نتیجه آن که اگر حجاب شرعی مطلوب است که هست، باید با تلاش موافقان حجاب و ایجاد زمینه ها، ابتدا تبدیل به معروف عمومی شود و سپس این گستردگی اجتماعی اماره می شود برای امر اجتماعی. هر مقداری از پوشش که تبدیل به عرف شد، می توان همان حد را تبدیل به قانون و اجباری کرد و افراد خارج از عرف را متخلف دانست. طبیعی است اگر با تلاش و همت دینداران در طول زمان، سطوح بالاتری از حجاب تبدیل به عرف شد، قوانین نیز حدود بالاتری را اجباری می نمایند.
♦️نگاه خام و ابتدایی به مساله امر به معروف، موجب اقدام های ناپخته در موضوع حجاب و بسیاری موارد دیگر در جامعه شده است. ما نیازمند درک اصیل تر، دقیق تر و رشد یافته تری از مفاهیم دینی هستیم.
پایان سلسله نوشته های مربوط به حجاب اجباری
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
♦️کسانی که حجاب شرعی را اجباری می دانند، می گویند رعایت نکردن حجاب شرعی منکر است و جلوگیری اجباری از آن، از مصادیق نهی از منکر است.
♦️به گمان من این استدلال مخدوش است. حجاب شرعی گرچه واجب است ولی در سطح اجتماعی در حال حاضر معروف نیست و رعایت نکردن پوشش موی سر، گرچه غیر شرعی است، ولی در حال حاضر منکر نیست.
♦️ما در سطح اجتماعی، فقط در مواردی می توانیم امر به معروف و نهی از منکر کنیم که در وهله اول، آن مورد تبدیل به معروف یا منکر شده باشد. یعنی چیزی که عموم جامعه آن را بپسندد یا چیزی که عموم جامعه از آن دوری کند.من گمان نمی کنم اکثریت جامعه ایران نداشتن پوشش موی سر را منکر بداند.
♦️اختلاس ، دزدی و دروغ همگی منکراند. یعنی اکثریت قریب به اتفاق جامعه قبول دارند که مثلا دزدی نا پسند است. اختلافی در این مورد نیست. حتی کسی که دزدی می کند خودش هم می داند کار خلافی می کند. این مورد مصداق نهی از منکر است.
♦️اما در مورد پوشش موی سر، مساله هنوز بصورت منکر اجتماعی در نیامده است. بسیاری از بانوانی که حجاب شرعی را رعایت نمی کنند، اصلا باور ندارند که منکر انجام می دهند. حتی ممکن است مسلمان های معتقد و نیک کرداری هم باشند ولی به هر دلیل، ولو نادرست، گمان می کنند لزومی برای پوشش موی سر وجود ندارد. بنابراین پوشش موی سر، گرچه واجب است، ولی رعایت نکردن آن در سطح اجتماعی فعلا منکر نیست.
♦️علامه حلی، از بزرگان فقه شیعه، معروف و منکر را اینگونه تعریف می کند: «المعروف هو کل فعل حسن اذا عرف فاعله ذلک او دل علیه والمنکر کل قبیح اذا عرف فاعله قبحه او دل علیه». یعنی معروف چیزی است که شخص بداند امر پسندیده ای است یا این که او را به این امر آگاه کنند. منکر هم چیزی است که شخص بداند که زشت است و یا او را به این امر آگاه کنند. سید مرتضی از مشاهیر فقه شیعه نیز همین تعریف را ارایه می کند.
♦️بنابراین تا زمانی که جامعه به این آگاهی و باور نرسد که نپوشاندن موی سر، ناپسند است، تبدیل به منکر نشده است و نهی از آن در سطح اجتماع مصداق نهی از منکر نیست. آگاهی نیز به معنای صرف اطلاع رسانی نیست، بلکه مساله باید به حدی تبیین شود که جامعه به این باور و تغییر نگرش برسد که چیزی منکر و یا معروف است.
