tgoop.com/dineaqlani/1140
Last Update:
🔶 علت انحطاط ادیان
🔸در حاشیۀ یادداشت آقای دکتر مهران صولتی با عنوان «از چه زمانی دچار انحطاط شدیم»
✅ جعفر نکونام 14 بهمن 1402
▫️ص 1 از 2
این یادداشت در بیان این مطلب است که علت انحطاط ادیان، انحطاط پیروان ادیان است؛ زیرا دین هر قومی با عقل و خُلق آن قوم متناسب است؛ لذا از حضرت محمد(ص) مروی است که خطاب به مسلمانان فرمود: بهترین شما همان کسانی بودند که در دورۀ جاهلیت، بهترین بودند.
1️⃣ عبث بودن تفکیک دین از فهم دین
🔸آقای دکتر صولتی به دکتر شریعتی و شهید مطهری نسبت میدهد که قایل بودند، «از زمانی که دین را بد فهمیدیم، دچار انحطاط و عقبماندگی شدیم» و بعد میافزاید که دکتر سروش متقابلاً قایل بود، «از زمانی که دچار انحطاط شدیم، دین را بد فهمیدیم».
🔸گویا پیشفرض دکتر شریعتی و شهید مطهری این است است که دو چیز متمایز به نام دین و فهم دین وجود دارد. این در حالی است که به فرض که ما چنین تمایزی را بپذیریم، آنچه نافذ و ملاک عمل است، فهم دین است؛ نه خود دین؛ زیرا ما با فهم دین سروکار داریم و نه خود دین؛ به علاوه، هرکسی فهم خودش را از دین، عین دین میخواند؛ لذا تفکیک دین از فهم دین بیهوده است.
🔸برای مثال، شیعه فهم خودش را عین دین و سنی هم فهم خودش را از دین عین دین معرفی میکند. حتی هر گروه و فردی در میان شیعیان و سنیان هم فهم خاص خودش را عین دین به شمار میآورد؛ لذا اساساً تفکیک دین از فهم دین، هیچ فایدهای ندارد و هیچ مشکلی را حل نمیکند.
2️⃣ امتناع تفکیک دین از فهم دین
🔸کسانی که دین را از فهم دین تفکیک میکنند، پیش فرضشان این است که دین دارای ذاتی شناخته شده است و لذا به تفکیک دین از فهم دین روی میآورند.
🔸منتها مشکل اساسی این است که وقتی دین در گذر تاریخ بررسی میشود، هرگز یک چیز ثابت و لایتغیری به نام دین ملاحظه نمیگردد؛ بلکه آن بسان گلوله برفی مشاهده میشود که در گذر تاریخ، پیوسته پارهای از آن کنده میشود و پارۀ دیگری بدان ملحق میگردد و این گلوله برفی هیچ چیز ثابتی به نام ذات یا هسته ندارد؛ چون ملاحظه میگردد، گاهی آنچه را که برخی از معاصران، ذات یا هستۀ دین مینامند، کنده میشود و چیز دیگری به جایش میآید.
🔸برای مثال، باور به خدا به اعتقاد بسیاری از ذاتیات ادیان الهی به شمار میرود؛ اما ملاحظه میشود که روزگاری، خدا در همین ادیان، پادشاهی تعریف میشد که در آسمان بر تخت پادشاهیاش جلوس کرده است و فرشتگان پیرامون او حلقه زدند و به ستایش او میپردازند و آنگاه که آخر الزمان بشود، هشت فرشته تختش را بر دوش میگیرند و در سایههای ابر از آسمان به زمین میآورند تا خدا مؤمنان را وارث سرزمین شهد و شیر کند.
🔸چنین خدایی یک موجود جسمانی بود؛ اما بعد از مدتی که عقلانیت در پیروان ادیان الهی رشد کرد، جسمانیت را از خدا الغاء کردند و خدا را موجودی مجرد از ماده به شمار آوردند.
🔸حال ما اگر بخواهیم، لفظ خدا را بر هر دو تلقی مذکور اطلاق کنیم، باید لفظ خدا را مشترک لفظی تلقی کنیم؛ چون بر دو مفهوم متضاد اطلاق شده است.
🔸تطور دیگری که باز دربارۀ تصور خدا رخ داده، این است خدای متشخص به خدای نامتشخص تبدیل شده است و جمع زیادی از پیروان ادیان الهی قایلاند که خدا نامتشخص است؛ یعنی یک موجودی که غیر از هستی باشد، نیست؛ بلکه عین هستی است.
🔸اطلاق خدا بر این دو مفهوم نیز از قبیل اشتراک لفظی به شمار میرود. مشترک لفظی بودن خدا هم مفید این معناست که خدا ذات معین و شناخته شدهای ندارد؛ لذا هر گروهی خدا را به گونهای متعارض از دیگری تعریف میکند.
🔸این تطورات در مقولات اساسی ادیان الهی که در گذر تاریخ به وقوع پیوسته است، چنین القاء میکند که آنچه بشر به نام دین با آن سروکار دارد، فهم بشر از هستی است و فهم بشر نیز با رشد عقلانیت بشر پیوسته متحول و متکامل میگردد.
🟡ادامه در صفحۀ بعد
BY دین عقلانی | جعفر نکونام
Share with your friend now:
tgoop.com/dineaqlani/1140