♦️مرحوم آیت الله حائری شیرازی می گوید: «تعبیر قرآن و روایات، امر به واجب و نهی از حرام نیست؛ بلکه تعبیر امر به معروف و نهی از منکر است.... اگر توانستم آن موضوع را معروف کنم امر من جواب میدهد. قبل از آن باید زمینه معروفیت را فراهم کرده باشم، بعد امر کنم. دین ما خیلی علمی است... »
♦️نتیجه آن که اگر حجاب شرعی مطلوب است که هست، باید با تلاش موافقان حجاب و ایجاد زمینه ها، ابتدا تبدیل به معروف عمومی شود و سپس این گستردگی اجتماعی اماره می شود برای امر اجتماعی. هر مقداری از پوشش که تبدیل به عرف شد، می توان همان حد را تبدیل به قانون و اجباری کرد و افراد خارج از عرف را متخلف دانست. طبیعی است اگر با تلاش و همت دینداران در طول زمان، سطوح بالاتری از حجاب تبدیل به عرف شد، قوانین نیز حدود بالاتری را اجباری می نمایند.
♦️نگاه خام و ابتدایی به مساله امر به معروف، موجب اقدام های ناپخته در موضوع حجاب و بسیاری موارد دیگر در جامعه شده است. ما نیازمند درک اصیل تر، دقیق تر و رشد یافته تری از مفاهیم دینی هستیم.
پایان سلسله نوشته های مربوط به حجاب اجباری
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
دلشدهی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
🔷«هورا» برای «هو» کردن علم اسلامی
🔹حسن روحانی ضمن مخالفت با «علم اسلامی» گفته است: «علم، علم است و به نوع تفکر و ایدئولوژی وصل نمیشود» وی از این فراتر رفته و با مثالهایی که زده، از جمله قرار دادن «قرآن در خودرو برای اسلامی کردن آن»، تقریبا بحث رابطه علم با ارزش و جهت داری علم را محترمانه «هو» کرده است.
🔹در مقابل صادق لاریجانی نیز موضع گرفته و گفته: «اینکه گفته میشود اسلامی کردن علوم امر محالی است و علم و ارزش و ایدئولوژی ارتباطی با هم ندارند یک سخن قرن هجدهمی است».
🔹به نظر من رییس جمهور مقداری زیاده روی کرده است. امروزه تقریبا همه فیلسوفان علم، جریان علم را متاثر از ایدئولوژی می دانند و تفکیک میان fact و value را امری محال می دانند. هرچند لزوما از این مساله نمی توان نتیجه گرفت که ما فیزیک و شیمی اسلامی داریم، ولی صادق لاریجانی درست می گوید، ایده عدم هرگونه ارتباط میان دانش و ارزش، یک دیدگاه قرن هجدهمی است.
🔹به هر حال بحث رابطه علم و دین یک بحث آکادمیک است که هم اکنون در بسیاری از موسسات پژوهشی جهان از آن بحث می شود و حوزه وسیعی از نظریه ها در این زمینه وجود دارد.
🔹با اینحال روشن نیست چرا یک موضوع آكادمیک باید مورد مناقشه اصحاب قدرت در کشور باشد. مشخص نیست چرا رییس جمهور که مقام اجرایی کشور است در قامت نظریه پرداز ظاهر میشود و ادعای «ناوابستگی علم» می کند.
🔹در مقابل رییس قوه قضا نیز در جمع مدیران قوه قضاییه، پاسخ رییس جمهور را می دهد. انگار هیچ چیز در جای خودش نیست.
🔹البته من تا حدی به رییس جمهور حق می دهم که وارد این بحث شود. چون ظاهرا ایشان استدلالش این است که وقتی یک موضوعی کماکان در محدوده بحثهای آکادمیک باقی مانده است و جامعه اندیشمندان کشور در این باره به جمع بندی نرسیده اند، چرا باید برای ایده اسلامی شدن علوم، نهادها و موسسات و پروژه های سنگین مالی تعریف شود و از بودجه عمومی کشور برای آن هزینه شود.
🔹احتمالا هم منظور رییس جمهور همین بوده است، ولی بهتر است به جای اعلام موضع در خصوص ماهیت علم، که یک بحث کاملا فلسفی است، به روندها می پرداختند و صراحتا می گفتند که بحث علم دینی باید به عنوان یک موضوع آکادمیک باقی بماند و تا زمانی که به نقطه روشنی نرسیده است، مثل صدها موضوع پژوهشی دیگر، نباید برای پیاده سازی آن از بودجه عمومی کشور هزینه شود.
🔹ملاحظه می شود که روال های غلط و بودجه های بی حساب و کتاب، در نهایت ضد خود عمل می کنند و جامعه در عکس العمل به این روالهای غلط، برای «هو» کردن یک موضوع آکادمیک، «هورا» می کشد و این دقیقا برخلاف میل کسانی است که برای اسلامی کردن علوم بودجه تصویب کرده اند.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
🔹حسن روحانی ضمن مخالفت با «علم اسلامی» گفته است: «علم، علم است و به نوع تفکر و ایدئولوژی وصل نمیشود» وی از این فراتر رفته و با مثالهایی که زده، از جمله قرار دادن «قرآن در خودرو برای اسلامی کردن آن»، تقریبا بحث رابطه علم با ارزش و جهت داری علم را محترمانه «هو» کرده است.
🔹در مقابل صادق لاریجانی نیز موضع گرفته و گفته: «اینکه گفته میشود اسلامی کردن علوم امر محالی است و علم و ارزش و ایدئولوژی ارتباطی با هم ندارند یک سخن قرن هجدهمی است».
🔹به نظر من رییس جمهور مقداری زیاده روی کرده است. امروزه تقریبا همه فیلسوفان علم، جریان علم را متاثر از ایدئولوژی می دانند و تفکیک میان fact و value را امری محال می دانند. هرچند لزوما از این مساله نمی توان نتیجه گرفت که ما فیزیک و شیمی اسلامی داریم، ولی صادق لاریجانی درست می گوید، ایده عدم هرگونه ارتباط میان دانش و ارزش، یک دیدگاه قرن هجدهمی است.
🔹به هر حال بحث رابطه علم و دین یک بحث آکادمیک است که هم اکنون در بسیاری از موسسات پژوهشی جهان از آن بحث می شود و حوزه وسیعی از نظریه ها در این زمینه وجود دارد.
🔹با اینحال روشن نیست چرا یک موضوع آكادمیک باید مورد مناقشه اصحاب قدرت در کشور باشد. مشخص نیست چرا رییس جمهور که مقام اجرایی کشور است در قامت نظریه پرداز ظاهر میشود و ادعای «ناوابستگی علم» می کند.
🔹در مقابل رییس قوه قضا نیز در جمع مدیران قوه قضاییه، پاسخ رییس جمهور را می دهد. انگار هیچ چیز در جای خودش نیست.
🔹البته من تا حدی به رییس جمهور حق می دهم که وارد این بحث شود. چون ظاهرا ایشان استدلالش این است که وقتی یک موضوعی کماکان در محدوده بحثهای آکادمیک باقی مانده است و جامعه اندیشمندان کشور در این باره به جمع بندی نرسیده اند، چرا باید برای ایده اسلامی شدن علوم، نهادها و موسسات و پروژه های سنگین مالی تعریف شود و از بودجه عمومی کشور برای آن هزینه شود.
🔹احتمالا هم منظور رییس جمهور همین بوده است، ولی بهتر است به جای اعلام موضع در خصوص ماهیت علم، که یک بحث کاملا فلسفی است، به روندها می پرداختند و صراحتا می گفتند که بحث علم دینی باید به عنوان یک موضوع آکادمیک باقی بماند و تا زمانی که به نقطه روشنی نرسیده است، مثل صدها موضوع پژوهشی دیگر، نباید برای پیاده سازی آن از بودجه عمومی کشور هزینه شود.
🔹ملاحظه می شود که روال های غلط و بودجه های بی حساب و کتاب، در نهایت ضد خود عمل می کنند و جامعه در عکس العمل به این روالهای غلط، برای «هو» کردن یک موضوع آکادمیک، «هورا» می کشد و این دقیقا برخلاف میل کسانی است که برای اسلامی کردن علوم بودجه تصویب کرده اند.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
دلشدهی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
🍂فاطمه، روز زن و زن روز🍂
🍃الگو بودن فاطمه(س) به چه معنا است؟ او چگونه می تواند الگوی تمام زنان تاریخ بعد از خودش باشد؟ او تنها 18 سال زندگی کرد و اساسا این عمر کوتاه فرصتی نبود تا بسیاری از حوادث یک زندگی کامل اتفاق بیفتد. مثلا فاطمه فرزند بزرگسالی نداشت تا زنان امروز از او رفتار با یک جوان مغرور و پر دردسر را یاد بگیرند. ضمن این که زمانه گذشته است و مسایل زنان بسیار پیچیده تر. امروز پرسشهایی در مورد حضور زنان در دانشگاه، مشارکت در اقتصاد خانواده، صنعتی شدن و نقش زن در توسعه، چالشهای جهانی شدن و ... مطرح است که آن روزها مطرح نبود. تازه ما از همان عمر کوتاه فاطمه هم چیز زیادی نمی دانیم.
🍃 بر همه این ها بیفزایید که اطرافیان فاطمه همه خوبانند. او که فرزند ناساز نداشت، نعوذ بالله شوهر بدکار نداشت. او چگونه می تواند الگوی زنی معمولی باشد که هزار و یک چالش هر روزه با شوهر و فرزند و خواهر و برادر و پدر و دیگران و دیگران دارد و هرکدامشان هر روز سازی سر می کنند و پرسشها و چالشها و نگرانی ها و سرگردانی های جدید می آفرینند؟
🍃 اما الگو بودن لزوما به این معنا نیست که ما پا جای پای شخص بگذاریم و از او تقلید کنیم. چنین کاری نه شدنی است و نه نیکو. گاهی ما از یک شخص تنها یک جمله می دانیم ولی او می تواند الگوی ما باشد. نمونه اش همسر فرعون است. قرآن او را الگوی همه مومنان تاریخ (چه زن و چه مرد) میداند در حالی که نمی گوید همسر فرعون که بود و چه کرد. تنها می گوید او آنقدر والا شده و بود که همجوار اسم اعظم پرودگار در بهشت شد.
🍃 قرآن حتی نام او را هم نمی برد و به عبارت «همسر فرعون» اکتفا می کند. همسر فرعون یعنی همسر آن ستمگر، همسر آن بدکارو فریبکار و زورگو. قرآن در یک جمله کوتاه می خواهد بگوید جزییات مهم نیست، مهم این است که یک زیباروی می تواند همسر و همبستر یک مرد بدکار و ستمگر که ادعای خدایی می کند باشد، ولی در همان حال اسیر نباشد و با آزادگی و ابتکار عمل، خودش را بالا بکشد و تا جایی برسد که بهشت به بودنش افتخار کند.
🍃 دقت کنید که آسیه قدرت بر طلاق که هیچ، فرصت بر فرار هم نداشته و ناچار از زندگی با فرعون بوده، با اینحال او اسیر دردهای خودش نشده است و از تهدیدها فرصت ساخته است، تا جایی که در خانه فرعون موسی می پروراند.
🍃 فاطمه نیز الگو است، چون او در همان فرصت اندک زندگی نشان داد که می تواند همراه و هم قدم بهترین مرد روزگار باشد و در خود ظرفیتی از درک و شعور و صبر و سلامت ایجاد کند که علی خود را محتاج فاطمه بداند و از دست دادن فاطمه را «اندوه جاودانه» بخواند، بدون آنکه غلو کرده باشد. مهم کمیت ها نیست، بلکه کیفیت هاست. همین یک نکته کافی است تا فاطمه را برفراز تاریخ بنشاند و تصور ما را از زن بودن تغییر دهد.
🍃 پیام زندگی کوتاه فاطمه این است که بس کنید آن پیشفرضهای زنانه و تنانه را. نگویید زن همین است و بیشتر از این نمی شود. بردارید آن سقف های شیشه ای را و مجال پرواز دهید. اگر ملاک، انسانیت و آزادگی و بندگی و فهم و رشد و دانایی و مسوولیت و سازندگی است، چه فرق است میان زن و مرد؟
🍃 مهم نیست از زندگی فاطمه جزییات را بدانیم، وجود فاطمه افق گشایی می کند و بر نگاههای مردسالارانه و درجه دومی به زن خط می کشد و زن را همتراز مرد می کند. اگر فاطمه معادل و هم سنگ یکی از بهترین مردان تاریخ است، پس حجت تمام است و راه برای هر زنی باز است که بال بگشاید. این را هم بدانیم که فاطمه با تلاش خود بالا آمده است وگرنه اگر نیرویی جبری فاطمه را بالا برده باشد، فاطمه، فاطمه نیست.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
🍃الگو بودن فاطمه(س) به چه معنا است؟ او چگونه می تواند الگوی تمام زنان تاریخ بعد از خودش باشد؟ او تنها 18 سال زندگی کرد و اساسا این عمر کوتاه فرصتی نبود تا بسیاری از حوادث یک زندگی کامل اتفاق بیفتد. مثلا فاطمه فرزند بزرگسالی نداشت تا زنان امروز از او رفتار با یک جوان مغرور و پر دردسر را یاد بگیرند. ضمن این که زمانه گذشته است و مسایل زنان بسیار پیچیده تر. امروز پرسشهایی در مورد حضور زنان در دانشگاه، مشارکت در اقتصاد خانواده، صنعتی شدن و نقش زن در توسعه، چالشهای جهانی شدن و ... مطرح است که آن روزها مطرح نبود. تازه ما از همان عمر کوتاه فاطمه هم چیز زیادی نمی دانیم.
🍃 بر همه این ها بیفزایید که اطرافیان فاطمه همه خوبانند. او که فرزند ناساز نداشت، نعوذ بالله شوهر بدکار نداشت. او چگونه می تواند الگوی زنی معمولی باشد که هزار و یک چالش هر روزه با شوهر و فرزند و خواهر و برادر و پدر و دیگران و دیگران دارد و هرکدامشان هر روز سازی سر می کنند و پرسشها و چالشها و نگرانی ها و سرگردانی های جدید می آفرینند؟
🍃 اما الگو بودن لزوما به این معنا نیست که ما پا جای پای شخص بگذاریم و از او تقلید کنیم. چنین کاری نه شدنی است و نه نیکو. گاهی ما از یک شخص تنها یک جمله می دانیم ولی او می تواند الگوی ما باشد. نمونه اش همسر فرعون است. قرآن او را الگوی همه مومنان تاریخ (چه زن و چه مرد) میداند در حالی که نمی گوید همسر فرعون که بود و چه کرد. تنها می گوید او آنقدر والا شده و بود که همجوار اسم اعظم پرودگار در بهشت شد.
🍃 قرآن حتی نام او را هم نمی برد و به عبارت «همسر فرعون» اکتفا می کند. همسر فرعون یعنی همسر آن ستمگر، همسر آن بدکارو فریبکار و زورگو. قرآن در یک جمله کوتاه می خواهد بگوید جزییات مهم نیست، مهم این است که یک زیباروی می تواند همسر و همبستر یک مرد بدکار و ستمگر که ادعای خدایی می کند باشد، ولی در همان حال اسیر نباشد و با آزادگی و ابتکار عمل، خودش را بالا بکشد و تا جایی برسد که بهشت به بودنش افتخار کند.
🍃 دقت کنید که آسیه قدرت بر طلاق که هیچ، فرصت بر فرار هم نداشته و ناچار از زندگی با فرعون بوده، با اینحال او اسیر دردهای خودش نشده است و از تهدیدها فرصت ساخته است، تا جایی که در خانه فرعون موسی می پروراند.
🍃 فاطمه نیز الگو است، چون او در همان فرصت اندک زندگی نشان داد که می تواند همراه و هم قدم بهترین مرد روزگار باشد و در خود ظرفیتی از درک و شعور و صبر و سلامت ایجاد کند که علی خود را محتاج فاطمه بداند و از دست دادن فاطمه را «اندوه جاودانه» بخواند، بدون آنکه غلو کرده باشد. مهم کمیت ها نیست، بلکه کیفیت هاست. همین یک نکته کافی است تا فاطمه را برفراز تاریخ بنشاند و تصور ما را از زن بودن تغییر دهد.
🍃 پیام زندگی کوتاه فاطمه این است که بس کنید آن پیشفرضهای زنانه و تنانه را. نگویید زن همین است و بیشتر از این نمی شود. بردارید آن سقف های شیشه ای را و مجال پرواز دهید. اگر ملاک، انسانیت و آزادگی و بندگی و فهم و رشد و دانایی و مسوولیت و سازندگی است، چه فرق است میان زن و مرد؟
🍃 مهم نیست از زندگی فاطمه جزییات را بدانیم، وجود فاطمه افق گشایی می کند و بر نگاههای مردسالارانه و درجه دومی به زن خط می کشد و زن را همتراز مرد می کند. اگر فاطمه معادل و هم سنگ یکی از بهترین مردان تاریخ است، پس حجت تمام است و راه برای هر زنی باز است که بال بگشاید. این را هم بدانیم که فاطمه با تلاش خود بالا آمده است وگرنه اگر نیرویی جبری فاطمه را بالا برده باشد، فاطمه، فاطمه نیست.
https://www.tgoop.com/delshodeyevelshode
Telegram
دلشدهی ولشده (م.نساجی)
مدرس روانشناسی، دانشگاه شهيد بهشتى
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
ارتباط با نویسنده: @Delshodevelshode
«استفان هاوکینز و مساله خدا»
🖋مهدی نساجی؛ عضو هیات علمی پژوهشکده علم و دین، دانشگاه کلیسای مسیح کانتربری. انگلستان
▪️استفان هاوکینز یک کیهانشناس برجسته بود. دانش کیهانی او به همراه معلولیت شدید جسمی، از وی یک شخصیت کاریزماتیک ساخت که توجهات بسیاری را در جهان جلب نمود.
▪️او در اواخر عمر، صریحا اذعان نمود که خداناباور است. بسیاری چنین عقیده ای را نتیجه آخرین مطالعات علمی او در حوزه اخترشناسی دانستند. این یک باور غلط است. خداناباوری هاوکینز، یک عقیده شخصی بود که هیچ ارتباطی با یافته های علمی او نداشت.
▪️درحقیقت ادعای وی در مورد خدا، یک ادعای فلسفی بود و نه یک ادعای علمی.
▪️بسیاری فیزیکدانان و اخترشناسان سرشناس در شرق و غرب جهان هستند که ضمن تایید آخرین دستاوردهای رشته اخترفیزیک، خود را خدا باور می دانند. اگر قرار بود لازمه اختر شناسی نوین، الحاد باشد، آنان هم باید ملحد باشند.
▪️اختر فیزیک نوین، هر میزان هم که جلو برود، جای خدا را تنگ نمی کند. چرا که منشاء باور به خدا از جای دیگری است.
▪️علوم تجربی، هم با باور به خدا سازگار اند و هم با انکار خدا. بنابراین فیزیکدانان و اخترشناسان نیز همچون سایر مردمان به دو گروه خدا باور وخداناباور تقسیم می شوند و از این جهت با سایرین فرقی ندارند.
▪️متاسفانه ترکیبی از شرایط جسمانی هاوکینز ، نبوغ و دانش او در اخترشناسی و نیز اعلام خداناباوری او، یک موضوع جذاب و هیجان انگیز برای رسانه ها ساخت. حتی گروهی را به طمع انداخت تا کتاب های پرفروشی را بر اساس این سوژه و نوشته های او به بازار عرضه کنند. برخی ناشران حرفه ای و برنامه سازان، سود خوبی از این رهگذر به دست آوردند.
▪️طبیعتا شفاف سازی در این خصوص که خداناباوری هاوکینز ارتباطی با یافته های پژوهشی او ندارد، از جذابیت این سوژه می کاست و لذا مروجان او به این نکته نپرداختند، بلکه عکس آن را ترویج نمودند.
▪️استدلال هاوکینز بر عدم وجود خدا، همان استدلال فلسفی قدیمی است که اگر برای چیزی توصیف علمی پیدا شد، این به معنای آن است که دیگر وجود خداوند برای بودن آن شیء نیاز نیست. این استدلال کاملا غلط است. حتی فیلسوفان خداناباور نیز امروزه این دلیل را نمی پسندند و دلایل دیگری برای خداناباوری خود دارند.
▪️کیهان شناسی نوین، خالقیت خدا را انکار نمی کند، بلکه جزییات این خلقت را برای خداباوران توصیف می کند. البته اگر کسی خدا ناباور باشد، می تواند فرض کند که خالقی وجود ندارد و نظم موجود در جهان، یک نظم خودبنیاد است. علم اختر فیزیک، با هر دو دیدگاه سازگار است.
@Delshodevelshode
🖋مهدی نساجی؛ عضو هیات علمی پژوهشکده علم و دین، دانشگاه کلیسای مسیح کانتربری. انگلستان
▪️استفان هاوکینز یک کیهانشناس برجسته بود. دانش کیهانی او به همراه معلولیت شدید جسمی، از وی یک شخصیت کاریزماتیک ساخت که توجهات بسیاری را در جهان جلب نمود.
▪️او در اواخر عمر، صریحا اذعان نمود که خداناباور است. بسیاری چنین عقیده ای را نتیجه آخرین مطالعات علمی او در حوزه اخترشناسی دانستند. این یک باور غلط است. خداناباوری هاوکینز، یک عقیده شخصی بود که هیچ ارتباطی با یافته های علمی او نداشت.
▪️درحقیقت ادعای وی در مورد خدا، یک ادعای فلسفی بود و نه یک ادعای علمی.
▪️بسیاری فیزیکدانان و اخترشناسان سرشناس در شرق و غرب جهان هستند که ضمن تایید آخرین دستاوردهای رشته اخترفیزیک، خود را خدا باور می دانند. اگر قرار بود لازمه اختر شناسی نوین، الحاد باشد، آنان هم باید ملحد باشند.
▪️اختر فیزیک نوین، هر میزان هم که جلو برود، جای خدا را تنگ نمی کند. چرا که منشاء باور به خدا از جای دیگری است.
▪️علوم تجربی، هم با باور به خدا سازگار اند و هم با انکار خدا. بنابراین فیزیکدانان و اخترشناسان نیز همچون سایر مردمان به دو گروه خدا باور وخداناباور تقسیم می شوند و از این جهت با سایرین فرقی ندارند.
▪️متاسفانه ترکیبی از شرایط جسمانی هاوکینز ، نبوغ و دانش او در اخترشناسی و نیز اعلام خداناباوری او، یک موضوع جذاب و هیجان انگیز برای رسانه ها ساخت. حتی گروهی را به طمع انداخت تا کتاب های پرفروشی را بر اساس این سوژه و نوشته های او به بازار عرضه کنند. برخی ناشران حرفه ای و برنامه سازان، سود خوبی از این رهگذر به دست آوردند.
▪️طبیعتا شفاف سازی در این خصوص که خداناباوری هاوکینز ارتباطی با یافته های پژوهشی او ندارد، از جذابیت این سوژه می کاست و لذا مروجان او به این نکته نپرداختند، بلکه عکس آن را ترویج نمودند.
▪️استدلال هاوکینز بر عدم وجود خدا، همان استدلال فلسفی قدیمی است که اگر برای چیزی توصیف علمی پیدا شد، این به معنای آن است که دیگر وجود خداوند برای بودن آن شیء نیاز نیست. این استدلال کاملا غلط است. حتی فیلسوفان خداناباور نیز امروزه این دلیل را نمی پسندند و دلایل دیگری برای خداناباوری خود دارند.
▪️کیهان شناسی نوین، خالقیت خدا را انکار نمی کند، بلکه جزییات این خلقت را برای خداباوران توصیف می کند. البته اگر کسی خدا ناباور باشد، می تواند فرض کند که خالقی وجود ندارد و نظم موجود در جهان، یک نظم خودبنیاد است. علم اختر فیزیک، با هر دو دیدگاه سازگار است.
@Delshodevelshode